از- باره فرهنگ

مهندسي فرهنگي بحثي است که ضرورت آن در سال هاي گذشته پس از تاکيدهاي مقام معظم رهبري سر زبان ها افتاد. مهندسي فرهنگ، مهندسي فرهنگي، بايسته ها، بيم ها و... حيطه بحث را بسيار گسترده و وسيع مي کنند. بررسي فرهنگ موجود، فرهنگ مطلوب و توسعه فرهنگ به تمام شئون اجتماعي، سياسي، اقتصادي و ارائه تعريف قرآني از مباحث مطروحه و ده ها مسأله عمده ديگر در باب اين موضوع نياز به تحقيق دارد اما مقاله حاضر فقط به بخشي از اين مباحث مي پردازد و در پي جواب به چند سوال اصلي تاکنون تعاريف متعدد و فراواني از سوي صاحب نظران و فرعي درباره فرهنگ است.
يکشنبه، 14 اسفند 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
از- باره فرهنگ

از- باره فرهنگ
از- باره فرهنگ


 

نويسنده: حجت الاسلام علي خديوي




 

بحثي در باب تعريف فرهنگ و زیر مجموعه هاي آن
 

مهندسي فرهنگي بحثي است که ضرورت آن در سال هاي گذشته پس از تاکيدهاي مقام معظم رهبري سر زبان ها افتاد. مهندسي فرهنگ، مهندسي فرهنگي، بايسته ها، بيم ها و... حيطه بحث را بسيار گسترده و وسيع مي کنند. بررسي فرهنگ موجود، فرهنگ مطلوب و توسعه فرهنگ به تمام شئون اجتماعي، سياسي، اقتصادي و ارائه تعريف قرآني از مباحث مطروحه و ده ها مسأله عمده ديگر در باب اين موضوع نياز به تحقيق دارد اما مقاله حاضر فقط به بخشي از اين مباحث مي پردازد و در پي جواب به چند سوال اصلي تاکنون تعاريف متعدد و فراواني از سوي صاحب نظران و فرعي درباره فرهنگ است.
تاکنون تعاريف متعدد و فراواني از سوي صاحب نظران حوزه فرهنگ پيرامون واژه فرهنگ ارائه شدت تا جايي که نزديک به 500 تعريف براي فرهنگ گفته شده است. اين تعاريف داراي قابليت هاي عملي و اکتشافي يکساني نيستند اما برخي قابل توجهند.
ادوارد داسپنسر در تعريف فرهنگ گفته: «فرهنگ يعني مجموعه هم بسته اي از کارکردها و باورها که از راه جامعه به ارث رسيده و بافت زندگي ما را مي سازد.»
يک متفکر غربي ديگر به نام هر سکوويتس هم فرهنگ را بنايي مي داند که بيانگر تمامي باورها، رفتارها، دانش ها، ارزش ها و خواسته هايي است که شيوه زندگي هر ملت را باز مي نمايد... و سرانجام عبارت است از هر آنچه يک ملت دارد، هر کاري که مي کند و هر آنچه مي انديشد.
ميان انديشمندان مسلمان معاصر هم غور جدي در اين باب شده است. علامه محمد تقي جعفري مي گفت: «فرهنگ عبارت است از کيفيت يا شيوه بايسته يا شايسته براي آن دسته از فعاليت هاي حيات مادي و معنوي انسان ها که مستند به طرز تعقل سليم و احساسات تصعيد شده آنان در حيات معقول تکاملي است.»
امام (ره) هم در جايگاه رهبري که انقلابي فکري را در جهان معاصر سامان داد، معتقد بود: «بالاترين و والاترين عنصري که در موجوديت هر جامعه دخالت اساسي دارد، فرهنگ آن جامعه است. اساسا فرهنگ هر جامعه هويت و موجوديت آن جامعه را تشکيل مي دهد و با انحراف فرهنگ، هر چند جامعه در بعدهاي اقتصادي ولي پوچ و پوک و ميان تهي است، اگر فرهنگ جامعه اي وابسته و مرتزق از فرهنگ مخالف باشد، ناچار ديگر ابعاد آن جامعه به جانب مخالف گرايش پيدا مي کند و بالاخره در آن مستهلک مي شود و موجوديت خود را در تمامي ابعاد از دست مي دهد.» در يک تعريف موردي فرهنگ اعم مي شود از مظاهر فرهنگي مانند زبان و خط يا آنچه باطن و اصل تشکيل دهنده فرهنگ ملي است، مثل: عقايد، آداب اجتماعي، مواريث ملي، خصلت هاي ملي و بومي و...

فرهنگ «عام» ولي «خاص» است
 

فرهنگ به عنوان دستاورد و اندوخته معرفتي، تکنيکي و مادي نوع بشر ويژگي عمومي همه جوامع انساني به شمار مي رود؛ يعني در همه جامعه ها (کوچک يا بزرگ، ساده يا پيچيده) اين ميراث ديده مي شود پس فرهنگ يک پديده عام است و اندوخته هاي فرهنگي بشر ويژگي هاي کلي مشترکي دارند.
با وجود اين ملاحظه مي شود که هر گروه اجتماعي داراي ضوابط خويشاوندي، شيوه اقتصادي، مقررات مناسک اعتقادي و... مخصوص به خود دارند و هيچ کدام از زمينه ها و پديده هاي فرهنگي نيست که در جامعه يا دو قوم يا دو گروه کاملا شبيه به يکديگر باشد؛ پس فرهنگ خاص است.

سطوح و انواع فرهنگ
 

بر مبناي دامنه شموليت زماني و جامعه تحت پوشش محيط فزهنگي، مي توان به سطوح فرهنگي زير اشاره کرد:
1-فرهنگ جهاني
2-فرهنگ منطقه اي
3-فرهنگ ملي
4-فرهنگ عمومي
5-فرهنگ تخصصي

فرهنگ جهاني
 

وقتي فرهنگي در دينا فرهنگ غالب مي شود، هويت ها و فرهنگ هاي ملي و خرده فرهنگ هاي ملي از بين مي روند. در عصر جهاني شدن، در مرکز مثلث مهندسي فرهنگي، هويت ملي و جهاني شدن قرار مي گيرد. در اين مثلث، مهندسي فرهنگي اصلي ترين ابزار و سازوکار دولت براي توليد و باز توليد و حتي حفظ هويت ملي مورد نظر خود در عصر جهاني شدن است. به تعبير ديگر هويت ملي در برابر جنگ نرم و ناتوي فرهنگي غرب منوط به مهندسي فرهنگي است.

فرهنگ منطقه اي
 

جهاني شدن يا جهاني سازي در کنار فرصتي که براي کشورها و قاره ها يا مناطقي از جهان به وجود مي آورد، تهديدي براي هويت آنها نيز تلقي مي شود. به طور مثال منطقه خاورميانه (جهان اسلام) که خاستگاه اسلام و بسياري از کشورها و زيستگاه ملت هاي مسلمان است، بخشي از هويت جهاني و منطقه اي مسلمان به شمار مي رود. در مهندسي فرهنگي اسلامي که بر گرفته از انديشه امام راحل (ره) و رهبر فرزانه انقلاب است، به طور نمونه فلسطين پاره اي از هويت مسلمانان جهان به شمار مي آيد. در نظام سياسي ايران فرهنگ حمايت از مظلومان جهان گنجانده شده است و اصولا تقسيم کشورهاي اسلامي در گذشته توطئه استعمار تلقي مي شود.
در فرهنگ منطقه اي، وجود مراسم حج و اعياد بزرگ اسلامي فطر و قربان و سازمان هاي اسلامي مثل کنفرانس اسلامي و ترويج وحدت بين مسلمانان توسط مجمع جهاني تقريب مذاهب اسلامي، خود گوياي ارزش و جايگاه فرهنگ منطقه اي و ضرورت مهندسي آن است.

فرهنگ ملي
 

فرهنگ ملي انعکاسي از باورها، مفروضات و ارزش ها و الگوهاي رفتاري باثبات و ريشه دار يک ملت است که طي قرن ها ايجاد و تثبيت شده و به عنوان بخشي از هويت آن ملت قلمداد مي شود.
مطالعات جديد نشان مي دهد دولت ها و حتي دولت هاي ليبرال بندرت در قبال فرهنگ و هويت، موضع بي طرف اتخاذ مي کنند، (به طور مثال) ممنوعيت به کارگيري نمادهاي مذهبي همچون حجاب در فرانسه به خوبي نشان مي دهد حتي يک دولت سکولار نسبت به سرنوشت فرهنگ و به تبع آن هويت، بي تفاوت نيست.

فرهنگ عمومي
 

فرهنگ عمومي انعکاسي از ارزش ،نگرش و گرايش هاي اکثريت اعضاي يک جامعه است و بنا به ماهيت ناپايدار آن، تحت تاثير شرايط و مقتضيات محيطي به ويژه متغير هاي اقتصادي سياسي و اجتماعي در دوره هاي زماني خاصي است.
فرهنگ عمومي نسبت به فرهنگ ملي سطحي تر است و انعکاسي از فضاي فرهنگي (داخل کشور) در يک بازه زماني محدود است. فرهنگ ايثار، احسان، همدلي، صفا و صميميت، روابط اجتماعي خوب و امثال اينها در فرهنگ عمومي قابل طرح است.

فرهنگ تخصصي
 

فرهنگ تخصصي فرهنگي است که بخشي از افراد يک جامعه براساس حرفه، تخصص و حوزه شغلي خويش در آن مشترکند. فرهنگ تخصصي به دو بخش فرهنگ سازماني و خرده فرهنگ ها تقسيم مي شود. خرده فرهنگ به گروهي از جامعه گفته مي شود که ضمن داشتن وجود مشترک با فرهنگ عامه، داراي ارزش ها، باورها، فعاليت هاي خاص، سبک هاي زندگي با پوشش هاي متفاوتي از ديگر اعضاي جامعه اند و همين وجوه به آنان هويت خاصي مي بخشد. خرده فرهنگ هاي قومي، زباني، جوانان و... از مصاديق و نمونه هاي آن هستند.

يک جور ديگر از-باره فرهنگ
 

فرهنگ «متغير» ولي «ثابت» است. تمام پديده هاي اجتماعي بنابر مقتضيات زمان و مکان و مطابق با نيازها، اختراعات، تجربيات و ... دستخوش دگرگوني و تحول مي شوند و بالطبع فنون، ابزار، سنن، آرزوها، هنرها و در نهايت فرهنگ جوامع نيز تابع اين تغيير تطورهاست. در حقيقت اين تغييرات راز بقا و پايداري فرهنگ است. از اين ديدگاه فرهنگ امري «متغير» است ليکن تغييرات در زمينه هاي فرهنگي به قدري کند و آرام صورت مي گيرد که در مشاهدات روزمره قابل لمس نيست و تقريبا ثابت تلقي مي شود؛ پس فرهنگ متغير است ولي ثابت است.
پذيرش فرهنگ «اجباري» ولي «اختياري» است. اين خصيصه به اين معني است که با اينکه فرهنگ بر تمام حيات اجتماعي ما سايه افکنده است ولي به ندرت خود را آشکارابر افکار ما تحميل مي کند. به عبارت ديگر انسان از بدو تولد، غذا خوردن، نشستن، حرف زدن، لباس پوشيدن و بالاخره شناخت ارزش ها را-خواه و ناخواه-در آغوش خانواده فرا مي گيرد ولي به موازات اينکه رشد مي يابد و توانايي ها و ظرفيت هاي خود را شکوفا مي سازد و چيزهايي نيز از جامعه و محيطش کسب مي کند الزاما در چهار چوب آنچه از جامعه خود آموخته نمي ماند و مختار است پا را فراتر نهد.

فرهنگ الهي
 

فرهنگ يکي از دغدغه هاي دين اسلام است و براي همين قرآن کريم علاوه بر اهميت دادن به فرهنگ خود فرهنگ ساز است و در تمام شئون زندگي، فرهنگ را اولويت اول در تمام عرصه هاي فردي و اجتماعي مي داند. طبق نظر قرآن کريم زندگي بشر روي کره زمين بايد رنگ الهي به خود بگيرد. تلاش ها و اهداف بايد به شناخت خداوند تبارک و تعالي و رسيدن به او و بندگي در راه او ختم شود اما رسيدن به اين آرمان بزرگ و جامعه آرماني که در آن همگان رنگ توحيدي بگيرند، راحت و آسان نيست و براي رسيدن به آن بايد تدبير کرد و مهندسي کرد.
منبع: ماهنامه فرهنگي همشهري آيه- شماره 4



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما