رؤياهاي ناتمام امپراتور کوچک

هرژه کسي است که بي اغراق، تمام شهرت جهاني اش را مديون نام تن تن است و بس. اگر اين نويسنده بلژيکي کتاب هاي تن تن را ننوشته بود مطمئناً ما هم امروز در دانستنيها از او صحبت نمي کرديم و بر شهرتش نمي افزوديم! آن وقت فکرش را بکنيد که هرژه چقدر بي رحم بود که تن تن را مورد غضب قرار داد. تن تن را! شخصيت معرکه اي که خودش خلق کرده بود. اصلاً مي شود کسي تن تن را با آن چهره و لباس هاي بامزه دوست نداشته باشد؟! ولي روزي رسيد که هرژه واقعاً دوستش نداشت!
سه‌شنبه، 22 آذر 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
رؤياهاي ناتمام امپراتور کوچک

رؤياهاي ناتمام امپراتور کوچک
رؤياهاي ناتمام امپراتور کوچک


 

نويسنده: سياوش رحماني




 
در اين مقاله براي شما چي تدارک ديده ايم؟ چند مطلب متنوع از طرح يک هواپيماي پيشرفته 200 سال پيش از برادران رايت تا ماجراهاي مربوط به قد کوتاه ناپلئون. هيچ مي دانيد ماجراي تبديل شدن استراليا به يک زندان انگليسي چيست يا ماجراي جنگ ماراتن تا تبديل شدنش به يک رشته ورزشي؟ رفتار حيرت انگيز سرخپوست ها در اعصار گذشته هم از ماجراهاي عجيب ولي واقعي هستند که اين بار درباره شان مي خوانيد.

وقتي تن تن حال هرژه را به هم زد
 

هرژه کسي است که بي اغراق، تمام شهرت جهاني اش را مديون نام تن تن است و بس. اگر اين نويسنده بلژيکي کتاب هاي تن تن را ننوشته بود مطمئناً ما هم امروز در دانستنيها از او صحبت نمي کرديم و بر شهرتش نمي افزوديم! آن وقت فکرش را بکنيد که هرژه چقدر بي رحم بود که تن تن را مورد غضب قرار داد. تن تن را! شخصيت معرکه اي که خودش خلق کرده بود. اصلاً مي شود کسي تن تن را با آن چهره و لباس هاي بامزه دوست نداشته باشد؟! ولي روزي رسيد که هرژه واقعاً دوستش نداشت! او بيش از 50 سال مشغول خلق داستان هاي تن تن بود ولي در اواخر کار ديگر با مخلوق اش چپ افتاد – تقريباً مثل پدر ژپتو که مي خواست پينوکيو را بسوزاند – مي گويند در سال هاي پاياني عمر، تن تن حال هرژه را هم مي زد و او را بر آن مي داشت که به تخريب شخصيت سرشناس داستان هايش بپردازد! شايد دليلش حسادت او به خبرنگار جوان بود که آن روزها از خودش معروف تر شده بود. او که در نقاشي چيره دست بود و کارتن کتاب هايش را خودش مي کشيد. کمي پيش از مرگ نقاشي هايي کشيد که موضوع تنفر او از تن تن را تأييد مي کنند. در يکي از معروف ترين اين نقاشي ها هرژه خودش را به صورت برده اي کشيد و تن تن را در سيماي اربابي به تصوير درآورده که اختيار او را در دست دارد. چندي بعد هرژه در سن 76 سالگي آخرين کتاب اش با نام «تن تن و هنر جديد» را ناتمام رها کرده و از اسارت تن تن درآمد.

رايت هاي بي عرضه
 

وقتي صحبت از اختراع هواپيما مي شود همه برادران رايت را به خاطر مي آورند. اگرچه خيلي ها مثل لئوناردو داوينچي، از قبل طرح هايي براي ساخت وسيله پرنده ارائه کرده بودند ولي به هر حال اولين پرواز کنترل و ثبت شده را برادران رايت انجام دادند. بهتر است بدانيد در طراحي هواپيما اين دو برادر چندان هم نوآوري نکردند! ايده ساخت يک هواپيما، حتي هواپيماي بسيار پيشرفته تر از آن چه رايت ها به خاطر ساختنش کلي ذوق کردند، دو قرن قبل به ذهن نابغه اي به نام «مليکور بائر» رسيده بود. اما خب بيپچاره شانس نداشت! او پسر يک مهمانخانه دار فقير بود و وقتي طرح حيرت انگيزش را – که کاملاً شبيه هواپيماهاي آتي بود – نزد فردريک دوم، پادشاه پروس (آلمان کنوني) برد، فردريک دوم خنديد و گفت: «اين فقط يک فانتري احمقانه است.» و پيشنهاد ساخت هواپيما را رد کرد تا 200 سال بعد برادران رايت پشت هواپيمايشان بنشينند، خودشان را بگيرند و فکر کنند خيلي کاردرست هستند! جالب است بدانيد که تا سال 1921 اصلاً کسي از طرح مليکور بائر خبر نداشت تا اين که در نزديکي هاي «ارنستاد» در آلمان، طرح او را ميان کاغذهاي قديمي بي مصرف در کيسه اي که براي سوزاندن کنار گذاشته شده بود، پيدا کردند. متخصصان پس از بررسي، طرح او را کاملاً کارآمد دانستند که اگر اجرا مي شد اولين هواپيما 200 سال زودتر مي پريد و اين برادران رايت ...

زنداني به نام استراليا
 

سرزميني را فرض کنيد که از آن به عنوان زندان استفاده کنند يا مثلاً کشوري بسازند و همه زنداني ها را به آن جا تبعيد کنند. اما بد نيست که چنين کشوري عملاً وجود داشت و آن استراليا بود. ده ها هزار سال قبل، عده اي از انسان هاي اوليه از آسيا به آن جا رفته بودند. «حال جواب اين که چگونه انسان هاي اوليه اهل آسيا از آب ها گذشتند و به قاره ديگري رفتند را از همان مورخاني بپرسيد که اين چيزها را مي گويند!» ولي بعد از آن هيچ رابطه اي بين استراليا با اين سوي آب ها وجود نداشت و استراليا به جاي زندان جنگل بود تا اين که هلندي ها به آن جا رفتند و آن جا را کشف کردند ولي خب باب ميلشان نبود و آن جا را رها کردند تا انگليسي ها در سال 1770 ميلادي دوباره آن جا را کشف کنند. کاپيتان جيمز کوک دريانورد (زندان بان) انگليسي، نواحي اطراف سيدني در شرق استراليا را اکتشاف و ثبت کرد ولي 18 سال بعد کاپيتان آرتور فيليپ، کار را يک سره کرد. او با 11 کشتي انگليسي به اين منطقه آمد و طوري رفتار کرد که انگار استراليا ارث پدرش بود. نام آن را نيوسافت ولز گذاشت. آن را يکي از ايالات تحت فرمان انگليس اعلام کرد و خودش را هم به فرماندهي آن جا منصوب کرد تا خيالش راحت شود! او در واقع خودش را به زندان باني برگزيد چون در بريتانيا قانون شد که عده زيادي از زنداني ها و تبعيدي ها را به آن جا بفرستند، آن ها هم خطرناک ترين آن ها را. اين گونه بود که تا حدود يک قرن استراليا مانند يک زندان باقي ماند.

سرخپوست هاي ژانگولر!
 

سرخپوست ها در دوران قديم عادت هاي عجيبي داشتند. از آتش درست کردن و حرکات موزوني که با لباس هاي عجيب شان دور آتش انجام مي دادند و شکل هايي که با دود آن درست مي کردند و پيام رساني شان بسيار شنيده ايد. ولي شکار رفتن و نبردهايشان هم خودش کلي داستان دارد. اين اساتيد وقتي به شکار مي رفتند فقط هدفشان از پا درآوردن طعمه نبود و در حين شکار دست به حرکت هاي بي فايده اي هم مي زدند که هدفشان از آن ها نشان دادن شجاعتشان بود و معمولاً با اين کارها خودشان را به خطر مي انداختند. مثلاً يکي از کارهاي متداولشان اين بود که در شکار حيوانات وحشي از قبيل شير، پيش از کشتن آن ها آن قدر به طعمه نزديک مي شدند که دم آن ها را مي کشيدند! يا در نبرد با هم به جاي اين که فکرشان را روي ناکار کردن يکديگر متمرکز کنند، سعي مي کردند با ته چوب دستي شان به پشت سر يکديگر ضربه بزنند که مثلاً حريف را ضايع کنند. البته کارهايي از قبيل کشيدن دم شير بيشتر به مصاديق ژانگولر شبيه است تا نشان دلاوري! ولي خوب انسان هاي اوليه بودند و در زمان آن ها دانستنيها که چاپ نمي شد!

ژانرال کوتوله، پايان کار ناپلئون
 

قد و قامت ناپلئون بناپارت برخلاف آوازه اش، چندان هم بلند نبود. به همين دليل هم به او لقب «سرجوخه کوچک» داده اند. سرجوخه کوتاه قدي که کلي از سرجوخه هاي بلند قد را مغلوب خود کرد و بعدها مغلوب يک فرمانده کوتاه تر از خودش شد. او هميشه چون مردي بلند قد نبود، خودخوري مي کرد ولي علاوه بر خودخوري کارهاي ديگري هم مي کرد! مثلاً هميشه سعي مي کرد کفش هايي بپوشد که تخته کف آن ضخيم باشد يا اين که کشف هاي پاشنه دار مي پوشيد. کفش هاي پاشنه بلند هم به همين دليل به ناپلئوني معروف شده اند. ناپلئون هميشه در خلوت از همسرش، ژوزفين مي خواست کفش هاي با پاشنه کوتاه تر بپوشد تا در ضيافت ها هم قد هم به نظر نرسند و ناپلئون بلند بالاتر جلوه کند – درست شبيه ماجراي تام کروز و نيکول کيدمن! – طفلکي ها. يکي ديگر از کارهايي که امپراتور انجام مي داد اين بود که کلاه هاي بلند بر سرش مي گذاشت تا بلندقدتر به نظر برسد. البته شکل کلي اين کلاه ها شبيه کلاه هاي مرسوم آن روزها بود، فقط ناپلئون دستور مي داد کلاه هايشان را بلندتر بدوزند. اين کلاه ها هم بعداً ناپلئوني نام گرفتند. نبردي که بين نيروهاي دريايي انگلستان و فرانسه در دماغه ترافالگار در جنوب اسپانيا رخ داد. آغازي بر شکست هاي پي در پي ناپلئون و در نهايت سقوط او بود. نکته اين جنگ که به قد کوتاه مربوط مي شود، اين است که نيروهاي دريايي انگلستان را درياسالار قد کوتاهي به نام نلسون رهبري مي کرد که به علت کوتاهي قامتش مانند ناپلئون کلاه هاي بسيار بلند بر سرش مي گذاشت.

ماراتن 2500 سال پس از نبرد
 

«وقتي جنگ به پايان رسيد يوناني ها از خوشحالي نمي دانستند چه کنند. آن ها تنها با 200 کشته 6000 ايراني را از پا درآورده و سپاه ايران را مغلوب کرده بودند. در اين ميان يکي از سپاهيان يونان تصميم گرفت با دويدن، قهرمان مارتن نام بگيرد و اولين نفري باشد که خبر پيروزي را به آتن مي رساند. او از محل نبرد در دشت ماراتن تا آتن را دويد، يعني همان 42 کيلومتري که امروز در دوي ماراتن مي دوند و وقتي به آتن رسيد از خستگي جان داد و اين طور شد که مسابقات مشهور ماراتن شروع شد.» البته اين حرف هاي عجيبي است که يوناني ها مي زنند و خيلي به آن مي بالند. کساني که در صدد آن ها هرودوت، تاريخ نگار مشهورشان قرار دارد. چند روز پيش، روي تخته سنگ هايي که معتقدند کشته هاي يونان در جنگ ماراتن زير آن دفن هستند دوباره مشعل المپيک را روشن کردند؛ مسابقاتي که دوي ماراتن را مهم ترين بخش آن به شمار مي آورند و در عين حال که از دوستي و آشتي بين ملت ها صحبت مي کنند، مي خواهند همه را به ياد حرف و حديث هاي جنگ ماراتن بيندازند. جنگي که بسياري از مورخان ايران و کشورهاي ديگر درباره اعداد و ارقامي که يونانيان درباره آن مي دهند، انتقاد دارند و عده اي از آن ها به کل وقوع اين جنگ را غيرممکن مي دانند. خيلي ها مي گويند اين از بزرگ ترين خالي بندي هاي تاريخ است.
منبع: مجله دايرة المعارفي دانستنيها (همشهري) / شماره 17




 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.