عفاف در همه اعضا

اميرالمؤمنان، علي (ع)درباره اهميت زبان مي فرمايد:«دو برتري و فضيلت، انسان را از ديگر مخلوقات ممتاز مي کند:اول، آنکه با نيروي عقل، حقايق آفرينش را مي آموزد و ديگر آنکه با قوه منطق و زبان، آموخته هاي خود را به ديگران انتقال مي دهد».اين امتياز، تنها در انحصار انسان است که با قدرت بيان، قادر به انتقال مفاهيم درون ضمير خود است، ولي استفاده از زبان در راه بدگويي، زشت گويي ، آزار رساندن و ضرر زدن به ديگران، ممنوع و در شرع اسلام، حرام است.
چهارشنبه، 7 دی 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
عفاف در همه اعضا

عفاف در همه اعضا
عفاف در همه اعضا


 






 

عفت ورزي زبان
 

اميرالمؤمنان، علي (ع)درباره اهميت زبان مي فرمايد:«دو برتري و فضيلت، انسان را از ديگر مخلوقات ممتاز مي کند:اول، آنکه با نيروي عقل، حقايق آفرينش را مي آموزد و ديگر آنکه با قوه منطق و زبان، آموخته هاي خود را به ديگران انتقال مي دهد».اين امتياز، تنها در انحصار انسان است که با قدرت بيان، قادر به انتقال مفاهيم درون ضمير خود است، ولي استفاده از زبان در راه بدگويي، زشت گويي ، آزار رساندن و ضرر زدن به ديگران، ممنوع و در شرع اسلام، حرام است.
با زبان مي توان کارهاي پسنديده بسياري را انجام داد، ولي بسياري از زشتي ها مانند دروغ گويي، تهمت، غيبت، سرزنش نابجا، پرگويي، شهادت باطل و ...نيز با کمک زبان ظاهر مي شوند.
درباره زبان و حفظ آن از بدي ها و آفت ها، در شروع اسلام، آيات و روايات فراواني مي يابيم.خداوند متعال در آيه 18 سوره ق مي فرمايد:«سخني (از خير و شر)بر زبان نياورد، جز آنکه همان دم فرشته اي مراقب و حاضر بر انجام مأموريت است».در روايتي از پيامبر اکرم(ص)آمده است:«عذابي که خداوند براي زبان معين فرموده است، براي هيچ يک از اعضا و جوارح قرار نداده است.زبان در قيامت مي گويد:چگونه است که سخت ترين عذاب را براي من قرار داده اي؟ به او پاسخ داده مي شود:علت اينکه عذاب تو سخت تر و سنگين تر از عذاب ديگر اعضا و جوارح است، اين است که کلمه اي از تو[زبان]خارج شد که به سبب آن، خود محترمي ريخته شد، اموال مردم به غارت رفت، به نواميس مؤمنان تعرض شد و در نهايت، با آن کلمه، جرم هاي سنگين انساني و اجتماعي تحقق يافت و طبيعي است که ارتکاب اين جرايم سنگين بايد عقاب و پاسخي سنگين به همراه داشته باشد»

ارتباط کلامي در محيط خانواده
 

روابط کلامي در خانه آن مقدار که براي زن اهميت دارد، براي مرد مهم نيست و او در محيط خانه به صرف حضور بيشتر توجه دارد.
آموزه هاي اسلام و درباره شيوه گفتار و مضمون سخن، از ابتداي گفت و گو تا پايان آن را در بر مي گيرد.
در مرتبه نخست، گفت و گوي اعضاي خانواده با هم بايد محترمانه و آهنگ صدا بايد ملايم باشد.در قرآن کريم براي بازداشتن افراد از آواز بلند، تشبيهي آمده است که فرد را به صورت ملايم در همه جا، به ويژه در محيط خانه برانگيزد.
اگر در خانواده اي، مرد و زن با عبارت هايي زيبا با همسرش سخن گويد، در قلب او جايگاهي ويژه مي يابد و افزون بر آن، فرزندان نيز شيوه سخن گفتن را مي آموزند.اميرمؤمنان، علي (ع)مي فرمايد:«زيبا سخن بگوييد تا سخن زيبا بشنويد.»
برخي سخنان آن قدر زيبا هستند که تا آخر عمر فراموش نمي شوند.پيامبر گرامي اسلام با توجه به اين نکته فرمود:«مردي که به زنش بگويد، من تو را دوست دارم،[اثر اين سخن]هرگز از دل زن بيرون نمي رود»از نشانه هاي احترام در گفت و گو اين است که هر يک از زن و شوهر، ديگري را با نامي بخواند که او دوست دارد.صدا کردن همسر با نامي که بيشتردوست دارد، در ايجاد انس و الفت در ميان زوجين، تأثير بسزايي خواهد دشات.بر پايه روايات، لازم است مردم محبت و دوستي را به اعضاي خانواده ، با کلام ابراز کند تا روابط عاطفي عميق تر شود.
نکته مهم ديگر سپاسگزاري اعضاي خانواده از يکديگر است.از صفات زن شايسته اين است که قدردان و سپاسگزار باشد.مرد نيز بايد از تلاش هاي همسر خود در خانواده با گفتار نيکو قدرداني کند.با اين کار، زن تشويق مي شود و صميميت بين آنها افزايش مي يابد.
برخي رفتارها نيز مانع برقراري روابط خوب کلامي در محيط خانواده مي شود، مانند نق زدن، قطع کردن حرف يکديگر، جدال و بگو و مگو در امور کم اهميت، منحرف شدن از موضوع اصلي، تهديد، توهين، تمسخر، انتقاد تند و پرگويي.

عفت زبان
 

وارد کلاس که شدم، از بلند شدن دسته جمعي بچه ها فهيمدم که مريم خدادادي امروز غايب است، و گرنه قبل از اينکه کسي از جايش جابه جا شود، با صداي زنگ دارش بلند مي گفت:«برپا».نگاهي به بچه هاي کلاس انداختم و به طرف صندلي ام رفتم.آرام دفتر کلاس را باز کردم و همان طور که سرم پايين بود، گفتم:مختاري!مريم غايبه؟ مختاري صدايش را صاف کرد و گفت:بله خانم، دو روزي هست که نمي ياد.پرسيدم:مريضه؟ گفت:فکر نکنم خانم، قراره مادرش از حج برگرده.لاله گفت:مطمئني؟ مختاري شانه هايش را بالا انداخت و گفت:خانم اجازه، براش غايبي مي زنين؟ همان طور که دستم را در کيفم مي چرخاندم تا خودکار را پيدا کنم، گفتم:پس چي!لاله و شيدا آرام با هم صحبت مي کردند که يک دفعه بلند زدند زير خنده.توجهي نکردم؛ چون لاله کارش اين بود که کلاس را به هم بريزد يا ديگران را بخنداند و تا وقتي کار بيخ پيدا نمي کرد و اوضاع کلاس و اعصاب معلم به هم نمي ريخت، ادامه مي داد.
شروع کردم به حضور و غياب.چند اسم را بيشتر نخوانده بودم که در کلاس باز شد و دانش آموزي از طرف خانم مدير، سراغ نماينده کلاس را گرفت.گفتم:امروز نماينده غايبه.با اين حال، او هنوز در پاشنه در کلاس ايستاده بود و انگار نمي خواست دست خالي برگردد.مدام اين پا و آن پا مي کرد که يک دفعه لاله با شيطنتي که فقط مخصوص خودش بود، لحن صدايش را تغيير داد و گفت:مريم خدادادي غايبه، از کجا معلوم؟!شايد هم سر سفره عقد حاضره!بعد چند نفري بلند زدند زير خنده.دخترک در چهارچوب در، مات و مبهوت به من نگاه مي کرد.من مختاري را به جاي مريم خدادادي فرستادم و بعد از لاله خواستم که درباره رفتارش توضيح دهد، ولي او هيچ جوابي جز جلوگيري از خنده هايش نداشت.از جايم بلند شدم و با آرامش به لاله گفتم:به نظر تو پرهيزکاري و عفت ورزيدن يعني چه؟ لاله سرش را بالا آورد و گفت: يعني خوب بودن، پاک بودن...و بعد بلافاصله گفت:خانم ببخشيد، به خدا شوخي کردم.
شروع کردم به قدم زدن در کلاس.به آخر کلاس که رسيدم، گفتم:هفته گذشته درکلاس دوم ب درباره عفت ورزي گوش بحث کرديم.اين بار مثل اينکه ايجاب مي کنه درباره عفت ورزي زبان صحبت کنيم تا دينمون رو به بچه هاي اين کلاس هم ادا کرده باشيم.موافقين؟ همه دانش آموزان خواسته و ناخواسته يک صدا گفتند:بله.رو کردم به لاله و گفتم:به نظر تو عفت ورزي زبان چيه؟ زبان ما بايد از چه چيزهايي پرهيز کنه؟ يکي از اون ها شايعه پراکني نيست؟
لاله به لکنت افتاده بود و همان طور که سرش پايين بود و داشت با خودکار، داخل دفترش دايره هاي توپر مي کشيد، گفت:خانوم، من که گفتم شوخي کردم.به قدم زدنم ادامه دادم و گفتم:ولي افراد ديگه نمي دونن که تو شوخي مي کني، به خصوص اون دختر که مطمئناً اين شوخي تو رو جدي گرفته و الان ظرف يکي دو روز اين حرف در کل مدرسه پخش مي شه.لاله حرفي نزد.البته بچه ها، غير از شايعه پراکني هاي اجتماعي، شايعه پراکني هاي سياسي هم داريم، يعني يک عده فرصت طلب و ناآگاه، حرف ها و اعمالي رو به دروغ به دولتمردان و شخصيت هاي سياسي ما نسبت مي دن که به نوعي با آبروي دولت ما بازي مي کنن.همه ساکت بودند.گفتم:نظر شما چيه؟ سميرا که هميشه قيافه اش مرا ياد خواهرم مي انداخت، گفت:خانم!به نظر من غيبت کردن يکي از بزرگ ترين گناهان زبانه.وقتي آدم جلوي ديگران، پشت سر يه نفر حرف بزنه و آبروي اون رو ببره و اجازه نده اون از خودش دفاع کنه، گناه خيلي بزرگي کرده که با زبان انجام شده.گفتم:بله کاملاً درسته.
نگار و عاطفه با هم دست بالا بردند و اجازه خواستند تا صحبت کنند.به عاطفه اجازه صحبت دادم.عاطفه گفت:دروغ گفتن هم يکي از گناهان زبانه که بايد از اون دوري کرد.باورتون نمي شه خانم، چند روز پيش نزديک بود يه دروغ بي پايه و اساس، پايه و اساس يه زندگي رو فرو بريزه.چند تا خونواده افتاده بودن به جون هم تا بالاخره به قول معروف، اين دروغ رو جمعش کردن.اون جا بود که مادربزرگم رو کرد به همه و گفت:«زبان سرخ سر سبز مي دهد بر باد.»
لبخندي زدم و گفتم:درسته.بچه ها اگه خوب دقت کنيم، متوجه مي شيم که خيلي از گناه ها از زبان سرچشمه مي گيره و غير از اينکه عواقب اخروي داره، باعث به هم خوردن روابط اجتماعي هم مي شه.زينب گفت:مثل تهمت زدن؛ وقتي غيبت و دروغ رو با همديگه جمع کنيم، مي شه تهمت.نگاهي به زينب انداختم و گفتم:آفرين، بچه ها ديدين بعضي وقتا موقعي که کسي داره غيبت مي کنه، تذکر مي دين، مي گه:
مگه دروغ مي گم؟ در واقع، با اين جواب، مي خواد کار زشتش رو توجيه کنه، در صورتي که وقتي چيزي واقعيت داره و گفته مي شه، غيبته و وقتي واقعيت نداره و گفته مي شه، تهمته.صداي زمزمه بچه ها در کلاس پيچيد.روي صندلي ام نشستم و دست هايم را در هم گره زدم.آرزو، دختر ورزش کار کلاس با خنده اي که هميشه بر لب داشت، گفت:مي شه گفت پرهيز از ياوه گويي و حرف هاي بيهوده هم جزو عفت ورزي زبانه.ماه گذشته که مسابقات واليبال برگزار شده بود، همين حرف هاي بيهوده سبب شد يه بازي رو که حتم داشتيم مي بريم، ببازيم.با تعجب پرسيدم:چطوري؟ گفت:بين دو نيمه که همه منتظر شنيدن راهنمايي هاي مربي هستن، دو نفر از بچه هاي تيم شروع کردن اداي يکي از افراد تيم مقابل رو در آوردن و ذهن بچه ها رو از مسئله اصلي پرت کردن.مربي هم سرشون فرياد زد و اين سبب شد.که دلخور بشن و نيمه دوم خوب بازي نکنن.
همهمه بچه ها باعث شد که با خود کار روي ميز بزنم.وقتي صداها کمتر شد گفتم:اگه گفتين مصداق هاي ياوه گويي چيه؟ لاله با خجالت گفت:مسخره کردن ديگران.همه بچه ها زدند زير خنده.لاله از خجالت قرمز شد.باورم نمي شه که لاله که سر گروه مسخره کننده ها بود، خودش به اشتباه بودن اين عمل اعتراف کنه.گفتم:پس اعتراف مي کني؟ لاله گفت:خب مي دونم اشتباهه خانم، ولي چي کار کنيم ديگه، کمبود داريم!دوباره بچه ها به او نگاه کردند و خنديدند.زهرا گفت:فحش و ناسزا چي خانم؟ گفتم:بله، فحش و ناسزاگويي هم جزو ياوه گوييه که بايد از اون پرهيز کرد، به ويژه اينکه شخصيت طرف مقابل رو هم زير سؤال مي بره.الهام که دختر بسيار ريزنقشي بود، اجازه گرفت و گفت:خانم مي بخشيد!شوخي هاي نابجا و بي مورد هم جزو عفت ورزي زبانه؟گفتم:آره دخترم جزو همون ياوه گويي هاست.
نگاهي به ساعتم انداختم و گفتم:بچه ها نکته مهمي که شايد کمتر کسي در مورد عفت ورزي زبان مراعات مي کنه، طريقه ارتباط برقرار کردنه.چون ارتباط هاي اجتماعي ما غالباً از طريق زبان و گفت و گو برقرار مي شه، بايد خيلي مواظب حرف زدنمون باشيم و در هر ارتباط کلامي، عفت کلام رو حفظ کنيم.حتي زن و شوهر هر چقدر هم به همديگه علاقه داشته باشن، بايد وقته صحبت کردن، احترام همديگه رو حفظ کنن، به ويژه در مقابل فرزندانشون.دو تا دوست هر قدر هم صميمي باشن، نبايد با شوخي هاي زشت، علاقه شون رو به هم نشون بدن يا فرزندان نبايد از علاقه خالصانه پدر و مادر سوء استفاده کنن و به اون ها بي احترامي کنن.اين قاعده در هر قشري به کار مي ره، در صحبت کردن با کودکان، نوجوانان، افراد مسن يا صحبت کردن کارمند با ارباب رجوع يا حتي معلم با شاگرد و برعکس.ما بايد هنر فن بيان داشته باشيم.در همان لحظه زنگ به صدا در آمد و زمزمه ها بلند تر شد.لاله اجازه گرفت و گفت:حالا خانم ما بايد از کي عذر خواهي کنيم؟ از شما؟ از مريم خدادادي؟ از کودکان و نوجوانان؟ يا از ارباب رجوع؟ سرم را تکان دادم و همان طور که زيپ کيفم را مي کشيدم، خنده ام گرفت.با خنديدن من، همه بچه هاي کلاس خنديدند و يکي يکي از کلاس بيرون رفتند...

پي نوشت ها :
 

[1].عبدالواحد بن محمد تميمي آمدي، تصنيف غررالحکم، قم، دفتر تبليغات اسلامي، ص 50.
[2].نک:محمد بن يعقوب کليني، الکافي، تهران، دارالکتب الاسلاميه، صج2، ص 115 ؛ محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، بيروت، مؤسسه الوفاء، ج68، ص304.
[3].وبرا تانن، تفاوت هاي کلامي در زن و مرد، ترجمه:زهره قراچه داغي، تهران، نشر واحدي، صص 10095.
[4].نک:لقمان:19.
[5].غررالحکم و دررالحلم، ص 436.
[6].حر عاملي، وسائل الشيعه، قم، آل البيت، ج 20، ص23.
[7].کافي، ج2، ص 643.
[8].نک:وسائل الشيعه، ج14، ص10.
[9].نک:جلال الدين سيوطي، الدرالمنثور، قم، نشر مکتبه آيت الله المرعشي النجفي، ج1، ص152.
[10].نک:وسائل الشيعه، ج14، ص115.
[11].ف.چ بر فشتاين، زناشويي درماني، ترجمه:حسن پورعابدي ناييني و غلام رضا منشي، تهران، رشد، ص 161.
 

منبع:نشريه خانواده مطهر



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.