حوادث اسرار آميز

حتماً تا به حال اخبار و حكايات عجيب بسياري از اطراف و اكناف شنيده ايد، ولي بعضي از اين اخبار و حوادث آنقدر عجيب وغريب هستد كه تاكنون هيچ پاسخي براي آنها پيدا نشده و اين در حالي است كه تمام اين حوادث به طور دقيق ثبت و پيگيري شده اند. در اينجا به چند نمونه از آنها اشاره مي كنيم:
چهارشنبه، 2 آذر 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
حوادث اسرار آميز

 حوادث اسرار آميز
حوادث اسرار آميز


 

نويسنده: سهيل صفادار




 
حتماً تا به حال اخبار و حكايات عجيب بسياري از اطراف و اكناف شنيده ايد، ولي بعضي از اين اخبار و حوادث آنقدر عجيب وغريب هستد كه تاكنون هيچ پاسخي براي آنها پيدا نشده و اين در حالي است كه تمام اين حوادث به طور دقيق ثبت و پيگيري شده اند. در اينجا به چند نمونه از آنها اشاره مي كنيم:

آتش سوزي عجيب
 

دهكده «كانتو» در ساحل شمالي سيسيل از مدتها پيش شاهد آتش سوزيهاي اسرارآميزي بوده است. اين مشكل از 20 ژانويه 2004 آغاز شد. در آن روز هيچ دليلي تلويزيون يك خانه آتش گرفت. پس از آن وسايل مختلفي از جمله ماشين لباسشويي، گوشي تلفن، ملحفه، صندلي و حتي لوله هاي آب خانه ها آتش مي گرفتند. اداره برق دهكده و راه آهن، برقها را قطع و كار را متوقف كردند ولي آتش سوزي همچنان ادامه داشت. كارشناسان مختلف، آزمايش هاي گوناگوني انجام دادند، ولي هيچ دليلي براي آتش سوزيها پيدا نشد. در ماه فوريه دهكده خالي از سكنه شد، ولي وقتي در ماه مارس مردم دوباره به دهكده بازگشتند، آتش سوزيها از سرگرفته شد. پليس وقتي هيچ توضيحي براي آتش سوزيها نيافت اعلام كرد يك رواني شهر را به آتش مي كشد، اما هنوز هم علت خاصي براي آن آتش سوزيها پيدا نشده است.

سنگهايي روي درخت
 

در آوريل سال 1997 يك شكارچي كه براي شكار بوقلمون به جنگل «يلووداستيت» واقع در ايالت ايندياناي آمريكا رفته بود، تخته سنگي را ديد كه در ارتفاع 35 فوتي زمين روي شاخه يك درخت بلوط قرار داشت. اين سنگ شبيه به نيزه بود و بسيار سنگين به نظر مي رسيد. كمي جلوتر چهارتخته سنگي ديگر را هم ديد كه آنها نيز روي شاخه هاي بلند درختان قرار داشتند. سنگها كاملاً سنگين به نظر مي رسيدند و عجيب بود كه شاخه ها به راحتي وزن آنها را تحمل مي كردند. هيچ نشانه اي از كسي يا وسيله اي كه اين سنگها را روي درختان قرار داده باشد به چشم نمي خورد و همه دور از دسترس بودند. هيچ گزارشي هم از گردباد و يا ديگر عوامل جوي به ثبت نرسيده بود.

سانحه رانندگي
 

روز 11 دسامبر سال 2002 دو موتور سوار به پليس تلفن زدند و گزارش يك سانحه رانندگي را دادند. آنها گفتند يك اتومبيل جلو چشم آنها در جاده مخصوص كاميونها در حومه شهر «سوري» از جاده منحرف و سرنگون شده است. مأموران پليس به سرعت خود را به محل حادثه رساندند، ولي پس از جستجو اتومبيل واژگون شده اي را يافتند كه معلوم بود مدتها از تصادف آن گذشته است. جسد راننده نيز چند متر آن طرف تر روي زمين افتاده و گياهان خودرو تا حدودي او را پوشانده بودند. مدتي بعد معلوم شد آن سانحه پنج ماه قبل اتفاق افتاده بود و راننده «كريستوفر چاندلر» نام داشت كه برادرش از ماهها قبل گم شدن او را گزارش داده بود.

زنبورهاي قدرشناس
 

خانم «مارگارت بل» يك انگليسي بود كه در «شراپ شاير» انگلستان زندگي مي كرد و صاحب چندين كندو زنبور عسل در فاصله هفت مايلي منزل مسكوني خود بود. در ماه ژوئن سال 1994 «مارگارت» از دنيا رفت. مدت كوتاهي پس از مراسم تشييع جنازه، عزاداران و مدعوين از ديدن صدها زنبور كه روبروي خانه «مارگارت» كه مدت 27 سال در آنجا زندگي مي كرد، جمع شده بودند، متعجب شدند. زنبورها يك ساعت كنار خيابان روبروي منزل ماندند و سپس همگي با هم وزوزكنان پرواز كردند و رفتند.

دوستان بادكنكي
 

«لوراباكستون» به مناسبت پنجاهمين سالگرد ازدواج پدربزرگ و مادربزرگش در «استافوردشاير» و در ماه ژوئن 2001 يك بادكنك گازي در هوا رها كرد. او يك نامه به بادكنك وصل كرد و روي آن نام و آدرس خود را نوشت و خواهش كرد كه هر كسي اين بادكنك را پيدا كند، جواب نامه اش را بفرستد. ده روز بعد نامه اي به دست «لورا» رسيد. كسي كه بادكنك را پيدا كرده بود دختري به نام «لوراباكستون» بود كه در «ويلت شاير» واقع در 140 مايلي «استافورد شاير» زندگي مي كرد. هر دو اين «لورا»ها 10 سال داشتند و هر دو صاحب يك سگ سه ساله سياه رنگ، يك خوك گينه اي و يك خرگوش بودند!

صدايي در گوش
 

نشريه «ويتناري ركورد» در آوريل سال 1995 نوشت مدت سه سال صدايي شبيه به صداي موتور برق كه از دور به گوش برسد، از گوش راست يك اسب از نوع پوني بيرون مي آمد. قدرت اين صدا در نوسان آن بود ولي به طور متوسط شدت آن هفت كيلوهرتز ثبت شده است. اين كه يك نفر گاهي صداي وزوز در گوش خود احساس كند، موضوعي عادي و معمولي است، ولي ديگران اين صداي وزوز را نمي شنوند. موضوع شنيدن صدا از درون گوش يك اسب پوني موضوعي غيرعادي و عجيب است كه هنوز هم دانشمندان نظر قطعي درباره آن نداده اند.

پسربچه اي كه سيب زميني شد
 

در ماه مارس سال 2000 سه تن از دانش آموزان دبستاني در «مايدوگوري» شهر شمالي نيجريه سراسيمه پيش مدير مدرسه خود رفتند و گفتند دوست دانش آموزشان آب نباتي از يك غريبه گرفت و خورد و تبديل به سيب زميني شد. مدير، آن سيب زميني عجيب و درشت را به اداره پليس برد و موضوع را تعريف كرد. مأموران پليس كه اثري از پسربچه نيافته بودند آن سيب زميني را نگه داشتند. مردم تا اين خبر را شنيدند دسته دسته به اداره پليس آمدند تا سيب زميني را ببينند. پليس نيز به دنبال آن غريبه اي است كه به گفته مردم يك جادوگر بوده و پسرك را با آب نبات جادو كرده است. تاكنون هم هيچ خبري از پسربچه به دست نيامده است.

صداهاي دروني
 

نشريه «بريتيش مديكال» در سال 1996 در مقاله اي نوشت: زني كه مايل نيست نامش ذكر شود، در تعطيلات به سر مي برد كه دوبار صدايي در سرش پيچيد كه مي گفت: «سريع به خانه بگرد.» زن فوراً به لندن بازگشت. صداها دوباره در سرش پيچيدند و نشاني يك محل را به او دادند. زن به آن نشاني رفت و متوجه شد آنجا بخش مغز و اعصاب يك بيمارستان است. صداها دوباره به او گفتند تقاضاي انجام سي تي اسكن بدهد. سي تي اسكن انجام شد و نشان داد كه يك تومور در مغز آن زن است و ساقه مغز ملتهب شده. زن هيچ گونه علائمي از تومور مغزي يا بيماري ديگري نداشت با اين وصف عمل جراحي بر روي او انجام و تومور خارج شد. بعد از عمل صداها دوباره به گوش زن رسيدند. آنها مي گفتند: «خوشحاليم كه توانستيم كمك كنيم. خداحافظ.»
آن زن سلامتي كامل خود را بازيافت.

برخورد با شهاب سنگ
 

«آن اليزابت هاجس» از اهالي شهر «سيلاكوگا» در ايالت آلاباما نخستين و تنها انساني است كه مورد اصابت شهاب سنگ قرار گرفته است. وي در روز 30 نوامبر سال 1954 روي كاناپه پذيرايي خانه خود چرت مي زد كه يك شهاب سنگ كوچك به اندازه يك گريپ فروت سقف خانه را سوراخ كرد و به راديو بزرگ خانه خورد و آن را متلاشي كرد، سپس از مسير خود منحرف شد و محكم به بازو و پاي «اليزابت» اصابت كرد. سقوط اين گوي آتشين توسط بسياري از مردم سه ايالت آمريكا مشاهده شده بود. نيروي هوايي آمريكا هليكوپتري به محل فرستاد و سنگ را با خود برد. بعدها همسر وي وكيل گرفت تا شهاب سنگ را پس بگيرد. صاحبخانه آنها هم ادعا مي كرد شهاب سنگ مال اوست و مي خواهد با فروش آن خسارتهاي ملكش را جبران كند. ارزش آن سنگ 5000 دلار آمريكا تخمين زده شد، ولي وقتي كه يك سال بعد اين شهاب سنگ به خانواده «هاجس» برگردانده شد مردم اين موضوع را فراموش كرده بودند و ديگر هيچ خريداري براي آن وجود نداشت و خانم «هاجس» برخلاف ميل همسرش آن را به موزه تاريخ طبيعي آلاباما هديه كرد.

معماي بي پاسخ
 

در فوريه سال 1994 «گلوريا راميرز» 31 ساله پس از درد قفسه سينه در اورژانس بيمارستان «ريورسايد» كاليفرنيا از دنيا رفت. علت مرگ او نارسايي كليه ثبت شد. كادر اورژانس بيمارستان مي گفتند وقتي از او نمونه خون گرفتند بوي عجيبي فضاي اتاق را پر كرده بود. پوست بدن «گلوريا» چرب و براق شده بود و كريستالهاي سفيدي در خونش ديده مي شد. بعد از مرگ «گلوريا» پزشك اورژانس مبتلا به ناراحتي كبد و ريه و نارسايي استخوان شد و حداقل 23 نفر ديگر نيز به همين بيماريها مبتلا شدند. يك فرضيه ارائه شده اين است كه «گلوريا» مبتلا به سرطان در ناحيه گردن بوده و از داروهاي شيمياي مختلف استفاده مي كرده كه تركيب آنها در بدن توليد نوعي سم كرده بود ولي آزمايشهاي انجام شده هيچ پاسخي براي اين معما پيدا نكرد.
منبع: نشريه روزهاي زندگي، شماره 330.



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.