قطره اي از درياي زبان شناسي

«لهجه» شکل تغيير يافته زبان رسمي است که به چند دليل ايجاد مي شود:موقعيت و منطقه جغرافيايي، طبقه اجتماعي، ميزان تحصيلات، جنسيت و مذهب.هر يک از اين عوامل را توضيح مي دهيم و از آخر شروع مي کنم:مذهب: آشکارترين تاثير مذهب در تشکيل لهجه بين کليميان ديده مي شود. آنها در طول تاريخ هرجا که زندگي کرده اند، زبانشان با ديگران فرق داشته است. مثال: زبان يي ديش Yiddish زباني است که بيشتر کليميان آمريکا و اروپا با آن زبان سخن مي گويند و مخلوطي است از زبان عبري و آلماني.
يکشنبه، 21 اسفند 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
قطره اي از درياي زبان شناسي

قطره اي از درياي زبان شناسي
قطره اي از درياي زبان شناسي


 






 

چند قطره درباره لهجه
 

«لهجه» شکل تغيير يافته زبان رسمي است که به چند دليل ايجاد مي شود:
موقعيت و منطقه جغرافيايي، طبقه اجتماعي، ميزان تحصيلات، جنسيت و مذهب.
هر يک از اين عوامل را توضيح مي دهيم و از آخر شروع مي کنم:
مذهب: آشکارترين تاثير مذهب در تشکيل لهجه بين کليميان ديده مي شود. آنها در طول تاريخ هرجا که زندگي کرده اند، زبانشان با ديگران فرق داشته است. مثال: زبان يي ديش Yiddish زباني است که بيشتر کليميان آمريکا و اروپا با آن زبان سخن مي گويند و مخلوطي است از زبان عبري و آلماني.
کليميان ايران نيز که در شهرهاي اصفهان و همدان و کاشان و ... پراکنده اند، گويشي دارند که با گويش فارسي بسيار متفاوت است. البته امروز گويش آنها کم کم در زبان فارسي رايج شده است. حتي ديگر به جاي گذاشتن نام هايي مانند اسحاق و شمعون و ... براي کودکانشان، نام هايي مثل جمشيد و پرويز و ... را ترجيح مي دهند. ارامنه نيز گويش خاصي دارند که امروز تقريبا فقط بين کهنسال هاي آنها رايج است و جوانانشان فارسي امروزي حرف مي زنند.
جنسيت: گفتار زنان در هر جامعه زباني، ويژگي هايي دارد که آن را از زبان مردان متمايز مي کند. گاه اين تفاوت به کاربرد برخي از واژه ها مربوط است، گاه جنبه آوايي دارد، گاهي نيز به نظام دستوري زبان و گاه به همه اين موارد مربوط است... مثال: در زبان کوساتي Kossati که زباني سرخپوستي است و امروز در جنوب غربي لوئيزيانا رايج است، فعل هايي که زنان به کار مي برند با فعل هاي مردان متفاوت است. براي اختصار و پيچيده نشدن اين قطره، و با پوزش از آپاچيِ تکسوار، کلاغ منقار عقابي، از مثال هاي سرخپوستي چشم پوشي مي کنم.
در زبان تاي Thai نيز که در جنوب شبه جزيره هندوچين رايج است، تفاوت هاي جنسيتي وجود دارد.
اين تفاوت ها در زبان فارسي بسيار کم است و بيشتر به واژگان و لحن و تلفظ مربوط است. کساني که جدول حل مي کنند، کلمه دو حرفي تعجب خانمانه را زياد ديده اند: وا؟ مثال هاي ديگر: خدا مرگم بده، خاک عالم، اي واي حيووني، ايششش، پووفه تو بخور مامان جون، و ...
آهنگ تلفظ کلمه ها در گويش خانم ها نسبت به مردها بسيار متفاوت است. ضمنا مؤدبانه تر حرف مي زنند. (البته مدتي است که برخي از دختران جوان دوست دارند کلمات مردانه به کار ببرند که در فرصتي ديگر آن را از ديدگاه جامعه شناختي بررسي خواهم کرد.)
گويش مردانه هم مخصوص مردان است و معمولا کلمه هاي خشني دارد که با لحني محکم تر از لحن و لهجه زنان گفته مي شود. لهجه مردانه و زنانه با توجه به سن و تحصيلات و منطقه جغرافيايي آنان تفاوت مي کند ولي بيشتر جوانان مذکر تقريبا با يک نوع لهجه سخن مي گويند. مثال: چاکرداش موري (مرتضي)، صفاتو عشقه، دمت گرم، مشتي! ... با مام بله؟ (مترادف با اين گويش بسيار قديمي: با همه پلاس با من هم پلاس؟)
چاشني: مردي به چند نفر بدهکار بود و نمي توانست وام خود را بپرازد. طلبکارها مدام سراغ او مي آمدند و او پاسخي نداشت. روزي يکي از طلبکارانش گفت: هرکس آمد و پولش را خواست، در جوابش فقط بگو پلاس تا آنها فکر کنند ديوانه شده اي و آسوده ات بگذارند.
او همين کار را کرد و طلبکارانش رهايش کردند. سپس کسي که اين ترفند را به او آموخته بود، پيشش رفت و گفت: حالا که از دست طلبکارانت رها شده اي، پول مرا بده.
مرد بدهکار گفت: پلاس... طلبکار گفت: با همه پلاس، با من هم پلاس؟ يعني: با مام بعله؟
تحصيلات: عامل ديگري که در شکل گيري لهجه مؤثر است، ميزان تحصيلات مردم است.
بسيار ديده ايد که کساني که در رشته زبان و ادبيات فارسي سواد بالايي دارند، هنگام سخن گفتن اديبانه حرف مي زنند و در سخن خود از اصطلاحات واشعار حيکمانه سود مي جويند. اين نوع سخن گفتن همان قدر براي آنها عادي است که شخصي از عوام به جاي عکس و مشق و سوراخ و ديوار و تاکسي بگويد عسک و مقش و سولاخ و ديفال و تاسکي... عوام به دليل سواد اندکي که دارند، نگارش و در نتيجه گويش درست برخي از واژه ها را بلد نيستند. آنها خودشان نمي دانند که واژه ها را نادرست به زبان مي آورند. حتي هنگامي که سخن گفتن اديبي را مي شنوند، در دل او را تمسخر مي کنند و مي گويند: اين استاده بلت (بلد) نيس حرف بزنه... آن استاد نيز سخن گفتن عوام را ناپسند مي داند. درست مانند اين قصه که کلاغ و بلبل در دو قفس، نزديک هم بودند و هر دو از آواز ديگري عذاب مي کشيدند.

نکته: نويسنده معاصر بايد زبان عوام را بلد باشد تا هنگامي که خواست از عوام قصه اي بنويسد، قصه اش ملموس تر باشد. از اين نيز نگذرم که امروز بيشتر نوجوانان و جوانان، چه مذکر چه مونث، به نوعي از گويش عوام گرايش پيدا کرده اند. پيش از اين، در قطره هاي گذشته، در اين زمينه قلم فرسايي کرده ام و نيازي به تکرار نيست تنها چند مثال مي آورم تا يادآوري کرده باشم: برو حالشو ببر، ما رو نپيچون، آخرشه، و... البته چون هنرپيشه اي کهن سال در فيلمي گفته است برو حالشو ببر، کهنسالان نيز دوست دارند به جوانان بگويند برو حالشو ببر.
 

نکته اي ديگر: سواد در لهجه نقش دارد و با افسوس مي گويم که برخي از دانشگاه رفته هاي امروزي با اين که مدرکي و اُلدرم بُلدورمي دارند، در گويش و نگارش خود لهجه کم سوادها را دارند. مثال: حسن خوبي من است که راجب به همه چيز اطلاعات دارم و در حال حاضر سوادم از همه بيشتر است... حسن خوبي غلط است زيرا هر دو به يک معني است. راجب به نادرست است و درستش راجع به است. حال حاضر هم غلط است زيرا حال و حاضر يعني زمان اکنوني که حاضر است... و چون زمان اکنون، حتما حاضر است، پس گفتن و نوشتن اين دو کلمه باهم، حشو است. يعني زائد است... برخي از نويسندگان، هنگام نگارش نيز لهجه دارند که اگر خداوند مهربان مهلتي دادند، بعد در اين زمينه نيز قلمي خواهم فرسود.
منبع:اطلاعات هفتگي شماره 3397



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط