نویسنده:ساسان شادمان منفرد
منچستر یونایتد باشگاه عجیبی است. 132 سال قدمت دارد، اما بیش از 49 سال را تنها با 2 مربی سپری کرده و این می تواند یک رکورد جالب در فوتبال جهان باشد. تیمی با این عظمت و ابهت سال ها به دست 2 مربی اسکاتلندی اداره شده است. مربیانی که شباهت هایی نیز به هم داشته و در دوران فعالیت خود افتخارات پرشماری را برای شیاطین سرخ به ارمغان آورده اند. البته در این بین «سرالکس فرگوسن» (Sir Alexander Chapman Ferguson) این شانس را دارد تا پس از شکستن یکی از رکوردهای «سرمت بازبی» (Sir Alexander Matthew "Matt" Busby) همچنان به افتخارآفرینی با یونایتد ادامه دهد.
می گویند زمانی که «سرالکساندر متئوبازبی» در بیست و ششم ماه می سال 1909 میلادی در بلشیل اسکاتلند چشم به جهان گشود، پزشکش به مادر او گفت:«یک فوتبالیست به این خانه آمده است». (شاید هم این یکی از جملات رایج و غیرواقعی برای بزرگ کردن اشخاص مختلف باشد که در زندگینامه بازبی هم رخنه کرده است.) پدرش کارگر معدن زغال سنگ بود و خیلی وقت ها او را که یک پسربچه کوچک بود همراه خود به محل کار می برد. با این حال خود بازبی به شدت دوست داشت که یک بازیکن فوتبال شود تا کارگر معدن.
سایه شوم جنگ جهانی اول
جنگ جهانی اول که این روزها در دنیا کسی چنان به آن اهمیت نمی دهد و خیلی کمتر از جنگ جهانی دوم مشتری تاریخ دوست دارد، یکی از خانمانسوزترین جنگ های دنیا بود که نتایجش البته زمینه ساز اصلی شعله ور شدن در جنگ جهانی دوم نیز شد. تقریبا می توان این گونه گفت که کودکی بازبی در سایه جنگ جهانی اول تیره و تار شد. پدرش در سال 1916 یعنی زمانی که تنها 7 سال داشت در نبرد معروف «سُم» در فرانسه هدف یک تک تیرانداز آلمانی قرار گرفت و کشته شد. این در حالی بود که 3 عمویش هم در فرانسه و در طول جنگ کشته شدند. شروع یک رویا
در سال 1928 بازبی ضمن آن که به صورت نیمه وقت مشغول به کاری شده بود، در تیم فوتبال دنی هیبزنیز بازی می کرد. البته این حضور دیری نپایید و پس از چند بازی او در یازدهم فوریه سال 1928 با باشگاه منچستر سیتی قراردادی یک ساله به ارزش 5 پوند در هفته به امضاء رساند. این در حالی بود که مادرش از چندی قبل تلاش خود را برای مهاجرت به آمریکا آغاز کرده بود و حتی این موضوع در قرارداد بازبی با باشگاه منچسترسیتی نیز تاثیرگذار بود. زیرا بندی در این قرارداد گنجانده شده بود که در پایان مدت این تفاهم نامه و در صورتی که بازبی خواست با مادرش به آمریکا برود، مشکلی وجود نخواهد داشت. اما بازبی پس از 12 بازی در آن فصل به همراه سیتی در رقابت های دسته اول و به ثمر رساندن 5 گل به عنوان مهاجم تصمیم گرفت در این تیم بماند و باز هم برای رسیدن به رویاهای بزرگش تلاش کند. او احساس می کرد که آبی های منچستر تازه شروعی برایش خواهد بود و او می تواند پله های ترقی را یکی پس از دیگری طی کند. این گونه بود که در روز دوم نوامبر سال 1929 یعنی پس از 18 ماه از عقد نخستین قرادادش با سیتی آن را تمدید کرد. روزهای آفتابی در منچسترسیتی
خیلی ها اعتقاد داشتند که او می تواند مهاجم بزرگی باشد، اما اگر کمی عقب تر بیاید و نقشی محوری تر داشته باشد، موفق تر خواهد بود. «پیتر هاج» سرمربی وقت سیتی در فصل 31-1930 او را به خط میانی آورد تا استعدادهایش را در این بخش از زمین کشف کند. او حالا تبدیل به یک هافبک راست ارزنده و سازنده پاس های مهم و کلیدی در بازی شده بود. همین سال بود که بازی درخشانش چشم سران منچستر یونایتد را نوازش می داد و آن ها را وسوسه می کرد تا سراغ رقیب همشهری بروند و کاری کنند تا بازبی بیاید و پیراهن آن ها را بر تن کند. تماس هایی برقرار شد و خیلی چیزها توافق، اما یونایتد نتوانست مبلغ سنگین 150 پوند مورد نظر سیتی را برای دریافت رضایت نامه بازبی بپردازد و این گونه شد که او در سیتی ماند و نتوانست به یونایتد برود. ورود به لیورپول و آغاز جنگی دیگر
پس از آن که مت بازبی 202 بار پیراهن منچستر سیتی را بر تن کرد و 11 بار هم پایش به گل باز شد، در 12 مارس سال 1936 با مبلغ 8 هزار پوند راهی لیورپول شد و 3 سال آن جا بازی کرد تا این که شعله های جنگ جهانی باز هم روزگارش را سیاه کرد. این بار جنگ جهانی دوم مانع از فعالیت های او و بسیاری از بازیکنان دیگر شد. البته در طول جنگ او در چلسی هم حضور پیدا کرد و 3 بازی نیز برای این تیم انجام داد که البته هیچ کدام جایی ثبت نشد و فوتبال انگلستان هم در سال های جنگ جهانی دوم تعطیل شد. او در لیورپول 118 بازی کرد و 3 گل هم به ثمر رساند. بازی ملی
نکته جالب در زندگی فوتبال سرمت بازبی این است که او به رغم آن که بازیکنی بزرگ و شایسته بود، تنها یک بار توانست برای تیم ملی کشورش به میدان برود و آن بازی اسکاتلند مقابل ولز بود که به شکست 3 بر 2 اسکاتلندی ها انجامید.
دوره مربیگری
برخلاف این روزها، در گذشته کلاس های مربیگری آن چنان برگزار نمی شد و بسیاری از مربیان قدیمی به صورت تجربی چنین حرفه ای را آموخته بودند. حالا تصور کنید که بازبی زمانی به سمت این حرفه رفت که دنیا و خصوصا اروپا در آتش جنگ جهانی دوم می سوخت.او در سال های جنگ به عنوان مربی فوتبال در سازمان ورزش ارتش فعالیت می کرد و می کوشید تجربیات دوران بازی خود را به کار گیرد. تلاش های او باعث شد تا باشگاه لیورپول به او پیشنهاد بدهد که دستیار «جرج کای» سرمربی این تیم که روزگاری مربی خود بازبی هم بود شود. شغلی که دروازه های موفقیت را به روی او گشود. بازبی در این کسوت توانست نظریه خود درباره این که فوتبال چگونه باید بازی و رهبری شود را به بوته آزمایش بگذراند. با این حال زمانی که سران لیورپول چنین طرح ها و نظریاتی را نمی پسندیدند و اساسا تفکرات بازبی را متفاوت با آنچه خود می خواستند می دیدند، اجازه دادند که او از باشگاه برود؛ اما ماجرا چه بود؟ حضور در منچستر یونایتد
در سال 1930 و از زمانی که باشگاه منچستر یونایتد نتوانست بازبی را به عنوان یک بازیکن به خدمت بگیرد، او با لوئیس روکا هماهنگ کننده باشگاه آشنا شد و دوستی عمیقی با او داشت. همین آشنایی او را به سمت باشگاه یونایتد سوق داد. آن ها مدت ها در پی استخدام یک مربی بودند و چه کسی بهتر از بازبی را می توانستند در روزهای پایانی جنگ جهانی پیدا کنند. روز نوزدهم فوریه سال 1945 و در حالی که بازبی هنوز یونیفرم بر تن داشت، قرارداد همکاری بین او و باشگاه منچستر یونایتد بسته شد و بازبی رسما به عنوان سرمربی تیم فوتبال این باشگاه انتخاب و معرفی شد. کسی که در دوران بازی در تیم های رقیب بازی کرده بود حالا می خواست منچستر یونایتد را به اوج برساند و روزهای خوشی را در آینده برای این تیم بزرگ رقم بزند. حضور در تیم المپیک انگلستان
در کارنامه مربیگری بازبی طی ماه های جولای تا آگوست 1948، یعنی زمان برگزاری بازی های المپیک 48 لندن، هدایت المپیک انگلستان نیز دیده می شود. تیمی که 2 پیروزی و 2 شکست را در کارنامه خود به ثبت رساند.
تراژدی مونیخ
حتما درباره سقوط هواپیمای حامل بازیکنان منچستر یونایتد بارها شنیده اید و خوانده اید، اما در این باره نکته جالب توجه این است که یکی از سرنشینان آن پرنده مرگ، سرمت بازبی بوده است. فصل 58-1957 برای منچستر یونایتد فوق العاده بود. آن ها در 3 جام برای موفقیت و قهرمانی تلاش می کردند. روز ششم فوریه سال 1958 در راه بازگشت از دیدار مقابل ستاره سرخ بلگراد هواپیمای حامل بازیکنان منچستر یونایتد در فرودگاه مونیخ دچار سانحه شد. به دلیل آن که این قابلیت وجود نداشت که از بلگراد به منچستر پرواز مستقیمی شکل بگیرد، هواپیما مجبور بود در بین راه برای سوختگیری فرود بیاید که این کار در فرودگاه مونیخ شکل گرفت. پس از سوختگیری، در ساعت 14:30 هواپیما آماده پرواز بود، اما پروازی شکل نگرفت. پس از آن که 2 بار پرواز به دلیل آن که موتور هواپیما آماده نبود، لغو شد، سرانجام در حالی که برف شدیدی می بارید، در ساعت 15:30 یکی از خلبانان بی توجه به وضعیت موتور و تنها به خاطر آن که نمی خواست شب در مونیخ توقف داشته باشد، پرواز را انجام داد که هواپیما از باند فرودگاه خارج شد و آن سانحه به وقوع پیوست. 20 تن از مسافران که 7 بازیکن و 2 نفر از مدیران باشگاه نیز در این بین بودند، جان باختند. 3 مسافر دیگر نیز بعداً بر اثر جراحات وارده درگذشتند و از بخت بد 2 نفر از بازیکنان نیز طوری آسیب دیده بودند که دیگر نمی توانستند به بازی خود ادامه دهند. با این حال مجموعه 21 مسافر نیز جان سالم به در بردند که بیشترشان دچار آسیب دیدگی شده بودند که یکی از آن ها مت بازبی بود. پزشکان ترجیح دادند چند هفته ای ماجرای واقعی را از او که به شدت مجروح و بستری شده بود مخفی نگه دارند، اما بازبی زمانی که داستان را فهمید خود را به شدت سرزنش کرد و مقصر اصلی این اتفاق دانست. چرا که با اصرار او به اتحادیه فوتبال انگلیس بود که منچستر یونایتد در رقابت های اروپایی شرکت کرد. او مدتی از تیم دور بود و وظایفش را جیمی مورفی برعهده داشت اما با تشویق همسرش مشکلات روحی این حادثه دلخراش را پشت سرگذاشت و به منچستر برگشت. بازسازی
پس از آن حادثه دلخراش، بازبی تیم جدید منچستر یونایتد را حول محور بازماندگان ساخت. مردانی چون هری گره گ، بابی چارلتون و بیل فالکس. او چند بازیکن جدید نیز به تیم خود اضافه کرد تا یونایتد را از نو بسازد. حضور موقت در اسکاتلند
در سال 1958 او به طور موقت و برای 2 بازی هدایت تیم ملی اسکاتلند را عهده دار شد. این 2 بازی مقابل ولز و ایرلند شمالی بود و از مهم ترین نکات این 2 مسابقه این بود که بازبی برای نخستین بار به دنیس لاو میدان داد تا اولین بازی ملی اش را برای اسکاتلند انجام دهد. عملکرد کلی در یونایتد
او در 2 دوره حضورش به عنوان سرمربی در منچستریونایتد (یکم اکتبر 1945 تا 14ژانویه 1969 و 29 دسامبر 1970 تا 8 ژوئن 1971) مجموعاً 1411 بار روی نیمکت این تیم نشست. منچستریونایتد در زمان او 576 بازی پیروز میدان بود و 299 بازی نیز طعم شکست را چشید. 5 قهرمانی در لیگ دسته اول، 2 قهرمانی در جام حذفی، 5 قهرمانی در جام خیریه و یک قهرمانی در مسابقات اروپا در کارنامه سرمت بازبی به ثبت رسیده است. پایان
ژانویه سال 1994 بود که سرالکساندر متئوبازبی پس از سال ها تحمل سرطان در سن 84 سالگی در بیمارستان الکساندرا شهر منچستر درگذشت. او را در سمنتری جنوبی در منچستر و در کنار قبر همسرش «جین» دفن کردند و بدین ترتیب مردی افسانه ای به نام سرمت بازبی برای همیشه آرام گرفت.
منبع: هفته نامه ورزشی تماشاگر شماره 38
می گویند زمانی که «سرالکساندر متئوبازبی» در بیست و ششم ماه می سال 1909 میلادی در بلشیل اسکاتلند چشم به جهان گشود، پزشکش به مادر او گفت:«یک فوتبالیست به این خانه آمده است». (شاید هم این یکی از جملات رایج و غیرواقعی برای بزرگ کردن اشخاص مختلف باشد که در زندگینامه بازبی هم رخنه کرده است.) پدرش کارگر معدن زغال سنگ بود و خیلی وقت ها او را که یک پسربچه کوچک بود همراه خود به محل کار می برد. با این حال خود بازبی به شدت دوست داشت که یک بازیکن فوتبال شود تا کارگر معدن.
بیشتر بخوانید: معرفی تیم منچستر یونایتد
سایه شوم جنگ جهانی اول
جنگ جهانی اول که این روزها در دنیا کسی چنان به آن اهمیت نمی دهد و خیلی کمتر از جنگ جهانی دوم مشتری تاریخ دوست دارد، یکی از خانمانسوزترین جنگ های دنیا بود که نتایجش البته زمینه ساز اصلی شعله ور شدن در جنگ جهانی دوم نیز شد. تقریبا می توان این گونه گفت که کودکی بازبی در سایه جنگ جهانی اول تیره و تار شد. پدرش در سال 1916 یعنی زمانی که تنها 7 سال داشت در نبرد معروف «سُم» در فرانسه هدف یک تک تیرانداز آلمانی قرار گرفت و کشته شد. این در حالی بود که 3 عمویش هم در فرانسه و در طول جنگ کشته شدند. شروع یک رویا
در سال 1928 بازبی ضمن آن که به صورت نیمه وقت مشغول به کاری شده بود، در تیم فوتبال دنی هیبزنیز بازی می کرد. البته این حضور دیری نپایید و پس از چند بازی او در یازدهم فوریه سال 1928 با باشگاه منچستر سیتی قراردادی یک ساله به ارزش 5 پوند در هفته به امضاء رساند. این در حالی بود که مادرش از چندی قبل تلاش خود را برای مهاجرت به آمریکا آغاز کرده بود و حتی این موضوع در قرارداد بازبی با باشگاه منچسترسیتی نیز تاثیرگذار بود. زیرا بندی در این قرارداد گنجانده شده بود که در پایان مدت این تفاهم نامه و در صورتی که بازبی خواست با مادرش به آمریکا برود، مشکلی وجود نخواهد داشت. اما بازبی پس از 12 بازی در آن فصل به همراه سیتی در رقابت های دسته اول و به ثمر رساندن 5 گل به عنوان مهاجم تصمیم گرفت در این تیم بماند و باز هم برای رسیدن به رویاهای بزرگش تلاش کند. او احساس می کرد که آبی های منچستر تازه شروعی برایش خواهد بود و او می تواند پله های ترقی را یکی پس از دیگری طی کند. این گونه بود که در روز دوم نوامبر سال 1929 یعنی پس از 18 ماه از عقد نخستین قرادادش با سیتی آن را تمدید کرد. روزهای آفتابی در منچسترسیتی
خیلی ها اعتقاد داشتند که او می تواند مهاجم بزرگی باشد، اما اگر کمی عقب تر بیاید و نقشی محوری تر داشته باشد، موفق تر خواهد بود. «پیتر هاج» سرمربی وقت سیتی در فصل 31-1930 او را به خط میانی آورد تا استعدادهایش را در این بخش از زمین کشف کند. او حالا تبدیل به یک هافبک راست ارزنده و سازنده پاس های مهم و کلیدی در بازی شده بود. همین سال بود که بازی درخشانش چشم سران منچستر یونایتد را نوازش می داد و آن ها را وسوسه می کرد تا سراغ رقیب همشهری بروند و کاری کنند تا بازبی بیاید و پیراهن آن ها را بر تن کند. تماس هایی برقرار شد و خیلی چیزها توافق، اما یونایتد نتوانست مبلغ سنگین 150 پوند مورد نظر سیتی را برای دریافت رضایت نامه بازبی بپردازد و این گونه شد که او در سیتی ماند و نتوانست به یونایتد برود. ورود به لیورپول و آغاز جنگی دیگر
پس از آن که مت بازبی 202 بار پیراهن منچستر سیتی را بر تن کرد و 11 بار هم پایش به گل باز شد، در 12 مارس سال 1936 با مبلغ 8 هزار پوند راهی لیورپول شد و 3 سال آن جا بازی کرد تا این که شعله های جنگ جهانی باز هم روزگارش را سیاه کرد. این بار جنگ جهانی دوم مانع از فعالیت های او و بسیاری از بازیکنان دیگر شد. البته در طول جنگ او در چلسی هم حضور پیدا کرد و 3 بازی نیز برای این تیم انجام داد که البته هیچ کدام جایی ثبت نشد و فوتبال انگلستان هم در سال های جنگ جهانی دوم تعطیل شد. او در لیورپول 118 بازی کرد و 3 گل هم به ثمر رساند. بازی ملی
نکته جالب در زندگی فوتبال سرمت بازبی این است که او به رغم آن که بازیکنی بزرگ و شایسته بود، تنها یک بار توانست برای تیم ملی کشورش به میدان برود و آن بازی اسکاتلند مقابل ولز بود که به شکست 3 بر 2 اسکاتلندی ها انجامید.
بیشتر بخوانید: معرفی باشگاه لیورپول
دوره مربیگری
برخلاف این روزها، در گذشته کلاس های مربیگری آن چنان برگزار نمی شد و بسیاری از مربیان قدیمی به صورت تجربی چنین حرفه ای را آموخته بودند. حالا تصور کنید که بازبی زمانی به سمت این حرفه رفت که دنیا و خصوصا اروپا در آتش جنگ جهانی دوم می سوخت.او در سال های جنگ به عنوان مربی فوتبال در سازمان ورزش ارتش فعالیت می کرد و می کوشید تجربیات دوران بازی خود را به کار گیرد. تلاش های او باعث شد تا باشگاه لیورپول به او پیشنهاد بدهد که دستیار «جرج کای» سرمربی این تیم که روزگاری مربی خود بازبی هم بود شود. شغلی که دروازه های موفقیت را به روی او گشود. بازبی در این کسوت توانست نظریه خود درباره این که فوتبال چگونه باید بازی و رهبری شود را به بوته آزمایش بگذراند. با این حال زمانی که سران لیورپول چنین طرح ها و نظریاتی را نمی پسندیدند و اساسا تفکرات بازبی را متفاوت با آنچه خود می خواستند می دیدند، اجازه دادند که او از باشگاه برود؛ اما ماجرا چه بود؟ حضور در منچستر یونایتد
در سال 1930 و از زمانی که باشگاه منچستر یونایتد نتوانست بازبی را به عنوان یک بازیکن به خدمت بگیرد، او با لوئیس روکا هماهنگ کننده باشگاه آشنا شد و دوستی عمیقی با او داشت. همین آشنایی او را به سمت باشگاه یونایتد سوق داد. آن ها مدت ها در پی استخدام یک مربی بودند و چه کسی بهتر از بازبی را می توانستند در روزهای پایانی جنگ جهانی پیدا کنند. روز نوزدهم فوریه سال 1945 و در حالی که بازبی هنوز یونیفرم بر تن داشت، قرارداد همکاری بین او و باشگاه منچستر یونایتد بسته شد و بازبی رسما به عنوان سرمربی تیم فوتبال این باشگاه انتخاب و معرفی شد. کسی که در دوران بازی در تیم های رقیب بازی کرده بود حالا می خواست منچستر یونایتد را به اوج برساند و روزهای خوشی را در آینده برای این تیم بزرگ رقم بزند. حضور در تیم المپیک انگلستان
در کارنامه مربیگری بازبی طی ماه های جولای تا آگوست 1948، یعنی زمان برگزاری بازی های المپیک 48 لندن، هدایت المپیک انگلستان نیز دیده می شود. تیمی که 2 پیروزی و 2 شکست را در کارنامه خود به ثبت رساند.
بیشتر بخوانید: جملات به یادماندنی سرالکس فرگوسن
تراژدی مونیخ
حتما درباره سقوط هواپیمای حامل بازیکنان منچستر یونایتد بارها شنیده اید و خوانده اید، اما در این باره نکته جالب توجه این است که یکی از سرنشینان آن پرنده مرگ، سرمت بازبی بوده است. فصل 58-1957 برای منچستر یونایتد فوق العاده بود. آن ها در 3 جام برای موفقیت و قهرمانی تلاش می کردند. روز ششم فوریه سال 1958 در راه بازگشت از دیدار مقابل ستاره سرخ بلگراد هواپیمای حامل بازیکنان منچستر یونایتد در فرودگاه مونیخ دچار سانحه شد. به دلیل آن که این قابلیت وجود نداشت که از بلگراد به منچستر پرواز مستقیمی شکل بگیرد، هواپیما مجبور بود در بین راه برای سوختگیری فرود بیاید که این کار در فرودگاه مونیخ شکل گرفت. پس از سوختگیری، در ساعت 14:30 هواپیما آماده پرواز بود، اما پروازی شکل نگرفت. پس از آن که 2 بار پرواز به دلیل آن که موتور هواپیما آماده نبود، لغو شد، سرانجام در حالی که برف شدیدی می بارید، در ساعت 15:30 یکی از خلبانان بی توجه به وضعیت موتور و تنها به خاطر آن که نمی خواست شب در مونیخ توقف داشته باشد، پرواز را انجام داد که هواپیما از باند فرودگاه خارج شد و آن سانحه به وقوع پیوست. 20 تن از مسافران که 7 بازیکن و 2 نفر از مدیران باشگاه نیز در این بین بودند، جان باختند. 3 مسافر دیگر نیز بعداً بر اثر جراحات وارده درگذشتند و از بخت بد 2 نفر از بازیکنان نیز طوری آسیب دیده بودند که دیگر نمی توانستند به بازی خود ادامه دهند. با این حال مجموعه 21 مسافر نیز جان سالم به در بردند که بیشترشان دچار آسیب دیدگی شده بودند که یکی از آن ها مت بازبی بود. پزشکان ترجیح دادند چند هفته ای ماجرای واقعی را از او که به شدت مجروح و بستری شده بود مخفی نگه دارند، اما بازبی زمانی که داستان را فهمید خود را به شدت سرزنش کرد و مقصر اصلی این اتفاق دانست. چرا که با اصرار او به اتحادیه فوتبال انگلیس بود که منچستر یونایتد در رقابت های اروپایی شرکت کرد. او مدتی از تیم دور بود و وظایفش را جیمی مورفی برعهده داشت اما با تشویق همسرش مشکلات روحی این حادثه دلخراش را پشت سرگذاشت و به منچستر برگشت. بازسازی
پس از آن حادثه دلخراش، بازبی تیم جدید منچستر یونایتد را حول محور بازماندگان ساخت. مردانی چون هری گره گ، بابی چارلتون و بیل فالکس. او چند بازیکن جدید نیز به تیم خود اضافه کرد تا یونایتد را از نو بسازد. حضور موقت در اسکاتلند
در سال 1958 او به طور موقت و برای 2 بازی هدایت تیم ملی اسکاتلند را عهده دار شد. این 2 بازی مقابل ولز و ایرلند شمالی بود و از مهم ترین نکات این 2 مسابقه این بود که بازبی برای نخستین بار به دنیس لاو میدان داد تا اولین بازی ملی اش را برای اسکاتلند انجام دهد. عملکرد کلی در یونایتد
او در 2 دوره حضورش به عنوان سرمربی در منچستریونایتد (یکم اکتبر 1945 تا 14ژانویه 1969 و 29 دسامبر 1970 تا 8 ژوئن 1971) مجموعاً 1411 بار روی نیمکت این تیم نشست. منچستریونایتد در زمان او 576 بازی پیروز میدان بود و 299 بازی نیز طعم شکست را چشید. 5 قهرمانی در لیگ دسته اول، 2 قهرمانی در جام حذفی، 5 قهرمانی در جام خیریه و یک قهرمانی در مسابقات اروپا در کارنامه سرمت بازبی به ثبت رسیده است. پایان
ژانویه سال 1994 بود که سرالکساندر متئوبازبی پس از سال ها تحمل سرطان در سن 84 سالگی در بیمارستان الکساندرا شهر منچستر درگذشت. او را در سمنتری جنوبی در منچستر و در کنار قبر همسرش «جین» دفن کردند و بدین ترتیب مردی افسانه ای به نام سرمت بازبی برای همیشه آرام گرفت.
منبع: هفته نامه ورزشی تماشاگر شماره 38