نقش كار و تلاش در جهاد اقتصادي
نویسنده : علی محمد حیدرنداقی
در دنياي امروزه بر اثر پيشرفت علوم و صنايع، كره زمين به صورت يك خانه در آمده و ملت ها همانند اهل خانه پيوسته با هم در ارتباطند و از اوضاع و احوال يكديگر باخبرند. در شرايط كنوني، مسئله كار و فعاليت و به دست آوردن استقلال مالي و اقتصادي به مراتب بيش از پيش مورد توجه قرار گرفته تا جايي كه سرنوشت ملتها به مقدار قابل ملاحظهاي به چگونگي اقتصادشان بستگي دارد. در جهان كنوني استقلال سياسي هر كشور وابسته به استقلال فرهنگي، نظامي و اقتصادي آن كشور است.
اگر مملكتي از اين سه نظر واجد استقلال باشد و از قيد و بند وابستگي آزاد، داراي استقلال سياسي است، خودش در مقدرات خويش تصميم ميگيرد و عمل ميكند و اگر اسير وابستگي باشد به
نسبت وابستگي، فاقد استقلال سياسي است و ديگران در مقدرات وي تصميم مي گيرند. چنين مملكتي اگرچه به ظاهر مستقل مينمايد، اما در واقع مستعمره است و مردم آن مملكت در اسارت استعمار، استضعاف و استعبادند مگر آنكه به خود آيند، از راه سعي و عمل و مجاهدت ممتد و متوالي زمينه استقلال خويش را فراهم آورند و خود را از اسارت و بندگي رهايي بخشند. پيشواي بزرگ اسلام (ص) چهارده قرن قبل،درباره ارزش استقلال فرهنگي، نظامي و اقتصادي كه منشأ عزت اجتماعي و استقلال سياسي است، سخن گفته و به صورت سمبل و علامتگذاري،در حديث كوتاهي بيان فرموده:
قال رسول الله (ص): «ثلاث تخرج الحجب و ينتهي الي ما بين يدي الله عزّو جلّ: صرير اقلام العلماء و وطي اقدام المجاهدين و صوت مغازل المحصنات»؛ (1)
رسول اكرم (ص) فرموده: «سه صورت است كه پردهها را ميدرد و به پيشگاه خداوند ميرسد. اوّل صداي قلم كه روي كاغذ كشيده ميشود، دوّم صداي پايكوبي مجاهدين راه حق، سوّم صداي چرخ نخ ريسي زنان پاكدامن و با ايمان».
سربازان مجاهد سمبل استقلال نظامي است، و صداي چرخ نخ ريسي زنان شرافتمند، سمبل استقلال اقتصادي است. ميفرمايد اين سه صورت پردهها را ميدرد تا خود را به خداوند كه حق مطلق و قدرت نامحدود است برساند، پردههايي را كه در مسير خود ميدرد و پيشروي ميكند متعدد است، پرده ذلت و خواري، پرده جهل و ناداني، پرده استعمار و استثمار، پرده استضعاف و استبداد و ديگر حجابهايي همانند اينها كه سد را ه تعالي و تكامل انسانها است خلاصه سعي و كوشش يك انسان به منظور تأمين معاش خود و به دست آوردن رزق و روزي خويش، مورد كمال توجه و تأكيد رسول اكرم (ص) و ائمه طاهرين (ع) است. همچنين در دنياي كنوني سعي و عمل ملت اسلام به منظور نيل به استقلال اقتصادي و رهايي از وابستگي به اجانب مورد کمال توجه شرع مقدس است، زيرا وابستگي اقتصادي مسلمانان به بيگانگان از عوامل حاكميت اجانب بر پيروان قرآن شريف است و باري تعالي به اين امر ننگين و ذلت بار راضي نيست.
«لن يجعل الله للكافرين علي المؤمنين سبيلاً»؛(2)
«خداوند هرگز راهي براي سلطه كفار بر مؤمنين قرار نداده است».
كار در زندگي آدمي از اهميّتي اساسي برخوردار است، و اين امري معلوم و شناخته شده است. اين اهميّت در تعاليم اسلامي بخوبي تجسّم پيدا كرده و تبيين گشته است، همچون انگيزهاي مثبت و
نيرومند، روح كوشش و تلاش را در افراد و گروهها دميده است. اين تعاليم - با روشها و صورتهاي گوناگون به وضوح ثابت كرده است كه كار و عمل به همانگونه كه نقش اساسي در نظام توليد و كشاورزي و عمران اقتصاد اجتماعي دارد، در نظام فرهنگي و اخلاقي و روحي و تربيتي و سياسي و دفاعي نيز چنين نقشي ايفا ميكند. از اينرو اسلام نسبت به كار و تشويق فراوان در مورد آن، ايستاري قاطع و محرّك اختيار كرده و حق موضوع را ادا نموده است؛ ايستاري كه به بهترين وجه، از اصالت و جهت دهي برخوردار است.
شايد براي استدلال در اين موضوع، تنها اين امر كافي باشد كه در كلمات امام جعفر صادق (ع) بژرفي بنگريم، آنجا كه اسرار فردي و اجتماعي كار و اهميّتهاي گوناگون آن، براي شاگردش، مفضّل بن عمر جعفي، در حديثي دراز سخن ميگويد.(3)
2- فايده بدني: كار همچنين سبب فعليّت پيدا كردن نيروهاي بدني آدمي است، و مايه ي استواري بدن و پيچيدگي ماهيچهها و آشكار شدن امكانات تجربي او است در هنگام دست و پنجه نرم كردن با واقعيّتها، در اشكال مختلف كار و سختي ديدن - پس با كار كردن و سختي ديدن قدرت كوشايي آدمي تقويت ميشود، نشاط مقاوم او تجلّي پيدا ميكند، و بدينگونه نيروهاي وي كمال و افزايش مييابد؛ آري به گفته ي امام علي (ع):
«من يعمل يزدد قوّة، من يقصر في العمل يزدد فترة؛(4)
هر كس كار كند، نيرويش افزونتر ميشود، و هر كه در كار كردن قصور كند، سستي او افزايش مييابد».
در پرتو اين نگرش، دست كشيدن از كار و بلكه كاستن از آن موجب فتور و سستي بدن و رواني خواهد شد. بر عكس، پر كاري سبب آن ميشود كه نيروهاي آدمي و تواناييهاي جسمي او – چنانكه گفته شد - از مرحله قوّت و امكان به مرحله فعليّت و آشكار شدن در آيد؛ به عبارت ديگر: به همان اندازه كه شخص به خوراك نياز دارد، به كار نيز نيازمند است، كار براي بدن آدمي همچون آب براي گياه به شمار ميرود. لذا افرادي كه در گذشته به كار و فعاليت بدني اشتغال داشتند داراي بدن و رواني سالم بودند و به امراض گوناگوني كه امروزه جامعه به آن مبتلا گرديده، از قبيل مرض قند، چربي خون، فشار خون و ناراحتي هاي اعصاب و روان مبتلا نبودند و اگر بودند، بسيار اندك و قليل و خود همين كه جامعهاي از سلامت بدن و روان برخوردار است، چقدر به اقتصاد مملكت كمك نموده و بينياز از وارد كردن داروهاي مختلف از كشورهاي ديگر است.
3- فايده روحي: واضح است كه تأثير كار در وجود انسان - از راه تقويت روحيّه و ايجاد نشاط - تنها منحصر به جنبه ي جسماني و بدني نيست، بلكه از آن تجاوز ميكند و به جنبه ي روحي و معنوي نيز ميرسد، زيرا كه كار، روح را تصفيه ميكند، و مواهب باطني را جلا ميبخشد، و وجدان آدمي را صيقل ميزند، و با كار است كه اعمال و وظايف ديني صورت ميپذيرد، پس انسان تنها از لحاظ جسمي نيازمند به كار نيست، بلكه از لحاظ روح خود نيز چنين است. كار روان آدمي را ميسازد، و هستي معنوي وي را استحكام ميبخشد. و بيكاري و بطالت - با آثار منفيي كه دارند - معنويّات انسان را از ميان ميبرد و نابود ميسازد. اما جعفر صادق(ع) - در حديثي كار را براي آدمي واجب تكويني و ضرورتي طبيعي و انساني شمرده است. و تعبير
«كلّف»، «مكلّف» است (در حديث ياد شده) (5)، آشكارا بيان ميكند كه كار وظيفهاي جدّي است كه نواميس حكيمانه ي جهان آن را بر عهده ي آدمي نهاده است.
4- فايده حياتي: زندگي انسان بر پشت اين سيّاره و بقاي وي در آن، با همه ي اصول و قوانين و عوامل موافق و مخالفي كه زندگي زميني را احاطه كرده است، نيازمند به كار و عمل است، بلكه متوقّف بر آن و وابسته ي به آن است. پس اگر كار نباشد زندگي نيز نخواهد بود. بنابراين، كار پيش از هر چيز يك ضرورت حياتي است. و اين حقيقتي است قطعي كه هر كس آن را لمس ميكند و حكمت آفرينش جهان اينچنين مقررّ داشته است، و به آدمي الهام شده است كه به كار برخيزد، و حكمت ياد شده را تحقّق بخشد، تا زنده بماند و زندگي او دوام پيدا كند. و امام صادق (ع) در سخن خود درباره فلسفه ي كار و اشتغال، اين مطلب را يادآور شده است كه «كار آدمي را از تلف شدن و هلاكت و نيستي مصون ميدارد».
5- فايده تربيتي: كار به همكاري آدمي با طبيعت و لمس كردن قوانين آن ميانجامد، تا از اين راه مواهب طبيعي را استخراج كند و با رموز طبيعت انس گيرد. پس انسان،با كار خود - به همكاري با طبيعت و مظاهر و نمودهاي آن برميخيزد، و طبيعت نيز با انسان همكاري ميكند و در او آثار مثبت بزرگي پديد ميآورد، كه سبب پرورده شدن و گسترش يافتن افقهاي وجودي انسان و تجارب او ميشود.
آري، انسان با پرداختن به كار تهذيب پيدا ميكند، و نيروهاي ادراكي او در ميدانهاي تلاش و كوشش عملي افزايش مييابد. به همانگونه كه نيروهاي ادراكي وي در ميدانهاي انديشه و دانش نيز چنين مي شود.
6- فايده تعليمي: انسان در ضمن كار چيزهايي را كشف ميكند كه پيش از آن براي وي مكشوف نبوده است. پس كار، آموزشگاه شناخت و تجربه است، چونكه چيزهايي را كه نميدانسته است به آن ميآموزد، و براي او از روي قوانين طبيعت پرده بر ميدارد، و همچون عقل عملي نيرومندي ميشود كه به وسيله ي آن بر آفاق تسلّط پيدا ميكند، زيرا كه چشمان وي بر روي طبيعت و آنچه در آن است باز ميگردد، و از تلاشهاي سنگين و افراز و ادوات دقيقي كه براي بهرهبرداري از طبيعت و مسخّر كردن آن ضرورت دارد، آگاه ميشود. و از اين راه، پيوندهاي ثانوي و اسرار پيچيده ي موجود در جهان، براي انسان مكشوف ميگردد، كه چه بسا بدون پرداختن به كار اكتشاف آنها غير ممكن است.
و از اينجا در مييابيم كه «علم» حاصل شده براي بشر از راه كار و تلاش مستقيم، از روزگار ديرين تا هم اكنون، ارزشي دارد كه نبايد در زندگي انسان و تكامل شگفت انگيز آن، كم اهميّت شمرده شود.
7- فايده اخلاقي: نقش كار در تقويت و تهذيب خلق و خوي انسان نيز آشكار است، چه كار مسئوليّت است، و هر كس از اين مسئوليّت آگاه شود و به اداي وظيفه بپردازد از بيكاري و بي مبالاتي دور ميشود، و از مفاسد فراغت و زيانهاي آن و زيانهاي پرداختن به لهو و لعب در امان ميماند. بدينگونه نيروهاي اخلاقي او شكفته ميشود، و نفس آگاه به مسئوليّت وي كه براي انجام دادن آن تلاش ميكند مهذّب ميگردد. البته زيانهاي اخلاقي عاطل بودن و بيكاري واضح است، چنانكه امام صادق (ع) به آن اشاره فرموده است:
«...و كان الناس أيضاً يصيرون بالفراغ الي غاية الأشر و البطر حتّي يكثر الفساد و يظهر الفواحش؛(6)
(اگر كار نميبود و ضرورت نميداشت) آدميزادگان با فراغتي (بيكاري) كه برايشان پيش ميآمد، به ناسپاسي و سرمستي گرفتار ميشدند، و تباهي و زشتكاري همه جا را ميگرفت».
و امام (ع) در بخش ديگري از همين حديث به اين مطلب اشاره ميكند كه كار و اشتغال آدمي را از ناسپاسي و سرمستي و بيبند و باري و سقوط در امان نگاه ميدارد.
8- فايده تكاملي: كار و كوشش انسان را در تماس با واقعيّت زندگي زميني قرار ميدهد كه عبارت است از حركتي هدفدار (و حركت هدفدار طبيعتاً تكاملي است)، و براي او اين امكان را فراهم ميآورد كه با طبيعت پيوندي همكارانه پيدا كند، از نزديك با آن انس بگيرد. و اين خود مرحله ي بزرگي در تجربه ي انساني و سير تكاملي است. آري، چگونه ممكن است انساني كه طبيعت را نميشناسد و از ابعاد غامض و اسرار ژرف آن ناآگاه است و با اين ابعاد تماس برقرار نكرده است و آگاهي مستقيم از آنها ندارد، تكامل پيدا كند؟
پس با كار است كه انسان در اعماق طبيعت و درياهاي زندگي غوطه ور ميشود، و در آنها فرو ميرود تا نفيسترين و گرانبهاترين چيزها را بيرون آورد؛ و اين نفيسترين و گرانبهاترين چيز همان آميختگي انسان است با روح حركت فعّال و هماهنگي با همه كاينات، در هدفداري و تلاشوري. و از اين راه انسان به صور جزئي فعّال و هدفدار و منسجم با ديگر اجزاء عالم گسترده در مي آيد... و سپس بر نردبان تكامل مطلوب بالا ميرود. و اين چيزي است كه دست بيكاران و عاطلان و بطّالان و به لهو و لعب پردازان به آن نميرسد، زيرا كه بيهوده كاري و لهو و لعب انسان را از واقعيّت و زندگي جددا ميكند، و حقايق طبيعت و مضمون زمان را از او پوشيده نگاه ميدارد. انسان عاطل باطل دوري از واقع را بخوبي لمس ميكند، و با واقعيّات حياتي ارتباط ندارد، و از همكاري و هماهنگي با آنها و آميختگي با روح آنها محروم ميماند.
9- فايده اجتماعي: در جانب اجتماعي نيز به اين نتيجه ميرسيم كه كار و عمل يك ضرورت اجتماعي است، كه نميتوان آن را مهمل، و چشم پوشيدن از آن پسنديده نيست، پس بر هر فرد از افراد جامعه ي انساني - چنانكه در احاديث آمده است - واجب است كه به كاري اشتغال داشته باشد، و با ديگر مردمان در بر آوردن نيازمنديهاي مردم - كه خود يكي از آنان است - شريك شود، و سعي تمام به خرج دهد تا چهره ي زندگي را با كوشش و توليد دگرگون سازد. پس كارگر با نتيجه ي كار و توليد خويش به اجتماع سود ميرساند، و خود نيز از كارها و توليدهاي ديگران سود ميبرد؛ پس او هم توليد كننده است و هم مصرف كننده، و در حال داد ستد با ديگر مردم است، به گروهي چيزهايي ميدهد و از گروهي ديگر چيزهايي ميستاند. و بدينگونه از ركورد و سكون و مهمل بودن و احساس غربت كردن و از مردمان دور بودن بيرون ميآيد، و به حركت و فعّاليّت و تحمّل رنج و انس گرفتن با ديگران دست مييابد؛ بنابراين بار خود را بر دوش ديگران نميگذارد، و از مردمان جدا نميماند، بلكه در پيش راندن چرخ زندگي اجتماعي با ايشان شريك است. چنين انساني احساس اميد ميكند و به آينده همچون فردي اميدوار و با نشاط مينگرد، و از چنگال نوميدي و اهمال و بيهودگي و تكرار ملالانگيز و ديگر آثار منفي بيكاري و مفاسد فراغت رهايي پيدا ميكند. و اين همان چيزي است كه امام صادق (ع) در اين سخن به آن اشاره مي فرمايد: «و هكذا الانسان لو خلا من الشّغل ، لخرج من الأشر و العبث و البطر الي ما يعظم ضرره عليه و علي من قرب منه؛ و اعتبر ذلك بمن نشأ في الجدة رفاهية العيش و الترفّه و الكفاية، و مايخرجه ذلك اليه؛(7) بدينگونه اگر انسان از پرداختن به كاري آسوده باشد (و بدون كار زندگيش تأمين گردد)، از ناسپاسي و سرمستي به جايي ميرسد كه زيان آن براي او و نزديكان بس بزرگ خواهد بود؛ مثلاً كسي را در نظر بگيريد كه در دارايي و آسايش و رفاه زدگي و دسترس داشتن به همه چيز بزرگ شده است و سرانجام كارش به كجا كشيده است.
10- فايده محيطي و خانوادگي: از مهمترين آثار مثبت كار سر فرو آوردن نفس انسن در برابر تكاليف خويش است كه در نتيجه ي آن به كار بر ميخيزد و شانه از آن تهي نميكند؛ و در اين صورت است كه شخص خود را براي خود و خانوادهاش مفيد، و در محيط اجتماعي محترم مي بيند، چون كار ميكند و در نظر خويشاوندان و دوستان بيكار و مهمل نيست، بلكه جدّي و كوشا و زحمكش به شمار مي آيد، كه همچون انساني متعّهد باري بر دوش خويش نهاده است و در تأمين نيازمنديها و پيشبرد زندگي با ديگران شريك است، و به هيچ روي از تلاش كنندگان و متعهّدان كنارهگيري نميكند، و همچون ديگر عزيران عزيز است، و چنانكه بر هر فرد لازم است كه سودمند و ثمربخش باشد، او نيز از اين سودمند بودن بر خوردار است. و اين حالت فقط از بركت كاري كه انسان به انجام دادن آن برخاسته و وظيف? خود را انجام داده است حاصل ميشود. اين انسان نيازمنديهاي خود و خانواد? خود و ديگران را فراهم ميآورد، و از اين راه فقر و فاقه و خواري را از خود دور ميكند، و شخصيت خويش را از هر پستي و حقارت بر كنار نگاه ميدارد، و از رضاي خداوند متعال، احترام مردم، و اعتماد به نفس، حيثيّت خانوادگي، و آرامش وجدان برخوردار ميشود.
11- فايده اقتصادي: شايد اين جهت - از ميان جهتهايي كه اهميّت كار را در نظر ما مجسّم ميسازند - نيازي به توضيح نداشته باشد، چونكه از آشكارترين واضحات است. اقتصاد، متّكي بر تصرّف كردن در طبيعت و هر چيزي است كه در آن است. و اين نتيجه جز با كار به دست نميآيد؛ پس كار برا ي اقتصاد همچون ستون براي خانه است، يعني همانگونه كه خانه بدون ستون پديد نميآيد، اقتصاد هم بدون كار معنايي ندارد. و از اين لحاظ ميان اقتصاد فردي و اجتماعي تفاوتي نيست؛ پس بر آدمي واجب است كه داراي پيشه و كاري باشد، به گونهاي كه نيازمنديهاي خود و اجنماع را تأمين كند و بر ثروت ملت خويش بيافزايد و براي همين خداوند نيروي كار كردن به آدمي داد؛ و به تعبير امام سجّاد (ع):
ركّب فينا آلات البسط ، و جعل لنا ادوات القبض، و متّعنا بأرواح الحياة، و اثبتت فينا جوارح الأعمال؛(8)
در (پيكر) ما ابزار گشادن و گرفتن نهاد، و ما را از نيروهاي حياتي بهرهمند ساخت، و ما اندامهايي (دست و پا) براي كار كردن داد.
آري، خداوند طبع آدميان را مشتاق كوشش و تلاش آفريد، و به آنان فكر هدايتگر و انگيزنده به كار و عمل بخشيد (الفكر مرآة صافية؛ فكر آينهاي روشن است) و زمين و آنچه را كه در آن و بر آن است، به گونهاي فراهم آورد كه براي آدمي پرداختن به كار در آن ميسّر باشد، پس انسان نميتواند عذري براي رها كردن كار و شغل داشته باشد و بار خويشتن را بر دوش ديگران نهد. اسلام آن كس را كه بار خويش را بر دوش ديگران گذارد، لعنت كرده است، او را وبالي بر اقتصاد اجتماعي و اموال عمومي شمرده است كه از دسترنج ديگران ميخورد؛ و هر كس را موظّف ساخته است كه به كاري و پبشهاي بپردازد، و در كار خود كوشا، جدّي، متعهد، امين و درستكار باشد، تا چرخ زندگي بشري از راه تعاون و همكاري بچرخد، و هر كس، از ثمره ي كار خويش برخوردار شود (نه تنها از نتيجه ي كار و تلاش ديگران)، و ميوه ي چيده شده با هر دست به دهان صاحب برود.
12- فايده تشريعي: در مباحث گذشته به اين مطلب اشاره كرديم كه «نظام تشريعي» مبتني بر «نظام تكويني» و همخوان با آن است، و احكام الهي تشريعي - از همه جهت - در همان حال و هوايي قرار دارد، که قوانين الهي تکويني و فطري قرار دارد، يعني استوار است و داراي دقّت و نظم و هماهنگي، و از اينجاست كه تراز كار و اهميّت آن در تشريع و قانونگذاري الهي، عين تراز و اهميّت آن است در نظام آفرينش و تكوين.
و از اين رو به همين جهت است كه دين مبين اسلام تا آن اندازه بر كار و اهميّت آن تأكيد ورزيده، و حكمتها و رمزها و فايدههاي آن را آشكار ساخته است؛ و توجه به عوامل وادارنده ي به كار را لازم شمرده، و تأثيرپذيري از عوامل بازدارنده از كار را مطرود دانسته است.
يكي از مهمترين چيزهايي كه شارع اسلام براي ايجاد رغبت به كار و تشجيع بر آن مطرح كرده است تصريح به اين مطلب است كه دعاي آدم بيكار و عاطل و باطل مستجاب نميشود. پيامبر اكرم (ص) ميفرمايد:
انّ اصنافاً من امّتي لا يستجاب لهم دعاؤهم ... و رجل يقعد في بيته و يقول: يا ربّ ارزقني؛(9)
دستههايي از امّت من دعايشان مستجاب نميشود... و (يكي) مردي كه در خانهاش مينشيند و ميگويد: پروردگارا روزي مرا برسان.
13-فايده فرهنگي: فرهنگ عبارت است از «انديشه و كار و كار و انديشه»؛ پس هيچ فرهنگ پختهاي بدون كار وجود ندارد، به همانگونه كه هيچ فرهنگ پختهاي بدون انديشه حاصل نميشود؛ و اين امري آشكار است. آري، كدام قوم در جهان توانستهاند بدون اينكه اهل كار و تحمّل رنج و كوشش و تلاش باشند به فرهنگي بلند مرتبه برسند؟ پس اگر افراد قوم و ملّتي - هر كس در رشت? خويش - اهل كار و كوشش باشند، و وظيفهاي را كه بر عهده دارند خوب انجام دهند، و چنان باشد كه شغل و كار را براي خود يك تعهّد بشناسند، و از هر گونه بيهودگي و مهمل بافي و تنبلي دوري جويند، و در ميان ايشان مردمان بيكار و بيعار وجود نداشته باشند، بيگمان اين چگونگي آنان را به رشد فرهنگي ميرساند؛ و در نتيجه يك پختگي فرهنگي عملي در آنان پديد ميآيد، آنگاه اسباب پيشرفت براي آن قوم و ملّت فراهم خواهد آمد، و عناصر آگاهي و تعهّد در ميان ايشان رسوخ پيدا خواهد كرد؛ و بر خلاف، اگر مهمل بافي و بيكارگي و بيهوده گذراني زندگي در ميان ملّتي رايج شود، و فروگذاري تعهّد كاري در نزد افراد آن به آساني صورت پذير باشد، چنين ملّتي به جايي نخواهد رسيد.
14- فايده سياسي: كار، از لحاظ سياسي نيز حايز اهميّتي بزرگ است. اگر مردمان متعهد به كار كردن و استمرار آن باشند، و از تحمّل رنج و تلاش و ممارست كمك گيرند، اجتماع را به طرف ثروتمندي و خودبسندگي پيش خواهند راند، بخصوص اگر چنان باشند كه حقّ هر كار و هر رشته را ادا كنند، و در عين حال رعايت درستي و اتفاق را در نظر داشته باشند، و اهميّت تخصّص و امانت و حسن شهرت و تلاش براي پيشرفت و تكامل و نوآوري را - در كارها و توليدها و ساختههاي خود - بخوبي بفهمند و به آنها پايبند باشند.
معلوم است كه چنين وضعي اجتماع را به پيش ميراند، و وضع سياسي جامعه را بويژه در نظر بيگانگان بهبود ميبخشد، و نتيجه آن ميشود كه ملّت در تراز جهاني به نام نيك و موقعيّتي بدور از تزلزل دست بيابد.
15- فايده دفاعي: آنچه در بخش پيش گفتيم، در اينجا نيز صدق ميكند. چه در اين امر هيچ شكّي نيست كه حركات و اعمال دفاعي، از عهده ي قومي بيكار و بيعار و اهل لهو و بيهودگي، با ارادههايي سست و بدنهايي نزار بر نميآيد. آن جدّيت و استواري كه مقتضي دفاع از سرزمين و دين و آبرو و اموال و ميراثهاست تنها از عزيمتهاي راسخ و بازوهاي پرورده از كار و تلاش - كه كار به آنها جلا و سختي بخشيده باشد - بروز ميكند. و دفاع به صورت عمده، بر بنيان اقتصاد جامعه كيفيت آن متّكي است، به دليل دو واقعيت مهم:
1- نيروهاي دفاعي؛ اين نيروها - كه ناگزير بايد مسلّح باشند - به آلات و ادوات دقيق و محكم و گرانبهاي دفاعي - بويژه «سلاح مدرن» - نياز دارند؛ و اينها جز با كار و توليد، و از جمله، كار مداوم و فنّي در كارخانههاي «صنايع نظامي» فراهم نخواهد آمد.
2- اقتصاد مستقل؛ بنيه ي اقتصادي اجتماع عاملي است كه آن را در برابر هجومهاي دشمن حفظ ميكند و اين خود از مهمترين تواناييها و قدرتهاي يك جامعه و كشور محسوب ميشود، و چيزي جز نتيجه و حصول كوشش و كار درست و توليد پيشرفته ي مستمر در ميدانهاي مختلف نيست.
16-فايده هنري: «هنر» نيز كار است، به همان گونه كه كار نيز هنر است. و شك نيست كه هنر در توجيه و تكامل زندگي بشري داراي نقش است. و از اين لحاظ تفاوتي ميان زندگي مادّي و زندگي معنوي، و فردي و اجتماعي، و سياسي و فرهنگي و نظاير اينها وجود ندارد. آيا ممكن است هنري بدون كار حاصل شود يا به كمال برسد؟ هنر از كار نتيجه ميشود، به همانگونه كه بار ديگر به كار فرا ميخواند. و تأثير متقابل هنر و روح بشري در يكديگر همان جوهر و راز هنر است. پس درست است كه گفته شود «هنر»، «جوهر كار» است، به همان گونه كه كار كليد هنر است. كدام هنرمند است كه به بهبود بخشيدن به هنر خود و رسانده آن به كمال، جز از راه كار شبانه روزي - و تلاش كردن از هنگام دميدن خورشيد تا زمان غروب كردن آن در افق رسيدن شب دراز دامن - دست يافته باشد؟ پس كار به عنوان حرفه و ممارست، امري است كه ناگزير در هر يك از مظاهر زندگي انساني دخيل است، و آثاري در تبلورهاي روحي آدمي دارد .
17- فايده بهداشتي: آنچه از كار و ادامه دادن آن نتيجه ميشود، سلامتي بدن است، به همان گونه كه تندرستي عامه ي مردم نيز ميتني بر كار كارمندان امور پزشكي و بهداشتي است، يعني پزشكان و دستياران ايشان، بهياران و پرستاران زن و مرد كه در بيمارستانها و داروخانهها و ديگر دستگاههاي وابسته به پزشكي و بهداشت كار ميكنند. پس سلامتي آدمي و قوام و توان نيروها و و تناسب اندامهاي او وابسته به كار است. نيز چنين است سلامتي اجتماع كه آن نيز به كارهاي بسياري كسان - از آنان كه ذكرشان گذشت - وابستگي دارد.
18- فايده پيشرفتي: تقدّم و پيشرفت جامعه و كشورها - چنانكه اشارهاي گذشت - از كار منظّم و جدّي نتيجه ميشود. آن محرّك و انگيزهاي كه موجب ارتقاي آدمي و تكامل زندگي و معيشت او ميشود، و حيات او را از حيات ديگر جانوران متمايز ميسازد، اساساً همان انديشه ي جولانگري است كه خداوند متعال به وي ارزاني داشته است، و آن دست كارگر، و آن پيوند محكمي كه ميان كار دستي و كار فكري برقرار است؛ و آدمي توانايي آن دارد كه با اين دو افزار طبيعت را مسخّر خويش سازد، يعني نخست بينديشد، و سپس به كار برخيزد و به انديشه ي خود تحقّق بخشد، و به خواسته ي خود كه در خدمت گرفتن طبيعت و قوانين آن است برسد و هر چه را كه ميخواهد به دست آورد.
از همين مقوله است اختراعات و اكتشافاتي كه سبب پيدايش تمدّنهاي بشري گذشته و معاصر شده است. و شايد كار فكري و دستي جدّي راه را براي تمدّنهاي در حال پيدايش نيز آماده سازد، چونكه انسان پيوسته در حال انديشيدن و آزمودن و به كار برخاستن است. و از اين راه به تجارب و نتايجي دسترسي پيدا ميكند، و آنها را مي پيرايد و به خواهندگان نورسيدگان ميسپارد. و بدينگونه زندگي آدمي پيشرفت پيدا ميكند و در مسير تكامل پيوسته قرار ميگيرد.
19- فايده صنعتي: اين نكته آشكار است كه كار ركني اساسي از اركان صنايع بشري است. انواع صنعتگري، از دورترين زمانهاي تاريخي از كارهاي انديشمندان و كارگران و سازندگان پديد آمده است. امروز نيز براي درك اهميّت كار در صنايع و نقش اساسي آن در زندگي و جامعه ي انساني ،كافي است كه نظري به كارگاهها و كارخانههاي بزرگ و كوچك در نواحي مختلف جهان بيندازيم، و ملاحظه كنيم كه كاركنان آن چه نقشي بر عهده داشته است و دارد.
20- فايده رفاهي: برخورداري از امكانات رفاهي، در زندگي هر ملّت و مملكت، تنها و تنها در پرتو كار و كوششي به دست آمده است كه آن ملّت به آنها پرداخته است. بنابراين، هر گونه رفاهي، در بخشي از بخشهاي زندگي، نتيجه سعي و تلاش بوده است و هست.
وسايل رفاهي كه متفّكران صنعتي پديد آوردهاند نيز، در اصل و در مراحل بهرهدهي از راه كارهاي پياپي و تجربههاي عملي پيوسته درست شده است. و اين حقيقتي آشكار است.
رفاه فردي و خانوادگي نيز متّكي به كار است؛ انسان بيكار بي هنر چگونه ميتواند زندگيي مرفّه براي خود و يا خانواده ي خود فراهم سازد، مگر اينكه تن به كار دهد، و بكوشد تا به خواسته ي خويش برسد.(10)
اگر مملكتي از اين سه نظر واجد استقلال باشد و از قيد و بند وابستگي آزاد، داراي استقلال سياسي است، خودش در مقدرات خويش تصميم ميگيرد و عمل ميكند و اگر اسير وابستگي باشد به
نسبت وابستگي، فاقد استقلال سياسي است و ديگران در مقدرات وي تصميم مي گيرند. چنين مملكتي اگرچه به ظاهر مستقل مينمايد، اما در واقع مستعمره است و مردم آن مملكت در اسارت استعمار، استضعاف و استعبادند مگر آنكه به خود آيند، از راه سعي و عمل و مجاهدت ممتد و متوالي زمينه استقلال خويش را فراهم آورند و خود را از اسارت و بندگي رهايي بخشند. پيشواي بزرگ اسلام (ص) چهارده قرن قبل،درباره ارزش استقلال فرهنگي، نظامي و اقتصادي كه منشأ عزت اجتماعي و استقلال سياسي است، سخن گفته و به صورت سمبل و علامتگذاري،در حديث كوتاهي بيان فرموده:
قال رسول الله (ص): «ثلاث تخرج الحجب و ينتهي الي ما بين يدي الله عزّو جلّ: صرير اقلام العلماء و وطي اقدام المجاهدين و صوت مغازل المحصنات»؛ (1)
رسول اكرم (ص) فرموده: «سه صورت است كه پردهها را ميدرد و به پيشگاه خداوند ميرسد. اوّل صداي قلم كه روي كاغذ كشيده ميشود، دوّم صداي پايكوبي مجاهدين راه حق، سوّم صداي چرخ نخ ريسي زنان پاكدامن و با ايمان».
سمبلهاي فرهنگي، نظامي و اقتصادي
سربازان مجاهد سمبل استقلال نظامي است، و صداي چرخ نخ ريسي زنان شرافتمند، سمبل استقلال اقتصادي است. ميفرمايد اين سه صورت پردهها را ميدرد تا خود را به خداوند كه حق مطلق و قدرت نامحدود است برساند، پردههايي را كه در مسير خود ميدرد و پيشروي ميكند متعدد است، پرده ذلت و خواري، پرده جهل و ناداني، پرده استعمار و استثمار، پرده استضعاف و استبداد و ديگر حجابهايي همانند اينها كه سد را ه تعالي و تكامل انسانها است خلاصه سعي و كوشش يك انسان به منظور تأمين معاش خود و به دست آوردن رزق و روزي خويش، مورد كمال توجه و تأكيد رسول اكرم (ص) و ائمه طاهرين (ع) است. همچنين در دنياي كنوني سعي و عمل ملت اسلام به منظور نيل به استقلال اقتصادي و رهايي از وابستگي به اجانب مورد کمال توجه شرع مقدس است، زيرا وابستگي اقتصادي مسلمانان به بيگانگان از عوامل حاكميت اجانب بر پيروان قرآن شريف است و باري تعالي به اين امر ننگين و ذلت بار راضي نيست.
«لن يجعل الله للكافرين علي المؤمنين سبيلاً»؛(2)
«خداوند هرگز راهي براي سلطه كفار بر مؤمنين قرار نداده است».
كار در زندگي آدمي از اهميّتي اساسي برخوردار است، و اين امري معلوم و شناخته شده است. اين اهميّت در تعاليم اسلامي بخوبي تجسّم پيدا كرده و تبيين گشته است، همچون انگيزهاي مثبت و
نيرومند، روح كوشش و تلاش را در افراد و گروهها دميده است. اين تعاليم - با روشها و صورتهاي گوناگون به وضوح ثابت كرده است كه كار و عمل به همانگونه كه نقش اساسي در نظام توليد و كشاورزي و عمران اقتصاد اجتماعي دارد، در نظام فرهنگي و اخلاقي و روحي و تربيتي و سياسي و دفاعي نيز چنين نقشي ايفا ميكند. از اينرو اسلام نسبت به كار و تشويق فراوان در مورد آن، ايستاري قاطع و محرّك اختيار كرده و حق موضوع را ادا نموده است؛ ايستاري كه به بهترين وجه، از اصالت و جهت دهي برخوردار است.
شايد براي استدلال در اين موضوع، تنها اين امر كافي باشد كه در كلمات امام جعفر صادق (ع) بژرفي بنگريم، آنجا كه اسرار فردي و اجتماعي كار و اهميّتهاي گوناگون آن، براي شاگردش، مفضّل بن عمر جعفي، در حديثي دراز سخن ميگويد.(3)
فوايدي مهم در اهميّت كار
2- فايده بدني: كار همچنين سبب فعليّت پيدا كردن نيروهاي بدني آدمي است، و مايه ي استواري بدن و پيچيدگي ماهيچهها و آشكار شدن امكانات تجربي او است در هنگام دست و پنجه نرم كردن با واقعيّتها، در اشكال مختلف كار و سختي ديدن - پس با كار كردن و سختي ديدن قدرت كوشايي آدمي تقويت ميشود، نشاط مقاوم او تجلّي پيدا ميكند، و بدينگونه نيروهاي وي كمال و افزايش مييابد؛ آري به گفته ي امام علي (ع):
«من يعمل يزدد قوّة، من يقصر في العمل يزدد فترة؛(4)
هر كس كار كند، نيرويش افزونتر ميشود، و هر كه در كار كردن قصور كند، سستي او افزايش مييابد».
در پرتو اين نگرش، دست كشيدن از كار و بلكه كاستن از آن موجب فتور و سستي بدن و رواني خواهد شد. بر عكس، پر كاري سبب آن ميشود كه نيروهاي آدمي و تواناييهاي جسمي او – چنانكه گفته شد - از مرحله قوّت و امكان به مرحله فعليّت و آشكار شدن در آيد؛ به عبارت ديگر: به همان اندازه كه شخص به خوراك نياز دارد، به كار نيز نيازمند است، كار براي بدن آدمي همچون آب براي گياه به شمار ميرود. لذا افرادي كه در گذشته به كار و فعاليت بدني اشتغال داشتند داراي بدن و رواني سالم بودند و به امراض گوناگوني كه امروزه جامعه به آن مبتلا گرديده، از قبيل مرض قند، چربي خون، فشار خون و ناراحتي هاي اعصاب و روان مبتلا نبودند و اگر بودند، بسيار اندك و قليل و خود همين كه جامعهاي از سلامت بدن و روان برخوردار است، چقدر به اقتصاد مملكت كمك نموده و بينياز از وارد كردن داروهاي مختلف از كشورهاي ديگر است.
3- فايده روحي: واضح است كه تأثير كار در وجود انسان - از راه تقويت روحيّه و ايجاد نشاط - تنها منحصر به جنبه ي جسماني و بدني نيست، بلكه از آن تجاوز ميكند و به جنبه ي روحي و معنوي نيز ميرسد، زيرا كه كار، روح را تصفيه ميكند، و مواهب باطني را جلا ميبخشد، و وجدان آدمي را صيقل ميزند، و با كار است كه اعمال و وظايف ديني صورت ميپذيرد، پس انسان تنها از لحاظ جسمي نيازمند به كار نيست، بلكه از لحاظ روح خود نيز چنين است. كار روان آدمي را ميسازد، و هستي معنوي وي را استحكام ميبخشد. و بيكاري و بطالت - با آثار منفيي كه دارند - معنويّات انسان را از ميان ميبرد و نابود ميسازد. اما جعفر صادق(ع) - در حديثي كار را براي آدمي واجب تكويني و ضرورتي طبيعي و انساني شمرده است. و تعبير
«كلّف»، «مكلّف» است (در حديث ياد شده) (5)، آشكارا بيان ميكند كه كار وظيفهاي جدّي است كه نواميس حكيمانه ي جهان آن را بر عهده ي آدمي نهاده است.
4- فايده حياتي: زندگي انسان بر پشت اين سيّاره و بقاي وي در آن، با همه ي اصول و قوانين و عوامل موافق و مخالفي كه زندگي زميني را احاطه كرده است، نيازمند به كار و عمل است، بلكه متوقّف بر آن و وابسته ي به آن است. پس اگر كار نباشد زندگي نيز نخواهد بود. بنابراين، كار پيش از هر چيز يك ضرورت حياتي است. و اين حقيقتي است قطعي كه هر كس آن را لمس ميكند و حكمت آفرينش جهان اينچنين مقررّ داشته است، و به آدمي الهام شده است كه به كار برخيزد، و حكمت ياد شده را تحقّق بخشد، تا زنده بماند و زندگي او دوام پيدا كند. و امام صادق (ع) در سخن خود درباره فلسفه ي كار و اشتغال، اين مطلب را يادآور شده است كه «كار آدمي را از تلف شدن و هلاكت و نيستي مصون ميدارد».
5- فايده تربيتي: كار به همكاري آدمي با طبيعت و لمس كردن قوانين آن ميانجامد، تا از اين راه مواهب طبيعي را استخراج كند و با رموز طبيعت انس گيرد. پس انسان،با كار خود - به همكاري با طبيعت و مظاهر و نمودهاي آن برميخيزد، و طبيعت نيز با انسان همكاري ميكند و در او آثار مثبت بزرگي پديد ميآورد، كه سبب پرورده شدن و گسترش يافتن افقهاي وجودي انسان و تجارب او ميشود.
آري، انسان با پرداختن به كار تهذيب پيدا ميكند، و نيروهاي ادراكي او در ميدانهاي تلاش و كوشش عملي افزايش مييابد. به همانگونه كه نيروهاي ادراكي وي در ميدانهاي انديشه و دانش نيز چنين مي شود.
6- فايده تعليمي: انسان در ضمن كار چيزهايي را كشف ميكند كه پيش از آن براي وي مكشوف نبوده است. پس كار، آموزشگاه شناخت و تجربه است، چونكه چيزهايي را كه نميدانسته است به آن ميآموزد، و براي او از روي قوانين طبيعت پرده بر ميدارد، و همچون عقل عملي نيرومندي ميشود كه به وسيله ي آن بر آفاق تسلّط پيدا ميكند، زيرا كه چشمان وي بر روي طبيعت و آنچه در آن است باز ميگردد، و از تلاشهاي سنگين و افراز و ادوات دقيقي كه براي بهرهبرداري از طبيعت و مسخّر كردن آن ضرورت دارد، آگاه ميشود. و از اين راه، پيوندهاي ثانوي و اسرار پيچيده ي موجود در جهان، براي انسان مكشوف ميگردد، كه چه بسا بدون پرداختن به كار اكتشاف آنها غير ممكن است.
و از اينجا در مييابيم كه «علم» حاصل شده براي بشر از راه كار و تلاش مستقيم، از روزگار ديرين تا هم اكنون، ارزشي دارد كه نبايد در زندگي انسان و تكامل شگفت انگيز آن، كم اهميّت شمرده شود.
7- فايده اخلاقي: نقش كار در تقويت و تهذيب خلق و خوي انسان نيز آشكار است، چه كار مسئوليّت است، و هر كس از اين مسئوليّت آگاه شود و به اداي وظيفه بپردازد از بيكاري و بي مبالاتي دور ميشود، و از مفاسد فراغت و زيانهاي آن و زيانهاي پرداختن به لهو و لعب در امان ميماند. بدينگونه نيروهاي اخلاقي او شكفته ميشود، و نفس آگاه به مسئوليّت وي كه براي انجام دادن آن تلاش ميكند مهذّب ميگردد. البته زيانهاي اخلاقي عاطل بودن و بيكاري واضح است، چنانكه امام صادق (ع) به آن اشاره فرموده است:
«...و كان الناس أيضاً يصيرون بالفراغ الي غاية الأشر و البطر حتّي يكثر الفساد و يظهر الفواحش؛(6)
(اگر كار نميبود و ضرورت نميداشت) آدميزادگان با فراغتي (بيكاري) كه برايشان پيش ميآمد، به ناسپاسي و سرمستي گرفتار ميشدند، و تباهي و زشتكاري همه جا را ميگرفت».
و امام (ع) در بخش ديگري از همين حديث به اين مطلب اشاره ميكند كه كار و اشتغال آدمي را از ناسپاسي و سرمستي و بيبند و باري و سقوط در امان نگاه ميدارد.
8- فايده تكاملي: كار و كوشش انسان را در تماس با واقعيّت زندگي زميني قرار ميدهد كه عبارت است از حركتي هدفدار (و حركت هدفدار طبيعتاً تكاملي است)، و براي او اين امكان را فراهم ميآورد كه با طبيعت پيوندي همكارانه پيدا كند، از نزديك با آن انس بگيرد. و اين خود مرحله ي بزرگي در تجربه ي انساني و سير تكاملي است. آري، چگونه ممكن است انساني كه طبيعت را نميشناسد و از ابعاد غامض و اسرار ژرف آن ناآگاه است و با اين ابعاد تماس برقرار نكرده است و آگاهي مستقيم از آنها ندارد، تكامل پيدا كند؟
پس با كار است كه انسان در اعماق طبيعت و درياهاي زندگي غوطه ور ميشود، و در آنها فرو ميرود تا نفيسترين و گرانبهاترين چيزها را بيرون آورد؛ و اين نفيسترين و گرانبهاترين چيز همان آميختگي انسان است با روح حركت فعّال و هماهنگي با همه كاينات، در هدفداري و تلاشوري. و از اين راه انسان به صور جزئي فعّال و هدفدار و منسجم با ديگر اجزاء عالم گسترده در مي آيد... و سپس بر نردبان تكامل مطلوب بالا ميرود. و اين چيزي است كه دست بيكاران و عاطلان و بطّالان و به لهو و لعب پردازان به آن نميرسد، زيرا كه بيهوده كاري و لهو و لعب انسان را از واقعيّت و زندگي جددا ميكند، و حقايق طبيعت و مضمون زمان را از او پوشيده نگاه ميدارد. انسان عاطل باطل دوري از واقع را بخوبي لمس ميكند، و با واقعيّات حياتي ارتباط ندارد، و از همكاري و هماهنگي با آنها و آميختگي با روح آنها محروم ميماند.
9- فايده اجتماعي: در جانب اجتماعي نيز به اين نتيجه ميرسيم كه كار و عمل يك ضرورت اجتماعي است، كه نميتوان آن را مهمل، و چشم پوشيدن از آن پسنديده نيست، پس بر هر فرد از افراد جامعه ي انساني - چنانكه در احاديث آمده است - واجب است كه به كاري اشتغال داشته باشد، و با ديگر مردمان در بر آوردن نيازمنديهاي مردم - كه خود يكي از آنان است - شريك شود، و سعي تمام به خرج دهد تا چهره ي زندگي را با كوشش و توليد دگرگون سازد. پس كارگر با نتيجه ي كار و توليد خويش به اجتماع سود ميرساند، و خود نيز از كارها و توليدهاي ديگران سود ميبرد؛ پس او هم توليد كننده است و هم مصرف كننده، و در حال داد ستد با ديگر مردم است، به گروهي چيزهايي ميدهد و از گروهي ديگر چيزهايي ميستاند. و بدينگونه از ركورد و سكون و مهمل بودن و احساس غربت كردن و از مردمان دور بودن بيرون ميآيد، و به حركت و فعّاليّت و تحمّل رنج و انس گرفتن با ديگران دست مييابد؛ بنابراين بار خود را بر دوش ديگران نميگذارد، و از مردمان جدا نميماند، بلكه در پيش راندن چرخ زندگي اجتماعي با ايشان شريك است. چنين انساني احساس اميد ميكند و به آينده همچون فردي اميدوار و با نشاط مينگرد، و از چنگال نوميدي و اهمال و بيهودگي و تكرار ملالانگيز و ديگر آثار منفي بيكاري و مفاسد فراغت رهايي پيدا ميكند. و اين همان چيزي است كه امام صادق (ع) در اين سخن به آن اشاره مي فرمايد: «و هكذا الانسان لو خلا من الشّغل ، لخرج من الأشر و العبث و البطر الي ما يعظم ضرره عليه و علي من قرب منه؛ و اعتبر ذلك بمن نشأ في الجدة رفاهية العيش و الترفّه و الكفاية، و مايخرجه ذلك اليه؛(7) بدينگونه اگر انسان از پرداختن به كاري آسوده باشد (و بدون كار زندگيش تأمين گردد)، از ناسپاسي و سرمستي به جايي ميرسد كه زيان آن براي او و نزديكان بس بزرگ خواهد بود؛ مثلاً كسي را در نظر بگيريد كه در دارايي و آسايش و رفاه زدگي و دسترس داشتن به همه چيز بزرگ شده است و سرانجام كارش به كجا كشيده است.
10- فايده محيطي و خانوادگي: از مهمترين آثار مثبت كار سر فرو آوردن نفس انسن در برابر تكاليف خويش است كه در نتيجه ي آن به كار بر ميخيزد و شانه از آن تهي نميكند؛ و در اين صورت است كه شخص خود را براي خود و خانوادهاش مفيد، و در محيط اجتماعي محترم مي بيند، چون كار ميكند و در نظر خويشاوندان و دوستان بيكار و مهمل نيست، بلكه جدّي و كوشا و زحمكش به شمار مي آيد، كه همچون انساني متعّهد باري بر دوش خويش نهاده است و در تأمين نيازمنديها و پيشبرد زندگي با ديگران شريك است، و به هيچ روي از تلاش كنندگان و متعهّدان كنارهگيري نميكند، و همچون ديگر عزيران عزيز است، و چنانكه بر هر فرد لازم است كه سودمند و ثمربخش باشد، او نيز از اين سودمند بودن بر خوردار است. و اين حالت فقط از بركت كاري كه انسان به انجام دادن آن برخاسته و وظيف? خود را انجام داده است حاصل ميشود. اين انسان نيازمنديهاي خود و خانواد? خود و ديگران را فراهم ميآورد، و از اين راه فقر و فاقه و خواري را از خود دور ميكند، و شخصيت خويش را از هر پستي و حقارت بر كنار نگاه ميدارد، و از رضاي خداوند متعال، احترام مردم، و اعتماد به نفس، حيثيّت خانوادگي، و آرامش وجدان برخوردار ميشود.
11- فايده اقتصادي: شايد اين جهت - از ميان جهتهايي كه اهميّت كار را در نظر ما مجسّم ميسازند - نيازي به توضيح نداشته باشد، چونكه از آشكارترين واضحات است. اقتصاد، متّكي بر تصرّف كردن در طبيعت و هر چيزي است كه در آن است. و اين نتيجه جز با كار به دست نميآيد؛ پس كار برا ي اقتصاد همچون ستون براي خانه است، يعني همانگونه كه خانه بدون ستون پديد نميآيد، اقتصاد هم بدون كار معنايي ندارد. و از اين لحاظ ميان اقتصاد فردي و اجتماعي تفاوتي نيست؛ پس بر آدمي واجب است كه داراي پيشه و كاري باشد، به گونهاي كه نيازمنديهاي خود و اجنماع را تأمين كند و بر ثروت ملت خويش بيافزايد و براي همين خداوند نيروي كار كردن به آدمي داد؛ و به تعبير امام سجّاد (ع):
ركّب فينا آلات البسط ، و جعل لنا ادوات القبض، و متّعنا بأرواح الحياة، و اثبتت فينا جوارح الأعمال؛(8)
در (پيكر) ما ابزار گشادن و گرفتن نهاد، و ما را از نيروهاي حياتي بهرهمند ساخت، و ما اندامهايي (دست و پا) براي كار كردن داد.
آري، خداوند طبع آدميان را مشتاق كوشش و تلاش آفريد، و به آنان فكر هدايتگر و انگيزنده به كار و عمل بخشيد (الفكر مرآة صافية؛ فكر آينهاي روشن است) و زمين و آنچه را كه در آن و بر آن است، به گونهاي فراهم آورد كه براي آدمي پرداختن به كار در آن ميسّر باشد، پس انسان نميتواند عذري براي رها كردن كار و شغل داشته باشد و بار خويشتن را بر دوش ديگران نهد. اسلام آن كس را كه بار خويش را بر دوش ديگران گذارد، لعنت كرده است، او را وبالي بر اقتصاد اجتماعي و اموال عمومي شمرده است كه از دسترنج ديگران ميخورد؛ و هر كس را موظّف ساخته است كه به كاري و پبشهاي بپردازد، و در كار خود كوشا، جدّي، متعهد، امين و درستكار باشد، تا چرخ زندگي بشري از راه تعاون و همكاري بچرخد، و هر كس، از ثمره ي كار خويش برخوردار شود (نه تنها از نتيجه ي كار و تلاش ديگران)، و ميوه ي چيده شده با هر دست به دهان صاحب برود.
12- فايده تشريعي: در مباحث گذشته به اين مطلب اشاره كرديم كه «نظام تشريعي» مبتني بر «نظام تكويني» و همخوان با آن است، و احكام الهي تشريعي - از همه جهت - در همان حال و هوايي قرار دارد، که قوانين الهي تکويني و فطري قرار دارد، يعني استوار است و داراي دقّت و نظم و هماهنگي، و از اينجاست كه تراز كار و اهميّت آن در تشريع و قانونگذاري الهي، عين تراز و اهميّت آن است در نظام آفرينش و تكوين.
و از اين رو به همين جهت است كه دين مبين اسلام تا آن اندازه بر كار و اهميّت آن تأكيد ورزيده، و حكمتها و رمزها و فايدههاي آن را آشكار ساخته است؛ و توجه به عوامل وادارنده ي به كار را لازم شمرده، و تأثيرپذيري از عوامل بازدارنده از كار را مطرود دانسته است.
يكي از مهمترين چيزهايي كه شارع اسلام براي ايجاد رغبت به كار و تشجيع بر آن مطرح كرده است تصريح به اين مطلب است كه دعاي آدم بيكار و عاطل و باطل مستجاب نميشود. پيامبر اكرم (ص) ميفرمايد:
انّ اصنافاً من امّتي لا يستجاب لهم دعاؤهم ... و رجل يقعد في بيته و يقول: يا ربّ ارزقني؛(9)
دستههايي از امّت من دعايشان مستجاب نميشود... و (يكي) مردي كه در خانهاش مينشيند و ميگويد: پروردگارا روزي مرا برسان.
13-فايده فرهنگي: فرهنگ عبارت است از «انديشه و كار و كار و انديشه»؛ پس هيچ فرهنگ پختهاي بدون كار وجود ندارد، به همانگونه كه هيچ فرهنگ پختهاي بدون انديشه حاصل نميشود؛ و اين امري آشكار است. آري، كدام قوم در جهان توانستهاند بدون اينكه اهل كار و تحمّل رنج و كوشش و تلاش باشند به فرهنگي بلند مرتبه برسند؟ پس اگر افراد قوم و ملّتي - هر كس در رشت? خويش - اهل كار و كوشش باشند، و وظيفهاي را كه بر عهده دارند خوب انجام دهند، و چنان باشد كه شغل و كار را براي خود يك تعهّد بشناسند، و از هر گونه بيهودگي و مهمل بافي و تنبلي دوري جويند، و در ميان ايشان مردمان بيكار و بيعار وجود نداشته باشند، بيگمان اين چگونگي آنان را به رشد فرهنگي ميرساند؛ و در نتيجه يك پختگي فرهنگي عملي در آنان پديد ميآيد، آنگاه اسباب پيشرفت براي آن قوم و ملّت فراهم خواهد آمد، و عناصر آگاهي و تعهّد در ميان ايشان رسوخ پيدا خواهد كرد؛ و بر خلاف، اگر مهمل بافي و بيكارگي و بيهوده گذراني زندگي در ميان ملّتي رايج شود، و فروگذاري تعهّد كاري در نزد افراد آن به آساني صورت پذير باشد، چنين ملّتي به جايي نخواهد رسيد.
14- فايده سياسي: كار، از لحاظ سياسي نيز حايز اهميّتي بزرگ است. اگر مردمان متعهد به كار كردن و استمرار آن باشند، و از تحمّل رنج و تلاش و ممارست كمك گيرند، اجتماع را به طرف ثروتمندي و خودبسندگي پيش خواهند راند، بخصوص اگر چنان باشند كه حقّ هر كار و هر رشته را ادا كنند، و در عين حال رعايت درستي و اتفاق را در نظر داشته باشند، و اهميّت تخصّص و امانت و حسن شهرت و تلاش براي پيشرفت و تكامل و نوآوري را - در كارها و توليدها و ساختههاي خود - بخوبي بفهمند و به آنها پايبند باشند.
معلوم است كه چنين وضعي اجتماع را به پيش ميراند، و وضع سياسي جامعه را بويژه در نظر بيگانگان بهبود ميبخشد، و نتيجه آن ميشود كه ملّت در تراز جهاني به نام نيك و موقعيّتي بدور از تزلزل دست بيابد.
15- فايده دفاعي: آنچه در بخش پيش گفتيم، در اينجا نيز صدق ميكند. چه در اين امر هيچ شكّي نيست كه حركات و اعمال دفاعي، از عهده ي قومي بيكار و بيعار و اهل لهو و بيهودگي، با ارادههايي سست و بدنهايي نزار بر نميآيد. آن جدّيت و استواري كه مقتضي دفاع از سرزمين و دين و آبرو و اموال و ميراثهاست تنها از عزيمتهاي راسخ و بازوهاي پرورده از كار و تلاش - كه كار به آنها جلا و سختي بخشيده باشد - بروز ميكند. و دفاع به صورت عمده، بر بنيان اقتصاد جامعه كيفيت آن متّكي است، به دليل دو واقعيت مهم:
1- نيروهاي دفاعي؛ اين نيروها - كه ناگزير بايد مسلّح باشند - به آلات و ادوات دقيق و محكم و گرانبهاي دفاعي - بويژه «سلاح مدرن» - نياز دارند؛ و اينها جز با كار و توليد، و از جمله، كار مداوم و فنّي در كارخانههاي «صنايع نظامي» فراهم نخواهد آمد.
2- اقتصاد مستقل؛ بنيه ي اقتصادي اجتماع عاملي است كه آن را در برابر هجومهاي دشمن حفظ ميكند و اين خود از مهمترين تواناييها و قدرتهاي يك جامعه و كشور محسوب ميشود، و چيزي جز نتيجه و حصول كوشش و كار درست و توليد پيشرفته ي مستمر در ميدانهاي مختلف نيست.
16-فايده هنري: «هنر» نيز كار است، به همان گونه كه كار نيز هنر است. و شك نيست كه هنر در توجيه و تكامل زندگي بشري داراي نقش است. و از اين لحاظ تفاوتي ميان زندگي مادّي و زندگي معنوي، و فردي و اجتماعي، و سياسي و فرهنگي و نظاير اينها وجود ندارد. آيا ممكن است هنري بدون كار حاصل شود يا به كمال برسد؟ هنر از كار نتيجه ميشود، به همانگونه كه بار ديگر به كار فرا ميخواند. و تأثير متقابل هنر و روح بشري در يكديگر همان جوهر و راز هنر است. پس درست است كه گفته شود «هنر»، «جوهر كار» است، به همان گونه كه كار كليد هنر است. كدام هنرمند است كه به بهبود بخشيدن به هنر خود و رسانده آن به كمال، جز از راه كار شبانه روزي - و تلاش كردن از هنگام دميدن خورشيد تا زمان غروب كردن آن در افق رسيدن شب دراز دامن - دست يافته باشد؟ پس كار به عنوان حرفه و ممارست، امري است كه ناگزير در هر يك از مظاهر زندگي انساني دخيل است، و آثاري در تبلورهاي روحي آدمي دارد .
17- فايده بهداشتي: آنچه از كار و ادامه دادن آن نتيجه ميشود، سلامتي بدن است، به همان گونه كه تندرستي عامه ي مردم نيز ميتني بر كار كارمندان امور پزشكي و بهداشتي است، يعني پزشكان و دستياران ايشان، بهياران و پرستاران زن و مرد كه در بيمارستانها و داروخانهها و ديگر دستگاههاي وابسته به پزشكي و بهداشت كار ميكنند. پس سلامتي آدمي و قوام و توان نيروها و و تناسب اندامهاي او وابسته به كار است. نيز چنين است سلامتي اجتماع كه آن نيز به كارهاي بسياري كسان - از آنان كه ذكرشان گذشت - وابستگي دارد.
18- فايده پيشرفتي: تقدّم و پيشرفت جامعه و كشورها - چنانكه اشارهاي گذشت - از كار منظّم و جدّي نتيجه ميشود. آن محرّك و انگيزهاي كه موجب ارتقاي آدمي و تكامل زندگي و معيشت او ميشود، و حيات او را از حيات ديگر جانوران متمايز ميسازد، اساساً همان انديشه ي جولانگري است كه خداوند متعال به وي ارزاني داشته است، و آن دست كارگر، و آن پيوند محكمي كه ميان كار دستي و كار فكري برقرار است؛ و آدمي توانايي آن دارد كه با اين دو افزار طبيعت را مسخّر خويش سازد، يعني نخست بينديشد، و سپس به كار برخيزد و به انديشه ي خود تحقّق بخشد، و به خواسته ي خود كه در خدمت گرفتن طبيعت و قوانين آن است برسد و هر چه را كه ميخواهد به دست آورد.
از همين مقوله است اختراعات و اكتشافاتي كه سبب پيدايش تمدّنهاي بشري گذشته و معاصر شده است. و شايد كار فكري و دستي جدّي راه را براي تمدّنهاي در حال پيدايش نيز آماده سازد، چونكه انسان پيوسته در حال انديشيدن و آزمودن و به كار برخاستن است. و از اين راه به تجارب و نتايجي دسترسي پيدا ميكند، و آنها را مي پيرايد و به خواهندگان نورسيدگان ميسپارد. و بدينگونه زندگي آدمي پيشرفت پيدا ميكند و در مسير تكامل پيوسته قرار ميگيرد.
19- فايده صنعتي: اين نكته آشكار است كه كار ركني اساسي از اركان صنايع بشري است. انواع صنعتگري، از دورترين زمانهاي تاريخي از كارهاي انديشمندان و كارگران و سازندگان پديد آمده است. امروز نيز براي درك اهميّت كار در صنايع و نقش اساسي آن در زندگي و جامعه ي انساني ،كافي است كه نظري به كارگاهها و كارخانههاي بزرگ و كوچك در نواحي مختلف جهان بيندازيم، و ملاحظه كنيم كه كاركنان آن چه نقشي بر عهده داشته است و دارد.
20- فايده رفاهي: برخورداري از امكانات رفاهي، در زندگي هر ملّت و مملكت، تنها و تنها در پرتو كار و كوششي به دست آمده است كه آن ملّت به آنها پرداخته است. بنابراين، هر گونه رفاهي، در بخشي از بخشهاي زندگي، نتيجه سعي و تلاش بوده است و هست.
وسايل رفاهي كه متفّكران صنعتي پديد آوردهاند نيز، در اصل و در مراحل بهرهدهي از راه كارهاي پياپي و تجربههاي عملي پيوسته درست شده است. و اين حقيقتي آشكار است.
رفاه فردي و خانوادگي نيز متّكي به كار است؛ انسان بيكار بي هنر چگونه ميتواند زندگيي مرفّه براي خود و يا خانواده ي خود فراهم سازد، مگر اينكه تن به كار دهد، و بكوشد تا به خواسته ي خويش برسد.(10)
پينوشتها:
1- كتاب شهاب،ص22.
2- سوره نساء،141.
3- بحار،ج3، ص 128.
4- غررالحكم، ص269.
5- بحار، ج3، ص86.
6- ج3،ص76، و توحيد مفضل، ص72.
7- بحار، ج3، ص86.
8- صحيفه سجاديه، ابطحي، ص26، چاپ مدرسين.
9- وسائل، ج12، ص15.
10- الحيات، ج5، ص456.
/ج