کارنامه مصدق نخستين آزمون سياست

صفحه پاورقي و ستون «نيمه پنهان» روزنامه کيهان در طول سال هاي انتشار خود که از نيمه دوم دهه هفتاد آغاز شده توانسته نگاه بسياري را به ويژه در ميان قشر پژوهشگران و دست اندرکاران تاريخ معاصر را به خود جلب کند. به گونه اي که بخش عمده اي از مطالب اين ستون، حاصل پژوهش ها و مطالعات يا خاطرات همين طيف بوده
دوشنبه، 30 آبان 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
کارنامه مصدق نخستين آزمون سياست

کارنامه مصدق نخستين آزمون سياست
کارنامه مصدق نخستين آزمون سياست


 

نويسنده:منصور مهدوی




 

اصل و نسب
 

دکتر محمد مصدق در سال 1258 هجري شمسي در تهران متولد شد. (1) پدرش ميرزا هدايت اله آشتياني وزير دفتر استيفا در دوران ناصرالدين شاه و مادرش ملک تاج خانم نجم السلطنه دختر حاجيه هما خانم فرزند مبين ميرزا بهاءالدوله فرزند فتحعلي شاه قاجار بود. به اين ترتيب، محمد مصدق نبيره فتحعلي شاه قاجار است (2) و نيز نجم السلطنه خواهر عبدالحسين فرمانفرما و عموزاده ناصرالدين شاه و واقف بيمارستان نجميه تهران است. اين بانو سه نوبت ازدواج نموده و محمد مصدق حاصل ازدواج دوم او مي باشد. همسر اول
وي مرتضي قلي خان وکيل الملک، والي کرمان بود. بعد از آنکه همسر دومش (پدر محمد مصدق) در شهريور 1271 به مرض وبا وفات يافت، با فيروز ميرزا فضل اله خان وکيل الممالک منشي باشي وليعهد ازدواج نموده و محمد مصدق را نيز همراه خود به تبريز آورد.(3)
محمد مصدق برادراني به نامهاي ثقة الدوله ديبا و حشمت الدوله والاتبار داشت. با ثقة الدوله از مادر يکي ولي هر يک پدراني جداگانه داشتند. محمد مصدق فرزند وزير دفتر و ثقة الدوله فرزند وکيل الممالک منشي باشي بود. حشمت الدوله فرزند ديگر وکيل الممالک برادر ناتني محمد مصدق بود.
خانداني که خانواده مصدق از شاخه هاي آن محسوب مي شود يک از خاندان هاي مشهوري است که قاجاريه و پهلوي را در طريق حکومت بر مردم ايران ياري کردند. ريشه اين خاندان به آقا محسن تفرشي مي رسد. از اين خاندان افرادي چون قوام السلطنه، وثوق الدوله، احمد متين دفتري را مي توان نام برد. کليه کساني که به خانواده هاي مستوفي، فرهاد معتمد، متين دفتري، دادور، مصدق و قوام منتسب مي باشند از اين خانواده نشأت گرفته اند.
پس از مرگ پدراز طرف ناصرالدين شاه لقب «مصدق السلطنه» بدو اعطا شد. در اين دوران اعطاي القاب و عناوين و مناصب معيار مناسبي نداشت. سن و سال و خدمت و خيانت ملاک نبود، بلکه روابط دروني قاجاريه مورد نظر بود. به همين جهت نوجوان نورسي چون محمد مصدق لقب پرشوکت «مصدق السلطنه» را دريافت مي دارد.
در همين سنين نوجواني و پس از به قدرت رسيدن وليعهد (مظفرالدين ميرزا) در ارديبهشت 1275 ميرزا فضل اله خان وکيل الممالک منشي مخصوص شاه (ناپدري مصدق) فرمان استيفاي خراسان را - که از مناصب مهم وزارت ماليه بود - از منشي مخصوص فرمانفرما صدراعظم (دايي مصدق) به نام محمد مصدق السلطنه مي گيرد.(4) اما از آنجا که او قادر به انجام امور منصب محوله نبود ميرزا علي اکبر موزه به عنوان «پيشکار» همراه مصدق السلطنه به خراسان اعزام شد و مدت ده سال دراين سمت روزگار گذراند.
در خصوص نحوه عملکرد مصدق السلطنه در اين دوران روايتهاي ضد و نقيضي وجود دارد. روايتي او را فردي مستعد معرفي مي کند که خيلي زود بر اين سمت مسلط شده و ره صد ساله را يک شبه پيموده است(5) و روايتي نيز او را متهم مي کند به اينکه هنگام تصدي منصب استيفاي خراسان دست به جعل اسناد زده و املاک برخي دهات قوچان را تصاحب نموده است، و به خاطر اين عمل مظفرالدين شاه تصميم مي گيرد دستش را قطع کند؛ اما او با توسل به سيد علي اکبر تفرشي مجتهد مورد احترام شاه از مجازات مي رهد ولي در عوض مقابل تخت مرمر به فلک بسته مي شود.(6) مصدق السلطنه در پاسخ به روايت اخير سخن صريحي بيان نمي دارد.(7)
او در اوان جواني (سن 19 سالگي) با خانم ضياءالسلطنه ازدواج
نمود. لازم به ذکر است که ضياءالسلطنه از طرف پدر، دختر حاج سيد ابوالقاسم امام جمعه تهران و داماد ناصرالدين شاه، از طرف مادر نوه ناصرالدين شاه و خواهر ظهيرالاسلام داماد مظفرالدين شاه بود.(8)
زندگي مشترک اين دو 64 سال به طول انجاميد، و حاصل آن سه دختر و دو پسر به نامهاي ضياء، اشرف، احمد، غلامحسين، منصوره و خديجه بود.

نمايندگي مجلس
 

مصدق السلطنه از زمان افتتاح مدارس جديد و از بهار سال 1281 شمسي قسمتي از وقت خود را صرف تحصيلات جديد نمود و در دوره اول مجلس شوراي ملي که در سال 1285 شمسي تشکيل شد بعنوان نماينده اشراف اصفهان انتخاب گرديد.
مطابق قوانين انتخاباتي دوره مشروطيت حداقل سن براي نمايندگي 30 سال بود و از آنجايي که مصدق السلطنه سنش از سي سال کمتر بود لذا اعتبارنامه وي در مجلس مورد ايراد و اعتراض ميرزا جواد خان مؤتمن الملک نماينده کرمان واقع شد. ميرزا جواد خان با بررسي تاريخ فوت همسر اول مادر مصدق السلطنه و با معيار قرار دادن حداقل فاصله زماني مرگ همسر اول و زمان ازدواج مجدد وي و تولد مصدق السلطنه ثابت کرد وي از حداقل سن نمايندگي برخوردار نيست، بنابراين از حضور در مجلس محروم شد.
پس از برقراري استبداد صغير و به توپ بستن مجلس، مصدق السلطنه به وحشت مي افتد لذا براي مخفي کردن خود به منزل
منشي سفارت انگليس که از مدتها قبل به عنوان مأمن خود برگزيده بود پناه مي برد:
«صبح ازخانه به قصد رفتن به کميسيون حرکت کردم در چهارراه مخبرالدوله صداي شليک توپ شنيدم چيزي نگذشت که ديدم آزاديخواهان دستگير شده را با درشکه پالکوينگ رئيس قزاقخانه و با محافظ و وسايل ديگر به باغشاه مي بردند. البته هر کس که وحشت و نگراني از دستگيري خود داشت براي خود نقشه اي و راهي گرفت و رفت. من هم براي اينکه اگر واقعه اي رخ دهد بتوانم خود را نجات دهم با مرحوم ميرزا يحيي خان سرخوش منشي سفارت انگليس که سالها دوستي داشتم و منزل او در خيابان سمت غربي سفارت انگليس بود مذاکره کردم او به من قول داد که اگر در موقع پيش آمدي به منزل او بروم و مخفي شوم از من پذيرائي خواهد کرد.»(9)
مصدق السلطنه خود را به خانه منشي سفارت انگليس رسانيده و مدتي با کمال نگراني در آنجا به سر برد،(10) لکن اين وحشت و نگراني او بي مورد بود چون مدتي بعد از طرف محمد عليشاه به عضويت «دارالشوري کبري» که جايگزين مجلس شده بود درآمد.(11)
هنگامي که دايي اش فرمانفرما والي آذربايجان بود کفالت امور دايي اش را در تهران به عهده داشت و نيز در زمره مشاوران فرمانفرما جاي گرفت.

فصل دوم
 

عضويت در فراماسونري
 

جامع آدميت
يکي از مريدان فکري ميرزا ملکم خان(12)، عباسقلي خان قزويني ملقب به «آدميت» بود که روزنامه «قانون» نيز به وسيله او در ايران منتشر مي شد. پس از انحلال «فراموشخانه» و بعد از تبعيد ملکم خان در قضيه لاتاري، عباسقلي خان آدميت اقدام به تأسيس يک لژ
ماسوني نمود و از آنجا که دولت با انحلال فراموشخانه مخالفت جدي خود را با اين گونه تجمعات سياسي ابراز داشته بود، وي به جاي نام «فراموشخانه» يا «فراماسونري» نام «جامع آدميت» را براي لژ خود برگزيد. و آنچه مسلم و محرز است اين است که جامع آدميت پاسدار، ستاينده و انتشاردهنده افکار ميرزا ملکم خان بوده است(13). و اين امر از آن جا آشکار مي شود که مرامنامه جامع آدميت برگرفته از دو رساله ميرزا ملکم خان به نامهاي «اصول آدميت» و «دفتر حقوق اساسي فرد» مي باشد.(14) براي شناخت و آگاهي از جهت گيري جامع آدميت به بررسي عملکرد جامع در مشروطيت و قتل ميرزاعلي اصغر امين السلطان (اتابک اعظم) مي پردازيم:

الف - موضع جامع آدميت در مشروطيت
 

جامع آدميت با جمع آوري عده زيادي از شخصيتهاي متنفذ و سرشناس تبديل به وزنه سنگيني شده بود که مي توانست بر تحولات کشور تأثيرگذار باشد. از جمله شخصيتهاي برجسته جامع سيد نصرالله تقوي، محمد علي فروغي، سليمان ميرزا اسکندري و دکتر محمدخان مصدق السلطنه بودند. جامع با داشتن طيف وسعي از روشنفکران فعالانه وارد عرصه مشروطيت شد و حتي به گفته برخي، جامع آدميت، هسته مرکزي روشنفکران در نهضت مشروطه بود.(15)
با وجود آنکه روحانيون و مراجع نقش تعيين کننده اي در پيروزي نهضت داشتند، موضع جامع آدميت در مشروطيت حذف و طرد
روحانيت از صحنه بود. جامع آدميت مخالف مداخله روحانيت در مشروطه و با استفسار از علماي نجف در خصوص مواد مدونه قانون بود. عباسقلي خان آدميت طي بيانيه اي با رد هرگونه دخالت و اظهارنظر علما در خصوص قانون اساسي مي گويد:
«قانون اساسي همان طور که در کميسيون اول نوشته شده بود موافق قواعد معموله جميع پارلمانهاي دنيا و نظام نامه هاي همين مجلس شوراي ملي، بايستي در مجلس علني قرائت شود و اگر محتاج حک و اصلاح بود در همان مجلس اصلاح بشود».(16)
وي همچنين نظريه شيخ فضل الله نوري را در خصوص نظارت پنج تن از مجتهدين طراز اول و جامع الشرايط هر زمان بر مصوبات مجلس را رد نموده و آن را «برهم زننده اساس مشروطيت و خلاف قوانين مدنيت» (17) ناميد. عباسقلي خان با هرگونه دخالت علما درامور سياسي مخالفت مي کرد و اين همان مبناي اساسي نظرات ملکم خان مبني بر تفکيک دين از سياست بود.

ب. قتل اتابک اعظم
 

در خصوص قتل اتابک اعظم بايد گفت که او يکي از سياستمداران سرسپرده انگليس بود. ميرزا علي اصغرخان اتابک در دوره رئيس الوزرايي خود امتياز کشتيراني کارون، امتياز بانک شاهي، امتياز تنباکو و چند امتياز ديگر را به اتباع انگليسي واگذار نمود و اينگونه نهايت وابستگي خود را نشان داد ولي در برهه اي از دوران زمامداري اش به روسها اظهار تمايل نموده و ضمن اخذ چند فقره وام از آن دولت يک قراداد گمرکي به نفع روسيه منعقد ساخت. اين عملکرد اتابک،
خشم انگليس را به دنبال داشت. دولت استعمارگر انگليس در راستاي تضعيف روسيه، با ژاپن - که در آن زمان دشمن روسيه بود - پيمان اتحاد بست و سپس سيل حملات خود را متوجه اتابک ساخت. دستگاه جاسوسي انگليس براي برهم زدن امنيت و آسايش در ايران جهت عزل اتابک فعال شد. در سطح بين الملل نيز، سر والنتين چيرول، در اين زمينه سعي فراوان کرد.(18) سرانجام اين تلاشها عزل اتابک را به دنبال داشت. ولي از آنجا که از نظر انگليس جرم سياسي قابل عفو نبود لذا کمر به قتل اتابک بستند و اين امربه جامع آدميت محول شد. از طرف جامع فردي مأمور اين کارشد ولي براي آنکه ارتباطات اين قتل فاش نشود ضارب را نيز کشتند. مخبرالسلطنه هدايت ماجرا را اين گونه روايت مي کند:
«[اتابک] فرمودند امروزه دوازده نفر از انجمن آدميت پيش من بودند رفع سوءظن از آنها شد اطمينان دادند. اشتباه در لفظ آدميت بود که جايش خالي است اتابک هنوز انجمن چي را درست نمي شناسد ... به اتابک گفتم به حرف آدميت نبايد گوش داد اين جماعت بوئي که به مشامشان نرسيده است آدميت است ... دم در بزرگ هم ازدحامي بوده و درشکه دير مي رسد اتابک را مي زنند سيد به سلامت مي گذرد سه تير به اتابک اصابت مي کند عباس آقا نامي هم تيري در دهانش خورده از پشت سر هم. گفتند در ميدان جلو درب منزل معين السلطان پنجاه قدم دور از درب مجلس مي افتد و از بغلش تعرفه انجمن آدميت بيرون مي آيد. اطبا تشخيص دادند که خودش نزده است و اگر او قاتل بود داعي نداشت که در طرف ديگر ميدان خودش را بزند آن هم دور از معرکه، اتابک هم هيچ وقت مسلحي همراه نداشت بدبختي عباس آقا اين بود که در
آن محل تنها بوده، ملاقات دوازده نفر آدميت و ورقه در بغل عباس آقا هر دو دم خروس است.»(19)
به همين سبب پس از قتل اتابک عباسقلي خان آدميت دستگير و زنداني شد.
عضويت مصدق السلطنه در لژ آدميت
محمد مصدق السلطنه در 1286 شمسي با عهدنامه ذيل به ضمانت عضد السلطان جامع آدميت درآمد:
«به تاريخ حمل اول 1325 [ه ق]
اين بنده درگاه محمد بن هدايت الله ساکن تهران از صميم قلب به مضمون شرح ذيل عرض مي کنم که اي پروردگار عالم اقرار دارم که تو به من شرافت و آدميت عطا فرمودي و دراداي اين حقوق و اين موهبت عظمي هر تصوري که کرده باشم در حضور تو و به حق تو و قدرتت قسم مي خورم که شأن و حقوق اين دسته شريفه را در هر مقام مادام الحياة با تمام قواي خود محفوظ نگاه دارم و هرگاه از تعهد نکول نمايم از فيض رحمت و پناه آخرت حضرتت بي نصيب بمانم.
تاريخ فوق (مهر مصدق السلطنه)
ضمانت آدم فوق برعهده آدميت اينجانب از فرايض ذمه همه عالم آدميت است.
تاريخ فوق (مهرابوالفضل عضدالسلطنه)(20)»

پي‌نوشت‌ها:
 

1-مکي، حسين، دکتر مصدق و نطقهاي تاريخي او، سازمان انتشارات
جاويدان، چاپ سوم، 1364، ص 96.
2-اسماعيلي، دکتر بهمن، زندگي نامه مصدق السلطنه، ص1.
3-خاطرات و تألمات مصدق، بقلم محمد مصدق، بکوشش ايرج افشار، انتشارات علمي، چاپ اول، 1365، ص 53.
4-خاطرات و تألمات مصدق، بقلم محمد مصدق، انتشارات علمي، ص 54.
5-کاتوزيان، همايون، مصدق و نبرد قدرت در ايران، ترجمه احمد تدين، مؤسسه فرهنگي رسا، چاپ اول 1371، ص 21.
6-اسماعيلي، دکتر بهمن، زندگي نامه مصدق السلطنه، ص25.
7-ر. ک. افشار، ايرج، خاطرات و تألمات مصدق، ص 345.
8-مکي، حسين، دکتر مصدق و نطقهاي تاريخي او، ص 37.
9-بزرگمهر، جليل، تقريرات مصدق در زندان، ص 12 به نقل از توانا، مراد علي، مصدق در آينه تاريخ، ص 10.
10-افشار، ايرج، خاطرات و تألمات مصدق، ص 63.
11-توانا، مرادعلي، مصدق در آينه تاريخ، ص 11.
12-ميرزا ملکم خان ناظم الدوله اولين لژ فراماسونري را در ايران بنا نهاد. هدف او از تأسيس فراموشخانه ايجاد کانوني منسجم براي ترويج غربزدگي و پيرايش دين اسلام مطابق نظام اجتماعي غرب بود. وي توانست با جذب سران کشوري و لشکري رونقي ويژه به فراموشخانه ببخشد. وي افکاري بشدت وابسته و زبونانه داشت. ملکم خان با تشبيه وضع ايران آن روز با بربريت مي گفت: تنها راه نجات ما، تقليد از غرب است. او براي عملي کردن افکارش شخصاً وارد ميدان شده و ضمن گرفتن رشوه، در واگذاري امتيازهاي خانمان براندازي چون رويتر و لاتاري نقشي فعال ايفا کرد. سرانجام به علت نافرماني از دربار و اقدام به فروش امتياز لاتاري در بازار انگليس از مناصبش عزل شد. ضمناً به دليل آنکه مشي فراموشخانه عليه دربار تشخيص داده شد به دستور ناصرالدين شاه، منحل گرديد.
13-کتيرايي، محمود، فراماسونري در ايران، انتشارات اقبال، چاپ چهارم، ص 88.
14-آدميت، فريدون، فکر آزادي و مقدمه مشروطيت، انتشارات سخن، 1340، ص 210.
15-همان، ص 245.
16-آدميت، فريدون، فکر آزادي و مقدمه مشروطيت، انتشارات سخن، 1340، ص 255.
17-همان.
18-محمود، محمود، تاريخ روابط سياسي ايران و انگليس، جلد 6، انتشارات اقبال، چاپ سوم، 1345، ص 255.
19-حاج مهدي قلي هدايت (مخبر السلطنه)، خاطرات و خطرات، انتشارات زوار، چاپ پنجم 1375، صص 8- 157، در برخي تواريخ آمده است که محتواي جيب عباس آقا کارتي بوده که در آن عبارت « انجمن نمره 41» درج شده بود. با فرض قبول اين سخن بايد گفت که جايي ذکري از اين انجمن و محتواي آن به ميان نيامده و انجمن کذايي درحد نام باقي مانده است. ر. ک. تاريخ روابط سياسي ايران و انگليس، جلد 6، محمود محمود، ص 395.
20-رائين، اسماعيل، فراموشخانه و فراماسونري در ايران، جلد 1، انتشارات اميرکبير، چاپ چهارم، 1357، ص 640.
 

منبع: نیمه پنهان (جلد21) /منصورمهدوی ،تهران انتسارات کیهان ، چاپ چهارم،1387.




 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط