فلسفه آزمایش و امتحان

برخی از آیات قرآن کریم بیان می کنند که خداوند برای اتمام حجت خود بر مردم، پیامبران و راهنمایانی را فرستاد تا از این طریق امتحان کند که آیا هدایت می شوند یا نه؟ تا فردای قیامت کسی ادعا نکند که اگر ما هم پیامبرانی داشتیم، هدایت یافته تراز اقوام دیگر بودیم و هرگز گمراه نمی شدیم.
يکشنبه، 8 آبان 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
فلسفه آزمایش و امتحان

فلسفه آزمایش و امتحان
فلسفه آزمایش و امتحان


 





 
در مبحث انگیزه امتحان الهی بیان شد که امتحان خداوند،برای سودبردن و یا معلوم کردن مجهولی نیست،بلکه فلسفه والاتری دارد که آزمایش‏های بشری در مقایسه با آن ناچیزند.
برخی از مهم‏ترین فلسفه‏های آزمایش خدا عبارتند از:

1. زمینه سازی برای شکوفایی استعداد انسان
 

اگر آزمایش و امتحان در حیات بشری نباشد،استعدادهای ذاتی و بالقوه انسان در حد خود باقی می‏ماند و فرصت بروز نمی‏یابد؛ زیرا در امتحان و آزمایش که مسابقه‏ای مهم است، انگیزه ظهور شایستگی‏ها خود را نشان می‏دهد. هدف معلمی که هر هفته پیاپی از دانش‏آموزان خود امتحان می‏گیرد، تنها شناخت کافی از دانش‏آموزان نیست، بلکه با وجود این‏که از آن‏ها شناخت کافی دارد، برای وادار کردن دانش‏آموزان به تلاش و کوشش بیشتر و فرصت بروز استعدادهایشان، آن‏ها را می‏آزماید. ازاین‏رو، پیش آمدن سختی‏ها و نعمت‏ها در دنیا برای انسان، از آن روست که در رویارویی با آن‏ها لیاقت‏های خود را بروز دهد. آری جنگ و صحنه نبرد سنگین با دشمن، گرسنگی، مرگ عزیزان، غرق شدن در رفاه و نعمت‏های مادی، همگی میدانی است که انسان در رویارویی با آنماهيّت خود را نشان می‏دهد و به شایستگی خویش آگاه می‏شود و قوای درونی خود را شکوفا می‏کند. امام علی علیه‏السلام در نامه‏ای به معاویه نوشت:
همانا خداوند دنیا را برای آخرت قرار داده و مردم را در دنیا به آزمایش گذاشت تا روشن شود کدام یک نیکوکارتر است. ما را برای دنیا نیافریده‏اند و تنها برای دنیا به تلاش فرمان داده نشدیم؛ به دنیا آمدیم تا در آن آزمایش گردیم و همانا خداوند مرا به تو و تو را به من آزمود و یکی از ما را بر دیگری حجت قرار داد.1

2. آگاهی بندگان به چگونگی اعمال و ایمانشان
 

خداوند، ذات پاکی است که اول وآخر و ظاهر و باطن همه چیز را می‏داند. هیچ جنبش و حرکتی حتی در دل ریزترین موجودات عالم پدید نمی‏آید که خداوند به آن آگاه نباشد. با وجود این، برای ارزیابی کردارهای بندگان و آگاهی ایشان از ایمان واقعی و ادعایی خویش آنان را می‏آزماید. این ارزیابی به این دلیل است که صالح و طالح متمایز شوند. خداوند متعال امت‏های پیشین را نیز برای ارزیابی کردارهایشان می‏آزمود:
وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللّهُ الَّذینَ صَدَقُوا وَ لَيَعْلَمَنَّ الْکاذِبینَ (عنکبوت: 3)
ما کسانی را که پیش از آنان بودند آزمودیم. تا خدا آنان را که راست گفته‏اند معلوم دارد و دروغگویان را [نیز] معلوم دارد.
علامه طباطبایی در تفسیر این آیه می‏نویسد:
مراد از این‏که می‏فرماید: تا خدا بداند که چه کسانی راست می‏گویند و چه کسانی دروغ می‏گویند، این است که آثار صدق وکذب آنان به وسیله امتحان در مقام عمل ظاهر شود؛ چون امتحان است که باطن انسان‏ها را ظاهر می‏کند و لازمه این ظهور این است که آن‏هایی که ایمان واقعی دارند،ایمانشان پا برجاتر شود و آن‏ها که ایمانشان صرف ادعاست، همان صرف ادعا هم باطل گردد.2
هم‏چنین امیرالمؤمنین علیه‏السلام در نهج البلاغه در تفسیر آیه شریفه «مَنْ ذَا الَّذی يُقْرِضُ اللّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضاعِفَهُ لَهُ و له اجرّ کریم؛ کیست که به خدا قرض نیکو دهد تا خداوند چند برابر عطا فرماید و برای او پاداش بی‏عیب و نقصی قرار دهد؟» (حدید: 11) فرمود:
درخواست یاری از شما، به جهت ناتوانی نیست و قرض گرفتن از شما برای کمبود نمی‏باشد... در حالی طلب وام از شما دارد که گنج‏های آسمان و زمین از آن اوست. بلکه خواسته است شما را بیازماید که کدام یک از شما نیکوکارترید.3

3. پالایش جان و دل از گناهان
 

بی‏گمان، هر گناهی سقوطی را در پی دارد و اگر انبوه گناهان و تمام صحنه دل را اشغال و فرشته صفا و عشق الهی را از آن خارج کند و نامحرمی به نام شیطان را جانشین آن کند، امیدی به آن دل نیست و قرآن، انسان شیطان صفت را مانند حیوان و حتی پایین‏تر و پست‏تر از آن می‏داند، زیرا تمام قوای احساس و تحریکی و ادراکی او صرف باطل و برآوردن هوس‏های خویش است و همّت او از شکمش فراتر نمی‏رود، مگر این‏که نور ملکوت از افق توبه بر دل او بتابد و بیدار شود.
گناهانی که تنها موجب انحراف فرد هستند، مانند ترک عبادت‏ها و گناهانی که افزون بر ایجاد انحراف شخصی سبب بازداشتن فرد از رسیدن به مقصد، و موجب تجاوز به حقوق دیگران و مانعی برای سلوک معنوی انسان‏های دیگری نیز می‏شوند، همگی زمینه‏های سقوط انسان را فراهم می‏کنند. به همین دلیل در منابع اسلامی بر ترک گناه و توبه و بازگشت تأکید بسیار شده است.
یکی از وسایل و اسباب بیداری و توبه، تذکر و یادآوری امتحان الهی است. بنده‏ای که بداند همواره در حال آزمایش است، نه در فقر و تنگ‏دستی پرده‏دری می‏کند و نه به هنگام رفاه خدا فراموشی؛ نه به هنگام قدرت طغیان می‏کند و نه در هنگام ضعف زیر بار ظلم و ستم می‏رود. او همیشه عالم را محضر خدا می‏داند و خویشتن را در محضر پروردگار حاضر می‏یابد و سراسر زندگی و حالات خود را امتحان و آزمایش او می‏داند. امیر مؤمنان حضرت علی علیه‏السلام می‏فرماید:
خداوند بندگان خود را که گناهکارند، با کمبود میوه‏ها و جلوگیری از نزول برکات و بستن در گنج‏های خیر آزمایش می‏کند؛ برای آن که توبه کننده‏ای باز گردد و گناهکار، دل از معصیت بکند و پند گیرنده، پند گیرد و بازدارنده، راه نافرمانی را بر بندگان خدا ببندد.4

4. امتحان؛ مقیاس و معیار پاداش و کیفر
 

درست است که حالات درونی انسان می‏تواند ملاک و مقیاسی برای ثواب و عقاب باشد، ولی به شرطی که این صفات، خود را در اعمال و رفتار انسان نشان دهد. بنابراین، صفات درونی به تنهایی معیار پاداش و کیفر نیستند، بلکه معیار دیگری نیاز هست تا همه اعمال و رفتار و اندیشه‏های انسان با آن معیار سنجیده شود و پاداش و کیفر به دقت محاسبه شود. علی علیه‏السلاممی‏فرماید:
آگاه باشید که خداوند از درون بندگان پرده برمی‏گیرد، نه آن که بر اسرار پوشیده آنان آگاه نیست و بر آن چه در سینه‏ها نهفته دارند، بی‏خبر است، بلکه خواست آنان را آزمایش کند تا کدام یک، اعمال نیکو انجام می‏دهد و پاداش برابر نیکوکاری و کیفر مکافات در خور بدی‏ها باشد.5
هم‏چنین حضرت در تفسیر آیه «وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُكُمْ وَ أَوْلادُكُمْ فِتْنَةٌ(انفال: 28)» فرمود:
معنی آیه این است که خدا انسان‏ها را با اموال و فرزندانشان می‏آزماید... تا کرداری که استحقاق پاداش یا کیفر دارد آشکار نماید.6

5. امتحان و شناخت واقعیت‏ها
 

در طول تاریخ حیات بشری حق همواره وجود داشته و در کنار آن، باطل نیز خود را نمایان کرده است؛ مظلومیت و ظلم و عدل و حق‏کشی همواره در نبرد بوده‏اند. انسان‏های نیک و بد، هم‏چون نور و ظلمت در ستیز بوده و در این میان، عده‏ای نیز لباس تزویر و نفاق را به تن کرده‏اند تا از هر دو طرف سود جویند و بار مادی خود را ببندند. آنان که صاحبان عقل ناب بوده و از تأییدات الهی برخوردارند و چشم بینا و دل بصیرت بین داشته‏اند، واقعیات را از جعلیات و سره را از ناسره تمییز می‏دهند، ولی همواره مردمانی هستند که در وادی سرگردانی و حیرت، از تشخیص حق و باطل ناتوانند. این‏جاست که امتحان پا به میدان می‏گذارد و بساط آزمایش پهن می‏شود تا مرد از نامرد و مؤمن از منافق و مخلص از ریاکار جداگردد.
در جامعه ما نیز هم در دوران انقلاب شکوهمند اسلامی و هم در دوران دفاع مقدس و پس از آن، مدعیان دروغینی بودند که وقتی دشمن چشم طمع به میهن اسلامی و انقلاب شکوهمند ملت ایران دوخته بود، از صحنه مبارزه و رویارویی با دشمنان قسم خورده اسلام و انقلاب خارج شدند؛ در حالی که سال‏ها خود را مدعی مبارزه با کفر و شرک و استکبار قلمداد می‏کردند. بنابراین، امتحان و آزمایش، نقاب از چهره دروغ پردازان و ریاکاران کنار می‏زند و نیک و بد و حق و باطل را جدا می‏کند تا واقعیات بر همگان آشکار شود.
قرآن کریم، بهترین وسیله شناختن واقعیات و تمییز و جدا سازی حق از باطل را امتحان می‏داند:
ما کانَ اللّهُ لِيَذَرَ الْمُؤمِنینَ عَلی ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتّی يَمیزَ الْخَبیثَ مِنَ الطَّيِّبِ (آل‏عمران: 179)
هرگز خداوند مؤمنان را بر آن چه که هستند، وا نمی‏گذارد تا ناپاک را از پاک جدا کند.

6. یادآوری و قدرشناسی نعمت
 

از آثار تربیتی و اخلاقی امتحان، قدرشناسی نعمت‏های خداست. این اثر به نوبه خود جزو حکمت‏ها و فلسفه‏های امتحان است. چشم و دل انسان غرق در نعمت و رفاه و آسایش، همواره در پی به دست آوردن و حفظ نعمت‏های این جهانی است؛ در نتیجه صاحب نعمت و دهنده آن را فراموش می‏کند و آن‏گاه که آن نعمت از او گرفته شود، متوجه ناسپاسی خود می‏شود و روزهایی را که غرق در نعمات الهی بود و سپاس آن را به جای نمی‏آورد، به یاد می‏آورد. امتحان الهی مانند تلنگری است که بر انسان غافل و خفته‏ای می‏خورد تا او را که مست ثروت و اندوخته‏های این جهانی است و از نعمت‏های دیگر الهی نیز بهره‏مند است، متوجه منعم خویش کند.
امتحان و آزمایش پروردگار، گاهی به این دلیل است که انسان، از کفران نعمت به شکران نعمت روی آورد و همواره خداوند را سپاس گوید.
انسان غافل می‏پندارد اگر ما او را از نعمت برخوردار کردیم، وی را گرامی داشته و اگر در تنگی قرار دادیم، به او توهین روا داشته‏ایم. هرگز این‏چنین نیست؛ نه رفاه نشانه کرامت شخص مرفه است و نه رنج زمینه تحقیر انسان رنجور.
فَأَمَّا اْلإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبّی أَكْرَمَنِ وَ أَمّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبّی أَهانَنِ کلاّ. (فجر: 15 و 16)
امّا انسان هنگامی که پروردگارش او را برای آزمایش، اکرام می‏کند و نعمت می‏بخشد (مغرور می‏شود و) می‏گوید: پروردگارم مرا گرامی داشته است! و امّا هنگامی که برای امتحان، روزی اش را را بر او تنگ می‏گیرد (مأیوس می‏شود و) می‏گوید: پروردگارم مرا خوار کرده است! چنان نیست که شما می‏پندارید.
درس دیگری که انسان از آزمایش زوال نعمت می‏گیرد، توجه به این واقعیت است که همه نعمت‏ها از خداست؛ ازاین‏رو، نباید از زوال نعمت ناراحت شود، بلکه تلاش کند تا همواره به هنگام بودن نعمت، شاکر و به هنگام نبودن آن، صابر باشد. در آموزه‏های دینی اسلام و در توصیه‏های پیشوایان دین آمده است که انسان به هنگام برخوداری از نعمت‏ها، حتی یک لباس و یا کفش تازه، با نام خداوند آن را بپوشد و یا هنگام خوردن و آشامیدن، نام خدا را بر زبان جاری کند. این توصیه‏ها این حقیقت را به انسان می‏آموزد که همیشه به یاد منعم باشد و سپاس او را به جای آورد.

7. تشخیص میزان تحمل و شکیبایی انسان
 

انسان‏ها در رویارویی با سختی‏ها و گرفتاری‏های زندگی، واکنش‏های گوناگون دارند؛ برخی که دل به دریای معرفت الهی سپرده و از زلال معرفت الهی می‏نوشند، به هنگام سخت‏ترین مصیبت‏ها و آزمون‏ها، خود را نمی‏بازند و به خواست الهی، هر چه باشد و به هر قیمتی که تمام شود، عمل می‏کنند. قهرمان توحید، حضرت ابراهیم علیه‏السلام، چنان تحمل و اراده‏ای از خود نشان داد که میوه زندگی خود را به قربان‏گاه برد و حضرت اباعبداللّه‏ الحسین علیه‏السلامکه سلطان عشق و ارادت به ساحت قدس ربوبی بود، چندین عزیز دل خویش را به قربان‏گاه کربلا برد و به پیشگاه خداوند تقدیم کرد. اینان در امتحان الهی، تاریخ بشری را رو سفید کردند. ولی عده‏ای چنان دل به دنیا می‏دهند که از تحمل کوچک‏ترین رنج در راه خداوند و حق و حقیقت عاجزند. حافظ می‏گوید:
مکن ز غصه شکایت که در طریق طلب
به راحتی نرسید آن که زحمتی نکشید
فقیر و محتاج آزموده می‏شود که آیا در هنگام محرومیت، به اموال دیگران چشم می‏دوزد و ثروتمند نیز آزموده می‏شود که آیا ثروت خود را به درستی و در راه حلال مصرف می‏کند؟
موارد بالا و نمونه‏های دیگر، همه و همه امتحان خداست. امیرالمؤمنین علیه‏السلام می‏فرماید:
خداوند روزی گسترده را با فقر و بیچارگی در آمیخت و تن‏درستی را با حوادث دردناک پیوند داد؛ دوران شادی و سرور را با غصه و اندوه نزدیک ساخت؛ اجل و سرآمد زندگی را مشخص کرد، آن را گاهی طولانی و زمانی کوتاه قرار داد... تا آزمایش گردند.7

8. عبرت از گذشتگان
 

تاریخ زندگی انسان‏ها پر از حوادث تلخ و شیرین عبرت آور است. خداوند امت‏های زیادی را امتحان کرده است تا برای دیگران مایه عبرت شود و زمینه‏های هوشیاری و توجه امت‏های بعدی را فراهم آورد:
وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللّهُ الَّذینَ صَدَقُوا وَ لَيَعْلَمَنَّ الْکاذِبینَ(عنکبوت: 3)
ما پیشینیان آنان را امتحان کردیم تا خدا راستگویان و دروغگویان آنان را معلوم دارد.
عوامل موفقیت و یا شکست گذشتگان، می‏تواند برای نسل‏های بعدی، درس عبرت باشد. امام علی علیه‏السلام به فرزند خود امام حسن علیه‏السلامسفارش می‏فرمود که همواره در تاریخ گذشتگان اندیشه کن که چه نامی از آنان باقی مانده است و به کجا رفته‏اند؟8 امیرمؤمنان علیه‏السلامآزمایش شیطان را مایه عبرت همه انسان‏ها می‏داند؛ زیرا او در اثر غرور خود، اعمال فراوانش را نابود کرد:
از آن چه خداوند نسبت به ابلیس انجام داد عبرت گیرید؛ زیرا اعمال فراوان و کوشش‏های مداوم او را با تکبّر از بین برد.9

9. اتمام حجت پروردگار
 

یکی دیگر از فلسفه‏های آزمایش، اتمام حجت خداوند بر بندگان خویش است، تا در روز قیامت هیچ عذر و بهانه‏ای باقی نماند. علی علیه‏السلام در نامه‏ای که به معاویه نوشت، یادآوری کرد:
خداوند مرا به تو، و تو را به من آزموده و یکی از ما را بر دیگری حجت قرار داده است.10
هم‏چنین برخی از آیات قرآن کریم بیان می‏کنند که خداوند برای اتمام حجت خود بر مردم، پیامبران و راهنمایانی را فرستاد تا از این طریق امتحان کند که آیا هدایت می‏شوند یا نه؟ تا فردای قیامت کسی ادعا نکند که اگر ما هم پیامبرانی داشتیم، هدایت یافته تراز اقوام دیگر بودیم و هرگز گمراه نمی‏شدیم. خداوند در سوره نساء می‏فرماید:
رُسُلاً مُبَشِّرینَ وَ مُنْذِرینَ لِئَلاّ يَكُونَ لِلنّاسِ عَلَی اللّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَ کانَ اللّهُ عَزیزًا حَکیمًا(نساء: 165)
پیامبرانی که بشارت دهنده و بیم دهنده بودند، تا بعد از این پیامبران، حجتی برای مردم بر خدا باقی نماند و خداوند، توانا و حکیم است.

پي‌نوشت‌ها:
 

1. نهج البلاغه، ترجمه: دشتى، نامه 55، ص 592.
2. المیزان، ترجمه: موسوى همدانى، ج 16، ص 147.
3. نهج البلاغه، ترجمه: دشتى، خطبه 183، ص 354.
4. نهج البلاغه، ترجمه: دشتى، خطبه 143، ص 263.
5. همان، ص 265.
6. همان، حکمت 93، ص 644.
7. نهج البلاغه، ترجمه: دشتى، خطبه 91، ص 169.
8. اخبار گذشتگان را به او عرضه دار و از آن چه بر سر پیشینیان تو رفته است آگاهش ساز. به خانه‏ها و آثارشان بگذر و در آن‏چه کرده‏اند، از آن جاهایى که رفته‏اند و آن جاهایى که فرود آمده‏اند نظر کن. خواهى دید که از جمع دوستان بریده‏اند و به دیار غربت رخت کشیده‏اند و تو نیز یکى از آنان خواهى بود، پس منزلگاه خود را نیکو دار و آخرتت را به دنیا مفروش. نهج البلاغه، وصیت على علیه‏السلام به امام حسن علیه‏السلام.
9. نهج البلاغه، ترجمه: دشتى، ص 380.
10. همان، ص 592.
 

منبع : کتاب "سنت امتحان در زندگی انسان"
ارسال توسط کاربر محترم سایت :hasantaleb




 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.