روش تحليل سيره نبوي(ص) (1)

اين مقاله، از سيره نبوي و راهكارهاي تحليلي آن سخن به ميان آورده و به جاي تأكيد و تمركز بر تاريخ و آموزه‌هاي آن، به «تحليلي تاريخي» روي آورده است تا از پيامد آن بتوان به ژرفاي پرگستره سيره نبوي دست يازيد و بدين‌سان با نظر به خاستگاه تاريخ تحليلي كه در آن از ضرورت بحث و بررسي در سيره نبوي، از يك سو، و تحليل تاريخي آن از سوي ديگر، سخن به ميان مي‌رود، بتوان در حد مقدور بر دشواري‌هاي
سه‌شنبه، 27 دی 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
روش تحليل سيره نبوي(ص) (1)

روش تحليل سيره نبوي(ص) (1)
روش تحليل سيره نبوي(ص) (1)


 

نويسنده: سيدحسين حسيني *




 

چكيده
 

اين مقاله، از سيره نبوي و راهكارهاي تحليلي آن سخن به ميان آورده و به جاي تأكيد و تمركز بر تاريخ و آموزه‌هاي آن، به «تحليلي تاريخي» روي آورده است تا از پيامد آن بتوان به ژرفاي پرگستره سيره نبوي دست يازيد و بدين‌سان با نظر به خاستگاه تاريخ تحليلي كه در آن از ضرورت بحث و بررسي در سيره نبوي، از يك سو، و تحليل تاريخي آن از سوي ديگر، سخن به ميان مي‌رود، بتوان در حد مقدور بر دشواري‌هاي تحليل تاريخي غلبه كرد. اين دشواري‌ها عبارت‌اند از: داوري‌هاي مشكل تاريخي، كمبود متون تحليلي و مشخصاً تحليل امور وحياني كه از ضرورت پي‌جويي و نشان‌گرفتن از شالوده‌ها و بنيان‌هايي پرده بر مي‌دارد كه مي‌توان از آنها در تحليل راستين سيره نبوي سود جست. نماياندن چنين شالوده‌هايي، بخش پاياني نوشته را در برگرفته و به مواردي چون هم‌زماني نقل و نقد، نقل و تحليل، حكمت‌يابي معقول، ارتباط و پيوستگي رويدادها و منبع‌دهي به قرآن اشاره شده است. مقاله با معرفي كوتاهي از روش تحليل جامع‌نگر و ارائه نتيجه‌گيري كلي، برخود مهر ختام زده است.
واژه‌هاي كليدي: تاريخ اسلام، سيره نبوي، پيامبر اسلام(ص)، تحليل تاريخي، نقد تاريخي و روش تحقيق تاريخي.

مقدمه
 

از آنجا كه پيامبر خاتم الهي(ص) زيباترين الگوي نمادين و سرمشق حيات نوع انساني و هر آينه جلوه اسوه حسنه الهي است، بنابراين آگاهي و شناخت ابعاد و جلوه‌هاي اسوه برتر انساني در گرو تحليل راستين سيره نبوي امكان‌پذير خواهد بود و بي‌ترديد، اين هدف جز با دستيابي به راه و روش بهينه براي تحليل سيره آن حضرت، محقّق نخواهد شد. خواست و كوشش انسان از سويي و نيز توان حتمي آن الگوي برتر در امكان بالندگي انسان تا افق‌هاي خجستگي مي‌تواند آدمي را در گذرگاه تقرّب استوار سازد چرا كه فرمود: «...اَما لك في رسولِ الله اُسوهٌ»؛(1) و چون پيامبر اعظم(ص) به‌عنوان اسوه حسنه براي بشريت بسنده و كافي است، پس فقط بايد در اين ميسر، گام برداشت و با تحليل صحيح و درست، گامي استوار و دقيق نيز داشت كه: «براي تو بسنده است رسول خدا(ص) را مقتدا گرداني».(2)
امّا آنچه قادر است ياراي اين خواست و اراده باشد، ضرورتاً آگاهي صحيح و شناخت كامل اسوه حسنه در پيكره سيره نبوي است يعني انديشيدن درباره حالات، افكار و اعمال پيامبر(ص) در حد توان نگاه بشري و پژوهيدن جوانب حيات فردي و اجتماعي آن. بر اين اساس، اگر اين بينش طبق موازين راستين بنا شده باشد، بهترين داور واقع‌نما براي عملكرد و اراده انسان خواهد شد و بدين ترتيب نه تنها انديشه و تحليل و بررسي درباره سيره نبوي امري ضروري مي‌نمايد كه پي‌جويي راه و آيين و روش تحليل سيره نبوي نيز دو چندان ضروري خواهد بود؛ موضوعي كه اين مقاله درصدد كشف پاره‌اي از ابعاد آن برآمده است.

الف) خاستگاه تاريخ تحليلي
 

1. دو نوع تاريخ
 

شناخت و آگاهي از سيره نبوي، گاه در اندازه بيان رويدادها و رقم زدن حوادث در توالي زمان شكل‌گيري آنهاست كه آن را «تاريخ نقلي» مي‌ناميم و گاه همراه با بازكاوي پديده‌هاي تاريخي و تجزيه و تحليل آنها ـ ‌در جهت دستيابي به علت يا علت‌هاي قرارگيري چند رويداد در كنار يكديگر، پي‌جويي آثار و پيامدهاي يك يا چند حلقه تاريخي، و يا آشكار ساختن اصول و قوانين حاكم بر روند پيدايش و تغييرات يك جريان تاريخي است كه مي‌توان اين شكل از پژوهش را «تاريخ تحليلي» ناميد.(3)

2. ضرورتها و بايسته‌ها
 

سيره نبوي، هر دو نوع تاريخ نقلي و تحليلي امري بايسته به حساب مي‌آيند، زيرا «تاريخ نقلي» به اين دليل كه اصولاً بدون آن هيچ‌گونه شناختي از موضوع به دست نمي‌‌آيد و در واقع ارتباط حال با گذشته قطع مي‌شود و بر همين اساس، بدون منقولات تاريخي يا مواد اطلاعاتي اوليه كه دستاورد تاريخ نقلي است، تجزيه و تحليل و بررسي علل و آثار هر پديده يا استنباط اصول و قوانين عام وكلي امكان ندارد.
اما ضرورت «تاريخ تحليلي» نيز به دو دليل به روشني آشكار است:
اوّل، «ضرورت دين‌شناسي» است؛ چرا كه پيامبر(ص) به‌عنوان الگو و اسوه ديني، بهترين و زيباترين نماد عيني و حقيقي مكتب توحيدي است و تحليل و بررسي عملكردهاي آن حضرت، راهي است براي شناختن زواياي گوناگون دين. به بيان ديگر، پژوهش تحليلي سيره نبوي، نشان دهنده قوانين ديني در ابعاد «فردي» و «اجتماعي» در دو نماست: در نماي اوّل، خواسته‌ها و آداب اعتقادي، اخلاقي و فقهي و در نماي دوم، اصول فرهنگي و ارزشي و سياسي دين را بر مي‌تابد.
دوم، «ضرورت الگوگيري» است. تحليل ابعاد و زواياي زندگي پر رمز و راز پيامبر(ص) مي‌تواند ما را به اصولي رهنمون باشد كه از آنها راهكارهاي عملي براي زمان كنوني و همه زمان‌ها به دست مي‌آيد. بي‌ترديد، نقل وقايع بر اساس سير زماني هر حادثه و آن‌گونه كه در منابع آمده است، نمي‌‌تواند تعيين كننده راهكار ديني باشد، چرا كه هر رويداد تاريخي در بستر ممتد زماني به وقوع مي‌پيوندد و نگاه به آن جزء بدون تحليل مجموعه حوادث پيش و پس از آن، خطاست.
از دستاوردهاي تاريخ تحليلي آن است كه به هر پديده در روند تاريخي، با توجه به پيش زمينه‌هاي آن و همراه با پيامدهاي پسيني مي‌نگرد، از اين‌رو، به پي‌جويي علل و آثار هر رويداد مي‌پردازد و بر همين اساس در پي پيش‌بيني و برداشت كلي از نتيجه كار تحليلي خود بر مي‌آيد. اين نوع نگاه به تاريخ مي‌تواند از يك سو ياري كننده تحليل‌گر در مسير استنباط اصول و قوانين كلي، و از سوي ديگر دست‌مايه‌اي قابل اعتماد در جهت برداشت راهكارهاي عملي براي زمان فعلي و جامعه كنوني باشد و اين موضوعي است كه از آن به الگوگيري تعبير كرده‌ايم.

3. آموزه‌هاي تاريخي
 

بدين‌سان، با نگاهي فراتر از موضوع سيره نبوي، نظري كوتاه به ويژگي‌هاي كلي تاريخ نقلي و تحليلي افكنده و شاخصه‌هاي آنها را از يكديگر متمايز مي‌كنيم.
تاريخ نقلي، «جزئي‌نگر» است و تنها مي‌توان آن را در محدوده علوم نقلي جاي داد. تاريخ تحليلي، بر عكس، فراتر از يك رويداد است، زيرا نگرشي كلّي و جامع دارد تا به نوعي علت‌يابي و كشف قواعد حاكم بر روابط پديده‌ها بپردازد. از اين‌رو استفاده از ابزارهاي تحليل عقلي و از جمله به كارگيري روش‌هاي تعقلي و منطقي، در تاريخ تحليلي به روشني نمايان است، و البته همين خصوصيات است كه كارآمدي تاريخ تحليلي را در زمان حال و آينده افزايش مي‌دهد،(4) چرا كه در اين منظر تاريخي، از گذشته به سود آينده بهره‌برداري مي‌شود و به فرموده امام علي(ع): «بر پايه رويدادهاي گذشته درباره آينده استدلال کن».(5)

4. رويكرد اقسام تاريخ
 

اكنون مي‌توان چگونگي وابستگي و تأثير هر يك از اين اقسام را بهتر شناخت تا جايگاه و برآورد اهميت آنها را به دست آورد. بي‌هيچ گمان، بدون تاريخ نقلي، سخن از هر نوع تاريخ تحليلي نارواست و از اين‌رو تاريخ تحليلي به تاريخ نقلي وابسته است. اما آيا در نقل حوادث تاريخي نيز مي‌توان جايگاهي براي حضور تاريخ تحليلي قائل شد؟
شرح اين سخن را بايد در جاي خود جستجو كرد، اما كوتاه سخن آنكه به كمك پاره‌اي تفاوت‌ها در منقولات تاريخي مي‌توان ردپاي ذهن و انديشه ويژه مورخ تاريخ را در چگونگي انعكاس رويدادهاي تاريخي مشاهده كرد. كيفيت طرح و بازسازي موضوع، نحوه آغاز و پايان، حذف يا اضافه برخي حوادث مرتبط، انتخاب موضوعها و حتي برگزيدن واژگان نقل رويداد، كوتاه يا بلند كردن داستان، اهميت دادن يا كم‌كردن جلوه بعضي از رخدادها و مواردي اين چنين،(6) همگي عواملي هستند كه پيرامون يك رويداد تاريخي مشخص و معين، ذهنيت مخاطبان را در دو زاويه ديد غير قابل جمع قرار مي‌دهد.
به هر حال، همه اين نشانه‌ها، از فرآيند پذيرش يك برداشت فكري خاص حكايت دارند كه گريزي از آن نيست و از اين رو هر چند تاريخ تحليلي ـ‌به معنايي كه از آن سخن رفت‌ـ به‌عنوان پيش زمينه فكري در نقل حوادث تاريخ چنين پيشگاهي ندارد، ولي پيراسته دانستن ذهن مورخ از هر نوع انديشه تحليلي نيز خلاف حكم خرد و مخالف قراين فراز پيش است. اما اين همه گفتار نيست؛ چرا كه از چيرگي پنهان نگاه فلسفه تاريخ نيز نبايد فروگذار بود. هر تحليل‌گر تاريخي، دانسته يا ندانسته، درباره روند سير تاريخي پيش‌داوري‌هاي كلي دارد. و اين صبغه فكري، لايه‌هاي معرفتي او را به همنوايي فرا مي‌خواند.(7)
بدين‌سان، تاريخ نقلي از جهت «روش» بر تاريخ تحليلي تقدم دارد، زيرا منقولات تاريخي، ابزار تحليل و بررسي پديده هستند. در عين حال گونه‌اي از آزمون‌هاي اجمالي تاريخ تحليلي نيز از جهت رتبي و منطقي، بر تاريخ نقلي تقدم خواهند داشت. و چنانچه بخواهيم در سير تأثير و تأثرات دقيق شويم، بايد از نقش ديدگاه‌هاي عمومي در افق فلسفه تاريخ نيز سخن برانيم كه سايه خود را بر تاريخ تحليلي مي‌گستراند.

5. جايگاه تاريخ تحليلي
 

بدين ترتيب، تاريخ نقلي در فراهم آوردن مقدمات و مبادي، براي تاريخ تحليلي نقش بسزايي دارد، و با تاريخ تحليلي است كه مي‌توان به دستاوردها و نتيجه‌گيري‌هاي تاريخي منطقي رسيد. پس اين هر دو، ساز و كار يكديگرند. و البته تاريخ، معناي اصلي خود را با تاريخ تحليلي باز مي‌يابد و بدون تاريخ تحليلي، منقولات، ارزش حقيقي خود را از دست مي‌دهند.

6. روش تلفيقي قرآن
 

جالب توجه اينكه مي‌توان هم‌سنخي بين دو رويكرد نقلي و تحليلي را به عيان در روش تاريخي قرآن كريم نيز ديد. تفصيل دقيق اين مقوله در جاي خود قابل بررسي است، ولي اشاره مي‌شود كه قرآن از يك سو به نقل وقايع مي‌پردازد و در عين حال به فرآيند تحليلي رويدادها نيز نظر مي‌اندازد، از جمله در آيات ذيل:
خداوند اراده كرده است انسان را با احكام وآداب خود آشنا ساخته و به عمل به سيره و سنت‌هاي الهي انبيا گذشته، هدايت و راهبر شود: «خداوند مي‌خواهد (احکام خويش را) براي شما روشن سازد و شما را به سيره و سنت (حسنه) پيشينيان راهبر شود»(نساء: 26). تا به پندي شايسته دست يابد: «پس بر ايشان اين پند و داستان را بخوان، باشد که انديشه کنند»(اعراف: 176) از اين‌رو اخبار پيشينيان را تنها به حق و راستي حكايت مي‌كند: «ما داستانشان را به راستي و درستي بر تو مي خوانيم»(كهف: 13)(8) و هر نقلي را روا و درست نمي‌انگارد كه: «اينها حديث حق و حقيقت است»(آل‌عمران:62).(9) بنابراين، حديثِ حقّ و حقيقت و امر راست مطابق با واقع، آن است كه خداوند نقل مي‌فرمايد و نه غير آن، و ترديدي نيست كه در مورد ما انسان‌ها انتخاب و گزينش تاريخ صحيح از ناصحيح، بدون تحليل و داوري ممكن نيست.
بدين‌سان، ملاحظه مي‌شود كه در قرآن مجيد، برخي از اخبار قطعي تمدن‌هاي پيشين حكايت مي‌شود: «اين از اخبار آن شهرهاست که بر تو مي‌خوانيم؛ بعضي از آنها هنوز برپا مانده‌اند و بعضي برباد رفته‌اند»(هود: 100)؛ يا از پيامبران دوردست بر پيامبر خود مي‌خواند: «بدين‌سان بر تو از اخبار گذشته مي‌خوانيم»(طه: 99). و در عين حال كه نقل آن توأم با گزينش ويژه‌اي است: «ما بهترين داستان‌سرايي را با وحي فرستادن همين قرآن بر تو مي‌خوانيم» (يوسف: 3)، و البته گزينشي خاص و مشخص: «...و يکايک اخبار پيامبران را بر تو مي‌خوانيم، هم آنچه به آن دل تو را استوار مي‌داريم»(هود:120)، اما از سوي ديگر آنچه نقل مي‌كند، بدون ارائه تحليل و جمع بندي رها نمي‌سازد. براي مثال، سرآغاز داستان فرزندان آدم(ع) چنين است: «و بر آنان داستان دو پسر آدم را به راستي و درستي بخوان»(مائده: 27)، و پس از بيان پاره‌اي جريان‌ها مانند قرباني كردن برادران، گفت‌وگوها، كشتن برادر، به خاك سپاري و پشيماني قابيل، نتيجه‌گيري نهايي بدين صورت ارائه مي‌شود: «به اين جهت بر بني اسرائيل مقرر داشتيم که هر کس را جز به قصاص قتل يا به جزاي فساد در روي زمين بکشد، مانند اين است که همه مردم را کشته باشد، و هر کس را زنده بدارد مانند اين است که همه مردم را زنده داشته باشد...»(مائده: 32)(10) و به اين ترتيب، پس از بيان اجزاي منقول داستان، به ارائه حكم كلّي و تحليل قاعده انساني مبادرت مي‌ورزد كه ديگر جنبه نقل رويداد ندارد، بلكه بر اساس ذكر رويدادهاي داستان، به تجزيه و تحليل اصل داستان و ارائه قاعده و قانون مي‌پردازد.

پي نوشت ها :
 

*استاديار گروه تاريخ مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره).
1. محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج22، ص40.
2. نهج البلاغه، خطبه 160.
3. ر.ک: مقدمه ابن خلدون، ص46 که در تعريف خود از تاريخ، سويه تحليلي آن را مدّ نظر قرار مي دهد. همچنين ر.ک: جميل صليبا، واژه نامه فلسفه و علوم اجتماعي، ص 108.
4. مرتضي مطهري، جامعه و تاريخ، ص58 و 59.
5. نهج البلاغه، نامه 31.
6. عبدالحسين زرين كوب، دو قرن سکوت، ص هفت؛ همچنين ر.ک: ويل دورانت، درآمدي بر تاريخ تمدن، ص168؛ صادق آيئنه‌وند، تاريخ سياسي اسلام، ص8.
7. اين بحث را بايد در محل خود پس گرفت، (ر.ک: مرتضي مطهري، فلسفه تاريخ، ص189 و همچنين ر.ك: عبدالحميد صديقي، تفسير تاريخ و اج. دبليو والش، مقدمه اي بر فلسفه تاريخ.
8. اين کريمه در مورد جريان اصحاب کهف است و سر تاسر حکايت آن، توأم با اظهارنظر و تحليل مسئله است حتي در ادامه همين آيه مي فرمايد: «... انهم فتنه امنوا بربّهم و زدنهم هُدي؛ ايشان جوانمرداني بودند که در نهان به پرورگارشان ايمان آورده بودند و ما بر هدايتشان افزوديم».(کهف:13)
9. اين کريمه پس از حکايت داستان حضرت عيسي(ع) و بنا بر رأي مفسّران فريقين در جريان مناظره عده‌اي از مسيحيان نجران درباره خلقت حضرتش، با رسول خدا(ص) آمده است که خود نيز مي‌تواند شاهدي بر رويکرد تلفيقي نقلي و تحليلي قرآن باشد. علامه طباطبايي نيز ذيل اين آيه، اضافه مي‌کند که: «...در اينجا به آنچه درباره قصه‌هاي عيسي(ع) گذشت، اشاره نموده و به نحو قصر قلب آن را حقّ شمرده است؛ يعني تذکر مي‌دهد آنچه ما از قصص او شرح داديم همان حقّ است نه آنچه نصاري در آن باره ادعا مي‌کنند.(سيدمحمدحسين طباطبائي، الميزان، ج3، ص392).
10. همچنين نهج‌البلاغه، خطبه 192 (قاصعه)، ص 218 و 219 هم توجه به اين دو شيوه نگاه تاريخي به روشني نمايان شده است.
 

منبع: نشريه تاريخ در آينه پژوهش شماره 26



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط