جايگاه خليج فارس در تحولات ژئواکونومي جهان (1)
(مطالعه ي موردي: صادرات گاز طبيعي ايران)
واژه هاي کليدي: ژئوپليتيک، ژئواکونومي، خليج فارس، ايران، خط لوله ي گاز.
مقدمه
توسعه ي فزاينده ي کشور هاي جنوب و جنوب شرق آسيا و افزايش بي سابقه ي قيمت نفت در سال هاي اخير (قيمت هر بشکه نفت تا 147 دلار رسيد) و پس از آن عدم ثبات قيمت نفت و شمارش معکوس براي اتمام ذخاير نفت تا 40 سال آينده، همچنين مجاورت جغرافيايي آنان با منطقه ي خليج فارس، باعث شده است تا اين کشور ها براي تأمين نياز هاي روزافزون انرژي خود به ذخاير عظيم گاز خليج فارس توجه کنند. از طرفي ديگر چالش هاي ژئوپليتيکي روسيه (به عنوان تأمين کننده ي انرژي گاز اروپا) با اروپا و قطع خطوط لوله گاز در زمستان هاي طاقت فرساي اروپاي شمالي در کشور اوکراين از جانب روسيه و بي ثباتي بازار نفت باعث شده کشور هاي اتحاديه ي اروپا نيز به ذخاير گاز خليج فارس توجه کنند. از اين رو مسئله ي صادرات گاز و خطوط لوله ي گاز از خليج فارس به جنوب و جنوب شرق آسيا و اروپا مطرح شده است.
* Geoeconomics
عصر ژئواکونومي و ژئوپليتيک انرژي
پس از سقوط جهان دو قطبي، گسستي در نظام سياسي جهاني پديد آمده است. برخي از صاحب نظران بر آن شدند تا ايده هايي را درباره ي چگونه پر کردن اين گسست و چگونگي شکل دادن به نظام ژئوپليتيک جهان پيش کشند. (5) به عبارت ديگر از فرداي فروپاشي نظام دو قطبي تا به امروز، نظريه پردازان و صاحب نظران در قالب تئوري و نظريات مختلف به دنبال تبيين نظام سياسي جهان بوده اند که هر کدام به نوعي به بخشي از موضوع پرداخته اند که از نشانه هاي دوره ي گذار ژئوپليتيک پست مدرن معروف است - انديشه هاي ژئوپليتيکي شکل گرفته اند که به نظر مي رسد ايده ي ژئواکونومي و اصالت اقتصاد در برابر نظامي گري ادوارد لوتواک، * بيش از ديگر تئوري ها به واقعيت نزديک است. حتي در تئوري هاي ژئوپليتيک عصر پست مدرن، نمود آشکاري دارد (6) به عبارت ديگر ارائه ي تئوري هاي ژئوپليتيکي بدون در نظر گرفتن قدرت اقتصادي نمي تواند وضعيت ژئوپليتيک قرن حاضر را تبيين کند. با پايان جنگ سرد و در سده ي 21 م شاخص رهبري براي کشور هاي سرمايه داري و قدرت مند در صحنه ي بين المللي، ديگر قدرت نظامي نيست (7) و کارکرد ژئواستراتژي در مناسبات بين المللي رنگ باخته است. لوتواک معتقد است که زوال جنگ سرد، در واقع نشان دهنده ي تغيير مسير و حرکت نظام جهاني از سوي ژئوپليتيک به سمت ژئواکونومي مي باشد. (8) به عبارت ديگر وي خبر از آمدن نظام جديد بين المللي در دهه ي نود مي دهد که در آن عوامل اقتصادي، جاي گزين اهداف نظامي مي شوند و عامل درگيري ها ديگر موضوعات دوران گذشته نيست، بلکه در کنار هر تنشي، يک عامل اقتصادي، خودنمايي مي کند. لوتواک در مقاله ي خود، اين چنين استدلال مي کند که تنها زماني منطق تجارت، قادر به اداره ي امور دنيا خواهد بود که با کاهش اهميت برخورداري از قدرت نظامي، رقابت واحد ها داراي ماهيتي صرفاً اقتصادي باشند. (9) در عصر ژئواکونومي، وسايل و علل مناقشه، ماهيتي اقتصادي پيدا مي کند و در صورتي که منازعات و اختلافات
*Edward Luttwak
حيات کنوني بشر، وابسته به انرژي است و انرژي محرکه تمامي فعاليت هاي صنعتي، حمل ونقل، خدمات، کشاورزي و ... است. در جهان کنوني، مهم ترين عناصر انرژي، نفت ، گاز طبيعي و زغال سنگ است. به عبارت ديگر همچنان مهم ترين منابع انرژي، منابع هيدروکربني است؛ گرچه در دهه هاي اخير توجه ويژه اي به انرژي هسته اي شده است، اما نتوانسته است سهم عمده اي در ميان ديگر حامل هاي انرژي پيدا کند. رودلف کلين، يکي از ويژگي هاي پنج گانه ي کشور به عنوان يک واحد قدرت مند را گئو پليتيک مي داند که منظور وي مشخصات جغرافيايي است. (12) وي در واقع معتقد است که يکي از سطوح حکومت فيزيوپليتيک است که به ظرفيت و ذخاير طبيعي يک کشور اشاره دارد. (13) به عبارت ديگر با تولد واژه ي ژئوپليتيک کلين به نوعي ژئوپليتيک انرژي و اهميت آن در پايداري حيات دولت ها و مناسبات ميان آنان اشاره کرده است.
به نظر مي رسد منابع انرژي به عنوان يکي از مهم ترين متغير هاي ژئوپليتيکي در نظام سياسي کنوني جهان در تعاملات بين المللي ميان کشور ها و نيز انتقال از مکان ها و فضا هاي بدون انرژي يا نيازمند انرژي، و نيز کنترل منابع توليد و مسير هاي انتقال انرژي، و نيز تکنولوژي ها و ابزار هاي توليد، فن آوري و انتقال و حتي مصرف انرژي براي حفظ سيادت جهاني و منطقه اي و به چالش کشيدن رقبا در عرصه ي بين المللي، جملگي داراي ابعاد مکاني، فضايي و يا جغرافيايي است و به همين اعتبار، انرژي را به موضوع ژئوپليتيکي مهمي تبديل نموده است؛ زيرا انرژي و تمام ابعاد و جنبه هاي آن ملتقاي سه پارامتر جغرافيا، قدرت و سياست مي باشد. (14) در حقيقت، ژئوپليتيک انرژي، از عدم انطباق مراکز مصرف (کشور هاي توسعه يافته) با منابع انرژي در کره ي خاکي به وجود آمده است که پي آمد آن دخالت قدرت هاي مصرف کننده در حوزه هاي ذخاير انرژي مي باشد.
عدم دسترسي يکسان کشور ها و جوامع انساني به منابع باعث شده که دولت هاي قدرت مند و توسعه يافته توجه ويژه اي به مناطق غني انرژي کنند و با استفاده از قدرت و توان و توسعه ي تکنولوژيکي خود به دنبال دست يازي و تسلط بر اين مناطق باشند. يکي از انبار هاي مهم و در واقع بزرگ ترين انبار انرژي هيدروکربني جهان، خليج فارس است که تقريباً دو سوم ذخاير اثبات شده ي نفت و يک سوم ذخاير گاز طبيعي جهان را در اختيار کشور هاي اين منطقه قرار داده است و اگر ذخاير انرژي حوضه ي درياي خزر را نيز به ذخاير انرژي خليج فارس اضافه کنيم در حدود 70 درصد ذخاير تثبيت شده ي جهاني نفت و بيش از 40 درصد از منابع گاز طبيعي آن در داخل منطقه اي تخم مرغ شکلي از جنوب روسيه و قزاقستان تا عربستان سعودي و امارات متحده عربي محصور گرديده است. جفري کمپ * اين منطقه بيضي شکل را بيضي انرژي استراتژيک ** مي نامد. (15)
* Geoffy Kemp
بايد توجه کرد که منابع عظيم نفت و گاز اين منطقه با کشور هاي صنعتي يا در حال صنعتي شدن نظير هند، چين، ژاپن، ببر هاي آسيا (سنگاپور، مالزي، هنگ کنگ، تايوان) در شرق و کشور هاي صنعتي اروپايي در طرف غرب احاطه شده است اما آن چه حائز اهميت است توسعه ي صنعتي کشور هاي جنوب و جنوب شرق آسيا همزمان با قدرت مند شدن آن ها در عرصه ي بين الملل و در مقام بازيگران قدرت مند در عرصه ي جهاني است. از اين رو دسترسي آسان کشور هاي هند و چين به مراکز انرژي خليج فارس و به خصوص ايران، بيش از پيش مورد توجه آن ها قرار گرفته است. آن چه که در اين مقاله به آن توجه شده و از نظر ژئواکونومي حائز اهميت است، روند رو به رشد گاز طبيعي در سبد انرژي جهان و نياز هاي فزاينده ي بخش انرژي کشور هاي هند و چين به گاز طبيعي براي دست يابي به رشد اقتصادي دو رقمي و سرمايه گذاري و دسترسي آن ها به ذخاير گازي خليج فارس، به خصوص ميدان گازي پارس جنوبي است که نقش خليج فارس را بيش از گذشته در کانون مناسبات ژئوپليتيکي و ژئواکونوميکي جهان قرار مي دهد. اين امر با چالش هاي ژئوپليتيکي روسيه و غرب در منطقه ي قفقاز و به ويژه گرجستان و اروپاي شرقي (بر سر مسئله ي استقرار سپر موشکي ايالات متحده در لهستان و چک و استقرار سپر موشکي روسيه در بلاروس) به اوج خود رسيده و امنيت انرژي خطوط لوله گاز از روسيه به مقصد اروپا را با تهديد مواجه کرده است.
در يک جمع بندي و به طور خلاصه مي توان مؤلفه هاي مهم چارچوب نظري تحقيق را به شرح ذيل بيان کرد:
- نقش بي بديل قدرت اقتصادي در مناسبات قدرت هاي جهاني؛
- نقش ذخاير انرژي به عنوان نيروي محرکه اقتصاد جهاني؛
- رقابت قدرت ها براي دسترسي و نفوذ در کانون هاي انرژي؛
- دست يابي به انرژي هاي ارزان و سازگار با محيط زيست؛
- موقعيت مناسب جغرافيايي از حيث ارتباطي (زميني، دريايي و هوايي) و سهولت دسترسي.
پي نوشت ها :
1- هادي ويسي، چالش هاي ژئوپليتيکي ايران در منطقه ي خليج فارس، رشد آموزش جغرافيا، (ش 4، تابستان 1384) ص 38.
2- اطلس ملي ايران «زمين شناسي» (تهران، سازمان نقشه برداري کشور، 1375) ص 56.
3- British petroleum [online], Available: <http://www.bp.com/statisicalreview/2006<.
4- مراد کاوياني و هادي ويسي، انتقال گاز ايران به جنوب و جنوب شرق آسيا (فرصت ها و تهديد ها) (تهران: دومين کنگره انجمن ژئوپليتيک ايران، 1384) ص 298.
5- پيروز مجتهد زاده، جغرافياي سياسي و سياست جغرافيايي (تهران: سمت، 1381) ص 248.
6- هادي ويسي، تفکر ژئواکونومي 21 و تأثير آن بر امنيت جمهوري اسلامي ايران (مطالعه ي موردي انتقال گاز به هند)، پايان نامه ي دوره ي کارشناسي ارشد (دانشگاه تربيت مدرس، 1385) ص 22.
7- عزت اله عزتي، ژئوپليتيک در قرن بيست و يکم (تهران: سمت، 1380) ص 106.
8- ژيرويد اتوتايل، و ديگران؛ انديشه هاي ژتوپليتيک در قرن بيستم، ترجمه ي محمدرضا حافظ نيا و هاشم نصيري (تهران: دفتر مطالعات سياسي و بين المللي، 1380) ص 249-248.
9- Luttwak Edward. N(1990) From
geopolitics to geo economics: Logic of conflict grammar of commerce. from the national interest.In: O Tuathail, G& others. the geopolitics reader, (London: Routledge 1998),p: 125.
10- Ibid,p:128.
11- عزت اله عزتي، پيشين، ص 108.
12- Glassner martin & Fahrer chuck, political geography, (USA: John
Wiley & sons,inc 2004), p: 271.
13- Anderson Evan & Anderson Liam, Strategic minerals, (Newyork: John Wiley sons, 1998),p: 2. &
14- محمدرضا حافظ نيا، اصول و مفاهيم ژئوپليتيک (مشهد: پاپلي، 1385) ص 103.
15- جفري کمپ، رابرت هارکاوي، جغرافياي استراتژيک خاورميانه، ترجمه ي سيد مهدي حسيني متين (تهران: پژوهشکده ي مطالعات راهبردي،1383) ص 13-14.