فسق چیست، فاسق کیست؟
نویسنده : مرتضی علیمردانی
درجامعه اسلامی، عناوینی چون کافر، مومن، فاسق، فاجر و منافق، موجبات نوعی از دسته بندی اجتماعی را فراهم می سازد؛ زیرا هر یک از این عناوین دارای بار حقوقی است و کسی که به هریک از آنها متهم شود و درحق وی اثبات شود، از بسیاری از حقوق شهروندی محروم می شود؛ زیرا جامعه اسلامی، برمحور اعتقادات شکل گرفته و افراد آن براساس باورهای خاص، جامعه را پدید آورده اند؛ بنابراین، برخلاف جوامع قومی و نژادی، که ملیت برمدار قوم و خون و نژاد و زبان و یا مرزهای جغرافیایی واحد و مانند آن شکل می گیرد، ملیت آن بر مدار ملت دین اسلام تحقق می یابد. از این رو ملاک و معیار در شهروندی، امت است؛ هر چند که برخی از ملت ها و نحله های دیگر چون اهل کتاب به عنوان اهل ذمه از حقوق محدود شهروندی بهره می گیرند و عرض و مال و جانشان در صورت احترام و عمل به قوانین شهروندی اسلام، در امان می باشد.
به سخن دیگر، برخی از عناوین در فرهنگ قرآنی و اسلام بیانگر مرزهای شهروندی و جدایی خودی از غیر خودی است؛ زیرا شهروندی امت اسلام، تنها با شهادتین تحقق می یابد و خون و نژاد و وحدت زبانی و سرزمینی و مانند آن نقشی در تحقق و یا نفی شهروندی جامعه اسلامی ندارد.
نویسنده دراین مطلب بر آن است تا یکی از عناوین مطرح در فرهنگ قرآنی به نام فسق و فاسق را مورد بررسی و تحلیل قرار دهد و ضمن بیان مصادیق آن، محدودیت حقوق شهروندی آن را بر اساس آموزه های قرآنی تبیین نماید.
بنابر این انسان فاسق، شاید از نظر اعتقادی فردی راست اندیش باشد، ولی در مقام عمل، انسانی راست کار نیست.
به سخن دیگر، انسان منافق درفرهنگ قرآنی به کسی گفته می شود که از نظر ظاهر و رفتارهای اجتماعی، برپایه هنجارهای عقلانی و شرعی عمل می کند ولی از نظر اعتقادی هیچ باور و اعتقادی به خوب و بدهای اخلاقی و باید و نبایدهای شرعی ندارد و اصولا منکر دین و شریعت اسلام است، در مقابل فاسق، کسی است که از نظر اعتقادی درمرتبه ای از مراتب ایمان قراردارد، ولی در مقام عمل برخلاف باورهایش رفتار می کند.
البته گمانی دراین نیست که بینش ها در نگرش ها و نگرش ها در بینش های آدمی تاثیر متقابل دارد. از همین جا می توان دریافت که از نظر اعتقادی انسان فاسق از ایمان محکم و استواری برخوردار نیست، وگرنه رفتارهای ضد هنجارهای شرعی از خود بروز نمی داد. بنابراین از همین رفتارها می توان دانست که شخص فاسق، انسانی سست ایمان است. از این رو از محدوده بایدها و نبایدهای شرعی بیرون می رود و با آنکه به احکام شرعی اقرار و از نظربینشی التزام دارد، ولی در مقام عمل، چنین التزامی را مراعات نمی کند و برخلاف باورها رفتار می کند. (مفردات الفاظ قرآن کریم، ص 636 ذیل واژه فسق)
انسان مؤمن زمانی به فسق متهم می شود که در جامعه، رفتارهای ضد شریعت و هنجارهای شرعی را انجام دهد و نسبت به تذکرات و نهی از منکر دیگران واکنش منفی نشان داده و بدان ترتیب اثر ندهد. بنابراین، در تحقق معنای فسق عناصری چون مخالفت با موازین شرعی و هنجارهای آن، اظهار و تکرار، عدم پذیرش نهی از منکر و رفتار برخلاف باور و ایمان شرعی نقش اساسی دارد.
بنابراین، کسی که برخلاف موازین شرعی رفتار نمی کند و تنها برخلاف رسوم اجتماعی جامعه عمل می کند، فاسق خوانده نمی شود. به عنوان نمونه اگر در جامعه ای داشتن موهای بلند و گیس های افشان برای پسران و مردان، زشت باشد، و مردی برخلاف این رسم اجتماعی، گیس داشته باشد، فاسق شناخته نمی شود، هر چند که به سبب مخالفت با عرف اجتماعی، ممکن است قابل سرزنش باشد و بهتر آن است که عرف مقبول اجتماعی را مراعات نماید تا انگشت نما نشده و این رفتار عامل وهن ایمان وی نشود. پس در صورتی شخص فاسق شناخته می شود که برخلاف موازین شریعت رفتار کند.
در فرهنگ قرآنی دامنه فسق از مخالفت با شریعت نیز فراتر است؛ زیرا در آیه 74 سوره انبیاء، رفتارهای خلاف عقلانیت چون همجنس گرایی را به عنوان عمل فاسقانه معرفی می کند. البته شاید بتوان این نوع عمل را نیز در دایره مخالفت با شریعت قرار داد، زیرا احکام عقلانی همواره مورد تأیید و امضا شریعت می باشد و این خوب و بدهای عقلانی به عنوان بایدها و نبایدهای شرعی محسوب شده و مخالفت با آن به عنوان مخالفت با شریعت شمرده می شود.
همچنین اگر شخصی مخالفت شرعی را در نهان انجام دهد و تلاش بر مخفی کاری داشته باشد، هر چند که عده ای با تجسس و روش های دیگر، از این عمل آگاه شوند، به عنوان شخص فاسق نامیده نمی شود. زیرا شرط در فسق، اظهار خلاف شریعت در رفتارهای اجتماعی است. چنان که اگر شخصی گمان کند که عمل و رفتار وی هنجاری است در حالی که این گونه نیست، فاسق نیست؛ زیرا از حکم شرعی آگاهی نداشته و یا گمان وی آن بوده است که این عمل شرعی است. بنابراین، اگر گمان کند که مثلا تراشیدن ریش و محاسن با تیغ، اشکال شرعی ندارد، یا اینکه آن را عمل هنجاری عقلانی بداند، فاسق شمرده نمی شود.
اگر کسی غافل از رفتارهای ضدهنجاری خود باشد و با تذکر کلامی یا تشر زدن در برخی از موارد، از غفلت خارج شود و ترک عمل خلاف شریعت نماید، به عنوان فاسق شناخته نمی شود؛ زیرا بسیاری از مردم یا از احکام شرعی غافل می شوند یا در مقام عمل در غفلت قرار می گیرند و موضوعی را ضد هنجارهای شریعت نمی شناسند و بدان اقدام می کنند.
به هرحال درتحقق عنوان فسق نسبت به شهروندان امت اسلام شرایطی مطرح می باشد که نمی توان از آن چشم پوشید و شخصی را به خاطر عملی اشتباه یا خطا یا اشتباه در تطبیق یا حکم و مانند آن متهم به فسق نمود و آثار فاسق را بر وی بار کرد و او را از بسیاری از حقوق شهروندی چون پذیرش شهادت و گواهی و مانند آن محروم ساخت.
خداوند در آیه 55 سوره نور یکی از مصادیق فسق را بازی با ایمان می داند. به این معنا که اگر شخص نسبت به حق آگاهی یابد و بدان ایمان آورد ولی به هر علتی کفر بورزد، در حکم فاسق شناخته می شود. البته می توان براساس این آیه کسانی را هم که تنها به حق آگاه شده و نسبت به آن شناخت یافته اند، ولی رفتارهای ضدشناختی خود را ادامه می دهند و براساس موازین کفر عمل می کنند، فاسق شمرد، زیرا ملاک در فسق این افراد، ایمان و ارتداد نیست، بلکه شناخت حق و کفر به آن، آنها را در دایره فاسقان قرار می دهد. براین اساس، می توان گفت که دو دسته حق شناسان منکر و مرتدان، اگر به رفتارهای ضدشریعت خویش ادامه دهند، در حکم فاسقان هستند. (نگاه کنید، روح المعانی، جلد10، جزء18، ص299)
خداوند در آیه 49 کسانی را که به تکذیب آیات قرآنی می پردازند تا برخلاف آن عمل کنند، انسان های فاسق می شمارد؛ زیرا هنگامی که حقایق روشن درآیات الهی و وحیانی بیان شد، انکار و تکذیب و عمل و رفتار برخلاف آنها نشان از فسق ایشان می کند؛ زیرا حاضر نیستند در چارچوب اصول عقلانی و شرعی که بر پایه خوب و بد و زشت و زیبا بنیاد نهاده شده عمل کنند.
اعتراض و رویگردانی از قضاوت پیامبر(ص) و ولایت و حاکمیت ایمانی و مراجعه به طاغوت و حاکمیت و حکومت آن، از دیگر مصادیق رفتارهای فاسقانه است که در آیه 49 سوره مائده بیان شده است.
انحرافات جنسی و همجنس گرایی که برخلاف اصول عقلانی است و شریعت، آن را عامل تباهی و فساد خانواده و جامعه می شمارد، ازدیگر رفتارهای فاسقانه ای است که در آیه 74 سوره انبیاء تبیین شده است.
برخی از بدعت ها در دین هر چند که در چارچوب کلیات آن می باشد، ولی به سبب سخت گیری ها و ایجاد تنگناها در زندگی، زمینه ساز انحراف و فسق می شود. از جمله اینکه کسانی چون راهبان مسیحی که برای خود ریاضت هایی تعیین می کنند و برای صرف تمام زندگی در عبادت از تشکیل خانواده سر باز می زنند، گاه برای پاسخ گویی به نیازهای طبیعی و غریزی خود، در دام فسق و فجور می افتند. با نگاهی به زندگی راهبان و کشیشان کاتولیک می توان دریافت که چرا زندگی مجردی، آنان را به هم جنس گرایی و تجاوز به کودکان سوق داده است و حتی از زندگی مردمان مومن عادی خارج شده اند؟ خداوند در آیه 27 سوره حدید برخی از بدعت های به ظاهر مثبت را عامل فسق برمی شمارد و به مومنان هشدار می دهد که زندگی معتدل را براساس آموزه های وحیانی در پیش گیرند و برای خود قوانین سخت و دشوار وضع نکنند تا در انجام آن فرومانند یا مرتکب رفتارهای پست تر و زننده تر شوند.
از دیگر مصادیق فسق و فجور می توان به عدم اطاعت از رهبران اسلامی و ترک صحنه های جهادی (توبه، آیات 49 و 53 و مائده، آیات 21 تا 25) اشاره کرد. کسانی که برخلاف فرمان های رهبران اسلامی از مشارکت در میادین گوناگون سیاسی و اجتماعی بویژه نظامی سر باز می زنند، راه فسق را در پیش گرفته اند، زیرا اطاعت از رهبری، نشانه ایمان است.
تضییع حقوق دیگران و نادیده گرفتن آن در اجتماع، از دیگر عواملی است که نشان از فسق شخص می کند. کسانی که به هر دلیلی حق دیگران را آنان ضایع می کنند، باید بدانند که چنین رفتاری فاسقانه است و آثار و تبعات فسق را بر آنان بار می کند. (بقره، آیه 282) همچنین ضرررسانی به دیگران در معامله و یا گواهی در آن، از دیگر مصادیق فسق است که در آیه 16 سوره اسراء بیان شده است.
کسانی ممکن است خود اهل فسق و فجور نباشند، ولی به سبب بیمار دلی و نفاق، دیگران را به منکرات تشویق کنند، چنین افرادی نیز باید بدانند که در مسیر فسق و فجور گام برمی دارند و اگر با نگاهی بصیرت گون به خود بنگرند، فسق خود را می بینند؛ زیرا تشویق دیگران حکایت از گرایش فاسقانه دارد که در دام آن خواهند افتاد. (توبه، آیه 67)
همچنین کسانی که خدا را فراموش می کنند، در دام فسق گرفتار خواهند شد، زیرا فراموشی خداوند آنان را به فراموشی خود می کشاند، به گونه ای که در ورطه فساد و فسق می افتند و در آن غرق می شوند. (حشر، آیه 19) دنیاطلبی و ترجیح تعلقات مادی بر محبت خدا و پیامبر(ص) و عمل به آموزه های آن، نیز عامل دیگری در فسق افراد است که در آیه 24 سوره توبه و 20 سوره احقاف بیان شده است.
دوستی با کافران و روابط نزدیک و ولایی با آنها از دیگر مصادیق فسق است که خداوند در آیات 80 و 81 بیان کرده است. به این معنا که هرگونه ارتباط نزدیک و ولایت پذیری حکومت و حاکمیت آنان، شخص را از دایره اسلام به دایره فسق وارد می کند. بنابراین نمی توان دوستی و پذیرش حکومت و حاکمیت کافران، را امری عادی جلوه داد، زیرا چنین رفتاری حتی اگر به تولی در حد حاکمیت و حکومت نرسد و تنها در حوزه دوستی خلاصه شود، به سبب اینکه نوعی حاکمیت را برای کافر به ارمغان می آورد، فسق شمرده می شود.
عهدشکنی و پیمان ها را نقض کردن و بدان وفاننمودن از دیگر مصادیق فسق است که در آیات چندی از جمله 26 و 27 و نیز 99 و 100 سوره بقره بیان شده است.
تهمت و قذف به مؤمنان و نسبت زنا به زنان عفیف، از دیگر مصادیق فسق است که خداوند در آیه 4 سوره نور متعرض آن شده و حتی مجازات خاص تازیانه را برای آن به عنوان حدی از حدود الهی معین کرده است.
این ها تنها شماری از مصادیق قرآنی فسق است. با نگاهی به همین موارد می توان دریافت که رفتارهای فاسقانه، ناهنجاری های اجتماعی هستند که موجبات تباهی شخص و جامعه را فراهم می آورد. از این رو خداوند در حق فاسقان، سخت گیری هائی روا داشته که در ادامه به برخی از آنها اشاره می شود.
انسان فاسق در جامعه مطرود است. این طرد اجتماعی گاه به شکل محرومیت از برخی از حقوق شهروندی خودنمایی می کند. از جمله اینکه در دادگاه ها و مانند آن، گواهی و شهادت فاسق پذیرفته نمی شود و اگر خبری بدهد، متوقف به تحقیق و پژوهش در صحت و سقم آن است. (حجرات، آیه6)
فاسق ازنظر اجتماعی کسی است که شخصیتش ساقط شده و به عنوان یک شهروند معمولی با او مواجه نمی شوند. از این رو وی را همانند دیگر مؤمنان در یک کفه ترازو قرار نمی دهند، بلکه فاسق در کفه ای و مؤمن در کفه ای دیگر قرار می گیرد. این مرزبندی میان فاسق و غیر فاسق، به نوعی مرزبندی در حقوق شهروندی و بهره گیری از آن است. (سجده، آیه18)
ازنظر اسلام کسانی که فاسق هستند، از بسیاری از حقوق شهروندی خود بی بهره می شوند. از جمله اینکه خرده گیری و عیب جویی از آنها جایز است و گناه و جرم حساب نمی شود؛ زیرا خود شخص، شخصیت اجتماعی و حقوق طبیعی اجتماعی خودش را از میان برده و اجازه داده است تا مورد طعن و خرده گیری و عیب جویی دیگران قرار گیرد. (مائده، آیه59 و نیز روح المعانی، ج4، جزء6، ص253)
فسق همچنین موجب می شود تا مؤمنان مجاز به خشم گیری بر فاسقان باشند؛ چنانکه خداوند فسق اهل کتاب را عامل خشم و غضب مسلمانان نسبت به آنان دانسته است. (مائده، آیه59 و نیز مجمع البیان، ج3و4، ص330)
کسانی که فاسق هستند جایز است که مسلمانان آنان را طرد کرده و روابط خود را با آنها از هم بگسلند. حتی بر خویشان است که روابط فامیلی خود را با فاسقان کاهش داده و یا قطع پیوند و رحم کنند. (بقره، آیات26 و 27 و نیز توبه، آیات7و 8)
فسق عامل بسیاری از بدبختی های شخص در دنیا و آخرت است؛ زیرا فاسق ازنظر شهروندی انسانی غیرسالم تلقی شده و از بسیاری از حقوق محروم می گردد به گونه ای که در جامعه نمی تواند پست ها و مناصبی را در اختیار گیرد، چنان که در آخرت نیز از رضوان الهی و مغفرت محروم خواهد شد (توبه، آیات77 تا 80 و نیز 96 و منافقون، آیه6) این افراد مورد لعن و نفرین قرار می گیرند (مائده، آیه24 و 25) و در دنیا و آخرت ذلیل و خوار خواهند بود. (احقاف، آیه20 و حشر، آیه5)
منبع:روزنامه کیهان
ارسال توسط کاربر محترم سایت :hasantaleb
به سخن دیگر، برخی از عناوین در فرهنگ قرآنی و اسلام بیانگر مرزهای شهروندی و جدایی خودی از غیر خودی است؛ زیرا شهروندی امت اسلام، تنها با شهادتین تحقق می یابد و خون و نژاد و وحدت زبانی و سرزمینی و مانند آن نقشی در تحقق و یا نفی شهروندی جامعه اسلامی ندارد.
نویسنده دراین مطلب بر آن است تا یکی از عناوین مطرح در فرهنگ قرآنی به نام فسق و فاسق را مورد بررسی و تحلیل قرار دهد و ضمن بیان مصادیق آن، محدودیت حقوق شهروندی آن را بر اساس آموزه های قرآنی تبیین نماید.
مفهوم شناسی فسق و فاسق
بنابر این انسان فاسق، شاید از نظر اعتقادی فردی راست اندیش باشد، ولی در مقام عمل، انسانی راست کار نیست.
به سخن دیگر، انسان منافق درفرهنگ قرآنی به کسی گفته می شود که از نظر ظاهر و رفتارهای اجتماعی، برپایه هنجارهای عقلانی و شرعی عمل می کند ولی از نظر اعتقادی هیچ باور و اعتقادی به خوب و بدهای اخلاقی و باید و نبایدهای شرعی ندارد و اصولا منکر دین و شریعت اسلام است، در مقابل فاسق، کسی است که از نظر اعتقادی درمرتبه ای از مراتب ایمان قراردارد، ولی در مقام عمل برخلاف باورهایش رفتار می کند.
البته گمانی دراین نیست که بینش ها در نگرش ها و نگرش ها در بینش های آدمی تاثیر متقابل دارد. از همین جا می توان دریافت که از نظر اعتقادی انسان فاسق از ایمان محکم و استواری برخوردار نیست، وگرنه رفتارهای ضد هنجارهای شرعی از خود بروز نمی داد. بنابراین از همین رفتارها می توان دانست که شخص فاسق، انسانی سست ایمان است. از این رو از محدوده بایدها و نبایدهای شرعی بیرون می رود و با آنکه به احکام شرعی اقرار و از نظربینشی التزام دارد، ولی در مقام عمل، چنین التزامی را مراعات نمی کند و برخلاف باورها رفتار می کند. (مفردات الفاظ قرآن کریم، ص 636 ذیل واژه فسق)
انسان مؤمن زمانی به فسق متهم می شود که در جامعه، رفتارهای ضد شریعت و هنجارهای شرعی را انجام دهد و نسبت به تذکرات و نهی از منکر دیگران واکنش منفی نشان داده و بدان ترتیب اثر ندهد. بنابراین، در تحقق معنای فسق عناصری چون مخالفت با موازین شرعی و هنجارهای آن، اظهار و تکرار، عدم پذیرش نهی از منکر و رفتار برخلاف باور و ایمان شرعی نقش اساسی دارد.
بنابراین، کسی که برخلاف موازین شرعی رفتار نمی کند و تنها برخلاف رسوم اجتماعی جامعه عمل می کند، فاسق خوانده نمی شود. به عنوان نمونه اگر در جامعه ای داشتن موهای بلند و گیس های افشان برای پسران و مردان، زشت باشد، و مردی برخلاف این رسم اجتماعی، گیس داشته باشد، فاسق شناخته نمی شود، هر چند که به سبب مخالفت با عرف اجتماعی، ممکن است قابل سرزنش باشد و بهتر آن است که عرف مقبول اجتماعی را مراعات نماید تا انگشت نما نشده و این رفتار عامل وهن ایمان وی نشود. پس در صورتی شخص فاسق شناخته می شود که برخلاف موازین شریعت رفتار کند.
در فرهنگ قرآنی دامنه فسق از مخالفت با شریعت نیز فراتر است؛ زیرا در آیه 74 سوره انبیاء، رفتارهای خلاف عقلانیت چون همجنس گرایی را به عنوان عمل فاسقانه معرفی می کند. البته شاید بتوان این نوع عمل را نیز در دایره مخالفت با شریعت قرار داد، زیرا احکام عقلانی همواره مورد تأیید و امضا شریعت می باشد و این خوب و بدهای عقلانی به عنوان بایدها و نبایدهای شرعی محسوب شده و مخالفت با آن به عنوان مخالفت با شریعت شمرده می شود.
همچنین اگر شخصی مخالفت شرعی را در نهان انجام دهد و تلاش بر مخفی کاری داشته باشد، هر چند که عده ای با تجسس و روش های دیگر، از این عمل آگاه شوند، به عنوان شخص فاسق نامیده نمی شود. زیرا شرط در فسق، اظهار خلاف شریعت در رفتارهای اجتماعی است. چنان که اگر شخصی گمان کند که عمل و رفتار وی هنجاری است در حالی که این گونه نیست، فاسق نیست؛ زیرا از حکم شرعی آگاهی نداشته و یا گمان وی آن بوده است که این عمل شرعی است. بنابراین، اگر گمان کند که مثلا تراشیدن ریش و محاسن با تیغ، اشکال شرعی ندارد، یا اینکه آن را عمل هنجاری عقلانی بداند، فاسق شمرده نمی شود.
اگر کسی غافل از رفتارهای ضدهنجاری خود باشد و با تذکر کلامی یا تشر زدن در برخی از موارد، از غفلت خارج شود و ترک عمل خلاف شریعت نماید، به عنوان فاسق شناخته نمی شود؛ زیرا بسیاری از مردم یا از احکام شرعی غافل می شوند یا در مقام عمل در غفلت قرار می گیرند و موضوعی را ضد هنجارهای شریعت نمی شناسند و بدان اقدام می کنند.
به هرحال درتحقق عنوان فسق نسبت به شهروندان امت اسلام شرایطی مطرح می باشد که نمی توان از آن چشم پوشید و شخصی را به خاطر عملی اشتباه یا خطا یا اشتباه در تطبیق یا حکم و مانند آن متهم به فسق نمود و آثار فاسق را بر وی بار کرد و او را از بسیاری از حقوق شهروندی چون پذیرش شهادت و گواهی و مانند آن محروم ساخت.
مصادیقی از رفتارهای فاسقانه
خداوند در آیه 55 سوره نور یکی از مصادیق فسق را بازی با ایمان می داند. به این معنا که اگر شخص نسبت به حق آگاهی یابد و بدان ایمان آورد ولی به هر علتی کفر بورزد، در حکم فاسق شناخته می شود. البته می توان براساس این آیه کسانی را هم که تنها به حق آگاه شده و نسبت به آن شناخت یافته اند، ولی رفتارهای ضدشناختی خود را ادامه می دهند و براساس موازین کفر عمل می کنند، فاسق شمرد، زیرا ملاک در فسق این افراد، ایمان و ارتداد نیست، بلکه شناخت حق و کفر به آن، آنها را در دایره فاسقان قرار می دهد. براین اساس، می توان گفت که دو دسته حق شناسان منکر و مرتدان، اگر به رفتارهای ضدشریعت خویش ادامه دهند، در حکم فاسقان هستند. (نگاه کنید، روح المعانی، جلد10، جزء18، ص299)
خداوند در آیه 49 کسانی را که به تکذیب آیات قرآنی می پردازند تا برخلاف آن عمل کنند، انسان های فاسق می شمارد؛ زیرا هنگامی که حقایق روشن درآیات الهی و وحیانی بیان شد، انکار و تکذیب و عمل و رفتار برخلاف آنها نشان از فسق ایشان می کند؛ زیرا حاضر نیستند در چارچوب اصول عقلانی و شرعی که بر پایه خوب و بد و زشت و زیبا بنیاد نهاده شده عمل کنند.
اعتراض و رویگردانی از قضاوت پیامبر(ص) و ولایت و حاکمیت ایمانی و مراجعه به طاغوت و حاکمیت و حکومت آن، از دیگر مصادیق رفتارهای فاسقانه است که در آیه 49 سوره مائده بیان شده است.
انحرافات جنسی و همجنس گرایی که برخلاف اصول عقلانی است و شریعت، آن را عامل تباهی و فساد خانواده و جامعه می شمارد، ازدیگر رفتارهای فاسقانه ای است که در آیه 74 سوره انبیاء تبیین شده است.
برخی از بدعت ها در دین هر چند که در چارچوب کلیات آن می باشد، ولی به سبب سخت گیری ها و ایجاد تنگناها در زندگی، زمینه ساز انحراف و فسق می شود. از جمله اینکه کسانی چون راهبان مسیحی که برای خود ریاضت هایی تعیین می کنند و برای صرف تمام زندگی در عبادت از تشکیل خانواده سر باز می زنند، گاه برای پاسخ گویی به نیازهای طبیعی و غریزی خود، در دام فسق و فجور می افتند. با نگاهی به زندگی راهبان و کشیشان کاتولیک می توان دریافت که چرا زندگی مجردی، آنان را به هم جنس گرایی و تجاوز به کودکان سوق داده است و حتی از زندگی مردمان مومن عادی خارج شده اند؟ خداوند در آیه 27 سوره حدید برخی از بدعت های به ظاهر مثبت را عامل فسق برمی شمارد و به مومنان هشدار می دهد که زندگی معتدل را براساس آموزه های وحیانی در پیش گیرند و برای خود قوانین سخت و دشوار وضع نکنند تا در انجام آن فرومانند یا مرتکب رفتارهای پست تر و زننده تر شوند.
از دیگر مصادیق فسق و فجور می توان به عدم اطاعت از رهبران اسلامی و ترک صحنه های جهادی (توبه، آیات 49 و 53 و مائده، آیات 21 تا 25) اشاره کرد. کسانی که برخلاف فرمان های رهبران اسلامی از مشارکت در میادین گوناگون سیاسی و اجتماعی بویژه نظامی سر باز می زنند، راه فسق را در پیش گرفته اند، زیرا اطاعت از رهبری، نشانه ایمان است.
تضییع حقوق دیگران و نادیده گرفتن آن در اجتماع، از دیگر عواملی است که نشان از فسق شخص می کند. کسانی که به هر دلیلی حق دیگران را آنان ضایع می کنند، باید بدانند که چنین رفتاری فاسقانه است و آثار و تبعات فسق را بر آنان بار می کند. (بقره، آیه 282) همچنین ضرررسانی به دیگران در معامله و یا گواهی در آن، از دیگر مصادیق فسق است که در آیه 16 سوره اسراء بیان شده است.
کسانی ممکن است خود اهل فسق و فجور نباشند، ولی به سبب بیمار دلی و نفاق، دیگران را به منکرات تشویق کنند، چنین افرادی نیز باید بدانند که در مسیر فسق و فجور گام برمی دارند و اگر با نگاهی بصیرت گون به خود بنگرند، فسق خود را می بینند؛ زیرا تشویق دیگران حکایت از گرایش فاسقانه دارد که در دام آن خواهند افتاد. (توبه، آیه 67)
همچنین کسانی که خدا را فراموش می کنند، در دام فسق گرفتار خواهند شد، زیرا فراموشی خداوند آنان را به فراموشی خود می کشاند، به گونه ای که در ورطه فساد و فسق می افتند و در آن غرق می شوند. (حشر، آیه 19) دنیاطلبی و ترجیح تعلقات مادی بر محبت خدا و پیامبر(ص) و عمل به آموزه های آن، نیز عامل دیگری در فسق افراد است که در آیه 24 سوره توبه و 20 سوره احقاف بیان شده است.
دوستی با کافران و روابط نزدیک و ولایی با آنها از دیگر مصادیق فسق است که خداوند در آیات 80 و 81 بیان کرده است. به این معنا که هرگونه ارتباط نزدیک و ولایت پذیری حکومت و حاکمیت آنان، شخص را از دایره اسلام به دایره فسق وارد می کند. بنابراین نمی توان دوستی و پذیرش حکومت و حاکمیت کافران، را امری عادی جلوه داد، زیرا چنین رفتاری حتی اگر به تولی در حد حاکمیت و حکومت نرسد و تنها در حوزه دوستی خلاصه شود، به سبب اینکه نوعی حاکمیت را برای کافر به ارمغان می آورد، فسق شمرده می شود.
عهدشکنی و پیمان ها را نقض کردن و بدان وفاننمودن از دیگر مصادیق فسق است که در آیات چندی از جمله 26 و 27 و نیز 99 و 100 سوره بقره بیان شده است.
تهمت و قذف به مؤمنان و نسبت زنا به زنان عفیف، از دیگر مصادیق فسق است که خداوند در آیه 4 سوره نور متعرض آن شده و حتی مجازات خاص تازیانه را برای آن به عنوان حدی از حدود الهی معین کرده است.
این ها تنها شماری از مصادیق قرآنی فسق است. با نگاهی به همین موارد می توان دریافت که رفتارهای فاسقانه، ناهنجاری های اجتماعی هستند که موجبات تباهی شخص و جامعه را فراهم می آورد. از این رو خداوند در حق فاسقان، سخت گیری هائی روا داشته که در ادامه به برخی از آنها اشاره می شود.
سلب برخی از حقوق شهروندی فاسقان
انسان فاسق در جامعه مطرود است. این طرد اجتماعی گاه به شکل محرومیت از برخی از حقوق شهروندی خودنمایی می کند. از جمله اینکه در دادگاه ها و مانند آن، گواهی و شهادت فاسق پذیرفته نمی شود و اگر خبری بدهد، متوقف به تحقیق و پژوهش در صحت و سقم آن است. (حجرات، آیه6)
فاسق ازنظر اجتماعی کسی است که شخصیتش ساقط شده و به عنوان یک شهروند معمولی با او مواجه نمی شوند. از این رو وی را همانند دیگر مؤمنان در یک کفه ترازو قرار نمی دهند، بلکه فاسق در کفه ای و مؤمن در کفه ای دیگر قرار می گیرد. این مرزبندی میان فاسق و غیر فاسق، به نوعی مرزبندی در حقوق شهروندی و بهره گیری از آن است. (سجده، آیه18)
ازنظر اسلام کسانی که فاسق هستند، از بسیاری از حقوق شهروندی خود بی بهره می شوند. از جمله اینکه خرده گیری و عیب جویی از آنها جایز است و گناه و جرم حساب نمی شود؛ زیرا خود شخص، شخصیت اجتماعی و حقوق طبیعی اجتماعی خودش را از میان برده و اجازه داده است تا مورد طعن و خرده گیری و عیب جویی دیگران قرار گیرد. (مائده، آیه59 و نیز روح المعانی، ج4، جزء6، ص253)
فسق همچنین موجب می شود تا مؤمنان مجاز به خشم گیری بر فاسقان باشند؛ چنانکه خداوند فسق اهل کتاب را عامل خشم و غضب مسلمانان نسبت به آنان دانسته است. (مائده، آیه59 و نیز مجمع البیان، ج3و4، ص330)
کسانی که فاسق هستند جایز است که مسلمانان آنان را طرد کرده و روابط خود را با آنها از هم بگسلند. حتی بر خویشان است که روابط فامیلی خود را با فاسقان کاهش داده و یا قطع پیوند و رحم کنند. (بقره، آیات26 و 27 و نیز توبه، آیات7و 8)
فسق عامل بسیاری از بدبختی های شخص در دنیا و آخرت است؛ زیرا فاسق ازنظر شهروندی انسانی غیرسالم تلقی شده و از بسیاری از حقوق محروم می گردد به گونه ای که در جامعه نمی تواند پست ها و مناصبی را در اختیار گیرد، چنان که در آخرت نیز از رضوان الهی و مغفرت محروم خواهد شد (توبه، آیات77 تا 80 و نیز 96 و منافقون، آیه6) این افراد مورد لعن و نفرین قرار می گیرند (مائده، آیه24 و 25) و در دنیا و آخرت ذلیل و خوار خواهند بود. (احقاف، آیه20 و حشر، آیه5)
منبع:روزنامه کیهان
ارسال توسط کاربر محترم سایت :hasantaleb
/ج