تحليل مفهومي الگوي اسلامي ايراني پيشرفت

هرچه که تنور طراحي الگوي اسلامي ايراني پيشرفت گرم تر شود، نان پخته تري به عمل خواهد آورد و بر سرعت و کيفيت اجراي سازنده اين طرح خواهد افزود و ما هم براي اينکه سهمي در گرمايش اين حرکت نوين و اساسي داشته باشيم از ميان افراد شاخصي که در «نشست انديشه هاي راهبردي»در محضر رهبر معظم انقلاب حضور داشتند به سراغ حجت الاسلام و المسلمين علي اکبر رشاد رفتيم تا گفت و گويي را تقديم دل و ديده شما گران مايگان کنيم.استاد ارجمند جناب
سه‌شنبه، 23 اسفند 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تحليل مفهومي الگوي اسلامي ايراني پيشرفت

تحليل مفهومي الگوي اسلامي ايراني پيشرفت
تحليل مفهومي الگوي اسلامي ايراني پيشرفت


 

نويسنده:سعيد کرمي-مصطفي بيات




 
گفت و گو با حجت الاسلام و المسلمين علي اکبر رشاد
هرچه که تنور طراحي الگوي اسلامي ايراني پيشرفت گرم تر شود، نان پخته تري به عمل خواهد آورد و بر سرعت و کيفيت اجراي سازنده اين طرح خواهد افزود و ما هم براي اينکه سهمي در گرمايش اين حرکت نوين و اساسي داشته باشيم از ميان افراد شاخصي که در «نشست انديشه هاي راهبردي»در محضر رهبر معظم انقلاب حضور داشتند به سراغ حجت الاسلام و المسلمين علي اکبر رشاد رفتيم تا گفت و گويي را تقديم دل و ديده شما گران مايگان کنيم.استاد ارجمند جناب حجت الاسلام و المسلمين علي اکبر رشاد رياست محترم پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، که سايه هدايتشان بر مجله همواره سبب رشد و پويايي آن بوده است.قبول زحمت نمود و ما را ميهمان سفره پربرکت انديشه هاي خويش درباره الگوي پيشرفت اسلامي ايراني کرد.اينکه الگوي مطلوب چه مباني، ساختار، مؤلفه ها و اهدافي دارد و اساساً تعريف اصطلاحي مناسب براي اين عبارت چهار کلمه اي چه مي تواند باشد و اينکه لوازم و پيشرفت هاي آن چيست و راهکارهاي احتمالي طراحي درست و تحقق صحيح آن کدام اند از جمله پرسيده هاي ماست که پاسخ آن را در سطور زير مي خوانيد.
جناب آقاي رشاد براي آغاز گفت و گو امکان دارد درباره چيستي اصطلاح الگوي اسلامي ايراني پيشرفت و واژه هاي شکل دهنده آن، يعني اسلامي، ايراني و پيشرفت صحيح بفرمائيد؟
عبارت «الگوي اسلامي ايراني پيشرفت»از ترکيب چهار واژه ساخته شده است؛ يعني الگو، پيشرفت، اسلامي، و ايراني.هر يک از چهار واژه يک سلسله مفاهيم و معاني خاصي را نمايندگي مي کنند.واژه الگو به ارائه يک برش و مصداق از کل اشاره مي کند:به عبارت ديگر وقتي مي گوييم حکومت اسلامي با حکومت ديني به يک نظام اشاره مي کنيم که داراي ويژگي هاي ذاتي خاص خودش است، ولي براي اينکه اين نوع نظام سياسي در ظروف و بستر تاريخي، فرهنگي، اجتماعي و حتي سرزميني و اقليمي خاصي تحقق يابد لازم است الگويي طراحي شود؛ يعني براي آن عنوان کلان قالبي محقق شدني، که در آن ويژگي هاي تاريخي، فرهنگي، اجتماعي و احياناً جغرافيايي و اقليمي هم در نظر گرفته شده باشد، طراحي گردد.اين کار طراحي الگو است و به آن الگوپردازي مي گويند.اگر پيشرفت شيوه و سبکي از زندگي و يک جهان زيست ويژه قلمداد شود که مکتبي -مثلاً اسلام-آن را براي کمال و حيات انساني ارائه کرده است، براي عملي کردن آن، افزون بر ويژگي هاي ذاتي تعبيه شده در اين شيوه زندگي و سبک حيات، بايد وضعيت زمان و مکان نيز در نظر گرفته شود و سپس از آن جهان زيست و سبک زندگي مصداقي طراحي گردد تا بتوان در آن وضعيت زماني و مکاني، آن را عملي کرد.اگر بنا باشد اين نظام در سبک زندگي و ظرف تاريخي، فرهنگي، اجتماعي و جغرافيايي ديگري اجرا شود، ملاحظات و مراعات ويژگي هاي محدود کننده و متغيرهاي متناسب با اين وضعيت سبب مي شود الگوي مطرح شده براي آن، با الگوي پيشين تفاوت يابد.به تعبير ديگر وقتي مي گوييم حکومت ديني، يک سلسله ويژگي هاي ذاتي را در نظر مي گيريم که با وجود آنها حکومت ديني محقق مي شود، اما وقتي که بخواهيم در محيطي خاص حکومت ديني را مستقر کنيم يک سلسله ويژگي هاي عراضي را، که غيرذاتي هستند، بايد در نظر بگيريم تا اين حکومت در آن ظرف خاص بتواند صورت عملي پيدا کند؛ براي مثال ولايي بودن، ذاتي حکومت اسلامي است، اما براي اجرا و استقرار حکومت ديني و تدبير امور و جامعه و کشور متناسب با وضعيت تاريخي بايد حکومت به سه قوه تفکيک و تقسيم شود.حال ممکن است در آينده بشر به اين نتيجه برسد که بهتر است به جاي سه قوه، پنج قوه داشته باشيم يا به عکس، مانند گذشته در آينده، دوباره بگوييم اصلاً تفکيک قوا لازم نيست.اينها همه ويژگي هاي عارضي هستند که در طراحي و الگوي اجرايي تحقق پذير در نظر گرفته مي شوند، اما ويژگي هاي ذاتي حکومت ديني، مانند ولايت، تغيير پذير نيستند.با اين مثال ها مفهوم واژه الگو آشکار شد.
اما «پيشرفت»واژه اي است که در مقابل کلمات معادل و مشابه اي مانند توسعه، رشد و ...قرار مي گيرد که بار معنايي خاص خودش را دارد.
کلمه «اسلامي»از ماهيت اين الگو يا اين جهان زيست، که از آن با واژه پيشرفت ياد مي شود، حکايت مي کند و مسائل ماهيتي اين شيوه را حمايت مي نمايد.
کلمه «ايراني»نوع الگو را نشان مي دهد مقصود از واژه ايران، رعايت آن ويژگي هايي است که در ظرف تاريخي، فرهنگي، اجتماعي ايران بايد منظور شود.بنابراين، اين چهار واژه هرکدام مجموعه اي از معاني را نمايندگي مي کنند که در کل يک آرمان و پيشنهاد را عرضه مي نمايد.
همان گونه که در صحبت هايتان به آن اشاره فرموديد، شما بين واژه توسعه و پيشرفت تمايز قائل مي شويد.چه تفاوتي بين مفهوم توسعه و پيشرفت است و چرا اساسا در واقع در طرح اين بحث از واژه توسعه استفاده نمي شود و بر کلمه پيشرفت تأکيد مي گردد؟
کلمه توسعه و پيشرفت را در دو لايه مي توان تحليل کرد؛ يکبار با توجه به مجموعه مباني معرفتي و نمودها و نمادهاي هر دو در عرصه حيات انسان غربي و انسان اسلامي مي توان اين دو واژه را بررسي نمود و هم جنبه هاي معرفتي و مبنايي و نيز جنبه هاي عيني و تحققي را در نظر گرفت، يکبار هم مي توان همين دو کلمه را تحليل عرضي کرد.در اينجا من هر دو را به اجمال عرض مي کنم و اول از تحليل دوم آغاز مي کنم.واژه توسعه ابهام دارد و منظور از آن توسعه کمي است نه کيفي.اين به معناي آينده چشم داشتن و رو به پيش بودن است و لزوماً به وقتي مي گوييم پيشرفت حتماً از يک سري پس و پيش هايي آغاز مي شود و نگاهي به پيش و نگاهي به جلو در آن لحاظ شده و جهت حرکت آن به پيش است، اما در واژه توسعه جهت مشخص نشده است و معلوم نيست توسعه به چه سمتي و جهتي است.واژه رشد هم همين گونه است.اگر در جامعه اي، صنايع آن چنان رونق يابند که پيوسته بتوانند به طور انبوه کالا توليد کنند و در بازار هنگام رقابت با کالايي ديگر مشتري بيشتري جلب نمايند.در واقع با ريختن انبوه کالاهاي توليدي خودشان در محيط جامعه در خريد رقابت ايجاد کنند و به مصرف زدگي دامن بزنند و طبقاتي که متمکن هستند و قدرت خريد بالايي دارند هرچه بيشتر کالا تهيه و مصرف کنند و با عرصه کالاهاي جديد، نمونه هاي سابق را از رده خارج شده تلقي کنند، بي آنکه چندان از بين رفته باشند، در مقابل کساني که قدرت خريد ندارند نمي توانند نمونه هاي جديد را تهيه کنند و رفته رفته فاصله طبقاتي گسترده اي بين قشرهاي گوناگون جامعه پديد آيد،در چنين جامعه اي رشد اتفاق افتاده است و آن را مي توان توسعه ناميد،اما چنين امري پيشرفت تلقي نمي شود؛ زيرا بر اساس آموزه هاي اسلام،پيشرفت آن نيست که فاصله بسيار زياد بين طبقات فقير و غني وجود داشته باشد و عده اي از گرسنگي رنج ببرند و عده ديگر در رفاه تصور ناشدني غرق شوند.چنين توسعه اي با قرباني شدن عدالت محقق مي شود که در اسلام پذيرفته شده نيست.چنين توسعه اي عرضي است نه طولي، اما در واژه پيشرفت جهت حرکت رو به پيش است.قيد اسلامي هم که به دنبال واژه پيشرفت آمده به ماهيت اين نوع از جهان زيستي که مدنظر است اشاره مي کند.بر اين اساس در پيشرفت اسلامي، يک سلسله مباني انسان شناختي، جهان شناختي و هستي شناختي در نظر گرفته شده که توسعه فاقد آنهاست.از سوي ديگر اهدافي در پيشرفت منظور داريم که با هداف توسعه تفاوت دارد؛زيرا در توسعه دست يافتن به بيشترين رفاه و لذت هدف نهايي تلقي شده است، اما در پيشرفت با وجود توجه به اهداف مادي،اهداف معنوي جايگاه ويژه اي دارد؛چون پيشرفت را از دين و به ويژه اسلام اخذ مي کنيم.اسلام هر چند سازنده اين دنياي انسان نيز است.دنياگرا نيست؛ يعني دنيا غايت و هدف نهايي آن به شمار نمي آيد، بلکه آخرت گرا است؛ يعني الگوي پيشرفت اسلامي، الگويي دنياگرا، آخرت گرا تلقي مي شود.بدين ترتيب اخلاق، معنوي، خداخواهي، عدالت خواهي، ايثار، در انديشه ديگران بودن و ...در متن الگوي پيشرفت اسلامي ايراني يا مدل توسعه اي از نوع پيشرفت نهفته است.
براي پيشرفت اسلامي به چه لوازم و پيش شرط هايي نياز است و در واقع نقطه آغاز عملي کردن چنين الگويي کجاست و سير عملي شدن اين الگو را شما به چه شکل تحليل مي فرماييد؟
در موضوع الگوي پيشرفت اسلامي ايراني ما در دو بخش بايد کار کنيم؛ بخش اول توليد معرفت و بخش دوم اجرا و تحقق آن در بخش توليد معرفت، يعني مرحله نظري طراحي الگوي پيشرفت اسلامي ايراني، تصور مي کنم کار را بايد از توليد علوم انساني، اسلامي آغاز کرد؛ زيرا توسعه و پيشرفت هر دو روي شانه هاي نظريه ها و ديدگاه هايي که انواع رشته هاي علوم انساني در اختيار مي گذارند خواهند ايستاد؛ براي مثال تا زماني که علوم اقتصاد اسلامي را توليد نکرده باشيم به ناچار بايد از علم اقتصادي که در بيرون از مرزها ي نظام ما توليد شده است بهره بگيريم، اما نظام اقتصادي شرق، يعني اقتصاد بسته سوسياليستي، سال هاست که وجاهتي ندارد و ناکارآمدي آن اثبات شده است.نظام اقتصادي غرب، يعني اقتصاد ليرالبي هم در سال هاي اخير وضع مفتضح تري از نظام اقتصادي سوسياليستي پيدا کرده و آشکار شده است که اين نظام اقتصادي و علم پيشتيبان چنين نظامي مشکلات و معظلات اقتصادي جوامع را نمي تواند حل کند.بر اين اساس ما يا تهيدستانه بايد از همين تعاليم و آموزه هاي اسلامي شکست خورده بهره ببريم که در اين صورت به الگوي اسلامي دست نخواهيم يافت يا به توليد علم اقتصاد اسلامي دست زنيم.در زمينه مديريت، جامعه شناسي، روان شناسي و رشته هاي ديگر علوم انساني هم وضع به همين شکل است؛ يعني تا زماني که به نظريه هاي مستقل مبتني بر مباني اسلامي و منطق اسلامي و بر آمده از منابع معتبر-که عبارتند از منابع نقلي، عقل، فطرت و تجربه-دست نيابيم نمي توانيم علوم انساني اسلامي توليد کنيم.همان گونه که گفتيم در حوزه معرفت به منظور الگوپردازي، کار را بايد از توليد علوم انساني آغاز کنيم.آن گاه بر اساس نظريه هاي توليدي الگو را طراحي نماييم، اما در بخش عملي و در مرحله تحقق الگوي پيشرفت اسلامي ايراني ما تدريج را نبايد ناديده بگيريم.به تعبيري در فرآيندي تدريجي بايد اين الگو تکوين ياد و محقق شود.نبايد تصور کنيم که وقتي از الگوي پيشرفت اسلامي ايران سخن به ميان مي آيد طي دو برنامه پنج ساله يا در بازه زماني بيست ساله مي توان چنين الگوي پيشرفتي را به طور کامل اجرا کرد.بلکه همان گونه که دنياي غرب طي چندين سده به الگوهاي کنوني دست يافته و احياناً با همه شيريني ها، تلخي ها، کاميابي ها و ناکامي ها به تمدن خاص خودش رسيده است، ما هم راه درازي در پيش رو داريم.البته با بهره برداري از تجربه هاي ملل، اقوام و دوره هاي تاريخي خود کسب کرده ايم، مي توانيم راه را کوتاه تر کنيم و شکست ها و تجربه هاي ناموفق را به حداقل برسانيم.اما هيچ تضميني وجود ندارد که گوشه اي از اين الگو با ناکامي رو به رو نشود، در واقع ممکن است بخش هايي از اين الگو در عمل ناموفق باشد و ما ناچار شويم به تجديد نظر و تغيير بعضي از اجزا دست زنيم تا اين الگو کامل شود و ما را به مقصد مقصود برساند.بنابراين ما مسيري تدريجي را در حوزه اجرايي پيش رو داريم و به طور نسبي هر مرحله ما را به آن الگو و تمدني که در نظر گرفته شده است نزديک خواهد کرد.در واقع در هر مرحله اي مي توانيم بگوييم که نظام و جامعه ما نسبت به مرحله پيش اسلامي تر و نسبت به مرحله بعد کمتر اسلامي است.
مقام معظم رهبري در سخنانشان در نشست الگوي اسلامي ايراني پيشرفت، به اين نکته بسيار دقيق اشاره نمود که همه آنچه ما انجام مي دهيم پيش درآمد و مقدمه تحقق حيات طيبه اي است که با ظهور حضرت حجت (عج)ممکن خواهد شد و همه راه هايي که ما مي رويم صراط نيستند، بلکه طرقي هستند که به صراط منتهي خواهند شد و کوره راه ها و گردنه هايي هستند که به ناچار بايد پشت سرنهاده شوند تا بتوانيم به آن بزرگراهي که با ظهور حضرت حجت (عج)در مقابل بشريت قرار خواهد گرفت، برسيم.آن گاه پيشرفت حقيقي محقق خواهد شد؛ به همين دليل است که ما به تدريج پيش مي رويم و در هيچ مرحله اي به آنچه دست يافته ايم قانع نيستيم-هرچند بهتر از مرحله پيشين است-و در انتظار مرحله بعدي هستيم.آن مرحله نهايي که ما با ديد و نظري غير معصومانه طراحي مي کنيم مرحله نهايي نيست، بلکه مقدمه و پيش درآمدي است براي عهد حضرت حجت (عج)که حيات طيبه به طور کامل در آن محقق خواهد شد.
شما در صحبت هايتان فرموديد که در واقع براي رسيدن به اين الگو بايد نظريه هاي علوم انساني را توليد کرد.چه راهکاري براي توليد اين نظريه ها و در واقع تلفيق علوم طبيعي و علوم انساني داريد که با الگوي اسلامي ايراني پيشرفت همخوان باشد؟
ما منطق و متدولوژي موجه و معتبري براي توليد معرفت دراختيار داريم به نام منطق اجتهاد،اما از آنجا که دانشي که به اجتهاد منتهي مي شود فقط براي استنباط شريعت طراحي شده است و براي توليد معرفت در حوزه هاي ديگر کاملاً کارآيي ندارد، ما طبعا نيازمند تکميل اين منطق علمي هستيم.در نتيجه نخستين قدمي که بايد برداشته شود طراحي منطقي جامع توليد علم و حتي توليد وطراحي الگوي پيشرفت اسلامي ايراني است.از سوي ديگر ما سرمايه عظيم معرفتي از گذشته در فراچنگ داريم که به ويژه در حوزه علوم انساني بسيار قوي و ارزشمند است.قدم ديگري که بايد برداريم بازبيني و بازشناخت و نيز بازپيراست همين ميراث معرفتي خودمان است؛ البته معرفت و دانش خوش نشين است و زاد و بوم و جغرافيا نمي شناسد و اگر علمي است که ما را به حقيقت متصل مي کند در هر جاي عالم باشد ما بايد آن را اخذ کنيم؛ زيرا پيامبر عظيم الشان اسلام(ص)فرموده اند:«اطلبو العلم ولو به السين»، اما بايد توجه کرد که غلبه در حوزه معرفت و علم در جهان غرب با علم سکولار و معرفت الحادي است.
با اين حال ما در کل، علوم غربي را رد نمي کنيم؛ زيرا بعضي از ديدگاه ها و نظريه هاي علمي با توجه به منابع معتبري توليد شده اند که نزد ما معتبرند؛ مثل عقل و فطرت؛ از همين رو مي توانيم اين نظريه ها را انتخاب و گزينش کنيم و پاره اي از دستاوردهاي معرفتي و تجربه هاي ملل ديگر را اخذ نماييم.
با وجود اين آنچه گفته شد کافي نيست براي دست يافتن به اهداف خود و طراحي الگو مدنظر بايد مسئله توليد علم را در دستور کار ملي مان قرار دهيم و از استعدادهاي سرشار ايراي استفاده کني.براي استفاده از اين استعدادها و سرمايه خداداي بايد آنها را مديريت کنيم.مديريت اين نيروي انساني مهم ترين اقدام تلقي مي شود و ما ضمن استفاده از ميراث پيشينيان و بهره مندي از اجتهاد و معارف و تجربه هاي ملت هاي ديگر، بايد با ساز کارها و شيوه هايي، علم را در کشورمان مديريت کنيم.در حال حاضر يکي از موضوع هايي که در همين زمينه به توصيه ارشاد مقام معظم رهبري مد نظر قرار گرفته طراحي نقشه جامع علمي کشور است که بر اساس آن شوراي عالي انقلاب فرهنگي نشست ها و جلسه هاي بسياري را به بحث درباره طراحي نقشه جامع، محقق شدني، کارآمد و روز آمد شونده براي مديريت توليد علم اختصاص داده است.
آيا الگوي اسلامي ايراني پيشرفت به دنبال پي ريزي تمدن يا راهکار ويژه اي در درون کشور و معرفي آن به کشورهاي خاورميانه يا کشورهاي اسلامي در گستره وسيع تر است؟
اصولاً وقتي مي گوييم مي خواهيم الگوي پيشرفت اسلامي، ايراني طراحي و اجرا کنيم، منظور اين است که مي خواهيم تمدني را خلق کنيم؛ يعني ما در مقام ساختن عالم و آدمي نو هستيم، بنابراين تحقق تمدن اسلامي ثمره اصلي طراحي و اجراي الگوي پيشرفت اسلامي ايراني است.اما درباره اينکه آيا به دنبال معرفي آن به ملت هاي ديگر هستيم بايد بگوييم که يکي از ويژگي هايي نگاه ديني و اسلامي ايثارو دگردوستي است و همين ويژگي ما را مکلف مي کند که به فکر ملت هاي ديگر، به ويژه ملت هاي اسلامي، هم باشيم.ولي در مقام تحميل يا حتي ترويج آن نيستيم؛ زيرا نه با تحميل مي توانيم الگوهاي خودساخته مان را در نقاط ديگر جهان عملي کنيم و نه نيازي به چنين کاري است.زماني که الگوي موفقي طراحي و اجرا شود، همين موفقيت سبب مي شود خودبه خود ملت هاي ديگر از آن الگو اقتباس کنند.مشاهده مي کنيد که با وجود سازو کار نبودن الگوي تمدني سکولار غرب با فطرت آدمي و ويژگي هاي ذاتي انسان، در حال حاضر بسياري از کشورهاي جهان از آن بهره مي برند و در واقع اين الگو خود را بر ملت هاي ديگر تحميل کرده است.اصولاً وقتي کالاي پررونقي در يک نقطه از جهان عرضه شود مشتري خاص خودش را از ميان ملت هاي ديگر پيدا خواهد کرد.وقتي الگوي غيرفطري و تمدن غرب مي تواند در نقاط ديگر عالم گسترش يابد-چه با تدبير و در قالب اجراي پروژه چه به صورت طبيعي-اگر الگويي سازگار با فطرت و روح انسان طراحي و اجرا شود مي توان فهميد که تا چه حد در جهان با استقبال اقوام گوناگون رو به رو خواهد شد؛ بنابراين دراين راه نه تحميل، معقول و مطلوب است و نه ترويج، مورد نياز، ولي ما علاقه مند هستيم اگر به خيري دست يافتيم، ملت هاي ديگر هم از آن برخوردار شوند.
الگوي اسلامي ايراني پيشرفت چگونه خودش را از الگوهاي غربي متمايز مي کند و در واقع هويت خودش را تبيين مي سازد؟آيا اشتراکاتي بين الگوي غربي و الگوي اسلامي ايراني وجود دارد يا خير؟
دنيا ظرف کوچکي است؛ در نتيجه تلاقي و تشابه مي تواند در هر پديده و واقعه اي که در اين جهان رخ مي دهد وجود داشته باشد.نمي گوييم الگوي پيشرفت اسلامي ايراني مد نظر ما صد در صد معارض و منافي توسعه غربي است،اما بي ترديد مباني،ساختار وغايت متفاوتي نسبت به الگوهاي توسعه غربي دارد.اگرچه ممکن است در بعضي جزئيات مادي با الگوهاي گوناگون توسعه غربي شباهت هايي داشته باشد،اين ميزان مشابهت، مشابهت جوهري نخواهد بود و تفاوت هاي آن بسي بيش از شباهت هاي آن با توسعه هاي غربي خواهد بود.
منبع:زمانه شماره94




 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما