تأملاتي نظري و تاريخي در علل و انگيزه هاي پيدايش جريان آقاي منتظري (18)

تحريف واقعيت هاي تاريخي و وارونه جلوه دادن رويدادها و جريان هاي گذشته، از شگردهاي شيطاني و شناخته شده افراد و گروه هايي است كه راهشان از مردم جداست و به علت خودبيني وكيش شخصيت يا به علت هاي ديگر نمي توانند راستي و درستي راپاس بدارند و با ديگران صداقت داشته باشند و آنگاه كه مطامع نفساني وخواسته هاي شيطاني برخرد و انديشه غلبه يابد دروغ پردازي، تحريف گري و وارونه نويسي به عنوان يك استراتژي به كار گرفته مي شود و تاريخ را به ابتذال مي كشاند.
پنجشنبه، 6 بهمن 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تأملاتي نظري و تاريخي در علل و انگيزه هاي پيدايش جريان آقاي منتظري (18)

 تأملاتي نظري و تاريخي در علل و انگيزه هاي پيدايش جريان آقاي منتظري (18)
تأملاتي نظري و تاريخي در علل و انگيزه هاي پيدايش جريان آقاي منتظري (18)


 

نويسنده: دكتر سيد حميد روحاني (1)




 

ضد و نقيض گويي ها
 

تحريف واقعيت هاي تاريخي و وارونه جلوه دادن رويدادها و جريان هاي گذشته، از شگردهاي شيطاني و شناخته شده افراد و گروه هايي است كه راهشان از مردم جداست و به علت خودبيني وكيش شخصيت يا به علت هاي ديگر نمي توانند راستي و درستي راپاس بدارند و با ديگران صداقت داشته باشند و آنگاه كه مطامع نفساني وخواسته هاي شيطاني برخرد و انديشه غلبه يابد دروغ پردازي، تحريف گري و وارونه نويسي به عنوان يك استراتژي به كار گرفته مي شود و تاريخ را به ابتذال مي كشاند.
با نگاهي به بعضي از كتاب هايي كه از گذشته تا به امروز زير عنوان تاريخ، خاطره، سياحت نامه، سفرنامه، زندگينامه و... منتشر شده است و با مطالعه روي پيشينه نويسندگان آن، اين نكته آشكار مي شود كه تحريف گران تاريخ يكي از اين سه دسته اند:
1. كساني كه سر در آخور بيگانگان داشته و دارند و طوطي صفت آنچه استادان ماسوني، صهيونيستي و... مي گويند، بازگو مي كنند.
2. كساني كه در پيشگاه ملت ها متهم و زير سؤال هستند و در راه دفاع از خود به تاريخ خيانت مي كنند و واقعيت ها را وارونه جلوه مي دهند تا خود را تبرئه كنند.
3. آنان كه رويدادها و حوادث تاريخي را بر خلاف اميال و اغراض شخصي، باندي و سياسي خود مي بينند، از اين رو، مي كوشند با به زير سؤال بردن واقعيت ها، راه نفوذ و قدرت و كسب موقعيت را براي خود و باند خويش هموار سازند.
آنچه در درازاي سده گذشته تا به امروز عليه نهضت ها و حركت هاي مردمي و رهبران آن به رشته نگارش كشيده شده است از سوي كساني كه با يكي از اين سه جريان و يا با هر سه آن پيوندي عميق داشته اند. برخي از آنان روي وابستگي به سازمان فراماسوني و باندهاي سياسي مأمور بوده اند طبق سياست آن سازمان و منافع گروهي تاريخ را تحريف كنند، برخي نيز روي گرايش هاي انحرافي، اصولا اسلام و آرمان ها واهداف اسلامي را برنمي تابيدند و آن را ناهماهنگ با منافع مادي و باندي خود مي ديدند. برخي از آنان نيز به علت خيانت هايي كه به ملت ها و آرمان هاي مردمي كرده اند، راه علاج را در تحريف واقعيت ها پنداشته وگمان كرده اند با دروغ پردازي و خيانت به تاريخ مي توانند خود را تبرئه كنند و ننگ را با رنگ بزدايند.
از ويژگي هاي مشترك و آشكار اين دسته از تاريخ نگاران يا درواقع تحريف گران تاريخ، ضد و نقيض گويي مي باشد. با نگاهي گذرا به كتاب هاي تاريخي كه بر پايه راستي و درستي و صداقت و امانت نوشته نشده اند، مشخص مي گردد كه نويسندگان آن به وفور دچار تناقض گويي شده اند كه بايد آن را از آثار شوم دروغ پردازي دانست كه گفته اند «دروغگو كم حافظه مي شود»و اگر روزي پژوهشگري به گردآوري ضد و نقيض گويي هاي اين گونه
كتاب ها بنشيند، بي ترديد چند جلد كتاب از تناقض گويي هاي تحريف گران تاريخ مي تواند به نمايش بگذارد و ما در اين فرگرد تنها به آوردن نمونه هايي از اين ضد و نقيض گويي ها در برخي از كتاب هاي تاريخ سده پيشين بسنده مي كنيم و مي گذريم تا ضد و نقيض گويي هاي خاطرات منسوب به آقاي منتظري را مورد بررسي قرار دهيم واين نكته را به او و ديگر دست اندركاران آن كتاب به اصطلاح خاطرات يادآور شويم كه تحريف گران تاريخ در درازاي سده گذشته كه با قلم سخيف و بي مايه خود واقعيت ها را وارونه و چهره رهبران حركت ها و نهضت ها را مخدوش نماياندند واقعيت هاي تاريخ كامياب بوده اند كه شما امروز پا جاي پاي آنها نهاده ايد و بيراهه پويي آنان را پي گرفته ايد؟! كاش از سرنوشت تحريف گران تاريخ درس عبرت مي گرفتيد و درمي يافتيد كه با سياه كاري ها و تحريف گري ها نمي توان واقعيت ها را پوشيده نگاه داشت و حق را ناحق جلوه داد. آفتاب براي هميشه پشت ابر نمي ماند و نور خدا با فوت سست فرومايگان و سست باوران خاموش نمي شود و اصولا دروغ فروغ ندارد.
فراماسون ها و ديگر خائنان به ملت و كشور در درازاي سده گذشته صدها جلد كتاب در راه به زير سؤال بردن جنبش تنباكو، نهضت مشروطه و ديگر حركت هاي اسلامي به رشته نگارش كشيدند و نيز در راه خدشه دار كردن چهره هاي انقلابي و رهبران نستوه اسلامي مانند شيخ فضل الله نوري، سيد عبدالله بهبهاني، مدرس و كاشاني و حتي ميرزاي شيرازي، ميرزاي آشتياني، سيد كاظم يزدي، آخوند خراساني و... تهمت ها زدند، بهتان ها تراشيدند، پيرايه ها بستند، دروغ ها بافتند، شايعات ساختند و جوسازي ها كردند. آيا به رغم اين دسيسه هاي گسترده به اغراض دلخواه خود رسيدند؟آيا توانستند نهضت تنباكو و مشروطه و... را حركت هايي منهاي اسلام بنمايانند؟آيا توانستند رهبران عالي مقام حركت ها و نهضت هاي سده پيشين را در ميان نسل ها و ملت ها به زير سؤال ببرند؟و راهشان را بي رهرو سازند؟! يا اينكه تنها عرض خود بردند و زحمت ما داشتند؟!
ميرزا محمد شريف كرماني كه از سوي هم مسلكان ماسوني خود به«ناظم الاسلام»ملقب
گرديد (2)در كتاب خود به نام تاريخ بيداري ايرانيان مي كوشد حكم ميرزاي شيرازي را در مورد قرار داد رژي به زير سؤال ببرد و به پيروي از دربار ناصرالدين شاه و ديگر مهره ها و چهره هاي وابسته به بيگانه آن حكم را ساخته و پرداخته اين و آن بنماياند. از اين رو مي نويسد:
... ميرزاي آشتياني حكم به حرمت استعمال دخانيات كرده و حكمي به اين عبارت نوشتند و نسبت آن را به مرحوم حجت الاسلام حاج ميرزا حسن شيرازي دادند و منتشر ساختند: اليوم استعمال تنباكو و توتون بأي نحو كان در حكم محاربه با امام زمان است...
از آنجا كه دروغگو كم حافظه مي شود بلافاصله در سطر بعد آورده است:
... قبل از انتشار شرح را به حجت الاسلام حاجي ميرزا محمد حسن شيرازي كه در سامرا، متوقف و رئيس اماميه بودند نوشتند، ايشان هم امضا فرمودند!!(3)
او براي به زير سؤال بردن سيد عبدالله بهبهاني ادعا مي كند كه او با حكم ميرزاي شيرازي در مورد تحريم تنباكو مخالفت كرد و اظهار داشت:
... اولا من مقلد نيستم و مجتهدم و ثانيا اين صورت حكم كه نسبت به جناب آقاي ميرزاي شيرازي مي دهند حكم است يا فتوا، اگر حكم است كه بايد بين مدعي و مدعي عليه و در مقام ترافع باشد(4)واگر فتوا است كه بايد كليت داشته باشد و فتوا نسبت به مقلدين لازم العمل است، نه نسبت به مجتهد... (5)
ليكن در چند صفحه بعد مي نويسد در نشستي كه علما از جمله سيد عبدالله بهباني با مقدمات دولتي پيرامون حكم ميرزاي شيرازي داشتند، اولا رخصت ندادند كه قليان به اين مجلس بياورند و ثانيا در برابر پافشاري مقامات دولتي براي برداشتن حرمت از استعمال توتون و تنباكو، علما از جمله سيد عبدالله بهبهاني پاسخ دادند:
... مي دانيد كه دراين منع ما را از هيچ رو مدخليتي نبوده و نيست. ازجانب رفيع الجوانب حضرت حجت الاسلام كه نايب امام و حكم جنابش درباره مجتهد و مقلد نافذ و واجب الاتباع است درسر من رأي حكمي به منع استعمال دخانيات به تفصيلي كه مي دانيد شرف صدور يافته [است](6)
احمد كسروي نيزكه در تحريف تاريخ و ناديده گرفتن تأثير اسلام و روحانيت درمبارزات ملت ايران، تلاش زيادي داشته است در كتاب خود به ضد و نقيض گويي فراوان دچار شده است. به عنوان نمونه در يك جا ادعا كرده است:
... اگر راستي را خواهيم اين علماي نجف و دو سيد و كساني ديگري ازعملا كه پافشاري در مشروطه خواهي مي نمودند، معني درست مشروطه و نتيجه رواج
قانون هاي اروپايي را نمي دانستند و از ناسازگاري بسيار آشكار كه ميانه مشروطه و كيش شيعي است آگاهي درستي نمي داشتند... (7)
ليكن در جاي ديگر مي آورد:
... اينكه گفته اند دو سيد وديگران از مشروطه آگاه نمي بودند ودرعبدالعظيم يادر سفارتخانه، ديگران آن را به زبان ايشان انداختند، سخني است كه از دل هاي پاكي نتراويده. در ايران بسيارند كساني كه خود كاري نمي توانند و هميشه مي خواهند كارهاي ارج دار ديگران را هم از بها اندازند و بي خردانه زبان به چنين سخناني باز مي كنند. سرجنباناني در ايران از بيست و سي سال پيش، معني مشروطه و چگونگي زيست توده هاي اروپايي را مي دانستند... واز چند سال باز گفتارها درباره قانون و مشروطه در روزنامه هاي فارسي نوشته مي شد. آري توده انبوه و مردم بازاري از آن آگاه نمي بودند ولي اين جز از آن است كه دو سيد هم نداشته باشند... . بي گمان اينان دانسته مي كوشيدند... (8)
حاج سياح ماسوني و معلوم الحال نيز در بخشي از خاطرات خود ادعا مي كند كه بست نشينان حضرت عبدالعظيم در نهضت مشروطه اتاق عدليه رامي خواستند ودرجاي ديگر ادعا مي كندكه پس از تحصن مردم در سفارتخانه انگليس، اتاق عدليه بر سر زبان ها افتاد. به اين تناقض گويي توجه كنيد:
... درمسأله نوز هم علما با جمعي از طلاب و تجار در حضرت عبدالعظيم بستي شدند... به شكايت ازعين الدوله، خواستن اتاق عدليه اضافه شد... شاه هم وعده تأسيس اتاق عدل را داده بود لكن عين الدوله نرم نشده و از وعده اتاق عدل خبري نشد... (9)
... سفيرانگليس از مردم سؤال كرد شما چه مي خواهيد، خواستند بعضي عوام بگويند ما آقايان را مي خواهيم عقلاي چند گفتند نبايد به اين اكتفا كرد و نبايد به عزل
عين الدوله هم قناعت كرد پس مصمم شدند كه بر تقاضاي خود، خواستن اتاق عدالت كه شايد معني آن را هم نمي دانستند بيفزايند... (10)
از اين گونه ضد و نقيض گويي ها در كتاب هاي يكصدسال گذشته تا به امروز كه در زمينه تاريخ نوشته شده است فراوان است كه گردآوري آن «مثنوي هفتاد من كاغذ شود»و چنان كه اشاره شد اين گونه ضد و نقيض گويي ها ريشه در دروغ پردازي ها و تحريف گري هاي تاريخ نويسان و خاطره نويساني دارد كه راهشان از مردم جداست و براي تبرئه خود از خيانت هايي كه به ملت و كشور داشته اند، ناگزيرند به خلاف گويي و دروغ پردازي چنگ بزنند و واقعيت ها را انگار كنند، ليكن دم خروس از چاك لباسشان آشكار شده و دروغ گويان و تحريف گران را رسوا كرده است.
در خاطرات منسوب به آقاي شيخ حسينعلي منتظري نيز ازاين گونه ضد و نقيض گويي ها ديده مي شود كه برخي از آنها براي خوانندگان و عبرت آيندگان نقل مي شود.
در بخشي از اين كتاب از زبان آقاي منتظري در مورد باورمندي ديني سران و بنيانگذاران سازمان منافقين آمده است:
... من جزوه شناخت را نديده بودم تاآنكه در زندان آن را مطالعه كردم و ديدم افكار كمونيستي در آن زياد بود، در زندان كتاب راه تكامل و كتاب امام حسين را هم كه نوشته مرحوم رضايي بود، خواندم ولي از جزوه شناخت آنها خوشم نيامد... (11)
و در جاي ديگر آورده است :
... سازمان مجاهدين در ابتدا بر اساس اسلام و مذهب تشيع تشكيل يافت... و قهرا كار به دست افراد فرصت طلب و ناوارد افتاد و به انحراف كشيده شد... (12)
ونيز در جاي ديگر اين خاطرات آمده است:
... آقاي نفري مي گفت قدر محمد را حالا آدم مي فهمد براي اينكه وقتي كتاب شناخت مجاهدين آمد در نجف همه افراد با اعجاب به آن مي نگريستند، اما محمد مي گفت اينها درست نيست، اينها افكارشان انحرافي است، اينها مطالب مادي گري در نوشته هايشان زياد هست. ايشان مي گفت ما همه ازمحمد عصباني شده بوديم ولي حالا مي فهميم محمد دركش از ما خيلي بيشتر بوده و ما آن وقت نمي فهميديم. اين را آقاي نفري در زندان براي من تعريف كرد، راستش من نگران بودم كه مبادا محمد در خارج از كشور در دام اينها افتاده باشد، بعد كه اين مطلب را شنيدم خيلي خوشحال شدم... (13)
بنابر آنچه در اين خاطرات آمده است آقاي منتظري با مطالعه كتاب شناخت كه از سوي بنيانگذاران سازمان تدوين شده است، در مي يابد كه افكار كمونيستي در آن زياد است و بنابراين علي القاعده بايد به اين نتيجه رسيده باشد كه سازمان داراي انديشه هاي انحرافي، التقاطي و ماركسيستي مي باشد و تشكيلات آن بر پايه اسلام اصيل و راستين بنياد نيافته است، ليكن نامبرده به رغم آنچه از جزوه شناخت درباره سازمان دريافت كرده است، اظهار مي دارد:
... سازمان مجاهدين در ابتدا بر اساس و مذهب تشيع تشكيل يافت... وقهرا كار به دست افراد فرصت طلب وناوارد افتاد و به انحراف كشيده شد!!
بنابراين اظهارنظر، سازمان ازديد آقاي منتظري از آغاز انحرافي نداشت. بنيانگذاران آن به مباني اسلامي«وارد»بودند و آنگاه كه تشكيلات به دست افراد«ناوارد» افتاد به انحراف كشيده شد!و اگر اين نظريه مورد تأييد آقاي منتظري مي باشد، بايد پرسيد چرا وقتي از آقاي
نفري مي شنود كه شهيد محمد منتظري كتاب شناخت را رد مي كرده و اظهارمي داشته است كه اين كتاب درست نيست و«اينها [مجاهدين خلق] افكارشان انحرافي است، اينها مطالب مادي گري در نوشته هايشان زياد هست»آقاي منتظري بنا بر اعتراف خودش «خوشحال مي شود كه محمد در خارج از كشور در دام اينها نيفتاده»است؟!و اصولا بايد ديد از نظر آقاي منتظري «سازماني كه بر اساس اسلام و مذهب تشيع تشكيل مي يابد» داراي چه نشانه ها و ويژگي هايي مي باشد؟ آيا سازماني كه بر پايه اسلام و مذهب بنياد يافته است مي تواند «افكار كمونيستي» داشته باشد؟ آيا او درباره ديگر فرقه ها و گروه هاي سياسي نيز همين ديد را دارد و بر اين باور است كه وهابيت نيز بر اساس اسلام شكل گرفته است؟!و اصولا اين ضد و نقيض گويي ها در خاطرات نامبرده روي چه انگيزه، انديشه و نقشه اي مي باشد؟!ما پيش از آنكه به بررسي اين ضد و نقيض گويي ها و انگيزه آن بپردازيم نخست رواست بدانيم كه آقاي منتظري در پي پيروزي انقلاب اسلامي نسبت به سازمان چه ديدي داشته و چه موضعي گرفته است.
او در مصاحبه اي نظر خود را درباره سازمان چنين بازگو كرده است :
... من قبل از اينكه اين زندان اخير كه سه و نيم سال، زندان من طول كشيد بروم، با آقاياني كه منتسب به سازمان مجاهدين خلق هستند، از نزديك تماس نداشتم و از دورادور علاقه هم داشتيم براي اينكه باآن دولت سابق حكومت طاغوتي دلمان مي خواست افراد مبارزه بكنند و اينها خب گروه متشكلي بودند، تقريبا مايه اميدواري بودند كه بتوانند آن حكومت را ساقط بكنند از طريق جنگ هاي چريكي... . . و دورادور علاقه داشتم به سازمانشان، و كتاب هايشان را هم من مطالعه نكرده بودم، واقعيتش را بخواهيد جز دو سه جزوه خيلي مختصر، ولي بعد كه به زندان رفته وسه سال و نيم طول كشيد... . من هم كتاب هاي آقايان را مثل كتاب شناخت و تكامل و راه انبيا و... اين سري كتاب ها را من نگاه كردم. اقتصاد به زبان ساده، و هم با افراد آنها زياد برخورد داشتم در زندان و من خلاصه اين كتاب ها را وقتي خواندم ـ‌خلاصه ديدم اين كتاب هاي
آقايان زيربنايش كمونيستي محض است و به قول بعضي رفقا همان مسائلي كه ماركسيست ها دارند، اينها طرح كردند و قبول كردند و پذيرفته اند، منتها چيزي كه هست لفظ خدا را مثلا در بالايش گذاشته اند و همان ور كه [كتاب] غرب زدگي مي گويد :اينها تقريبا خيلي كمونيست زده بودند و آن اساس تعليماتشان، تعليمات غلطي بود و مي توان گفت پلي بود كه جوان ها را از اين مسير به طرف ماركسيست بروند... علاوه بر اينكه تعليمات درستي نبود. يك روشي هم داشتند كه آن روششان به نظر من روش صحيحي نبود، همان اخلاقي كه ماركسيست ها دارند كه به اصطلاح مي گويند هدف وسيله را توجيه مي كند و براي رسيدن به هدف به هر وسيله حاضرند متوسل بشوند، عملا نوعي آقايان اين معني را داشتند و توي مغزشان كرده بودند، مثلا فرض بگيرند اگرچنانچه در زندان مصلحت مي ديدند كه فرض كنيد جناب عالي را بكوبند اينها حاضر بودند فقط براي اينكه شما با روش آنان مخالف بوديد، با فلسفه آنان مخالف بوديد انواع تهمت ها را به شما بزنند، با اينكه مي دانستند دروغ است براي اينكه شما بين افراد كوبيده بشويد، اين روش را داشتند... اينها... يك فلسفه هاي طوطي واري هم درست كردند ازافكار التقاطي، يعني افكار انحرافي را از آنها[ماركسيست ها]جمع كردند و يك افكاري هم از اسلام رويش گذاشتند... روي [اين] اصل ما در زندان كه بوديم خيلي بحث مي كرديم روي افكاراينها مي گفتيم شما با اينكه من مي دانم مرد خوبي هستيد [لكن] راه غلط است و اين راهي است كه جوان هاي مردم را به كمونيسم مي كشاند و رها كنيد و بياييد به اسلام اصيل متمسك شويد... به آنها گفتم بي رودربايستي بايد بگويم همه مكتب شما مكتب ناصحيحي است... و كتاب هاي شما بي رودربايستي كتاب هاي صحيحي نيست. مثلا اقتصاد به زبان ساده اين همان كتاب كاپيتال ماركس است و آمديد مختصرش كرديد اقتصاد به زبان ساده شد.
مسأله تجرد روح را به طور كلي منكر است در همين كتاب هايي كه من خواندم تجرد روح را مسخره هم مي كند اگر روح انسان مجرد نباشد... ديگر مسأله معاد غلط است، وقتي ما مي توانيم بگوييم كه معادي است كه به مردن، انسان فاني نشود و ما با مردن
فاني نمي شويم... اگر مسأله تجرد روح نباشد، خب به مردن ما كه فاني مي شويم و آن وقت ديگر مسأله معاد و اينها مطرح نيست...
تا اينكه آن هفته گذشته ما بحث نهج البلاغه كه داريم كلام به اينجا رسيد راجع به همين چريك هاي فدايي و مجاهدين خلق و اينها، يك صحبت هايي من كردم و گفتم واقع مطلب اين است كه راه اينها راه درستي نيست و راه اشتباهي است... تا اينكه ديديم كه حضرت آيت الله العظمي امام خميني آن عقيده اي را كه نسبت به اين گروه ها داشتند اظهار كردند و درست هم هست (14) و من نصيحت به برادران و خواهراني كه گول اين گروه ها را خوردند و خيال مي كنند راه حقي است توجه بكنند كه نه راه، راه صحيحي نيست. مكتب، مكتب باطلي است... و وقتي كه من اين كتاب ها را در زندان خواندم(گناه من اين است كه قبل از زندان نتوانستم بخوانم)درزندان كه بي كار بودم، خواندم ديدم
افكار، افكار التقاطي و انحرافي است... به هر حال اينها روششان، حتي استدلال آنها به قرآن و نهج البلاغه صحيح نيست... طوطي وار يك چيزي مي گويند، بنابراين اين راه، راه خطرناكي است و درست نيست و مي دانيم كه تمام مذهب هاي باطلي كه پيدا شده آنها هم به همين قرآن تمسك مي كنند... (15)
آنچه آورده شد متن مصاحبه آقاي منتظري با رسانه هاي گروهي نظام جمهوري اسلامي در سال 1359 مي باشد كه به شكل مستقيم با او صورت گرفته است. او دراين مصاحبه ديدگاه ها، دريافت ها و برداشت هاي خود را درباره منافقان آشكارا و به تعبيرخودش«بي رودربايستي»بازگو كرده و روي لغرش ها و انحراف هاي فكري واعتقادي سازمان انگشت گذاشته است كه ما دراين فرگرد عمده آن كجروي ها و بيراهه پويي هاي آنان را كه آقاي منتظري بازگو كرده است، به صورت فهرست مي آوريم:
1. كتاب هاي آنان زيربنايش كمونيستي محض است.
2. همان مسائل ماركيست ها را طرح و قبول كرده و پذيرفته اند، منتها لفظ خدا رادر بالايش گذاشته اند.
3. آنها كمونيست زده اند.
4. اساس تعليماتشان، تعليمات غلطي است.
5. مرام و مكتب آنان پلي است كه جوانان از اين مسير به طرف ماركسيست بروند.
6. همان اخلاق ماركسيت ها را دارند كه به اصطلاح مي گويند هدف وسيله را توجيه مي كند.
7. آنها حاضرند تنها براي اينكه شما با روش و فكر آنها مخالفيد، ‌انواع تهمت ها را به شما بزنند.
8. اينها يك فلسفه طوطي واري درست كرده اند از افكار التقاطي، يعني افكار انحرافي را از ماركسيست ها گرفته وافكاري هم از اسلام روي آن گذاشته اند.
9. راه آنها راهي است كه جوان هاي مردم رابه كمونيسم مي كشاند.
10. مكتب آنها، مكتب ناصحيحي است.
11. كتاب هاي آنها‌، كتاب هاي ناصحيحي است.
12. اقتصاد به زبان ساده، ‌همان كتاب كاپيتال ماركس است كه مختصرش كرده اند.
13. اينها روح مجرد را منكرند و تجرد روح را مسخره هم مي كنند و در واقع منكر معادند.
14. راه آنها، راه ناصحيح و مكتب آنها، مكتب باطلي است.
15. افكار آنها، افكار التقاطي و انحرافي است.
16. روششان و حتي استدلالشان به قرآن و نهج البلاغه صحيح نيست.
17. راه آنها، راه خطرناكي است.
18. عقيده و نظريه امام درباره سازمان درست و مطابق با واقع است.
اين بود نظريات آقاي منتظري درباره سازمان منافقان كه در پي مطالعه كتاب ها و نوشته هاي آنان و ممارست و معاشرت دراز مدت با آنان در زندان به آن رسيده بود.

پي نوشت ها :
 

1. مورخ انقلاب اسلامي.
2. نامبرده از ماسون هاي عصر مشروطه است كه طبق سياست سازمان فراماسونري براي اجراي مأموريت هايي از جمله اختلاف افكني ميان رهبران نهضت، رهسپار تهران شد. او از علوم اسلامي بي بهره بود و در كرمان تنها در حد مقدمات تحصيل كرده بود و از روحانيت تنها جامه روحاني بر تن داشت. او نه تنها از علوم اسلامي بي خبر بود، بلكه سواد فارسي درستي نداشت. در بي سوادي او همين بس كه در كتاب تاريخ بيداري ايرانيان ـبنا بر آورده سعيدي سيرجاني كه متن خطي اين كتاب رادر اختيار داشته است حراج را«هراج»شلوغ را«شلوق»نزاع را «نزاء»، ضاله ضله را «ظاله مظله»نوشته است و افتضاح بارتر اينكه در مقام تنفيذ از شهيد شيخ فضل الله نوري و اداي به اصطلاح شهادتين آورده است :«... بنده نگارنده كه چهل سال در تحصيل علوم شرعيه و خدمت به اسلام بوده است، بايد مثل شيخ فضل الله شخصي كه صد قسم خلاف اصول را مرتكب شده است، بنده را تكفيرنمايد. اشهد ان لا اله الاالله و اشهد ان محمد رسول الله. . و اشهد ان المعاد حق و ان سؤال القبر و فشار القبر حق... !!» (تاريخ بيداري ايرانيان، ج4، ص 170)و روشن ترين گواه بر اينكه ادعاي چهل سال تحصيل علوم اسلامي خلاف واقع و دروغ است، همين«فشار القبر»مي باشد كه يك طلبه مبتدي و حتي يك انساني كه اصول تحصيلات حوزوي نداشته باشد، ان را بر زبان نمي آورد. بايسته يادآوري است كه نامبرده طبق آنچه در شرح زندگي خود آورده است از دست پروده هاي ميرزا آقا خان كرماني ماسوني و ملحد بوده است.
3. ناظم الاسلام كرماني، تاريخ بيداري ايرانيان، تهراني، اميركبير، 1363، ج1، ص 19.
4. ناظم الاسلام كرماني به علت بي سوادي حكم حكومتي و ولايتي را با حكم قضايي كه در مقام مرافعه ميان مدعي (شاكي) و مدعي عليه (متهم)صادر مي شود، خلط كرده است و به سيد عبدالله مجتهد و عالم برجسته نسبت داده است !احتمالا حكم ولايتي به گوش اين بي سواد كرماني نخورده بوده است.
5. همان، ص 22.
6. همان، ص 50، تكيه روي فرازها از اين نگارنده است.
7. احمد كسروي، تاريخ مشروطه ايران، 1356، ص 287.
8. همان، ص 50.
9. خاطرات حاج سياح، زير نظر ايرج افشار، 1346، ص 554.
10. همان، 559.
11. كتاب خاطرات منسوب به آقاي منتظري، ص 343.
12. همان، ص 390.
13. همان، ص 386. تكيه روي فرازها از اين نگارنده است.
14. اشاره به سخنراني امام عليه منافقين در تاريخ 4 تيرماه 1359 كه در آن آمده است :«... بايد ببينيد چه كاره اند اين جمعيت هايي كه افتاده اند توي اين مملكت و دارند خرابكاري مي كنند و مع الأسف بعضي اشخاص هم كه متوجه اين مسائل نيستند يك وقت ادم مي بيند كه طرفداري از اينها كردند... اينها گول مي زنند، همه را گول مي زنند، اينها مي خواستند من را گول بزنند، من نجف بودم. اينها امده بودند كه من را گول بزنند. بيست و چند روز... بعضي از اين آقاياني كه ادعاي اسلام مي كنند امدند در نجف... من گوش كردم به حرف هاي اينها كه ببينم اينها چه مي گويند، تمام حرف هايشان هم از قرآن بود و از نهج البلاغه... من ياد يك قضيه اي افتادم كه در همدان اتفاق افتاده بود. ظاهرا زمان مرحوم آسيد عبدالمجيد همداني، يك يهودي آمده بود مسلمان شده بود خدمت ايشان، ايشان ديده بود كه... اين يهودي خيلي مسلمان است! و اين قدر اظهار اسلام مي كند كه ايشان در ترديد واقع شده بود كه شايد قضيه اي باشد. يك وقت خواسته بودنش گفته بود... سر اين را به من بگو كه چرا تو مسلمان تر از من شدي ؟! مردك فهميده بود كه اين [عالم] آن چيزي را كه مي خواهد بازي كند، فهميده است. فرار كرده بود. اينكه آمد بيست و چند روز آنجا و تمامش از نهج البلاغه و تمامش از قرآن صحبت مي كرد. من در ذهنم امد كه اين آقا هم همان است!... اين آمده بود كه من را بازي بدهد، من همراهي كنم با آنها! من راجع به اينها هيچ حرف نزدم... اينها با خود قرآن با خود نهج البلاغه مي خواهند... قرآن و نهج البلاغه را از بين ببرند، همان قضيه زمان حضرت امير و قرآن سر نيزه كردن كه اين قرآن حكم باشد... اسلام هميشه گرفتار يك همچو مردمي بوده است كه به اسم «اسلام» مي خواستند اسلام را بكوبند... »(صحيفه امام، ج12، ص 465، 466)
15. جمهوري اسلامي، شماره 311، سال دوم، 1359/4/9، ص4. تكيه روي فرازها از اين نگارنده است.
 

منبع: نشريه 15 خرداد، شماره 8.



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما
درعالم قیامت بین اهل بهشت با اهل جهنم چند نوع گفتگو وجود دارد ؟
درعالم قیامت بین اهل بهشت با اهل جهنم چند نوع گفتگو وجود دارد ؟
نحوه کاشت و نگهداری از گل پیله آ میکروفیلا: آبیاری، نور، خاک، تکثیر و...
نحوه کاشت و نگهداری از گل پیله آ میکروفیلا: آبیاری، نور، خاک، تکثیر و...
نحوه کاشت و نگهداری از گل خفاش: آبیاری، نور، خاک، تکثیر و...
نحوه کاشت و نگهداری از گل خفاش: آبیاری، نور، خاک، تکثیر و...
گزارش چهارمین نمایشگاه دستاوردهای وقف
گزارش چهارمین نمایشگاه دستاوردهای وقف
نحوه کاشت و نگهداری از گل پدیلانتوس: آبیاری، نور، خاک، تکثیر و...
نحوه کاشت و نگهداری از گل پدیلانتوس: آبیاری، نور، خاک، تکثیر و...
نحوه کاشت و نگهداری از گل فرفیون زینتی (گل مرجان): آبیاری، نور، خاک، تکثیر و...
نحوه کاشت و نگهداری از گل فرفیون زینتی (گل مرجان): آبیاری، نور، خاک، تکثیر و...
نحوه کاشت و نگهداری از گل آلاله: آبیاری، نور، خاک، تکثیر و...
نحوه کاشت و نگهداری از گل آلاله: آبیاری، نور، خاک، تکثیر و...
نحوه کاشت و نگهداری از گل نرگس: آبیاری، نور، خاک، تکثیر و...
نحوه کاشت و نگهداری از گل نرگس: آبیاری، نور، خاک، تکثیر و...
نحوه کاشت و نگهداری از گل بگونیا هیمالیس: آبیاری، نور، خاک، تکثیر و...
نحوه کاشت و نگهداری از گل بگونیا هیمالیس: آبیاری، نور، خاک، تکثیر و...
نحوه کاشت و نگهداری از گل دراسنا پرچمی: آبیاری، نور، خاک، تکثیر و...
نحوه کاشت و نگهداری از گل دراسنا پرچمی: آبیاری، نور، خاک، تکثیر و...
ویژگی دوران امام خمینی از منظر رهبر انقلاب
ویژگی دوران امام خمینی از منظر رهبر انقلاب
به کنسولگری ایران حمله کردید؟ باید انتظار پاسخ داشته باشید!
play_arrow
به کنسولگری ایران حمله کردید؟ باید انتظار پاسخ داشته باشید!
اولین تصویر از جدیدترین پهپاد سپاه پاسداران
play_arrow
اولین تصویر از جدیدترین پهپاد سپاه پاسداران
مخالفان نتانیاهو به خیابان‌های اسرائیل آمدند
play_arrow
مخالفان نتانیاهو به خیابان‌های اسرائیل آمدند
ابتهال زیبای السید محمد النقشبندی
play_arrow
ابتهال زیبای السید محمد النقشبندی