اگر در آن لحظه رندي از شهيد مطهري عکس‌گرفته بود...

مطلبي كه در زير مي آيد، نوشتاري است از حجت الاسلام محمد مطهري، فرزند استاد شهيد مرتضي مطهري(رضوان‌الله عليه) كه با نظري متاملانه به سيره آن شهيد بزرگوار، از سر خيرخواهي، نكته اي ظريف و بديع را پيش چشم همگان مي نهد. گفتني است اين نوشتار، پيشتر در سايت «تابناك» انتشار يافته است.
شنبه، 13 اسفند 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اگر در آن لحظه رندي از شهيد مطهري عکس‌گرفته بود...

اگر در آن لحظه رندي از شهيد مطهري عکس‌گرفته بود...
اگر در آن لحظه رندي از شهيد مطهري عکس‌گرفته بود...


 

نويسنده:محمد مطهري




 
اشاره: مطلبي كه در زير مي آيد، نوشتاري است از حجت الاسلام محمد مطهري، فرزند استاد شهيد مرتضي مطهري(رضوان‌الله عليه) كه با نظري متاملانه به سيره آن شهيد بزرگوار، از سر خيرخواهي، نكته اي ظريف و بديع را پيش چشم همگان مي نهد. گفتني است اين نوشتار، پيشتر در سايت «تابناك» انتشار يافته است.
شهيد مطهري از يکي از دوستان انديشمند خود خواسته بود، زمينه‌اي فراهم کند تا بتواند به ديدار مهمترين متفکران مارکسيسم در کشور رفته و با آنان به بحث و گفتگو بپردازد. اين دوست استاد، در يکي از اين ديدارها با منظره‌اي ديدني روبه‌رو شده بود: شهيد مطهري با آن متفکر ملحد، در حالي که سگش هم کنارش بود، ساعتها در يک پارک قدم زده و با يکديگر بحث و گفتگو مي‌کردند.‏
اگر خبري با نام «مرتضي مطهري در کنار يک ملحد معروف و سگش + عکس» در روزگار پيش از انقلاب منتشر مي‌شد، فضاي جامعه به گونه‌اي بود که بيشتر افراد، غرض از چنين کاري را درک کرده و آن را افتخاري براي يک روحاني مي‌دانستند؛ اما جامعه امروز چطور؟
متأسفانه کلمه «ملاقات» در ادبيات سياست زده کنوني، معناي تأييد و وابستگي و گاهي تسليم و دلدادگي به خود گرفته است. حتي در مجالس ختم، برخي شخصيت‌هاي سياسي و غيرسياسي هر لحظه رصد مي‌کنند که مبادا فردي «مسأله‌دار» در کنار آنان بنشيند و انتشار عکسي از اين کنار هم نشستن «مسأله ساز» شود؛ يعني نه تنها ارتباط و گفتگو بلکه گاهي نشستن اتفاقي چند دقيقه‌اي در کنار يک فرد هم واژه‌هايي نظير «ساده انديشي»، «تأثير پذيري» و «همسويي» را به دنبال دارد.‏
برخي مراکز حوزوي و غيرحوزوي افتخارشان اين است که هيچ روشنفکري تا کنون نتوانسته از نگهباني آنها گذر کند و از سوي ديگر، برخي روشنفکران و دگرانديشان نيز از ارتباط نداشتن با «جنس آخوند!» به خود مي‌بالند. عده‌اي از دو طرف نيز که به فوايد اين گفت‌وگوها آگاهند، در جو سياست زده کنوني به دليل شلوغ بازي‌هاي بعدي عطاي آن را به لقايش مي‌بخشند.‏

اگر در آن لحظه رندي از شهيد مطهري عکس‌گرفته بود...

نتيجه اين مي‌شود که افراد فرهيخته و دانش پژوه جامعه از بسياري ديدارهاي و گفت‌وگوهاي سودمند محروم شده و هر کس خود را محدود به ديدار با همفکران خود مي‌کند. افراطي با دوستان افراطي‌اش خوش است و تفريطي با دوستان تفريطي‌اش. کسي هم که چند مورد موضع اعتدالي داشته، خود و دوستانش را صراط مستقيم در همه امور دانسته و افراد نوعاً توسط اطرافيان و دوستان خود تأييد شده و خود را معتدل مي‌پندارند. هر وقت هم سخن از ديدار يا مواجهه با منتقد يا مخالف فکري مي‌شود، راهکار را مناظره در جمع مي‌بينند که هدف اصلي از آن، بيشتر اثبات خود و نفي ديگري است.
در چنين شرايطي، جامعه از ثمرات بي شمار گفت‌وگوهاي صميمانه و رو در رو ـ که رسوا شدن اختلاف افکنان از آن جمله است ـ دور مانده و در نتيجه عرصه به دست افراد کم سواد و غوغاگر مي‌افتد. اين گونه است که بدخواهان به راحتي از يک متفکر سنتي حوزوي در ذهن برخي دانشجويان يک موجود بي منطق و خشن، و از هر روشنفکري در ذهن برخي طلاب، فردي وابسته و بي دين و بلکه ضد دين مي‌سازند.‏
شهيد مطهري، کتاب «دو قرن سکوت» مرحوم دکتر عبدالحسين زرين کوب را به شدت مورد انتقاد قرار داد، اما چون مرز انتقاد و نيز رسم دوستي را مي‌شناخت، رابطه دوستانه اش با دکتر زرين کوب را چنان نگه داشته که وقتي کتاب ننگين «بيست و سه سال» منتشر شد، چنين تشخيص داد که پاسخ اين کتاب را اگر افراد غير روحاني بدهند کارسازتر است و براي همين، از سه دانشمند دانشگاهي از جمله دکتر زرين کوب خواست که نقدي بر آن بنويسند و وي نيز با طيب خاطر پذيرفت (متأسفانه بخش بيشتر دست نوشته اين کتاب ناپديد شد).‏
پرسش مهم در اينجا اين است، با توجه به اينکه «تهمت نيوز»ها ـ که از گروه‌هاي گوناگون فکري هستند ـ حتي گفت‌وگوي علمي با منتقدان را برنمي‌تابند، واقعا چه راهي براي حل اين معضل هست؟ در شرايطي که به محض آنکه يک مرکز متعهد حوزوي يا غيرحوزوي بخواهد جلسه گفت‌وگوي نقادانه با يک روشنفکر بگذارد، مدير آن به ده‌ها اتهام از غربزدگي و غيره مزين مي‌شود، چاره چيست؟
در فضايي که بسياري روحانيون حاضر نيستند، حتي براي پاسخ به پرسش‌هاي شرعي، به کسي که بيست سال پيش زير نامه مسأله داري را امضا کرده يا جواني که به خاطر مسأله‌اي سياسي، چند شبي را در زندان گذرانده، وقت ديدار بدهند چه بايد کرد؟
گويا، يک راهکار مناسب، سامان دادن حرکتي جمعي است به اين نحو که همه عالمان حوزوي و دانشگاهي و مراکز علمي از سنتي و روشنفکر که درست يا نادرست، ادعاي فهم درست اسلام را دارند، در يک حرکت هماهنگ، يک زمان مشترک و معين در ماه را «روز گفتگو با منتقدان فکري» قرار دهند و درب‌ها را به روي آنان بگشايند.‏
تا زماني که «کنار هم‌نشيني» مشکل‌ساز تلقي شود، زمينه‌اي براي رشد کرسي‌هاي آزادانديشي فراهم نمي‌شود، همچنان که بي هزينه کردن ارتباط و گفت‌وگوهاي علمي با منتقدان و مخالفان، پيش شرط هر گونه اقدام در راه وحدت حوزه و دانشگاه است. تحقق اين امر با يک حرکت جمعي که زشتي خيالي ملاقات با منتقد يا مخالف را مي‌زدايد، ممکن است. البته گفتگو با منتقد و مخالف ـ بر خلاف تصور برخي ـ ملازم با نسبي بودن حقيقت، عدم قاطعيت در برخورد با معاندان در آنجا که اسلام تجويز کرده و يا انفعال، وادادگي و عقب نشيني از مواضع فکري خود نيست. استثنا شدن موارد نادري در شرع مانند منع همنشيني با بدعت‌گزاران در شرايط خاص را نبايد از نظر دور داشت.
روشن است که مانند بسياري امور ديگر، گفتگو نيز در مواردي ممکن است تنها در ظاهر به شکل ديدار و گفتگو باشد، ولي اغراض ديگري را دنبال کند. در عين حال، هرگز به خاطر سوءاستفاده عده‌اي اندک، نبايد جامعه را از چنين نعمت بزرگي محروم کرد و همه ملاقات‌ها را با نگاه بدبيني نگريست. اين مانند آن است که چون در مواردي مأموران قلابي از لباس پليس سوءاستفاده کرده اند، مردم به همه پليس‌ها به ديد ترديد بنگرند و يا پليس از استفاده از يونيفورم منع شود!
آيا اسلام به ما مي‌گويد، فرد غيرمغرضي را که نسبت به اعتقادات يا عملکرد ما انتقاد داشته و متفاوت از ما مي‌انديشد، بايکوت کنيم تا هر روز در موضع مخالفش تندتر شود؟ تجربه نشان داده است، با برخوردهايي از اين دست، فرزندان چنين افرادي که بي مهري به پدر يا مادر خود را لمس کرده اند، غالبا نه يک منتقد، که يک مخالف جدي از آب درمي‌آيند. اين برخوردهاست که دشمنان را خوشحال مي‌کند و براي همين، دشمن چه بسا براي رسيدن به اين هدف تلاش کند با ابراز خوشحالي تصنعي از ديدار يک فرد با منتقدان، اين تصور را براي ما درست کند که اين گفت‌وگوها به نفع دشمن است، چون باعث شادي او شده است و با اين ترفند ساده، رفتار ما را به دلخواه مديريت کند و مي‌کند.‏
شهيد مطهري با روشنفکراني که بعضا منتقد جدي اساس روحانيت بوده و همسران برخي از آنان بي‌حجاب بودند، در عين حفظ صلابت و سلامت فکري، دوستي و ارتباط علمي مستمر داشت. ما چه کرده‌ايم؟ آيا نبايد هرگز با منتقدان خود روبه‌رو شويم؟ آيا ملاقات کنندگان با ما تنها بايد از مريدان يا همفکران ما باشند؟ آيا جز يک اراده و حرکت جمعي مي‌تواند به اين برداشت‌هاي کودکانه که «الف» در کنار «ب» نشست، پس از نظر فکري و عقيدتي از يک طايفه‌اند پايان دهد؟
منبع:http://www.ettelaat.com
ارسال توسط کاربر محترم سایت :hasantaleb




 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط