نهجالبلاغه و حقوق بشر (1)
نويسنده:علی جمعه حیدری
منبع : اختصاصي راسخون
منبع : اختصاصي راسخون
چكيده
علي رغم نظر کسانی كه غرب و اروپا را، يگانه خاستگاه و حامیان حقوق بشر میدانند، اسلام در ارائه و تثبیت اين موضوع از هر جهت برتري دارد، هم از نظر سبقت زماني وهم از نظر جامعیت و کمال؛ زیرا در قرون كه دادگاه هاي تفتيش عقايد در غرب و اروپا، بدون كمترين اهميت دادن به حق حيات و کرامت انسانها، صدها هزار بلکه میلیونها انسان را به جرم اظهار عقیده برخلاف كليسا، به زندگیشان خاتمه میدادند، نهجالبلاغه با بلیغترین بيان، از حیات انسانها حمايت و از انسان به عنوان يك موجود باکرامت يادكرده، و برای او بهترين نظام حقوقي را پايه ريزي مینمود. همين طور، هنگامي كه در مغرب زمين و اروپا، كه امروز خودشان را داعيه داران حقوق بشرمي دانند، تبعيضات نژادي، قومي، جنسيتي، و... بيدادمي كرد، نهجالبلاغه در اوج بلاغت منشور مساوات و لغو تبعیض («[الناس]صنفان: امااخ لك في الدين واماشبيه لك في الخلق، مردم دو دستهاند، دسته اي برادر دینی تو هستن، ودستة ديگرهمانند تو در آفرینش(و انسان) میباشند») را فریادمی كرد. و از حقوق اقلیتهای ديني و مذهبی، حتي از حقوق حيوانات سخن گفته و از آن حمايت مینمود.
كليدواژه:امام علي(ع)، نهجالبلاغه، حقوق، انسان، حيات، كرامت، مساوات.
مقدمه
بعد از رنسانس كه در غرب رخ داد، و بعد از انقلاب کبیر فرانسه، مباحث جديدي كه درصحنةجهاني و بینالمللی پديد آمد مسألة حقوق بشر است، اين مباحث گرچه سابقة تاريخي کمتر از یک قرن دارد، ولي باید اذعان كرد، كه اين مسأله از بدو تولد، آوازه و شهرت بینالمللی پیدا کرد. هرچند خاستگاه اين مباحث غرب است، اما بدین معنا نیست كه سایر نظامها و فرهنگها از داشتن مفاهيم آن بي بهرهاند؛ اگرچه طبيعي است كه نگاه آنها، به مسايل و زیرساختهای حقوق بشر متفاوت خواهد بود.در این ميان، دين مبين اسلام با توجه به جامعيت و کمالی كه دارد، در هر زمینه سنگ تمام را گذاشته است، ازجملةدرزمينة حقوق بشر، (چنانكه خواهد آمد حتی غیر مسلمانان به برتري نظام حقوقي اسلام بر غرب اعتراف دارند، ) البته نه به صورت مجموعه اي به نام حقوق بشر، بلكه در ابواب مختلف آموزه هاي ديني، در قالب بایدها و نبایدهای تكليفي، حقوقي، اخلاقي و... بهترين نظام حقوقي را بنيان نهاده است، كه از مجموع آنها میتوان، جامعترین منشور حقوقی را برای بشر، تدوين و دسته بندي كرد، چنانكه سازمان كنفرانس اسلامي، در سال 1411 ه ق، مطابق با(1990م)، اعلامیه جهاني حقوق بشر اسلام را، در32 ماده به تصويب رساند. از آنجا كه نهجالبلاغه منعكس كنندة بخشي از آموزه هاي اسلام درزمينة هاي مختلف است، مقالة حاضر، عهده دار نگاهي به برخي اصول و آموزه هاي حقوقي براي بشر، از این منظر است؛ زيرا به اعتراف همگان، بهترين شخص آگاه به اسلام پس از پیغمبر خدا(ص)، صاحب نهجالبلاغه امام علي(ع)است. از طرف ديگر، مدتي هرچند کوتاه در جایگاه حاكم جامعه اسلامي، بهترين روش حكومت داري و رفتار سیاسی-اجتماعي را از خود به یادگار گذاشته است كه عهدنامة مالك اشترنمونة از آن است. از سوی سوم امام علي(ع) نه تنها حقوق دان صرف و معلم اخلاق و عرفان تنها است، بلكه عالِم به وحي و عالم غيرمادي، انسان شناس به تمام معنا، مفسر قرآن، بيان كنندة نظام حقوقي اسلام، عدالت محور، داراي جهان بيني فوقالعاده و...است، همة اين هاباعث میشود، كه آشنايي با مباحث حقوق بشر از دیدگاه امام علي(ع)، كه بخشي ازنا در نهجالبلاغه تبلوريافته است، بسیار مهم و کارساز باشد، البته بايد اعتراف کرد که تحليل حقوقي سخنان و کردار امیرالمؤمنین(ع)، كاري است مشكل، در عین حال، مقالة حاضر، كوششي است، با نگاه حقوقي دربارة حقوق بشرازمنظرنهج البلاغه. بنابراين، مطالب اين نوشتار چنین سامان خواهد یافت: در ابتدا به كليات بحث از حقوق بشرمي پردازيم، سپس به چند حق مهم، كه درنهج البلاغه روي آنها تأکید شده است، اشاره خواهيم كرد.
كليات
میگويد نيست، اين موجود از نظر قرآن ونهج البلاغه ژرفتر و مرموزتر از اين است كه بتوان آن را با اين چند كلمه تعريف كرد(4). پيروان اديان صحيح آسماني، و بسیاری از فلاسفه و دانشمندان علم حقوق، معتقدند: كه تنها قانون گذار صلاحیت دار، آفریدگار بشر است، اوست كه انسان را آفريده وازهمة اسرا را و آگاه است، اوست كه از جمیع نیازمندیهای مادي و معنوی انسان، و از تمام عواملي كه در سعادت و شقاوت او مؤثر است، باخبر است. لذا تنها همين مبدأ و یا کسی كه مستقيماً با او ارتباط دارد، وازسرچشمة دانش بيكران او از مجرای وحي، الهام میگیرد، میتواند بهترین آئين زندگي را براي بشر وضع نموده و عالیترین راه و رسم زندگي را به او نشان دهد(5).با توجه به شناخت قرآن ونهج البلاغه از انسان است، كه او را مدحهاكرده، و قرآن او را به عنوان خليفة خدا در زمین(6)، موجود مختار و آزاد وامانت دار الهی(7)، داراي كرامت و شرافت ذاتي، (8) و دارای روح الهي(9) معرفي میکند. و شمس و قمر(10)و هرچه در زمین و آسمان هستند را، مسخر انسان میداند(11)، و....در عين حال، همين انسان در قرآن مورد بزرگترین نکوهشها قرارگرفته است: انسان بسيار ستمگر و نادان، (12) و بسیار ناسپاس است(13)، او طغیان میكند(14)،
او مجادله گرترين مخلوق است(15)، او حريص آفريده شده است(16)، و....نهجالبلاغه نیز انسان را به عنوان موجودي كه بر گشتش به سوي خدا خواهد بود معرفي كرده، (17) و مکرر این نكته را گوشزد میکند، كه انسان بيهوده وبي سرپرست و رها آفريده نشده(18) بلكه براي جاودانگي خلق شده است. وبا توجه به ارزشي كه براي انسان قائل است، بهاي جان آدمي را بهشتى كه وسعت آن، آسمانها و زمين است، (19)بيان میکند(20).در جهان بيني اسلامي، انسان موجودي است خداجو؛ زيرا او را با چشم دل، نه با چشم سرمي بيند، ورابطة انسان با خدا را، فقر و نیاز محض او به خدا بیان میکند، (21) بدين لحاظ هرگونه ترتيب و تنظیم حقوقي براي بشر، بايد با این روح خداجوئي وي، سازگاری كامل داشته باشد(22). نهجالبلاغه مانند قرآن، نظام آفرينش را براي انسان بيان داشته(23)، ورابطة انسان را با جهان مثل رابطه عابد با معبد«إن الدنيا...مسجدأحباءالله» ورابطة تاجر با محل تجارت و بازار بیان میکند:«متجرأولياءالله(24)» از نظر نهجالبلاغه جهان هستي مدرسه و محل تربیت انسان و جایگاه تکامل اوست(25)، در این جهان هستي است، كه انسان میتواند خودش را آزادكرده(26)و قله هاي كمال و ترقي را فتح نمايد.بنابراين از نظر قرآن و نهج البلاغه، انسان موجودی است كه توانايی دارد جهان را مسخر خويش ساخته و فرشتگان را به خدمت خويش بگمارد، و هم میتواند ازچهارپايان پست ترشود، و به اسفل سافلين سقوط كند(27). اين خود انسان است كه بايد در بارة خود تصميم بگيرد وباپيروي از راهنمايان كه خالق انسان براي او معين كرده است، سرنوشت نهايی خويش را تعيين نمايد. بااين جهان بيني نسبت به انسان و رابطة او باجهان هستي است، كه میتوان براي بشرحقوق تعيين كرد و قانون كه عمل به آن تضمين كنندة خوشبختي و رستگاري انسان باشد را جعل نمود.
الف ) آقاي زين العابدين قرباني حقوق را اين گونه تعريف میکند :«[حقوق عبارت است از:] مجموع قواعد وقوانين لازم الاجرائي كه به منظور حفظ نظام جامعه وتنظيم روابط افراد و ملل، و بهبود وضعيت جامعه، وضع گرديده است(32)».
ب ) آيت الله جوادي آملي در مورد تعريف حقوق میگوید:« حقوق عبارت است ازمجموعه قوانين و مقررات كه از سوی خداي انسان و جهان، براي برقراري نظم و قسط و عدل در جامعه اي بشري تدوين میشود تا سعادت جامعه را تأمين سازد(33)». به طوركلي واژة حق معاني گوناگوني دارد، كه درهمة معاني لغوي و اصطلاحي آن يك نحو ثبوت ملحوظ است، خواه ثبوت تكويني و حقيقي باشد و خواه ثبوت قراردادي و اعتباري(34).
الف ) حقوق طبيعي و فطری : اين حقوق مجموع قواعدي است، كه از خود طبیعت و آفرینش انسان و جامعه به وجود آمده، و به موجب آن اختيارات و وظایف افراد معين میگردد، مانند: آزادي فردي، مساوات در برابر قانون، حق تملك و اموال منقول و غیر منقول، آزادي عقاید مذهبی و سیاسی و فلسفی، آزادي بيان ونظايرآنها(44). مكتب حقوق طبيعي بیشتر خاستگاه آن يونان است، و در بین فلاسفه و متفکران يوناني به ويژه رواقيون، كه حقوق طبيعي را منشأ قانون مي دانستند، (45)شكل گرفت.رواقيون درقرن چهارم پيش ازميلاد، به رهبريِ فلسفيِ زنون( Zenon) رواقي قبرسي يافنيقي، مبناي تفكرات خود را دربارة انسان چنين قرار داده بودند:« اصلي ترين و عالي ترين جنبة اخلاق و سياست رواقي، احساس اشتراك و همكاري است، كه نه تنها بايد در مورد اهل ميهن و كشور انجام شود، بلكه بايد باتمام مردم جهان چنين باشد... اين عقيدة و حدت نوع بشر، يكي از منابع اصلي قانونِ روميِ حقوق اشخاص است، كه قانون ملت ها و قانون طبيعت به شمارمي رود».(46) يكي ديگرازنخبگان رواقيون بنام سيسرو، (Cicero 43 – 106 ميلاد) معتقداست :«حقوق مبتني برعقيده وظن نيست، بلكه عدالت طبيعي ثابت و لازم وجود دارد كه بروجدان آدمي پايه گرفته است، دردنيا قانوني حقيقي، معقول و موافق طبيعت وجود دارد كه درسرشت هريك ازما مخمّربوده، تغييرناپذير و سرمدي میباشد... قانوني مخصوص رم وقانون ديگري مخصوص آتن، قانوني براي حال و قانون ديگري براي آينده وجود ندارد، بلكه قانون براي همة ملل و تمام ازمنه يكي بوده، ثابت و سرمدي است...(47) »
ب ) حقوق موضوعه:حقوق موضوعه مجموع قواعدي است، كه ازطرف خود افراد بشر وضع میشود، مانندبسياري از حقوق اداري، مدني، آئين دادرسي، مدني وجزائي، حقوق بازرگاني وبين المللي و...(48). حقوق موضوعه برخلاف حقوق طبيعي، نه دوام و ثبات آنچناني دارد و نه ازعموميت و شموليت زماني و مكاني برخوردار است، بلكه طبق شرايط زمان و مكان و افراد وضع میشود و درمدت محدود دربارة ملت معين قابل اجراء است
2 – علامه شيخ آقا بزرگ تهراني: بعد از انقطاع وحي الهي كتابي از نظراعتماد مانند نهج البلاغه تدوين نشده است... از تعليمات نهجالبلاغه كلية افراد بشراستفاده مي برند، چون مطالب اين كتاب ازمعدن وحي الهي صادرشده است. نهجالبلاغه درتبليغ و تعليم، برادرقرآن كريم است... بااين فرق كه قرآن را حامل وحي الهي برقلب[مبارك]پيغمبرامين (ص)نازل كرده است، و نهج البلاغه انشاء باب مدينة علم پيغمبر و حامل وحي او، يعني سيد الموحدين وامام المتقين اميرالمؤمنين علي (ع)من رب العالمين است(53).
3 – علامه محمدتقي جعفري: آن روزكه نهج البلاغة علي بن ابي طالب (ع)بي طرفانه و بادقت رسيدگي شود، ازتمام مكتب هاي اجتماعي، اخلاقي، اقتصادي وفلسفي بي نيازخواهيم شد(54).
2 – شيخ محمد عبده شارح نهجالبلاغه و مفتي اهل سنت: در همة مردم عرب زبان يك نفرنيست، مگرآنكه معتقد است، سخن علي (ع)بعد از قرآن و كلام نبوي شريفترين و بليغترين و پرمعني ترين و جامعترين سخنان است.(56)
3 – عبدالوهاب حمورا استاد علوم اسلامي دانشگاه «فواد»قاهره 1951م : «...نهجالبلاغه شامل همة آن چيزهاي است، كه پژوهشگران بزرگ، اساتيداخلاق، فلاسفه، دانشمندان، پيشوايان مذاهب، وسياست مداران پرهيزگارمي توانند بگويند و يا بنويسند.نيروي شگرف پندها، توصيه ها، عمق بينش، ژرفائي محتواي نهجالبلاغه، به خوبي نشان مي دهدكه اين اثر جاودانه از انديشة بي نظير امام علي(ع)است...»(57).
1 – بولس سلامه، استاد و شاعر و نويسندة معروف مسيحي لبناني: كتاب مشهور نهج البلاغه اثرجاودانه ايست، كه انسان را به شناخت انديشة بزرگ علي بن ابي طالب(ع) وادارمي سازد، وهيچ كتابي جز قرآن، برآن برتري ندارد...(58).
2 – شبلي شميل (از پيشتازان مكتب ماديگري كه معتقدبه امور ماوراي طبيعي و اديان نيست): پيشواعلي بن ابي طالب بزرگ بزرگان عالم، يگانه نسخة است كه نه شرق و نه غرب، نه درگذشته و نه امروز صورتي مطابق اين نسخه نديده است(59).
3 – «فوادافرام البستاني» استاد دانشگاه بيروت، كتاب معروف خود را چنين آغازمي كند:«... من مي خواهم كه اين اثرخود را باگزيده هاي از«نهجالبلاغه»آغازكنم، زيرا كه نهجالبلاغه، اثر بزرگترين انديشمند جهان، علي بن ابي طالب است(60) ».
4 - جرج جرداق مسيحي نويسندة كتاب امام علي صوت العدالته الانسانيه :(وي وقت باگوشه هاي ازاقيانوس بي كران معرفت و شناخت، حكمت و فلسفه، اخلاق، سياست، حقوق، اقتصاد، مديريت، احترام به انسان و انسانيت، و... كه از وجود مقدس، بزرگ پيشواي انسانيت امام علي (ع) صادرشده و به عنوان يك اثر جاويدان به يادگار مانده است، آشنايي پيدا مي كند، ) چنين مي نويسد:«درنامه ها، وصايا، خطبه ها، عهدنامه ها، وساير سخنان نغز امام علي(ع)، شاهكارهاي جاودانه اي وجود دارد... اين سخنان و گفتارها و نامه ها، بي شك ميراث بزرگي براي انسانيت است. اينها در واقع برنامه اي ارزنده براي اخلاق عمومي و خصوصي زندگي است، كه دستورهاي پيامبران، انديشمندان، فلاسفه و حكما، در زمانها و مكانهاي گوناگون، برآنها برتري ندارد.ما بويژه توجه همگان را به اين نكته جلب مي كنيم، كه در این آثار و افكار علوي، دعوت همگاني براي: صلح، برادري، همكاري، اخلاق نيك و هم فكري در راه پيشروي به سوي ميدانهاي وسيع انسانيت و در راه بزرگداشت زندگي و احترام به افراد وجود دارد. واقعاً سزاواراست كه در جهان امروز، آتش افروزان جنگ، و عوامل و مسببين بدبختي هاي ملت ها و افراد، به سخنان وكلمات قهرمان انديشة عربي، بزرگ مرد وجدان انساني، علي بن ابي طالب گوش فرا دهند و آنها را حفظ كنند و در مقابل گويندة بزرگ آن سخنان، سرتعظيم فرود آورند»(61). او در مورد برخورداري نهجالبلاغه از عواطف و احساس بشري و احترام به انسان و انسانيت، چنين میگوید:« شما هنگامي كه نهجالبلاغه را مورد مطالعه قرار دهيد و از نقطه به نقطه اي ديگربپردازيد، خود را دردرياي مواج و پرتلاطم از گرماي عاطفه، و همة اَشكال و رنگهاي احساس انسان، خواهيد يافت »(62). باتقديم كليات، اينك به تبيين سه حق بنيادين بشري، كه عبارتند از: حق حيات، حق كرامت انساني وحق مساوات مي پردازيم (63):
الف )حيات مادي: آيات متعددكه ازخلقت وحيات انسانها سخن میگوید، (64)ترسيم كننده اي حيات مادي انسانها ست، كه همة افراد بشردرآن يكسانند، وحتي حيوانات هم با انسان در این نوع ازحيات مشتركند.
ب )حيات معنوي: برخي ديگراز آيات قرآن، ازحيات بالاتر ازحيات مادي سخن میگوید، كه منظور همان حيات معنوي خواهد بود، مانند اين آيه شريفه كه میفرماید:« يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْيِيكُمْ (65)»، اى كسانى كه ايمان آوردهايد! دعوت خدا و پيامبر را اجابت كنيد، هنگامى كه شما را به سوى چيزى مىخواند كه به شما حيات مىبخشد ! اين حيات كه پس از استجابت خدا و رسولش نصيب انسان میشود، بايد غير از حيات مادي باشد؛ زيرا قرآن كريم انسانهاي مؤمن را مخاطب قرار داده، مسلماً كساني كه ايمان آورده اند ازحيات مادي برخوردارند، بنابراين حيات كه « لِما يُحْيِيكُمْ» از آن حكايت میکند، همان حيات معنوي و حقيقي خواهد بود، كه حتي بعد ازمردن و نابود شدن حيات مادي انسان، اين حيات همچنان باقي است. درآية ديگر، قرآن ازحيات طيبه(پاكيزه) سخن گفته، و میفرماید:« مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً...(66) »، هرمردوزني كه كارصالح انجام دهد ومؤمن باشد، به او حيات پاكيزه مي بخشيم»، وصف پاكيزه و طيبه براي اين حيات نشان دهندة آن است كه اين نوع حيات، ازنوع حيات مادي بسي برتر و بالاتر است، و اين حيات طيّب را هرگز نمیتوان در زندگي گياهي و حيواني جست جو كرد (67). نكتة كه در این دو آيه بايد بيشتر مورد توجه قرار بگيرد اين است، كه اين نوع حيات در ساية ايمان به خدا و رسولش و انجام عمل صالح بدست میآید، چنان كه در هر دوآيه، روي ايمان و عمل صالح تكيه شده است. بنابراين طبق آيات متعدد قرآن ثابت شد، كه انسانها داراي دو نوع حيات است، اينك درحد ظرفيت اين مقاله، به اهميت و جايگاه هريك به عنوان يكي از حقوق اساسي انساني اشاره مي كنيم:
1) نهايت ارزش قائل شدن براي حيات نفس محترمه، بگونة كه در مقابل كشتن عمدي يك نفر بی گناه، حضرت میفرماید:«لَحَلّ لِي قَتلُ ذالِكَ الجَيٌشِ كُلِّهِ»كشتار همة آنها براي من حلال بود.
2) كساني كه از روي عمد و عناد حق حيات كسي را از او سلب كنند، حيات خودشان را به دست خويش سلب کردهاند، به تعبیر دیگر، ارتكاب قتل و جنايت، احترام به حيات شخص قاتل و جاني را سلب میکند، و دیگر نفس محترمه به حساب نمیآید.(80)
حتي در اثر به تأخير انداختن جنگ، براي برخي از اصحاب آن حضرت سؤال ایجاد شد؛ لذا از علت تأخیر جنگ پرسيدند، حضرت در پاسخ فرمود:«به خدا سوگند! هرروزي كه جنگ را به تأخيرمي اندازم براي آن است، كه آرزو دارم عدة از آنها به ما ملحق شوند، و هدایت گردند...كه اين کار برای من از كشتار آنان در راه گمراهي بهتر است(83)». علامه جعفري شارح نهجالبلاغه، در این زمينه تعبير زيباي دارد:«من كه به شما دستور مي دهم جنگ را تا آغاز تاريكي روز به تأخير بيندازيد، نه از سستي است و نه مولود ترس و ناتواني، بلكه محبوب پايدار خود، حق را مي بينم كه به رويم خيره شده میگوید: علي، اي فرزندابي طالب، توبه خوبي مي داني كه صف هاي از انسان درمقابل تو قرارگرفته اند، اگرچه آنان ازروي ناداني وهوي پرستي شمشيرهاي برّان خود را براي بريدن رگ هاي گردن تو و يارانت بلندكرده اند، و با اين كار زشت حيات خود را از ارزش انداخته اند، ولي واقعيت حيات آنان هنوز درحيات ممنوعه اي است كه تعدي به آن شكستن حصاري است كه با مشيت خداوند حيات آفرين بنا شده است. آري تأخير جنگ براي آن است كه آنان تاريكي هوا را سپري براي دفاع از حیاتشان قرار بدهند، اگر بخواهند از ميدان جنگ دور شوند، بتوانند بگريزند و آنان كه در راه رو به ميدان كار و زار میآیند، تاريكي مانع رسيدن آنان به کار و زار گردد. و از همه مهمتر آنکه پايان روز است و انرژيهاي عضلاني مصرف شده، از حالت درّندگي و هیجان آنان كاسته مي شود و کشتار به حداقل میرسد(84)». در کجای جهان میتوان كسي را پیدا کرد که اين گونه براي خاموش ساختن آتش جنگ و حفظ حيات انسانها تلاش كند؟.
ادامه دارد
/ع
علي رغم نظر کسانی كه غرب و اروپا را، يگانه خاستگاه و حامیان حقوق بشر میدانند، اسلام در ارائه و تثبیت اين موضوع از هر جهت برتري دارد، هم از نظر سبقت زماني وهم از نظر جامعیت و کمال؛ زیرا در قرون كه دادگاه هاي تفتيش عقايد در غرب و اروپا، بدون كمترين اهميت دادن به حق حيات و کرامت انسانها، صدها هزار بلکه میلیونها انسان را به جرم اظهار عقیده برخلاف كليسا، به زندگیشان خاتمه میدادند، نهجالبلاغه با بلیغترین بيان، از حیات انسانها حمايت و از انسان به عنوان يك موجود باکرامت يادكرده، و برای او بهترين نظام حقوقي را پايه ريزي مینمود. همين طور، هنگامي كه در مغرب زمين و اروپا، كه امروز خودشان را داعيه داران حقوق بشرمي دانند، تبعيضات نژادي، قومي، جنسيتي، و... بيدادمي كرد، نهجالبلاغه در اوج بلاغت منشور مساوات و لغو تبعیض («[الناس]صنفان: امااخ لك في الدين واماشبيه لك في الخلق، مردم دو دستهاند، دسته اي برادر دینی تو هستن، ودستة ديگرهمانند تو در آفرینش(و انسان) میباشند») را فریادمی كرد. و از حقوق اقلیتهای ديني و مذهبی، حتي از حقوق حيوانات سخن گفته و از آن حمايت مینمود.
كليدواژه:امام علي(ع)، نهجالبلاغه، حقوق، انسان، حيات، كرامت، مساوات.
مقدمه
بعد از رنسانس كه در غرب رخ داد، و بعد از انقلاب کبیر فرانسه، مباحث جديدي كه درصحنةجهاني و بینالمللی پديد آمد مسألة حقوق بشر است، اين مباحث گرچه سابقة تاريخي کمتر از یک قرن دارد، ولي باید اذعان كرد، كه اين مسأله از بدو تولد، آوازه و شهرت بینالمللی پیدا کرد. هرچند خاستگاه اين مباحث غرب است، اما بدین معنا نیست كه سایر نظامها و فرهنگها از داشتن مفاهيم آن بي بهرهاند؛ اگرچه طبيعي است كه نگاه آنها، به مسايل و زیرساختهای حقوق بشر متفاوت خواهد بود.در این ميان، دين مبين اسلام با توجه به جامعيت و کمالی كه دارد، در هر زمینه سنگ تمام را گذاشته است، ازجملةدرزمينة حقوق بشر، (چنانكه خواهد آمد حتی غیر مسلمانان به برتري نظام حقوقي اسلام بر غرب اعتراف دارند، ) البته نه به صورت مجموعه اي به نام حقوق بشر، بلكه در ابواب مختلف آموزه هاي ديني، در قالب بایدها و نبایدهای تكليفي، حقوقي، اخلاقي و... بهترين نظام حقوقي را بنيان نهاده است، كه از مجموع آنها میتوان، جامعترین منشور حقوقی را برای بشر، تدوين و دسته بندي كرد، چنانكه سازمان كنفرانس اسلامي، در سال 1411 ه ق، مطابق با(1990م)، اعلامیه جهاني حقوق بشر اسلام را، در32 ماده به تصويب رساند. از آنجا كه نهجالبلاغه منعكس كنندة بخشي از آموزه هاي اسلام درزمينة هاي مختلف است، مقالة حاضر، عهده دار نگاهي به برخي اصول و آموزه هاي حقوقي براي بشر، از این منظر است؛ زيرا به اعتراف همگان، بهترين شخص آگاه به اسلام پس از پیغمبر خدا(ص)، صاحب نهجالبلاغه امام علي(ع)است. از طرف ديگر، مدتي هرچند کوتاه در جایگاه حاكم جامعه اسلامي، بهترين روش حكومت داري و رفتار سیاسی-اجتماعي را از خود به یادگار گذاشته است كه عهدنامة مالك اشترنمونة از آن است. از سوی سوم امام علي(ع) نه تنها حقوق دان صرف و معلم اخلاق و عرفان تنها است، بلكه عالِم به وحي و عالم غيرمادي، انسان شناس به تمام معنا، مفسر قرآن، بيان كنندة نظام حقوقي اسلام، عدالت محور، داراي جهان بيني فوقالعاده و...است، همة اين هاباعث میشود، كه آشنايي با مباحث حقوق بشر از دیدگاه امام علي(ع)، كه بخشي ازنا در نهجالبلاغه تبلوريافته است، بسیار مهم و کارساز باشد، البته بايد اعتراف کرد که تحليل حقوقي سخنان و کردار امیرالمؤمنین(ع)، كاري است مشكل، در عین حال، مقالة حاضر، كوششي است، با نگاه حقوقي دربارة حقوق بشرازمنظرنهج البلاغه. بنابراين، مطالب اين نوشتار چنین سامان خواهد یافت: در ابتدا به كليات بحث از حقوق بشرمي پردازيم، سپس به چند حق مهم، كه درنهج البلاغه روي آنها تأکید شده است، اشاره خواهيم كرد.
كليات
1.بشر
انسان درانديشةديني
میگويد نيست، اين موجود از نظر قرآن ونهج البلاغه ژرفتر و مرموزتر از اين است كه بتوان آن را با اين چند كلمه تعريف كرد(4). پيروان اديان صحيح آسماني، و بسیاری از فلاسفه و دانشمندان علم حقوق، معتقدند: كه تنها قانون گذار صلاحیت دار، آفریدگار بشر است، اوست كه انسان را آفريده وازهمة اسرا را و آگاه است، اوست كه از جمیع نیازمندیهای مادي و معنوی انسان، و از تمام عواملي كه در سعادت و شقاوت او مؤثر است، باخبر است. لذا تنها همين مبدأ و یا کسی كه مستقيماً با او ارتباط دارد، وازسرچشمة دانش بيكران او از مجرای وحي، الهام میگیرد، میتواند بهترین آئين زندگي را براي بشر وضع نموده و عالیترین راه و رسم زندگي را به او نشان دهد(5).با توجه به شناخت قرآن ونهج البلاغه از انسان است، كه او را مدحهاكرده، و قرآن او را به عنوان خليفة خدا در زمین(6)، موجود مختار و آزاد وامانت دار الهی(7)، داراي كرامت و شرافت ذاتي، (8) و دارای روح الهي(9) معرفي میکند. و شمس و قمر(10)و هرچه در زمین و آسمان هستند را، مسخر انسان میداند(11)، و....در عين حال، همين انسان در قرآن مورد بزرگترین نکوهشها قرارگرفته است: انسان بسيار ستمگر و نادان، (12) و بسیار ناسپاس است(13)، او طغیان میكند(14)،
او مجادله گرترين مخلوق است(15)، او حريص آفريده شده است(16)، و....نهجالبلاغه نیز انسان را به عنوان موجودي كه بر گشتش به سوي خدا خواهد بود معرفي كرده، (17) و مکرر این نكته را گوشزد میکند، كه انسان بيهوده وبي سرپرست و رها آفريده نشده(18) بلكه براي جاودانگي خلق شده است. وبا توجه به ارزشي كه براي انسان قائل است، بهاي جان آدمي را بهشتى كه وسعت آن، آسمانها و زمين است، (19)بيان میکند(20).در جهان بيني اسلامي، انسان موجودي است خداجو؛ زيرا او را با چشم دل، نه با چشم سرمي بيند، ورابطة انسان با خدا را، فقر و نیاز محض او به خدا بیان میکند، (21) بدين لحاظ هرگونه ترتيب و تنظیم حقوقي براي بشر، بايد با این روح خداجوئي وي، سازگاری كامل داشته باشد(22). نهجالبلاغه مانند قرآن، نظام آفرينش را براي انسان بيان داشته(23)، ورابطة انسان را با جهان مثل رابطه عابد با معبد«إن الدنيا...مسجدأحباءالله» ورابطة تاجر با محل تجارت و بازار بیان میکند:«متجرأولياءالله(24)» از نظر نهجالبلاغه جهان هستي مدرسه و محل تربیت انسان و جایگاه تکامل اوست(25)، در این جهان هستي است، كه انسان میتواند خودش را آزادكرده(26)و قله هاي كمال و ترقي را فتح نمايد.بنابراين از نظر قرآن و نهج البلاغه، انسان موجودی است كه توانايی دارد جهان را مسخر خويش ساخته و فرشتگان را به خدمت خويش بگمارد، و هم میتواند ازچهارپايان پست ترشود، و به اسفل سافلين سقوط كند(27). اين خود انسان است كه بايد در بارة خود تصميم بگيرد وباپيروي از راهنمايان كه خالق انسان براي او معين كرده است، سرنوشت نهايی خويش را تعيين نمايد. بااين جهان بيني نسبت به انسان و رابطة او باجهان هستي است، كه میتوان براي بشرحقوق تعيين كرد و قانون كه عمل به آن تضمين كنندة خوشبختي و رستگاري انسان باشد را جعل نمود.
2.حقوق
معناي لغوي واصطلاحي حق
الف ) آقاي زين العابدين قرباني حقوق را اين گونه تعريف میکند :«[حقوق عبارت است از:] مجموع قواعد وقوانين لازم الاجرائي كه به منظور حفظ نظام جامعه وتنظيم روابط افراد و ملل، و بهبود وضعيت جامعه، وضع گرديده است(32)».
ب ) آيت الله جوادي آملي در مورد تعريف حقوق میگوید:« حقوق عبارت است ازمجموعه قوانين و مقررات كه از سوی خداي انسان و جهان، براي برقراري نظم و قسط و عدل در جامعه اي بشري تدوين میشود تا سعادت جامعه را تأمين سازد(33)». به طوركلي واژة حق معاني گوناگوني دارد، كه درهمة معاني لغوي و اصطلاحي آن يك نحو ثبوت ملحوظ است، خواه ثبوت تكويني و حقيقي باشد و خواه ثبوت قراردادي و اعتباري(34).
1-2 حق درقرآن
2-2 پيدايش اصطلاح واعلامية حقوق بشر
3-2 اقسام حقوق
الف ) حقوق طبيعي و فطری : اين حقوق مجموع قواعدي است، كه از خود طبیعت و آفرینش انسان و جامعه به وجود آمده، و به موجب آن اختيارات و وظایف افراد معين میگردد، مانند: آزادي فردي، مساوات در برابر قانون، حق تملك و اموال منقول و غیر منقول، آزادي عقاید مذهبی و سیاسی و فلسفی، آزادي بيان ونظايرآنها(44). مكتب حقوق طبيعي بیشتر خاستگاه آن يونان است، و در بین فلاسفه و متفکران يوناني به ويژه رواقيون، كه حقوق طبيعي را منشأ قانون مي دانستند، (45)شكل گرفت.رواقيون درقرن چهارم پيش ازميلاد، به رهبريِ فلسفيِ زنون( Zenon) رواقي قبرسي يافنيقي، مبناي تفكرات خود را دربارة انسان چنين قرار داده بودند:« اصلي ترين و عالي ترين جنبة اخلاق و سياست رواقي، احساس اشتراك و همكاري است، كه نه تنها بايد در مورد اهل ميهن و كشور انجام شود، بلكه بايد باتمام مردم جهان چنين باشد... اين عقيدة و حدت نوع بشر، يكي از منابع اصلي قانونِ روميِ حقوق اشخاص است، كه قانون ملت ها و قانون طبيعت به شمارمي رود».(46) يكي ديگرازنخبگان رواقيون بنام سيسرو، (Cicero 43 – 106 ميلاد) معتقداست :«حقوق مبتني برعقيده وظن نيست، بلكه عدالت طبيعي ثابت و لازم وجود دارد كه بروجدان آدمي پايه گرفته است، دردنيا قانوني حقيقي، معقول و موافق طبيعت وجود دارد كه درسرشت هريك ازما مخمّربوده، تغييرناپذير و سرمدي میباشد... قانوني مخصوص رم وقانون ديگري مخصوص آتن، قانوني براي حال و قانون ديگري براي آينده وجود ندارد، بلكه قانون براي همة ملل و تمام ازمنه يكي بوده، ثابت و سرمدي است...(47) »
ب ) حقوق موضوعه:حقوق موضوعه مجموع قواعدي است، كه ازطرف خود افراد بشر وضع میشود، مانندبسياري از حقوق اداري، مدني، آئين دادرسي، مدني وجزائي، حقوق بازرگاني وبين المللي و...(48). حقوق موضوعه برخلاف حقوق طبيعي، نه دوام و ثبات آنچناني دارد و نه ازعموميت و شموليت زماني و مكاني برخوردار است، بلكه طبق شرايط زمان و مكان و افراد وضع میشود و درمدت محدود دربارة ملت معين قابل اجراء است
3.نگاهي به نهجالبلاغه
1-3 نهجالبلاغه ازمنظردانشمندان اسلامي وغيراسلامي
2-3 نهجالبلاغه ازمنظرعلما ودانشمندان شيعه
2 – علامه شيخ آقا بزرگ تهراني: بعد از انقطاع وحي الهي كتابي از نظراعتماد مانند نهج البلاغه تدوين نشده است... از تعليمات نهجالبلاغه كلية افراد بشراستفاده مي برند، چون مطالب اين كتاب ازمعدن وحي الهي صادرشده است. نهجالبلاغه درتبليغ و تعليم، برادرقرآن كريم است... بااين فرق كه قرآن را حامل وحي الهي برقلب[مبارك]پيغمبرامين (ص)نازل كرده است، و نهج البلاغه انشاء باب مدينة علم پيغمبر و حامل وحي او، يعني سيد الموحدين وامام المتقين اميرالمؤمنين علي (ع)من رب العالمين است(53).
3 – علامه محمدتقي جعفري: آن روزكه نهج البلاغة علي بن ابي طالب (ع)بي طرفانه و بادقت رسيدگي شود، ازتمام مكتب هاي اجتماعي، اخلاقي، اقتصادي وفلسفي بي نيازخواهيم شد(54).
3-3 نهجالبلاغه ازنظرعلما ودانشمندان اهل سنت
2 – شيخ محمد عبده شارح نهجالبلاغه و مفتي اهل سنت: در همة مردم عرب زبان يك نفرنيست، مگرآنكه معتقد است، سخن علي (ع)بعد از قرآن و كلام نبوي شريفترين و بليغترين و پرمعني ترين و جامعترين سخنان است.(56)
3 – عبدالوهاب حمورا استاد علوم اسلامي دانشگاه «فواد»قاهره 1951م : «...نهجالبلاغه شامل همة آن چيزهاي است، كه پژوهشگران بزرگ، اساتيداخلاق، فلاسفه، دانشمندان، پيشوايان مذاهب، وسياست مداران پرهيزگارمي توانند بگويند و يا بنويسند.نيروي شگرف پندها، توصيه ها، عمق بينش، ژرفائي محتواي نهجالبلاغه، به خوبي نشان مي دهدكه اين اثر جاودانه از انديشة بي نظير امام علي(ع)است...»(57).
4-3 نهجالبلاغه ازديدگاه دانشمندان مسيحي
1 – بولس سلامه، استاد و شاعر و نويسندة معروف مسيحي لبناني: كتاب مشهور نهج البلاغه اثرجاودانه ايست، كه انسان را به شناخت انديشة بزرگ علي بن ابي طالب(ع) وادارمي سازد، وهيچ كتابي جز قرآن، برآن برتري ندارد...(58).
2 – شبلي شميل (از پيشتازان مكتب ماديگري كه معتقدبه امور ماوراي طبيعي و اديان نيست): پيشواعلي بن ابي طالب بزرگ بزرگان عالم، يگانه نسخة است كه نه شرق و نه غرب، نه درگذشته و نه امروز صورتي مطابق اين نسخه نديده است(59).
3 – «فوادافرام البستاني» استاد دانشگاه بيروت، كتاب معروف خود را چنين آغازمي كند:«... من مي خواهم كه اين اثرخود را باگزيده هاي از«نهجالبلاغه»آغازكنم، زيرا كه نهجالبلاغه، اثر بزرگترين انديشمند جهان، علي بن ابي طالب است(60) ».
4 - جرج جرداق مسيحي نويسندة كتاب امام علي صوت العدالته الانسانيه :(وي وقت باگوشه هاي ازاقيانوس بي كران معرفت و شناخت، حكمت و فلسفه، اخلاق، سياست، حقوق، اقتصاد، مديريت، احترام به انسان و انسانيت، و... كه از وجود مقدس، بزرگ پيشواي انسانيت امام علي (ع) صادرشده و به عنوان يك اثر جاويدان به يادگار مانده است، آشنايي پيدا مي كند، ) چنين مي نويسد:«درنامه ها، وصايا، خطبه ها، عهدنامه ها، وساير سخنان نغز امام علي(ع)، شاهكارهاي جاودانه اي وجود دارد... اين سخنان و گفتارها و نامه ها، بي شك ميراث بزرگي براي انسانيت است. اينها در واقع برنامه اي ارزنده براي اخلاق عمومي و خصوصي زندگي است، كه دستورهاي پيامبران، انديشمندان، فلاسفه و حكما، در زمانها و مكانهاي گوناگون، برآنها برتري ندارد.ما بويژه توجه همگان را به اين نكته جلب مي كنيم، كه در این آثار و افكار علوي، دعوت همگاني براي: صلح، برادري، همكاري، اخلاق نيك و هم فكري در راه پيشروي به سوي ميدانهاي وسيع انسانيت و در راه بزرگداشت زندگي و احترام به افراد وجود دارد. واقعاً سزاواراست كه در جهان امروز، آتش افروزان جنگ، و عوامل و مسببين بدبختي هاي ملت ها و افراد، به سخنان وكلمات قهرمان انديشة عربي، بزرگ مرد وجدان انساني، علي بن ابي طالب گوش فرا دهند و آنها را حفظ كنند و در مقابل گويندة بزرگ آن سخنان، سرتعظيم فرود آورند»(61). او در مورد برخورداري نهجالبلاغه از عواطف و احساس بشري و احترام به انسان و انسانيت، چنين میگوید:« شما هنگامي كه نهجالبلاغه را مورد مطالعه قرار دهيد و از نقطه به نقطه اي ديگربپردازيد، خود را دردرياي مواج و پرتلاطم از گرماي عاطفه، و همة اَشكال و رنگهاي احساس انسان، خواهيد يافت »(62). باتقديم كليات، اينك به تبيين سه حق بنيادين بشري، كه عبارتند از: حق حيات، حق كرامت انساني وحق مساوات مي پردازيم (63):
1- حق حيات واقسام آن
الف )حيات مادي: آيات متعددكه ازخلقت وحيات انسانها سخن میگوید، (64)ترسيم كننده اي حيات مادي انسانها ست، كه همة افراد بشردرآن يكسانند، وحتي حيوانات هم با انسان در این نوع ازحيات مشتركند.
ب )حيات معنوي: برخي ديگراز آيات قرآن، ازحيات بالاتر ازحيات مادي سخن میگوید، كه منظور همان حيات معنوي خواهد بود، مانند اين آيه شريفه كه میفرماید:« يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْيِيكُمْ (65)»، اى كسانى كه ايمان آوردهايد! دعوت خدا و پيامبر را اجابت كنيد، هنگامى كه شما را به سوى چيزى مىخواند كه به شما حيات مىبخشد ! اين حيات كه پس از استجابت خدا و رسولش نصيب انسان میشود، بايد غير از حيات مادي باشد؛ زيرا قرآن كريم انسانهاي مؤمن را مخاطب قرار داده، مسلماً كساني كه ايمان آورده اند ازحيات مادي برخوردارند، بنابراين حيات كه « لِما يُحْيِيكُمْ» از آن حكايت میکند، همان حيات معنوي و حقيقي خواهد بود، كه حتي بعد ازمردن و نابود شدن حيات مادي انسان، اين حيات همچنان باقي است. درآية ديگر، قرآن ازحيات طيبه(پاكيزه) سخن گفته، و میفرماید:« مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً...(66) »، هرمردوزني كه كارصالح انجام دهد ومؤمن باشد، به او حيات پاكيزه مي بخشيم»، وصف پاكيزه و طيبه براي اين حيات نشان دهندة آن است كه اين نوع حيات، ازنوع حيات مادي بسي برتر و بالاتر است، و اين حيات طيّب را هرگز نمیتوان در زندگي گياهي و حيواني جست جو كرد (67). نكتة كه در این دو آيه بايد بيشتر مورد توجه قرار بگيرد اين است، كه اين نوع حيات در ساية ايمان به خدا و رسولش و انجام عمل صالح بدست میآید، چنان كه در هر دوآيه، روي ايمان و عمل صالح تكيه شده است. بنابراين طبق آيات متعدد قرآن ثابت شد، كه انسانها داراي دو نوع حيات است، اينك درحد ظرفيت اين مقاله، به اهميت و جايگاه هريك به عنوان يكي از حقوق اساسي انساني اشاره مي كنيم:
1- حق حيات مادي شايسته ازديدگاه اسلام
جايگاه حق حيات مادي از نظر امام علي (ع)
1) نهايت ارزش قائل شدن براي حيات نفس محترمه، بگونة كه در مقابل كشتن عمدي يك نفر بی گناه، حضرت میفرماید:«لَحَلّ لِي قَتلُ ذالِكَ الجَيٌشِ كُلِّهِ»كشتار همة آنها براي من حلال بود.
2) كساني كه از روي عمد و عناد حق حيات كسي را از او سلب كنند، حيات خودشان را به دست خويش سلب کردهاند، به تعبیر دیگر، ارتكاب قتل و جنايت، احترام به حيات شخص قاتل و جاني را سلب میکند، و دیگر نفس محترمه به حساب نمیآید.(80)
حق حيات درنهج البلاغه
تلاش همه جانبه براي جلوگيري از سلب حيات
حتي در اثر به تأخير انداختن جنگ، براي برخي از اصحاب آن حضرت سؤال ایجاد شد؛ لذا از علت تأخیر جنگ پرسيدند، حضرت در پاسخ فرمود:«به خدا سوگند! هرروزي كه جنگ را به تأخيرمي اندازم براي آن است، كه آرزو دارم عدة از آنها به ما ملحق شوند، و هدایت گردند...كه اين کار برای من از كشتار آنان در راه گمراهي بهتر است(83)». علامه جعفري شارح نهجالبلاغه، در این زمينه تعبير زيباي دارد:«من كه به شما دستور مي دهم جنگ را تا آغاز تاريكي روز به تأخير بيندازيد، نه از سستي است و نه مولود ترس و ناتواني، بلكه محبوب پايدار خود، حق را مي بينم كه به رويم خيره شده میگوید: علي، اي فرزندابي طالب، توبه خوبي مي داني كه صف هاي از انسان درمقابل تو قرارگرفته اند، اگرچه آنان ازروي ناداني وهوي پرستي شمشيرهاي برّان خود را براي بريدن رگ هاي گردن تو و يارانت بلندكرده اند، و با اين كار زشت حيات خود را از ارزش انداخته اند، ولي واقعيت حيات آنان هنوز درحيات ممنوعه اي است كه تعدي به آن شكستن حصاري است كه با مشيت خداوند حيات آفرين بنا شده است. آري تأخير جنگ براي آن است كه آنان تاريكي هوا را سپري براي دفاع از حیاتشان قرار بدهند، اگر بخواهند از ميدان جنگ دور شوند، بتوانند بگريزند و آنان كه در راه رو به ميدان كار و زار میآیند، تاريكي مانع رسيدن آنان به کار و زار گردد. و از همه مهمتر آنکه پايان روز است و انرژيهاي عضلاني مصرف شده، از حالت درّندگي و هیجان آنان كاسته مي شود و کشتار به حداقل میرسد(84)». در کجای جهان میتوان كسي را پیدا کرد که اين گونه براي خاموش ساختن آتش جنگ و حفظ حيات انسانها تلاش كند؟.
آغازگر جنگ نباشيد
سلب حيات عامل سقوط حكومتها
دفاع از حق حيات انسانها دربسترمرگ
2- حيات معنوي و اهميت آن
سلب حيات معنوي مساوي با قتل انسان
حمايت از حقوق حيوانات در نهج البلاغه
ادامه دارد
/ع