ارزيابي نگرش القاعده

مقاله حاضر در اين بخش، نقد نحوه نگرش القاعده به جهان خارج را از منظر نگارنده عرضه مي‌كند. «گروس» سعي مي‌كند نگاهي يكسويه به موضوع يادشده نداشته باشد، اما خوانندگان گرامي ما بايد به خاطر داشته باشند كه هدف اين نويسنده از ارائه راهكارهاي مندرج در اين مطلب، نهايتاً كمك به واشنگتن براي سلطه عميق‌تر بر جوامع عرب و اسلامي با ابزارهاي مدرن غيرنظامي است و هدف ما از مطالعه چنين آثاري، آشنايي با گذرگاه‌هايي جديد است كه آمريكا قصد دارد با عبور از آنها به جهان دگرگون شده اسلام وارد شود.
چهارشنبه، 14 دی 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ارزيابي نگرش القاعده

ارزيابي نگرش القاعده
ارزيابي نگرش القاعده


 

نوشته: پيتر گروس
ترجمه: محمدرضا بلوردي




 
* اشاره:
مقاله حاضر در اين بخش، نقد نحوه نگرش القاعده به جهان خارج را از منظر نگارنده عرضه مي‌كند. «گروس» سعي مي‌كند نگاهي يكسويه به موضوع يادشده نداشته باشد، اما خوانندگان گرامي ما بايد به خاطر داشته باشند كه هدف اين نويسنده از ارائه راهكارهاي مندرج در اين مطلب، نهايتاً كمك به واشنگتن براي سلطه عميق‌تر بر جوامع عرب و اسلامي با ابزارهاي مدرن غيرنظامي است و هدف ما از مطالعه چنين آثاري، آشنايي با گذرگاه‌هايي جديد است كه آمريكا قصد دارد با عبور از آنها به جهان دگرگون شده اسلام وارد شود.
***

ارزيابي نگرش القاعده

در مورد تعيين وضعيت ديني نگرش القاعده نمي‌توان با دو واژه درست يا اشتباه اظهارنظر كرد ، چرا كه مبتني بر معتقدات ايماني و نه حقايق تاريخي است، بلكه فقط مي‌توان اين گونه ارزيابي كرد و حكم داد كه روايت و نگرش القاعده، به شدت از درك رايجي كه از اسلام نزد مسلمانان جهان وجود دارد، منحرف شده است. اما در بخش تاريخي روايت القاعده مي‌توان گفت كه ملغمه‌اي از حقايق و غيرحقايق است. اگر اين روايت صحيح بود، خشم شديد جهان اسلام از جنايت‌هاي غرب توجيه‌پذير بود، اما اين روايت تا حد زيادي از حقيقت منحرف شده و بخشي از علت آن ادعاهاي دروغيني است كه مطرح شده و اين به علت بي‌توجهي به حقايقي اساسي است كه روايت القاعده را به راه خطا برده است. البته تمامي ادعاهاي مطرح شده در روايت القاعده دروغين نيستند. غرب از قرن 17 تا دهه 60 قرن گذشته بخش‌هاي گسترده‌اي از جهان اسلام را به شكل وحشيانه‌اي استعمار كرد. توجه غرب به زندگي شهروندان غربي، بيشتر از اهتمام آن به زندگي مسلمانان است. هم?چنان كه از حكام مستبد كشورهاي اسلامي حمايت مي‌كند و پشتيباني آن از اسرائيل بي‌هيچ قيد و شرطي صورت مي‌گيرد. ادعاهاي مهم ديگري در روايت القاعده وجود دارد كه صحيح نيست.
در اين ادعاها آمريكا مسؤول حملات هوايي به مسلمانان سومالي بوسني، كوزوو و تيمور شرقي است، از اعمال وحشيانه روسيه و هند عليه مسلمانان در چچن و كشمير حمايت كرده و براي از بين بردن اسلام تلاش كرده است. اين نظرات، تحريف مستندات تاريخي است. ايالات متحده در جريان دخالت‌هاي خود در سومالي، بوسني و كوزوو مرتكب خطاهاي بزرگي شد، اما در تمام اين موارد براي كمك به مسلمانان دخالت كرد و نه براي آزار و اذيت آنها. دخالت آمريكا در بوسني و كوزوو، به خشونت صرب‌ها عليه اكثريت مسلمانان اين مناطق انجاميد. هم چنين دخالت آن در سومالي باعث نجات جان 22?هزار نفر از مسلمانان سومالي شد. نيروهاي غربي در سال 1999 نيز براي پايان دادن به وحشي‌گري‌هاي اندونزي عليه تيمور شرقي و نه براي بي‌احترامي به مسلمانان وارد اين منطقه شدند. ايالات متحده از اقدامات وحشيانه روسيه و هند در چچن و كشمير حمايت نكرد و به هيچ وجه براي از بين بردن اسلام اقدام نكرده است. موضوع مهم چيزي است كه در روايت القاعده حذف و كنار نهاده شده است و اين گونه نشان داده مي‌شود كه در تاريخ روابط بين مسلمانان با غيرمسلمانان، خشونت‌هايي ثبت شده كه تمامي آن به صورت يك جانبه و از سوي غيرمسلمانان بوده است.
كشورهاي غربي اقدامات وحشيانه‌ بزرگي را عليه جوامع اسلامي مرتكب شده‌اند. اين اقدامات شامل برخي جنايت‌ها مي‌شود كه القاعده آشكارا آن را محكوم مي‌كند(تلاش‌هاي غربي براي سركوب و تسليم كردن مستعمرات اسلامي بين سال‌هاي 1700 تا 1960 كه به آن اشاره شد) برخي از اقدامات نيز وجود دارد كه القاعده چيزي از آن نمي‌گويد (كودتاي آمريكا در ايران در سال 1953 و سياست دوگانه آمريكا در قبال افغانستان از سال 1989 تا سال 1992 كه اين كشور را در حالي كه در آتش جنگ مي‌سوخت، رها كرد). از سوي ديگر در اندونزي كه يك كشور مسلمان است، بين سال‌هاي 1975 تا 2000 حدود 200هزار نفر از مردم تيمور شرقي كشته شدند، يا در سال 1965 نيز بين 400 تا 500 هزار نفر از اقليت‌هاي چيني غيرمسلمان آن كشور كشته شدند. بدين ترتيب در تاريخ جديد روابط بين مسلمانان و غيرمسلمانان، جنايت‌هاي بزرگي صورت گرفته كه دوجانبه بوده است. هر دو گروه به علت اعمال وحشيانه‌اي كه انجام داده‌اند مرتكب خطاهايي شده‌اند. بنابراين هر دو طرف بايد به جنايات خود اعتراف كنند و نظر خود درباره طرف مقابل را به خاطر اقداماتي كه خود مرتكب شده‌اند، اصلاح كنند. از سوي ديگر بسياري از مسلمانان به وسيله تندروهاي افراط گرا كشته شده‌اند.
در دهه 90، هزاران افغان مسلمان توسط دولت طالبان به قتل رسيدند. دهها هزار مسلمان الجزايري توسط جنبش افراط‌گرا و خشن الجزاير (جماعت اسلامي مسلح) از سال 1992 تا سال 1998 كشته شدند. هزاران نفر از شيعيان عراقي از سال 2003 توسط تندروهاي سلفي كشته شدند. افراط‌گرايان تندرو سلفي خود را به عنوان مدافع مسلمانان معرفي مي‌كنند، اما در سال‌هاي اخير آنها بيشتر از آمريكايي‌ها و اروپايي‌ها از مسلمانان كشته‌اند. خلاصه اينكه روايت القاعده فضاي زيادي را براي بررسي و اصلاح باقي گذاشته است. شكست در توجه به اين روايت، فضاي منطقي قابل ملاحظه‌اي را براي حمايت از القاعده فراهم مي‌كند. ايالات متحده در اين رابطه چه اقداماتي مي‌تواند انجام دهد؟
بررسي روايت و نگرش القاعده
شايسته است كه دولت امريكا تمامي تلاش‌هاي خود را براي بالا?بردن و افزايش صداهاي جوامع اسلامي كه در درستي نگرش القاعده ترديد مي‌كنند، به كار گيرد. براي تحقق اين هدف ، امريكا بايد همه گونه كمك مفيدي به رهبران مسلمانان، پژوهشگران ، تحليلگران، مدارس، ناشران و ديگر نهادهايي بكند كه با ايدئولوژي القاعده مخالف بوده و آن را به چالش مي‌كشند . به هر حال بايد اعتراف كرد كه اين كمك‌هاي آمريكا، باعث كم شدن اعتبار دريافت‌كنندگان آن در بين توده‌هاي مسلمان مي‌شود. دولت امريكا همچنين بايد شناخت داخلي خود درباره تمامي مسائل مربوط به روايت القاعده را افزايش داده و از آن حمايت كند، به گونه‌اي كه ملت آمريكا بتواند به‌صورت كارآمدي به بررسي اين نگرش و روايت بپردازد. بيان و صداي دولت امريكا زماني در اين بررسي كارآمد خواهد بود كه با يك تجربه عميق، حمايت شده باشد.
به منظور تحقق اين هدف، شايسته است كه ايالات متحده «گروه گفت‌وگوي تمدن‌ها» (cdc) را براي بررسي ديني و تاريخي روايت القاعده تأسيس كند. اين گروه بايد در اداره جديد ديپلماسي عمومي در وزارت خارجه (كه به آن پرداختيم) باشد و از برخي مسئولان وزارت خارجه امريكا تشكيل شود كه از عمق حقوق و فقه اسلامي، تاريخ ديني اسلام، تاريخ سياسي و اجتماعي جهان اسلام و تاريخ روابط مسلمانان با غيرمسلمانان آگاهي داشته باشند. موضوعي كه بيشتر مورد نياز است اينكه مسئولان cdc بايد به زبان جهان اسلام ( مثل عربي، پشتون، پنجابي، فارسي يا اندونزيايي) سخن بگويند. اين مسئولان براي اينكه تجربه كافي را كسب كنند. نيازمند اين هستند كه چند ماه يا حتي چند سال را به آموزش فشرده خاص بپردازند. اين متخصصان حقوق و تاريخ اسلامي ، نيازمند آموزشي خواهند بود تا اينكه به سطح پژوهشگران مسلماني كه از احترام برخوردار هستند، برسند. مسئولان cdc آماده‌اند كه چگونگي انحراف روايت ديني القاعده از اسلام معمولي را توضيح دهند و خطاهاي روايت تاريخي القاعده را نيز برملا كنند؛ درحالي كه نظر عناصر حقيقي اين روايت را نيز به خود جلب مي‌كنند و نگرشي را تقويت كرده و توسعه مي‌دهند كه نماينده رفتارها و ارزش‌هاي رايج در تاريخ اسلامي است. اين مسئولان زمام امور مديريت در سازماندهي نظرات جهان اسلام براي بررسي روايت القاعده را برعهده خواهند گرفت.
روشن است كه جوامع مسلمان، مسئولان cdc را به عنوان منبع اطلاعاتي مستندي درباره دين و تاريخ اسلامي نخواهند پذيرفت. بلكه همچنان بيشتر به منابع اطلاعاتي مستند خود گوش خواهند كرد. حتي اگر چنين هم باشد، مسئولان cdc به هدفي ارزشمند خدمت خواهند كرد. حداقل اينكه حضور آنها هم‌چون يك اشاره همراه با احترام به مسلمان است و ثابت مي‌كند كه دولت آمريكا به امور مسلمانان توجه دارد تا اينكه از احوال آنها با خبر شود. هم‌چنين اين مسئولان باعث برطرف شدن نگراني مسلماناني مي‌شوند كه معتقدند آمريكا قصد از بين بردن اسلام را دارد و نشان مي‌دهند كه بين اسلام رايج و غرب، ارزش‌هاي مهم مشتركي وجود دارد( كه اوباما در سخنراني‌ خود در دانشگاه قاهره از آن سخن گفت) و علوم ديني القاعده متناقص با اسلام است.
در بلند مدت، مسئولان cdc بر واژگاني كه براي بحث بين مسلمانان مطرح مي‌شود تأثير خواهند گذاشت. ممكن است كه بسياري از مسلمانان به صورت مستقيم قانع نشوند ، اما آنها بحث‌ها و بررسي‌هاي مفيدي را تشويق خواهند كرد كه با آن، مسلمانان، يكديگر را قانع مي‌كنند. براي اينكه اين مسئولان ايجاد شوند، وزارت خارجه مي‌تواند برخي سخنگويان خود را كه به زبان‌هاي عربي، پشتون ، پنجابي يا اندونزيايي سخن مي‌گويند به مدارس ديني خصوصي بفرستند تا اينكه دين يا تاريخ اسلام را فراگيرند. وزارت خارجه مي‌تواند پژوهشگران امريكايي را كه با حقوق يا تاريخ اسلامي در ارتباط هستند، جذب كند تا اينكه نمايندگان دولت امريكا در رسانه‌هاي عربي و اسلامي و ديگر مراكز و نشست‌هاي عربي و اسلامي حضور داشته باشند و به عنوان يك نيروي احتياط مدني مشغول فعاليت شوند كه در صورت لزوم نيز فراخوانده مي‌شوند.
وزارت خارجه آمريكا هم‌چنين مي‌تواند پژوهشگراني از جهان اسلام را جذب كند كه آماده هستند آشكارا به صورت تمام وقت يا پاره‌وقت براي دولت امريكا كار كنند. اين گونه افراد در رسانه‌هاي خاورميانه مثل شبكه‌هاي الجزيره و العربيه به صورت رايگان فعاليت مي‌كنند. برخي مي‌گويند كه مسلمانان به هيچ وجه به بررسي نگرش‌هاي خود با امريكايي‌ها موافقت نخواهند كرد ، پس آماده شدن براي پيوستن به اين بررسي‌ها معنايي ندارد. به هر حال دولت امريكا خود را از تجربه ضروري براي پيوستن به اين بررسي محروم كرده است. در اين مرحله دولت امريكا فقط اندكي از دين يا تاريخ اسلام مي‌داند و چيز مهم يا مفيدي در اين رابطه ندارد كه از آن حرف بزند. آيا مسلمانان گفت‌وگو با كسي كه چيزي نمي‌داند را قبول مي‌كنند؟ وقتي كه دولت تجربه بيشتري را به?دست آورده و بر روي ميز بگذارد، استقبال بيشتري از آن خواهد شد. همان‌گونه كه در گذشته گفتيم، كساني در ايالات متحده آمريكا بودند كه برخي مواقع از مسئولان كارگر و ديپلماسي و مشورت دفتر خارجه (Forergh Service) به خاطر برخي سخنان صريح و علني، انتقاد مي‌كردند، اما مسئولان CDC اگر از اين كه به علت انجام برخي‌كارها، اعتبارشان به خطر افتد، بترسند، نمي‌توانند موفق باشند. اين افراد نيازمندند تا در برابر اين نوع حملات ، حمايت شوند.
ايجاد سازمان‌هاي غيردولتي
شايسته است كه دولت آمريكا براي يافتن راه‌هايي به منظور ايجاد سازمان‌هاي غير دولتي جديدي تلاش كند كه با روايت القاعده رقابت و به شيوه‌هاي ديگر، از اهداف آمريكا حمايت مي‌كنند. آنچه ما اكنون نيازمند آن هستيم، ايجاد دو سازمان جديد به شيوه سازمان‌هاي ديده بان حقوق بشر سازمان عفو بين الملل، سازمان شفاف‌سازي و مركز Southern Poverty Lawcenter است تا از اين طريق توجهات را به افكار عمومي تحت شكنجه و آزار و اذيت در سراسر جهان جلب كنيم. سازمان‌هاي غيردولتي موجود كه به محكوم كردن دولت‌ها مي‌پردازند، موفق و كارآمد هستند. دولت‌هايي كه حقوق بشر را نقض مي‌كنند يا اجازه عمل به فساد مي‌دهند ، از انتقاد اين سازمان‌هاي غيردولتي مي‌ترسند و گاهي هم به بهبود مديريت خود روي مي‌آورند. سازمان‌هاي غير دولتي جديد نيز با همين شيوه عمل، اما هدفي جديد را دنبال مي‌كنند؛ شناسايي و انتقاد از پيدايش افكار ويرانگر به?ويژه افكاري كه از روايت القاعده حمايت مي‌كند.
موفقيت اين سازمان‌ها باعث كنترل افكار تخريبي در سراسر جهان مي‌شود و بدين ترتيب به اهداف مهمي از سياست خارجي آمريكا كمك مي‌كنند. دولت آمريكا نمي‌تواند در زمينه ايجاد اين سازمان، زمام امور را خود در دست گيرد، اما اين امكان را دارد كه به دوستان خود در جامعه مدني اين پيام را برساند كه اين كار را انجام دهند. سازمان غيردولتي Hate Watch RELIgious استفاده از قدرت ديني را براي ايجاد تنفر و كراهت در كل جامعه ديني ، برملا كرده و تقبيح مي‌كند . اين سازمان بر مبادي ورودي افكار ديني در سراسر جهان مثل كليساها، مساجد ، كنيسه‌ها، معابد، مدارس، دانشگاه‌هاي ديني، مطبوعات ديني، رسانه‌هاي الكترونيك و اينترنت نظارت خواهد داشت و بخشي از مأموريت آن ، انتقاد از فضاي تشويق نفرت عليه اديان است كه در هر نهاد ديني ممكن است وجود داشته باشد. سازمان Hate Watch Religious هم‌چنين به جوامع ديني نيز فشار خواهد آورد تا به خطاهايي كه اعتقاد آنها عليه ديگران مرتكب شده است، اعتراف كنند. تجربه نشان داده كساني كه به خطاهاي خود اعتراف مي‌كنند، بسيار كمتر به سمت تكرار آن خطا مي‌روند. بر اين اساس ، جوامع ديني كه به گناهان خود معترف هستند، بيشتر به اين موضوع اعتراف مي‌كنند. معمولاً پس از هر درگيري داخلي و نقض حقوق بشر، هيأت‌هاي حقيقت ياب فرستاده مي‌شوند كه زيرساختي براي اعتراف به اشتباه است كه مشهورترين آن آفريقاي جنوبي بود.
مي‌‌توان متوليان ادبيات را وادار كرد تا از همين شيوه پيروي كنند و هيأت‌هاي حقيقت‌يابي درباره كار آنها ايجاد شود. اين سازمان براي محدود كردن حق آزادي بيان ديگران تلاش نخواهد كرد. به عبارت ديگر، گفتمان تنفر را با گفتماني از جنس خودش پاسخ خواهد داد. پس منولوگي كه از سوي كينه جويان مذهبي در هر ديني مطرح مي‌شود، به گفت‌وگوهايي تبديل خواهد شد كه پيام‌هاي انتقادي براي اين افراد به‌دنبال دارد. بنابراين مردمي كه نفرت را گسترش مي‌دهند، خود را در شرايطي مي‌بينند كه كساني هم با آنها مقابله به مثل مي‌كنند و پيروان آنها هر دو سوي روايت مورد نظرشان را مي‌بينند. بدين ترتيب اين سازمان، آزادي بيان بيشتري را در خصوص قضاياي ديني و سياسي ايجاد مي‌كند. پنج ملاحظه وجود دارد كه موضوع ايجاد سازمان غيردولتي Religious – Hate Watch را تقويت و حمايت مي‌كند:
1- شيطان‌ نفرت سرريز شده و خشونت ديني در جهان درحال افزايش است. خشونت‌القاعده چيزي جز يكي از نمونه‌هاي تهديد و خطري گسترده‌تر نيست. نمونه‌هايي درباره منازعات ديني ديگر و مدرن وجود دارد كه جنگ‌هاي داخلي در سودان از سال 1956، جنگ داخلي الجزاير بين افراط‌گرايان و لائيك‌ها در دهه 90 قرن گذشته، جنگ داخلي بين شيعيان و سني‌هاي عراق از سال 2003، بروز انگيزه‌هاي ديني بين طرف‌هاي منازعه اسرائيل و فلسطين و منازعه هند و پاكستان در دهه‌هاي اخير، جنگ داخلي اخير در سريلانكا بين بودايي‌ها و هندوها، جنگ خشن بين طالبان تندرو و ديگر گروه‌هاي افغانستان در دهه 90 قرن گذشته و ظهور اصولگرايان مسيحي، يهودي، مسلمان و هندوهاي خشمگين در سال‌هاي اخير را شامل مي‌شود.
2- هيچ‌گونه حسابرسي قابل ملاحظه‌اي براي فعاليت اديان نيست، لازم است مكانيسمي وجود داشته باشد تا آنها مسئول كارهاي خود باشند.
3- نقد اخلاقي مي‌تواند واژگان و اصطلاحات بحث و بررسي را در جوامعي كه از لحاظ اخلاقي آشفته هستند، بهبود بخشد. برخي جوامعي كه ازطريق نقد اخلاقي متحول شده‌اند، عبارت‌اند از: ايالات متحده آمريكا در دوره قوانين بردگي و نژادي Jim Crow اتحاد جماهير شوروي و جنبش جهاني كمونيسم پس از جنگ جهاني دوم، سياست تبعيض نژادي درآفريقاي جنوبي و كليساي كاتوليك قبل از آغاز دوره دوم واتيكان. نخبگان اين جوامع به فعاليت‌هاي خود ادامه دادند تا رهبران بپذيرند كه افكار و نظام سياسي و اجتماعي كه دارند نامشروع است. بخشي از علت اين امر به اين بر مي‌گردد كه افرادي در خارج، انتقادي مطرح كردند كه پاسخي براي آنها وجود نداشت. كارهايي مثل «كلبه عموتوم» نوشته «هريت بيچر استو» يا «يك روز از زندگي ايوان دنيسوويچ» نوشته « الكساندرسولژنيتسين» براي درهم شكستن اخلاقيات مربوط به بردگي و كمونيسم منتشر شد. به شكل مشابهي اين امكان وجود دارد كه از تنفر ديني انتقاد كرد تا جوامع ديني قانع شوند كه از آن دست برداشته و آن را انكار كنند.
4- سازمان Religious – Hate Watch مي‌تواند نگرش‌هاي غربي را به صورت مفيد و مناسبي وارد بحث‌هاي داخلي و متقابل اسلام درباره علم دين كند. اين سازمان خود را به عنوان يك هيأت بي‌طرف معرفي خواهد كرد كه تمامي معتقدات را براساس معيارهاي موجود دنبال مي‌كند و از هركدام از اين معتقدات، افرادي را براي رهبري آن جذب مي‌كند. بر اين اساس رهبران هركدام از اين معتقدات به سختي مي‌توانند گفت و گو با اين سازمان را نپذيرند. اما كساني كه عذر مي‌آورند و نمي‌پذيرند، ماهيت خود را آشكار مي‌كنند و نشان مي‌دهند كه يا جوابي ندارند يا اينكه چيزي دارند كه نگران آن هستند.
منبع:http://www.ettelaat.com
ارسال توسط کاربر محترم سایت :hasantaleb




 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.