نقش روحانیت در گذر زمان غیبت (1)
نويسنده: مهدی سلیمانی
منبع : اختصاصي راسخون
منبع : اختصاصي راسخون
چکیده
هر انسانی که پا بر عرصة وجود مینهد، خلقت او بیهوده و عبث نبوده و دارای هدف میباشد. هدف غائی تمام موجودات کمال بوده و برای رسیدن به این کمال بایستی، مراحل رشد و تکامل را بپیماید؛ و این حرکت او همراه با وظایفی بوده که اگر توانست آن وظایف را انجام دهد به سعات خود نائل میآید. انسان با توجه به محیط اطراف خود، جامعهای که در آن زندگی میکند، مکتبی که به آن معتقد است و هدفی که دنبال میکند، دارای وظایفی است که میتوان آنها به دو دستة فردی و اجتماعی تقسیم نمود. روحانیت نیز برای آنکه رسالت خود را به خوبی برساند، بایستی وظایفی که بر عهدة اوست را به نحو احسن انجام دهد؛ و از طرفی، آنها طبق فرمایشات ائمه اطهار (ع) محل رجوع مردم بوده، که میتوان به فرمایش حضرت حجه (عج) اشاره نمود که فرمودند: «و أَمّا الحوادث الواقعه، فارجعوا فیها الی رواه حدیثنا. فانّهم حجّتی علیکم و أنا حجهالله.»(1) لذا آنها چون به عنوان هادی جامعه محسوب میشوند وظایف بیشتری و سنگینتری را بر عهده دارند. مطالب تحقیق در سه فصل، آورده شده است. که فصل اول پیرامون وظایف فردی روحانیت، فصل دوم پیرامون وظایف اجتماعی و در آخر، فصل سوم که شامل چکیده و نتیجه میباشد.
کلید واژه : روحانیت، غیبت، ولایت فقیه، تبلیغ، ارشاد
مقدمه
خداوند هیچگاه انسان را به حال خود رها نکرده و همیشه از طرف خود حجتی در میان انسانها قرار داده است تا راهنمای سعادت او باشد؛ و مقام امامت را هر زمان بر عهدة آنی قرار میدهد که شایستگی او برای خداوند معلوم باشد. ولی بعد از زمان غیبت، خداوند حجت خود را پنهان نمود و انسان از فیض حضور محروم شد. لیکن ائمه اطهار راه را به مردمان آخرالزمان نشان دادند و آنها را به علماء دین رهنمون شدند؛ لذا از بعد از زمان غیبت کبری تا زمان فرا رسیدن ظهور، این علماء ربّانی بوده که جامعه را رهبری و هدایت کرده و میکنند. اگر انسان به حال خود رها میشد، دیگر او در کوچه بنبستهای دنیا، شیطان و هوای نفس میماند و توان حرکت برای او باقی نمیماند. چرا که عقل بشر به تنهایی نمیتواند انسان را به کمال برساند. چنانچه امروزه در جوامع غربی شاهدیم که چه میگذرد؛ و چه زیبا امام هادی (ع) به نیاز علماء در زمان غیبت اشاره فرمودهاند: «لو لا من یبقی بعد غیبه قائمکم، من العلماء الدّاعین الیه و الّدالِّین علیه، و الذّابینَ عن دینه به حجج الله، والمنقذین لضعفاء عباد الله، من شَباک ابلیس و مردته و من فخاخ النَّواصب، الذین یمسکون أزمه قلوب ضعفاء الشیعه کما یمسک السفینه سکانها، لمّا بقی احد الا ارتدَّ عن دین الله، اولئک هم الأفضلون عندالله عزّوجل.»(2) پس این وظیفة خطیر بر عهدة علما ربّانی گذاشته شده که حال که بشر تاب تحمل پذیرش امام معصوم را ندارد، آنان جانشین او باشند و انسان را آهستهآهسته حرکت داده تا به رشدی برسد که شایستگی حضور امام را در میان خود، بدست آورد. از طرف دیگر علماء، وظیفة سنگین حراست از دین را بر عهده دارند، که آنرا باید از گزند تحریفها و انحرافها و کژرویها حفظکنند و این آب حیات را، برای انسان همیشه گوارا نگهدارندو به خورد جان او دهند؛ لذا اگر در طول زمان غیبت تا کنون را ملاحظه کنیم در مییابیم که چه سختیهایی را علماء برجان خریدند تا اینکه ما امروزه این فقه پویا و این مکتب غنی را در اختیار داریم. چنانچه حضرت امام خمینی میفرمایند: «در طول زمان غیبت امام- سلام الله علیه- تا حالا آن که حفظ کرده است اسلام را حفظ کرده است ملت اسلامی را این طبقة روحانیون بودهاند» (3) «این مجاهدت روحانیون است که برای ما اسلام را تا کنون نگه داشته است.»(4) تشیع که مدعی صاحب دین اکمل و فرقة منجیه میباشد، از بعد از زمان غیبت کبری فراز و نشیبهای زیادی را طی کرد و دوران نقاهتی خود را پیمود تا توانست به فقه جواهری دست پیدا کند و پایههای فقهی اعتقادی او استوار شود؛ و از آنجایی که هدایت جامعه نیازمند حکومت است و اجرای احکام اسلام همچون، اجرای حدود و انجام امر به معروف و نهی از منکر و رسیدگی به قضا شهادات و از این جمله امورات، بدون حکومت، ضمانت اجرائی ندارند، تشیع همواره به دنبال تشکیل حکومت بوده تا اینکه این امر توسط مرجع عالی قدر، عالم وارسته حضرت امام خمینی (ره) متحقق گردید و شیعه توانست بعد از حدود هزار و چهارصد سال، تشکیل حکومت مستقل دهد.
از بعد از انقلاب اسلامی ایران، شیعه در مرحلهای جدید از تکامل و حرکت روبه جلوی خود قرار گرفت. چرا که با تشکیل حکومت مستقل، موانع زیادی از سر راه علماء تشیع برداشته شد و امکان جراء دستورات اسلام فراهم آمد. در این وجیزه، در پی آنیم که با توجه، به تحولات کنونی، یک نقشة کوچکی از وظایف بزرگ روحانیت در عصر غیبت رابا استمداد از قرآن کریم و جوامع روایی و آثار معمار انقلاب ترسیم بنمائیم. بعون الله و توفیقه.
فصل اول
وظایف فردی
1- کسب علم
أمن هو قانتٌ آناء الیل ساجداَ و قائماً یحذَرُ الآخره و یرجو رحمه ربّه قل هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون انما یتذکَّرُ اولوا الالباب. (5) از آنجائی که برای انجام هر کاری نیاز به ابزار مخصوص با آن کار میباشد: یکی از اصلیترین ابزار یک روحانی علم است و فردی که فاقد این ابزار میباشد نمیتواند وظایف روحانیت را انجام دهد و هر اندازه از جهت علمیت بیشتر قوی باشد خدمت رسانی او بیشتر خواهد بود. روایات زیادی در ترغیب به کسب علم و فضلیت علم و عالم وارد شده است که چند نمونه را بیان میکنیم.
الامام علی(ع): العلم افضل هدایه. (7)
الامام الرضا (ع) : العلم ضالّه المؤمن. (8)
رسول الله (ص): العلم رأس الخیر کلِّه. (9)
رسول الله (ص) : العماء ورثهُ الانبیاء یحبهم اهل السّماء و یَسْتغفرُُ لهم الحیتان فی البحر اذا ما ماتوا الی یوم القیامه. (11)
الامام الصادق (ع): لو علم النّاس ما فی طلب العلمِ لطلبوه و لو بِسَفکِ المُهَج و خَوضِ اللُّجج. (13)
در مورد این دو وظیفة مهم امام خمینی چنین سفارش میکنند: «باید چه طبقة جوان روحانی و چه دانشگاهی، با کمال جدیت به تحصیل علم، هر یک در محیط خود ادامه دهند. این زمزمة بسیار ناراحت کننده که اخیراً بین بعضی جوانان شایع شده که درس خواندن چه فایدهای دارد، مطلبی است انحرافی و مطمئناً یا از روی جهالت و بیخبری است و یا با سوء نیّت و از القائات طاغوتی شیطانی است که میخواهند طلاب علوم دینی را از علوم اسلامی باز دارند که احکام اسلام به طاق نیستان سپرده شود و محو آثار دیانت به دست خودمان تحقق پیدا کند.»(16) در طول زمان عصر غیبت، علمیت علماء است که پاسخگویی پرسشها و شبهات و انحرافات فکری میباشد؛ لذا بایستی در کسب این مهم، روحانیّت جدّیت کرده و به خوبی خود را به سلاح علم مجهز نموده و در گرداب فتنهها، منجی جامعة تحت پوشش خود باشند.
شاید بتوان گفت که تهذیب حتی از کسب علم هم واجبتر و اولیتر است چنانچه از تقدیم لفظی یزکیهم نسبت به تعلیم کتاب و حکمت در آیة شریفة «وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَة».(17) میتوان به تقدیم معنوی آن نیز رسید. امام خمینی نیز میفرمایند: «تربیت و تزکیه مقدم بر تعلیم است.»(18) تهذیب نفس عبارت است از پاک کردن درون از صفات رذیله همچون کبر، ریا، غرور، حسد و ... و در مقابل وقتی درون از صفات رذیله خالی گشت، جای آن را با صفات حمیده همچون حسن خلق، سخاوت، تواضع و ... پر نمود. در قرآن کریم آیات متعددی پیرامون این آمده. البته نه اینکه مخصوص روحانیون باشد بلکه هر فرد مسلمانی بایستی که خود را مهذّب نماید؛ چرا که انسانیت او به تهذیب اوست. بارزترین و شاخصترین آیات پیرامون تهذیب، سورة شمس بوده که خداوند بعد از ذکر یازده قسم، میفرمایند: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاهاوَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها».(19) که شدیداً انسان را به تزکیه نفس فرا میخواند. در این باب روایات و احادیث فراوانی وارد شده است و علماء را به خصوص، دعوت به تهذیب نموده است. حضرت امیر (ع) میفرمایند: «العلماء الطهر الناس اخلاقاً و اقلّهم فی المطامع اعراقاً».(20) و مردم را از رجوع به علماء غیر مهذّب نهی نمودهاند. چنانچه حضرت رسول اکرم (ص) میفرمایند: «لا تجلسوا عند کلّ داعٍ یدعوکم من الیقین الی الشک و من الاخلاص الی الریاء و من التواضع الی الکبر و من النصیحه الی العداوه و من الزهد الی الرغبه».(21)
فصل دوم
وظایف اجتماعی
1- تبلیغ و ارشاد
2- پاسداری و دفاع از اسلام
3- رهبری و تشکیل حکومت
در قرآن کریم آیاتی که پیرامون تبلیغ رسالت آمده 2 دستهاند، دستهای از آیات که همراه با انذار و تبشیر بوده مانند آیه شریفة : «فَإِنَّما یَسَّرْناهُ بِلِسانِکَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقینَ وَ تُنْذِرَ بِهِ قَوْماً لُدًّا».(31) دستة دیگر که فقط جنبة انذار لحاظ شده است مثل آیة شریفه: «إِنَّا أَرْسَلْنا نُوحاً إِلی قَوْمِهِ أَنْ أَنْذِرْ قَوْمَک».(32) و از طرف دیگر اگر نگاه کلی بر روایات تربیتی اخلاقی داشته باشیم، متوجه میشویم که لحن اکثر آنها، همراه با عتاب و سرزنش و خوف میباشد، که نمونة بارز آن کتاب شریف نهجالبلاغه میباشد. حال اگر به روایات خوف و رجاء رجوع کنیم. مشاهده میکنیم که ما را دعوت به حد اعتدال از هر کدام نمودهاند، چنانچه حضرت امیر (ع) میفرمایند: «خیر الاعمال اعتدال الرجاء و الخوف» (33) حال این سؤال مطرح است که اگر چنانچه بایستی حد اعتدال رعایت شود پس چرا در آیات قرآن و روایات جنبة خوف غلبه بر رجاء دارد؟ و البته میتوان چنین جواب داد که انسان خواب آلود و غفلت زده را با عتاب است که بیدار میشود و برای اینکه او به حرکت درآید لذا چنین است.
پس نتیجهمیگیریم که چون اکثر مردم غفلتزده میباشند لذا بایستی بیشتر انذار باشد نه تبشیر.
ب هماهنگی تبلیغ با مخاطب
اگر چنانچه به سیر نزول شریعت از ابتدا تا دین خاتم توجه نمائیم متوجه میشویم که به اندازة فهم و رشد فکری مردمان هر زمان شریعت هم نازل میشده است. یک مبلغ نیز باید ابتدا شناخت کافی از مخاطب خود داشته باشد تا بتواند نیازهای آنها را دریافته و مطابق نیاز آنها و اندازة درک و فهم آنها مطالب مورد نیاز آنها را بیان نماید. چنانچه حضرت امیر (ع) میفرمایند: «کن کالطبیب الرفیق الشفیق الذی یضع الدواء به حیث ینفع».(34)
ج صبر و استقامت
انسان برای آنکه به نتیجة مطلوب در کارهای خود برسد نیازمند به صبر و استقامت است و هر چه کار بزرگتر باشد، صبر بیشتری را میطلبد. صبور بودن صفت حمیده و پسندیدهای است و خداوند در قرآن کریم از انسانهای صبور، تجلیل نموده است. چنانچه میفرماید: «وَ بَشِّرِ الصَّابِرین».(35) «وَ اللَّهُ یُحِبُّ الصَّابِرین».(36) و از انسان میخواهد که از صبر کمک بگیرد. «وَ اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاة».(37) مبلغ نیز در امر تبلیغ نیازمند صبر است چنانچه امام صادق (ع) میفرمایند: «علیک بالصبر فیجیمع امورک، فانّ الله عزوجلّ بعث محمّد (ص) فأمره بالصبر و الرفق».(38) خداوند خطاب به پیامبر اکرم (ص)، در مورد اذیت مشرکان و عداوت آنها دستور به صبر میدهد و میفرماید: «فَاصْبِرْ عَلی ما یَقُولُون».(39) از شرایط دیگر میتوان به فصاحت و بلاغت کلام اشاره نمود که برای انتقال پیام به مخاطب بسیار مؤثر است و همچنین از شرایط دیگر داشتن حسن خلق میباشد که خود یک نوع تبلیغ رفتاری و عملی میباشد؛ و در جذب مخاطب بسیار اثر گذار است. چنانچه خداوندنسبت به رسول اکرم (ص) میفرماید: «لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِک».(40) «وَ اخْفِضْ جَناحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنینَ (41)»
«مکتبی است که بر خلاف مکتبهای غیر توحیدی، در تمام شئون فردی و اجتماعی و مادی و معنوی و فرهنگی و سیاسی و نظامی و اقتصادی دخالت و نظارت دارد و از هیچ نکته، ولو بسیار ناچیز که در تربیت انسان و جامعه و پیشرفت مادی و معنوی نقش دارد فروگذار ننموده است.» (54) امام خمینی اعتقاد به جامعیّت کمال و جاودانگی قوانین اسلامی را یک اصل اساسی میداند که در کتاب و سنت مطرح شده است. ایشان در کتاب البیع به روایاتی چند اشاره دارد که این روایات در کتاب شریف کافی، تحت عنوان «باب الرد الی الکتاب و السنته» ذکر کرده است. (55) که در این باب، کلینی، چند روایت را دربارة جامعیت مال مکتب اسلام آورده که حضرت امام برخی از آنها را بیان نموده است. بای نمونه از امام صادق (ع) نقل کرده که آن حضرت فرمود:: «ن الله تبارک و تعالی انزل فیالقرآن تبیان کل شیء حتی والله ما ترکالله شیئاً تحتاجُ الیه العباد این معنا را که کسی بگوید، اسلام به زندگی چه کار دارد !این جنگ با اسلام است. این نشناختن اسلام است؛ اسلام به سیاست چه کار دارد !اینجا جنگ با اسلام است.»(56)
زیرا اولاً هدف هر دو، هدایت جامعه، تربیت انسانها در رسیدن به سعادت، زمینه سازی برای رشد تکامل جامعه و تحقق عدالت در جامعه میباشد.
ثانیاً سیاست صحیح، روش تحقق عدل است و بر همین اساس از دیدگاه امام خمینی همة پیامبران الهی، برای تحقق حکومت عدل مبعوث شدند و چنین حکومتی عین سیاست است. ایشان در بیانی روشن این مسأله را این گونه مطرح میسازند: «حکومت عدل و سیاست است، تمام معنای سیاست است ... این سیاست و این حکومتی که عجین با سیاست است. در روز عید غدیر برای حضرت امیر ثابت شد.»(57)
ثالثاً پرداختن به سیاست در اسلام مقدمه اجرای احکام اسلام است و بدون سیاست بخشی از احکام اسلام قابل اجرا نخواهد بود. امام در این مورد میگویند: «اسلام دین سیاست است، این نکته برای هر کس که کمترین تدبّری در احکام حکومتی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی اسلام بکند آشکار میگردد، پس هر که را گمان بر این برود که دین از سیاست جداست نه دین را شناخته نه سیاست را.»(58) بنابراین در مییابیم که در نگاه امام، اسلام نه تنها دین سیاست است، بلکه تمام آن سیاست است. آمیختگی دین و سیاست در این نگاه به شدیدترین مفهوم خود، مطرح میگردد. به گونهای که احساس میشود در اسلام، دین و سیاست به طور کامل یکی هستند و از همدیگر هیچگونه افتراق و جدایی ندارند.
رابعاً تاریخ صدر اسلام، دین و سیاست را در قالبی واحد به جامعه ارائه کرده و بهگونهای که پیامبر (ص) هم رهبر دینی و هم رهبر سیاسی مسلمانان بود و سیاست، یکی از شئون رسالت آن حضرت محسوب میشد. بنابراین دولت اسلامی که به وسیلة حضرت در مدینه بوجود آمد، بیان کنندة آمیختگی کامل سیاست و دین در تاریخ اسلام میباشد. این امر در سیره سایر انبیاء و اولیای آنان نیز جاری بوده است. امام خمینی در این ارتباط به سیرة پیامبر و ائمه اشاره دارد و معتقد است «پیغمبر تمام عمرش را صرف در سیاست اسلامی کرد.»(59) در نگاه امام خمینی، سیرة تمام پیامبران الهی نیز حاکی از پیوستگی و یکسانی دین و سیاست است، چه آنها نظراً و عملاً وارد صحنة سیاست جامعة خود شده و از انزوا و پرهیز از مردم و جمع، دوری میکردند و در صورت توان، حکومت و ادارة جامعه را بدست میگرفتند. امامخمینی در این باره میگویند: «انبیاء و اهل بیت- علیهم السلام- این نبوده است که از مردم کنارهگیری کنند؛ آنان با مردم بودند و هر وقت دستشان میرسید، حکومت را میگرفتند.»(60)
خامساً قرآن کریم مبارزات متعددی را از برخی از پیامبران بیان کرده که در جهت احقاق حقوق و ایجاد حکومت صالح در جوامع بشری بوده است.
ادامه دارد
/ع
هر انسانی که پا بر عرصة وجود مینهد، خلقت او بیهوده و عبث نبوده و دارای هدف میباشد. هدف غائی تمام موجودات کمال بوده و برای رسیدن به این کمال بایستی، مراحل رشد و تکامل را بپیماید؛ و این حرکت او همراه با وظایفی بوده که اگر توانست آن وظایف را انجام دهد به سعات خود نائل میآید. انسان با توجه به محیط اطراف خود، جامعهای که در آن زندگی میکند، مکتبی که به آن معتقد است و هدفی که دنبال میکند، دارای وظایفی است که میتوان آنها به دو دستة فردی و اجتماعی تقسیم نمود. روحانیت نیز برای آنکه رسالت خود را به خوبی برساند، بایستی وظایفی که بر عهدة اوست را به نحو احسن انجام دهد؛ و از طرفی، آنها طبق فرمایشات ائمه اطهار (ع) محل رجوع مردم بوده، که میتوان به فرمایش حضرت حجه (عج) اشاره نمود که فرمودند: «و أَمّا الحوادث الواقعه، فارجعوا فیها الی رواه حدیثنا. فانّهم حجّتی علیکم و أنا حجهالله.»(1) لذا آنها چون به عنوان هادی جامعه محسوب میشوند وظایف بیشتری و سنگینتری را بر عهده دارند. مطالب تحقیق در سه فصل، آورده شده است. که فصل اول پیرامون وظایف فردی روحانیت، فصل دوم پیرامون وظایف اجتماعی و در آخر، فصل سوم که شامل چکیده و نتیجه میباشد.
کلید واژه : روحانیت، غیبت، ولایت فقیه، تبلیغ، ارشاد
مقدمه
خداوند هیچگاه انسان را به حال خود رها نکرده و همیشه از طرف خود حجتی در میان انسانها قرار داده است تا راهنمای سعادت او باشد؛ و مقام امامت را هر زمان بر عهدة آنی قرار میدهد که شایستگی او برای خداوند معلوم باشد. ولی بعد از زمان غیبت، خداوند حجت خود را پنهان نمود و انسان از فیض حضور محروم شد. لیکن ائمه اطهار راه را به مردمان آخرالزمان نشان دادند و آنها را به علماء دین رهنمون شدند؛ لذا از بعد از زمان غیبت کبری تا زمان فرا رسیدن ظهور، این علماء ربّانی بوده که جامعه را رهبری و هدایت کرده و میکنند. اگر انسان به حال خود رها میشد، دیگر او در کوچه بنبستهای دنیا، شیطان و هوای نفس میماند و توان حرکت برای او باقی نمیماند. چرا که عقل بشر به تنهایی نمیتواند انسان را به کمال برساند. چنانچه امروزه در جوامع غربی شاهدیم که چه میگذرد؛ و چه زیبا امام هادی (ع) به نیاز علماء در زمان غیبت اشاره فرمودهاند: «لو لا من یبقی بعد غیبه قائمکم، من العلماء الدّاعین الیه و الّدالِّین علیه، و الذّابینَ عن دینه به حجج الله، والمنقذین لضعفاء عباد الله، من شَباک ابلیس و مردته و من فخاخ النَّواصب، الذین یمسکون أزمه قلوب ضعفاء الشیعه کما یمسک السفینه سکانها، لمّا بقی احد الا ارتدَّ عن دین الله، اولئک هم الأفضلون عندالله عزّوجل.»(2) پس این وظیفة خطیر بر عهدة علما ربّانی گذاشته شده که حال که بشر تاب تحمل پذیرش امام معصوم را ندارد، آنان جانشین او باشند و انسان را آهستهآهسته حرکت داده تا به رشدی برسد که شایستگی حضور امام را در میان خود، بدست آورد. از طرف دیگر علماء، وظیفة سنگین حراست از دین را بر عهده دارند، که آنرا باید از گزند تحریفها و انحرافها و کژرویها حفظکنند و این آب حیات را، برای انسان همیشه گوارا نگهدارندو به خورد جان او دهند؛ لذا اگر در طول زمان غیبت تا کنون را ملاحظه کنیم در مییابیم که چه سختیهایی را علماء برجان خریدند تا اینکه ما امروزه این فقه پویا و این مکتب غنی را در اختیار داریم. چنانچه حضرت امام خمینی میفرمایند: «در طول زمان غیبت امام- سلام الله علیه- تا حالا آن که حفظ کرده است اسلام را حفظ کرده است ملت اسلامی را این طبقة روحانیون بودهاند» (3) «این مجاهدت روحانیون است که برای ما اسلام را تا کنون نگه داشته است.»(4) تشیع که مدعی صاحب دین اکمل و فرقة منجیه میباشد، از بعد از زمان غیبت کبری فراز و نشیبهای زیادی را طی کرد و دوران نقاهتی خود را پیمود تا توانست به فقه جواهری دست پیدا کند و پایههای فقهی اعتقادی او استوار شود؛ و از آنجایی که هدایت جامعه نیازمند حکومت است و اجرای احکام اسلام همچون، اجرای حدود و انجام امر به معروف و نهی از منکر و رسیدگی به قضا شهادات و از این جمله امورات، بدون حکومت، ضمانت اجرائی ندارند، تشیع همواره به دنبال تشکیل حکومت بوده تا اینکه این امر توسط مرجع عالی قدر، عالم وارسته حضرت امام خمینی (ره) متحقق گردید و شیعه توانست بعد از حدود هزار و چهارصد سال، تشکیل حکومت مستقل دهد.
از بعد از انقلاب اسلامی ایران، شیعه در مرحلهای جدید از تکامل و حرکت روبه جلوی خود قرار گرفت. چرا که با تشکیل حکومت مستقل، موانع زیادی از سر راه علماء تشیع برداشته شد و امکان جراء دستورات اسلام فراهم آمد. در این وجیزه، در پی آنیم که با توجه، به تحولات کنونی، یک نقشة کوچکی از وظایف بزرگ روحانیت در عصر غیبت رابا استمداد از قرآن کریم و جوامع روایی و آثار معمار انقلاب ترسیم بنمائیم. بعون الله و توفیقه.
فصل اول
وظایف فردی
1- کسب علم
أمن هو قانتٌ آناء الیل ساجداَ و قائماً یحذَرُ الآخره و یرجو رحمه ربّه قل هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون انما یتذکَّرُ اولوا الالباب. (5) از آنجائی که برای انجام هر کاری نیاز به ابزار مخصوص با آن کار میباشد: یکی از اصلیترین ابزار یک روحانی علم است و فردی که فاقد این ابزار میباشد نمیتواند وظایف روحانیت را انجام دهد و هر اندازه از جهت علمیت بیشتر قوی باشد خدمت رسانی او بیشتر خواهد بود. روایات زیادی در ترغیب به کسب علم و فضلیت علم و عالم وارد شده است که چند نمونه را بیان میکنیم.
فضلیت علم:
الامام علی(ع): العلم افضل هدایه. (7)
الامام الرضا (ع) : العلم ضالّه المؤمن. (8)
رسول الله (ص): العلم رأس الخیر کلِّه. (9)
فضلیت عالم:
رسول الله (ص) : العماء ورثهُ الانبیاء یحبهم اهل السّماء و یَسْتغفرُُ لهم الحیتان فی البحر اذا ما ماتوا الی یوم القیامه. (11)
در ترغیب کسب علم:
الامام الصادق (ع): لو علم النّاس ما فی طلب العلمِ لطلبوه و لو بِسَفکِ المُهَج و خَوضِ اللُّجج. (13)
در شرایط تعلیم:
الف اخلاص
ب جدیت درامر تحصیل
در مورد این دو وظیفة مهم امام خمینی چنین سفارش میکنند: «باید چه طبقة جوان روحانی و چه دانشگاهی، با کمال جدیت به تحصیل علم، هر یک در محیط خود ادامه دهند. این زمزمة بسیار ناراحت کننده که اخیراً بین بعضی جوانان شایع شده که درس خواندن چه فایدهای دارد، مطلبی است انحرافی و مطمئناً یا از روی جهالت و بیخبری است و یا با سوء نیّت و از القائات طاغوتی شیطانی است که میخواهند طلاب علوم دینی را از علوم اسلامی باز دارند که احکام اسلام به طاق نیستان سپرده شود و محو آثار دیانت به دست خودمان تحقق پیدا کند.»(16) در طول زمان عصر غیبت، علمیت علماء است که پاسخگویی پرسشها و شبهات و انحرافات فکری میباشد؛ لذا بایستی در کسب این مهم، روحانیّت جدّیت کرده و به خوبی خود را به سلاح علم مجهز نموده و در گرداب فتنهها، منجی جامعة تحت پوشش خود باشند.
2- تهذیب نفس
شاید بتوان گفت که تهذیب حتی از کسب علم هم واجبتر و اولیتر است چنانچه از تقدیم لفظی یزکیهم نسبت به تعلیم کتاب و حکمت در آیة شریفة «وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَة».(17) میتوان به تقدیم معنوی آن نیز رسید. امام خمینی نیز میفرمایند: «تربیت و تزکیه مقدم بر تعلیم است.»(18) تهذیب نفس عبارت است از پاک کردن درون از صفات رذیله همچون کبر، ریا، غرور، حسد و ... و در مقابل وقتی درون از صفات رذیله خالی گشت، جای آن را با صفات حمیده همچون حسن خلق، سخاوت، تواضع و ... پر نمود. در قرآن کریم آیات متعددی پیرامون این آمده. البته نه اینکه مخصوص روحانیون باشد بلکه هر فرد مسلمانی بایستی که خود را مهذّب نماید؛ چرا که انسانیت او به تهذیب اوست. بارزترین و شاخصترین آیات پیرامون تهذیب، سورة شمس بوده که خداوند بعد از ذکر یازده قسم، میفرمایند: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاهاوَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها».(19) که شدیداً انسان را به تزکیه نفس فرا میخواند. در این باب روایات و احادیث فراوانی وارد شده است و علماء را به خصوص، دعوت به تهذیب نموده است. حضرت امیر (ع) میفرمایند: «العلماء الطهر الناس اخلاقاً و اقلّهم فی المطامع اعراقاً».(20) و مردم را از رجوع به علماء غیر مهذّب نهی نمودهاند. چنانچه حضرت رسول اکرم (ص) میفرمایند: «لا تجلسوا عند کلّ داعٍ یدعوکم من الیقین الی الشک و من الاخلاص الی الریاء و من التواضع الی الکبر و من النصیحه الی العداوه و من الزهد الی الرغبه».(21)
مفاسد عدم تهذیب
الف دوری از خداوند
ب هلاک جامعه
ج مخدوش شدن دین
فصل دوم
وظایف اجتماعی
1- تبلیغ و ارشاد
2- پاسداری و دفاع از اسلام
3- رهبری و تشکیل حکومت
وظایف اجتماعی
1- تبلیغ و ارشاد
شرایط تبلیغ
در قرآن کریم آیاتی که پیرامون تبلیغ رسالت آمده 2 دستهاند، دستهای از آیات که همراه با انذار و تبشیر بوده مانند آیه شریفة : «فَإِنَّما یَسَّرْناهُ بِلِسانِکَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقینَ وَ تُنْذِرَ بِهِ قَوْماً لُدًّا».(31) دستة دیگر که فقط جنبة انذار لحاظ شده است مثل آیة شریفه: «إِنَّا أَرْسَلْنا نُوحاً إِلی قَوْمِهِ أَنْ أَنْذِرْ قَوْمَک».(32) و از طرف دیگر اگر نگاه کلی بر روایات تربیتی اخلاقی داشته باشیم، متوجه میشویم که لحن اکثر آنها، همراه با عتاب و سرزنش و خوف میباشد، که نمونة بارز آن کتاب شریف نهجالبلاغه میباشد. حال اگر به روایات خوف و رجاء رجوع کنیم. مشاهده میکنیم که ما را دعوت به حد اعتدال از هر کدام نمودهاند، چنانچه حضرت امیر (ع) میفرمایند: «خیر الاعمال اعتدال الرجاء و الخوف» (33) حال این سؤال مطرح است که اگر چنانچه بایستی حد اعتدال رعایت شود پس چرا در آیات قرآن و روایات جنبة خوف غلبه بر رجاء دارد؟ و البته میتوان چنین جواب داد که انسان خواب آلود و غفلت زده را با عتاب است که بیدار میشود و برای اینکه او به حرکت درآید لذا چنین است.
پس نتیجهمیگیریم که چون اکثر مردم غفلتزده میباشند لذا بایستی بیشتر انذار باشد نه تبشیر.
ب هماهنگی تبلیغ با مخاطب
اگر چنانچه به سیر نزول شریعت از ابتدا تا دین خاتم توجه نمائیم متوجه میشویم که به اندازة فهم و رشد فکری مردمان هر زمان شریعت هم نازل میشده است. یک مبلغ نیز باید ابتدا شناخت کافی از مخاطب خود داشته باشد تا بتواند نیازهای آنها را دریافته و مطابق نیاز آنها و اندازة درک و فهم آنها مطالب مورد نیاز آنها را بیان نماید. چنانچه حضرت امیر (ع) میفرمایند: «کن کالطبیب الرفیق الشفیق الذی یضع الدواء به حیث ینفع».(34)
ج صبر و استقامت
انسان برای آنکه به نتیجة مطلوب در کارهای خود برسد نیازمند به صبر و استقامت است و هر چه کار بزرگتر باشد، صبر بیشتری را میطلبد. صبور بودن صفت حمیده و پسندیدهای است و خداوند در قرآن کریم از انسانهای صبور، تجلیل نموده است. چنانچه میفرماید: «وَ بَشِّرِ الصَّابِرین».(35) «وَ اللَّهُ یُحِبُّ الصَّابِرین».(36) و از انسان میخواهد که از صبر کمک بگیرد. «وَ اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاة».(37) مبلغ نیز در امر تبلیغ نیازمند صبر است چنانچه امام صادق (ع) میفرمایند: «علیک بالصبر فیجیمع امورک، فانّ الله عزوجلّ بعث محمّد (ص) فأمره بالصبر و الرفق».(38) خداوند خطاب به پیامبر اکرم (ص)، در مورد اذیت مشرکان و عداوت آنها دستور به صبر میدهد و میفرماید: «فَاصْبِرْ عَلی ما یَقُولُون».(39) از شرایط دیگر میتوان به فصاحت و بلاغت کلام اشاره نمود که برای انتقال پیام به مخاطب بسیار مؤثر است و همچنین از شرایط دیگر داشتن حسن خلق میباشد که خود یک نوع تبلیغ رفتاری و عملی میباشد؛ و در جذب مخاطب بسیار اثر گذار است. چنانچه خداوندنسبت به رسول اکرم (ص) میفرماید: «لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِک».(40) «وَ اخْفِضْ جَناحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنینَ (41)»
تبلیغ در زمان حاضر
2- پاسداری و دفاع از اسلام
3- رهبری جامعه و تشکیل حکومت
سیاست از دیدگاه امام خمینی
الف سیاست شیطانی یا سیاست فاسد
ب سیاست تک بعدی یا سیاست ناقص
ج سیاست الهی یا سیاست مطلوب
دین از دیدگاه امام خمینی
«مکتبی است که بر خلاف مکتبهای غیر توحیدی، در تمام شئون فردی و اجتماعی و مادی و معنوی و فرهنگی و سیاسی و نظامی و اقتصادی دخالت و نظارت دارد و از هیچ نکته، ولو بسیار ناچیز که در تربیت انسان و جامعه و پیشرفت مادی و معنوی نقش دارد فروگذار ننموده است.» (54) امام خمینی اعتقاد به جامعیّت کمال و جاودانگی قوانین اسلامی را یک اصل اساسی میداند که در کتاب و سنت مطرح شده است. ایشان در کتاب البیع به روایاتی چند اشاره دارد که این روایات در کتاب شریف کافی، تحت عنوان «باب الرد الی الکتاب و السنته» ذکر کرده است. (55) که در این باب، کلینی، چند روایت را دربارة جامعیت مال مکتب اسلام آورده که حضرت امام برخی از آنها را بیان نموده است. بای نمونه از امام صادق (ع) نقل کرده که آن حضرت فرمود:: «ن الله تبارک و تعالی انزل فیالقرآن تبیان کل شیء حتی والله ما ترکالله شیئاً تحتاجُ الیه العباد این معنا را که کسی بگوید، اسلام به زندگی چه کار دارد !این جنگ با اسلام است. این نشناختن اسلام است؛ اسلام به سیاست چه کار دارد !اینجا جنگ با اسلام است.»(56)
رابطة دین و سیاست
زیرا اولاً هدف هر دو، هدایت جامعه، تربیت انسانها در رسیدن به سعادت، زمینه سازی برای رشد تکامل جامعه و تحقق عدالت در جامعه میباشد.
ثانیاً سیاست صحیح، روش تحقق عدل است و بر همین اساس از دیدگاه امام خمینی همة پیامبران الهی، برای تحقق حکومت عدل مبعوث شدند و چنین حکومتی عین سیاست است. ایشان در بیانی روشن این مسأله را این گونه مطرح میسازند: «حکومت عدل و سیاست است، تمام معنای سیاست است ... این سیاست و این حکومتی که عجین با سیاست است. در روز عید غدیر برای حضرت امیر ثابت شد.»(57)
ثالثاً پرداختن به سیاست در اسلام مقدمه اجرای احکام اسلام است و بدون سیاست بخشی از احکام اسلام قابل اجرا نخواهد بود. امام در این مورد میگویند: «اسلام دین سیاست است، این نکته برای هر کس که کمترین تدبّری در احکام حکومتی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی اسلام بکند آشکار میگردد، پس هر که را گمان بر این برود که دین از سیاست جداست نه دین را شناخته نه سیاست را.»(58) بنابراین در مییابیم که در نگاه امام، اسلام نه تنها دین سیاست است، بلکه تمام آن سیاست است. آمیختگی دین و سیاست در این نگاه به شدیدترین مفهوم خود، مطرح میگردد. به گونهای که احساس میشود در اسلام، دین و سیاست به طور کامل یکی هستند و از همدیگر هیچگونه افتراق و جدایی ندارند.
رابعاً تاریخ صدر اسلام، دین و سیاست را در قالبی واحد به جامعه ارائه کرده و بهگونهای که پیامبر (ص) هم رهبر دینی و هم رهبر سیاسی مسلمانان بود و سیاست، یکی از شئون رسالت آن حضرت محسوب میشد. بنابراین دولت اسلامی که به وسیلة حضرت در مدینه بوجود آمد، بیان کنندة آمیختگی کامل سیاست و دین در تاریخ اسلام میباشد. این امر در سیره سایر انبیاء و اولیای آنان نیز جاری بوده است. امام خمینی در این ارتباط به سیرة پیامبر و ائمه اشاره دارد و معتقد است «پیغمبر تمام عمرش را صرف در سیاست اسلامی کرد.»(59) در نگاه امام خمینی، سیرة تمام پیامبران الهی نیز حاکی از پیوستگی و یکسانی دین و سیاست است، چه آنها نظراً و عملاً وارد صحنة سیاست جامعة خود شده و از انزوا و پرهیز از مردم و جمع، دوری میکردند و در صورت توان، حکومت و ادارة جامعه را بدست میگرفتند. امامخمینی در این باره میگویند: «انبیاء و اهل بیت- علیهم السلام- این نبوده است که از مردم کنارهگیری کنند؛ آنان با مردم بودند و هر وقت دستشان میرسید، حکومت را میگرفتند.»(60)
خامساً قرآن کریم مبارزات متعددی را از برخی از پیامبران بیان کرده که در جهت احقاق حقوق و ایجاد حکومت صالح در جوامع بشری بوده است.
ادامه دارد
/ع