عاشورا، خاستگاه انقلاب اسلامى ايران (3)
نویسنده : مرتضى شيرودى
مردم
در يك طرف، صدق و صفا و صميميت، در طرف ديگر، خيانت، خدعه و خودپرستىمشاهده مىشد.
يكى از صاحبنظران عامّه مردم آن زمان را به هفت دسته تقسيم كرده است:
1. مردمى كه از روزگار رسول خدا(ص) تا سالهاى نخست حكومت عثمان، سادگىاسلام را ديده بودند و از عدالت اسلامى آگاهى داشتند، سپس آن دوره را با آن چه جاى آن راگرفت مىسنجيدند و بر روزگار گذشته دريغ مىخوردند...
2. گروهى كه پاى بند دين و اجراى احكام اسلام بودند و مىديدند چگونه حدود شريعتمعطل مانده و فقه اسلام و سنت رسول (ص) بازيچه حكومتها گرديده است. اينان خون دلمىخوردند و روى به خدا بردند كه خدايا! برسان آن را كه بدعتها بزدايد و سنتها رازندهنمايد.
3. گروهى كه سالها پيش براى شركت در فتح اسلامى و برخوردارى از غنيمتهاىجنگى از بيابانهاى نجد و تهامه به راه افتاده بودند و در پادگانها به سر مىبردند. آسيبهاىجنگى براى آنان بود و بهره گرفتن از بيتالمال براى ديگران، بدين رو فرصت مىبردند تابرخيزند و حق خود را بگيرند.
4. مردمى از ايران كه پيش از در آمدن سپاهيان مسلمان بدان سرزمين جاهى يا نانىداشتند و آن را از دست دادند، ناچار روبه عراق نهادند، بيشتر در كوفه و كمتر در بصرهرخت افكندند. ازعجم رانده و در ديده عرب خوار، به ظاهر آرام و در نهان دست به كار.
5. مردمى كه داستانهاى درگيرى لخمى و غسّانى را دهان به دهان شنيده بودند و به خاطرداشتند كه پدرانشان سالها با مردم سرزمينهاى شمال عربستان مىجنگيدند و اكنونمىديدند شام مركز خلافت اسلامى است و عراقيان ريشخند شامياناند.
6. كسانى كه فريب وعدههاى دروغين معاويه را خوردند و على(ع) و فرزند او را رهاكردند و چون معاويه بر مسند نشست، آنان را از خود راند. اين روش حكومتهاى خودكامهبوده و هست.
7. سودجويانى كه بهرهگيرى را در اوضاع آشفته مىبينند و مىكوشند تا چنين پيش آيد واز آن بهره گيرند.
[75]
و حال افراد فراوانى از اين گروههاى هفتگانه امام را به كوفه دعوت كردهاند و امام دراجابت اين دعوتها رهسپار كوفه است.
امامحسين(ع) بارها بر اينكه علت قيام و حركت، دعوت مردم است، تأكيد كرد. بهعنوانمثال:
1. امام(ع) پس از برخورد با سپاه حر كه راه را بر او بستند، فرمود:
«من پيش شما نيامدم مگر پس از آن كه نامهها و فرستادههاىتان رسيد كه: نزد ما بيا كهپيشوايى نداريم»
[76]
2. در جاى ديگر، حضرت از انگيزه نامهنگارى و دعوت كوفيان اين گونه ياد مىكند:
اِنَّ اَهْلَ الْكوفَةِ كَتَبُوا اِلَىَّ يَسألونَنى اَنْ اُقْدِمَ عَلَيْهم، لِما اَرْجُوا مِنْ اِحْياءِ مَعالِمِ الْحَقِّ وَ اِماتَةِالْبِدَعِ؛
كوفيان به من نامه نوشته و از من خواستهاند كه نزد آنان روم، چرا كه اميدوارم نشانههاى حقزنده گردد و بدعتها بميرد.»
[77]
3. باز امام(ع) در اين باره سخنانى دارد: «مردم! شما به من نامهها نوشتيد و پيام فرستاديد كه به سوى شما بيايم و وعده داديد كهدست از يارى من برنداريد و پيمان شكنى نكنيد.»
[78]
تأثير قيام كربلا نيز در قشرهاى مختلف مردم نمايان بود، از جمله اعتراض عبدالله بنعمر به يزيد، پنج سال عزادارى مداوم در مدينه، قيام عبدالله فرزند حنظله غسيلالملائكه(واقعه حَرَّه)، قيام در مكه، اعتراض در بصره، قيام در كوفه، نهضت توابين، قيام مختار بنابىعبيدة ثقفى، قيام زيد بن على(ع) و يحيى بن زيد، قيام خراسان و سقوط امويان. نتيجهاينكه در پى دعوت از امام(ع)، انقلاب حسينى(ع) آغاز شد. با كنارهگيرى آنان، قيام امام بهظاهر شكست مىخورد، وپس از آن، قيام و حركتهاى مردمى، قيام عاشورا و پيامهاى آن رازنده نگه داشت.
[79]
امامخمينى(ره) باالگوگيرى و درك اهميت نقش مردم در هر حركت انقلابى و اجتماعى،به آگاهى بخشيدن در يك دوره پانزده ساله(1342 تا 1357) پرداخت؛ فرصتى كهامامحسين(ع) به آن دست نيافت. البته اگر هم دست مىيافت، شايد مردم پس از آگاهى ازسفاكى و جنايات يزيد، باز به يارى امام(ع) نمىآمدند، زيرا تفاوتهاى زيادى بين مردمايران و مردم آن دوره عراق وجود دارد. امامخمينى بر اين نكته تأكيد دارد:
«من با جرأت مدعى هستم كه ملت ايران و توده ميليونى آن در عصر حاضر، بهتر از ملت حجازدر عهد رسول الله صلى الله عليه و آله و كوفه و عراق در عهد اميرالمؤمنين و حسين بن علىصلوات الله و سلامه عليهمامىباشند.»
[80]
شركت گسترده و نقش مردم در پيروزى انقلاب اسلامى انكارناپذير است. امامخمينى دراين باب سخنى دارد:
«انقلاباسلامى كه دستاورد ميليونها انسان ارزشمند و هزاران شهيد جاويد[است]... اگرنبود دست تواناى خداوند، امكان نداشت يك جمعيت سى و شش ميليونى با آن تبليغات ضداسلامى...ممكن نبود اين ملت با اين وضعيت، يكپارچه قيام كنند و در سرتاسر كشور با ايدهواحد و فرياد اللهاكبر و فداكارىهاى حيرت آور و معجزه آسا تمام قدرتهاى داخل و خارج راكنار زده و خود مقدرات كشور را به دست گيرد.»
[81]
اما نكته جالب در اين روند پيوند و الگوگيرى مردم از عاشوراى حسينى(ع) و حركت ازمساجد و تكايا است. به چند نمونه دراين باره توجه كنيد:
«تظاهرات 250 تا 400هزار نفرى باتوجه به جمعيت 1/5 ميليونى تهران در روزعاشوراى 1383ق./ 13خرداد 1342ش. از مسجد حاج ابوالفتح در ميدان قيام (ميدان شاه)
آغاز و به مسجد امام (مسجد شاه) ختم شد.
[82]»
«سخنرانى معروف امام(ره) در عصر عاشوراى 1383ق./ 13خرداد 1342 در مدرسه فيضيه آغاز شد كه منجر به دستگيرى و بازداشت و زندانى شدن امام(ره) گرديد و در اعتراض به دستگيرى امام، حركتهاى مردمى در مساجد شهرهاى مختلف شكل گرفت.»
[83]
«راهپيمايى دوازدهم محرم 1384ق./ 1343ش. از مسجد امام آغاز گرديد. اين راهپيمايىبراى بزرگداشت پانزده خرداد صورت گرفت كه امام(ره) آن را ايام الله ناميده بود. سربازانرژيم شاه نيز به سركوب آن پرداختند.»
[84]
«در سالگرد قيام مردم و كشتار آنان توسط رژيم پهلوى، صدها نفر از طلاب و روحانيونقم در مدرسه فيضيه در پانزده خرداد 1354ش. اقدام به تجمع، سخنرانى و تظاهرات كردند.نيروهاى امنيتى و انتظامى با طلاب درگير، تعدادى را زخمى، تعدادى را زندانى، تبعيد يا بهسربازى فرستادند.»
[85]
«داريوش همايون مىگويد: پس از مرگ پسر [آية الله]خمينى، آن مجلس يادبودى كهبرايش در مسجد ارگ برگزار كردند، نقطه تجمعى شد براى همه قشرهاى پيشرو و ليبرال وآزادى خواه و جبهه ملى و چپ، هر چه كه بود، غير از نظام حكومتى، چهرههاى برجستهاشآنجا ظاهر شدند. پيدا بود كه رهبرى مذهبى توانسته است كه همه اينها را جمع بكند وبسيجبكند.»
[86]
«قيام نوزده دى 1356ش. در اعتراض به چاپ مقاله توهينآميز عليه امام (ره) و در كنارحضرت معصومه(ع) شروع گشت كه نقطه عطفى در تاريخ انقلاب اسلامى است. در اينروز تعدادى شهيد شدند.»
[87]
«حدود چهارميليون نفر در تهران در عاشوراى 1399ق./ 1357ش. عليه رژيم شاه دست به تظاهرات زدند و شعار مرگ بر شاه سردادند. پس از آنها ژنرال هايزر روانه تهران شد و شاهمتقاعد گرديد يك چهره به ظاهر ملى را به عنوان نخستوزير برگزيده و خود، ايران راترككرد.»
[88]
«مردم براى نشان دادن همبستگى و عزم خود بر ادامه مبارزه تا برپايى جمهورى اسلامى،راهپيمايى عظيم اربعين را برپا كردند كه در آن فرياد اللهاكبر و درود بر خمينى توسط چندميليون زن، مرد و كودك، دنيا را به تعجب و حيرت واداشت.»
[89]
ارتباط بين مردم، عاشورا، مسجد و انقلاباسلامى را در گزارشهاى ساواك مشاهدهمىكنيم، به عنوان مثال:
شهربانى كل كشور
از: كميته مشترك ضد خرابكارى
به: رياست پليستهران،
تاريخ: 18/9/1351
موضوع: مساجد هدايت، الجواد و حسينيه ارشاد
همانطورى كه اطلاع دارند از فعاليت مساجد هدايت، الجواد و حسينيهارشاد كه اقدامات آنها مخالف مصالح كشور بود، جلوگيرى به عمل آمد تا بامذاكره با مسؤولين مساجد و حسينيه مزبور اقدامات آنها در آينده با مصالحكشور هماهنگى داشته باشد. على هذا نظر به اين كه توافقهايى كه با واقفين وهيأت مؤسس مساجد و حسينيه موصوف به عمل آمده، از اين به بعد كليهمسائل مربوط به اين سه مؤسسه مذهبى زير نظر مستقيم سازمان اوقافخواهد بود و سركار سرهنگ خديوزاد به نمايندگى از طرف سازمان اوقافبر فعاليتها و هرگونه فعل و انفعالات مساجد هدايت، الجواد و حسينيهارشاد نظارت مستقيم خواهد داشت.
[90]
سرّى
وزارت جنگ
فرماندارى نظامى تهران و حومه
از: ستاد فرماندارى نظامى تهران و حومه (ركن2)
تاريخ: 7/9/1357
موضوع: دستور العمل تشكيل مجالس عزادارى در ماههاى محرم و صفر
1. منظور: برقرارى روش يكنواخت و پيش بينىهاى لازم جهتبرگزارى مجالس عزادارى در ماههاى محرم و صفر سال 1399 هجرىقمرى.
2. هدف: جلوگيرى از هرگونه بىنظمى و اخلال در جريان برگزارىمجالس عزادارى.
3. اجرا: الف) از طريق دولت به طور قاطع طى اعلاميهاى نكاتى را كهمردم بايستى در ايام عزادارى ماههاى محرم و صفر رعايت نمايند، وسيلهدستگاههاى ارتباط جمعى ابلاغ مىگردد.
ب) در شهرهايى كه مقررات حكومت نظامى برقرار مىباشد، اجراىدستورات در باره نحوه برگزارى مجالس عزادارى با فرماندارى نظامى بوده ودر ساير شهرها با شهربانى و ژاندارمرى محل مىباشد.
پ) مجالس عزادارى در مساجد، تكايا و حسينيهها در تهران وشهرستانها محدود گردد، بهطورى كه در حوزه استحفاظى هر كلانترى بيشاز دو مجلس تشكيل نشود...
[91]
پينوشتها:
[76]. محدثى، همان، ص77، به نقل از تاريخ طبرى، ج4، ص303.
[77]. همان، ص222، به نقل از: دينورى، الاخبار الطوال، ص246.
[78]. شمس الدين، همان، ص172.
[79]. ابوالفضل اردكانى، پيامدهاى عاشورا (قم: منبع، 1380) صفحات مختلف.
[80]. وصيت نامه حضرت امام خمينى(ره).
[81]. همان.
[82]. جواد منصورى، سيرتكوينى انقلاب اسلامى (تهران: دفتر مطالعات سياسى و بين المللى، 1379) ص180.
[83]. همان، ص182.
[84]. همان، ص195.
[85]. همان، ص286.
[86]. زهيرى، همان، ص373.
[87]. منصورى، همان، ص310.
[88]. همان، ص330.
[89]. همان، ص339.
[90]. همان، ص333.
[91]. همان، ص366.
/ج