نهضت مختار (1)

مختار ثقفی فرزند ابو عبیده در سال اول هجری در طائف متولد شد و 67 سال زندگی کرد. به شهادت تاریخ او در خاندانی شجاع و مبارز طلب و در دامن پاک مربیان با ایمان و طرفدار حق پرورش یافته است. مختار به خون خواهی امام حسین (ع) در سال 66 هجری قیام کرد و اجازه قیام خود را از امام عصر خویش حضرت زین العابدین (ع) دریافت
يکشنبه، 13 آذر 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نهضت مختار (1)

نهضت مختار (1)
نهضت مختار (1)


 

نويسنده:مسعود کاظمی
منبع : اختصاصي راسخون



 

مسعود کاظمی

چکیده:
مختار ثقفی فرزند ابو عبیده در سال اول هجری در طائف متولد شد و 67 سال زندگی کرد. به شهادت تاریخ او در خاندانی شجاع و مبارز طلب و در دامن پاک مربیان با ایمان و طرفدار حق پرورش یافته است. مختار به خون خواهی امام حسین (ع) در سال 66 هجری قیام کرد و اجازه قیام خود را از امام عصر خویش حضرت زین العابدین (ع) دریافت نمود. مختار در این قیام با تمام سران به نام قریش و شیعی هم پیمان شد و فرماندهی لشکر خود را به ابراهیم بن مالک اشتر سپرد و خود به عنوان امیر کوفه به رفع و رجوع و سامان بخشیدن به نا آرامی های کوفه پرداخت و در این قیام توانست بسیاری از سفاکان و شرکت کنندگان در واقعه کربلا که دستی در شهادت امام حسین (ع) داشتند را به سزای اعمالشان برساند و توانست عبید الله بن زیاد لعنت الله علیه و العذاب را با لشکری عظیم شکست داده و او را به درک واصل کرد و به جنگ با لشکر مصعب بن زبیر پرداخت که در آن جنگ به دلیل جدا شدن ابراهیم بن مالک از او شکست خورد و در دار الإماره کوفه پناه برد و بعد از مدتی با تعداد کمی از یارانش به جنگ با آن ها پرداخت که نهایتا به شهادت مختار در کوفه انجامید و قیام او 15 رمضان 67 به پایان رسید و حکومت 18 ماهه او به پایان رسید و اکنون در کنار مسجد کوفه جنب مزار مطهر حضرت مسلم بن عقیل آرمیده است.
کلید واژه ها: مختار ثقفی، نهضت مختار، قیام، خون خواهی امام حسین (ع)، امام سجاد (ع)، عبید الله بن زیاد، ابراهیم بن مالک اشتر.
مقدمه
از زمانی که با قیام امام حسین (ع) و واقعه کربلا آشنا شده بودم و در کتب و منابر علماء شهادت جانسوز امام حسین (ع) و خاندان مطهر ایشان سوز دل ما را افزایش می داد گاهی نامی از شخصی که منتقم خون ایشان شده بود و به خون خواهی دماء شهدا کربلا خصوصاً سالار شهیدان بپا خواسته بود، قیام مختار ثقفی می شنیدم تا اینکه به دلایلی و به مدد الهی بر آن شدم تا کمی در مورد زندگی ایشان و قیام ایشان تتبعی کرده و از چگونگی این قیام مطلع شود چه اینکه اخبار متناقض و متضاد از شخصیت و زندگی و قیام ایشان به گوش می رسید و خوانده می شد تا حداقل برای خودم تا حدودی واقعیت آشکار شود هر چند در دل کتب و روایات و اخبار بسیار سخت در مورد ایشان می توان اخبار جمع آوری کرد و تا زمانی که شروع نکرده بودم بر این امر واقف نبودم و کاری بسیار دشوار بود امّا در حد بضاعت توانستم مطالبی جمع آوری کنم و تا آن جا که توانستم انصاف را در مورد شخصیت و قیام مختار به خرج دادم و نتیجة این تتبع دشوار نوشتاری است که در پیش می باشد و نام آن را نهضت مختار نامیدم، باشد که روزنه ای باشد هر چند بسیار کم برای روشن کردن حرکت الهی حسینی و جناب مختار رضوان الله تعالی علیه برای پویندگان راه حق و الله عالم.
فصل اول

ارزشیابی شخصیت مختار
 

نسبت مختار و مدت زندگی او
 

مختار پسر ابو عبیده بن مسعود بن عمرو بن عمیر بن عوف بن عقده بن غیره الثقفی از قبیلة سقیف شاخه ای از قریش به سال اول هجری در طائف متولد شد. پدرش ابو عبیده از برجستگان قبیله ثقیف در حیات رسول خدا (ص) اسلام آورد و در ردیف اصحاب پیامبر قرار گرفت.
ابو عبیده بن عمر ثقفی، پدر مختار به ازدواج با همسری که او را در خواب (به نقل تاریخ) به ایشان معرفی کرده بودند مبادرت کرد که نام او دومه الحسناه بنت وهب بن عمر بن معتب، بود. هنگامی که دومه الحسناه مختار را حامله بود، گفت گویا گوینده ای به من گفت: مژده باد تو را به پسری که در شجاعت چون شیر است در هنگامی که مردم در غم و غصه و ماتمند، او مقاتله خواهد کرد و در بلاد و در این مقاتله بهره او بهره شیر است. زمانی که آن طفل به دنیا آمد پسر بود و او را مختار بن ابو عبیده ثقفی نام گذاردند.
مختار در اولین سال هجرت حضرت رسول اکرم (ص) و سلم در مدینه طیبه به دنیا آمد، لذا مدت زندگانی مختار به شهادت تاریخ 67 سال بوده است. (1) قیام مختار: رضوان الله تعالی علیه در 14 ربیع الاول سال 66 هجری شروع شده و 15 رمضان سال 67 با کشته شدن او به پایان رسید لذا 18 ماه حکومت و امارت داشت.
مختار از سنین ولادت تا هنگام صباوت و نوجوانی و در دوران جوانی در دامن پاک مربیان با ایمان و طرفدار حق پرورش یافته است و روحیه شجاعت و مبارزه با باطل در او رشد یافته و کیاست او او را حضرت امیر المؤمنین علی (ع) به شهادت تاریخ تذکر و پیشگویی کردند. آن روزی که او را در دامن خود نشانده و به تکرار خطاب (یا کیس) به او داشته اند و در سنین 13 سالگی به همراهی پدرش (ابا عبیده) در واقع قیس ناطف (جنگ با ایران) حاضر به میدان داری بوده است در حالی که عمویش سعید بن مسعود او را از این کار منع کرده است. به شهادت تاریخ در هر مجلس و محفل زبان به ثنا و مدح حضرت رسول اکرم (ص) و خاندان پاک ایشان می گشوده است و مناقب امام حسن مجتبی (ع) و امام حسین (ع) را اظهار می داشته و می گفته است (انهم احق بالأمر من کل احد بعد رسول الله (ص): به درستی که خاندان رسالت سزاوار ترین مردمند به خلافت و فرمانروایی بعد از حضرت رسول اکرم (ص). کنایه از آن که بنی امیه و بنی مروان و آل زیاد علیهم اللعنت و العذاب العلیم لایق حکومت و سلطه بر مسلمانان نبوده و نخواهد بود.
منقول است که مختار روزی معبد بن خالد جدلی را ملاقات کرد و اظهار کرد که اهل کتب تذکر می دهند که در آینده مردی از ثقیف می کشد جابرین را و یاری می کند مظلومین را و خود مستضعفین را باز می ستاند و اوصاف او شمرده اند ای معبد، تمام آن صفات در من موجود است غیر 2 خصلت یکی جوانی که من جوان نیستم و دیگری چشم مجروح است که چشم من از دیدگان عقاب قوی تر است. معبد در جواب می گوید ای مختار، افراد 60 ساله در سال جوانند اما در مورد چشم معلوم نیست در آینده چه می شود.از این قضیه سال ها گذشت تا اینکه مسلم بن عقیل به خانه مختار در کوفه پناه برد بعد شهادت مسلم بن عقیل، ابن زیاد ملعون مختار را احضار کرد و او توبیخ کرد بر اینکه با دشمن ما بیعت کرده ای که عمرو بن حریث شهادت می دهد که با مسلم بیعت نکرده است اما با این حال ابن زیاد ملعون، مختار را دشنام می دهد و با چوب دستی به صورت مختار می زند و به چشم مختار بر خورد کرده و چشم او آسیب می بیند و یکی دیگر از پیشگویی های تاریخ در مورد مختار تحقق پیدا می کند.(2) و باز نقل شده است که وقتی که توسط ابن زیاد ملعون به زندان افتاده بود. با میثم تمار ملاقات می کند که او نیز در زندان بوده است که به مختار گفته بود که تو آزاد شده و به خون خواهی حسین (ع) خروج خواهی کرد و ابن زیاد را خواهی کشت.(3)

نظریه بعضی از بزرگان دربارة مختار
 

1- علامه ابن نما حلی در کتاب مثیر الاحزان می گوید از چهره های نامدار و پر راز و رمز تاریخ عرب و اسلام، مختار است که فرزند ابو عبیده ثقفی است. زمان کودکی زندگانی خود را نزد پدرش سپری کرد و با مرگ پدرش به سوی عمویش در مدائن شتافت. عموی مختار، سعد بن مسعود از چهره های با نفوذ و درست اندیش روزگار بود با خاندان وحی و رسالت ارتباط دوستانه داشت از سوی امیر المؤمنین علی (ع) به تدابیر امور مردم در مدائن برگزیده شد و بعد از شهادت ایشان به دستور امام حسن مجتبی (ع) باز عموی مختار به سامان بخشیدن امور مردم در مدائن ادامه داد و عموی مختار همان کسی است که امام حسن مجتبی (ع) را به هنگام بازگشت از مدائن در حالیکه زخمی بودند در خانه خود منزل داد و در برابر برخی که او را به تسلیم نمودن امام (ع) به معاویه ملعون وسوسه می کردند دلیرانه و حق طلبانه ایستاد و از این کار خودداری کرده در ادامه ابن نما حلی در کتابش می گوید که زندگی پر ماجرای سیاسی- اجتماعی مختار از سال 37 آغاز شد. در این سال بود که عمویش که فرماندار مدائن بود، مختار را به جانشینی خود بر گزید و مختار تا سال 40 هجری در مدائن بوده و در وقتی که در کوفه بوده است و ابن زیاد ملعون از مختار می خواهد که بر ضد (حجر بن عدی) گواهی دهد و در پرونده سازی بر ضد دوستان امیر المؤمنین (ع) شرکت کند، مختار نپذیرفت و به گونه ای هوشمندانه و ظریف خود را از آن نیرنگ بازی و مخمصه کنار زده و حتی منزل خود را پناهگاه مسلم بن عقیل قرار داد و مردم به بیعت با مسلم دعوت کرد.
2- حاج میرزا ابو الحسن شعرانی مترجم نفس المهموم می گوید: مختار از شجاعان عرب است پدرش سردار لشکر اسلام بود در قاسیه با سپاه یزد گرد جنگ کرد و کشته شد.(4) علمای رجال (5) در مدح و ذم مختار نظریات مختلف دارند و می گویند احادیث متناقض درباره وی رسیده است اما من ابو الحسن شعرانی حدیث متناقض در مورد او ندیدم. مختار مردم را به محمد بن حنفیه می خواند و دعوی مهدویت برای محمد بن حنفیه داشت و طایفه کیسانیه شیعه به مختار منسوب است.

تذکر
 

در شیعه فرقه ها و مذاهب زیادی بوده و هست یکی از فرقه های مذهبی شیعه، فرقه کیسانیه است. کیسانیه به کسانی گفته می شود که بعد از امامت علی (ع) به امامت محمد بن حنفیه معتقد بودند و بعضی گفته اند عقیده ایشان به امامت محمد بن حنفیه بعد از امامت امام حسن و امام حسین (ع) بوده است و عقاید دیگری نیز به ایشان نسبت می دهند لذا برخی می گویند کیسان کسی است که مردم به این عقیده مذکور دعوت می کرده است و او همان مختار ثقفی است و بعضی می گویند مختار نبوده بلکه برده آزاد شده امیر المؤمنین (ع) بوده است که مردم را به عقیده کیسان دعوت می کرده است.
در ادامه بحث ابوالحسن شعرانی (ره) می گوید: محمد بن حنفیه رأس دعوت کیسانیه نبوده است زیرا بعد کشته شدن مختار، ابن زبیر و عبد الملک مروان معترض محمد حنفیه نشدند و اگر او رأس دعوت کیسان بود او را نیز به شهادت می رساندند و به نقل از تاریخ طبری ابن هشام و ابی مخفف از نامه ای که محمد بن حنفیه به مردم کوفه نوشته است و شیعیان را موعضه کرده است به صراحت به دست می آید که ابن حنفیه طریقه ائمه اطهار صلوات الله علیهم اجمعین را داشته است.

یادآوری
 

لازم به ذکر است محمد بن حنفیه فرزند امیر المؤمنین (ع) است و مادرش خوله، ملقب به حنفیه بوده است. محمد حنفیه از دلیر مردان شیعه است و در جنگ جمل علمدار سپاه علی (ع) بود در جنگ نهروان حضور داشته است در مدینه می زیسته است او همان کسی است که امام حسین (ع) را از رفتن به کربلا منع می کرد لذا در واقعه کربلا شرکت نداشت در سال 81 هجری ایام عبد الملک مروان در مدینه فوت کرد و در بقیع مدفون است.
منظور از طرح بحث گذشته این است ه با توجه به موقعیت محد بن حنفیه در شیعه و شخصیت مختار ثقفی و تتبع اخبار و روایات در مورد ایشان آنچه به دست می آید این است که چون ثبات قدم مختار در نابودی ارکان باطل و امویان و مبارزه ایشان در همه حال با خاندان غاصب و خیانتکار بنی امیه مشهود بوده است و خون خواهی ایشان از آل امیه و آل مروان و قتله سید الشهدا (ع) دیده شده است. خواسته اند که بزرگواری مقام و شخصیت او را در انظار و اذهان لکه دار کنند چنانچه هدف اصلی معاویه و اتباعش همیشه این بوده است که پاکان را مورد افترا و کذب قرار می دادند و اگر نه شبهه ای در نیکی حال مختار نخواهد بود و اینکه او منتقم خون سید الشهدا (ع) و خاندان پاکدامن ایشان بوده است از مسلمات تاریخ است. و این مسلم که هر کس در مدت 18 ماه امارت و قیامش حداکثر 263 نفر است قتله امام حسین (ع) را بکشد، مثله کند، بسوزاند، درباره او نیک نخواهند گفت و از اتهام و افترا به دور نخواهد ماند. اما مردم از امور پنهان آگاهی ندارند و لذا این باعث شده که در مورد شخصیت مختار حتی بزرگان توقف کرده اند و کمتر در مورد ایشان اظهار نظر داشته اند و باعث شده که در مدح و ذم مختار اختلاف نظر باشد.
اما انصاف این است که در مورد چنین شخصیتی با مراجعه به احادیث که از خاندان عضمت و طهارت (ع) رسیده است بهتر قضاوت کنیم و از او به نیکی یاد کنیم لکن روایت مأثور به سند های صحیح و حسن درباره مختار بسیار است که از آن جمله است:
از امام باقر (ع)، انه قال، لا تبسوا المختار، فانه قد قتل قتلتنا و طلب ثارنا و زوج اراملنا و قسم المال بیننا- امام (ع) می فرمایند: به مختار دشنام ندهید چون او به دادخواهی خون ما قتله ما را نابود نمود و به ترویج ارامل ما و به شوهر دادن آن ها اقدام کرد و مال بسیاری بین ما تقسیم کرد.(6)
در حدیثی دیگر که علامه ابن نما حلی در رساله خود و صاحب لواعج الاشجان نقل کرده اند آمده است در حالی که این منقولات تاریخی مؤید است بر شخصیت والای مختار ثقفی و نیت خونخواهی از قتله امام حسین (ع) :نقل به مضمون اینکه عده ای که بیش از 50 نفر از بزرگان شیعه بوده اند به حضور محمد حنفیه حاضر می شوند و برای کسب اطلاع از نظر ایشان در مورد قیام مختار در خونخواهی از سفاکان اموی آیا ایشان اطلاع دارند و دامام وقت علی بن الحسین علیهماالسلام آیا اجازه این کار را داده اند که محمد حنفیه در جواب می گوید اگر غلام زنگی قیام به خونخواهی ما کند، لازم است اطاعت او ولکن چون زمام امر ولایت و امامت به برادرزاده ام علی بن الحسین (ع) از طرف خداوند تفویض شده است برخیزید تا برویم و از محضر ایشان مراتب را مطلع شویم و امام سجاد (ع) در جواب می فرمایند و لو ان عبدا زنجیا تعثب لنا اهل البیت لوجب علی الناس موازرته و قد ولیتک هذا الامر فاصنع ماشئت : ترجمه :اگر غلام زنگی قیام بحق ما آل محمد (ص) کند بر مردم واجب است که با او موازرت و معاونت کنند و من تولیت امر رابتو (یعنی محمد بن حنفیه)وا می گذارم لذا دیده می شود که قیام مختار مورد تصویب مقام رسمی ولایت و امامت حضرت امام سجاد (ع) بوده است.
در روایت دیگری نقل شده است که وقتی مختار موفق به کشتن ابن زیاد می شود ،سر عبید الله ابن زیاد لعنت و العذاب علیهما (لعنت خداوند به هر دو)را به مدینه به نزد نزد محمد حنفیه فرستاد ،او هم آن سر را پیش امام سجاد (ع) فرستاد. آن حضرت مشغول غذا خوردن بودند. با دیدن این صحنه سجده شکر به جا آوردند و فرمودند: الحمد الله الذی ادرک لی ثاری من عدوی و جزی الله المختار خیرا... حمد و ثنای خدای را که درک کردم انتقام از دشمن و طلب خون خواهی از قاتل خاندانم و خداوند جزای غیر دهد مختار را... الخ همان طور که دیده می شود امام (ع) دعا کردند مختار را و آن طلب کننده از خون خواهی پدر بزرگوارشان قلمداد کردند. (7)و امام صادق (ع) فرمودند: از پگاه شهادت امام حسین (ع) زنان خاندان ما خویش را نیاراستند تا که مختار سر های بریده قاتلان حسین (ع) را نزد ما فرستاد.(8)
و در روایت دیگری آمده است که امام باقر (ع) ابو الحکم فرزند مختار را در کنار خویش نشاند و مورد احترام و نوازش قرار دادند. در این روایت پیداست که در نتیجه تبلیغات منفی امویان علیه مختار، مردم از وی به بدی یاد می کردند و ابو الحکم نظر امام باقر (ع) را جویا می شود. و آن حضرت در پاسخ می فرمایند: سبحان الله به خدا سوگند پدرم (امام سجاد (ع)) مرا خبر داد که مهر مادرم از اموالی است که مختار برای ما فرستاد، مگر همو نبود که خانه های ویران شده ما را بنا کرد و قاتلان خاندان ما را کشت و به خون خواهی ما پرداخت؟ خدای رحمتش کند آنگاه امام باقر (ع) خودشان فرمودند: خدای رحمت کند پدرت را، و افزودند: حق ما را گرفت و قاتلان ما را کشت و به خون خواهی ما پرداخت (رجال کشی 128-199) روایت دیگری نیز به همین مضامین رسیده است.

خبر منهال بن عمرو
 

عموم مورخین آثار اهل بیت (ع) موضوع حج گذاری منهال بن عمرو تشرف ایشان به حضور علی بن حسن (ع) را متعهداً در کتب خود نقل کرده اند که ملخص آن اینگونه است: منهال یکی از بزرگان رجال شیعه محب خاندان رسالت و نبوت (ص) از کوفه عزم حج گذاری کرده و پس از اداء حج شرفیاب حضور امام (ع) می شود و آن حضرت از منهال چگونگی حال او و کوفه و اهل آن را می پرسد منهال می گوید: حضرت سؤال فرمودند: حرمله را چگونه دیدی؟ ، گفتم: او را زنده دیدم حضرت دست ها به طرف آسمان بلند کرد و عرض نمود خداوندا بچشان به او حرارت آهن و آتش را خداوندا بچشان آهن و آتش را (2 مرتبه فرمودند)، بعد از وداء و خداحافظی با حضرتش و مراجعه به کوفه در میابد که مختار بن ابی عبیده ثقفی در کوفه خروج کرده و مشغول انتقام قتل امام حسین (ع) است. در یکی از روز ها که منهال به ملاقات مختار موفق می شود در این حال به مختار خبر می دهند امیر البشاره حرمله را دستگیر و آوردند: پس از مشاهده حرمله مختار گفت: حمد و شکر خداوند را که بر تو دست یافتم لذا دستور داد دست و پایش را قطع کردند و آتش حاضر کردند و میله حدیده را در آتش گذاردند وقتی که حالت قرمزی به سفیدی مبدل شد بر گردن آن ملعون گذاشت تا اینکه گردنش قطع گردید. منهال می گوید: چون این حالت را دیدم به شگفتی وصف نا پذیری از دل فریاد زدم: سبحان الله، مختار پرسید: منهال تسبیح در هر حالی نیکوست، اما حالا چرا؟ منهال گوید: به مختار خبر دادم شرفیابی خودم را در ایام حج گذاری خدمت امام سجاد (ع) و گفت و گوی ایشان و نفرین ایشان در مورد حرمله ملعون لذا وقتی که استجابت دعای امام سجاد (ع) را دیدم تسبیح فته منهال گوید: در این حال مختار از اسب بزیر آمد و سجده طویله کرد و دو رکعت نماز خواند دوباره سوار اسب شد و صحبت کنان تا درب با منزل با هم بودیم. از مختار دعوت کردند داخل منزل شود، مختار گفت: منهال هنگامی که تو استجابت دعای حضرت علی بن حسین (ع) را به دست من دیدی از همان وقت نیت روزه به شکرانه خداوند کردم و امروز روز روزه است و از یکدیگر جدا شدیم.(9)
البته روایات دیگری نیز هست که اظهار نظر های منفی منصوب به مختار داشته است و در کتب روایی ثبت شده است که سلسله سند های این روایت صحیح نمی باشد و روایت مورد قبول قرار نمی گیرد (و الله العالم) و بر فرض صحت این روایات آن ها حمل بر تقیه می شوند زیرا پوشیده نیست که تشیع در همه دوران ها به خصوص دوران بعد از قیام امام حسین (ع) در خفقان مطلق سیاسی بوده است و حق حیات نداشته است و در این دوران که امویان حاکم بر شیعه بودند ظاهرا اصل تقیه از طرف امامان (ع) و دوستان ایشان اجرا میشده است و قبلا نیز اشاره شد که از زمان معاویه لعنت الله علیه مرسوم بوده است که بر پیشوایان ما جسارت می شده است و اتهام و سبب و دشنام به ایشان می دادند و از این اصل دوستان ایشان نیز مستثنی نبوده اند به خصوص افرادی مثل مختار که از دوستان و محبان سر سخت اهل بیت بوده اند و در همه حال از ایشان دفاع می کردند و از ماهیت پلید امویان اطلاع داشته اند و و تخریب شخصیتی افراد) امام معصوم (ع) در شرایطی نبوده اند که بتوانند بدون رعایت اصل تقیه و دیگر مصلحت ها با مختار رابطه بر قرار کنند و یا با فرستادگان ایشان رابطه برقرار کنند چرا که فرستدگان مختار می توانستند جاسوسان خلافت باشند و حضرات معصومین (ع) به خصوص امام سجاد (ع) زیر نظر جاسوسان پیدا و پنهان امویان بودند. پس لاجرم چنین روایتی از مصدر وحی الهی می تواند صادر شده باشد مثل اینکه: روایت است مختار بر علی بن الحسین دروغ می بست.(10)
در روایت دیگری منسوب به امام باقر (ع) آمده است: مختار از عراق نامه ای به امام علی بن الحسین (ع) نوشت و هدایایی برای حضرتش فرستاد، فرستادگان چون به خانه ایشان رسیدند اجازه ورود و حضور خواستند لذا فرستاده امام (ع) به آن ها گفت: دور شوید از در خانه ام چرا که من هدایای دروغ گویان را نمی پذیرم و نامه هایشان را نمی خوانم.(11)

اشاره و یادآوری
 

در این شک و تردیدی نمی باشد که قیام مختار تکان دهنده ترین حادثه سیاسی- نظامی و موفق ترین قیام شیعی تاریخ علیه امویان محسوب می شود و قیامی است که به پیروزی و حکومت هر چند کوتاه رسید و دست جنایت کاران تاریخ اسلام را از سر زمین های اسلامی و مسلمانان و شیعه به خصوص کوتاه کرده است و امویان از قیام مختار آسیب فراوان دیده اند و بسیاری از بر جسته ترین فرماندهان و سردمداران و سفاکان خون آشام خود را از دست دادند و احتمال ان می رفت که برای همیشه دست آنان از امپراتوری عرب کوتاه شود لذا جای هیچ شگفتی نیست که دست به تبلیغات همه جانبه برای تخریب شخصیت مختار زنند و بیشترین تحریفات اخلاقی، اعتقادی، سیاسی، فردی و شخصیتی علیه او صورت دهند. با توجه به این مطلب وقتی در کتاب اهل سنت و در بعضی کتب شیعه که تحت تأثیر کتب و احکام اهل سنت قرار گرفته اند توجه شود دیده می شود که بسیاری از تحریفات، اتهامات و افسانه ها در مورد مختار و قیام او درست کرده اند. از یک سوی در شرح حال و شخصیت او تحریف و اتهام وارد کرده اند و از سوی دیگر در عقاید و افکار و اهداف فردی، سیاسی و اعتقادی او تحریف وارد کرده اند و متأسفانه این تحریفات اهل سنت به کتب شیعه راه پیدا کرده است و نظریات بسیاری از علمای شیعه را نیز در مورد مختار به عکس جلوه داده است و گاه دیده می شود در کتب شیعه در مورد شخصیت مختار و عقائد او اظهار نظری نشده است و توقف کرده اند و یا اینکه نظر منصفانه ای نسبت به مختار نشده است.(12)
نمونه ای از تحریفات، اتهامات، دروغ ها و افسانه ها نسبت به شخصیت و عقائد مختار
1- ذهبی در معرفی مختار می گوید: مختار از فصاحت و شجاعت و زیرکی بهره ای وافر داشت و از دین بهره ای کم داشت و پیامبر (ص) گفته است: از قوم ثقیف یک دروغ گو برخیزد و یک ستمگر خون ریز، دروغ گو مختار است و خون ریز همان حجاج ثقفی(13)
2- مختار را خارجی و بعد زیدی مذهب و سپس رافضی معرفی کردند.
3- انتساب مذهب کیسانیه به مختار که ساخته خود اهل سنت مستحب است.(14)
یکی دیگر از مورخان سنی ابن کثیر است وی مختار را اینگونه معرفی می کند.
4- مختار ناصبی دشمن سرسخت علی بن ابی طالب (ع) است و او مورد بغض و کینه شیعیان بوده است.
5- مختار دلباخته قدرت است و با حیله و نیرنگ پیروز شد و تشییع و خون خواهی حسین را بهانه قرار داده است. یکی دیگر از تحریف کنندگان ابن حجر عسقلانی است که می گوید(15)
6- مختار دروغگو و دیوانه بوده است.
7- طی یک روایت جعلی اینگونه می گوید علی بن ابی طالب گفت: خدا مختار را بکشد اگر هم اکنون قلبش را بشکافی آن را سرشار از دوستی لات و عزی می یابی(16)
8- مختار بود که محمد بن عمار بن یاسر را ظالمانه کشت.
دیگر از تحریف کنندگان محمد بن یزید بن المبرد است که او عقاید سیاسی – کلامی مختار را تحریف کرده است و می گوید:
9- مختار خارجی مذهب، طرفدار عبدالله بن زبیر و سر انجام رافضی و منافق است.
10- مختار می پنداشت که از سوی خداوند به او الهام می شود و جبرئیل نزد او می آید.(17)
یکی از مخالفان و دشمنان سر سخت مختار شخصی است به نام عامر شعبی (از قبیله شعبان) که بسیاری از تحریفات و دروغ ها را به مختار نسبت داده است از جمله اتهامات و تحریفات:
11- اتهام ادعای نبوت مختار در تمام منابع تاریخی اهل سنت از قول شعبی نقل شده است.
12- ادعای امامت محمد حنفیه و دعوت کردن مختار مردم را به امامت ایشان.
13- ادعای مهدویت محمد بن حنفیه توسط مختار ثقفی و دعوت به این ادعا توسط مختار.

اتهام به مختار
 

14- بلاذری در کتاب «انساب الاشراف» نقل می کند روزی که امام حسن بن علی (ع) ترور گردید و زخمی شد. شیعیان وی را به مدائن به خانه سعد بن مسعود ثقفی (18)که استاندار بود بردند مختار به عمویش اشاره کرد که خوب است برای تقرب به معاویه، امام حسن بن علی (ع) را تحویل دهی تا در عوض خراج یک ساله دشت جوخی را به ما دهد و عمویش نمی پذیرد و به مختار اعتراض می کند. (19)
در بررسی کتب و منابع اولیه شیعه و سنی (در سده نخست هجری). و مقایسه آن ها و تضاد آن ها با همدیگر روشن می شود که این یک اتهام بیش نمی باشد و اینکه در سده های بعدی خهجری داخل کتب شده و بعد به کتب شیعه سرایت کرده است نیز نشان می دهد که یک تهام بیش نمی باشد.
15- اینکه مختار ورقه اتهام حجر بن عدی که توسط ابن زیاد طرح ریزی شده بود را امضاء کرده است (این نیز مردود است.)
16- کشتن مختار فرزند امیر المؤمنین علی (ع) را که نامش عبید الله یا عبد الله یا عمر بن علی (ع) بوده است (هر سه اسم آمده است.) و همچنین همان طور که در شماره 8 ذکر شد اتهام کشتن مختار فرزند عمار یاسر به او نسبت داده شده است. در صورتیکه هر دوی این بزرگواران از فعالان سیاسی در لشگر مختار بوده اند و هر دو به دست دشمنان مختار که در لشگر امویان بوده اند کشته شده اند. ابو مخنف نقل می کند محمد بن عمار بن یاسر از یاران مختار و از دست اندر کاران قیام او بود و شناسائی قاتلان امام حسین بن علی (ع) به عهده او بوده است و ابن عماد می گوید: عمر (عبید الله یا عبد الله) بن علی بن ابی طالب از سپاهیان مختار بود که توسط سپاه مصعب علیه مختار ثقفی کشته شد.
نکته
دشمنی با مختار ریشه های کهن قومی قبیله ای نیز داشته است و با گرایشهای مذهبی، فرقه ای و سیاسی در آمیخته بود. مثلا دشمنی عماره بن عقبه با مختار ریشه در مسائل قبیله ای دوران اقامت آن دو (20) در مدینه داشت که بعده ها گرایش عثمانی اموی عماره بن عقبه کینه کهن قومی قبیله ای را با خود همراه ساخت و در بسیاری مواقع به سعایت از مختار نزد ابن زیاد ملعون و پخش شایعه علیه مختار در کوفه مؤثر بود و همین عمار بن عقبه در آغاز مختار را نزد شیعه کوفه متهم به طرفداری از عثمان کرد تا از اعتبار او بکاهد.
عامر شهبی نیز از قبله شعبان شاخه ای از همدان از متحدان رژیم اموی در عراق در سرکوب حرکت های شیعی کوفه در دشمنی با مختار، اختلافات قبیله ای کهن همدان با ثقیف (از قریش) را با گرایش ها و اختلافات مذهبی در نظر داشت و دشمنی سرسخت علیه او شد و بسیاری از تحریفات و اتهامات بر علیه مختار توسط این افراد در کتب روایی شیعه و سنی داخل شده است.(21)

افسانه ها پیرامون قیام مختار
 

علاوه بر تحریف ها و اتهامات که به مختار زده شده است به همین موارد اکتفا نشده است بلکه در برخی از منابع روایی سنیان، پیرامون واقعه و قیام مختار افسانه هایی وجود دارد که در جای خود نقد و بررسی شده است و همین بس که آن ها نیز ساخته دست شیادان تاریخ ساز اموی و دشمنان شیعه بوده است بعضی از آن افسانه ها در ذیل مذکور می شود:
1- فرشتگان در سپاه مختار
پس از غلبه مختار بر کودتای نظامی اشراف کوفه در میان اسیران زندانی، فردی شاعر پیشه و فرصت طلب، برای خوش آمد مختار و نجات خود، تملقی می گوید که دستاویز تبلیغات امویان و سنیان ضد شیعه قرار گرفته و شاخ و برگ های بسیاری یافته است: به نقل تاریخ چنین افسانه شده است: که آن شخص (سراقه بارقی) برخاست و شعری در مدح مختار سرود... آن گاه به مختار گفت: ای امیر: شما با من نمی جنگید مختار گفت: پس چه کسانی با شما می جنگیدند: سراقه گفت با ما گروهی سفید چهره می جنگیدند که بر اسبان سفید سوار بودند. مختار گفت: آنان فرشتگان بودند و بعد گفت اگر آنان را دیده ای پس تو را به آنان بخشیدم.
2- کبوتران سفید
مبرد این افسانه را اینگونه بیان می کند: مختار ابراهیم اشتر را تا دو فرسنگی بدرقه نمود و به گروهی از خواص خود کبوتر سفید رنگ بزرگی داد و گفت نتیجه جنگ هر چه باشد این کبوتر را رها کنید... در ادمه گفت: در کتاب خدا دیده ام که خداوند شما را بوسیله ملائک غضاب که به صورت کبوتران سفید ظاهر خواهند شد، یاری خواهد کرد.
انگیزه تبلیغاتی این افسانه این است که مختار را فردی شیاد و حقه باز و عوام فریب معرفی کند به اینگونه که او را در نبرد هایش مخفیانه از کبوتران نامه رسان بهره می برده است و اخبار را از آن ها دریافت می کرده و به شیعیان وانمود می کرده که من غیب می دانم.
3- کرسی مقدس
این افسانه به چند طریق ذکر شده است و همین بس در مورد این تحریف که این افسانه می خواهد بگوید که تشیع ساخته و پرداخته عبد الله بن سباء یهودی است و اصول اعتقادی آن برخواسته از اندیشه های یهود و متون تورات و روایات اسرائیلی است و کرسی مقدس همان تابوت مقدس بنی اسرائیل است.
و نهایتاً اینکه همه این ها توطئه هایی، بیش نبوده برای تخریب قیام مختار در اذهان به علاوه اینکه مختار برای کسب پیروزی و دست یابی به قدرت به اندازه کافی دستاویز نیرومند داشته است تا شیعیان را تحریک کرده و آن خون خواهی امام حسین (ع) و فرزندان و یاران با وفای حضرتش بود و نیازی به چنین افسانه ها برای هدف والای خودش نداشته است.
فصل دوم

رویداد های قبل از قیام
 

ماجرای زندانی شدن مختار و آزاد شدن از زندان
به هر حال نتیجه ای مسلم و غیر قابل انکار که می توان گرفت اینکه مختار تا پیش از قیام و خون خواهی از قتله امام حسین (ع) از اهل فضل و خیر خواه بوده است و حتی همراه امیر المؤمنین علی (ع) وقتی مقر خلافت از مدینه به کوفه انتقال پیدا می کند به کوفه می آید و از هواداران امام حسین (ع) در این مقطع زمانی بوده است و از جمله وفاداران به امام حسن (ع) بوده است و پس از ترور حضرت ایشان را به خانه سعد (عمویش) که او نیز به خاندان علی (ع) وفادار بود، برد. از چهره های سر شناس و برجسته کوفه بوده است و از موقعیت اجتماعی برجسته ای برخوردار بوده است و از دعوت کنندگان امام حسین (ع) به کوفه بوده است و مسلم بن عقیل را به خانه اش جای می دهد اما از خود ردپایی نمی گذارد و با سیاست و زیرکی عمل می کرده است زیرا بعد از شهادت مسلم رضوان الله تعالی علیه دستگیر می شود و متهم به کمک به آل علی (ع) می شود و ابن زیاد ملعون او تحت فشار قرار می دهد اما مختار با توجه به اینکه ایمان و ارادت خود به آل علی (ع) اعتراف می کند با زیرکی و هوشیاری، عمرو بن حریث مخزومی را که از مشایخ مورد اعتماد ابن زیاد و در مجلس محاکمه حضور داشته به شهادت می طلبد که به ابن زیاد بگوید من من در هنگامی که مسلم قیام کرد و وارد کوفه شد در خانه ام بوده ام و عمرو نیز نیز شهادت می دهد که او همراه مسلم نبوده است و به او دروغ بسته اند و بهتر است در قتل او عجله نکنید زیرا از فرزندان مهاجرین است و با این حال ابن زیاد او مورد ضرب و شتم قرار می دهد و با چوب دستی بر چشم مختار می کوبد و چشم او را به سختی مجروح می کند اما او را به زندان می افکند و به این صورت از مرگ حتمی نجات پیدا می کند (از این جا به بعد زندگی عقیدتی سیاسی مختار بسیار روشن و آشکار می گردد.)
لذا در سال 61 هجری که واقعه کربلا اتفاق می افتد او در زندان ابن زیاد است و امام حسین (ع) و فرزندانش به شهادت می رسند.(22)
ابومخنف گزارش می دهد که: عمیره بن عامر از آموزگاران کودکان کوفه به جرم تشیع بعد از شهادت امام حسین (ع) دستگیر می شود و به زندان ابن زیاد می افتد و مختار را ملاقات می کند که به غل و زنجیر کشیده شده است و مختار می گوید من هم به جرم تشیع اینجا هستم و مدتی بعد عمیره بن عامر آزاد می شود و به رهنمود مختار کاغذ و مدادی به داخل زندان می فرستد و او نامه ای به عبد الله بن عمر لعنت الله علیهما می نویسد.
عبد الله بن عمر لعنت الله علیهما شوهر خواهر مختار بوده است(23) و عبد الله مورد توجه و احترام یزید ین معاویه لعنت الله علیهما بوده است و او را به رسمیت می شناخته اند و عبد الله نیز حکومت امویان را به رسمیت می شناخته است و مختار طی این نامه از او درخواست شفاعت نزد یزید را می کند و عبد الله به سفارش صفیه اینکار را می کند و یزید از او شفاعت مختار را پذیرفته و نامه ای خطاب به ابن زیاد ملعون مبنی بر آزادی سریع مختار می نویسد و تمام این کار ها توسط عمیره صورت می گیرد به هر حال ابن زیاد ملعون استاندار رژیم اموی در عراق مختار را آزاد می کند و او را تبعید می کند و به او می گوید 3 روز فرصت داری کوفه را ترک کنی اگر بعد از 3 روز تو را در کوفه یافتم گردنت را می زنم و به این صورت مختار از زندان آزاد می شود و به سوی مکه می رود و با دیداری که با عبد الله بن زبیر داشته است و از مخالفت او با امویان مطلع می شود و طی یک نشست سیاسی با عبد الله بن زبیر به سمت طائف حرکت می کند و در تاریخ اینگونه ثبت شده است که دیگر ردپای مختار بعد از رفتن به طائف معلوم نمی باشد و اینکه او در مدت یکسال چه می کرده است معلوم نمی باشد اما با توجه به شخصیت سیاسی مختار و اهداف او و نا آرامی و بی قراری او می توان دریافت که مختار با امام سجاد (ع) و یا ابن حنفیه مخفیانه در ارتباط بوده است و ایشان از قیام خود آگاه می ساخته است و این ادعا صحیح است زیرا تأیید هایی از تاریخ شناسان و شرق شناسان و مورخان در دست است مبنی بر این مطلب.

ورود مختار به مکه مکرمه
 

سال بعد مختار در مکه با وساطت مشاور سیاسی عبد الله بن زبیر، که نامش عباس بن سهل بود کدورت خودش را از عبد الله بن زبیر بر طرف می کند و با عبد الله بن زبیر هم پیمان می شود که علیه امویان قیام کنند لذا مختار در مکه به سود عبد الله زبیر با سپاه امویان سخت پیکار می کرد و مختار را در پیمان خود با او محکم و راستین بود. اما عبد الله بن زبیر سر انجام به عهد خویش وفا ننمود و پیمان شکنی کرد لذا مختار هم از او جدا شد و در همین حین مردم مکه را به سوی خودش و قیام علیه امویان دعوت کرد.
مفاد پیمانی که ابن زبیر زیر پا گذاشت بر این مبنا بوده است:
1- همه امور سیاسی- نظامی باید با مشورت مختار صورت گیرد.
2- رضایت و اجازه مختار در انجام همه امور، شرط اعتبار و اجرای آن هاست. اما ابن زبیر ظاهرا قبول کرد اما عملاً خودش را قبول داشت و مختار را وسیله ای برای رسیدن به اهداف خودش قرار داده بود.

یک اتفاق مهم
 

زمانی که مختار در تدارک قیام علیه امویان و خون خواهی از قتله سید الشهداء (ع) بود و در رأس آن ها یزید بن معاویه لعنت الله علیهما قرار داشت. خبری سراسر حکومت امویان را فرا گرفت که بسیاری از دوستان و شیعیان را خوشحال می کرد و بسیاری از فرماندهان و سردمداران اموی را به فکر فرو می برد و آن خبر مرگ یزید بن معاویه علیهما العنت و العذاب بود که در سال 64 هجری تقریباً 5 ماه قبل از قیام مختار یزید به درک واصل شد و زمینه ای بسیار خوب برای قیام مختار و توابین علیه امویان فراهم شد لذا مختار که تصمیم قطعی داشت از ابن زبیر جدا شود وقتی که پیمان شکنی او را متوجه شد بعد از مرگ یزید لعنت الله علیه زمینه را مناسب دید و در اوسط رمضان 64 هجری مکه را به قصد کوفه ترک و بدون اطلاع ابن زبیر شبانه به طور مخفیانه به سمت کوفه شتافت و خود را برای قیام آماده کرد.
نگرشی کوتاه به زندگی یزید لعنت الله علیه
خلیفه جنایت کار اموی که فاجعه کربلا به دستور او پدید آمد. در سال 25 هجری قمری تولد یافت. جوانی میگسار، سگباز، بوزینه باز و عیاش بود یزید اندیشه ای الحادی (ضد خدایی) داشت و به مبدأ و معاد بی عقیده بود. در زمان او فسق و فجور در والیان نیز گسترش یافت و آوازه خوانی در مکه و مدینه آشکار شد و مردم به طور آشکار به شراب خواری می پرداختند امام حسین (ع) درباره او می فرمودند: یزید مردی فاسق، شراب خوار، آدم کش است که آشکارا گناه می کند و کسی همچون من با کسی مثل او بیعت نخواهد کرد. یزید مثل پدرش به حیف و میل بیت المال و کشتن شیعیان و ایجاد فساد در دستگاه حکومت پرداخت. بعد از اینکه امام (ع) با او بیعت نکرد، ابن زیاد ملعون را والی کوفه گماشت و به کشتن امام حسین (ع) فرمان داد. یزید ملعون 3 سال حکومت کرد در سال اول امام حسین (ع) را به شهادت رسانید. در سال 2 مدینه را به خاک و خون کشید و جان و مال و عابرو و ناموس مردم مدینه را برای لشکریان خود مباح نمود و در سال 3 حکومت خود خانه خدا را با منجنیق سنگ باران کرد و ویران کرد. ننگ ها و آلودگی های یزید بیش از آن است که در این مختصر بگنجد. یزید در (حوارین) در اطراف دمشق مرد و در (باب الصغیر) دمشق دفن شد.

زندانی شدن مجدد مختار
 

بنا به گزارش ابن اعثم، خبر دعوت محرمانه مختار از شیعیان به عمر بن سعد بن ابی وقاص می رسد و او با گروهی از اشراف کوفه به شکایت نزد نماینده ابن زبیر می روند مبنی بر اینکه: مختار در نظر دارد فتنه انگیزی کند و من از او ایمن نیستم هم اکنون دنبالش بفرست و دستگیرش کن و زندانش افکن. لذا کارگزاران عبد الله بن زبیر در پی پافشاری عمر بن سعد ملعون مختار را دستگیر کرده و زندانی می کند. (24)

شعار دادخواهی و خون خواهی
 

به هنگام ورود مختار به کوفه، رژیم سیاه کار اموی به خاطر به راه انداختن فاجعه جانسوز کربلا و مرگ یزید بن معاویه لعنت الله علیهما دچار تزلزل و رسوایی شده بود و کنترل عراق از دست رفته بود و حکومت به دست ابن زبیر و کوفه به دست کارگزاران او اداره می شد، اشخاصی مثل ابراهیم بن محمد بن طلحه و بعد از او عبد الله بن مطیع عدوی بوده اند مختار با نقشه به دست گرفتن قدرت، وارد کوفه شد لذا به هر جا که می رسید، مردم را به سوی هدف ها و آرمان های خویش فرا می خواند و به هر کجا گوش شنوایی می یافت، به سبک شور انگیزی و شوق آفرینی نوید نجات و پیروزی می داد و شعارش نیز دادخواهی و خون خواهی از قتله امام حسین (ع) و زنده ساختن سبک و سیره پر جازبه پیامبر در جامعه به دستور کهن سال ترین مردم بنی هاشم (محمد بن حنفیه) بود مختار بدین وسیله دوستداران اهل بیت (ع) را زیر پرچم گرد آورد و همچنین دیگر مخالفان استبداد و اختناق را زیر پرچم خود در آورد تا همه با هم بر زد امویان قیام کنند. مختار در برابر خویش 2 رقیب نیرومند می نگریست: یکی گروه توابین که به رهبری سلیمان به صرد خزاعی تشکیل شده و بر علیه امویان و قاتلان خاندان رسالت پناه قیام کرده بودند و به سمت شام پیش می رفتند و دیگری عبد الله بن زبیر و کارگزاران او بودند که به کوفه به سر می بردند. او بسیار کوشید که گروه توابین را به کنترل خویش درآورد اما در این مرحله موفق نشد و گروه توابین قیام خویش را آغاز کردند و با بیرون رفتن توابین از کوفه، همانطور که بیان شد مختار به زندادن افتاد و در زندان در اندیشه قیام خویش بود که توابین بعد از پیکاری سخت و شجاعانه در مرز عراق و شام و شهادت پیشوای خود سلیمان بن صرد و گروهی از همراهانشان با شکست به کوفه بازگشتند. مختار که پیش از حرکت توابین بارها آنان را به بیعت با خویش فراخوانده و گفته بود که سلیمان با همه خوبی ها و نقاط قوت و ایمان و تقوایش از مسائل نظامی و سیاسی، آگاهی بسیاری ندارد و یارانش را به کشتن خواهد داد، اینک نیز نامه ای از زندان به بازماندگان از توابین نوشت و به آن ها نوید پیروزی داد و خاطر نشان کرد که از طرف محمد حنفیه انتقام خون شهیدان کربلا را دارد و آن ها را دعوت به همکاری کرد لذا چهره سرشناس آن ها را امثال رفاعه بن شداد- عبد الله بن کامل- عبد الله شداد- سعد بن حذیفه- یزید بن انس- احمد بن شمیط و احمر بن شمیط و مثنی بن مخربه بعد از خواندن نامه مختار و مشورت در مورد او و نامه اش به او وعده همکاری و همیاری دادند و خاطر نشان کردند که دوشادوش او پیکار خواهند کرد و در صورت تمایل او حاضرند به زندان حمله کنند و مختار را از زندان نجات دهند. اما مختار به آنها می گوید: خودش به زودی از زندان کارگزاران ابن زبیر آزاد می شود و در پی نامه ای به عبد الله عمر شوهر خواهرش و او نیز نامه ای به عبد الله زبیر و دستور عبد الله بن زبیر به کارگزاران خودش در کوفه زمینه آزادی خودش را فراهم کرد و در نتیجه با شرط ضمانت آزاد شد.
تاکنون در مورد شخصیت مختار صحبت به میان آمد و اینکه شرح حال او تا زمان قیام چگونه گذشته است. هر چند شرح حال مختار تا قبل از قیام او به طور گویا بیان نشده است و بسیاری از حقایق تحریف و دستکاری شده است.
بهتر کمی پیرامون عقائد کلامی- سیاسی جناب مختار، فلسفه سیاسی و اهداف قیام مختار و ارتباط مختار با امام سجاد (ع) و محمد بن حنفیه قبل از وارد شدن در عصر قیام و جزئیات و شرح حمله نظامی او با استفاده از منابع تاریخی شیعه و سنی به صحبت بنشینیم.

عقائد مختار
 

با وجودی که عقائد کلامی سیاسی مختار در منابع امویان و سنیان تحریف شده است اما همین منابع مختار را فردی مسلمان و شیعه متعصبی معرفی کرده اند و در برخی از منابع تصریح شده است که مختار به امام معصوم عصر خویش حضرت علی بن الحسین (ع) معتقد بوده است. برای ترسیم عقائد مختار می توان به سخنان منسوب به او استناد کرد: از جمله آن سخنان مختار است به هنگام تبعید از کوفه، سال 61 هجری و در هنگام زندانی شدن (... الذی انزل القرآن و بین الفرقان و شرع الادیان و کتب الایمان و کرح العصیان...) (اما و رب البحار و النخل و الاشجار و مهامه و غفار و ملاکه الابرار و مصطفین الاخیار... الا و حلموا عباد الله الی بیعه الهدی و مجاهده الاعداء و الذب عن السعداء من آل محمد المصطفی... تبایعونی علی کتاب الله و سنه نبیه و الطلب بدما اهل بیت و جهاد المحلین و الدفع علی الضعفاء،...
و نمونه ای دیگر که نشان می دهد مختار به ادبیات عربی مؤدب بوده است: (لا قتلن کل حبار لکل لدن خطار... حتی اذا اقیمت عمود الدین و الشفیت غلیل الصدیقینمن اولا القاسطین و بقیه المارقین).
این تعابیر مختار را فردی مسلمان و متعهد و موحد نشان می دهد و نشان می دهد که او متأثر از رهنمود های امام امیر المؤمنین علی بن ابی طالب (ع) بوده است زیرا در سخنانش از واژگان «عدالت» و «قسط» و «عدالت اجتماعی» بسیار استفاده کرده است.
کاربرد اصطلاحات ویژه قاسطین، ناکثین و مارقین که در بیشتر خطبه های او و شعاعرش دیده می شود نشان می دهد که او در مرتبه بالایی از عقائد سیاسی قرار دارد زیرا دشمنی تاریخی با توحید و اسلام در همه انواع و مشکلات از ان سه جریان و جبهه مخالف بیرون نبوده است و دشمنی با امام امیر المؤمنین علی (ع) از همین سه جریان نشأت گرفته است و منجر به واقعه کربلا در سال 61 هجری شد.
نکته مهمی که قابل توجه است در منابع تاریخی امویان و سنیان قیام مختار حرکتی انتقام جویانه، هرج و مرج طلب معرفی شده است که هیچ هدفی نداشته است و خون خواهی امام حسین (ع) را بهانه ای برای مقاصد شخصی مختار معرفی کرده اند در مقابل در منابع شیعی که تحت تأثیر از منابع سنی و بر مبنای احساس صرف نگاشته شده است (متأسفانه) قیام مختار قهر آمیز و انتقام جویانه تلقی شده است و تنها با آن بخش از اقدامات قصاص مختار از قاتلان فاجعه کربلا پرداخته است لذا متأسفانه در منابع شیعی قیام مختار حرکتی کور و صرفاً انتقام جویانه مطرح شده است درست است که انتقام مختار از قاتلان امام حسین (ع) یک حرکت مهم بوده است و این عمل یک فرضیه است که حق امامان (ع) باید گرفته شود و محور اصلی قیام مختار نیز بر حول این مطلب بوده است اما نباید فراموش شود که فلسفه انتقام مختار یک انتقام مقدس مبتنی بر آثار مفید سیاسی اجتماعی می باشد زیرا قتل امام معصوم (ع) توسط دشمنان اموی یک قتل سیاسی بوده لذا در ورای انتقام مختار یک هدفی بس بزرگ نهفته است لذا می توان نمودار قیام مختار از جهت سیاسی اجتماعی و کلامی بر محور های ذیل قرار داد:
1- نفی شرکت عینیکه نتیجه آن محو طبقات حاصله از اشراف زمان جاهلی در رژیم اموی است.
2- بر قراری عدالت اجتماعی
3- انهدام خلافت قصب
4- بازگشت به منشور اولیه نهضت اسلامی
5- ایجاد زمینه مناسب برای حضور امام معصوم (ع) در امامت جامعه اسلامی (25)
امام سجاد (ع) و قیام مختار
اصل امامت که از اصول پنجگانه اعتقادی اسلام است امام (ع) را در امامت جامعه، پیش آهنگ جهاد و قیام می داند لذا شرط مشروعیت یم جهاد و قیام، اجازه و رضایت و اشاره امام معصوم حاضر در جامعه است. با توجه به اهمیت و ضرورت این اصل در باور اعتقادی شیعه دوره حضور، دشمن می کوشید تا ارتباط یا تأیید امامان (ع) را از نهضت های عدالت خواهانه شیعه را گرفته و از آن جدا کند و آن قیام را آلوده و مشکوک و متهم نشان دهد و بدین وسیله بی اعتبار سازند. قیام مختار ارتباط ویژه ای با امام معصوم عصر خویش داشته است و با وجود تلاش گسترده دشمن در محو این ارتباط، همچنان اصالت قیام ثابت و پایدار است. هر چند که گرد و غبار حاصله از تحریف برای بسیاری تردید ایجاد کرده است. عصر امام سجاد (ع) از هول انگیز ترین اعصار تاریخ اسلام است و هیچ حرکت و تاکتیکی از دید رژیم اموی پوسیده نمی بوده است لذا در چنان شرایط هولناک، از تاریخ انتظاری نیست تا بتواند کلیه وقایع اولیه و مقدماتی قیام و روابط فوق سری امام سجاد (ع) و مختار را گزارش دهد مسلم است که مختار با اجازه قبلی امام سجاد (ع) دعوت خویش را در کوفه آغاز کرد و همانطور که قبلاً گذشت (در روایت) شیعیان از محمد حنفیه نظر خواهی می کنند و ایشان مراتب را خدمت امام سجاد (ع) می رسانند و با تأیید ایشان و موجهین کوفه به مختار می پیوندند و از جمله آنها ابراهیم پسر مالک اشتر است که بسیار در جنگ و قیام علیه امویان به نغع مختار بوده است (هر چند که به دلایلی از مختار در اواخر قیام کناره گیری می کند.) لذا می توان نتیجه گرفت که امام (ع) تمام حرکات مختار را زیر نظر داشته اند.(26)
ادامه دارد



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.