چراگاه هاي اهريمن

يکي از آرزوهاي ديرينه بشر، داشتن عمر طولاني است. طبيعتاً آدمي به داشتن عمر کوتاه راضي نبوده و نيست. در فرهنگ اساطيري و نمادين، فراوان از آب حيات به عنوان و عمر جاودانه ياد شده است. يکي از اهداف و دستاوردهاي نوين علم پزشکي و پيراپزشکي، به تأخير انداختن اجل آدمي است. برخي از کشورهاي توسعه يافته، اميد به زندگي طولاني در مردم را گسترش داده اند و مفتخرانه آماري از سالمندان خود ارائه مي دهند. و هر
سه‌شنبه، 29 فروردين 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
چراگاه هاي اهريمن

چراگاه هاي اهريمن
چراگاه هاي اهريمن


 

نويسنده: سيد محمد جواد فاضليان




 
يکي از آرزوهاي ديرينه بشر، داشتن عمر طولاني است. طبيعتاً آدمي به داشتن عمر کوتاه راضي نبوده و نيست. در فرهنگ اساطيري و نمادين، فراوان از آب حيات به عنوان و عمر جاودانه ياد شده است. يکي از اهداف و دستاوردهاي نوين علم پزشکي و پيراپزشکي، به تأخير انداختن اجل آدمي است. برخي از کشورهاي توسعه يافته، اميد به زندگي طولاني در مردم را گسترش داده اند و مفتخرانه آماري از سالمندان خود ارائه مي دهند. و هر روزه در رسانه ها، رفاه، تفريح، تغذيه، ورزش، آرامش و استراحت را عوامل افزايش دهنده عمر، معرفي مي کنند و نسبت به عوامل کاهش دهنده عمر هشدار مي دهند. اما واقعيت اين است که تنها عمر طولاني نمي توان، شاخص خوشبختي دانست و تعيين شاخصي معين براي سعادت به قدري مشکل است که بسياري از حکيمان و فيلسوفان و انديشمندان تاکنون نتوانسته اند از عهده آن برآيند. همچنان که بعضي از خداوندان انديشه يکسونگرانه، سعادت را در کامجويي ها و لذّت طلبي هاي گذرا خلاصه کرده اند؛ که بر فرض دستيابي به آنها باز هم عطش آدمي فرو نمي نشيند و همچنان به دنبال گمشده اي ديگر و متوجه خلايي ديگر مي شود. تبيين پيوند طول عمر، لذت، کام جويي، رفاه، قدرت و ثروت و... همراه خوشبختي، نيازمند دورانديشي است که دستاورد واقعي پيامبران است.

انبيا را حق پنهان است از آن
که خبر کردند از پايانمان(1)

همواره همّت آنان بر اين بوده است که چنگ و دندان را از چهره مرگ بستانند و آن را به نوا و نسيمي دل انگيز تبديل کنند.
لازم به ذکر است که عمر همچون ظرفي است که با توجّه به ظرف و محتواي آن، مي توان درباره آن قضاوت کرد.

حق همي گويد: چه آوردي مرا
اندرين مهلت که دادم من ترا؟

عمر خود ر در چه پايان برده اي
قون و قوّت در چه فاني کرده اي؟(2)

در طول تاريخ هيچ گاه پيشوايان ديني، به عمر طولاني و حيات دنيوي دلبستگي نداشتند امّا به شکل مشروط، خواهان آن بوده اند. امام سجاد(ع) در يکي از نيايش هاي خود از خداوند چنين درخواست مي کند:
«اللهم صلّ علي محمّد و آل محمّد... و عمرني ما کان عمري بذلهً في طاعتک فإذا کان عمري مرتعاً للشيطان فاقبضني إليک قبل أن يسبق مقتک إلي او يستحکم غضبُک علي...»؛ «خدايا بندگي ات را مي کنم عمرم ده! و هرگاه عمرم چراگاه شيطان شد مرا به سوي خود فراخوان، قبل از اين که خشمت بر من شتاب گيرد و غضبت محکم گردد.»
از آنجايي که دنيا همچون تجارتخانه و کشتزار است بنابراين عمر طولاني مي تواند وسيله اي براي بهره وري و توشه برداري آدمي باشد.
 

طولاني ترين عمرها
 

در قرآن کريم درباره عمر طولاني از جهت هدف، انگيزه ها، پيامدها و خطرات سخن رفته است. بارزترين الگوي عبرت آموز عمر طولاني، ابليس است. طبق آيات قرآني، ابليس از انجام فرمان الهي سر باز زد و از جايگاهي که در آن قرار داشت رانده شد.
(قال رب فانظرني إلي يوم يبعثون* قال فإنّک من المنظرين)؛ «گفت: پروردگارا پس مرا تا روزي که برانگيخته خواهند شد مهلت ده. فرمود: تو از مهلت يافتگاني.» (سوره حجر، آيات 36- 37)
(قال ربّ بما اغويتني لا زينن لهم في الارض و لاغوينهم أجمعين* إلا عبادک منهم المخلصين) «گفت: پروردگارا، به سبب آن که مرا گمراه ساختي من [هم گناهانشان را] در زمين برايشان مي آرايم و همه را گمراه خواهم ساخت مگر بندگان خالص تو را.» (سوره حجر، آيات 39- 40)
واضح است که ابليس اين عمر طولاني را براي طغيان و عصيان بيشتر خود و گمراه کردن بندگان خدا مي خواست و البته اين عمر، پيوسته او را در منجلاب بدبختي فرو مي برد، همچنان که زاغ نجاستخوار که هرچه بيشتر عمر کند، بر نجاست خواري اش افزون مي شود.

طول عمر در بيان مولوي
 

مولوي اين را در شباهت ابليس و زاغ به خوبي بيان کرده است:

کاغ کاغ و نعره زاغ سياه
دايماً باشد به دنيا عمر خواه

قار قار و بانگ زاغ سياه براي اين است که هميشه در دنيا عمري دراز و طولاني مي خواهد. [مولانا«زاغ» را تمثيلي از آدميان دنيا پرست و شهوت طلب مي داند.](3)
زاغ دو صفت عمده دارد: يکي درازعمري و ديگري نجاست خواري.

همچو ابليس از خداي پاک فرد
تا قيامت عمر تن درخواست کرد

زاغ مانند ابليس از خداوند يگانه تا به روز رستاخيز براي خود عمر و بقاي بدن درخواست کرد.

گفت: انظرني الي يوم الجزا
کاشکي گفتي که: تُبنا ربّنا

ابليس گفت: مرا تا به روز جزا مهلت ده. اي کاش به جاي اين درخواست مي گفت: پروردگارا توبه کردم.

عمر و مرگ اين هر دو با حق خوش بود
بي خدا آب حيات آتش بود

مرگ و زندگي وقتي مطلوب و دلنشين است که هر دو در راه خدا باشد، زيرا در صورت بيگانه بودن با خدا، حتّي آب حيات نيز آتشين و مهلک مي گردد. چنان که در آيه 162 سوره انعام آمده است: (قل إن صلاتي و نسکي و محياي و مماتي لله ربّ العالمين)؛ بگو (اي محمد): همانا نماز و عبادت و زندگي و مرگم براي خداوندي است که پروردگار جهانيان است.»

عمر بيشم ده که تا پس تر روم
مهلم از ون کن که تا کمتر شوم

عمر خوش در قرب، جان پروردن است
عمر زاغ از بهر سرگين خوردن است

عمر بيشم ده که تا... مي خورم
دائم اينم ده که بس بدگوهرم!

نگاهي به آيات قرآن کريم «زيستهاي زبالهاي» را با واژگاني همچون املاء،(4)، امهال، تمهيل، استدراج و انظار مطرح کرده است: (و لا يحسبنّ الذين کفروا أنّما نملي لهم خير لانفسهم إنّما نملي لهم ليزدادوا إثما ولهم عذاب مهين) (سوره آل عمران، آيه 178) کافران نپندارند اين که به ايشان مهلت مي دهيم برايشان نيکوست ما فقط به ايشان مهلت مي دهيم تا بر گناه خود بيفزايند و آن گاه عذابي خفّت آور خواهند داشت.
(فمهّل الکافرين أمهلهم رويدا) 0سوره طارق، آيه 17) پس کافران را مهلت ده و کمي آنان را به حال خود واگذار.
(فذرني و من يکذّب بهذا الحديث سنستدرجهم من حيث لا يعلمون* و أملي لهم أن کيدي متين)0سوره قلم، آيات 45- 44) «پس مرا با کسي که اين گفتار را تکذيب مي کند واگذار، به تدريج آنان را به گونه اي که در نيابند گريبان خواهيم گرفت و مهلتشان مي دهم. زيرا تدبير من استوار است.
در بررسي آيات، مواردي را مي يابيم که خشنودي به عمر طولاني و زندگي دنيا در آن سرزنش شده است: (يا أيها الذين آمنوا مالکم إذا قيل لکم انفروا في سبيل الله اثاقلتم إلي الارض أرضيتم بالحياه الدنيا من الاخره فما متاع الحياه الدينا في الاخره إلا قليل)؛ (سوره توبه، آيه38) «اي کساني که ايمان آورده ايد چرا هنگامي که به شما گفته مي شود در راه خدا بسيج شويد کندي به خرج مي دهيد؟ آيا به جاي آخرت، به زندگي دنيا دل خوش کرده ايد؟ متاع زندگي دنيا در برابر آخرت، جز اندکي نيست.
 

پيامدها
 

در بعضي از آيات، پيامد تلخ عمر طولاني بيان شده است که فراموشي يکي از آنها است.
(والله خلقکم ثم يتوفّاکم و منکم من يردّ إلي أرذل العمر لکي لا يعلم بع علمٍ شيئاً) (سوره نحل، آيه 70)؛ «و خدا شما را آفريد، سپس جان شما را مي گيرد و بعضي از شما تا خوارترين دوره سالهاي زندگي [فرتوتي] بازگردانده مي شويد به طوري که بعد از آن همه دانستن، ديگر چيزي نمي دانيد.»

ناتواني
 

(ومن نعمّره ننکسه في الخلق افلا يعقلون) 0سوره يس، آيه 68) «و هر که را عمر دراز دهيم او را در خلقت دچارآفت مي کنيم [توانايي او را به ضعف تبديل مي کنيم.]»

نگاهي به روايات
 

مرحوم کليني در کتاب شريف کافي، فصلي را به «استدراج» اختصاص داده و احاديثي را نقل کرده است که به دو مورد اکتفا مي کنيم:
قال ابوعبدالله: إنّ الله أراد بعبدٍ خيراً فأذنب ذنبا أتبعهُ بنقمه و يذکره الاستغفار و إذا أراد بعبدٍ شراً فإذنب ذنباً أتبعهُ بنعمته لينسيه الاستغفار و يتمادي بها و هو قول الله عزوجل سنستدرجهم من حيث لا يعلمون؛» اگر خداي متعال به بنده اي، نظر لطف داشته باشد هنگام گناه او را به کيفر مبتلا مي سازد و استغفار را به او الهام مي کند و اگر به کسي نظر قهر داشته باشد هنگام گناه، او را با نعمتهاي ديگري برخوردار مي سازد تا استغفار را فراموش کند و نعمتها موجب معصيت بيشتر او شود!«و اين همان سخن خداي سبحان است که فرمود: برخورداري از نعمتها هنگام گناه! (اصول کافي، ج2، ص 452)
(کم من مستدرج بالاحسان اليه ومغرورِ بالستر عليه و مفتونٍ بحسن القول فيه و ما ابتلي الله أحداً بمثل الا ملاء له.)
چه بسيار گنهکاراني که خداوند براي اتمام حجت به تدريج به آنها نيکي مي کند اما به عذاب و کيفر نزديکشان مي سازد و چه بسيار کساني که به خاطر گفتار نيک مردمان درباره ايشان در فتنه قرار گرفته و خودپسند شده اند و خداوند سبحان هيچ کس را مانند کساني که به آنها مهلت داده، آزمايش نکرده است.(5)
بنابراين چه بسا کامروايي ها که سر منشأ کيفرها است و اين کيفرها که خود موجب کاميابي هاست.
به گفته عارف رومي:

 

گوهر هر يک هويدا مي کند
جنس از ناجنس پيدا مي کند

قهر را از لطف داند هر کسي

خواه دانا خواه نادان يا خسي

ليک لطفي، قهر در پنهان شده
يا که قهري در دل لطف آمده(6)

اللهم لا تجعل ما سترت علي من أفعال العيوب بکرامتک استدراجاً لتأخذني به يوم القيامه و تفضحني بذلک علي رؤوس الخلائق؛ «خدايا، پرده پوشي ات را نسبت به گناهان من، از مهلت هاي بدفرجام قرار مده تا در قيامت و در مقابل حاضران در رستاخيز، رسوا و کيفرم کني.» (بحارالانوار، ج94، ص 180)
در دعايي ديگر آمده است:
البه گفته عارف رومي:

گوهر هر يک هويدا مي کند
جنس از ناجنس پيدا مي کندو از خواري پايان عمر، به تو پناه مي آورم.» (الاقبال، ص 232)
 

پي نوشت ها :
 

1- مثنوي مولوي/ دفتر ششم/ بيت 3370.
2- مثنوي معنوي/ دفتر سوم/ بيت 2149.
3- سبب تمثيل مذکور اين است که زاغ را در شمار پست ترين پرندگان به شمار آورده اند چنان که جاحظ در حياه الحيوان، ج2، ص 173، گويد: زاغ از پست ترين پرندگان است و صفت بزرگواري و آزادگي ندارد، او مردار خوار و نجاست خوار است. مردم زاغ صفت نيز خواهان عمر طولاني هستند گرچه در مزبله پرسه زنند. شرح مثنوي، زماني، کريم.
4- املاء: رها ساختن افسار اسب براي آزادانه چريدن.
5- شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، ج18، ص 281.
6- مثنوي مولوي/ دفتر سوم/ بيت 7- 1505.
 

منبع:‌ نشريه بشارت شماره 76.



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط