شمه ای از زهد علی (علیه السلام)

در باب ساده زيستي رهبر معظم انقلاب کمتر سخن گفته شده است علتش هم اين است که يکي از لوازم ساده زيستي پنهان کردن آن است. اگر کسي دائماً ساده زيستي خود را به رخ ديگران بکشد معلوم مي شود که ساده زيست نيست و تنها کساني که بطور طبيعي از ساده زيستي کسي اطلاع داشته باشند مي توانند درباره آن صحبت کنند. ما در باب زندگي و کردار آقاي خامنه اي بعد از انقلاب هر چه بيشتر با ايشان آشنا شديم اين حقيقت را در ايشان بيشتر ديديم.
شنبه، 19 آذر 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
شمه ای از زهد علی (علیه السلام)

شمه اي از زهد علي (ع)
شمه اي از زهد علي (ع)


 






 
ناگفته هايي از سيره ي رهبر معظم انقلاب از زبان دکتر حداد عادل.
در باب ساده زيستي رهبر معظم انقلاب کمتر سخن گفته شده است علتش هم اين است که يکي از لوازم ساده زيستي پنهان کردن آن است. اگر کسي دائماً ساده زيستي خود را به رخ ديگران بکشد معلوم مي شود که ساده زيست نيست و تنها کساني که بطور طبيعي از ساده زيستي کسي اطلاع داشته باشند مي توانند درباره آن صحبت کنند. ما در باب زندگي و کردار آقاي خامنه اي بعد از انقلاب هر چه بيشتر با ايشان آشنا شديم اين حقيقت را در ايشان بيشتر ديديم خود ايشان نقل مي کرد من و آقاي هاشمي مدتي تحت تعقيب ساواک بوديم و در خانه در خيابان گوته مخفي بوديم، پولي نداشتيم و زندگي خيلي بر ما سخت مي گذشت سر کوچه ما يک مغازه بقالي بود که مايحتاج خود را از آن مي خريديم و به قدري به او بدهکار شده بوديم که خجالت مي کشيديم برويم و از او تقاضاي نسيه کنيم از ايشان پرسيدم حالا آن بقال کجاست گفتند:« هست مغازه هم دارد يک بار آمد و او را ديديم و حال و احوال کرديم» منظور اين است که ايشان قبل از انقلاب اينطور زندگي مي کردند بعد از انقلاب هم روحيه شان عوض نشد. بعد از 2500سال که سلاطين بر اين کشور حکومت کرده و زندگي هاي اشرافي بر اين ملت تحميل کرده اند حالا اين ملت رهبري دارد که هنوز فرش عروسي اش در کتابخانه اش پهن است در حالي که مي دانيم بسياري از هنرمندان قاليباف به ايشان فرش اهدا مي کنند. اما ايشان از زمان رياست جمهوري تاکنون همه چيزهايي را که به اعتبار رياست جمهوري و سپس رهبري به ايشان هديه مي کنند به ملت برگردانده و در موزه هاي بزرگ و يا در موزه آستان قدس رضوي نگهداري مي شود و هيچ يک وارد زندگي ايشان نشده است. بد نيست به نکته اي اشاره کنم که الان به خاطرم رسيد پس از شلوغي هاي سال 88 جواني بود که او را مي شناختم و در تظاهرات و اعتراضات و کارهاي پشت صحنه بسيار فعال است يک روز با او قرار گذاشتم و به دفتر من آمد گفتم: « اين حرف هايي که زده مي شود و اين ادعاي تقلب در انتخابات دروغ است و من اگر مطمئن نبودم وارد ميدان نمي شدم ولي دروغ بودن يکي را خيلي راحت به تو اثبات مي کنم و آن حرف هايي است که راجع به آقا مجتبي فرزند ايشان که داماد من است مي زنند مي خواهي همين الان و بدون قرار قبلي دست تو را بگيرم و به منزل دخترم ببرم و تو ببيني که آقا مجتبي با چهل سال سن چطوري زندگي مي کند ... شا حتماً اين شايعه را شنيده ايد که 1/5 ميليون پوندي که بانکهاي انگليس مسدود کرده اند متعلق به آقا مجتبي است يا کاميون پر از شمش طلا که گفته اند به ترکيه رفته است متعلق به ايشان است؟ اثباتش کاري ندارد سرزده همراه هم مي رويم و زندگي آقا مجتبي را مي بينيم». البته آن جوان حرفم را قبول کرد چون مرا مي شناخت و گفت: « مي دانم اين حرف ها دروغ است». گفتم پس بقيه حرف ها را هم به همين شکل قياس کن. خارجي ها چون مي دانند مردم ايران نسبت به زندگي رهبرانشان حساس هستند اين دروغ ها را جعل مي کنند تا بين مردم و نظام فاصله بيندازند».
منبع: فصلنامه عطش، شماره 5



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.