جايگاه حقوقي زن در نهج البلاغه(1)
نويسنده: دکتر زهره برقعي
يکي از منابعي که از ديرباز در مباحث انتقادي درباره «جايگاه و منزلت زن در نگرش ديني»مورد استفاده قرار گرفته است کلام اميرالمؤمنين عليه السلام در نهج البلاغه مي باشد.
دسته اي با تمسک به ظاهر کلام حضرت کمال پذيري زن و وجود ارزشهاي والاي انساني او را انکار کرده و آن را موجودي دون و بي پايه انگاشته اند.
و دسته ديگر با تأکيد برمنزلت و مقام کرامت والاي زن، کلام حضرت را منافي با منزلت و جايگاه حقيقي وي پنداشته اند.
اما يک بررسي اجمالي در سيره حضرت ثابت مي کند که آن حضرت عليرغم سنت جاهليت به شخصيت و مقام زن احترام بسيار مي گذاشته است. او نه تنها در خانه شريک زندگي همسر خود بوده است بلکه مردان را نيز به پاسداري از حرمت و حقوق زنان توصيه کرده و کوششهاي ايشان را در اداره خانه و تربيت فرزندان ارج نهاده است. در بيان کرامت و منزلت زن همين بس که او را مظهر جمال و عطوفت الهي معرفي نموده و مي فرمايد:
«المرأة ريحانه و ليست بقهرمانه»1
«زن گل خوشبوي زندگي است و نبايد کارهاي دشوار را براو تحميل کرد».
در کلامي ديگر از زن به عنوان امانت الهي(2)ياد شده است که همچون امانتهاي ديگر خداوند ارزشمند و قابل احترام مي باشد و بايد آن چنانکه شايسته امانت گذار .است از او محافظت و نگهداري شود.
امام علي عليه السلام پيش از هر مکتب مادي طرفدار زن، مدارا با زنان را تحت هر شرايطي حتي در صورت بدرفتاري و اهات لازم و ضروري دانسته و خشونت و تعرض به او را محکوم نموده است.
«فداروهن علي کل حال»(3)
در بررسي هاي روانشناختي و تحليل هاي رفتار اجتماعي زن، تأثير تربيتي چنين شيوه اي را اثبات نموده است. نقشي که زن در تربيت و پرورش نسل بشري ايفا مي کند جايگاه ممتاز و منحصر به فرد او را در نظام خلقت مشخص مي سازد.
قرآن براي بيان نقش زن در سعادت و تربيت فرزندان، همسران حضرت نوح و لوط را مثال مي زند که چه بسا به سبب عدم صلاحيت آنان، فرزندانشان به کفر کشيده شدند.(4)
حضرت علي عليه السلام به جهت آگاهي و اعلام همين جايگاه ممتاز است که حتي وجود پدري همچون خود با آن همه رشادتها که تاريخ از او سراغ دارد-فاتح خيبر، قاتل عمروبن عبدود..را براي داشتن فرزندي دلير و نيرومند کافي نمي داند. از اينرو عدم دلاوري محمد حنفيه را به مادر او نسبت داده و براي داشتن فرزندي شجاع و مبارز از عقيل مي خواهد که همسري شايسته براي او برگزيند.
حضرت به احياي حقوق زن-سياسي، اقتصادي-فرهنگي و تربيتي -اجتماعي...توجه خاصي مبذول مي فرمود. افزون برآنکه مردان را به رعايت حقوق زنان توصيه و در بعضي موارد مجبور کرده است، در جهت بالا بردن سطح آگاهي و شناخت زنان از حقوق خويش نيز تلاش نموده است تا آنجا که معاويه را نيز به اقرار و اعتراف واداشته است .
در بررسي خطبه ها ضمن مردود شمردن تمام تحليلهايي که عايشه را تنها مصداق آن و يا سند خطبه را مورد خدشه قرار داده اند توجه به چند نکته ضروري است.
الف-هيچکدام از تفاوتهاي موجود بين زن و مرد جنبه ارزشي ندارد.
ب-بسياري از گزاره هاي نهج البلاغه قضاياي خارجي است نه قضاياي حقيقي.
ج-تبيين خطب بايد با تکيه به قرآن و سيره عملي حضرت و ادله مذکور در متن روايت انجام گيرد.
در ذيل اين برسي مباحثي از قبيل ادراکات زن، ارث زن، شر بودن او، وجوب اجتناب از او...مطرح گرديده است . به عنوان نمونه در بحث ادراکات ابتدا به اثبات تساوي وجود عقل در زن و مرد پرداخته و سپس قوي بودن احساسا ت و عواطف در زن، که لازمه مسؤوليت سنگين او و تعيين کننده جايگاه ممتاز او در جهان هستي است، مانعي براي رشد فعاليت عقلي او ذکر شده است.
دليلي هم که در روايت بر نقص عقل ذکر شده عدم پذيرش شهادت زنان است که قابل تطبيق براين تحليل است؛ زيرا از ديدگاه روانشناسي دو عامل مهم در فراموشي حافظه، احساسات و هيجانات و شرم و حيا و عفت مي باشد.
هر قدر شخص بيشتر تحت تأثير احساسات و هيجانات قرار گيرد يا مأخوذ به حيا و شرم گردد به همان نسبت، حوادث و وقايع به خاطر سپرده را زودتر فراموش مي نمايد.
لکن قوي بودن عاطفه و احساسات در زن نه تنها نقص او نيست بلکه نقش عاطفه در تجلي و ظهور انسانيت برتر از عقل نظري است و تعبير لطيف و ظريف قرآن از ابزار ادراک غير حسي به فؤاد-به جاي عقل-نيز مؤيد مطلب است.
آنچه که موجب بالارفتن ميزان مشارکت زنان در جامعه مي شود احترام به حقوق و شؤون ايشان است. بدون شناخت ويژگي هاي رواني، اخلاقي، نيازها، توانايي ها و ظرافتهاي دنياي شگفت انگيز بانوان و آگاهي از جايگاه حقيقي آنان در نظام هستي استفاده از عواطف، ادراکات، و توانهاي جسمي و روحي زنان مقدور نيست. اما علي رغم پژوهشها و کوششهاي انجام گرفته هنوز سؤالات و شبهاتي در اين زمينه اذهان جوانان را به خو مشغول داشته است. يکي از منابعي که از ديرباز در مباحث اخلاقي درباره جايگاه و منزلت زن در نگرش ديني به آن استناد شده است کلام اميرالمؤمنين عليه السلام در نهج البلاغه مي باشد. دسته اي با تمسک به ظاهر کلام حضرت کمال پذيري زن و وجود ار زشهاي والاي انساني او را انکار کرده و آن را موجودي دون و بي مايه پنداشته اند؛ گروهي ديگر با تأکيد برکرامت و منزلت زن کلام حضرت را منافي با مقام و جايگاه حقيقي زن انگاشته اند.
اکنون سؤال اين است ، واقعيت چيست؟ در نگرش علي عليه السلام زن چگونه موجودي است؛ سلوک اجتماعي و سيره عملي حضرت کدام نظريه را تأييد مي کند؛ آيا در طول زندگي حضرت مي توان موردي يافت که عمل و کردار حضرت به گونه اي بوده است که با کرامت انساني و مقام و منزلت زن منافات داشته باشد؟عکس العمل حضرت در برابر عايشه بعد از جنگ جمل و شکست او چگونه بود؟
در برابر دشمنيها و توطئه هاي او، حضرت چه رفتاري داشت؟آيا از حضرت در رابطه با کرامت و منزلت زن کلام صادر نشده است؟!در زمينه حقوق زن چطور؟!او در صورت صدور ، جمع بين اين اقوال چگونه ممکن خواهد بود؟و خلاصه آنکه آيا زن در ديدگاه علي عليه السلام موجودي ارزشمند و والا و برخوردار از حقوق انساني است يا برعکس موجودي پست و بي ارزش است؟
مقاله حاضر با اعتراف به بضاعت مزجاة براي پاسخ به پرسشهايي از اين قبيل در سه فصل تدوين گرديده است:فصل اول متکفل بيان «کرامت و منزلت زن از ديدگاه حضرت علي عليه السلام»مي باشد. در فصل دوم حقوق سياسي، اقتصادي، فرهنگي، اجتماعي زن در نگاه حضرت تبيين گرديده است.
فصل سوم نيز سخنان و کلمات حضرت را که ظاهر آنها به نحوي منافي کرامت زن دانسته شده مورد مطالعه و بررسي قرار داده است.
«يا ايها الذين اتقوا ربکم الذي خلقکم من نفس واحدة و خلق منها زوجها و بث منها رجالاً کثيراً و نساء...».
آيت ا...جوادي آملي در ذيل آيه مي فرمايند:
منظور از نفس در آيه کريمه همان گوهر، ذات و واقعيت شيء است و مراد از آن روح، جان و روان نيست. اين مثل آن است که گفته مي شود«فلان شيء في نفسه»چنين است يعني در ذات و هستي اصلي خود چنين است يا گفته مي شود«جائني فلان نفسه»يعني فلان کس خودش آمده است. بنابراين آيه دلالت دارد که همه انسانها از هر صنف، خواه زن و خواه مرد، از يک ذات و گوهر آفريده شده اند. زيرا کلمه «ناس»شامل همگان مي شود. پس حضرت حوّا از همان ذات و گوهري آفريده شده که حضرت آدم عليه السلام از آن آفريده شده است، نه از گوهر ديگر و فرع برمرد و زايد و طفيلي وي و ...».(5)
خداوند حکيم به جهت اهميت مطلب و ثبوت آن در اذهان و رفع هر گونه شبهه در آيات متعددي آن را ذکر نموده است.(6)
آيه اي که مي فرمايد:
«و من آياته خلق لکم من أنفسکم أزواجاً لتسکنوا إليها»(7)
نيز دلالت دارد که ازواج و همسران شما مانند شما هستند و اين مثل آيه اي است که مي فرمايد:
«إذ بعث فيهم رسولا ً من أنفسهم».(8)
از بيان آيات روشن شد که آفرينش زن و مرد از يک گوهر است و هيچ مزيتي براي مرد نسبت به زن در اصل آفرينش نيست. اگر در بعضي روايات مزيت اين چنيني ذکر شده است يا از جهت سند نارساست و يا از جهت دلالت ناتمام است.(9)
اينکه زن از ديدگاه اميرالمؤمنين عليه السلام داراي چه مقام و منزلتي است مبتني براين است که در بينش حضرت، انسان از چه مقام و جايگاهي برخوردار است؛ زيرا پيامبر و ائمه اطهار عليه السلام تنها براي هدايت مرد نيامده اند بلکه براي هدايت انسان آمده اند و فصلي که عهده دار بيان ارزشها و ضد ارزشهاست هرگز موصوف آنها را بدن نمي داند؛ يعني بدن نيست که مسلمان يا کافر، عالم يا جاهل، متقي يا فاجر، صادق يا کاذب...مي باشد به عبارت ديگر زن بودن يا مرد بودن مربوط به پيکر است نه جان روح. تعليم و تربيت و تهذيب و همه ارزشها از آن نفس است و نفس غير از بدن و بدن غير از نفس است. حقيقت انسان
صفحه 140@
که نفس و روح است نه زن است و نه مرد.
اما اگر چه زن و مرد از نظر خلقت داراي موقعيت يکساني هستند لکن به جهت مسؤوليتهاي متفاوتي که در عرصه حيات دارند هر يک داراي ويژگي هاي خاصي نيز مي باشند که مهمترين ويژگي هاي زن در ديدگاه حضرت علي عليه السلام عبارتند از:
«و من آياته ان خلق لکم من أنفسکم ازواجاً لتسکنوا إليها و جعل بينهما مودة...»(10)
منشأ گرايش مرد به زن و آرميدن مرد در سايه انس به زن همانا مودت رحمتي است که خداوند بين آنها قرار داده است. اين مودت و رحمت خدايي غير از گرايش غريزه در جنس مخالف است که در حيوانها هم موجود است و حتي در حيوانات وحشي گاهي بيش از انسان يافت مي شود. پس راز اصيل آفرينش زن چيزي غير از گرايش غريزي و اطفاي شهوت خواهد بود. و از اين رهگذر است که زن محبوب رسول اکرم صلي الله عليه و اله واقع مي شود:
«حبّب الي من دنيا کم النساء و الطيب و قرة عيني في الصلاة».(11)
در پرتو همين نگرش است که حضرت علي عليه السلام مي فرمايد:
«فان المرأة ريحانة...»(12)
چه تعبير لطيف و زيبايي!چه نکته ها و حکمت هايي که در اين تشبيه زيبا نهفته است. زن گل هستي است. گل مظهر محبت و عشق و صفاست. گل کانون طراوت و شادابي است. گل معطر و منشأ بوي خوش است.
حضرت با يک جمله کوتاه اما پرمعني به چند ويژگي اساسي زن اشاره مي کند،ويژگي هايي که بيانگر راز افرينش او و تعيين کننده نقش او در هستي است. زن با توجه به آن مي تواند بسياري از مسؤوليتهاي خود در زندگي را درک کند. تعدادي از اين ويژگي ها عبارت است از:
1ـ زن آرامش بخش زندگي است.
2-طراوت و شادابي جهان از اوست.
3ـ زن زيبايي بخش هستي و دور کننده کدورتها و ناملايمات زندگي است.
4ـ زن عطر هستي است.
5ـ زن لطيف و ظريف است نبايد کارهاي مشکل و دشوار را براو تحميل کرد.
6ـ زود افسرده و پژمرده مي شود نبايد عواطف و احساسات او جريحه دار شود.
هم چنانکه باغباني مهربان و توانا لازم است تا از گل مراقبت نمايد تا طراوت و شادابي خود را از دست ندهد، جامعه و به ويژه خانواده بايد توجه و مراقبت خاصي را نسبت به دختران و زنان مبذول دارند، از اينرو اسلام با دستورات و احکام سازنده خود تدبيرات لازم را در اين زمينه انديشيده است.
با اينکه اسلام زنها را به حجاب دعوت مي کند اما از عاطفه زن به عنوان يک محور تربيتي استفاده مي کند. اسلام زن را در سايه حجاب و ساير فضايل به صحنه مي آورد تا معلم عاطفه، رقت، درمان، لطف، صفا، وفا...باشد. دنياي کنوني به ويژه غرب، حجاب را از زن گرفت تا زن به بازار بيايد و غريزه را تأمين کند. زن وقتي با سرمايه غريزه به جامعه آمد ديگر معلم عاطفه نيست فرمان شهوت مي دهد نه دستور گذشت. آنها زن را آزاد کرده اند و مسخّر غرائز شده اند؛ يعني آن هنر و فضيلت و جمال خدادادي که به نام عاطفه، رحم، رقت، به زن داده شده از آن محرومند و آنچه را که خدا به طبيعت زن داد آن را بر خود مسلّط کرده اند.
آيت الله جوادي آملي در اين رابطه تشبيه زيبا و گويايي دارند:
«عاطفه است که بنيان مرصوص را نگه مي دارد هرگز نمي شود کاخي ساخت که همه اش از آهن و سنگ سخت باشد بلکه يک ملاط نرم نيز لازم است تا سنگهاي سرد و سخت و آهن هاي متصلّب را در آغوش خود جا بدهد. زن مظهر عواطف و احساسات است و اگر عاطفه را از جامعه گرفتيد مثل آن است که اين ملاطها را از لابه لاي اين ديوارها و آجرها و سنگها برداشته ايد که رفتن اين ملاطها همان و سقوط ساختمان همان».(13)
اگر چه اين بحث شيرين از زواياي گوناگون قابل بررسي است اما حضرت در کلامي ديگر تأکيد دارند که نبايد عواطف و احساسات صرف مبدء تمام انفعال و رفتار زن باشد بلکه بهره گيري زن از زيبايي هاي ظاهري وجودي اش در تمام مراتب بايد به گونه اي باشد که جلوه گاه و محل ظهور عقل باشد يعني استفاده صحيح و درست از اندام زيبايش، بهره گيري از عاطفه و محبت و احساس، روي آوردن به آرامش بدن و لباس و ظرايف گفتار و عملش آيه و نشانه عقل مي باشد.
«عقول النساء في جمالهن و جمال الرجال في عقلوهم....»(14)
يعني ظهور فعلي عقل زن در بهره گيري صحيح از جمالش امکان پذير است و جمال زن بايد مظهر انديشه و جوهره عقل باشد. هيچگاه اين کلام حضرت نکوهش زن نيست. ممکن است بيان حضرت معناي دستوري داشته باشد نه وصفي، بدين معني که حضرت در مورد توصيف دو صنف از انسان نيستند که بفرمايند عقل زن در جمال او خلاصه مي شود و جمال مرد در عقل او تعبيه شده است بلکه معناي آن اين است که زن موظف است يا مي تواند عقل و انديشه انساني خويش را در ظرافت عاطفه و زيبايي گفتار و رفتار ارائه دهد چنانکه مرد مي تواند هنر خود را در انديشه انساني و تفکر عقلاني خويش متجلي سازد.
دسته اي با تمسک به ظاهر کلام حضرت کمال پذيري زن و وجود ارزشهاي والاي انساني او را انکار کرده و آن را موجودي دون و بي پايه انگاشته اند.
و دسته ديگر با تأکيد برمنزلت و مقام کرامت والاي زن، کلام حضرت را منافي با منزلت و جايگاه حقيقي وي پنداشته اند.
اما يک بررسي اجمالي در سيره حضرت ثابت مي کند که آن حضرت عليرغم سنت جاهليت به شخصيت و مقام زن احترام بسيار مي گذاشته است. او نه تنها در خانه شريک زندگي همسر خود بوده است بلکه مردان را نيز به پاسداري از حرمت و حقوق زنان توصيه کرده و کوششهاي ايشان را در اداره خانه و تربيت فرزندان ارج نهاده است. در بيان کرامت و منزلت زن همين بس که او را مظهر جمال و عطوفت الهي معرفي نموده و مي فرمايد:
«المرأة ريحانه و ليست بقهرمانه»1
«زن گل خوشبوي زندگي است و نبايد کارهاي دشوار را براو تحميل کرد».
در کلامي ديگر از زن به عنوان امانت الهي(2)ياد شده است که همچون امانتهاي ديگر خداوند ارزشمند و قابل احترام مي باشد و بايد آن چنانکه شايسته امانت گذار .است از او محافظت و نگهداري شود.
امام علي عليه السلام پيش از هر مکتب مادي طرفدار زن، مدارا با زنان را تحت هر شرايطي حتي در صورت بدرفتاري و اهات لازم و ضروري دانسته و خشونت و تعرض به او را محکوم نموده است.
«فداروهن علي کل حال»(3)
در بررسي هاي روانشناختي و تحليل هاي رفتار اجتماعي زن، تأثير تربيتي چنين شيوه اي را اثبات نموده است. نقشي که زن در تربيت و پرورش نسل بشري ايفا مي کند جايگاه ممتاز و منحصر به فرد او را در نظام خلقت مشخص مي سازد.
قرآن براي بيان نقش زن در سعادت و تربيت فرزندان، همسران حضرت نوح و لوط را مثال مي زند که چه بسا به سبب عدم صلاحيت آنان، فرزندانشان به کفر کشيده شدند.(4)
حضرت علي عليه السلام به جهت آگاهي و اعلام همين جايگاه ممتاز است که حتي وجود پدري همچون خود با آن همه رشادتها که تاريخ از او سراغ دارد-فاتح خيبر، قاتل عمروبن عبدود..را براي داشتن فرزندي دلير و نيرومند کافي نمي داند. از اينرو عدم دلاوري محمد حنفيه را به مادر او نسبت داده و براي داشتن فرزندي شجاع و مبارز از عقيل مي خواهد که همسري شايسته براي او برگزيند.
حضرت به احياي حقوق زن-سياسي، اقتصادي-فرهنگي و تربيتي -اجتماعي...توجه خاصي مبذول مي فرمود. افزون برآنکه مردان را به رعايت حقوق زنان توصيه و در بعضي موارد مجبور کرده است، در جهت بالا بردن سطح آگاهي و شناخت زنان از حقوق خويش نيز تلاش نموده است تا آنجا که معاويه را نيز به اقرار و اعتراف واداشته است .
در بررسي خطبه ها ضمن مردود شمردن تمام تحليلهايي که عايشه را تنها مصداق آن و يا سند خطبه را مورد خدشه قرار داده اند توجه به چند نکته ضروري است.
الف-هيچکدام از تفاوتهاي موجود بين زن و مرد جنبه ارزشي ندارد.
ب-بسياري از گزاره هاي نهج البلاغه قضاياي خارجي است نه قضاياي حقيقي.
ج-تبيين خطب بايد با تکيه به قرآن و سيره عملي حضرت و ادله مذکور در متن روايت انجام گيرد.
در ذيل اين برسي مباحثي از قبيل ادراکات زن، ارث زن، شر بودن او، وجوب اجتناب از او...مطرح گرديده است . به عنوان نمونه در بحث ادراکات ابتدا به اثبات تساوي وجود عقل در زن و مرد پرداخته و سپس قوي بودن احساسا ت و عواطف در زن، که لازمه مسؤوليت سنگين او و تعيين کننده جايگاه ممتاز او در جهان هستي است، مانعي براي رشد فعاليت عقلي او ذکر شده است.
دليلي هم که در روايت بر نقص عقل ذکر شده عدم پذيرش شهادت زنان است که قابل تطبيق براين تحليل است؛ زيرا از ديدگاه روانشناسي دو عامل مهم در فراموشي حافظه، احساسات و هيجانات و شرم و حيا و عفت مي باشد.
هر قدر شخص بيشتر تحت تأثير احساسات و هيجانات قرار گيرد يا مأخوذ به حيا و شرم گردد به همان نسبت، حوادث و وقايع به خاطر سپرده را زودتر فراموش مي نمايد.
لکن قوي بودن عاطفه و احساسات در زن نه تنها نقص او نيست بلکه نقش عاطفه در تجلي و ظهور انسانيت برتر از عقل نظري است و تعبير لطيف و ظريف قرآن از ابزار ادراک غير حسي به فؤاد-به جاي عقل-نيز مؤيد مطلب است.
مقدمه
آنچه که موجب بالارفتن ميزان مشارکت زنان در جامعه مي شود احترام به حقوق و شؤون ايشان است. بدون شناخت ويژگي هاي رواني، اخلاقي، نيازها، توانايي ها و ظرافتهاي دنياي شگفت انگيز بانوان و آگاهي از جايگاه حقيقي آنان در نظام هستي استفاده از عواطف، ادراکات، و توانهاي جسمي و روحي زنان مقدور نيست. اما علي رغم پژوهشها و کوششهاي انجام گرفته هنوز سؤالات و شبهاتي در اين زمينه اذهان جوانان را به خو مشغول داشته است. يکي از منابعي که از ديرباز در مباحث اخلاقي درباره جايگاه و منزلت زن در نگرش ديني به آن استناد شده است کلام اميرالمؤمنين عليه السلام در نهج البلاغه مي باشد. دسته اي با تمسک به ظاهر کلام حضرت کمال پذيري زن و وجود ار زشهاي والاي انساني او را انکار کرده و آن را موجودي دون و بي مايه پنداشته اند؛ گروهي ديگر با تأکيد برکرامت و منزلت زن کلام حضرت را منافي با مقام و جايگاه حقيقي زن انگاشته اند.
اکنون سؤال اين است ، واقعيت چيست؟ در نگرش علي عليه السلام زن چگونه موجودي است؛ سلوک اجتماعي و سيره عملي حضرت کدام نظريه را تأييد مي کند؛ آيا در طول زندگي حضرت مي توان موردي يافت که عمل و کردار حضرت به گونه اي بوده است که با کرامت انساني و مقام و منزلت زن منافات داشته باشد؟عکس العمل حضرت در برابر عايشه بعد از جنگ جمل و شکست او چگونه بود؟
در برابر دشمنيها و توطئه هاي او، حضرت چه رفتاري داشت؟آيا از حضرت در رابطه با کرامت و منزلت زن کلام صادر نشده است؟!در زمينه حقوق زن چطور؟!او در صورت صدور ، جمع بين اين اقوال چگونه ممکن خواهد بود؟و خلاصه آنکه آيا زن در ديدگاه علي عليه السلام موجودي ارزشمند و والا و برخوردار از حقوق انساني است يا برعکس موجودي پست و بي ارزش است؟
مقاله حاضر با اعتراف به بضاعت مزجاة براي پاسخ به پرسشهايي از اين قبيل در سه فصل تدوين گرديده است:فصل اول متکفل بيان «کرامت و منزلت زن از ديدگاه حضرت علي عليه السلام»مي باشد. در فصل دوم حقوق سياسي، اقتصادي، فرهنگي، اجتماعي زن در نگاه حضرت تبيين گرديده است.
فصل سوم نيز سخنان و کلمات حضرت را که ظاهر آنها به نحوي منافي کرامت زن دانسته شده مورد مطالعه و بررسي قرار داده است.
کرامت و منزلت زن
«يا ايها الذين اتقوا ربکم الذي خلقکم من نفس واحدة و خلق منها زوجها و بث منها رجالاً کثيراً و نساء...».
آيت ا...جوادي آملي در ذيل آيه مي فرمايند:
منظور از نفس در آيه کريمه همان گوهر، ذات و واقعيت شيء است و مراد از آن روح، جان و روان نيست. اين مثل آن است که گفته مي شود«فلان شيء في نفسه»چنين است يعني در ذات و هستي اصلي خود چنين است يا گفته مي شود«جائني فلان نفسه»يعني فلان کس خودش آمده است. بنابراين آيه دلالت دارد که همه انسانها از هر صنف، خواه زن و خواه مرد، از يک ذات و گوهر آفريده شده اند. زيرا کلمه «ناس»شامل همگان مي شود. پس حضرت حوّا از همان ذات و گوهري آفريده شده که حضرت آدم عليه السلام از آن آفريده شده است، نه از گوهر ديگر و فرع برمرد و زايد و طفيلي وي و ...».(5)
خداوند حکيم به جهت اهميت مطلب و ثبوت آن در اذهان و رفع هر گونه شبهه در آيات متعددي آن را ذکر نموده است.(6)
آيه اي که مي فرمايد:
«و من آياته خلق لکم من أنفسکم أزواجاً لتسکنوا إليها»(7)
نيز دلالت دارد که ازواج و همسران شما مانند شما هستند و اين مثل آيه اي است که مي فرمايد:
«إذ بعث فيهم رسولا ً من أنفسهم».(8)
از بيان آيات روشن شد که آفرينش زن و مرد از يک گوهر است و هيچ مزيتي براي مرد نسبت به زن در اصل آفرينش نيست. اگر در بعضي روايات مزيت اين چنيني ذکر شده است يا از جهت سند نارساست و يا از جهت دلالت ناتمام است.(9)
اينکه زن از ديدگاه اميرالمؤمنين عليه السلام داراي چه مقام و منزلتي است مبتني براين است که در بينش حضرت، انسان از چه مقام و جايگاهي برخوردار است؛ زيرا پيامبر و ائمه اطهار عليه السلام تنها براي هدايت مرد نيامده اند بلکه براي هدايت انسان آمده اند و فصلي که عهده دار بيان ارزشها و ضد ارزشهاست هرگز موصوف آنها را بدن نمي داند؛ يعني بدن نيست که مسلمان يا کافر، عالم يا جاهل، متقي يا فاجر، صادق يا کاذب...مي باشد به عبارت ديگر زن بودن يا مرد بودن مربوط به پيکر است نه جان روح. تعليم و تربيت و تهذيب و همه ارزشها از آن نفس است و نفس غير از بدن و بدن غير از نفس است. حقيقت انسان
صفحه 140@
که نفس و روح است نه زن است و نه مرد.
اما اگر چه زن و مرد از نظر خلقت داراي موقعيت يکساني هستند لکن به جهت مسؤوليتهاي متفاوتي که در عرصه حيات دارند هر يک داراي ويژگي هاي خاصي نيز مي باشند که مهمترين ويژگي هاي زن در ديدگاه حضرت علي عليه السلام عبارتند از:
الف)مظهر جمال و مهر الهي
«و من آياته ان خلق لکم من أنفسکم ازواجاً لتسکنوا إليها و جعل بينهما مودة...»(10)
منشأ گرايش مرد به زن و آرميدن مرد در سايه انس به زن همانا مودت رحمتي است که خداوند بين آنها قرار داده است. اين مودت و رحمت خدايي غير از گرايش غريزه در جنس مخالف است که در حيوانها هم موجود است و حتي در حيوانات وحشي گاهي بيش از انسان يافت مي شود. پس راز اصيل آفرينش زن چيزي غير از گرايش غريزي و اطفاي شهوت خواهد بود. و از اين رهگذر است که زن محبوب رسول اکرم صلي الله عليه و اله واقع مي شود:
«حبّب الي من دنيا کم النساء و الطيب و قرة عيني في الصلاة».(11)
در پرتو همين نگرش است که حضرت علي عليه السلام مي فرمايد:
«فان المرأة ريحانة...»(12)
چه تعبير لطيف و زيبايي!چه نکته ها و حکمت هايي که در اين تشبيه زيبا نهفته است. زن گل هستي است. گل مظهر محبت و عشق و صفاست. گل کانون طراوت و شادابي است. گل معطر و منشأ بوي خوش است.
حضرت با يک جمله کوتاه اما پرمعني به چند ويژگي اساسي زن اشاره مي کند،ويژگي هايي که بيانگر راز افرينش او و تعيين کننده نقش او در هستي است. زن با توجه به آن مي تواند بسياري از مسؤوليتهاي خود در زندگي را درک کند. تعدادي از اين ويژگي ها عبارت است از:
1ـ زن آرامش بخش زندگي است.
2-طراوت و شادابي جهان از اوست.
3ـ زن زيبايي بخش هستي و دور کننده کدورتها و ناملايمات زندگي است.
4ـ زن عطر هستي است.
5ـ زن لطيف و ظريف است نبايد کارهاي مشکل و دشوار را براو تحميل کرد.
6ـ زود افسرده و پژمرده مي شود نبايد عواطف و احساسات او جريحه دار شود.
هم چنانکه باغباني مهربان و توانا لازم است تا از گل مراقبت نمايد تا طراوت و شادابي خود را از دست ندهد، جامعه و به ويژه خانواده بايد توجه و مراقبت خاصي را نسبت به دختران و زنان مبذول دارند، از اينرو اسلام با دستورات و احکام سازنده خود تدبيرات لازم را در اين زمينه انديشيده است.
با اينکه اسلام زنها را به حجاب دعوت مي کند اما از عاطفه زن به عنوان يک محور تربيتي استفاده مي کند. اسلام زن را در سايه حجاب و ساير فضايل به صحنه مي آورد تا معلم عاطفه، رقت، درمان، لطف، صفا، وفا...باشد. دنياي کنوني به ويژه غرب، حجاب را از زن گرفت تا زن به بازار بيايد و غريزه را تأمين کند. زن وقتي با سرمايه غريزه به جامعه آمد ديگر معلم عاطفه نيست فرمان شهوت مي دهد نه دستور گذشت. آنها زن را آزاد کرده اند و مسخّر غرائز شده اند؛ يعني آن هنر و فضيلت و جمال خدادادي که به نام عاطفه، رحم، رقت، به زن داده شده از آن محرومند و آنچه را که خدا به طبيعت زن داد آن را بر خود مسلّط کرده اند.
آيت الله جوادي آملي در اين رابطه تشبيه زيبا و گويايي دارند:
«عاطفه است که بنيان مرصوص را نگه مي دارد هرگز نمي شود کاخي ساخت که همه اش از آهن و سنگ سخت باشد بلکه يک ملاط نرم نيز لازم است تا سنگهاي سرد و سخت و آهن هاي متصلّب را در آغوش خود جا بدهد. زن مظهر عواطف و احساسات است و اگر عاطفه را از جامعه گرفتيد مثل آن است که اين ملاطها را از لابه لاي اين ديوارها و آجرها و سنگها برداشته ايد که رفتن اين ملاطها همان و سقوط ساختمان همان».(13)
اگر چه اين بحث شيرين از زواياي گوناگون قابل بررسي است اما حضرت در کلامي ديگر تأکيد دارند که نبايد عواطف و احساسات صرف مبدء تمام انفعال و رفتار زن باشد بلکه بهره گيري زن از زيبايي هاي ظاهري وجودي اش در تمام مراتب بايد به گونه اي باشد که جلوه گاه و محل ظهور عقل باشد يعني استفاده صحيح و درست از اندام زيبايش، بهره گيري از عاطفه و محبت و احساس، روي آوردن به آرامش بدن و لباس و ظرايف گفتار و عملش آيه و نشانه عقل مي باشد.
«عقول النساء في جمالهن و جمال الرجال في عقلوهم....»(14)
يعني ظهور فعلي عقل زن در بهره گيري صحيح از جمالش امکان پذير است و جمال زن بايد مظهر انديشه و جوهره عقل باشد. هيچگاه اين کلام حضرت نکوهش زن نيست. ممکن است بيان حضرت معناي دستوري داشته باشد نه وصفي، بدين معني که حضرت در مورد توصيف دو صنف از انسان نيستند که بفرمايند عقل زن در جمال او خلاصه مي شود و جمال مرد در عقل او تعبيه شده است بلکه معناي آن اين است که زن موظف است يا مي تواند عقل و انديشه انساني خويش را در ظرافت عاطفه و زيبايي گفتار و رفتار ارائه دهد چنانکه مرد مي تواند هنر خود را در انديشه انساني و تفکر عقلاني خويش متجلي سازد.
پي نوشت ها :
1ـ نهج البلاغه،نامه 31.
2ـ مستدرک،ج2/ص.551
3ـ وسايل،ج8/ص130-بحار،ج103/ص223
4ـ تحريم،آيه10
5ـ رک. جوادي آملي/عبدالله/زن در آئينه جلال و جمال/مرکز نشر فرهنگي رجائ،چاپ چهارم،/ص35-33.
6ـ مانند آيات اعراف189و زمر6.
7ـ روم21.
8ـ آل عمران.164
9ـ رک. جوادي آملي/همان/ص36.
10ـ روم/21.
11ـ وسايل الشيعة/ج1/ص442.
12ـ نهج البلاغه/فيض الاسلام/نامه31.
13ـ رک. جوادي آملي/همان/ص373.
14ـ بحار الانوار/ج100/چاپ بيروت/ص224.