مهاجمان گاو صندوق طلايي
نويسنده: شاهين شجري کهن
يک هدف مشترک گرانبها که در حصارهاي غيرقابل نفوذ محافظت مي شود و چند نفر سارق باهوش، پايه اساسي خيلي از فيلم ها و سريال هاي دوست داشتني و خاطره انگيز است. گاو صندوق يکي از نمونه هاي موفق داخلي است که در اين فضا ساخته شده. سريال مازيار ميري تنها سريال هر شبي تلويزيون است که با آغازمحرم تمام شد، براي همين سراغ آن رفتيم تا درباره فضاي ايراني شده ژانر سرقت حرف بزنيم. گاو صندوق البته مثل دلنوازان و يوزارسيف موج ساز نيست و فراگير نشده ولي مخاطبان خاصش به شدت پيگير آن هستند. سريال، داستان پيچيده و بازي هاي خوبي دارد. در اين پرونده سراغ اين دو وجه رفتيم، با چهار بازيگر نقش سارق آن گپ زديم و پاي صحبت کارگردان، تهيه کننده و نويسندگان آن نشستيم تا از تجربه گاوصندوقشان بگويند.
گاوصندوق جزو کارهايي است که در ژانر سرقت ساخته شده اند؛ ژانري که در دنيا خيلي طرفدار دارد. گاوصندوق چقدر به اين ژانر وفادار بوده است؟
بزن... بريم
از ابتداي تاريخ سينما و با همان فيلم معروف «سرقت از قطار» که در عصر اديسون به نمايش درآمد، فيلم هايي که به سرقت دسته جمعي از منابع ثروت عمومي مي پرداختند پاي ثابت توليد سينمايي شدند. تماشاگران سينما عاشق هيجان و خشونتي بودند که در قالب زيرکي و تعقل نمايش داده مي شدند. داستان هايي که درباره سرقت هاي بزرگ دسته جمعي روايت مي شدند، هيجان و اضطراب و معما را با هم داشتند و براي سينماروها جذاب و درگير کننده بودند. با تکامل قواعد ژانر نوآر، دوران جديدي از داستان هاي سرقت و نقشه هاي متهورانه گنگسترها شروع شد. فيلم نوآر با آن فضاي تيره و تلخ، بستر مناسبي بود براي نشان دادن درونيات تبهکاران حرفه اي و آدم هاي رانده شده از اجتماع. در کشور ما هم فيلم هاي ژانر سرقت هوداران زيادي دارد. سريال «گاوصندوق» بهانه اي شد براي پرداختن به اين گونه فيلم ها.
گاوصندوق داستاني سرگرم کننده و طنزي ملايم داشت و شکل ايراني شده اي از ژانر سرقت را در قالب درامي خانوادگي به تصوير کشيده است. اجازه بدهيد براي سهولت کار از ترکيب «فيلم سرقتي» براي اشاره به فيلم هايي که به مقوله سرقت دسته جمعي مي پردازند استفاده کنيم. اميدواريم که عبارت «فيلم سرقتي» را با عبارت «فيلم سرقتي» اشتباه نگيريد؛ چون منظور از اين دومي، فيلم هايي است که از روي پرده سينما يا در تاريکي آپاراتخانه دزديده مي شوند.
ديگر پاي ثابت اين ژانر، يک مغز متفکر درس خوانده است که در حد يک نابغه از مسائل فني و علمي سردر مي آورد. او که در زندگي عادي معمولا آدمي بي دست و پا و کودن است، وقتي جلوي گاوصندوق قرار مي گيرد به يکباره تبديل مي شود به نابغه اي در حد انيشتين و ظرف سه سوت کل قفل هاي الکترونيک و تله هاي خطرناک را از کار مي اندازد. افشين هاشمي نقش اين نابغه سر به راه را در گاوصندوق بازي مي کند؛ پسري درسخوان و مؤدب که گول رفيق ناباب را مي خورد و در دام تبهکاران مي افتد. او در ادامه متنبه مي شود و سرش به سنگ مي خورد اما تاسرش به سنگ بخورد، چند بار گاوصندوق خانه مردم را باز و بسته کرده و جرمش حسابي سنگين شده. در فيلم هاي سرقتي خارجي، يک زن فتنه گر بي کس و کار هم در حواشي داستان مي پلکد که علي القاعده قهرمان فيلم عاشقش مي شود و عاقبت به خاطر همين عشق هم سرش را به باد مي دهد. بديهي است که کسي که توقع ندارد گاوصندوق از اين جور زن ها داشته باشد؛ فوقش افشين هاشمي مي تواند برود خواستگاري دختر مجرد خانواده و با او ازدواج کند، آن هم وقتي سرش به سنگ خورد، نه الان!
در سينماي خودمان هم جدي ترين فيلم هايي که مستقيما به مقوله سرقت دسته جمعي پرداخته اند يعني «عطش» و «دست هاي آلوده»، شباهت هاي به گاوصندوق دارند. عطش بازسازي نما به نماي «خداحافظ رفيق» اميرنادري است و داستان جواني را روايت مي کند که مي خواهد با همدستي دوستان آسمان جلش يک طلافروشي مجلل را مورد الطاف سارقانه قرار بدهد و اندوخته اش را خالي کند. آنها فکر همه چيز رامي کنند الا طمع و زياده خواهي آدميزاد را و از آنجا که کل گروه هم آدميزادند و طمع لاکردار هم پير و جوان نمي شناسد، خودشان با يکديگر درگير مي شوند و دخل هم را مي آورند. قرابت ميان گاوصندوق و عطش در حد نقشه سرقت و رفاقت مجردي است. دست هاي آلوده هم يک ملودرام جوان پسند درباره دو زوج جوان است که فکر سرقت در سر دارند. ابوالفضل پورعرب، هديه تهراني و امين حيايي مي خواهند با يک سرقت بزرگ، باقي عمر را آسوده زندگي کنند و به آرزهايشان برسند. دست هاي آلوده از لحاظ بررسي الزامات ايرانيزه شدن ژانر سرقت، جالب توجه است. در اينجا هم مثل گاوصندوق، کلي احساسات و ديالوگ هاي کل کل آميززناشويي به داستان اصلي اضافه شده که دليلش علاقه پايان ناپذير بيننده وطني به ملودرام است. بيچاره فيلم سازان داخلي اگر بخواهند وسترن هم بسازند، بايد وسطش دو خط ملودرام سوزناک عاشقانه جا بدهند که فيلم بتواند مخاطب جذب کند. شخصيت هاي حاشيه اي گاوصندوق و بريدگي هايي که وسط روايت داستان اصلي پيش مي آيد، از ضعف هاي اين سريال است که البته دليلش همين مورد بالاست؛ يعني ميري وسط روايت داستان اصلي، سري هم به شخصيت هاي بامزه سريالش مي زند تا بينندگان عزيز حوصله شان سرنرود و ناغافل کانال تلويزيون را عوض نکنند.
منبع:نشريه همشهري جوان، شماره 241
گاوصندوق جزو کارهايي است که در ژانر سرقت ساخته شده اند؛ ژانري که در دنيا خيلي طرفدار دارد. گاوصندوق چقدر به اين ژانر وفادار بوده است؟
بزن... بريم
از ابتداي تاريخ سينما و با همان فيلم معروف «سرقت از قطار» که در عصر اديسون به نمايش درآمد، فيلم هايي که به سرقت دسته جمعي از منابع ثروت عمومي مي پرداختند پاي ثابت توليد سينمايي شدند. تماشاگران سينما عاشق هيجان و خشونتي بودند که در قالب زيرکي و تعقل نمايش داده مي شدند. داستان هايي که درباره سرقت هاي بزرگ دسته جمعي روايت مي شدند، هيجان و اضطراب و معما را با هم داشتند و براي سينماروها جذاب و درگير کننده بودند. با تکامل قواعد ژانر نوآر، دوران جديدي از داستان هاي سرقت و نقشه هاي متهورانه گنگسترها شروع شد. فيلم نوآر با آن فضاي تيره و تلخ، بستر مناسبي بود براي نشان دادن درونيات تبهکاران حرفه اي و آدم هاي رانده شده از اجتماع. در کشور ما هم فيلم هاي ژانر سرقت هوداران زيادي دارد. سريال «گاوصندوق» بهانه اي شد براي پرداختن به اين گونه فيلم ها.
گاوصندوق داستاني سرگرم کننده و طنزي ملايم داشت و شکل ايراني شده اي از ژانر سرقت را در قالب درامي خانوادگي به تصوير کشيده است. اجازه بدهيد براي سهولت کار از ترکيب «فيلم سرقتي» براي اشاره به فيلم هايي که به مقوله سرقت دسته جمعي مي پردازند استفاده کنيم. اميدواريم که عبارت «فيلم سرقتي» را با عبارت «فيلم سرقتي» اشتباه نگيريد؛ چون منظور از اين دومي، فيلم هايي است که از روي پرده سينما يا در تاريکي آپاراتخانه دزديده مي شوند.
حالا خيلي کار خوبي مي کنن، فيلمشون هم درمي آد!
قواعد ژانر؟ چي هست اين قواعد ژانر؟
ديگر پاي ثابت اين ژانر، يک مغز متفکر درس خوانده است که در حد يک نابغه از مسائل فني و علمي سردر مي آورد. او که در زندگي عادي معمولا آدمي بي دست و پا و کودن است، وقتي جلوي گاوصندوق قرار مي گيرد به يکباره تبديل مي شود به نابغه اي در حد انيشتين و ظرف سه سوت کل قفل هاي الکترونيک و تله هاي خطرناک را از کار مي اندازد. افشين هاشمي نقش اين نابغه سر به راه را در گاوصندوق بازي مي کند؛ پسري درسخوان و مؤدب که گول رفيق ناباب را مي خورد و در دام تبهکاران مي افتد. او در ادامه متنبه مي شود و سرش به سنگ مي خورد اما تاسرش به سنگ بخورد، چند بار گاوصندوق خانه مردم را باز و بسته کرده و جرمش حسابي سنگين شده. در فيلم هاي سرقتي خارجي، يک زن فتنه گر بي کس و کار هم در حواشي داستان مي پلکد که علي القاعده قهرمان فيلم عاشقش مي شود و عاقبت به خاطر همين عشق هم سرش را به باد مي دهد. بديهي است که کسي که توقع ندارد گاوصندوق از اين جور زن ها داشته باشد؛ فوقش افشين هاشمي مي تواند برود خواستگاري دختر مجرد خانواده و با او ازدواج کند، آن هم وقتي سرش به سنگ خورد، نه الان!
آيا گاوصندوق کپي يک کار خارجي است؟
پايبند به اصول
در سينماي خودمان هم جدي ترين فيلم هايي که مستقيما به مقوله سرقت دسته جمعي پرداخته اند يعني «عطش» و «دست هاي آلوده»، شباهت هاي به گاوصندوق دارند. عطش بازسازي نما به نماي «خداحافظ رفيق» اميرنادري است و داستان جواني را روايت مي کند که مي خواهد با همدستي دوستان آسمان جلش يک طلافروشي مجلل را مورد الطاف سارقانه قرار بدهد و اندوخته اش را خالي کند. آنها فکر همه چيز رامي کنند الا طمع و زياده خواهي آدميزاد را و از آنجا که کل گروه هم آدميزادند و طمع لاکردار هم پير و جوان نمي شناسد، خودشان با يکديگر درگير مي شوند و دخل هم را مي آورند. قرابت ميان گاوصندوق و عطش در حد نقشه سرقت و رفاقت مجردي است. دست هاي آلوده هم يک ملودرام جوان پسند درباره دو زوج جوان است که فکر سرقت در سر دارند. ابوالفضل پورعرب، هديه تهراني و امين حيايي مي خواهند با يک سرقت بزرگ، باقي عمر را آسوده زندگي کنند و به آرزهايشان برسند. دست هاي آلوده از لحاظ بررسي الزامات ايرانيزه شدن ژانر سرقت، جالب توجه است. در اينجا هم مثل گاوصندوق، کلي احساسات و ديالوگ هاي کل کل آميززناشويي به داستان اصلي اضافه شده که دليلش علاقه پايان ناپذير بيننده وطني به ملودرام است. بيچاره فيلم سازان داخلي اگر بخواهند وسترن هم بسازند، بايد وسطش دو خط ملودرام سوزناک عاشقانه جا بدهند که فيلم بتواند مخاطب جذب کند. شخصيت هاي حاشيه اي گاوصندوق و بريدگي هايي که وسط روايت داستان اصلي پيش مي آيد، از ضعف هاي اين سريال است که البته دليلش همين مورد بالاست؛ يعني ميري وسط روايت داستان اصلي، سري هم به شخصيت هاي بامزه سريالش مي زند تا بينندگان عزيز حوصله شان سرنرود و ناغافل کانال تلويزيون را عوض نکنند.
منبع:نشريه همشهري جوان، شماره 241