اصول و مباني قرآني نهضت عاشورا (4)
نويسنده:محمد علي اسدي نسب
نقد و بررسي برخي شبهه هاي قرآني درباره ي قيام حسيني
قيام مي كاهد و رويكردي قرآني هم دارد، لذا به برخي ازآنها در اين نوشته به شكل مختصر اشاره مي شود.
1. شبهه القاي در هلاكت
گروهي گفته اند با فرض علم غيب امام حسين(ع) به شهادت خويش، ايشان در واقع خود را به هلاكت انداخته و چنين چيزي با آيه ي فوق ناسازگاراست.
شبهه فوق را برخي مانند ابن العربي (2) و شيخ محمد طنطاوي (3) و تعدادي ديگر از علماي اهل سنت ذكر نموده اند.
نقد و بررسي
1. از منظر قرآن مجيد اقدام به نابودي خود با امر الهي بلااشكال است و به تعبير ديگر آن گاه كه خداوند دستور به كشته شدن آگاهانه دهد، ديگر معنايي براي منع آن نيست. در قرآن مواردي وجود دارد كه خداوند دستور به كشته شدن داده است، بدون آن كه جهلي از سوي مخاطب وجود داشته باشد؛ براي مثال خداوند به حضرت ابراهيم(ع) دستور ذبح حضرت اسماعيل(ع) را مي دهد و اسماعيل هم خود را در معرض نابودي و كشته شدن قرار مي دهد؛ همچنين به اصحاب گوساله پرست حضرت موسي(ع) دستور داده مي شود خود را بكشند : «فَاقْتُلُواْ اَنْفُسَكمْ»(6) تا توبه آنان پذيرفته شود و آنان نيز با علم و آگاهي به دستور خداوند دست به اين كار مي زنند.
2. به عنوان يك قاعده ي اولي نه تنها هلاكت خويش حرام است، بلكه مجروح ساختن جسم نيز بر تمامي افراد حرام گردانيده شده است؛ اما اين اصل تا زماني جاري است كه مسئله اي مهم تر در جريان نباشد؛ و روشن است كه اصلاح امت و حكومت، نيز جلوگيري از بدعت و احياي سنت آن چنان اهميت دارد كه نه تنها يك جان، بلكه جان هاي زيادي را بايد براي آن داد؛ در غير اين صورت مفهوم جهاد و دفاع به كلي از بين مي رود و يا بايد وجوب آن دو محدود به عدم آگاهي از كشته شدن و شهادت باشد؛ با اينكه تاكنون هيچ عالم سني يا شيعه جهاد و دفاع را مقيد به اين قيد نكرده است؛ چه اينكه آيات جهاد و دفاع، در قرآن از اين نظر مطلق هستند و در قرآن و روايات هم دليلي براي قيد مذكور وجود ندارد.
2. شبهه نارواي قيام عليه حاكم اسلامي
آنان مي گويند قرآن مجيد به صراحت مي گويد : «أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسولَ وَ أُولى الاَمْرِ مِنكمْ »(7) از خدا، پيامبر و نيز حاكمان خود پيروي نماييد.
ابن تيميه در كتاب «منهاج السنه» با اشاره به اقدام عليه امويان حاكم مي گويد: اين راي فاسد است و مفسده آن از مصلحت آن بيشتر است و كمتر اتفاق افتاده كه كسي عليه امام داراي سلطه، بشوراند مگراينكه از شورش او شري بيشتر از خير توليد شده است.(8)
برخي از وهابيان مي گويند: يزيد خليفه رسمي بود و قيام در قبال او خلاف بوده است.(9)
نقد و بررسي
نيستند و افرادي حيله گر و كافر مسلكند، قيام نمود و اگر هم رواياتي يافت شود كه دلالت بر اطاعت حاكمان ظالمان كند با روايات زيادي كه حرمت پيروي از حاكمان ستمگر را مي رساند، متضاد هستند و در نتيجه از اعتبار ساقط مي شوند و از جهت ديگر از باب مرجعيت قرآن و تابعيت روايات، هر روايتي كه مخالف قرآن كريم باشد، بايد به دور انداخته شود؛ چرا كه طبق روايات قطعي الصدور، آنچه مخالف قرآن است بايد رها شود.(10)
2. كسي نمي تواند به صورت كلي و در تمامي موارد ادعا نمايد كه هر شورشي و هر حركتي اصلاحي در مقابل هر حاكم ظالمي، ناكام خواهد ماند و يا شرش از خيرش بيشتر خواهد بود. اگرچنين است ابن تيميه قيام پيامبر (صلي الله عليه و آله وسلم) عليه سردمداران مشرك را چگونه توجيه مي كند؟ و يا انقلاب اسلامي ايران در مقابل شاه چگونه تحليل مي گردد؟
3. اگر واقعاً نظريه ي حرمت قيام عليه حاكم ظالم پذيرفته شود، چگونه بايد اسلام بر جامعه حاكم گردد؟ اگر حاكم ظالمي پيدا شود كه با عملكرد ناصحيح خود افراد و جامعه را تا حد سقوط معنوي و در نتيجه به كفر بكشاند، چه بايد كرد؟!
پينوشتها:
1. بقره :195.
2. ابن العربي؛ العواصم من القواصم؛ ص 232.
3. مجله رساله الاسلام؛ س 11، ش1، ص 85.
4. محمد حسين قدردان قراملكي؛ كلام فلسفي؛ ص 450. به نقل از: المسائل العكبريه؛ مسئله 20.
5. همان. به نقل از : تنزيه الانبياء؛ ص 436.
6. بقره :54.
7. نساء :59.
8. صائب عبدالحميد؛ ابن تيميه حياته و عقائده؛ ص 389. به نقل از : منهاج السنه؛ ج2، ص 241.
9. ديدگاه ها (مجموعه مصاحبه ها)؛ حجت الاسلام واعظ زاده؛ خرداد 1374، ص 218.
10.محمد بن مسعود عياشي؛ تفسير عياشي ؛ ج2، ص 115.
/ج