نمونه هاي مدرن ازتوطئه هاي صليبي عليه مسلمانان(2)

راتسينگر(پاپ بنديکت شانزدهم)به ويژه طرفداران «الهيات آزادي بخش»آمريکاي جنوبي را بدون هيچ ملاحظه اي تحت تعقيب قرار داده است.او آن ها را به جرم گرايش هاي عدالتخواهانه و ضدّ سرمايه داري و ضدّ آمريکايي به داشتن عقايد مارکسيستي متهم مي کند.پدر«بوف»از کليساي«فرانسيسکان»مقدس و يکي از مبلغان الهيات آزادي بخش که به طور قاطع،از کليسا حمايت از محرومان را طلب مي کرد،در دهه هشتاد از تدريس،انتشارات و حق سخنراني منع شد . او در سال
سه‌شنبه، 18 بهمن 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نمونه هاي مدرن ازتوطئه هاي صليبي عليه مسلمانان(2)

نمونه هاي مدرن ازتوطئه هاي صليبي عليه مسلمانان(2)
نمونه هاي مدرن ازتوطئه هاي صليبي عليه مسلمانان(2)


 

نویسنده:نرگس یزدی و معصومه امیرلو




 

11-پاپ عليه کشيش هاي انقلابي«الاهيات رهايي بخش»
 

راتسينگر(پاپ بنديکت شانزدهم)به ويژه طرفداران «الهيات آزادي بخش»آمريکاي جنوبي را بدون هيچ ملاحظه اي تحت تعقيب قرار داده است.او آن ها را به جرم گرايش هاي عدالتخواهانه و ضدّ سرمايه داري و ضدّ آمريکايي به داشتن عقايد مارکسيستي متهم مي کند.پدر«بوف»از کليساي«فرانسيسکان»مقدس و يکي از مبلغان الهيات آزادي بخش که به طور قاطع،از کليسا حمايت از محرومان را طلب مي کرد،در دهه هشتاد از تدريس،انتشارات و حق سخنراني منع شد . او در سال 1992 م ،مجبور شد لباس کشيشي را از تن بيرون آورد.از همين رو بود که «توماس لانگ»،کشيش کليساي کاتوليک که اکنون رياست گروه انگليسي در دانشکده«توماس نلسون»،را بر عهده دارد به هنگام انتخاب راتسينگر به مقام پاپي با اظهار تعجب از اين انتخاب،اعلام داشت که اعتقاد دارد راتسينگر حتي از ژان پل دوم نيز متعصّب تر و محافظه کارتر است .وي گفت:
«راتسينگر فردي بود که بر کنار کردن بسياري از متألهان کاتوليک از جمله«هانس کونگ»،«ماتيوفاکس»و«چارلز کاران»نقش داشت،چرا که اين افراد برخي از تعاليم کليسا را زير سؤال برده بودند.»
«کونگ»يکي از متألهان مهم سوئيسي بود که پرسش هايي را درباره مسائلي همچون عصمت پاپ ها مطرح کرده بود.فاکس کشيش کاتوليکي بود که درباره تعاليم کليسا در زمينه ي گناه اوليه ترديد داشت و کاران کارشناس اخلاق الهيات بود و پرسش هايي را در زمينه تعاليم کليسا در باب کنترل تولد مطرح کرد.

12-پاپ بنديکت؛راست افراطي پيروز مي شود
 

واکنش هاي منفي به انتخاب راتسينگر به عنوان پاپ حضور راتسينگر در واتيکان اکنون به معناي ادامه ي قرار گرفتن قدرت کليساي کاتوليک در پشت ارتجاعي ترين و راست گراترين بخش قدرت هاي سياسي و نظامي در سطح جهان است.انديشه هاي راست افراطي راتسينگر به گونه اي است که حتي خبرگزار«رويتر»انتخاب او را به عنوان «پيروزي راست دگماتيک»ارزيابي کرده است.خبرگزاري فرانسه نيز گزينش راتسينگر،که نام «بنواي شانزدهم»را بر خود نهاده،به عنوان«تداوم ژان پل دوم»ارزيابي کرده و معتقد است که خطوط دگماتيک و جزم گرايي که پاپ سابق درباره ي مسائل اجتماعي و مذهبي اتخاذ کرده بود با اين گزينش با شدت بيشتري ادامه خواهد يافت.
خبرگزاري رويتر درباره ي سوابق پاپ مي نويسد که او با شدت تمام بر ضد الهيات رهايي بخش مبارزه کرد.بر عليه بي عدالتي اجتماعي و رژيم هاي نظامي مبارزه مي کرد.«روبن دري»الهي دادن آرژانتيني و استاد دانشگاه «بوينس آيرس»معتقد است که انتخاب راتسينگر ضربه اي ديگر به کاتوليک هايي است که اميدوار بودند کليسا در مسير اصلاحات حرکت کند.به گفته ي وي راتسينگر،بدترين انتخاب ممکن بود.او نماينده بدترين جنبه هاي شخصيت ژان پل دوم است،بدون آن که جنبه هاي مثبت او را داشته باشد.«لئونارد بوف»کشيش و نظريه پرداز الهيات رهايي بخش که در سال1992م،زير فشار کليسا و شخص راتسينگر ناگزير شد لباسي کشيشي را از تن خارج کند،معتقد است:
«راتسينگر هر عقيده ي شخصي که داشته باشد و هر نقشي که به او داده شده باشد ناگزير خواهد بود به مسائل آمريکاي لاتين توجه کند.چرا که آينده مسيحيت به آمريکاي لاتين بستگي خواهد داشت.»
منتقدان راتسينگر مي گويند:
«او مدافع منع هر گونه بحث و مناظره در داخل کليسا است.»
«ولفگانگ کوپر»صاحب نظر امور ديني در آلمان،پيش از انتخاب او گفت که:
«اين کاردينال مي تواند به چهره اي تفرقه انگيز بدل شود.»
وي پيش از اعلام نتايج و معرفي کاردينال راتسينگر به عنوان پاپ گفته بود:
«فکر مي کنم اگر کاردينال راتسينگر پاپ شود،احتمال دارد ميان رهبران کليسا و اهل ديانت فاصله ي زيادي ايجاد شود.در حالي که بسياري از کاتوليک ها خواهان کشيش ها و اسقف هايي هستند که در دل مردم جا بگيرند.»
همان گونه که پيشتر متذکر شديم«توماس لانگ»،رئيس گروه انگليسي در دانشکده ي«توماس نلسون»معتقد است:
«انتخاب راتسينگر به عنوان پاپ براي متألهان کاتوليکي که خواستار بحث و بررسي ايده ها هستند،انتخاب خوبي نيست و تأثيرات نااميد کننده اي به دنبال دارد.»
«ديموند توتو»اسقف اعظم آفريقاي جنوبي و برنده ي جايزه ي صلح نوبل يک روز پس از تعيين پاپ جديد در واکنش به انتخاب راتسينگرگفت:
«اگر او در زمره ي کاردينال هايي بود که رهبر جديد کاتوليک هاي جهان را انتخاب کرده بودند،به «يوزف راتسينگر»رأي نميداد.»
وي ضمن متعصّب خواندن رهبر جديد کاتوليک ها افزود:
«اميدواريم پاپ به اين موضوع واقف باشد که دنيايي که در آن زندگي مي کنيم به سرعت کوچک تر و مسائل آن در هم تنيده تر مي شود و کليساي کاتوليک مي تواند نقش مهمي در تغيير مفاهيم اخلاقي جهان داشته باشد.»
او با اشاره به اين واقعيت که جهان عرصه ي چندان گانگي ديني است،گفت:
«خداوند مسيحي نيست و ما نياز به رهبراني داريم که از گفتگوي ديني استقبال کنند.»
اسقف اعظم آفريقاي جنوبي اضافه کرد:
«نبايد اجازه بدهيم که دين باعث جدايي مردم شود.»
در همين حال حزب دمکرات مسيحي آفريقا نيز در واکنش به انتخاب پاپ جديد کاتوليک ها گفت:
«به اعتقاد ما راتسينگر کفش بزرگي به پا کرده است.»
«بوته لزي»رهبري حزب آزادي «اينکادا»نيز اظهار اميدواري کرد،پاپ جديد در مسير نزديک کردن کشورهاي شمال و جنوب گام بر دارد.«ريچارد هريس»اسقف«آکسفورد»،انتخاب راتسينگر را يک گزينش اشتباه خواند.به ادعاي هريس که وابسته به کليساي انگليکن است،انتخاب راتسينگر فرصت ايجاد شده در واتيکان را براي گزينش رهبري مناسب به هدر داد.

13 -پاپ،نفرت و ترس از اسلام
 

سوء پيشينه ي پاپ در اهانت به اسلام،همزمان با انتقادات شديد رهبران مسلمان از پاپ بنديکت شانزدهم به خاطر اظهاراتش طي يک سخنراني در آلمان،«راهول تاندون»،خبرنگار امور مذهب«بي.بي.سي»به تشريح دوراني که پاپ بنديکت به عنوان کاردينال در کليسا به فعاليت مشغول بود،پرداخت.«تاندون»گفت:
«اين اولين بار نيست که پاپ بنديکت به خاطر اظهاراتش درباره اسلام در کانون انتقادها مي گيرد.حتّي قبل از اين که وي به سمت پاپ،رهبر کاتوليک هاي جهان منصوب شود،به عنوان فردي افراطي،شناخته شده بود و به نظر مي رسيد وي با تلاش پاپ ژان پل دوم براي گسترش گفت و گوها با دنياي اسلام مخالف بود.پاپ بنديکت در زماني که به عنوان کاردينال در کليسا مشغول به فعاليت بود،با پيوستن ترکيه به اتحاديه ي اروپا مخالف کرد و گفت ترکيه به يک دامنه ي فرهنگي متفاوت،تعلق دارد و اگر اين کشور به اتحاديه ي اروپا بپيوندد اشتباه بزرگي در روند حرکتي تاريخ جهان صورت گرفته است.او اتحاد اين کشور با اروپا را موجب تضعيف ريشه هاي مسيحيت در اين قاره ارزيابي کرد.»
در همين زمينه روزنامه «ديلي تلگراف»چاپ لندن در مقاله اي فاش کرد که پاپ بنديکت شانزدهم قبل از کسب مقام رهبري کاتوليک هاي جهان در سخنراني خود در کليسايي که نام وي بر آن نهاده شده است،مدعي شده بود که روزنامه آمريکايي «نيويورک سان»نيز به مقايسه ي«پاپ ژان پل دوم»و «بنديکت شانزدهم»پرداخته و نوشته است:
«در همان نگاه اول نيز متوجه مي شويم،شيوه پاپ بنديکت شانزدهم در مقابل اسلام با رويه ي پاپ ژان پل دوم متفاوت است.پاپ قبلي که در اولين سفر خود به سوريه در سال 2001م،از يک مسجد ديدار کرد در رويارويي با اسلام بسيار محتاط تر عمل مي کرده است.»
پاپ بنديکت!!در سال 1996م،نوشت که اسلام براي مطابقت با زندگي مدرن(فرهنگ غربي)،مشکلاتي دارد.سال گذشته نيز پاپ بنديکت از رهبران مسلمان نسبت به افتادن جوانان مسلمان به تاريکي بربريسم و تروريزم جديد،انتقاد کرد.بيشتر کارشناسان مسيحي نيز معتقدند که پاپ بنديکت بايد تصوير روشني از روابطي که اميدوار است بين کليساي کاتوليک و اسلام گسترش يابد،ارائه داده و به طور رسمي از جهان اسلام عذر خواهي کند.کاري که در صورت تن دادن به آن عملاً مقام عصمت ادّعايي خود ساخته ي پاپ را که قابل جمع با همکاري هاي او با فاشيزم و صهيونيزم نيز باشد،با چالشي عظيم در جهان مسيحيت مواجه خواهد ساخت.

14-پاپ چه گفت؟(تهمت به اسلام)
 

پاپ بنديکت شانزدهم رهبر کاتوليک هاي جهان در سخنراني روز سه شنبه (12سپتامبر)خود در دانشگاه«رگنزبرگ»در بحثي رابطه بين خردورزي و ايمان و مسأله ي جهاد(جنگ مقدس)را به ميان کشيد.وي در سخنان خود به نقل قولي از يک گفت و گو ميان «مانوئل دوم»امپراتور مسيحي بيزانس با يک عالم ديني مسلمان ايراني استناد کرد که گفته بود:
«به من نشان بده که محمد چه چيز تازه اي ارائه کرده است؟آيا جز چيزهاي بد و غيرانساني،چيز ديگري به ارمغان آورده است؟مثلاً او حکم مي کرد که ايماني که او وعظ مي کند بايد با زور شمشير گسترش يابد!!!»
پاپ در ادامه سخنان خود،تأکيد مي کند که هدف از طرح اين مباحث صرفاً زمينه سازي براي گفتگو است.پاپ در ادامه چنين توضيح مي دهد:
«امپراتور بيزانس مطمئناً مي دانسته است که در آيه 256از دومين سوره ي قرآن؛(منظور آيه شريفه«لا اکراه في الدين»(از سوره بقره)آمده است که هيچ اجباري در دين نيست،ولي به گفته خبرگان،اين سوره مربوط به دوره هاي ابتدايي(اسلام)و زماني است که محمد(ص)قدرت نداشت و مورد تهديد بود.»
لازم به ذکر است بر خلاف ادعاي پاپ،آيه مورد استناد از آيات مدني بوده و مربوط به زمان قدرت يافتن مسلمين و تشکيل حکومت توسط پيامبر اسلام(ص)مي باشد.سپس پاپ مي افزايد:امپراتور مسلماً از قوانين مربوط به مبارزه ي مقدس (جهاد)که در اسلام،وضع و در قرآن نيز ثبت شده است،آگاه بود.
وي بدون اشاره به جزئياتي مانند نوع برخورد تجويز شده براي اهل کتاب و کافران،با لحني تند و بي ادبانه به مسأله ي اصلي درباره رابطه مذهب و خشونت به طور کلي پرداخته و به طرف گفتگوي خود مي گويد:
«اکنون به من نشان بده محمد(ص)چه چيز جديدي به ارمغان آورده،و خواهي ديد تنها مسائل شيطاني و غير انساني وجود دارد مانند دستور او با گسترش ديني که وي تبليغ مي کرد از طريق شمشير.»
پاپ افزود:
«در اين ميان،جمله تعيين کننده اي که در اين استدلال در مخالفت با اصلاح و هدايت به راه راست از طريق خشونت از سوي امپراتوري ذکر شده،آن است که غيرعقلاني رفتار کردن مغاير با ذات خداوندي است.»
«تئودرو کوري»،ناشر اين اثر در تفسيري از مجموعه اين مباحثات چنين آورده است:
«براي امپراتوري که با فلسفه يونان رشد و تکامل يافته،اين جمله،جمله اي بديهي و آشکار و برعکس از ديدگاه تعاليم اسلامي،خداوند امري کاملاً فراتجربي و مافوق معرفت بشر است.در واقع،خواست و اراده ي پروردگار ارتباطي با طبقات و دسته بندي هاي ما ندارد،بلکه اراده اي مبتني بر عقلانيت و خردمندي است.»
رهبر کاتوليک هاي جهان در ادامه سخنان خود مي گويد:
«کوري به نقل از يک اسلام شناس معروف فرانسوي به نام «آر.آرنالدتس»اشاره مي کند که به نقل از «ابن حزم»(منظور«ابومحمد علي بن احمد بن سعيد بن حزم»،فيلسوف مسلمانان اندلسي است که در سال 944ميلادي در اسپانيا متولد شد)تا آنجا پيش مي رود که خدا محدود به کلام خودش هم نيست؛هيچ چيز او را ملتزم و مجبور نمي کند که حقايق را بر ما آشکار و هويدا کند.جايي که اراده ي خدا باشد ما حتي بت پرستي هم بايد بکنيم.»

15-محمد(ص)ستيزي،يک جنون و کينه ي قديمي
 

پيشه ي صدها سال گستاخي صليبي ها به «پيامبر اعظم»(ص)و دشمني غرب با اسلام،جداي از آن که حتّي سابقه اي ماقبل مسيحي در برخورد شرق و غرب دارد،در نخستين قدم،محصول پيشرفت سريع و گسترده ي اسلام در محدوده ي قدرت امپراتوري مسيحي روم از يک طرف و نفوذ اسلام از جنوب تا قلب اروپا از سوي ديگر در قرون نخستين اسلامي بود.آن زمان هنوز کليسا ارتدوکس از کليساي کاتوليک جدا نشده بود و غرب يکپارچه در تاريکي و جهل روزگارش را سپري مي کرد.در تمام اين دوره آنچه غرب از اسلام مي دانست،بسيار اندک و بر اساس دشمني تمام عيار با آن بود.غرب تا قرن ها پس از آن،نه ترجمه اي از قرآن مي شناخت و نه با شخصيت حضرت محمد(ص)آشنايي داشت.مبناي قضاوت آنان از اسلام و محمد(ص)،افسانه ها و شايعات پوچي بود که مبلّغان بي سواد و کينه توز وابسته به کليسا منتشر مي کردند.غرب در اين مدت،محمّد(ص)را به نام «محوند»مي شناخت و اين کلمه را -نعوذبالله-مساوي با شيّادي و دروغگويي مي دانست.در اين دوره بود که اسامي «محوند»يا در مواردي«محون»،«محومت»و در فرانسه،«ماحون»و در آلماني،«ماخمت»که با مفاهيمي چون«ديو و عفريت»مترادفند،از جمله نام هايي بودند که در نمايش هاي مسيحي و داستان هاي عاشقانه(رومانس)اروپاي سده دوازدهم ابداع شدند.در قرون وسطي،در تبليغات غربي و مسيحي،حضرت محمد(ص)که منجي بشريت از تعصّب و جهل و خرافه و خشونت پاپ ها دانسته مي شد،مظهر شيطان و دجال،خوانده مي شد و بدترين و رکيک ترين افسانه ها و خشونت هاي کلامي توسط کليسا درباره حضرت ختمي مرتبت(ص)ميان مردم اروپا انتشار مي يافت.همين کينه ها بود که جنگ هاي صليبي را عليه مسلمانان به راه انداخت و براي دو قرن و نيم به نام خشونت مقدس و با علامت صليب،عامل قتل صدها هزار بلکه ميليون ها انسان مسلمان و مسيحي شد.اين زمان،بردن نام مبارک محمد(ص)،همراه با دشنام و هتاکي بود و کليساي قرون وسطي،آن اسم مقدس را بدون پسوندهاي دشنام گونه نمي آورد.در اثر شاعر انگليسي«ويليام لنگلند»با عنوان Piers Plowmanکه سال 1362 ميلادي به چاپ رسيده آن بزرگوار را در ميان نيروهاي دوزخي در اسفل دوزخ جاي مي دهد.در اين متن،محمد(ص)،يک کاردينال بدعت گذار است که در عربستان،مرتدّ شده و آييني جديد درست کرده است.«ويليام دنبار»شاعر اسکاتلندي،محمد(ص)را رئيس تشريفات جهنم،وصف مي کند.در اين دوره،داستان هاي حماسي که در آنها به ستايش اروپا پرداخته مي شد،فراوان ساخته شد و دشمن مشترک در همه آنها،مسلمانان بودند.در برخي از اين داستان ها آمده بود که «محون»،حکم بتي را دارد که «ساراسن ها»-يعني مسلمانان-آن را پرستش مي کنند و مثل مسيحيان که خداي پدر را و يهوديان که يهود را به کمک مي خوانند آنان هم دست به دامن «محون»مي شوند،بدين ترتيب محمد(ص)در ترانه ها و متون نمايشي قرون وسطايي اروپا به عنوان يک بت تصوّر مي شد.
در آستانه قرون جديد،مهمترين تهديد براي اروپا،ترکان مسلمان عثماني بودند.شکست هاي فاحش غرب مسيحي که به سقوط مرکز کليساي ارتدوکس به دست سلطان محمد فاتح در سال 1453منجر شد،بار ديگر شعله هاي خشم کليسايي عليه شخصيت حضرت محمد(ص)برافروخت.غربي ها تقريباً تا قرن هجدهم بلکه نوزدهم،هيچ تلاشي براي شناخت شخصيت واقعي پيامبر(ص)انجام ندادند.«تاريخ جهان»اثر«هيگدن»-يک راهب بنديکتي-که فقط سه بار به انگليسي در سال هاي 1495و1387و1527م،ترجمه شد.داستان کبوتري را مي آورد که محمد(ص)او را ترتيب کرده بود تا براي دانه بالاي سرش پرواز کند و او را روح القدس خوانده بود که به او وحي مي فرستند.داستان ديگر،داستان شتري است که محمد(ص)تربيت کرده بود که فقط از دست او غذايش را بگيرد.محمد(ص)قرآن را برگردن اين شتر آويخته بود وقتي نزديک او مي شد،زانو مي زد و محمد(ص)آن را مي گرفت و به مردم مي گفت که اين پيامي آسماني است.جذابيت هاي جنسي از ديدگاه هيدگن،يکي از راههايي است که محمد(ص)براي تضعيف مسيحيت و تقويت اسلام انتخاب کرده بود.لوتر به رغم آن که تلاش کرد تا پاپ را مظهر «دجال»بداند و بدين ترتيب اين نام را از حضرت محمد(ص)برداشت،در اين باره،اصرار مداوم داشت،باز هم تلاشي
براي شناخت درست از اسلام و حضرت محمد(ص)نداشت و همچنان او را آماج حملات تند خود قرار مي داد،در حالي که در قرن نوزدهم،نوشته هاي کساني مانند«کارلايل»يا«واشنگتن ارونيک»تلاش کردند تا نقش حضرت محمد(ص)در کاروان تمدن بشري نشان دهند،يا«گوته»که تصويري زيبا از محمد(ص)در اشعارش نشان مي داد،از نظر کليسا مطرود و محکوم بود.آثار فراواني که شماري از روشن انديشان اين دوره دربار اسلام نوشتند،از نظر کليسا،آثار ممنوعه و در شمار کتب ضالّه به حساب مي آمد.در يک دوره کوتاه،و بيشتر در قرن نوزدهم و اوائل قرن بيستم بود که به تدريج غرب توانست آثاري محدود عرضه کند که با نگاهي واقع بينانه تر به اسلام بنگرد،اما حتّي آن آثار هم به استثناي اندک،به هيچ روي تمايلي به اعتراف نسبت به امتيازات اساسي به اسلام نداشت.داستان «شرق شناسي»خود،افسانه ديگري است که به قول ««ادوارد سعيد»،کنه آن،تحقير شرق برابر غرب است و به نظر مي رسد،امروز غرب به همان نقطه بازگشته است.اين تصادفي نيست که«بوش»پس از 11سپتامبر بحث جنگ صليبي را مطرح مي کند.چند سالي بعد از آن،کاريکاتورهاي احمقانه و مملو از خباثت عليه حضرت محمد(ص)،پيامبر بزرگ رحمت و عدالت و عقلانيت و اخلاق کشيده مي شود و امروز پاپ که خود و کليسايش را مظهر آرامش و صلح مي خواند،اين چنين به آتش جنگي که غرب مسيحي و نظامي شعله ور کرده،دامن مي زند.البته تصور اين که پاپ،به تنهايي و بدون برنامه اين مسائل را مطرح کرده،تصوري واهي است.*

16-قرآن ستيزي،کينه اي قرون وسطايي
 

ما در سخن اول (بند11)به نمونه اي از قرآن ستيزي هاي کليسا اشاره کرديم،اينک مناسب است که اين کتاب را با ذکر آخرين نمونه ي مبارزه ي علني رهبران واتيکان با قرآن کريم و به ويژه فرهنگ عدالت خواهي و جهاد ضدّ ظلم در کتاب شريف خداوند پايان بخشيم:
رييس شوراي گفتگوي اديان واتيکان در اقدامي توهين آميز نسبت به اسلام،مدعي شد که قرآن کلام خدا نيست و حکم جهاد بايد از اسلام حذف شود.«جين لوييز توران»،مشاور پاپ بنديکت شانزدهم در واتيکان و رييس شوراي پاپي گفتگوي اديان،دربار اسلام گفت:
«قرآن کلام خدا نيست و مسلمانان بايد قانون جهاد را از دين خود حذف کنند...در حالي که بيشتر علماي ديني مسلمان به فعاليت هاي تروريستي محکوم مي شوند،بايد موضع صريح و روشني را درباره جهاد که در قرآن بر آن تأکيد شده است،اتخاذ کنند.»(204)
in an atmosphere of respect for millions of Muslim and non-Muslim Europeans who could listen to two both sides and then judge and decide for themselves ?!
Our logical minimal request from you is to respect the cultural rights and the collective conscience of the European people .
Slandering the illuminating personality of the Noble Prophet of Islam (PBUH) , who is a divine mercy for the entire mankind , is a proof or secular fundamentalism to the exclusion of rationality , love and ethics from the world of media and international politics .
If warfare has been a booming business for some , we ,as the conscience of the intellectuals and academics of the Islamic universities , suggest to the European Union governments as well as the secular elites , scholars and the religious figures of Europe to control and contain-through any means-the existing aggressive and suppressive methods and instead come up with humane and civilized methods for campaigning against Islam and its spread; a move that would help pave the way for a transparent dialogue on equal grounds between the two sides .
Yes , a different world is possible ; let us cooperate for its materialization .
Thousands of academics , intellectuals, poets , writers ,artists , journalists and scientists of the Islamic countries
what the Muslims expect from you is not tolerance or even pluralism , any more . Rather what they expect is some degree of politeness and fairness . Unfortunately, the people of the world have lost faith in international organizations . However , resorting to the existing secular, oligarchic , dogmatic approaches ,excessively suppressive methods , using the language of 'humiliation and accusation' and the dictatorial , belligerent disciplines that have been adopted by the Western capitalist system would only fan the flames of extremism .
if your aim is to prevent the rapid progress of Islam in the non-Muslim world , particularly in Europe and the United States or if your objective is to contain the movement of Islamic awakening among the Muslim youth , in that case , it would be better to consider adopting ethics -based methods of reasoning and dialogue. It would , thus , be more appropriate to reinstate 'freedom of expression ' and 'freedom of dress 'for the Muslim citizens of Europe and allow reason confront reason in a democratic and logical fashion , thus ,transforming the culture of“disrespect”to a culture of dialogue and debate; rather than fighting each other!
The 'western hegemony 'can neither be preserved through the occupation of Palestine, Iraq and Afghanistan , nor through intimidation of Iran and Syria and other Muslim nations or waging unequal war on them and resorting to illogical , unethical methods or discriminatory prevention of the Muslim from attaining scientific , economic progress.
The support extended to Salman Rushdie ,the thoughtless publication of recent stupid caricatures ,transformation of “freedom of expression” into “freedom of defilement” and resumption of crusades with pseudo-secular objectives are nothing but signs of full-fledged violence and cultural terrorism .Instead of intimidation and defilement, would it not be better to provide an opportunity for the representatives of the Islamic world to engage in a transparent academic media-covered dialogue with their European counterparts domination of popes, the inquisition courts, crusade wars , Christian torture houses, animosity against science ,or the burning of scientists agonizes the collective conscience of Europe, it should be Kept in mind that the solution to such problems does not lie in campaigning against any kind of religion and spirituality .Europe should not take the revenge of its medieval age from Islam ,which is the religion of knowledge, rationality , human rights and justice .Isn’t it true that the history of modern civilization of Europe bears eloquent testimony to the fact that the transition of Europe from the Medieval age and its acquaintance with the modern sciences and its scientific and religious renaissance for the first time took place through its contacts with the Islamic civilization,translation of modern sciences of the Islamic world and the acquaintance of the west with the Islamic laboratories, universities, libraries and hospitals?
The secular Europe should bear in mind that it must not try to find the answer to the past violence exerted by the church through biased and violent reactions against Islam that has not had any role in the history of violence in Europe.
How could the Glorious Quran that considers the life of one human being
equal to those of the entire mankind and respectfully mentions the names of all the Divine prophets such as Moses and Jesus Christ (PBUT), or the Noble Prophet of Islam, Who regarded physical and even verbal violence a capital sin and considers the killing of an innocent person equal to infidelity and considered reason to be not a manifestation of truth and a divine cause and who treated the Christians, Jews and Zoroastrians in Medina on the basis of philanthropy and freedom of religion and, thus, founded the greatest civilization of the world in the early centuries of Islam, in the shortest possible time, be eliminated or repelled through few caricatures, acts of defilement or white lies ?
upon a project of defilement, accusation and humiliation of others, instead of entering into free and open dialogue with them - so easily trample upon not only the Islamic and human values but also upon the so - called European values ?
Islam is a religion that invites humanity to monotheism, spirituality, fraternity and peace. But it is very surprising that after two centuries of plunder and pillage of the Islamic world, through new waves of crusades and secular wars against Muslims and other human beings, the Western statesmen are not prepared to listen to the words of prophet Muhammad (PBUH) without vengeance and prejudice . And why don't they respect the rights of the people in Europe to listen and judge for themselves?
Even though the pace of the spread of Islam in the West and across the world might have caused concerns for the Pope and infuriated the Western officials, the Zionist media, and capitalist companies, but is insulting, humiliating and causing disturbance in the world public opinion an appropriate method for withstanding Islam or any other logical and ethical school of thought for that matter?!
If the Christians and secular people of the West embrace Islam in multitudes, attention should be paid to its root causes instead of spreading phobia and hatred against Islam and trying to tarnish the visage of the Noble Prophet Muhammad (PBUH).
Inappropriate methods, whether adopted by the Fascists or Stalinists or even liberalists are doomed to fail. Just as the language used by Gobbles or Stalin or the exile camps in Siberia could not guarantee the survival of the materialist ideologies, the spirituality crisis and nihilism will not be resolved through the disrespectful language adopted by the West against Islam and the Muslims. Similarly, the multitudes of Guantanamo-like prisons will not be the solution to the crisis faced by the liberalistic capitalist system, which is the last of the materialist ideologies of the Western modernism.
If Europe is suffering from the past history of its religion and religiosity, and if the past memories of the medieval ages and the terrorism, poisonous feelings and hatred through films , novels , caricatures, and articles.
The remarks made by some European officials, particularly the German Foreign minister, who, as the spokesman of the European Union, supported these satanic, unethical, uncivilized acts, and asked all the European media to defile the Noble Prophet of Islam (PBUH), show that the issue is not personal or accidental. Rather attacking Islam has been turned into an official and governmental policy.
We took it upon ourselves to write this letter since we are unsure whether this move is a new policy on the part of the European Union or the it represents the personal views of some of the spokesmen or statesmen of Europe that are being expressed under the pressure of the Zionists.
If we presume that the only problem faced by the European Community is that of "freedom of expression", in that case it would be appropriate here to answer the following questions:
1- Would unethical and illogical "freedom" and "freedom of disrespect" and lying be at the service of "growth and awareness" or would it only serve "discrimination and violence"? Do the so called champions of freedom concede to such a right for others against their own values or not? Why?
2- Why does the so called free Europe – that is intolerant towards the dress code of the Muslim girls and suppresses the rights of women, particularly the right of choosing not to be naked, the right of preserving their feminine dignity, and the right of freedom to dress the way the wish, through enacting laws that ban hijab (the Islamic dress code); the Europe that does not respect freedom of expression as regards raising questions about the Holocaust and the legitimacy of the usurper Israeli regime ; the Europe that has been involved in plundering and massacring the peoples of Morocco to Egypt , Palestine , Afghanistan , India , Malaysia and Indonesia since the 18 th century either independently or jointly with the United State , over the past half –a-century , through military occupation of these countries ; the Europe that has launched A letter of Protest from Muslim Intellectuals , Academicians, Artist , Scholars , and Elites to the European Union for its Hostile Attitude towards Prophet Muhammad (PBUH) , for Offending Islam and for Spreading Hatred against Islamic Values .
Excellencies
We, the undersigned , - scientific , cultural , artistic and non- governmental personalities who look at the global culture from a logical and legal perspective – and are deeply concerned and astonished about the uncivilized behavior on the part some of the European governments , media and pressure groups and through this culturally and ethically motivated statement , protest against such defiling , slandering and Fascistic anti-Islam and anti ـProphet Muhammad (PBUH) propaganda and call on you to exercise logic , ethics , freedom and negate all sorts of censorship and offence towards Islam . We also invite you to a transparent and open dialogue in the presence of world conscience.
We are deeply concerned that the unfair and violent project that is currently underway against Islam and the Muslims in Europe , producing hatred and fear against this Divine religion and waging a savage psychological war – which is a clear example of propaganda terrorism , cultural violence and breach of human rights of 1.5 billion Muslims across the world – against the radiant personality of the great Messenger of God, Muhammad (PBUH), who was a great teacher of ethics and spirituality, an apostle of mercy, rationality and justice for all mankind, would lead to unpredictable and unpreventable consequences of international dimensions.
These culture of violence and vengeance, which is carried out under the cover of "freedom of expression", is not only targeted towards the Noble Prophet Muhammad (PBUH), the last of the Divine Prophets, but is at times directed towards other Divine personalities like Jesus Christ, Holy Mary, Moses and Abraham (PBUT), giving rise to cultural
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پی نوشت ها: *برگرفته از(آرشيو اخبار کشور)WWW.Kayhannews.ir
204-«ماهنامه ي آموزشي-اطلاع رساني معارف»،صص59-58،به نقل از(سايت شيعه نيوز)
منابع کلی سلسله مقالات مسیحیت و پاپ :
1-اباابان قوم من،تاريخ بني اسرائيل،يهودا برخيم،تهران،1358.
2-ارتباط صهيونيستي،آلفرد.م.ليليانتال،سيدابوالقاسم حسني(ژرفا)،مرکز نشر آثار پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي،مؤسسه «فرهنگي دانش و انديشه معاصر»،چاپ اول،پاييز1379.
3-اروپا در قرون وسطي،دکتر عزت الله نوذري،انتشارات نويد شيراز،1373.
4-اسلام و اقليت هاي مذهبي،محمد باقر طاهري،مرکز مطالعات و پژوهش هاي فرهنگي حوزه علميه،1384
5-اسلام و بحران عصر ما،روژه دوپاسکيه،دکتر حسن حبيبي،انتشارات اطلاعات،چاپ دوم،1371.
6-اسلام و حقوق بشر،زين العابدين قرباني،دفتر نشر فرهنگ اسلامي،1372.
7-انجيل برنابا،نشر نيايش،1379.
8-اين همه تبليغات چرا؟،عبدالرحيم عقيقي بخشايشي.
9-بررسي اجمالي استراتژي-فرهنگي-تبليغاتي مسيحيت در کشورهاي مسلمان-اداره کل پژوهش هاي سيما،1381.
10-بررسي شيوه هاي تبليغاتي مسيحيت عليه اسلام،مرتضي نظري،سازمان تبليغات اسلامي،تهران،1371.
11-تاريخ اديان جهان،عبدالعظيم رضايي،انتشارات علمي،چاپ 1380.
12-تاريخ تفتيش عقايد،فرانکو مارتينلي،دکتر ابراهيم صدقياني،انتشارات جهان رايانه،1387.
13-تاريخ تمدن ويل دورانت،عصر ايمان،ابوالقاسم طاهري،کتاب دوم،انتشارات علمي -فرهنگي،چاپ هفتم،تهران،1380.
14-تاريخ تمدن ويل دورانت-عصر ولتر،سهيل آذري،کتاب دوم،انتشارات علمي و فرهنگي،1374.
15-تاريخ تمدن ويل دورانت-عصرايمان،ابوالقاسم طاهري،کتاب اول،انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي،1371.
16-تاريخ تمدن ويل دورانت،اصلاح ديني،کتاب اول،فريدون بدره اي،انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي،1371.
17-تاريخ جامع اديان،جان.بي.ناس،علي اصغر حکمت،انتشارات علمي و فرهنگي،1375.
18-تاريخ جهان نو،رابرت روزول پالمر،ابوالقاسم طاهري،انتشارات امير کبير،1383.
19-تاريخ دولت اسلامي در اندلس،محمد عبدالله عنان،عبدالمحمد آيتي،چاپ اول،ج 5،انتشارات مؤسسه کيهان.
20-تاريخ فلسفه و قرون وسطي در رنسانس،دکتر محمد ايلخاني،سازمان مطالعه و تدوين کتب علوم انساني دانشگاهها(سمت)،ارديبهشت ماه 86.
21-تاريخ قرون جديد،آلبرماله،سيدفخرالدين خان شادمان،ابن سينا،چاپ چهارم،1342.
22-تاريخ قرون وسطي تا جنگ صدساله،آلبرماله،ژول ايزاک،ميرزا عبدالحسين خان هژير،ابن سينا،1345.
23-تاريخ قوم يهود،کلاپرمن،ژيلبرت وليبي،مسعود همتي،انجمن فرهنگي اوتصر هتورا (گنج دانش ايران)،ج 3،انتشارات 1347.
24-تاريخ کليساي کاتوليک،هانس کونگ،حسن قنبري،انتشارات قم:مرکز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب،1384.
25-تاريخ مقدس،واشنگتن ارونيک،ابراهيم شيرازي.
26-تاريخچه ي کشمکش عقل و دين،توفيق الطويل،علي فتحي لقمان،انتشارات نويد شيراز،1383.
27-تفتيش عقايد،دبورابکراش،مهدي حقيقت خواه،انتشارات ققنوس،1383.
28-جنگ هاي صليبي،تيموتي لوي بيئل،سهيل سمي،انتشارات ققنوس،1385.
29-چگونگي تشکيل دولت واتيکان،سيدهادي خسروشاهي.
30-خاطرات تاريخ-سياسي مستر همفر در کشورهاي اسلامي،محمد باقر حسيني.
31-دايره المعارف فارسي،ج 2.
32-درآمدي بر مسيحيت،مري جوويور،حسن قنبري،مرکز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب،1381.
33-دسيسه آيات شيطاني،تهيه و تنظيم از ستاد منطقه 2.
34-درياي ايمان،دان کيوپيت،حسن کامشاد،انتشارات طرح نو،1376.
35-سيرآزادي در اروپا،هارولد.ژ.لامسکي،رحمت الله مراغه اي،انتشارات مجيد،1382.
36-سيري در اديان زنده جهان،عبدالرحيم سليماني اردستاني،انجمن معارف اسلامي ايران،1383.
37-شخصيت عيسي(ع)از نظر قرآن و انجيل غذاي فکري براي مسيحيان،مصطفي زماني،دارالتبليغ اسلامي،قم،1348.
38-عصر روشنگري،جان.ام.دان،مهدي حقيقت خواه،انتشارات ققنوس،1382.
39-علل پيشرفت اسلام و انحطاط مسلمين،زين العابدين قرباني،دفتر نشر فرهنگ اسلامي،چاپ دوم،زمستان 1386.
40-علم در تاريخ،جان برنال،حسن اسدپور،پيرانفر،کامران فاني،ج1و2،انتشارات امير کبير،1380.
41-فرهنگ رنسانس در ايتاليا،ياکوب بورکهارت،محمدحسن لطفي،انتشارات طرح نور،1376.
42-لذات فلسفه،ويل دورانت،عباس زرياب،انتشارات علمي و فرهنگي،چاپ 11،سال 1377.
43-محمد در اروپا،مينو صميمي،عباس مهر پويا،انتشارات اطلاعات،1384.
44-مسيحيت،عبدالرحيم سليماني اردستاني،انجمن معارف اسلامي ايران،بازبيني نهايي سيد سعيد روحاني،نشر زلال کوثر،چاپ اول،زمستان 1381.
45-مسيحيت از آغاز تا عصر روشنگري،عزت الله نوذري،انتشارات مرنديز.
46-مسيحيت عليه اسلام،به نقل از محمد پيامبر و سياستمدار،وات مونتگمري،اسماعيل والي زاده،انتشارات اسلاميه،1344.
47-مسيحيت صهيونيست و بنيادگري آمريکا،رضا هلالي،علي جنتي،نشر اديان،چاپ اول،تابستان 1383.
48-مناظره دکتر و پير،شهيد حجت الاسلام عبدالکريم هاشمي نژاد،نشر شاهد،چاپ دوم،1386.
49-نبرد اسلام در آفريقا،سيدهادي خسروشاهي.
50-نقش کليسا در ممالک اسلام،دکتر مصطفي خالدي،دکتر عمر فروخ،مصطفي زماني،انتشارات پيام اسلام،چاپ هفتم،قم.
51-واتيکان(دنياي اسلام و غرب)،سيدهادي خسروشاهي،انتشارات کلبه شروق.
52-واتيکان(کليساي جهاني کاتوليک)،مجتبي عبدخدايي،انتشارات بين المللي الهدي،1382.
53-وهابيت،ايده ي استعمار(يادداشت يک جاسوس انگليسي مستر همفر)،سيد احمد علم الهدي با همکاري دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامي،مسجد هدايت،چاپ دوم،بهمن ماه 1373.
54-همزيستي مسالمت آميز در اسلام حقوق بين الملل،محمد مهدي کريمي نيا،مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني،1383.
55-يهوديت،عبدالرحيم سليماني اردستاني،انجمن معارف اسلامي ايران،بهار 1382.
*سرگذشت ويکتورهوگو،يحيي زکاء،1335.
**اصل منع توسل به زور و موارد استثناء آن در اسلام و حقوق بين الملل معاصر،سيد ابراهيم حسيني،ص 155،دفتر معارف،چاپ اول،تابستان 1382.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یزدی، نرگس و امیرلو ،معصومه، اسنادی تاریخی تقدیم به عالیجناب پاپ، انتشارات طرح فردا،1388




 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط