فرصتي براي صدقه دادن

شبي همراه پدر خانمم براي عرض تسليت به خانه عموي خانمم رفتيم. از آن جا که مرگ عموي همسرم با مرگ پدرم متقارن شده بود, تقارن يکباره ياد اين آيه افتادم که مي فرمايد:
سه‌شنبه، 12 مهر 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
فرصتي براي صدقه دادن

فرصتي براي صدقه دادن
فرصتي براي صدقه دادن


 

نويسنده: احمد عابديني




 
شبي همراه پدر خانمم براي عرض تسليت به خانه عموي خانمم رفتيم. از آن جا که مرگ عموي همسرم با مرگ پدرم متقارن شده بود, تقارن يکباره ياد اين آيه افتادم که مي فرمايد:
ترجمه: «اي مومنان, اموال و فرزندانتان شما را از ياد خدا غافل نسازد و هر کس چنين کند, زيان کار است و از آن چه روزيتان کرديم, انفاق کنيد, پيش از آنکه مرگ يکي از شما فرا رسد پس بگويد: چرا مرگ مرا تا مدت کمي تاخير نينداختي تا صدقه دهم و از نيکوکاران باشم (جواب مي رسد) و هر کس اجلش فرا رسد, هرگز خدا اجلش را به تاخير نمي افکند و خدا به آنچه مي کنيد, آگاه است». (سوره منافقون,آيه 9 تا 11)
آري ! اين آيه را براي حاضران خواندم و ادامه دادم:
پس تا زنده ايد, قدر عمر خويش را بدانيد, براي پس از مرگ خود صدقه دهيد. کار خير کنيد و مراقب باشيد که فکر زن و فرزند شما را غافل نکند و...
فرصت را غنيمت بشماريد که حضرت علي (ع ) فرمودند: «از دست دادن فرصت غصه است » (نهج البلاغه, قصار الحکم, 118).
نيز هم چنين فرمودند «الفرصه تمر مرالمسحاب فانتهزوا فرص الخير» (نهج البلاغه, قصار الحکم 2) ؛ فرصت همانند خوب را در يابيد.
دو سال بکوشيد و به خود بياييد, پيش از اينکه بگوييد: (رب ارجعون لعلي اعمل صالحاً فيما ترکت» (سوره مؤمنون, آيه 99 تا 100)؛ پروردگارا مرا (به دنيا) باز گردان شايد در آن چه وانهادم کار نيکي انجام دهم.
و جواب بشنويد: (کلها انها کلمه هو قائلها و من ورائهم برزخ الي يوم يبعشون) (سوره, مؤمنون, آيه 100)؛ هرگز: اين سخني است که او تنها گوينده آن است و پيشاپيش آنان برزخي است تا روزي که بر انگيخته مي گردند. پس به کارهاي خير بپردازيد و...
وقتي از خانه آن مرحوم بيرون آمديم,پدر خانمم پرسيد: واقعاً قرآن از انسان هايي خبر مي دهد که يک لحظه فرصت مي خواهند و کسي به آنها فرصت نمي دهد؟
گفتم: ظاهر آيه که چنين است «اجل قريب فاصدق» يعني عمري کوتاه و فرصتي کم, براي صدقه دادن.
از آنجا که صدقه دادن تنها نيازمند به اعلام است, پس او تنها اين قدر عمر مي خواهد که بگويد: مقداري از مالم صدقه باشد.
آن جلسه تمام شد و عمر مانند ابر بهاري گذشت, درست پس از دوازده سال, پدر خانمم نيز در شام جمعه 4 /10 / 83 به ديار باقي شتافت.
پس از مرگش خاطرات زيادي از جبهه رفتن هاي او, بردن ميوه هاي باغ هايش به جبهه و جاهاي ديگر, انفاقهاي او, کمک هايش به دارلقرآن ها و به ايتام, پرداخت قبوض آب و برق فقيران و... از سوي افراد گوناگوني شنيده شد.
حتي معلوم شد در مدت بيماري او - که بيش از سه سال به طول انجاميد - حدود صد دستگاه قالي در حال بافت را که از سرمايه خودش بوده است, کم کم فروخته و به مصارف کارهاي خير رسانده است, پس از اتمام آنها, تنها در آمد او حقوق بنياد شهيد (به خاطر پدر شهيد بودن) و مبلغ کرايه اي بود که مجمو عاً در حدود ماهي سيصد هزار تومان مي شده و از اين مبلغ, تنها ثلث آن را براي مصرف خود و عيال و مخارج دارو و درمان استفاده مي کرده و بقيه را صدقه مي داده است. او در آستانه مرگش, به يکي از نزديکان گفته بود:
«مگر شما چقدر زندگي داريد که حقوق کارمنديتان به صدقه و کار خير نمي رسد؟»
اکنون که پس از اتمام مراسم چهلمين روزدر گذشتش, خاطرات او را مرور مي کنم, به خوبي حس مي کنم که شدت يافتن اين کارهاي نيک, همه تاثير آن اتفاقات است و آن آيه هايي که در شب خانه برادرش خوانده شد و معنا گشت.
منبع: نشريه بشارت شماره 72



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.