«بخت کوچک » يا «بدبختي بزرگ»؟!

لابد مي دانيد که از پسوند «ک» براي تصغير يا تحبيب استفاده مي کنند، مثلا «پسر کوچک» را «پسرک» مي گويند و «دختر نازنين» را «دخترک»! در واژه اي مثل «عروسک»، افزودن «ک» به بار مثبت و ظريف «عروس» اضافه کرده است. اما هميشه هم اين طور نيست که شما با گفتن «عزيزکم» و «گلکم»، دل اطرافيانتان را به دست بياوريد. گاهي وقت ها همين پسوند به ظاهر دلنشين، واژه اي را که بار مثبت دارد، به شکلي ناخوشايند تغيير مي دهد. به عنوان مثال، کلمه، «بخت»، ممکن است «خوشبختي»، «دم بخت بودن»، «ازدواج» ومضاميني مانند اينهارا فراياد بياورد.
سه‌شنبه، 16 اسفند 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
«بخت کوچک » يا «بدبختي بزرگ»؟!

«بخت کوچک » يا «بدبختي بزرگ»؟!
«بخت کوچک » يا «بدبختي بزرگ»؟!


 






 
لابد مي دانيد که از پسوند «ک» براي تصغير يا تحبيب استفاده مي کنند، مثلا «پسر کوچک» را «پسرک» مي گويند و «دختر نازنين» را «دخترک»! در واژه اي مثل «عروسک»، افزودن «ک» به بار مثبت و ظريف «عروس» اضافه کرده است.
اما هميشه هم اين طور نيست که شما با گفتن «عزيزکم» و «گلکم»، دل اطرافيانتان را به دست بياوريد. گاهي وقت ها همين پسوند به ظاهر دلنشين، واژه اي را که بار مثبت دارد، به شکلي ناخوشايند تغيير مي دهد. به عنوان مثال، کلمه، «بخت»، ممکن است «خوشبختي»، «دم بخت بودن»، «ازدواج» ومضاميني مانند اينهارا فراياد بياورد اما با افزودن «ک» اعجاب انگيز، واژه بدهيبت و ترسناکي خلق مي شود که براي تجربه کنندگانش، خاطره اي آزار دهنده است.

تجربه هاي ترسناک
 

«ديانا» 22 ساله، مي کوشد تا«بختک» را براي ما معنا کند : «بختک... همان چيزي است که وقتي کسي خواب است، او را با نوعي احساس سنگيني بيدار مي کند و فرد براي چند لحظه اصلا نمي تواند جايي از بدنش را تکان بدهد.... درست مثل يک جنازه!»
او تجربه هاي متفاوتي از اين پديده را از سر گذرانده است که از آنها با اسم «مشکل بزرگ و غيرعادي» خود ياد مي کند : «اولين بار که اين اتفاق افتاد فکر کردم دارم مي ميرم و فرشته مرگ مي خواهد بيايد و جان من را بگيرد. ولي چند لحظه بعد اين حالت برطرف شد. وقتي توي اين وضعيت گير مي کني، چند لحظه برايت مي شود يک عمر.»
شروع اتفاقات بعدي، زماني بود که اسم او در ميان اسامي قبول شدگان دانشگاه اعلام نشد : «قبل از اين بخوابم، داشتم با خودم حرف مي زدم. آن موقع من دوست داشتم بروم دنبال ورزش و کارهاي ديگر، ولي همه مي گفتند نه، تو بايد توي اين يک سال، حسابي درس بخواني، با خودم مي گفتم کسي که نتواند براي خودش تصميم بگيرد، اصلا بايد برود بميرد! بعد خوابيدم و دوباره با احساس سنگيني بيدار شدم. اين بار طولاني تر شده بود. ناگهان انفجاري پي در پي در وجودم رخ داد. با اين که چشمهايم بسته بود ولي نور سفيد رنگ انفجار را«توي وجودم » ديدم. صداي بلندي داشت. سه تا انفجار بود. گفتم اين ديگر آخر کار است. تو خودت خواستي بميري، پس حالا منتظر باش که فرشته مرگ به سراغت بيايد.... ولي بعد از چند لحظه، حالت سنگيني از بين رفت. مي خواستم جيغي را با وقوع انفجار، توي گلويم مانده بود بريزم بيرون ولي همه خواب بودند و حتما فکر مي کردند ديوانه يا خيالاتي شده ام.»
بعد تر، اين اتفاق، شکل تازه اي به خود مي گيرد : «خوابيده بودم که دوباره همان احساس سنگيني (بختک) به سراغم آمد ولي اين بار روحم را ديدم که از بدنم جدا شده و به آسمان رفته. خودم را معلق توي هوا ديدم. دستانم از دو طرف بدنم به پايين آويزان بود. از آن بالا به شهر زير پايم نگاه مي کردم. تهران نبود. شکل خانه هايش فرق مي کرد. خودم را زير پلي ديدم که قطاري با صداي کر کننده از روي آن مي گذشت. سريع دور شدم. به سبکي پر بودم اما ديگر يادم نمي آيد که کجا رفتم و چه کار کردم و کي برگشتم.»
ديانا، جدا شدن روح از جسمش را باز هم تجربه مي کند: «سوار يک نيسان آبي شدم و کنار راننده نشستم. صداي گريه و ناله مي آمد. برگشتم از شيشه به عقب نگاه کردم و جنازه خودم را ديدم که دراز به دراز کف نيسان افتاده بود و زني که صورتش معلوم نبود داشت بالاي سر من گريه مي کرد... حالا هر وقت نيسان آبي رنگ مي بينم دلم مي لرزد. آيا من مرگ خودم را ديده بودم، آن هم در جواني؟»
گاهي احساس جدا شدن روح از جسم، طور ديگري است : «روحم مي خواست از بدنم جدا بشود. پاها و دست هايم توي هوا معلق بودند ولي سر و گردنم نه. انگار روحم مي خواست از جسمم بيرون برود ولي جسمم نمي خواست!»
ديانا با دعا خواندن قبل از خواب هم نمي تواند خود را آرام کند. اين حالت ها براي مدتي شدت پيدا مي کند، به طوري که دو سه بار در طول شب تکرار مي شود اما اين امکان هم وجود دارد که چند هفته يا چند ماه هيچ اثري از آنها نباشد.
او چند بار جاي خوابش را عوض مي کند که فايده اي ندارد. يک بار از کسي مي پرسد چرا بختک روي بعضي آدمها مي افتد ؟ طرف جواب مي دهد اين شيطان است!
اما به نظر ديانا، بسيار عجيب است که شيطان بخواهد دست او را بگيرد و با خود به گردش ببرد، در زمان و مکان هاي متفاوت : «در هوا معلق بودم. کوه هاي پر از درختي را ديدم. از بالا چند زن را مي ديدم که بقچه هايي روي سرشان بود و چند مرد با لباس خاکي... جنگ بود، هواپيماهايي که مال دوره جنگ هاي جهاني بودند به سمت من مي آمدند. کمي ارتفاعم را کم کردم که به آنها نخورم. يک ريل قطار ديدم که قطاري قديمي از آن عبور مي کرد. دود سياهي از دودکش قطار بيرون مي آمد.... ديگر چيزي يادم نمي آيد. »
يک بار انگار کسي پاهاي مرا گرفته بود و دور سيصد و شصت درجه مي زد.» صداي پاي کسي را شنيدم که به من نزديک مي شود و با صداي بلند اسم برادرم را صدا مي زند. بچه اي به اين طرف و آن طرف مي دويد و مي گفت : «من سرم را توي جاده جا گذاشتم... من سرم را توي جاده جا گذاشتم....» نمي دانستم به آن صدا بخندم يا از آن بترسم. آخر کسي که سر ندارد، چطور حرف مي زند ؟... بعد از چند لحظه به حالت طبيعي برگشتم.»
«يک دوره توي خواب با يک زبان ديگر حرف مي زدم، با کلماتي که گنگ و نامفهوم بودند. انگار کلمات بي معني کنار هم چيده مي شدند...»
ديانا شنيده است اگر کسي را بختک رويش افتاده، تکان بدهي، به حالت طبيعي بر مي گردد. شايد به خاطر همين، يک بار دچار چنين حالتي مي شود : «از زير پتو صداي برادرم را مي شنيدم که به برادر ديگرم مي گفت : «تکانش بده... زود باش... بختک افتاده رويش!» اين جمله را چند بار تکرار کرد. من توي دلم مي گفتم آخر چرا خودت تکانم نمي دهي ؟ عصباني بودم ولي ناگهان فشار بختک از بين رفت. پتو را با عصبانيت کنار زدم که برادرم بگويم چرا ؟.... ولي ديدم که هردو برادرم در خواب عميقند... پس آن صداي چه کسي بود؟ يا چه کسي بود که با صداي برادرم حرف مي زد؟»
ديانا تمام اين تجربه ها را با ترس از سر گذرانده، اما سعي مي کند آنها را در قالب يک اتفاق عجيب و غريب هم که شده، براي خودش توجيه کند : «فکر مي کنم وارد دنياي ديگري مي شوم که وجود دارد ولي کسي نمي تواند آن را ببيند.»
آيا اطرافيان او هم چنين تجربه هايي داشته اند؟: «خواهر و برادرانم بختک را تجربه کرده اند ولي توجه او فقط روي من معطوف شده و دليلش را نمي دانم.»
چه چيز اين ماجراها بيشتر از همه، ديانا را مي ترساند ؟: «مي ترسم يک روز روحم را با خودش ببرد. احساس مي کنم دارد خيلي به من نزديک مي شود. از آينده مي ترسم و اين که نکند بلايي به سرم بياورد، مثلا توي خواب خفه ام کند!
اگر احساس سنگيني چند لحظه بيشتر بشود، نفسهايم به شماره مي افتد. اين را چند بار تجربه کرده ام. شايد هم کائنات مي خواهند چيزي به من بگويند.... نمي دانم چطور بايد مشکلم را حل کنم.»

براي ديانا چه اتفاقي مي افتد ؟
 

براي تحليل بهتر مشکل ديانا، که ناگفته مي دانيم چيزي است از جنس بختک، با يک پزشک قرار ملاقات مي گذارم و تعدادي سايت اينترنتي را زير و رو مي کنم. اطلاعاتي که به دست مي آورم. جالب و قابل توجهند :
در افسانه هاي ايراني، بختک، موجودي تخيلي است که شب ها قصد خفه کردن افراد در خواب را دارد. لابد اصطلاح «بختک روي زندگي اش افتاده» را شنيده ايد که از همين جا به ادبيات فارسي راه پيدا کرده و به معناي ناتواني انسان در برابر مشکلات اوست.
يک اعتقاد عاميانه هم وجود دارد که مي گويد : «بختک» يا «فرنجک»، کنيز اسکندر بود. وقتي اسکندر به چشمه آب حيات دست يافت و مشکي از آن را با خود از ظلمات آورد، کلاغي به مشک نوک زد و با پاره شدنش، آب حيات بر زمين ريخت. کنيز اسکندر بي درنگ مشتي از آن آب را برداشته و نوشيد. اسکندر که سخت خشمگين شده بود با شمشير، بيني کنيز را ناکار کرد و او ناچار از گل يا خمير، بيني براي خود ساخت.
مي گويند فرنجک که به خاطر نوشيدن آب حيات، عمر جاودانه يافته است، وقتي ببيند کسي به پشت خوابيده، روي سينه او مي جهد و اگر طرف بيدار شود و به بيني فرنجک چنگ بزند، فرنجک از ترس آن که دوباره بيني را از دست بدهد، گنجي از گنجهاي اسکندر را که مي شناسد، رشوه خواهد داد تا رهايش کنند. شايد به همين دليل باشد که بعضي ها معتقدند اگر کسي بتواند گلو يا بيني بختک را بگيرد، مي تواند هر آرزويي دلش خواست بکند تا بختک آن را برآورده سازد. البته از آنجا که مي گويند بختک در تاريکي و به خصوص زير درخت ها مي گردد، مي توان به اين نتيجه رسيد که اين اعتقاد، از ناآگاهي عوام در مورد گاز کربنيکي که شب ها از گياهان متصاعد شده و مي تواند آدم را به خفقان بيندازد، ناشي شده است. اما پزشکان، توضيح بهتري در مورد اين پديده دارند.
براي 25 الي 30 درصد از جمعيت جهان اتفاق افتاده است که از خواب بيدار شده باشند اما نتوانند تکان بخورند. بدي اش اين است که از کسي هم نمي شود کمک خواست، زيرا به نظر مي رسد تمام اعضاي بدن فلج شده اند.
در وحشتناک ترين حالت ممکن، فرد در حالي که هوشيار است، چيزهايي مي بيند يا مي شنود که به نظر منطقي نمي رسند. بعضي ها آن قدر وحشت زده مي شوند که بعد از برطرف شدن اين حالت، بلافاصله به اورژانس مراجعه مي کنند، به تصور اين که سکته کرده اند.
اين قضيه توضيح ساده اي دارد: خواب، چند مرحله است. در مرحله اي از آن، مغز، انتقال پيام هاي عصبي به سوي عضلات اسکلتي (به جز عضله ديافراگم و عضلات چشم) را متوقف مي کند. به خاطر همين است که روياهاي ما نماد بيروني پيدا نمي کنند، مثلا اگر در خواب مي بينيم که در حال دويدن هستيم، اين اتفاق در واقع و در دنياي بيرون از خواب نمي افتد، چون در اين لحظات، عضلات بدن از مغز فرمان نمي گيرند. وقتي کم کم از خواب بيدار مي شويم. مغز دوباره کنترل عضلات را به دست مي گيرد. حالا فرض کنيد قبل از اينکه مغز کاملا کنترل عضلات اسکلتي را به دست گرفته و آنها را از حالت فلج بودن خارج کنند، شما هوشياري خودتان را باز يابيد! چه اتفاقي مي افتد؟ احساس ترس آور فلج بودن بدن! اين، همان حالت «فلج خواب» است که در ميان عوام به بختک معروف شده.
نقطه مقابل اين عارضه، زماني است که بعضي ها در خواب، دست و پاي خود را حرکت داده و حتي در مواردي اقدام به خوابگردي و راه رفتن در خواب مي کنند.

فرنجک يا ساحره بد طينت؟
 

در متون ادبي فارسي، به بيتي از مختاري غزنوي بر مي خوريم که گفته است:

 

«چنان بسان فرنجک فروگرفته مرا
که بود مردنم آسان ودم زدن دشوار!»

اما بختک، چيزي نيست که تنها در تاريخ ادبيات کشور خودمان از آن صحبت کرده باشند. ايرلندي ها تصور مي کنند، اين حالت، ناشي از دروغي است که روز قبل گفته اند و يا ناشي از نوشيدني بدي است که روز قبل خورده اند!
بعضي ها آن را «جن زدگي» مي دانستند و علايمش را به گردن ديوهاي بد سرشت مي انداختند. «شکسپير» در «رومئو و ژوليت» بختک را به ساحره اي بد طينت نسبت مي دهد اما امروز مي دانيم که «فلج خواب» در اثر به هم خوردن مکانيسم عصبي بدن اتفاق مي افتد، اصلا خطرناک در متون ادبي فارسي، به بيتي از مختاري غزنوي بر مي خوريم که گفته است:

«چنان بسان فرنجک فروگرفته مرا
که بود مردنم آسان ودم زدن دشوار!»يابد و هيچ گونه عارضه جسمي را به دنبال نخواهد داشت، در زنان، دو تا چهار برابر بيشتر از مردان مشاهده مي شود. فرد بايد آرامش خود را حفظ کند و از استرس و نگراني بپرهيزد، چرا که به اين فرآيند دامن خواهد زد. فلج خواب معمولا اولين بار در سنين نوجواني تجربه مي شود اما در هر سني ممکن است رخ بدهد. کم خوابي، خواب نامنظم، افسردگي دو قطبي، خواب آلودگي مفرط يا گرفتگي عضلات پا در هنگام خواب و مصرف بعضي داروها يا اعتياد، در مورد اين پديده بي تاثير نيستند، همين طور وراثت، يعني اگر يکي از اعضاي خانواده شما دچار اين مشکل باشد، احتمال ابتلاي شما هم وجود دارد. (در مورد ديانا هم اين موضوع صادق بود.)
ديانا و افرادي که مشکلي مشابه او دارند، مي توانند به راهکارهاي زير توجه کنند:
وضعيت خواب خود را تغيير داده و هرگز به پشت نخوابند.
از خوردن غذاي زياد و نوشيدن کافئين به مقدار زياد و کشيدن سيگار پيش از خواب خودداري کنند.
سطح استرس زندگيشان را کاهش دهند.
به اندازه کافي بخوابند و به طور منظم به ورزش بپردازند.
وقتي دچار حالت بختک شدند، روي حرکت اعضاي بدنشان تمرکز، و سعي کنند دست، پا، انگشت يا حتي پلک خود را تکان بدهند و اگر قادر به انجام اين کار نيستند، آن را در ذهن خود القا و تصور کنند سر يا بخشي از بدنشان را تکان مي دهند. اين عمل، مغز را براي فرستادن پيام هاي عصبي فعال مي کند.
اگر فلج خواب به مدت شش ماه و حداقل هفته اي يک بار براي کسي رخ داد، بهتر است به پزشک مراجعه، و از دارو درماني استفاده کند.
با انجام اين تمهيدات، اميدواريم روزي فرا برسد که «بختک» همان «بخت کوچک» معنا شود، نه بدبختي بزرگ!
منبع : مجله جوانان امروز شماره 2107



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما
خالد قدومی: باکسی که دنبال ترور است نمیشود مذاکره کرد
play_arrow
خالد قدومی: باکسی که دنبال ترور است نمیشود مذاکره کرد
شورای امنیت سازمان ملل به یک ناظر منفعل و بی‌قدرت تبدیل شده
play_arrow
شورای امنیت سازمان ملل به یک ناظر منفعل و بی‌قدرت تبدیل شده
یک سال حبس برای خرید، فروش، حمل و نگهداری مواد مخدر در کشور عراق
play_arrow
یک سال حبس برای خرید، فروش، حمل و نگهداری مواد مخدر در کشور عراق
ملی‌پوش سنگ‌نوردی: من به‌خاطر مردمم و شهیدانی که برای کشور خون دادند ماندم
play_arrow
ملی‌پوش سنگ‌نوردی: من به‌خاطر مردمم و شهیدانی که برای کشور خون دادند ماندم
منهدم شدن خودروهای زرهی ارتش رژیم صهیونیستی در کرانه باختری
play_arrow
منهدم شدن خودروهای زرهی ارتش رژیم صهیونیستی در کرانه باختری
حزب‌الله: مقر تیپ گولانی را هدف قرار دادیم
play_arrow
حزب‌الله: مقر تیپ گولانی را هدف قرار دادیم
ژاپنی‌ها در این مکان عمومی اصلاً حرف نمی‌زنند!
play_arrow
ژاپنی‌ها در این مکان عمومی اصلاً حرف نمی‌زنند!
پاداش کشورهای مختلف برای مدال‌آوران المپیک
play_arrow
پاداش کشورهای مختلف برای مدال‌آوران المپیک
زیباترین تکنیک در مسابقات تکواندو المپیک 2024
play_arrow
زیباترین تکنیک در مسابقات تکواندو المپیک 2024
نماز روز بیست و سوم ماه مبارک رمضان
نماز روز بیست و سوم ماه مبارک رمضان
نماز روز بیست و دوم ماه مبارک رمضان
نماز روز بیست و دوم ماه مبارک رمضان
آرین سلیمی و مهران برخورداری روی دوش مردم در بدو ورود به کشور
play_arrow
آرین سلیمی و مهران برخورداری روی دوش مردم در بدو ورود به کشور
کشف بقایای اسکلتی یک مرد و زن و گنجینه‌ همراه آن‌ها متعلق به ۲ هزار سال پیش
play_arrow
کشف بقایای اسکلتی یک مرد و زن و گنجینه‌ همراه آن‌ها متعلق به ۲ هزار سال پیش
نجف و شور اربعین حسینی
play_arrow
نجف و شور اربعین حسینی
زیارت کربلا در بیان امام صادق (ع)
play_arrow
زیارت کربلا در بیان امام صادق (ع)