مسادا؛حقيقت يا افسانه(2)

در ابتدا صهيونيست ها از ترويج بسياري از افسانه هاي تورات ـ كه مطابق ايدئولوژي آنها نبود ـ خودداري مي كردند. مثلا نجات بشر به وسيله ظهور مسيح را رد مي كردند، در مقابل به ساخت افسانه هاي ديگري مي پرداختند كه با اهداف آنها سازگار باشد. قصه مسادا نيز براي نياز سران صهيونيسم به قانع كردن افكار عمومي ساخته شد. آنها با
چهارشنبه، 23 شهريور 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مسادا؛حقيقت يا افسانه(2)

مسادا؛حقيقت يا افسانه(2)
مسادا؛حقيقت يا افسانه(2)


 






 

بهره برداري صهيونيسم از مسادا
 

در ابتدا صهيونيست ها از ترويج بسياري از افسانه هاي تورات ـ كه مطابق ايدئولوژي آنها نبود ـ خودداري مي كردند. مثلا نجات بشر به وسيله ظهور مسيح را رد مي كردند، در مقابل به ساخت افسانه هاي ديگري مي پرداختند كه با اهداف آنها سازگار باشد. قصه مسادا نيز براي نياز سران صهيونيسم به قانع كردن افكار عمومي ساخته شد. آنها با اين داستان به يهوديان باوراندند كه اجداد آنها مرگ را به رها كردن سرزمين و ذلت اسارت ترجيح مي دادند و به همين علت اسطوره هاي مقاومت و شجاعت شدند. ميخا يوسف برديچفسكي (1 ) از مروجان مهم قصه مسادا بود. او اين اسطوره را به عنوان الگوي شجاعت و فداكاري در راه دفاع از سرزمين مطرح كرده بود. البته در زمين انتشار اين اسطوره در بين جوانان يهودي در فلسطين، شميريا گوتمان(2) اقدامات مؤثرتري انجام داد.
در خور ذكر است كه قصه قلعه مسادا در تاريخ يهوديت به مدت چند قرن به صورت حلقه گمشده اي در آمده بود تا اينكه ترجمه دكتر يعقوب نفتالي سمحوني از كتاب جنگ يهود عليه روم در سال 1923 در ورشو منتشر شد. اصل اين كتاب نوشته يوسف بن متيتاهو است. اين ترجمه اهميت بسزايي در يادآوري اين افسانه قديمي براي مهاجران يهود داشت. پس از او اسحاق لمدان(3)، شاعر يهودي، قصيده بلندي درباره مسادا سرود. اين قصيده به صورت قسمت هاي مختلفي بين سال هاي 1923و 1924 منتشر شد ودر سال 1927 نيز به شكل مجموعه به چاپ رسيد. لمدان در اين قصيده با اسلوبي تراژيك، سختي هايي را بيان مي كند كه در مهاجرت سوم يهوديان (4) گريبانگير آنان شده بود و احساس تفرقه و يأس و خودكشي ميان يهوديان را به تصوير مي كشد. در اين قصيده تسلط دشمنان يهود بر جهان يكي از مشكلات يهوديان عنوان و به اسطوره مسادا به عنوان الگويي براي آزادي يهود توجه شده بود. بعد از انتشار اين قصيده بود كه مسادا به عنوان نمادي در آمد كه در حافظه يهود باقي ماند. گفته مي شود قصيده لمدان مهم ترين متني است كه در خلال قيام ورشوـ كه در آگوست 1944 بر ضد نيروهاي آلماني شكل گرفته بودـ الهام بخش يهوديان (5). پس از آن يهوديان به كشف اين حلقه گم شده همت گماشته و آن را به وسيله كاوش هاي باستان شناسي خود تحكيم كردند.
در جنگ جهاني دوم،‌هنگامي كه ارتش آلمان پيشروي را در شمال آفريقا آغاز نمود، يهوديان فلسطين مي ترسيدند كه آلمان ها به آنجا برسند. به هميت علت تاريخ نگاران و اسطوره شناسان خود را مجبور كردند تا اين اسطوره ها را دوباره احيا كنند. به همين جهت قضيه مسادا را ترويج نمودند تا روحيه يهويان را تقويت كنند و آنها را به سوي مرگ با عزت فرا خوانند. آنها اين شعار را سر مي دادند كه «مسادا ديگر سقوط نخواهد كرد.»
جنبش هاي جوان گراي صهيونيستي از اين اسطوره ها براي شكل دهي هويت نوجواناني استفاده مي كردند كه به تازگي عضو اين جنبش ها شده بودند و به نوعي يك عمليات وسيع شستشوي مغزها را آغاز نمودند تا به يهوديان بقبولانند كه مرگ يا خودكشي دسته جمعي بهتر از تسليم شدن در برابر اشغال گران است. به همين منظور در سال 1940 در امريكا سازمان جوانان صهيونيستي با نام مسادا تشكيل شد كه بعضي از اعضاي آن در زمينه شهرك سازي يهودي در فلسطين نيز فعاليت مي كردند.
گروه هاي مسلح رژيم صهيونيستي ـ به ويژه نيروهاي پالماچ ـ در دهه چهارم قرن بيستم محل قلعه مسادا را به عنوان محل آموزش سلاح انتخاب كردند تا به اين وسيله از قصه مسادا براي جنبش هاي خشونت طلب و تروريست بهره برداري كنند. همچنين بعضي گروه هاي تندرو نيز فلسفه سيكاري ها را براي ترور ديگران بنياد نهادند تا جايي كه حتي بعضي از آنها نام سيكاري بر گروه خود گذاشتند؛ مانند گروهك سري يهودي كه در دهه 70 براي انفجار مسجد الاقصي برنامه ريزي كرده بودند.
روزنامه يديعوت احرونوت در شماره روز جمعه 2005/5/14 به وجود يگان هاي رزمي جديد با عنوان مسادا اشاره كرد. اين نيروها در پايان سال 2003 با هدف كشتار بازداشت شدگان اعراب و فلسطيني در بازداشتگاه ها و زندان هاي اسرائيل تأسيس شد. آنها قصد داشتند به اين وسيله گروگان هايشا را آزاد كنند و كنترل امور زندان را نيز در دست گيرند و از سوي ديگر مانع از ايجاد شورش در داخل زندان شوند. اسطوره مسادا به تازگي از يك نماد ايدئولوژيك ملي به يك چشم انداز سياحتي تبديل شده است تا علاوه بر تبليغات فرهنگي، منافع اقتصادي صهيونيست ها را نيز تأمين كند. قلعه مسادا هم اكنون بعد از ديوار غربي بيت المقدس ـ كه در منابع عبري به ديوار ندبه معروف است (6) ـ مقام دوم آثار تاريخي اسرائيل را كسب كرده است. البته اين مقام بعد از ترميم قلعه به دست مهندسان اسرائيلي به مسادا داده شد. در سال 1971 نيز، از قسمت شرقي كوه، قطار هوايي به سمت قله كوه راه اندازي شد. در سال 2001 يونسكو اين قلعه را به عنوان يك اثر تاريخي به ثبت رساند.
از آنچه گذشت روشن مي شود كه امروز ديگر مسادا جزء لاينفك هويت شخصي و اجتماعي يهوديان و از افسانه هاي مهم ساختگي يهود به نفع رژيم صهيونيستي به حساب مي آيد.

مسادا؛حقيقت يا افسانه(2)

ساختگي بودن افسانه مسادا
 

بسياري از كاوش هاي باستان شناسي در نقاط مختلف فلسطين كه در سه دهه آخر قرن بيستم انجام شده است، افتخارات اسرائيلي ها را در فلسطين زير سؤال برده و دروغ و پوشالي بودن ادعاهاي آنها را ثابت كرده است، زيرا آنها هيچ دليل مستندي بر ادعاهاي خود ندارند.
مثلا تاكنون هيچ اثري از سرزمين داود و سليمان يا بقاياي هيكل (7) حضرت سليمان كشف نشده است. به همين علت عده اي از پژوهشگران اسرائيلي پديد آمده اند كه نظريات خود را بر پايه مسائل و حقايق علمي استوار مي كنند و تبليغات صهيونيست ها براي يهودي جلوه دادن هر اثر موجود در فلسطين اهميت نمي دهند. اين عده تاريخ نگاران جديد نامبرده شده اند. آنها با استناد به مباحث باستان شناسي جديد افسانه مسادا را رد مي كنند.
«نحمان بن يهودا» استاد جامعه شناسي دانشگاه عبري يكي از اين مورخان صاحب نام است. او معتقد است اين گروه به اصطلاح قهرمان! گروهي از اشرار و راهزن ها بودند كه از دست قانون فرار مي كردند. آنان كساني بودند كه ساكنان منطقه، حتي يهوديان، از آنان هراس داشتند و به همين خاطر نيز مدت ها قبل از حمله تيتوس ـ پادشاه روم ـ به قدس، آنها را از اين شهر بيرون كرده بودند. بعضي از منابع اخراج آنها را از قدس نيز انكار مي كنند و معتقدند آنها اصالتا اهل اين شهر نبودند، به همين خاطر در مدت بين اخراج از شهر و ويران شدن قدس، آنها از قلعه مسادا به عنوان پناهگاهي براي حمله به مردم منطقه و روستاهاي يهودي اطراف استفاده مي كردند و به اين ترتيب جنايت هاي فجيعي در حق ساكنان منطقه مرتكب شدند. نحمان در فرضيه خود مطالبي از يوسف بن متيتاهو آورده و معتقد است او به عمد اين جنبش صهيونيستي را ناديده گرفته، چرا كه جنگي در مدت سه سال در اطراف مسادا در نگرفته است. فقط در آغاز سال 73 سپاه دهم روم به فرماندهي فليپوس سيلوا آنجا را به محاصره درآورد. از سويي هيچ دليلي نيز براي وقوع جنگ در طول اين محاصره كه تقريبا دو الي سه ماه به طول انجاميد در دست نيست، چرا كه آنها به خاطر ترس از انتقام رومي ها و اسارت خودكشي كرده بودند.
بله، يهودي ها به اين شكل مثل هميشه تاريخ را معكوس نشان دادند و مسادا را از داستان يك قوم راهزن به يك اسطوره پهلواني تبديل كردند تا برگي ديگر از دفتر جعل تاريخ ورق بخورد. نحمان همچنين به اين قضيه پي برد كه برنارد لويس، شرق شناس يهودي و بريتانيايي معروف نيز مدت ها مسادا را به شدت تكذيب كرده بود. او تأكيد كرده است كه بهره برداري از قصه خيالي مسادا براي مشروع جلوه دادن تجاوز و خشونت نيروهاي اسرائيل انجام مي گيرد.
علاوه بر اكتشافات باستان شناسي، ويژگي هاي شخصيتي اسرائيلي ها در زمان حاضر و حتي گذشته، با ويژگي هايي كه در افسانه ذكر شده، مطابقت نمي كند بلكه مي توان گفت درست عكس آن صحيح است ؛ چرا كه به عنوان مثال سربازان اسرائيلي هيچ شجاعتي در جنگ سال 1973 از خود نشان ندادند بلكه ترس و وحشت فراواني در طول جنگ و بعد از آن در ميان آنها به وجود آمده بود به گونه اي كه وسايل ارتباطي جمعي نيز نمونه هاي فراواني از فرار سربازان اسرائيلي از جنوب لبنان يا قبول نكردن خدمت در مناطق شمالي به ثبت رسانده است.در سطح ملي نيز واقعيت هاي جهان معاصر دروغ بودن افسانه مقاومت و پايداري مسادا را ثابت مي كند، مثل خروج شتابزده نيروهاي اسرائيل از جنوب لبنان كه در زمان ايهود باراك رخ داد يا اجراي طرح عقب نشيني از نوار غزه در سال 2005 ـ كه كنست در آغاز سال 2004 آن را به تصويب رسانده بودـ كه دقيقا شبيه عقب نشيني از جنوب لبنان بود(8) تمام اين حوادث، دروغ بودن افسانه مسادا و بقيه اسطوره هاي آنان را ثابت مي كند، اين حوادث علاوه بر اين، شكست صهيونيست ها و سردمداران آنها را در تأسيس يك دولت مستقل در فلسطين بيان مي كند.
حوادث جديد نشان مي دهد كه اسرائيل، مساداي ديگري براي خود درست كرده است كه آن را با نام ديوار حائل مي شناسيم. او مي خواهد به اين وسيله امنيت همه را ازبين ببرد ودر پشت ديوارهاي بلند آن مخفي شود تا از قدرت مقاوت شجاعانه مردم و انتفاضه فلسطين در امان باشد. اما آخرين سؤالي كه مطرح است اين است كه آيا زمان خودكشي دسته جمعي اسرائيل در ميان ديوارهاي مساداي جديدش نزديك شده است؟ مثل همان كاري كه سيكاري ها در قلعه مساداي خود انجام دادند.

مسادا؛حقيقت يا افسانه(2)

پي نوشت:
 

1 ـ ميخا يوسف بن گوريون(برديچفسكي) در سال 1865 در اوكراين متولد شد و در سال 1921 در گذشت. او اديب و متفكر شهير يهودي بود كه خواستار ايجاد تغيير در ارزش هاي فكري يهود شده بود. او تأليفاتي به زبان عبري و آلماني دارد.
2 ـ شميريا گوتمان در سال 1909 در خانواده روسي الاصل در اوكراين متولد شد و در سال 1996 در اسرائيل درگذشت. خانواده اش در سال 1912 به فلسطين مهاجرت كردند، او از اولين سواره نظام هاي جنبش صهيونيستي جوانان كارگر بود. وي در سال هاي 1942 و 1943 گروهك سري يهود را براي آموزش نظامي يهوديان و آماده سازي آنان براي مهاجرت به سرزمين هاي اشغالي در عراق تأسيس كرد. گوتمان همچنين از نخستين رهبران يگان هاي عرب كرانه باختري بود. وي كارشناس مناطق جغرافيايي و باستاني فلسطين بود، به ويژه در زمينه قلعه مسادا ـ كه در سال 1933 براي اولين بار آن را ديد ـ تأليفات بسياري دارد.
3 ـ اسحاق لمدان (1899-1954) از شاعران بزرگ يهود بود كه شعرهايش را به عبري مي نوشت.وي در اوكراين متولد شد و در سال 1920 به فلسطين مهاجرت كرد. او در زمره مهاجران مهاجرت سوم صهيونيتس ها به شمار مي رود. لمدان يكي از سه نفري است كه شعر عبري معاصر را در فلسطين بنياد نهادند(اين سه نفر عبارت اند از: لمدان، ابرهام شالونسكي و اوري تسفي گيرنبرگ)
4 ـ در بسياري از منابع مطالعاتي مهاجرت هاي صهيونيستي به فلسطين، مرسوم است كه اينكه مهاجرت ها را به چند دسته تقسيم مي كنند. هر كدام از اين دسته ها، عوامل و ويژگي هاي خاص خود را دارد. اين تقسيم بندي به اين قرار است: مهاجرت اول (1882-1903)، مهاجرت دوم (1904-1918)، مهاجرت سوم (1919-1923)،‌مهاجرت چهارم (1924-1932) و مهاجرت پنجم (1933-1939).
5 ـ مي گويند در گتوي معروف ورشو قيام يهوديان عليه نازي ها شكل گرفت كه در آن يهوديان از خود در قبال تهاجم نازي ها دفاع مي كنند. اين قيام در قالب يك فيلم از هاليوود به تصوير كشيده مي شود كه در آن رشادت هاي بسيار عجيبي از يهوديان خلق مي شود!!! همچنين كتابي در ايران تحت عنوان رستاخيز گتوها به اين موضوع مي پردازد.
6 ـ در منابع اسلامي نيز به ديوار بُراق معروف است.
7‌ـ بايد توجه كرد كه منظور از هيكل سليمان همان معبد سليمان است.
8ـ پخش گزارش كميته تحقيق وبررسي دلايل شكست رژيم صهيونيستي (وينوگراد) در جنگ 33 روزه عليه حزب الله لبنان، مصداق جديدي از ذلت و زبوني صهيونيست ها در سال 2007 است.
منبع:فصلنامه تخصصي 15خرداد _ شماره 11



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.