مسادا؛ حقيقت يا افسانه (1)
مترجم: علي عباسي
چكيده
كليد واژه ها: قلعه مسادا، روم، يهوديان، بحرالميت، اورشليم.
اشاره
هولوكاست يا افسانه قتل عام شش ميليون يهودي در جنگ جهاني دوم يكي از نمونه هاي بارز تحريف گري يهوديان در عصر مدرنيسم است كه عده اي از مورخان آزاده با انواع اقسام وسايل علمي و فرهنگي آن را افشا نموده و زير سؤال برده اند.
داستان مسادا از مشهورات نادر تاريخ يهود است كه هم اكنون يهوديان با رنگ و لعابي كه از آن ساخته اند، به آن مي بالند و آن را در قالب هاي مختلف به رخ جهانيان مي كشانند كه ساخت فيلم مسادا به كارگرداني بوريس ساگال و با نقش آفريني پيتراتول(2) از نمونه هاي آشكار سرمايه گذاري كمپاني هاي صهيونيستي همچو يونيور سال است كه با اين هدف براي آينده و حال يهود از بطن تاريخ سراسر محنت و مخدوش يهود، اسطوره استخراج مي كنند.
داستان رسواي مسادا آن قدر غير واقعي و مشكوك است كه به استدلال در باب صحت و سقم آن نياز نيست. تنها با مراجعه به برخي منابع مطمئن از جمله قرآن مي توان به راحتي به كذب بودن آن پي برد.
خداوند در قرآن مجيد مي فرمايد:
قُلْ يَا أَيهَا الَّذِينَ هَادُوا إِن زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِيَاءُ للَّهِ مِن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا المَْوْت إِن كُنتُمْ صادِقِينَ*وَ لا يَتَمَنَّوْنَهُ أَبَدَا بِمَا قَدَّمَت أَيْدِيهِمْ وَ اللَّهُ عَلِيمُ بِالظالِمِينَ*
اي رسول ما جهودان را بگو اي جماعت يهود اگر پنداريد كه شما به حقيقت دوستداران خداييد نه مردم ديگر، پس تمناي مرگ كنيد اگر راست مي گوييد و حال آنكه در اثر آن كردار بدي كه به دست خود پيش فرستاده اند، ابدا آرزوي مرگ نمي كنند.(3)
در عين حال برخي محققان بر اين اعتقادند كه رژيم صهيونيستي با طرح اين داستان به ويژه در عصر حاضر كه مشكلات عديده و بحران هاي كمر شكن، كيان صهيونيسم را به مخاطره جدي انداخته، بر آن است تا اولا يهوديان ساكن اراضي اشغالي را براي محصور شدن در گتو يا مساداي ديگر آماده كند و ثانيا اين مفهوم را القا كند كه براي يهوديان ساكن اراضي اشغالي هيچ راه بازگشتي نبايد باشد، حتي اگر مجبور باشند خودكشي كنند و ثالثا اين تصور را در آنها ايجاد كند كه اگر زماني هم توانستيد از كيان صهيونيستي خارج شويد به هيچ عنوان زمينه بازگشت به محل سابق زندگي خود را نداريد، به ويژه با گسترش فضاي يهودستيزي كه خود صهيونيست ها عامل آن هستند.
و حال آنكه اساسا يهوديان پس از تجربه بسيار پر هزينه خود در اسرائيل و تحمل مصائب و مسائل متعدد و نداشتن امنيت بيشتر به فكر مهاجرت معكوس يا «يريدا»(4) هستند و نمي توان به سادگي از كنار اين واقعيت گذر كرد كه هم اكنون نزديك به يك ميليون نفر از پنج ميليون و دويست هزار نفر از يهوديان تبعه رژيم صهيونيستي، در خارج از اين كيان به سر مي برند و روز به روز بر مهاجرين از اسرائيل افزوده مي شود.
افسانه هاي اسرائيل
و إن أوهن البيوت لبيت العنكبوت لو كانوا يعلمون.
سست ترين خانه ها، خانه عنكبوت است. البته اگر بدانند.(5)
با وجود اين، اسرائيلي ها با استناد به افسانه هاي قديمي و خيالات واهي خود، قدرتي پوشالي براي خود دست و پا كرده اند. البته تاريخ و اكتشافات باستان شناسي بر دروغ بودن اين مطالب صحه مي گذارد، اما با اين حال صهيونيست ها مهارت خاصي در سياسي و تبليغاتي كردن اين افسانه ها دارند. آنها به وسيله تبليغات فشرده و منسجم خود سياستگزاران و افكار عمومي اسرائيل را به نفع حكومت با خود همراه مي كنند.
شايان ذكر است كه اسطوره سازي در اسرائيل فقط به زمان هاي قديم منحصر نمي شود بلكه هم اكنون نيز ادامه دارد. اين حربه تأثير مهمي در به اصطلاح آگاهي بخشي و بيدار كردن يهوديان داشته است، به همين علت صهيونيست ها بسياري از اين اسطوره ها را بازسازي و در سطح جهان مطرح كرده اند تا به اين وسيله به هدف خود يعني تأسيس رژيم يهودي و اسرائيلي در اراضي فلسطين دست يابند.
افسانه سامسون(شمشون) يكي از افسانه هاي مهم است. سامسون كسي بود كه معبد الهه داجون را كه از معابد بزرگ فلسطين بود بر سر خود و سه هزار فلسطيني ديگر خراب كرد. اين افسانه يكي از افسانه هاي رايج اسرائيل است.(6) در صورت صحت اين افسانه، يهوديان اولين گروهي بودند كه در يك عمليات انتحاري عده زيادي را در يك مكان كشتند. جالب اينجاست كه منابع يهودي اصرار دارند كه سامسون را يك قهرمان ملي معرفي كنند و او را الگوي شجاعت و اخلاص و فداكاري به حساب آورند. از همين روست كه شارون يك يگان نظامي جديد از يهوديان عرب به نام سامسون تشكيل مي دهد. اين يگان در زمان انتفاضه اول در نوار غزه وحشيانه ترين جنايت ها را بر ملت فلسطين تحميل كردند، البته در پوششي جديد كه همان اهداف اسطوره هاي قديم را دنبال مي كند. اين يگان در ماه مي سال 1996 در پي تواقفنامه اسلو منحل شد. يهوديان از اين اسطوره براي تمجيد از فلسفه انتقام جويي از دشمنان به سخت ترين حالت ممكن استفاده مي كنند، به طوري كه تاريخ نيز اين كشتارها را ـ كه با نظارت مؤسسات نظامي صهيونيست صورت مي گيردـ ثبت كرده است. اخيرا نيز كشتاري كه نيروهاي اشغال گر در نهم ژوئن 2006 در غزه به راه انداختند چهارده كشته و ده ها زخمي بر جاي گذاشت. هفت نفر از كشته ها از يك خانواده سطح بالا بودند و تمام كشته ها و زخمي ها غير نظامياني بودند كه براي تفريح به ساحل غزه آمده بودند.
سرزمين موعود نيز يكي ديگر از اين اسطوره هاست كه به زعم يهوديان خداوند آن را مخصوص آنها قرار داده است. تورات نيز به آن اشاره كرده است:
بايد برويم تا خداوند اين سرزمين را كه از نيل تا فرات است به ما بدهد.
روژه گارودي متفكر فرانسوي در بيان اين مطلب به اين نكته اشاره مي كند:
اين اسطوره همچنان به صورت دستاويزي براي استعمار خونين در منطقه باقي مانده است.
ديگر اسطوره ها علاوه بر اسطوره هايي كه ذكر شد عبارت اند از: افسانه قوم برگزيده، افسانه پاك سازي نژادي، يا افسانه اي به اسم يشوع.
از ديگر اسطوره هاي معاصر، افسانه صحراست كه معتقد است فلسطين سرزميني است كه ساكني ندارد پس متعلق به قومي است كه سرزمين ندارد. اين اسطوره در گفته هاي سياستمداران بزرگ اسرائيل نيز تأثير داشته است. مثلا گلدا ماير در شماره 15 ژوئن 1968 در روزنامه انگليسي ساندي تايمز مي گويد:
فلسطيني ها اصلاوجود ندارند، مسأله ما اين نيست كه ملتي در فلسطين هستند كه خود را فلسطيني مي دانند و ما آمده ايم و از خانه و زندگي شان بيرون كرده ايم، چرا كه آنها اصلا وجود ندارند.
هنگامي كه انيشتين از حييم وايزمن ـ يكي از رهبران سازمان جهاني صهيونيسم و اولين رئيس جمهور اسرائيل ـ مي پرسد:
اگر فلسطين به يهوديان واگذار گردد سرنوشت اعراب آنجا چه خواهد شد؟
حييم وايز من در پاسخ مي گويد:
اعراب ديگر كيستند؟ آنها تقريبا وجود خارجي ندارند.(7)
به عبارت ديگر اسرائيلي ها طوري با مردم رفتار مي كنند كه گويي آنها وحشيان سرخ پوستي هستند كه هيچ حق مالكيتي بر سرزمين خود ندارند و حتي حق زندگي هم ندارند. بنابراين بايد از اين سرزمين بروند يا اينكه استعمار شوند، همان كاري كه غرب با سرخ پوستان ساكن امريكاي شمالي انجام داد. اما ملت فلسطين هميشه ثابت كرده است كه در مقابل خونخواري «سامسون» تسليم نمي شود و زير بار مهاجرت اجباري اسرائيل نمي رود. آنها نشان داده اند كه فريب سيكاري ها و فداكاري دروغينشان را در داخل قلعه مسادا نخواهند خورد و جهاد را تا آزاد سازي تمامي اراضي اشغالي فلسطين ادامه خواهند داد. عمليات مقاومت اخير نيز مؤيد همين مطلب است. اجراي موفقيت آميز عمليات «اوهام بر باد رفته» كه مقاومت فلسطين شامل گردان هاي عزالدين قسام و تيپ ناصر صلاح الدين و جيش الاسلام در 25 ژوئن 2006 نزديك گذرگاه كرم ابوسالم بر ضد نيروهاي نظامي اسرائيل انجام دادند كه دو كشته بر جاي گذاشت و «گيلعاد شاليط» نيز اسير شد، نشانه خوبي براي اثبات پوشالي بودن افسانه هاي اسرائيلي است. نظاميان حزب الله در عمليات ديگري به نام «الوعد الصادق» توانستند دو افسر اسرائيلي را به اسارت بگيرند و هشت نفر كشته و 21 نفر ديگر نيز زخمي شدند. تمام اين مطالب، بي اساس بودن افسانه هاي جديد اسرائيل را بيان مي كند افسانه هايي كه معتقدند اسرائيل در كنار مدرن ترين تجهيزات رزمي و تكنولوژي بسيار پيشرفته، ارتش بسيار عظيمي دارد كه از يگان هاي آموزش ديده و بسيار پيشرفته برخوردار است. بله، ملت مسلمان پوشالي بودن اين افسانه ها را ثابت كرده است. همان گونه كه افسانه مسادا را نيز زير پا گذاشت. افسانه اي كه يهوديان به دروغ آن را نماد مقاومت در برابر خشم و سختي شديد مي دانستند. افسانه هايي كه سمبل فداكاري و عزت و سربلندي يهود بود و آن طور كه در ادبيات آنها وارد شد مرگ با عزت را براي آنها بهتر از زندگي با ذلت مي دانستند.
مسادا در منابع يهود
دور قلعه ديواري به طول 1400 متر و ضخامت 4 متر كشيده شده بود كه تعداد زيادي برج روي اين ديوار وجود داشت. اين قلعه منابع آبي كافي داشته كه از آب باران تأمين مي شده است. با توجه به مواردي كه گفته شد دشمناني كه قصد ورود به اين منطقه را داشتند معمولا از جان خود مي گذشتند.
بر اساس اطلاعاتي كه يوسف بن متيتاهو(37-101م) ـ كه در منابع غربي به يوسفوس فلاويوس معروف است ـ آورده است هرودس (74-4 ق م) كه در سرزمين يهودا حكم مي راند (37-4ق م) اين قعله را بين سال هاي (37-31 ق م) ساخته ومنابع آبي و آذوقه كافي در آن قرار داده بود. او در آنجا قصر باشكوهي براي خود ساخته بود. البته برخي مورخان معتقدند كه اين بنا قبل از اين تاريخ درست شده است.
اسطوره مسادا ـ طبق آنچه در مدارس اسرائيل به دانش آموزان آموزش داده مي شود ـ در سال 66 م و با آغاز نافرماني گروهي از يهوديان (انقلابيون) و فرار آنها به سمت قلعه مسادا و تصرف آن قلعه آغاز شد. اين عده سيكاري ها (9) ناميده مي شدند. در سال 70 عده ديگري از سيكاري ها به آنان ملحق شدند. همه اين افراد از كساني بودند كه قبل از آنكه ارتش روم، قدس را اشغال كند از آنجا گريخته بودند.سيكاري ها تحت رهبري «اليعازار بن يائير» در اين قلعه پناه گرفتند. آنها هنگامي كه متوجه شدند رومي ها به سمت آنان لشگركشي كرده اند با خود پيمان بستند كه تا آخرين نفس از قلعه مسادا دفاع كنند. ارتش روم قلعه را به محاصره خود در آورد. به طوري كه هيچ كس نمي توانست از اين محاصره فرار كند. يهودياني كه در قلعه بودند 960 نفر بودند كه در ميان آن زنان و بچه ها نيز به چشم مي خوردند. اين عده سه سال در مقابل ارتش روم دفاع كردند. اما در سال 73 و هنگامي كه به شكست خود در برابر رومي ها مطمئن شدند، دو راه پيش روي خود ديدند. اول اينكه شكست سختي از سپاه روم بپذيرند و به بدترين نحو كشته شوند و راه دوم اينكه اسير شوند و به اسراي جنگي تبديل گردند. در اين هنگام آنها همه اشياي قلعه را به آتش كشيدند. سپس به صورت دسته جمعي خودكشي كردند تا كرامت خود را حفظ كنند.
اليعازاربن يائير قبل از خودكشي سخنراني حماسي ايراد كرد و مردم را به مرگ دسته جمعي و خودداري از پذيرش شكست و تسليم شدن دعوت نمود. او در آغاز اين سخنراني گفت:
ما هيچ گاه خود را خدمتگزار رومي ها و يا هيچ كس ديگري قرار نمي دهيم، جز خداوند متعال كه عين عدالت و حقيقت و آفريدگار بشر است.
بنا به شهادت شاهدان عيني ـ كه يوسف بن متيتاهو آنها را ثبت كرده است ـ مردها، زنان و فرزندان خودرا كشتند. سپس قرعه كشي كرده و ازبين خود ده نفر را انتخاب كردند تا اين عده بقيه مردان را بكشند. اين ده نفر نيز يك نفر را انتخاب كردند تا نه نفر ديگر را بكشند و در آخر نيز قبل از تصرف قلعه اين يك نفر هم خود را كشت.
از حدود هزار نفري كه در قلعه مسادا سنگر گرفته بودند هفت زن و كودك باقي ماندند كه آنها نيز در لوله هاي آب مخفي شده بودند. بله، مقدر بود كه اين عده زنده بمانند تا قصه مسادا را منتشر كنند، قصه اي كه هم اكنون نيز سمبل فداكاري و اخلاص يهود است.
پي نوشت:
1 ـ قرآن، نساء/46.
2 ـ وي برنده جايزه اسكار و خالق معروف نقش اول در فيلم لارنس عربستان است.
3 ـ قرآن،جمعه /6 و 7.
4 ـ اين واژه در مقابل واژه «آليا» به معناي مهاجرت به كار مي رود. در واقع صهيونيست ها كساني را كه مهاجرت معكوس مي كنند ـ يعني از اسرائيل خارج مي شوند و مرتكب «يريدا» مي شوندـ بسيار سرزنش مي كنند و عمل آنها را مذموم مي دانند.
5 ـ قرآن، عنكبوت /41.
6 ـ داستان سامسون در عهد عتيق، كتاب داوران، بخش سيزده تا شانزده آمده است. هاليوود پيش از اين فيلمي با عنوان سامسون و دليله از روي داستان زندگي سامسون ساخته است.
7 ـ روژه گارودي، اسطوره هاي ساخته شده بر اساس سياست اسرائيل، قاهره، دارالعز، 1996 (اين كتاب در ايران با عنوان تاريخ يك ارتداد؛ اسطوره هاي بنيانگذار سياست اسرائيل با ترجمه مجيد شريف و در مؤسسه خدمات فرهنگي رسا در سال 1375 منتشر شده است).
8 ـ اين صحرا كه در منابع عبري تحت عنوان «صحراي يهودا» شناخته مي شود در جنوب كرانه باختري و شمال نقب، در ساخل بحرالميت واقع شده است.
9 ـ سيكاري ها (Sicarii) از كلمه لاتين (Sica) گرفته شده و به معناي خنجر كوچك است.به سبب اينكه اين عده همواره با خود خنجر حمل مي كردند به اين نام خوانده مي شدند. سيكاري ها خنجر خودرا داخل لباس هايشان مخفي مي كردند و براي كشتن قربانيان خود آن را بيرون مي كشيدند. آنها به ويژه از عيدها براي غارت و كشتار مردم استفاده مي كردند. از مهم ترين قربانيان اين عده، يوناتان (كاهن بزرگ يهودي) بوده است.