شهيد صياد در قامت يك فرمانده (6)
گفتگو با سردار سر تيپ پاسدار علي فضلي
درآمد
چگونه با شهيد صياد شيرازي آشنا شديد و از نظر شما ويژگي هاي بارز وي کدامند؟
منافقين در پيچيده ترين عمليات هاي خود در ايران اسلامي، به ويژه در تهران اقدامات زيادي را انجام دادند و تلاش هاي بسياري کردند تا منجر به شهادت اين شهيد ارزشمند مان شد. و خوش به احوال شهيد صياد شيرازي که سبک بود و آماده بود براي شهادت. چه شهادت ارزشمندي! نائب آقا امام زمان (عج)، مقام معظم رهبري مي آيند بر بالين اين شهيد بزرگوار و در روز شهادت هم، آن لحظه توفيقي بود که از نزديک مشاهده کردم که حضرت آقا زانو زدند و بر تابوت اين شهيد بزرگوار بوسه زدند. چه توفيقي بالاتر از اين که مورد عنايت نائب آقا امام زمان (عج) قرار بگيريم؟ خوشا به حال شهيد صياد شيرازي که اجر و مزدش نمره قبولي 20 بود و بدا بر حال ما که توفيقش را نداشتيم. خودم را عرض مي کنم. قطعاً لياقتش را نداشتم و اميدوارم که از قافله سالار اين شهدا و از قافله اين شهيدان جا نمانم. از خداوند مي خواهيم در انتهاي گرد و خاک کاروان آنها قرار داشته باشيم. و فرداي قيامت در مقابل حضرت زهرا (س) و رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) شرمنده نباشيم. اينها براي اعتلاي کلمه حق و جبهه حق از همه سرمايه هاي زندگي شان و از جان هايشان گذشتند و ما هنوز در اين دنيا و حال و هواي نفساني آن زيست مي کنيم فقط به اين اميد که خداوند، وفاداري به خون شهدا را از ما نگيرد و در مقابل دشمنان اسلام و انقلاب، وفادار خون هاي مقدس شهدا، به ويژه اين شهيد بزگوار باشيم و با بصيرت بايستيم. اميدوارم که در خلال توضيحاتي که در محضرتان عرض مي کنم، حق ناچيزي را از اين شهيد بزرگوار ادا کرده باشم. قبل از هر چيز با اشاره به اين نکته مهم آغاز مي کنم که در ارديبهشت سال 76 کنگره شهداي استان تهران برگزار شد. دو سه سالي قبل از شروع کنگره شهدا، لشکرهاي 10 حضرت سيد الشهدا (علیه السلام) و27 محمد رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و مقاومت بسيج استان و همه رده هاي سپاه در تهران همت گماشتند تا اين کنگره برگزار شود. وقتي ما به سراغ اقدامات و عملکرد شهيدانمان رفتيم و براي جمع آوري آثار اين شهيدان، يک گروه 36 نفره قريب به 2 سال براي شهيد والا مقام علمدار لشکر سيد الشهدا، شهيد کلهر تلاش کرد، سرانجام حاصل کار همه گروه هائي که به شهرهاي مختلف رفتند و آثار اين شهيد را جمع آوري کردند، با شناختي که من از اين شهيد داشتم، 20 درصد آثار او هم نبود. يقين دارم در مورد شهيد بزرگوار صياد شيرازي هم وضعيت تقريباً به همين منوال است و لذا بايد تلاش زيادي بکنيم که آثار اين شهيد ثبت و ضبط شود تا هم امروز قابل بهره برداري باشد و هم نسل هاي آينده بتوانند شناخت و داوري صحيحي از اين سرباز بزرگ سپاه اسلام داشته باشند.
قبل از اينکه با اين شهيد بزرگوار ملاقات کنم، براي اولين بار در عملياتي که معروف بود به عمليات گردنه خان و مقابله با ضد انقلابيون درکردستان که با همکاري عزيزان ارتش جمهوري اسلامي و عزيزان سپاهي انجام شد، چند تا از دوستان همرزم سپاهي ما همراه شهيد صياد شيرازي بودند و در آن کاروان و جنگ سخت با ضد انقلاب حضور داشتند، به هنگام نقل آن صحنه ها و درگيري ها که بعد از سکوني طولاني اتفاق افتاد و جبهه هايي براي مقابله با ضد انقلاب گشوده شدند، شهداي بزرگواري چون شهيد حاج جعفر جنگرودي که بعدها علمدار لشکر سيد الشهدا شد و تعداد ديگري از دوستان براي من نقل کردند که وقتي در محاصره ضد انقلاب قرار گرفتيم و اين کاروان ناگزير به انجام عمليات از چند محور شد و در ارتفاعي بود که بخشي از آن صخره اي بود و شيب بسيار تندي داشت، وقتي همه نيروها را تقسيم کردند که هر کدام از يک سمتي بروند، به اين محور که رسيدند، هيچ کس پيشنهاد نشد. مي گفت ما هم متحير بوديم که براي همه جا نيرو تقسيم شده و هر واحدي بايد از محوري برود و اين تنها محوري است که کسي را براي آن تعيين نکرده اند. شهيد صياد گفت که من انشاءالله به همراه جمعي از دوستان رزمنده، از اين محور عبور مي کنم. توصيف فتح اين گردنه و پيروزي در آن عمليات، به خصوص با سخنان شهيد جنگرودي باعث شد که خود به خود، مهر اين شهيد در دلمان بنشيند. اواخر سال 58 يا شايد اوايل 59 بود و هنوز جنگ شروع نشده بود که من براي اولين بار ايشان را به همراه دو سه نفر در وروديه حسينيه جماران ديدم. شهيد صياد آن روز بند حمائل بسته بود و لباس کامل رزم به تن داشت و يک سرباز در ميدان نبرد را نشان مي داد. اين اولين بار بود که ايشان را ديدم تا زماني که وارد جنگ شديم و تقريباً از اوايل جنگ اين آشنايي به تدريج عمق پيدا کرد و ادامه يافت تا آخرين بار که 48 ساعت قبل از شهادت اين شهيد بزرگوار در 18 فروردين بود. ما در روز 15 فروردين، در يک جلسه تاريخي، براي تبريک عيد نوروز خدمت ايشان رسيديم. سه روز بعد، يعني در 18 فروردين در مراسم ختم مرحوم اخوي آقاي علي شمخاني در وزارت دفاع هم چند دقيقه اي ايشان را زيارت کردم که اين آخرين ديدار ما بود و شهادت ايشان در ساعت 8 روز 21 فروردين اتفاق افتاده بود. ترور در ساعت 6 صبح به دست يکي از منافقين کوردل انجام مي شود که با پوشش يک رفتگر به خودروي ايشان نزديک مي شود و تحت پوشش درخواست عاجزانه اي که دارد، عمليات تروريستي خود را انجام مي دهد ظاهراً در آن لحظه، آقا زاده اين شهيد بزرگوار (آقا مهدي) مشغول بستن در بوده اند که شهادت پدرشان را در مقابل چشمانشان نظاره مي کنند. ما هم به محض اطلاع در ساعت 7/5 صبح با جمعي از دوستان به منزل اين شهيد بزرگوار رسيديم.
بين توصيفي که از ايشان شنيده بوديد و خودشان چه فرقي وجود داشت؟
شهيد صياد از بعد از عمليات طريق القدس عمق بيشتري پيدا کرد. در آن عمليات عزيزاني که يگان هاي ارتش و سپاه، تيپ 31 عاشورا، تيپ 45 کربلا، تيپ 14 امام حسين(علیه السلام) و ما که در ابتدا يک تيپ احتياط را با کمک چند تن از دوستان همرزم سپاهي و برادر بزرگوارم سردار جعفري، تشکيل داده بوديم، شرکت داشتند و در آنجا تلفيق يگان هاي ارتش و سپاه اتفاق افتاد. البته در عمليات ثامن الائمه هم اين اتفاق افتاده بود. اما در اينجا تسريع شد و شما شکل يگاني را به وضوع مشاهده مي کنيد. در اينجا تيپ 1 لشگر 16 زرهي قزوين هم مشارکت داشت و ما بايد مأموريت تلفيقي را با هم انجام مي داديم. در عمليات طريق القدس، 2 گردان از برادران عزيز ژاندارمري و دو سه گردان از نيروهاي جنگ هاي نامنظم هم که به سپاه ملحق شده بودند و نيز لشگر 31 عاشورا شرکت داشتند. جلسات و هماهنگي هايي داشتيم بين سپاه و ارتش. نحوه هماهنگي تمهيد شد و اين شهيد بزرگوار در تلفيق عمليات هاي مشترک، سهم و نقش کاملاً تعيين کننده و مؤثري داشت، چون تا آن زمان، ما از نظر ساختاري و ادغام و تلفيق، هيچ ارتباط يگاني با هم نداشتيم.
البته ديگر از آنجا به بعد تلفيق نفر به نفر، دسته به دسته، گروهان به گروهان و... به صورت مشترک در چند عمليات مشترک صورت گرفت و نقش شهيد صياد شيرازي در ايجاد اين وحدت و هماهنگي، بسيار کاربردي و تعيين کننده بود.
در آن زمان ارتش و سپاه تا مدت ها ماهيتاً با يکديگر تفاوت داشتند. به نظر شما اين تعامل چگونه به وجود آمد؟
درايت و تدبير فرمانده کل سپاه، آقاي دکتر رضائي و اين شهيد بزرگوار، در ميدان عمل اين تفکر را عملياتي کرد. در واقع تلفيقي از دانش و آموزش و تجهيزات و اخلاص و انگيزه هاي مجاهدت در راه خدا پديد آمد و آن يد واحده اي که امام انتظارش را داشتند اتفاق افتاد. در ميدان عمل، نقش بزرگ شهيد بزرگوار صياد شيرازي، انکار ناپذير است، به ويژه آنکه چنين الگوئي در هيچ يک از ارتش هاي جهان نظير ندارد. گروه هاي مجاهد در راه خدا، يعني پاسدارها و بسيجي ها آمدند و درکنار برادران ارتشي قرار گرفتند که ظاهراً هيچ تناسبي با هم نداشتند. ما در سپاه به نبرد پارتيزاني معتقد بوديم و برادران ارتشي، معتقد به جنگ منظم و کلاسيک بودند و قاعدتاً نزديک شدن اين دو نگاه، آسان و ساده نبود، اما به همت بزرگواراني چون شهيد صياد شيرازي، اين تلفيق و وحدت مبارک شکل گرفت و حاصل آن چندين عمليات غرور آفرين و موفق بود. از آن پس گرفتن اسلحه و مهمات از ارتش، بسيار روان تر شد. تهيه طرح هاي مشترک، خيلي راحت تر و روان تر صورت پذيرفت تا جايي که پيشنهاد انجام عمليات هاي گسترده طريق القدس، فتح المبين و رمضان داده شد که حاصل اين وحدت خجسته بود. در اينجا جا دارد يادي کنيم از شهيد بزرگوار حسن باقري که سهم و رسالت سنگيني را در تشکيل ستاد اطلاعات رزمي و نظامي داشت که شايد در آن روزها حلقه مفقوده بود، ابتکارات وي در تأمين اطلاعات از جبهه، بي نظير بود. امروز ما مي توانيم صحنه عمليات را به خوبي ترسيم کنيم. آن روزها در بيش از 1300 کيلومتر از خاک ميهنمان در جنوب و جنوب غرب و غرب و شمال وغرب، با دشمن بعثي درگير بوديم. خوزستان و ايلام و کرمانشاه و کردستان و آذربايجان درگير جنگ بودند. جغرافياي اين استان ها با هم تفاوت زيادي دارد. موقعيت هاي دفاعي آنها متفاوت است. دشمن در بعضي از اين جاها پيشروي بسيار و شايد بيش از 25 شهر و بيش از 1500 شهرک و روستا را اشغال کرده بود. تلفيق سپاه و ارتش باعث شد که هر دو سازمان تحرک فوق العاده اي پيدا کنند و ابتکارات و خلاقيت ها در اينجا نمايان تر شوند و جايگاه و نقش خودشان را برجسته تر کنند. يادم هست جلسات مشترک عزيزان ارتشي و سپاه را يک در ميان در قرارگاه هاي ارتش و سپاه تشکيل مي داديم. شهيد باقري با تشکيل اطلاعات رزمي به واقع به پشتيباني از عمليات هاي بزرگي که بعدا انجام شدند، پرداخت. ما در آنجا به شدت محتاج شناخت از دشمن بوديم. البته حالا هم به دشمن شناسي نياز مبرم داريم. ولي آن روزها لازمه انجام هر کاري شناخت از دشمن، يگان هاي دشمن، توانمندي فرماندهان آنها و ابتکارات و خلاقيت هاي تاکتيکي آنها بود که به تدريج جايگاه خود را به خوبي در سپاه اسلام پيدا کرد و به انجام عمليات هاي مشترک انجاميد.
تأثيرگذاري شهيد صياد را در مسئوليت هاي گوناگوني که به عهده داشت، چگونه ارزيابي مي کنيد؟
بعد از آنکه بحث قطعنامه پيش آمد، در تشکيل ستاد فرماندهي معظم کل قوا، ايشان هم جزو بنيانگزاران آن قرارگاه بود که بعداً تبديل به ستاد کل نيروهاي مسلح شد و ايشان مسئوليت معاونت بازرسي را داشت. در اين مقطع، نظارت هاي ميداني از يگان هاي سپاه و ارتش و ترکيب تيم هاي ارتشي و سپاهي را بنيان گذاشت و همه دوستان اينکار مشترک را مرهون فکر و انديشه و تلاش اين شهيد بزرگوار مي دانند. بعد هم به دليل شايستگي هايي که از اين شهيد بزرگوار نمايان شد، همزمان با مسئوليت معاونت بازرسي، مسئوليت جانشيني رياست ستاد کل نيروهاي مسلح را هم براي چند سالي تا زمان شهادت به عهده داشت و البته در اين فرايند، همزمان مسئوليتي را در ستاد کل نيروهاي مسلح از فرماندهي معظم کل قوا، مقام معظم رهبري، گرفته بود.
راه اندازي هيئت معارف جنگ نيز از ابتکارات ايشان است و خصوصاً درحوزه درگيري هاي کردستان و عمليات هايي که ايشان فرماندهي اش را به عهده داشت و مشترک بين سپاه و ارتش بود. در قالب اين معارف جنگ، در بعضي جاها به صورت مشترک و در خيلي از موارد هم به صورت جداگانه، کارهاي خوبي انجام شد. ماهيانه دو سه روز براي اين کار وقت مي گذاشت. حتي بعد از شهادت ايشان، عده اي از اين عزيزان، بخش هايي از معارف جنگ را دنبال کردند. با اين ابتکار، عزيزان دانشکده افسري امام علي (علیه السلام) و ساير نيروهاي سه گانه ارتش، به صورت ترکيبي براي توجيه به مناطق جنگي در عمليات مشترک برده مي شوند. در سال گذشته به ياد و نام اين شهيد بزرگوار توفيقي حاصل شد که در گروه معارف ارتش جمهوري اسلامي در کلاس هايي که براي افسران سال سومي ارتش جمهوري اسلامي ايران در منطقه جنوب تشکيل شده بود، به محضر دوستان برسيم.
روحيه شهيد صياد و حالت ايشان بعد از پذيرش قطعنامه چطور بود؟
عراقي ها از اين فرصت استفاده و بعضي از شهرهاي ما را اشغال کردند و در بسياري از جبهه ها شروع به پيشروي کردند، اما با مقابله به مثل و دفاع جانانه بچه ها، به عقب رانده شدند و به همان جائي که قبل از قطعنامه بود، برگشتند. نقش شهيد صياد شيرازي در اين برهه هم بسيار ممتاز بود.
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره 30 - 29