بروز تهاجم روسيه به ايران در شعر فارسي
نويسنده: محمدطاهري خسروشاهي
در پي جدايي شهرهاي ايران در آن سوي ارس، اگرچه شاعران قاجار با پيريزي ادبيات ضداشغالگري در برابر اشغال قفقاز به واكنش برخاستند، ولي اعتراض به تجاوز روس برخاك ايران، رشتهاي دراز به بلنداي تاريخ جنگهاي ايران وروس ازسده چهارم هجري دارد.
براساس قرائن تاريخي يكي از نخستين تاخت و تازهاي روس عليه ايران سال 332 هجري قمري به شهر بردعه صورت گرفته كه مقارن است با دومين سال سلطنت نوحبن نصربناحمدبن اسمعيل ساماني معروف به اميراحمد كه خوشبختانه درباره اين هجوم كه ظاهرا چهارمين هجوم روسها به خاك ايران است، اسناد مهم و متعددي وجود دارد كه ميتوان از الكامل فيالتاريخ ابناثير و زبدهالتواريخ حافظ ابرو نام برد.
نظامي گنجوي
شرحي راجع به تاخت و تاز روسها به شهر بردعه قفقاز در منظومه «اسكندرنامه» نظامي گنجوي است كه بايد از آن به عنوان نخستين بازتاب جنگهاي روس با ايران در شعر فارسي ياد كرد. دفاع سربازان دليرايران بويژه مردم ميهن دوست قفقاز از حريم كشورمان دراين سروده، روايتي از نخستين ابيات شعر پايداري ايران زمين است.
دوالي كه سالار ابخاز بود
به نيروي شه گردن افراز بود
كه فرياد شاها زبيداد روس
كه از مهد ابخاز بستد عروس
ستيزنده روسي زآلان وارگ
شبيخون درآورد همچون تگرگ
همه شهر و كشور به هم برزدند
ده و دوده را آتش اندر زدند
ببيني كه روسي در اين روز چند
به روم و به ارمن رساند گزند
ستانند كشور گشايند شهر
كه خامان خلقند و دونان دهر
همه رهزنانند چون گرگ و شير
به خوان نادليرند و بر خون دلير
ز روسي نجويد كسي مردمي
كه جز گوهري نيستش زآدمي
بشوريد شاهنشه از گفت او
زبيداد بر خانه و جفت او...
ز روسي بسي خون و خون ريختند
گرفتند و كشتند و آويختند
(كليات نظامي گنجوي، ج 2، صص 1147 ـ 1117)
خاقاني شرواني
هجوم ويرانگر روسها، براساس منابع تاريخي در سال 570 يا 571 هجري قمري و در شهر تاريخي شروان اتفاق افتاده كه مقارن با سلطنت شيروانشاه ابواسحاق ابراهيم اخستان اول (پسر ابوالمظفر منوچهر) بوده است. ظاهراً در باب اين هجوم، عجالتاً يكتا سند مستقيمي كه در دست است و صراحتا اين مساله را ذكر ميكند، 2 قصيده از خاقاني است.
نكته جالب در نوشتههاي تاريخي اين است كه گويا خاقاني خود در ميدان جنگ با روس حضور داشته است. البته توصيفات دقيق و تصويرسازي شاعر از صحنههاي رزم، اين نظر را تأييد ميكند.
صبح است كمانكش اختران را
آتش زده آب پيكران را...
در گردن گردنان خزران
افكنده كمند خيزران را
باكو، به بقاش، باج خواهد
خَزران و نَي و زرهگران را
شمشيرش از آسمان مدد يافت
فتح دربند و شابران را
صاحب غرضند روس و خَزران
منكر شده صاحب افسران را
فتح تو به جنگ لشكر روس
تاريخ شد آسمان قِران را
رايات تو روس را علي روس
صرصر شده ساقِ ضيمران را
در زَهره روس رانده زَهرآب
كانداخته يَغلق پران را
يك سهم تو خضر وار بشكافت
هفتاد و سه كشتي، ابتران را...
(ديوان خاقاني، ج 1،ص 48)
جنگهاي روس با ايران در شعر عصر قاجار
روابط دشمنانه روس با ايران و نقطه اوج تجاوزات اين كشور به خاك ميهن ما، در عصر قاجار بوده است. با ورود شاعران قاجار به صحنه جنگهاي روس با ايران و ارائه تصويري روشن از وضعيت كشور، معلوم شد سبك بازگشت و شكلهاي ادبي و طرز بيان آن پاسخگوي برازنده نيازمنديهاي فرهنگي و ادبي زمان نيست و اينگونه است كه بايد سرآغاز و طليعه تجدد در شعر فارسي را در بازتاب جنگهاي روس و ايران در شعر عصر قاجار جستجو كرد.
قائممقام فراهاني
يكي از چهرههاي شاخص و به بياني شاخصترين چهره ادبي عصر قاجار كه در پيريزي ادبيات ضداشغالگري و بازتاب جنگهاي روس با ايران در شعر، نقش بيبديلي داشته، ميرزا ابوالقاسم قائممقام فراهاني است. قائم مقام فراهاني از نزديك در ميادين نبرد با روس حضور مييافت و در جريان جزئيات امور جنگ بود. بنابراين ديوان شعر او مهمترين منبع منظوم براي آگاهي از مسائل جنگهاي روس با ايران است. نقش بيبديل او در جنگهاي روس با ايران به قدري مهم و ممتاز است كه اغلب نويسندگان انگليسي و برخي جاسوسان اين كشور نتوانستهاند بغض خود را از او كتمان كنند.
قائممقام فراهاني يكي از دلايل شكست ايران از قواي نظامي روس را حضور نيروهاي بزدل و وابسته به قدرتهاي خارجي در ميان رجال ايراني ميدانست.
روزگار است اين كه گه عزّت دهد گه خوار دارد
چرخ بازيگر از اين بازيچهها بسيار دارد
مهر اگر آرد بسي بيجا و بيهنگام آرد
قهر اگر دارد بسي ناساز و ناهنجار دارد
گه به خود چون زرق كيشان تهمت اسلام بندد
گه چو رهبان و كشيشان جانب كفار دارد
گه نظر با پلكنيك و با كپيتان و افيسر
گاه با سرهنگ و با سرتيپ و با سردار دارد
لشكري را گه به كام گرگ مردمخوار خواهد
كشوري را گه به دست مرد مردمدار دارد
گه به تبريز از پطر بورغ اسپهي غلاب راند
گه كروري چند از اينجا برهيونان بار دارد
هر چه زين اطوار دارد عاقبت چون نيكبيني
بر مراد چاكران خسرو قاجار دارد
(ديوان ـ ص 73)
فتحعليخان صبا
فتحعليخان صبا يكي از معروفترين و به بياني بزرگترين شاعر دوره جنگهاي روس با ايران است. او از جمله شاعراني است كه ضمن تقرب به دستگاه ديواني فتحعليشاه در دوره جنگهاي روس با ايران در اغلب مسافرتهاي پادشاه از جمله سفرهاي مختلف به آذربايجان و بازديد از مناطق جنگي همراه او بود.
مهمترين حادثهاي كه بايد پيرامون زندگي شعري صبا و جنگهاي روس با ايران گفت، دستور ويژه فتحعليشاه به او مبني بر به نظم كشيدن تاريخ جنگهاي روس با ايران و روايت منظوم اين حادثه است كه در منظومه شهنشاهنامه تدوين شد.
چو اشپخدر آن ديو پرخاشجو
شد آگاه در «گنجه» از رأي او
تنش گشت لرزان و لب پرفسوس
شدش بُسّدين چهر چون سندروس
گزيدي لب خويش هر دم به گاز
نهفتي ولي گشت بيپرده راز
همي گفت: بر امپراطور، بخت
دژم شد كه بادش نگونسار تخت
بسي گفتم ايران نه هند است و روم
نديده كسي كام زآن مرز و بوم
به كام دم آهنج نر اژدها
منه گام، كز وي نگردي رها
زگفتار ايران فرو بنددم
مكن بخت فيروز برخود دژم
حكيم هيدجي
ملامحمدعلي، فرزند آقامعصوم علي معروف به حكيم هيدجي، 64 سال پس از عهدنامه تركمانچاي و 79 سال پس از انعقاد قرارداد ننگين گلستان به دنيا آمده است. نگاهي كوتاه به مثنوي دانشنامه او نشان ميدهد حوادث سياسي تاريخ ايران و اظهار تنفر شديد از روسيه و ديگر كشورهاي متجاوزگر به ايران در اين اثر ادبي بازتاب گستردهاي يافته است.وي ضمن تأكيد بر سياستهاي متخاصمانه روسيه تزاري اغلب در اشعار خود آرزو ميكند كهاي كاش شاهان و مردان شجاع تاريخ ايران بويژه پهلوانان شاهنامه فردوسي زنده بودند و مناطق اشغال شده توسط روسها در سرزمينهاي قفقازي را باز پس ميگرفتند.
حكيم هيدجي تسليم در برابر تجاوزات لشكر روس را خواري و حقارت ميبيند و معتقد است چيزي بدتر از اين براي يك مسلمان نيست كه در مقابل عدهاي «روسي و فرنگي نصاري» تسليم شده اظهار بندگي نمايد.
شعر حكيم هيدجي درباره جنگهاي روس با ايران، عمدتاً در حوزه شعر اعتراضآميز گويندگاني است كه «شعر حسرت» درباره سرزمينهاي قفقازي را پديد آوردند و از بيلياقتي شاهان قاجار نالهها كردند.
چه بد روزگار است اين روزگار
كه دورند مردم زناموس و عار
به خواري و خردي همه اندرند
زروس و فرنگي زبوني برند
كند بر نصاري پرستندگي
مسلمان! چه بدتر از اين زندگي
كجا ميبرد مرد اين درد را
چنين دردها ميكشد مردرا
روا نيست آيا فرنگي و روس
بگيرند اين قوم را برفسوس
اگر من كنم درد خود آشكار
كند گريه بر روز من روزگار...
سزد گر كشم آه و آرم فسوس
بر ايران كه ويران شد از دست روس
دل از زندگي سير و جان شد ستوه
خدا بركند ريشه اين گروه
كجايند شاهان با طبل و كوس
كه خواهند اين كين ايران زروس
(مثنوي دانشنامه، 147 ـ 85)
اهميت كار شاعراني كه در مقابل تجاوزات روسيه تزاري به واكنش پرداختند زماني مشخص ميشود كه بدانيم فرهنگ و ادب ايران در اوان دوره قاجار به ابتذال گراييده بود و حتي با پديد آمدن سبك بازگشت ادبي، آخرين نفسهاي حيات خود را در جدايي از مردم و جامعه ميكشيد. وقوع جنگهاي روس با ايران، ادبيات فارسي را به تجربهاي جديد از ورود به ساحت مطالعات اجتماعي و سياسي و واكنش در مقابل حوادث عصر جديد واداشت.
البته در كنار شعر، متون منثور اين دوره نيز لبريز از واكنشها در برابر جريان جنگهاي روس با ايران است. نويسندگان اين دوره، نثر آميخته به شعر را به عنوان اسلوبي براي انعكاس رويدادهاي عصر خود به كار گرفتند. كساني چون عبدالرزاق مفتون دنبلي، ميرزامحمدصادق وقايع نگار، تقي عليآبادي و رضاقليخان هدايت از جمله اين نويسندگان هستند.
بازتاب جنگهاي روس با ايران در آثار شاعران فارسيگوي منحصر نماند و به شعر سرايندگان تركي زبان و نيز تازيگوي راه يافت. در راس گويندگان عربي بايد از ملامهرعلي زنوزي فدوي نام برد كه قصايد پر طمطراقي در مدح سربازان شجاع ايراني و مبارز سروده است. از شاعران تركي گوي هم بايد به نام عبدالرحمن ديلباز اوغلو اشاره كردكه خود شاهد هجوم روس به ايران بوده و از دوستان نزديك شهيد جوادخان گنجهاي اولين مجاهد شهيد جنگها به شمار ميرود.
دامنه انعكاس جنگهاي روس با ايران در شعر ايران زمين در محدوده شعر قاجار باقي نماند و هماينك در بسياري از محافل ادبي شعر معاصر كشورمان، آثار ارزشمندي در قالب شعر حسرت سرزمينهاي قفقازي سروده ميشود. شعر حسرت، ميراث پدران ماست. در آينه اين شعر سيماي رنج كشيده گذشتگاني را ميتوان ديد كه آمال و آرزويشان بازگشت به اصل خويشتن و پيوستن به خاك ايران است. البته شعر ضد اشغالگري حسرت سرزمينهاي قفقازي در قلمروي زمين و زمان نماند و گويندگان هر دو سوي امواج خروشان ارس را به طغيان عليه استبداد و استعمار وا داشت. هم اينك، آواي خواهش خاك در پيوستن به آغوش مام ميهن از كرانههاي آن سوي ارس فراگوش ميآيد.
منبع:روزنامه جام جم
ارسال توسط کاربر محترم سایت :roode20
براساس قرائن تاريخي يكي از نخستين تاخت و تازهاي روس عليه ايران سال 332 هجري قمري به شهر بردعه صورت گرفته كه مقارن است با دومين سال سلطنت نوحبن نصربناحمدبن اسمعيل ساماني معروف به اميراحمد كه خوشبختانه درباره اين هجوم كه ظاهرا چهارمين هجوم روسها به خاك ايران است، اسناد مهم و متعددي وجود دارد كه ميتوان از الكامل فيالتاريخ ابناثير و زبدهالتواريخ حافظ ابرو نام برد.
نظامي گنجوي
شرحي راجع به تاخت و تاز روسها به شهر بردعه قفقاز در منظومه «اسكندرنامه» نظامي گنجوي است كه بايد از آن به عنوان نخستين بازتاب جنگهاي روس با ايران در شعر فارسي ياد كرد. دفاع سربازان دليرايران بويژه مردم ميهن دوست قفقاز از حريم كشورمان دراين سروده، روايتي از نخستين ابيات شعر پايداري ايران زمين است.
دوالي كه سالار ابخاز بود
به نيروي شه گردن افراز بود
كه فرياد شاها زبيداد روس
كه از مهد ابخاز بستد عروس
ستيزنده روسي زآلان وارگ
شبيخون درآورد همچون تگرگ
همه شهر و كشور به هم برزدند
ده و دوده را آتش اندر زدند
ببيني كه روسي در اين روز چند
به روم و به ارمن رساند گزند
ستانند كشور گشايند شهر
كه خامان خلقند و دونان دهر
همه رهزنانند چون گرگ و شير
به خوان نادليرند و بر خون دلير
ز روسي نجويد كسي مردمي
كه جز گوهري نيستش زآدمي
بشوريد شاهنشه از گفت او
زبيداد بر خانه و جفت او...
ز روسي بسي خون و خون ريختند
گرفتند و كشتند و آويختند
(كليات نظامي گنجوي، ج 2، صص 1147 ـ 1117)
خاقاني شرواني
هجوم ويرانگر روسها، براساس منابع تاريخي در سال 570 يا 571 هجري قمري و در شهر تاريخي شروان اتفاق افتاده كه مقارن با سلطنت شيروانشاه ابواسحاق ابراهيم اخستان اول (پسر ابوالمظفر منوچهر) بوده است. ظاهراً در باب اين هجوم، عجالتاً يكتا سند مستقيمي كه در دست است و صراحتا اين مساله را ذكر ميكند، 2 قصيده از خاقاني است.
نكته جالب در نوشتههاي تاريخي اين است كه گويا خاقاني خود در ميدان جنگ با روس حضور داشته است. البته توصيفات دقيق و تصويرسازي شاعر از صحنههاي رزم، اين نظر را تأييد ميكند.
صبح است كمانكش اختران را
آتش زده آب پيكران را...
در گردن گردنان خزران
افكنده كمند خيزران را
باكو، به بقاش، باج خواهد
خَزران و نَي و زرهگران را
شمشيرش از آسمان مدد يافت
فتح دربند و شابران را
صاحب غرضند روس و خَزران
منكر شده صاحب افسران را
فتح تو به جنگ لشكر روس
تاريخ شد آسمان قِران را
رايات تو روس را علي روس
صرصر شده ساقِ ضيمران را
در زَهره روس رانده زَهرآب
كانداخته يَغلق پران را
يك سهم تو خضر وار بشكافت
هفتاد و سه كشتي، ابتران را...
(ديوان خاقاني، ج 1،ص 48)
جنگهاي روس با ايران در شعر عصر قاجار
روابط دشمنانه روس با ايران و نقطه اوج تجاوزات اين كشور به خاك ميهن ما، در عصر قاجار بوده است. با ورود شاعران قاجار به صحنه جنگهاي روس با ايران و ارائه تصويري روشن از وضعيت كشور، معلوم شد سبك بازگشت و شكلهاي ادبي و طرز بيان آن پاسخگوي برازنده نيازمنديهاي فرهنگي و ادبي زمان نيست و اينگونه است كه بايد سرآغاز و طليعه تجدد در شعر فارسي را در بازتاب جنگهاي روس و ايران در شعر عصر قاجار جستجو كرد.
قائممقام فراهاني
يكي از چهرههاي شاخص و به بياني شاخصترين چهره ادبي عصر قاجار كه در پيريزي ادبيات ضداشغالگري و بازتاب جنگهاي روس با ايران در شعر، نقش بيبديلي داشته، ميرزا ابوالقاسم قائممقام فراهاني است. قائم مقام فراهاني از نزديك در ميادين نبرد با روس حضور مييافت و در جريان جزئيات امور جنگ بود. بنابراين ديوان شعر او مهمترين منبع منظوم براي آگاهي از مسائل جنگهاي روس با ايران است. نقش بيبديل او در جنگهاي روس با ايران به قدري مهم و ممتاز است كه اغلب نويسندگان انگليسي و برخي جاسوسان اين كشور نتوانستهاند بغض خود را از او كتمان كنند.
قائممقام فراهاني يكي از دلايل شكست ايران از قواي نظامي روس را حضور نيروهاي بزدل و وابسته به قدرتهاي خارجي در ميان رجال ايراني ميدانست.
روزگار است اين كه گه عزّت دهد گه خوار دارد
چرخ بازيگر از اين بازيچهها بسيار دارد
مهر اگر آرد بسي بيجا و بيهنگام آرد
قهر اگر دارد بسي ناساز و ناهنجار دارد
گه به خود چون زرق كيشان تهمت اسلام بندد
گه چو رهبان و كشيشان جانب كفار دارد
گه نظر با پلكنيك و با كپيتان و افيسر
گاه با سرهنگ و با سرتيپ و با سردار دارد
لشكري را گه به كام گرگ مردمخوار خواهد
كشوري را گه به دست مرد مردمدار دارد
گه به تبريز از پطر بورغ اسپهي غلاب راند
گه كروري چند از اينجا برهيونان بار دارد
هر چه زين اطوار دارد عاقبت چون نيكبيني
بر مراد چاكران خسرو قاجار دارد
(ديوان ـ ص 73)
فتحعليخان صبا
فتحعليخان صبا يكي از معروفترين و به بياني بزرگترين شاعر دوره جنگهاي روس با ايران است. او از جمله شاعراني است كه ضمن تقرب به دستگاه ديواني فتحعليشاه در دوره جنگهاي روس با ايران در اغلب مسافرتهاي پادشاه از جمله سفرهاي مختلف به آذربايجان و بازديد از مناطق جنگي همراه او بود.
مهمترين حادثهاي كه بايد پيرامون زندگي شعري صبا و جنگهاي روس با ايران گفت، دستور ويژه فتحعليشاه به او مبني بر به نظم كشيدن تاريخ جنگهاي روس با ايران و روايت منظوم اين حادثه است كه در منظومه شهنشاهنامه تدوين شد.
چو اشپخدر آن ديو پرخاشجو
شد آگاه در «گنجه» از رأي او
تنش گشت لرزان و لب پرفسوس
شدش بُسّدين چهر چون سندروس
گزيدي لب خويش هر دم به گاز
نهفتي ولي گشت بيپرده راز
همي گفت: بر امپراطور، بخت
دژم شد كه بادش نگونسار تخت
بسي گفتم ايران نه هند است و روم
نديده كسي كام زآن مرز و بوم
به كام دم آهنج نر اژدها
منه گام، كز وي نگردي رها
زگفتار ايران فرو بنددم
مكن بخت فيروز برخود دژم
حكيم هيدجي
ملامحمدعلي، فرزند آقامعصوم علي معروف به حكيم هيدجي، 64 سال پس از عهدنامه تركمانچاي و 79 سال پس از انعقاد قرارداد ننگين گلستان به دنيا آمده است. نگاهي كوتاه به مثنوي دانشنامه او نشان ميدهد حوادث سياسي تاريخ ايران و اظهار تنفر شديد از روسيه و ديگر كشورهاي متجاوزگر به ايران در اين اثر ادبي بازتاب گستردهاي يافته است.وي ضمن تأكيد بر سياستهاي متخاصمانه روسيه تزاري اغلب در اشعار خود آرزو ميكند كهاي كاش شاهان و مردان شجاع تاريخ ايران بويژه پهلوانان شاهنامه فردوسي زنده بودند و مناطق اشغال شده توسط روسها در سرزمينهاي قفقازي را باز پس ميگرفتند.
حكيم هيدجي تسليم در برابر تجاوزات لشكر روس را خواري و حقارت ميبيند و معتقد است چيزي بدتر از اين براي يك مسلمان نيست كه در مقابل عدهاي «روسي و فرنگي نصاري» تسليم شده اظهار بندگي نمايد.
شعر حكيم هيدجي درباره جنگهاي روس با ايران، عمدتاً در حوزه شعر اعتراضآميز گويندگاني است كه «شعر حسرت» درباره سرزمينهاي قفقازي را پديد آوردند و از بيلياقتي شاهان قاجار نالهها كردند.
چه بد روزگار است اين روزگار
كه دورند مردم زناموس و عار
به خواري و خردي همه اندرند
زروس و فرنگي زبوني برند
كند بر نصاري پرستندگي
مسلمان! چه بدتر از اين زندگي
كجا ميبرد مرد اين درد را
چنين دردها ميكشد مردرا
روا نيست آيا فرنگي و روس
بگيرند اين قوم را برفسوس
اگر من كنم درد خود آشكار
كند گريه بر روز من روزگار...
سزد گر كشم آه و آرم فسوس
بر ايران كه ويران شد از دست روس
دل از زندگي سير و جان شد ستوه
خدا بركند ريشه اين گروه
كجايند شاهان با طبل و كوس
كه خواهند اين كين ايران زروس
(مثنوي دانشنامه، 147 ـ 85)
اهميت كار شاعراني كه در مقابل تجاوزات روسيه تزاري به واكنش پرداختند زماني مشخص ميشود كه بدانيم فرهنگ و ادب ايران در اوان دوره قاجار به ابتذال گراييده بود و حتي با پديد آمدن سبك بازگشت ادبي، آخرين نفسهاي حيات خود را در جدايي از مردم و جامعه ميكشيد. وقوع جنگهاي روس با ايران، ادبيات فارسي را به تجربهاي جديد از ورود به ساحت مطالعات اجتماعي و سياسي و واكنش در مقابل حوادث عصر جديد واداشت.
البته در كنار شعر، متون منثور اين دوره نيز لبريز از واكنشها در برابر جريان جنگهاي روس با ايران است. نويسندگان اين دوره، نثر آميخته به شعر را به عنوان اسلوبي براي انعكاس رويدادهاي عصر خود به كار گرفتند. كساني چون عبدالرزاق مفتون دنبلي، ميرزامحمدصادق وقايع نگار، تقي عليآبادي و رضاقليخان هدايت از جمله اين نويسندگان هستند.
بازتاب جنگهاي روس با ايران در آثار شاعران فارسيگوي منحصر نماند و به شعر سرايندگان تركي زبان و نيز تازيگوي راه يافت. در راس گويندگان عربي بايد از ملامهرعلي زنوزي فدوي نام برد كه قصايد پر طمطراقي در مدح سربازان شجاع ايراني و مبارز سروده است. از شاعران تركي گوي هم بايد به نام عبدالرحمن ديلباز اوغلو اشاره كردكه خود شاهد هجوم روس به ايران بوده و از دوستان نزديك شهيد جوادخان گنجهاي اولين مجاهد شهيد جنگها به شمار ميرود.
دامنه انعكاس جنگهاي روس با ايران در شعر ايران زمين در محدوده شعر قاجار باقي نماند و هماينك در بسياري از محافل ادبي شعر معاصر كشورمان، آثار ارزشمندي در قالب شعر حسرت سرزمينهاي قفقازي سروده ميشود. شعر حسرت، ميراث پدران ماست. در آينه اين شعر سيماي رنج كشيده گذشتگاني را ميتوان ديد كه آمال و آرزويشان بازگشت به اصل خويشتن و پيوستن به خاك ايران است. البته شعر ضد اشغالگري حسرت سرزمينهاي قفقازي در قلمروي زمين و زمان نماند و گويندگان هر دو سوي امواج خروشان ارس را به طغيان عليه استبداد و استعمار وا داشت. هم اينك، آواي خواهش خاك در پيوستن به آغوش مام ميهن از كرانههاي آن سوي ارس فراگوش ميآيد.
منبع:روزنامه جام جم
ارسال توسط کاربر محترم سایت :roode20
/ج