جنس خدا از چیه؟
جنس ما خدا؟!
ما می دانیم خدا هست یعنی وجود دارد. از طرف دیگر می دانیم خودمان هم هستیم یعنی وجود داریم. پس یعنی هم ما و هم خدا وجود داریم! یعنی خدا هم مثل ما «موجود» است یعنی وجود دارد. به نظر شما معنای «وجود داشتن» یعنی چه؟!! آیا وجود داشتن ما با وجود داشتن خدا فرق می کند؟ یا این که یکی است؟!!
«وجود داشتن» یعنی بودن!
شاید پرسیدن در مورد مفاهیمی که بدیهی هستند یعنی نمی توانیم آنها را توضیح بدهیم؛ نه اینکه بلد نباشیم بلکه آن قدر معلومند که دیگر توضیحی ندارند! کمی خنده دار و البته سخت باشد!! مثل این که «بودن» و «هست» یعنی چه؟ تا بحال شما هم گرفتار سؤالات عجیب و غریب بچه های کنجکاو شده اید؟! بچه هایی که با سؤالهای پی در پی، آخرش به جایی می رسید که دیگر نمی توانید توضیح بدهید! مثلاً مامان من هستم یعنی چی؟!! بابا اون بود یعنی چی؟!! واقعاً در چنین مواقعی شما چه توضیحی دارید؟!! واقعاً «بودن و هست» یعنی چی؟!! شما می توانید این مفاهیم بدیهی را توضیح بدهید؟!! در واقع باید گفت چنین مفاهیمی بدیهی هستند یعنی همه ی افراد معنای آنها را می دانند و یک نوع تصوری هم از آن دارند گرچه نتوانند آن را در قالب الفا0و کلمات توضیح بدهند.
خدا هم هست مثل ما!
حال در مفهوم «بودن» باید توجه داشت که فرقی ندارد وقتی می گوییم من هستم یا گل هست یا آسمان هست. در همه ی اینها مفهوم «بودن» مفهوم مشترکی است. بنابراین وقتی هم می گوییم «خدای هست» مقصود از «بودن» در مورد خدا هم همان معنای «بودن» در مورد ما را دارد یعنی خدا هم هست حال چه تفاوتی میان ما و خدا هست که خدا را خدا کرد و ما را ما؟!!
در پاسخ به این پرسش مهم باید گفت خدا هم هست امّا حقیقت وجود و ذات خداست که با ما فرق دارد! وگرنه هر دوی ما هستیم و اصلاً ما هستیم چون او هست و ما را آفریده است!
خداوند موجودی کامل و دارای همه ی کمالات وجود است و از این رو در اصطلاح فلاسفه اشدّ الوجود است! حال به سؤال اصلی خود باز می گردیم:
آیا می توان حقیقت خدا را شناخت؟
بی شک شما نیز اذعان خواهید کرد ما وجودهای ناقص و کوچک چگونه می توانیم وجود بی انتهای خدا را دریابیم و بفهمیم حقیقت ذات او چیست!
فقط همین!
پس با توجه به آنچه بیان شد معلوم می شود که ما فقط می دانیم خدا هست و او بهترین و کاملترین موجودات است امّا این که حقیقت او چیست و جنس او از چیست و اصلاً خدا چیه، در حد توان درک بشر نخواهد بود! خدا هست و او بهترین است. فقط همین! مَثَل ما در مقابل خدا مَثَل ماهی در تنگ آب است که از بیرون تنگ هیچ نمی داند فقط می داند هست، فقط همین!
سخن پایانی...
عدم توانایی بشر در ادراک حقیقت و کفه ذات خداوند موضوعی بسیار مهم است که البته بالوجدان و به طور بدیهی همه ی انسانها با اندک توجهّی در می یابند که آن را می دانسته اند! هدف ما از بیان این مسأله تنها توجه دادن دوستان عزیز به یکی از مسائل پرپیچ و خم فلسفی بود که درباب اعتقادات نیز بی فایده نخواهد بود!
منابع:
1- اشارات – ابن سینا – غلط چهارم
2- شرح اشارات – خواجه ی طوسی
3- هستی و علل آن (شرح اشارات) – دکتر احمد بهشتی
4- اسفار اربعه – ملاصدرا – ج 1
5- (شرح اسفار) رحیق مختوم – آیت الله جواد آملی
6- مقالات فلسفی – شهید مطهری ,
www.tebyan.net
ارسال توسط کاربر محترم سایت :mg6820
ما می دانیم خدا هست یعنی وجود دارد. از طرف دیگر می دانیم خودمان هم هستیم یعنی وجود داریم. پس یعنی هم ما و هم خدا وجود داریم! یعنی خدا هم مثل ما «موجود» است یعنی وجود دارد. به نظر شما معنای «وجود داشتن» یعنی چه؟!! آیا وجود داشتن ما با وجود داشتن خدا فرق می کند؟ یا این که یکی است؟!!
«وجود داشتن» یعنی بودن!
شاید پرسیدن در مورد مفاهیمی که بدیهی هستند یعنی نمی توانیم آنها را توضیح بدهیم؛ نه اینکه بلد نباشیم بلکه آن قدر معلومند که دیگر توضیحی ندارند! کمی خنده دار و البته سخت باشد!! مثل این که «بودن» و «هست» یعنی چه؟ تا بحال شما هم گرفتار سؤالات عجیب و غریب بچه های کنجکاو شده اید؟! بچه هایی که با سؤالهای پی در پی، آخرش به جایی می رسید که دیگر نمی توانید توضیح بدهید! مثلاً مامان من هستم یعنی چی؟!! بابا اون بود یعنی چی؟!! واقعاً در چنین مواقعی شما چه توضیحی دارید؟!! واقعاً «بودن و هست» یعنی چی؟!! شما می توانید این مفاهیم بدیهی را توضیح بدهید؟!! در واقع باید گفت چنین مفاهیمی بدیهی هستند یعنی همه ی افراد معنای آنها را می دانند و یک نوع تصوری هم از آن دارند گرچه نتوانند آن را در قالب الفا0و کلمات توضیح بدهند.
خدا هم هست مثل ما!
حال در مفهوم «بودن» باید توجه داشت که فرقی ندارد وقتی می گوییم من هستم یا گل هست یا آسمان هست. در همه ی اینها مفهوم «بودن» مفهوم مشترکی است. بنابراین وقتی هم می گوییم «خدای هست» مقصود از «بودن» در مورد خدا هم همان معنای «بودن» در مورد ما را دارد یعنی خدا هم هست حال چه تفاوتی میان ما و خدا هست که خدا را خدا کرد و ما را ما؟!!
در پاسخ به این پرسش مهم باید گفت خدا هم هست امّا حقیقت وجود و ذات خداست که با ما فرق دارد! وگرنه هر دوی ما هستیم و اصلاً ما هستیم چون او هست و ما را آفریده است!
خداوند موجودی کامل و دارای همه ی کمالات وجود است و از این رو در اصطلاح فلاسفه اشدّ الوجود است! حال به سؤال اصلی خود باز می گردیم:
آیا می توان حقیقت خدا را شناخت؟
بی شک شما نیز اذعان خواهید کرد ما وجودهای ناقص و کوچک چگونه می توانیم وجود بی انتهای خدا را دریابیم و بفهمیم حقیقت ذات او چیست!
فقط همین!
پس با توجه به آنچه بیان شد معلوم می شود که ما فقط می دانیم خدا هست و او بهترین و کاملترین موجودات است امّا این که حقیقت او چیست و جنس او از چیست و اصلاً خدا چیه، در حد توان درک بشر نخواهد بود! خدا هست و او بهترین است. فقط همین! مَثَل ما در مقابل خدا مَثَل ماهی در تنگ آب است که از بیرون تنگ هیچ نمی داند فقط می داند هست، فقط همین!
سخن پایانی...
عدم توانایی بشر در ادراک حقیقت و کفه ذات خداوند موضوعی بسیار مهم است که البته بالوجدان و به طور بدیهی همه ی انسانها با اندک توجهّی در می یابند که آن را می دانسته اند! هدف ما از بیان این مسأله تنها توجه دادن دوستان عزیز به یکی از مسائل پرپیچ و خم فلسفی بود که درباب اعتقادات نیز بی فایده نخواهد بود!
منابع:
1- اشارات – ابن سینا – غلط چهارم
2- شرح اشارات – خواجه ی طوسی
3- هستی و علل آن (شرح اشارات) – دکتر احمد بهشتی
4- اسفار اربعه – ملاصدرا – ج 1
5- (شرح اسفار) رحیق مختوم – آیت الله جواد آملی
6- مقالات فلسفی – شهید مطهری ,
www.tebyan.net
ارسال توسط کاربر محترم سایت :mg6820
/ج