وسواس محصول كار شيطان

بعد از مدت ها همه بچه ها در هم جمع شده بودند. همه همكلاسي هاي قديم به ياد روزهاي خوش گذشته ، روزهاي دبيرستان . ژيلا هم در ميان جمع بود. چه پديده ي عجيبي! آخر او در مدرسه با هيچ كس حشر و نشر نداشت . تك...
يکشنبه، 28 اسفند 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
وسواس محصول كار شيطان

وسواس محصول كار شيطان
وسواس محصول كار شيطان


 

نويسنده:سعيد موسوي




 

قصه از كجا شروع شد؟
 

بعد از مدت ها همه بچه ها در هم جمع شده بودند. همه همكلاسي هاي قديم به ياد روزهاي خوش گذشته ، روزهاي دبيرستان . ژيلا هم در ميان جمع بود. چه پديده ي عجيبي! آخر او در مدرسه با هيچ كس حشر و نشر نداشت . تك و تنها روي نيمكت آخر مي نشست . هر گز به وسايل كسي دست نمي زد و اجازه هم نمي داد كسي به وسايلش دست بزند مي گفت : آلوده مي شود. بعدها شنيديم ازدواج كرده و شكست خورده . نه با خانواده خودش ارتباط داشته و نه احدي از اقوام همسرش اجازه ورود به خانه را داشته . مي گفتند با روزنامه روي فرش ها و مبل ها را مي پوشاند يا وقتي بچه اش را حمام مي برده طفلكي را با آب سرد و مايع ظرفشويي مي شسته و خيلي چيزهاي ديگر . همين ها هم باعث شده همسرش از او جدا شود؛ مي گفتند وسواسي است . و حالا من آنچه را با چشم هايم مي ديدم باور نمي كردم . خود ژيلا بود، ميان دوستان نشسته بود و داشت يك خيار را با پوست گاز مي زد ، لطيفه تعريف مي كرد و مي خنديد ؛ آخر او هميشه با همه قهر بود حتي با خودش.
طاقت نياوردم با كمك شم خبرنگاري ام به او نزديك شدم و پرسان پرسان به جواب رسيدم . دريافتم پس از سال ها دست و پنجه نرم كردن با بيماري اي به نام وسواس سرانجام با انجمني كه در زمينه رفع اين بيماري فعاليت مي كرده آشنا و درمان شده (البته به قول خودش شفا يافته است).
همين پرس و جو ما را كشاند تا دفتر انجمن شفاي وسواس پاي صحبت علي اسلامي نسب رياست انجمن.
داراي كارشناسي ارشد روان شناسي باليني از دانشگاه آزاد است و درجه مدرسي در آموزش روان پرستاري از دانشگاه تربيت مدرس . تاكنون چندين جلد كتاب در زمينه اين بيماري و درمان آن تأليف كرده است و اولين و تنها كسي است كه در كشور بدون استفاده از دارو به درمان مبتلايان مي پردازد .

وسواس را بشناسيم
 

وسواس اولين معلوليت حوزه روان رنجوري بشر است از ميان چهار كسالت اصلي يعني وسواس ، هراس ، افسردگي و سوء استفاده از مواد مخدر مي توان گفت وسواس از همه ساختار يافته تر است . يك تصوير، فكر ، تمايل يا تكانه اي مزاحم و درون ذهني است كه به صورت خوداكار مي آيد و آدم نمي تواند آن را از ذهن خارج كند. از اين رو فرد دچار اضطراب مي شود و براي خنثي كردن اضطراب اعمالي مثل شمارش ، وارسي ،شست و شو ، تقارن و احتكار انجام مي دهد.البته مردم بيشتر وسواس را با شست و شوي طولاني و مرضي مي شناسند.
شخصيت وسواسي چند ويژگي دارد: بي نقص گرايي ، كنترل گرايي ، ريز بيني ، ترديد در تصميم گيري ، خساست ، انعطاف ناپذيري ، محول نكردن امور به ديگران ، دور نينداختن وسايل ، وجدان سرسخت و وقف دركار حتي بدون منفعت مالي .
معمولا چهار عامل اصلي پايه و زمينه ساز وسواس هستند:
1 ـ تحقير : هر چه فرد بيشتر احساس حقارت كند بيشتر دچار وسواس مي شود.
2 ـ تربيت بي نقص گرا: افرادي كه به هر ترتيب دنبال بهترين بودن و سرآمد بودن و برتري طلبي هستند . اما هر قدر بي نقص كار مي كنند و به موفقيت مي رسند باز هم به آنها نمي چسبد و از موفقيت لذت نمي برند و راضي نيستد.
3 ـ توارث : البته ارثي بودن ؛ اين معنا نيست كه اين بيماري روي ژن ها يا كروموزوم ها جايگاهي دارد . اين را آمريكايي هادر كتاب هايشان نوشته اند و بسياري از ما با بلاهت حرفشان را قبول كرده ايم . منظور از ارثي بودن در واقع مدل مشاهده و يادگيري فرد از دوران كودكي اش در خانواده است .
4 ـ ترس : از مهم ترين پايه هاست . ترس از هر چيزي از آينده كثيفي و... هنگامي كه آدم بترسد سيستم عصبي اش براي هر اختلافي آماده مي شود . پاسخ اصلي به ترس اجتناب است . ترس از بيرون مي آيد و در درون انسان ها تبديل به اضطراب مي شود و حالا اين اضطراب به صورت وسواس نمود پيدا مي كند.

آب و هواي دست ها
 

از بهترين راه هاي تشخيص فرد مبتلا به وسواس دست دادن با او است . وقتي با كسي دست مي دهيد در مي يابيد با چه نوع صاحب دستي دست مي دهيد : 1 ـ دست گرم و خشك؛ آدم طبيعي و سالم و شايد رو به كمال كه زندگي در وجودش جاري است.
2 ـ دست گرم و خيس ؛ آدمي كه مضطرب است ولي هنوز چارچوب سلامت رواني اش فرو نريخته فقط ترك برداشته .
3 ـ دست سرد و خشك ؛ آدمي كه بخش هاي اساسي ساختمان رواني اش فرو ريخته ، مضطرب است و مي ترسد .
3 ـ دست سرد و خشك ؛ آدمي كه بخش هاي اساسي ساختمان رواني اش فرو ريخته ، مضطرب است و مي ترسد.
4 ـ دست سرد و خيس ؛ واي به حال چنين كسي، ناسالم و مضطرب است . تعداد چنين كساني زياد نيست ولي اگر يافتيد فوري سوار بر آمبولانس رواني اش كنيد و او را به روان درمانگر ماهري برسانيد.

خانم ها يا آقايان
 

به لحاظ ابتلا فرقي ميان دو جنس نيست. اما براي درمان ، خانم ها بيشتر مراجعه مي كنند. آقايان بيشتر درگير فعاليت هاي اجتماعي هستند و عوامل خنثي كننده زيادي دارند. البته در كشور ما خانم ها جايگاه ضعيف تري دارند. مردها امكان تخليه احساسي شان بيشتر است . بيرون مي روند سر كارگر و كارفرما داد مي زنند و وضعيتشان با خانمي كه در خانه است و امكان اين تخليه احساسي را ندارد فرق مي كند . خانم ها بيشتر براي درمان مي آيند و حرف شنوي بيشتري دارند خب نتيجه بيشتر و بهتري هم مي گيرند.

خوارج وسواسي بودند
 

به نظر مي رسد افرادي كه مذهبي هستند و اعمال ديني شان را انجام مي دهند بيشتر به سوي وسواس كشيده مي شوند اما آقاي اسلامي نسب در اين زمينه معتقد است : وسواسي ها مذهب جدايي دارندكه ظاهرش ممكن است همان مذهبي باشد كه در جامعه است .
افراد مبتلا به وسواس با پوشش دين كار دين را خراب مي كنند. در واقع از دين سوء استفاده مي كنند. نمونه تاريخي اينها خوارج هستند كه حضرت علي (ع) با آنان به مبارزه برخاست . كسي كه دين واقعي داشته باشد دچار وسواس نمي شود از حوزه اسلام مي آيد به حوزه ايمان و به خدا نزديك مي شود و لذت هم مي برد. وسواس زاييده و محصول كار شيطان است . يك وسواسي ترسش از نجاست بيش از ترس از خداوند است .

ياد مرگ
 

طي اين سال ها دريافتم ، كه دو چيز در درمان وسواس ضروري است اول نوشتن درماني كامل (به حدي كه مغز چپ را خالي و مغز راست را فعال و شهودي كني) دوم ياد مرگ . به تجربه دريافتم ترسي كه در وسواس هست آن قدر قوي است كه قدرتمن ترين افراد نمي توانند در برابرش قد علم كنند لذا تصميم گرفتيم يك شوك قوي تر به آنها وارد كنيم . يعني بزرگ ترين ترس را به آنها نشان دهيم يعني مرگ را . پس تلاش مي كنيم ترس هاي واهي را تبديل به ترس واقعي كنيم فرد بايد از نزديك با مرگ رو به رو شود تا ترس او كه يكي از اصلي ترين علت هاي بيماري اش است (مثلا ترس از نجاست) از طريق مواجهه با ترس بزرگ تر به نام «مرگ » از بين برود.
ما يك نگاه الهي به درمان اين بيماري داريم. بيمار بايد اراده وايمان داشته باشد تا بتواند به زندگي عادي بازگردد، در واقع فرد درمان نمي شود و شفا مي يابد و شفا تنها كار خداوند بزرگ است و مابقي وسيله هستند و اين همان علت درماندگي غربي ها در درمان وسواس است .

آشنايي با يك انجمن
 

انجمن شفاي وسواس در سال 1385 تأسيس شد و در سه سال فعاليت رسمي خود با توليد علمي بومي و انتقال دانش و آگاهي به جامعه توانسته است درحوزه آموزش ، پژوهش ، درمان و توانبخشي و با بهره مندي از روش هاي اصيل مواجهه ، مرگ آگاهي و احياي ايمان گام هاي بلندي نه تنها در درمان كسالت وسواس بلكه در در مان ساي كسالت هاي روان رنجوري بردارد. انجمن در كاركرد اجتماعي و سازماني خود با ساماندهي ذي نفعان و آگاهي رساني عمومي و اختصاصي با برگزاري كلاس هاي آموزشي ، كارگاه هاي علمي ، همايش شفا يافتگان ، مرگ آگاهي ، خودآگاهي سالامت يابي جنسي ، وسواس شناسي در سطوح اقشار جامعه اعم از كودكان ، دانش آموزان ، دانشجويان و كارشناسان حوزه سلامت روان گام هاي بلندي بردارد. اولين و اصلي ترين پشتوانه انجمن و خاستگاه الهي و شفاست و بعد از آن پشتوانه مردمي و خاستگاه علمي آن است به طوري كه در سال 2009 به عنوان اولين سازمان مردم نهاد غير خيريه اي توانستيم گواهينامه بين المللي SGS را از ژنو دريافت كنيم.

دارو ممنوع
 

از بزرگ ترين پشتوانه هاي كار ما مطالعه و تحقيق و پژوهش و شانزده سال تجربه و كار تيمي و گروهي است.
از دستاوردهاي مكتب شفا برگزاري جلسات گروه درماني است و البته
اين را هم اضافه مي كنيم كه طي درمان از هيچ دارويي استفاده نمي شود . متأسفانه يكي از چالش هاي پيش روي ما ديدگاه وزارت بهداشت است . اين وزارتخانه و سه نظام سلامت يعني نظام پزشكي ، نظام پرستاري و نظام روان شناسي و مشاوره چهار ركن مسئول در حوزه سلامت روان از جمله كسالت وسواس هستند اما درخواست انجمن مبني بر معرفي احدي از افراد متخصص و مركزي از مراكز مرتبط با آن نظام ها كه سابقه درمان موفق افراد مبتلا به وسواس را دارند نه سكوت اختيار كرده اند . بارها در جلسات و نيز نامه نگاري ها خواسته ايم درمان شدگان با دارو را معرفي نمايند اما حتي يك نمونه هم وجود نداشته . درخواست مناظره در دانشگاه را نيز مطرح كرده ايم و پاسخي نگرفته ايم . علت اين است كه درمان دارويي در اين زمينه هيچ نتيجه اي نداشته و ندارد.
اما دوستان چون تنها با اين روش (دارويي) آموزش ديده اند راه ديگري نمي دانند بايد بيايند و تكنيك هاي جديد را بياورند . يادگيري كه خفت ندارد عزت دارد! اين در حالي است كه مطالبات مردمي هر روز از شهرهاي دور ونزديك بيشتر مي شود. الان ديگر بسياي از تعاريف واژه ها عوض شده اند . بسياري از داروها و راهكارهايي كه غربي ها در كتاب هايشان نوشته اند و براي ما فرستاده اند. فايده اي ندارند ، شرايط جامعه عوض شده است و ما بايد اين را بپذيريم.

كلام آخر
 

شفا از آن الله است . بخواهد مي دهد و اگر نخواهد بايد منتظر شد و تسليم او . دوا همه آن چيزي است كه يك بشر زميني مي تواند در اختيار همنوع خود قرار دهد.درمانگر بيد براي كمك به شفا جو دست به سوي شفاگر واقعي دراز كند. من معتقدم خداوند از طريق درمانگرانش بر روي زمين شفا را جاري مي كند. وسواسي تسليم شيطان است و مجبور . شفا يافته كسي است كه مورد رحمت الهي قرار گرفته و با جهادعظيمي كه كرده خود واقعي اش را از زندان وسواس خارج ساخته و تسليم خدا نموده . مطلب را با سخني از مولا علي(ع) به پايان مي بريم . پروا كنيد از خدا ، خدايي كه با ترساندن هاي مكرر راه عذر را بر شما بست و با دليل و برهان قاطع ، حجت را بر شما تمام كرد.
منبع:شاهد جوان ش 56




 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط