نقش نهج البلاغه در فقه اسلامي (2)

از آنجا كه در نهج البلاغه مطالب فراواني پيرامون احكام فرعي آمده است مشكل بتوان همه آنها را در يك بحث فشرده گنجانيد ولي در اينجا به چند كتاب از كتب فقهي كه احاديث بيشتري دارد اشاره مي كنيم و موارد استفاده از آن را از كتاب «وسائل الشيعه» مشخص مي سازيم. (1)
دوشنبه، 14 فروردين 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نقش نهج البلاغه در فقه اسلامي (2)

نقش نهج البلاغه در فقه اسلامي (2)
نقش نهج البلاغه در فقه اسلامي (2)


 

نويسنده: آيت الله العظمي مکارم شيرازي




 
در قسمت قبل روشن شد كه نهج البلاغه چيزي نيست كه به عنوان ارسال اسناد بتوان آن را ناديده گرفت و در مسائل فقهي از آن صرف نظر كرد، به نقش عبارات، خطبه ها، نامه ها و كلمات قصار در فقه اسلامي مي پردازيم.

گوشه اي از احكام فقهي نهج البلاغه
 

از آنجا كه در نهج البلاغه مطالب فراواني پيرامون احكام فرعي آمده است مشكل بتوان همه آنها را در يك بحث فشرده گنجانيد ولي در اينجا به چند كتاب از كتب فقهي كه احاديث بيشتري دارد اشاره مي كنيم و موارد استفاده از آن را از كتاب «وسائل الشيعه» مشخص مي سازيم. (1)

كتاب الزكات
 

1- فلسفه تشريع زكات
 

در اين كتاب مهم فقهي نخست به مساله تشريع زكات برخورد مي كنيم كه امام علي (ع) در نهج البلاغه اشارات پرمعني به آن فرموده است.
در يك جا مي فرمايد:
«سُوسُوا ايمانَكُمْ بِالصَّدَقَهِ وَ حَصَّنُوا اَمْوالَكُمْ بِالزَّكوهِ، وَ ادْفَعُوا اَمْواجَ الْبَلاءِ بِالدُّعاءِ». (2)
ايمان خود را با صدقه تقويت كنيد و اموال خويش را با زكات از دستبرد دشمنان مصون داريد و امواج بلا را با دعا دفع كنيد.
مي دانيم آنچه ثروتها را به باد مي دهد، و اصل مالكيت شخصي را متزلزل مي سازد، همان فاصله طبقاتي است و يكي از طرق مبارزه با آن مساله زكات است.
در عبارت ديگري مي فرمايد:
«ثم اِنَّ الزَّكوهَ جُعِلَت مَعَ الصَّلوهِ قُرْباناً لِاَهْلِ الاِسلامِ فَمَنْ اَعْطاها طَيِّبَ النَّفْسِ بِها فَانَّها تُجْعَلُ لَهُ كَفّارهً، و مِنَ النّارِ حجاباً وَ وِقايَهً». (3)
زكات همراه نماز وسيله تقرب مسلمانان است و هركس آن را از طيب نفس بپردازد كفاره گناهان او خواهد بود و حجاب و مانعي است از آتش دوزخ.
در اينجا علي(ع) به بعد اخلاقي و فلسفه روحاني زكات اشاره مي كند در حالي كه جمله قبل ناظر به فلسفه اجتماعي و اقتصادي زكات بود.
يا در جاي ديگر به نقش فوق العاده مهم زكات در تامين اجتماعي اشاره كرده مي فرمايد:
«اِنّش اللهَ سُبْحَانَهُ فَرَضَ في اَمْوالِ الْاَغْنِياءِ اَقْواتَ الْفُقَراءِ، فَما جاعَ فَقيرٌ الاّ بِما مَنَعَ بِهِ غَنِيٌ، وَ اللهُ تَعالي سائِلُهُمْ عَنْ ذلِكَ». (4)
خداوند در اموال اغنيا غذاي فقرا را پيش بيني كرده است‌ (كه اگر حق الهي را دقيقاً بپردازند يك گرسنه در سراسر جامعه انساني وجود نخواهد داشت) بنابراين، هيچ فقيري گرسنه نمي شود مگر به خاطر وظيفه شناسي فرد بي نيازي، و خداوند آنها را از اين معني بازخواست مي كند.

2- آداب جمع آوري زكات
 

مشروح ترين و كاملترين دستور در زمينه جمع آوري زكات است و به خوبي نشان مي دهد كه ماموران زكات بايد تا چه حد برخورد مودبانه و دوستانه و محترمانه با توده مردم به هنگام گرفتن زكات داشته باشند.
مي فرمايد:
«انطلق علي تقوي الله وحده لا شريك له و لا تروّعن مسلماً و لا تجتازنَّ عليه كاهاً و لا تاخذنَّ منه اَكثر من حقِّ الله في ماله. فاِذا قدمت علي الحيِّ فانزل بمائهم، من غير ان تخالط اَبياتهم، ثمَّ اَمض اِليهم بالسَّكينه و الوقار حتي تقوم بيهم فتسلِّم عليهم، و لا تخدج بالتَّحيَّه لهم ثم تقول: عبادالله، اَرسلني اليكم ولي الله و خليفته لآخذ منكم حق الله في اموالكم، فهل لله في اموالكم من حق فتؤدوه الي وليه؟ فان قال قائل لا، فلا تراجعه، و ان انعم لك منعم فانطلق معه من غير اَن تخفيه او توعده او تعسفه او ترهقه فخذ ما اعطاك من ذهب او فضه. فان كان له ماشيه او ابل فلا تدخلها الا باذنه، فان اكثرها له، فاذا اتيتها فلا تدخل عليها دخول متسلط عليه، و لا عنيف به، و لا تنفرن بهيمه، و لا تفزعنها، و لا تسوءَن صاحبها فيها. و اصدع المال صدعين، ثم خيره، فاذا اختار فلا تعرضن لما اختاره، ثم اصدع الباقي صدعين، ثم خيره، فاذا اختار فلا تعرضن لمااختاره، فلا تزال كذالك حتي يبقي ما فيه وفاء لحقّ الله في ماله، فاقبض حق الله منه، فان استقالك فاقله ثم اخلطهما ثم اصنع مثل الذي صنعت اولاً حتي تاخذ حق الله في ماله، و لا تاخذن عوداً و لا هرمه و لا مسكوره و لا مهلوسه و لا ذات عوارٍ. و لا تامنن عليه الا من تثق بدينه رافقاً بمال المسلمين حتي يوصله الي وليهم فيقسمه بينهم و لا توكل بها الاناصحاً شفيقاً و اميناً حفيظاً غير معنف و لا مجحف و لا ملغب و لا متعب ثم اصدر الينا ما اجتمع عندك نصيره حيث امرالله به فاذا اخذها امينك فاوعز اليه ان لا يحول بين ناقهٍ و بين فصليها و لا يمصر لبنها فيضر ذلك بولدها و لا يجهدنها ركوباً و ليعدل بين صواحباتها في ذلك و بينها و ليرفه علي اللاغب و ليستان بالنقب و الظالع و ليوردها ما تمرّ به من الغدر و لا يعدل بها عن نبت الارض و الي جواد الطرق و ليروحها في الساعات و ليمهلها عند النطاف و الاعشاب حتي تاتينا باذن الله بدنا منقيات غير متعبات و لا مجهودات لنقسمها علي كتاب الله و سنه نبيه صلي الله عليه و آله فان ذلك اعظم لاجرك و اقرب لرشدك ان شاء الله». (5)
خداي يكتاي بي شريك را در نظر آر و آنگاه در پي ماموريّت گام بردار. و هرگز مسلماني را مترسان، و بر زمين و حشم كسي كه خوش ندارد در آن درآيي در ميا و مگذر، و بيش از حقّ واجب الهي را مگير. پس وقتي كه بر قبيله اي رسيدي به خانه هاشان وارد مشود بلكه در بارانداز و در كنار چاه آبشان كه ورودگاه عموم است درآي، آنگاه با آرامش و وقار به سويشان برو تا در جمعشان قرار گيري و با سلام و احوالپرسي، باب مراوده بگشا و در درود و سلام صرفه جويي مكن.
سپس بگوي: بندگان خدا، وليّ خدا و خليفه ي امر مرا به سوي شما فرستاه است تا حقّ الهي را كه در اموالتان هست بستانم. آيا در ثروت شما حقّي هست كه به وليّ الهي پرداخت كنيد؟ پس اگر كسي گفت نه، ديگر بدو مراجعه نكن، و اگر با گشاده رويي اعلام آمادگي كرد، با او حركت كن بي آنكه بترسانيش و يا به او وعده هايي بد دهي تا با شدّت و خشونت بگيري و آنان را به زحمت و مشقّت افكني. پس آنچه از طلا و نقره دادند، بگير.
و در آغل او كه گاو و گوسفندان و شتران هستند بي اجازه وارد مشو، كه بيشتر آنها از آنِ اوست. توجّه داشته باش كه وقتي بدانجا درآمدي، چون زورمدارانِ غارتگر و ويرانگر مباش، و حيوانات را رم مده، و آنها را ميازار، و صاحبش را بدين ترتيب ناراحت مكن.
گزينش حقّ الهي را بدين ترتيب انجام ده: مال را دو قسمت كن، آنگاه صاحب مال را مخيّر كن هر كدام را كه خواهد، براي خود بردارد و هر كدام را كه برداشت، مزاحمش مشو، سپس نيمِ باقيمانده را دو قسمت كن و هر كدام را كه برداشت بپذير و ايراد مگير، و همين روش را ادامه بده تا آن مقدار واجب كه بايد از مالش را در راه خدا بدهد. آنگاه حقّ الهي را از او بگير، واگر خواست جابه جا كند و مالي را كه داده است بگيرد و مال ديگر را بدهد، بپذير و به اصل برگردان و از نو به همان ترتيب اوّل عمل كن تا حقوق واجب الهي را از او دريافت داري، اما بدان كه از احشام، پير و دست و پا شكسته و بيمار و معيوب را مگير.
و مواظب باش كه مامور زكات كسي باشد كه به دين او مطمئن باشي، و نسبت به مال مسلمانان دلسوز باشد تا آن را به وليّ مسلمين رساند و او بين آنان تقسيم كند.
توصيه مي شود كه مسؤوليّت اموال زكات را تنها به كسي وابگذار كه نصيحتگر مهربان، و امين حسابگر حسابدار باشد، و اهل ستم و تجاوز نباشد، و هنگام كوچ دادن احشام خشونت و بي رحمي نكند و آنها را به رنج نيفكند. سپس آنچه را نزد تو جمع آوري شد به سوي ما فرست تا بدانجا كه خدا فرمان داده است برسانيم.
به امين خود كه احشام را گرفت توصيه كن كه بين شتربچه و مادرش جدايي ميندازد، و تمام شير او را ندوشد كه به بچّه اش ضرر نرساند، و آنها را از زياد سوار شدن خسته نكند، و در استفاده ي از سواري، عدالت را ميان آنها رعايت كند. و نيز حيوانات سواري را به رنج و تعب نيفكند و به آنها راحتي دهد، و آنها را كنار بركه ها و آبگيرها بگذراند، و راه آنها را از صحراها سبز و علفزار به جاده هاي خشك و شنزار برمگرداند، و آنها را يكسره و بي امان نراند بلكه در ساعتهاي آسايش و استراحت دهد تا فرصت يابند از آب و علف بهره برند، تا آنگاه كه به اذن الهي به ما رسند، پروار و سر حال باشند نه خسته و فرسوده، تا بر اساس قانون خدا و سنّت پيامبر تقسيمشان كنيم، كه اين گونه اگر عمل كني پاداشت عظيم تر، و به رشد و كمالت نزديك تري ان شاء الله. (6)
باور نمي توان كرد كه در هيچ آئين و مذهب و قانون يك چنين توصيه هاي فوق العاده انساني به ماموران جمع آوري ماليات شده باشد.

3- انفاقهاي مستحبي
 

در كتاب زكات فصلي درباره استحباب انفاقهاي مستحبي با احاديث فراواني نقل شده است و در نهج البلاغه نيز در اين زمينه بحثهاي جالبي ديده مي شود.
از جمله در حديثي مي فرمايد:
«استنزلوا الرزق بالصدقه و من أيقن بالخلف جاد بالعطيه». (7)
روزي را به وسيله انفاق در راه خدا نازل كنيد و هركس يقين به پاداش الهي داشته باشد در عطايا و بخشش خود سخاوتمند است.
و در همين باب مخصوصاً به كساني كه از ترس فقر، از انفاق خودداري مي كنند، هشدار داده مي فرمايد:
«اذا ملقتم فتاجروا الله بالصدقه» (8)
هنگامي كه نيازمند شديد به وسيله انفاق با خداوند معامله كنيد.
يكي ديگر از دستورات مستحبي اسلامي كه مساله اباي نفس و خودكفائي و غناي روحي در آن در حد اعلي مي درخشد اين است كه تا مي توانيد از كسي چيزي نخواهيد حتي يك جرعه آب، و يا مثلاً اگر سوار بر مركب هستيد و تازيانه شما به زمين بيفتد از رهگذران خواهش نكنيد كه آن را بردارند و به شما بدهند.
در اينجا نيز علي (ع) عبارات بسيار پر معني دارد و مي فرمايد:
«فوت الحاجه اهون من طلبها الي غير اهلها». (9)
از دست شدن خواسته ها آسان تر از خواستن از نااهلان است. (10)
و نيز فرمود:
«العفاف زينه الفقر و الشكر زينه الغني».(11)
پاكدامني، آرايش درويشي و آبروي درويشان است، و سپاسگزاري زينت توانگري و توانگران. (12)

4- تحريم شكايت به غير مؤمن
 

در مورد تحريك شكايت حال به هنگام تنگناهاي زندگي به غيرمسلمانان كه در ذيل كتاب زكات مطرح شده است امام مي فرمايد:
«من شكا الحاجه الي مؤمن فكانَّه شكاها الي الله، و من شكاها الي كافر فكانما شكا الله». (13)
آن كه بار نيازش را به آستانه ي مؤمني فرو آرد گوئي آن را به پيشگاه الهي فرود آورده است، و آنكه درِ خانه ي كافري را بدين منظور كوبد، گويي از خدا شكايت كرده است.
و نيز در كتاب زكات در مورد آداب انفاق آمده است كه انسان همين كه نياز برادر مسلمان خود را احساس كرد بايد اقدام به انفاق كند و در انتظار تقاضا و شكايت حال ننشيند. علي (ع) در اين خصوص مي فرمايد:
«السخاءُ ما كان ابتداءً فاما ما كان عن مساله فحياءٌ و تذمّم».(14)
بخشندگي و كرم آن است كه قبل از درخواست نيازمند باشد، اما پس از درخواست، يا از سر شرمندگي است و يا از ترس نكوهش.

در كتاب جهاد
 

مي دانيم كتاب جهاد را معمولاً به دو بخش تقسيم مي كنند:
«جهاد العدو، و جهاد النفس» در قسمت اول سخن از احكام جهاد با دشمن خارجي است، و در قسمت دوم سخن از مبارزه با هواي نفس سركش است.

1- بحث جهاد نفس
 

نهج البلاغه بيشترين سرمايه ها را در اين قسمت در بردارد، و از آن جهت كه اين فصل بيشتر در ارتباط با كتب اخلاقي است، چندان به آن نمي پردازيم و به همين اندازه بسنده مي كنيم كه در كتاب وسائل الشيعه در ابواب مختلف كتاب «جهاد النفس» روايات زيادي از نهج البلاغه منقول است كه كوتاه و گذرا براي علاقه مندان مي آوريم.
1- باب وجوب اليقين بالله، حديث 10.
2- باب وجوب غلبه العقل علي الشهوه، حديث 4.
3- باب وجوب الجمع بين الخوف و الرجاءِ، حديث 8.
4- باب استحباب ذم النفس و تأديبها، حديث 2.
5- باب وجوب طاعه الله، حديث 8.
6- باب وجوب الصبر علي طاعه الله، احاديث 9 و 10 و 11 و 12.
7- باب وجب تقوي الله، احاديث 7 و 8.
8- باب وجوب العفه، حديث 14.
9- باب وجوب اداء الفرائض، حديث 8.
10- باب استحباب الصبر في جميع الامور، احاديث 6 و 7 و8.
11- باب استحباب الحلم، احاديث 13 و 14.
12- باب استحباب (التواضع في الما كل و المشرب) حديث 4.
13- باب وجوب ايثار رضي الله علي هوي النفس، حديث 7.
14- باب وجوب تدبر العاقبه قبل العمل، احاديث 3 و 4 و5.
15- باب استحباب اشتغال الانسان بعيب نفسه عن عيب الناس، احاديث 6 و 7 و8.
16- باب وجوب اصلاح النفس عند ميلها الي الشر، احاديث 4 و 5.
17- باب وجوب اجتناب المعاصي، احاديث 10 و 11 و 12.
18- باب وجوب اجتناب المحقرات من الذنوب، احاديث 6 و 7.
19- باب استحباب ترك مازاد عن قدر الضرروه، احاديث 8 و 9 و 10.
20- باب كراهه الطمع، حديث 8.
21- باب كراهه الافتخار، حديث 10.
22- باب تحريم الرضا بالظلم، حديث 6.
23- باب وجوب اخلاص التوبه و شروطها، حديث 4.
24- باب استحباب الغسل و الصلاه للتوبه، حديث2.
25- باب استحباب انتهاز فرص الخير، احاديث 3 و 4و 5.
26- باب وجوب محاسبه النفس كل يوم، حديث 6.
27- باب وجوب زياده التحفظ عند زياده العمر، حديث 4.
همه ي اين احاديث را مرحوم حر عاملي در جلد 11 وسائل الشيعه در ابواب مختلف جهاد نفس كه بدان اشاره كرديم از نهج البلاغه نقل كرده، و به عنوان يك سند فقهي در اين ابواب بر آن تكيه نموده است.

2- جهاد با دشمن
 

و اما در مورد جهاد با دشمن، در موارد متعددي مي تواند به عنوان سندي مورد استفاده قرار گيرد از جمله:
متابعت فرماندهي
در زمينه ي جهاد تهجاجمي كه مشهور است فقها آن را منوط به زمان حضور امام مي دانند، و جهاد دفاعي كه در هر عصر و زماني به هنگام هجوم دشمن واجب و لازم است آن هم بايد با نظر ولي فقيه و فرمان فرماندهان او انجام گيرد، چرا كه هر اقدام بي موقع عواقب زيانبار و دردناكي خواهد داشت، علي (ع) در همين زمينه در يكي از خطبه هاي خود مي فرمايد:
«الزموا الارض و اصبروا علي البلاء و لا تحرّكوا بايديكم و سيوفكم في هوي السنتكم و لا تستعجلوا بما لام يعجّل الله لكم... فان لكل شيء مده و اجلاً». (15)
توقف كنيد و مشكلات را تحمل نمائيد و دستها و شمشيرها را مطابق هواي نفس به گردش درنياوريد و هر چيزي مدت و سرآمدي دارد.

پي نوشت ها :
 

1- كتاب «وسائل الشيع» تاليف محمد بن حسن (حرّ عاملي)(م: 1104 ه). در حال حاضر جامع ترين كتب حديث شيعه است كه هم نظام بسيار جالبي دارد و هم از منابع متقن و قابل ملاحظه استفاده كرده و هم گسترش فوق العاده اي دارد.
2- وسائل الشيعه، جلد6، صفحه 7، حديث 16 (نهج البلاغه پارسي، حكمت 138، ص: 534).
3- وسائل الشيعه، جلد6، صفحه 6، حديث 15.
4- وسائل الشيعه، جلد6، صفحه 16، حديث 25 (نهج البلاغه پارسي، حكمت 320، ص: 578).
5- وسائل الشيعه، جلد6، صفحه 91، حديث 7.
6- نهج البلاغه ي پارسي، نامه ي 25، ص 8-396.
7- وسائل الشيعه، جلد6، صفحه 257، حديث 11 (نهج البلاغه پارسي، حكمت 132).
8- وسائل الشيعه، جلد6، صفحه 259، حديث 20 (نهج البلاغه، حكمت 258، ص513).
9- وسائل الشيعه، جلد6، صفحه 259، حديث 20 (نهج البلاغه، حكمت 66).
10- نهج البلاغه پارسي- دين پرور، سيدجمال الدين.
11- وسائل الشيعه، جلد6، صفحه 309، حديث 13 (نهج البلاغه پارسي، حكمت 68 ص 479).
12- نهج البلاغه پارسي- دين پرور، سيدجمال الدين.
13- وسائل الشيعه، جلد6، صفحه 312، حديث 2 (نهج البلاغه پارسي، حكمت 419).
14- وسائل الشيعه، جلد6، صفحه 321، حديث 16 (نهج البلاغه پارسي، حكمت 50 ).
15- وسائل الشيعه، جلد11، صفحه 40، حديث 5 نهج البلاغه،خ 60، 124، ص 181.
 

منبع: سالنماي النهج 1-5



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.