دوربين هاي حرفه اي ديجيتال: مباني لنز(2)
واکنش سنسورها به لنز
با وجود آنکه لنزهاي طراحي شده براي کاربردهاي فيلمي و ديجيتال همگي براساس قواعد مشابهي کار مي کنند، واکنش سنسورها نسبت به نور منتقل شده توسط اين لنزها کاملاً با واکنش فيلم تفاوت دارد. اين تفاوت ها بايد در هنگام طراحي لنزهاي ديجيتال در نظر گرفته شوند. برخي از تفاوت هاي کليدي ساختار ديجيتال عبارتند از:
(36×24 ميليمتر )هستند، لنزهايي با يک فاصله کانوني خاص، آنچه را که تصور مي کنيد، بعنوان تصوير بزرگتر توليد مي کنند؛ اما اين تصوير، در واقع چيزي جز يک نسخه بريده (Cropped) شده از همان تصوير اصلي نيست . در واقع هيچگونه "بزرگنمايي" صورت نگرفته است. شما مقدار کمتري از اطلاعات نوري دريافت شده توسط لنز را مورد استفاده قرار مي دهيد.
آشکارترين نتيجه اين وضعيت، عامل بدنام "ضريب لنز" است. از آنجايي که تنها بخشي از تصوير، توسط سنسور ضبط گردد، نسخه بريده شده شما مي تواند 1.6،1.5،1.3 و حتي دو برابر بزرگتر باشد. مثلاً يک دوربين داراي يک حالت عکسبرداري Burst سريع است که تصوير هاي از قبل بريده شده را مجدداً برش داده و يک ضريب ×2 را توليد مي کند. در حاليکه اين عامل ضرب مي تواند ظاهراً يک هديه براي عکساني باشد که به لنزهايي با فاصله کانوني بلندتر نياز دارند، اما در حوزه عکاسي زاويه باز (Wide-Angle)يک مانع جدي به حساب مي آيد. هنگامي که يک لنز Full-Frame 28ميليمتري (يک مدل وايد آراسته) بر روي دوربيني با ضريب 1.6 نصب مي گردد، به يک لنز نرمال 45 ميليمتري تبديل مي شود.
نکات حاشيه اي ديگري نيز در اين مورد وجود دارند. از آنجايي که بخش کوچکتري از سطح پوشش لنز مورد استفاده قرار مي گيرد، گوشه ها و حاشيه هاي تصوير که انحرافات کانوني و ساير معايب تصويري بطور سنتي در آنها پنهان مي شوند، بطور مؤثري توسط سنسورهاي کوچکتر بريده مي شوند. اگر از يک لنز Full-Frame بر روي يک dSLR با سنسور کوچکتر استفاده کنيد، احتمالاً در حال بهره گيري از بخش لنز هستيد. اين واقعيت به هيچ وجه يک موضوع جديد به حساب نمي آيد. در واقع کاربران دوربين هاي فيلمي حرفه اي ، اطلاعات دقيق تري را در مورد دواير پوشش لنز در اختيار دارند. آنها مي دانند که (براي مثال) يک لنز تله فوتو 200 ميليمتر براي يک SLR ،2/14×2/14 نظير يک Hasselblad ، نمي تواند مربعي بزرگتر از 3×3 اينچ را پوشش دهد. از سوي ديگر، يک لنز 200 ميليمتري باي يک دوربين View مي تواند داراي يک دايره تصويري با قطر 11 تا 20 اينچ باشد.
احتمالاً هنوز بسيار شگفت زده خواهيد شد اگر بشنويد که يک لنز 200 ميليمتري ارزان قيمت توليد شده براي يک دوربين فيلمي 35 ميليمتري ، در ناحيه تصويري 36×24 ميليمتري خود بسيار واضح تر از يک لنز فوق العاده گران قيمت 200 ميليمتري "نرمال" براي يک دوربينView (5×4)است که تصوير آن براي همان ابعاد (36×24) ميليمتر بريده شده باشد. از آنجايي که فيلم 4×5 به ندرت به اندازه تصوير يک فيلم 35 ميليمتري (يا تصوير يک دوربين ديجيتال) بزرگنمايي مي گردد، لنزهاي توليد شده براي اين فرمت ، بطور کلي نيازي ندارند که به همان اندازه واضح باشند. در مقابل، اين لنزها بايد براي پوشش "ناحيه بزرگتري" توليد شده باشند. برعکس، در هنگام ساخت لنزهايي که براي پوشش (صرفا ) سنسورهاي کوچکتر طراحي شده اند، Olympus مدعي است که لنزهاي Four-Thirds اين شرکت، از دو برابر لنزهاي مشابهي که براي دوربين هاي 35 ميليمتري اين شرکت توليد شده اند برخوردارند. فروشنده بايد وضوح لنز را تا حد امکان افزايش دهد تا کيفيت خود را بر روي ناحيه اي که قرار است تحت پوشش قرار گيرد، متمرکز نمايد.
البته اگر ناحيه پوشش کوچکتر شود، باز هم مي تواند به ايجاد مشکلات اعوجاج در پيرامون دايره منتهي گردد. اين موضوع خصوصاً در مورد لنز هايUltre Wide-Angle صادق است که توليد فواصل کانوني کوتاه (مثلا 24-12 ميليمتر) در آنها کار دشواري است.
شکلهاي (17)،(18)و (19)، مفاهيم "دايره پوشش" و "برش" (Cropping) را به شيوه بصري تري نشان مي دهند. 3 لنز 50 ميليمتري مختلف را در نظر بگيريد که هر يک از آن ها براي يک نوع متفاوت از دوربين هايSLR طراحي شده اند. بزرگنمايي هر سه لنز يکسان خواهد بود، اما ناحيه پوشش آنها در هر مورد متفاوت است.
براي مثال، شکل(17) نمايان گر يک لنز50 ميليمتري است که بعنوان يک نمونه زوايه (Wide-Angle) بر روي يک SLR 6×6 ميليمتري مورد استفاده قرار گرفته است. ناحيه پوشش، صرفاً کمي بزرگتر از سطح ضروري براي پوشش فريم کامل است. اگر اين ناحيه اندکي کوچکتر بود، شما در گوشه هاي تصوير با پديده Vignetting مواجه مي شديد. در سمت راست شکل ، تصوير توليد يک نماي (اندکي) وايد از ناحيه پوشش لنز مورد نظر بريده است.
شکل (18)، مي تواند يک Full-Frame SLR با يک ناحيه پوشش نسبتاً کوچکتر براي توليد يک نماي معمولي (نرمال) از لنز 50 ميليمتري باشد. شکل(19)، به يک لنز 50 ميليمتري طراحي شده براي يک سنسور کوچکتر تعلق داشته و از ناحيه پوشش نسبتاً کوچکتري برخوردار است. ضريب ×15 در مقايسه با تصوير فريم کامل (Full-Frame)در شکل (2)، يک تاثير تله فوتو کوتاه را ايجاد کرده که تقريباً استفاده از يک لنز 75 ميليمتري بر روي يک دوربين Full-Frame شباهت دارد.
خوشبختانه، فروشندگان دوربين ها تاکنون گام هايي را براي به حداقل رساندن اين مشکلات برداشته اند. اين پديده بيشتر به لنزهايي مربوط مي شود که داراي فاصله کانوني کوتاهي در پشت خود هستند (نظير لنزهاي وايد). از آنجايي که عنصر پشتي لنز در فاصله بسيار نزديکي نسبت به سنسور قرار دارد، نور بايد الزاماً با زاويه تندتري متمرکز گردد. آن دسته از طراحي هاي لنز که فاصله کانوني پشتي را افزايش مي دهند، باعث تخفيف اين شکل مي شوند. با لنزهاي نرمال و تله فوتو که به هر حال فاصله کانوني پشتي بسيار عميق تري دارند، اين مشکل بيش از پيش کاهش مي يابد.
راه حل بعدي، اضافه کردن يک ميکرولنز در بالاي هر Photosite است تا مسير اپتيکال را تصحيح نموده و اين زواياي شديد را کاهش دهد. شکل (4)، نحوه عملکرد چنين ميکرولنزي را نشان مي دهد. دوربين هاي جديدتر از چنين سيستمي استفاده مي کنند، بنابراين شما مي توانيد بدون نگراني از لنزهاي طراحي شده براي مصارف فيلمي يا ديجيتال، استفاده کنيد .
طراحي هوشمندانه "Four-Thirds" شرکت Olympus ، احتمالاً بهترين شيوه است. با وجود آنکه مفهوم کلي اين طراحي با همکاري Fuji و Kodak را در يک SLR ديجيتال معرفي کرد. dSLR هاي اين شرکت و لنزهاي آن ها، از ابتدا براي استفاده با سنسورهاي ديجيتالي طراحي شده بودند که قطر آن ها معادل 22/5 ميليمتر بود. بنابراين، دوربين با يک فاصله کانوني پشتي بزرگتر طراحي شده بود تا با لنزهايي که براي همان فاصله کانوني پشتي ساخته شده بود ، منطبق گردد. حتي لنزهاي وايد شرکت Olympus نيز نور را با زوايه اي متمرکز مي نمايند که براي نيازهاي سنسور ديجيتال مناسب تر است.
در واقع ، کاملاً امکانپذير است که نور از سطح سنسور منعکس شده، با بخش پشتي لنز برخورد نموده و پس از برخورد مجدد با سنسور باعث ايجاد تصاوير شبح گونه، Flare و يا ساير انحرافات تصويري گردد. در حالي که پوشش لنزها (lens coatings)مي توانند اين انعکاس مجدد را تا حدود زيادي کنترل نمايند، لنزهاي دوربين هاي ديجيتال، بيش از لنزهاي مورد استفاده بر روي دوربين هاي فيلمي در معرض اين تأثير قرار دارند.
شکل (20)، يک لنز ساده را با يک عنصر مثبت نشان مي دهد. اين ساختار بعنوان يک طراحي لنز "متقارن" (symmertical) شناخته ي شود زيرا هر دو نيمه سيستم لنز، تصاوير آيينه اي هستند. مرکز اپتيکال اين لنز، در مرکز عنصر واحد آن قرار دارد و فاصله مابين مرکز تا صفحه کانوني (در اين مورد، سنسور) نيز همان فاصله کانوني لنز است. با فرض آنکه لنز مثال ما يک لنز 75 ميليمتري باشد، اين فاصله (يا همان فاصله پشتي) بايد 75 ميليمتر باشد. تمام کاري که براي استفاده از اين پيکربندي بايد انجام دهيد، طراحي لنزي است که عنصر واحد لنز را در فاصله 75 ميليمتري قرار دهد تا لنز در وضعيت وضوح کامل خود باشد.
هنگامي که طراحي يک لنز طولاني تر را آغاز مي کنيد، وضعيت پيچيده مي شود. با يک نمونه 500 ميليمتري، شما بايد لنزي را طراحي کنيد که فاصله مرکز اپتيکال عنصر آن با سنسور معادل 500 ميليمتر باشد. طول اين لنز بيش از حد طبيعي خواهد بود. بنابراين، گروهي از لنزهاي آيينه اي وجود دارند که مجموعه اي از سطح منعکس کننده را براي فشرده نمودن اين مسير اپتيکال طولاني بکار مي گيرند تا لنزي توليد شود که نسبت به فاصله کانوني مخصوص خود بسيار کوتاه تر است.
با اين حال، راه ديگري نيز براي حل اين مشکل وجود دارد: از يک طراحي لنز نامتقارن (asymmertical). با قرار دادن يک عنصر لنز منفي در پشت عنصر مثبت، نور ورودي مجدداً به فاصله دورتري پراکنده مي شود و در نتيجه، فوتون هاي پوشش دهنده لنز از مرکز اپتکال دورتري (نسبت به شرايط عادي) دريافت خواهند شد (شکل (22)). عنصر منفي باعث افزايش طول فاصله کانوني مؤثر گرديده و مرکز اپتيکال را در مقابل بخش جلويي لنز، انتقال مي دهد. نتيجه نهايي، يک لنز تله فوتو کوتاه تر است. از سوي ديگر، ما در لنزهاي وايد با مشکل معکوسي مواجه هستيم. فوتون ها در فاصله بيش از حد نزديکي به بخش پشتي لنز متمرکز مي شوند و در نتيجه، فاصله فوکوس پشتي آنقدر کوتاه مي گردد که ديگر جايي براي آيينه باقي نمي ماند. بدون وجود آيينه، هيچ اهميتي نداشت که تعدادي از عناصر يک لنز وايد تا حدودي زيادي در داخل بدنه دوربين فرو رفته و بيش از حد خود صفحه کانوني نزديک شوند.
در واقع اين همان چيدماني است که در دوربينهاي Rangefinder (که فاقد آيينه هستند) و يا بعضي از لنزهاي بسيار قديمي (نظير Fish-eye 7/5 ميليمتري) که تنها در صورتي بر روي يک SLR قابل استفاده بودند که آيينه در وضعيت بالا قفل و از مسير آنها خارج مي شد، مورد استفاده قرار مي گرفت.
راه حل اين مشکل، ايجاد يک لنز تله فوتو معکوس است که معمولاً retro-focus ناميده مي شود و يک عنصر لنز منفي را در جلوي يک عنصر مثبت قرار مي دهد تا شعاع نور را به گونه اي پراکنده نمايد که وقتي عنصر مثبت لنز آن را مجدداً بر روي سنسور متمرکز مي کند، نقطه کانوني (نسبت به شرايط عادي) بسيار دورتر از بخش پشتي لنز باشد. همانطور که در شکل (23) مشاهده مي کنيد، مرکز اپتيکال به پشت مرکز انتقال يافته است. همانطور که مشاهده مي کنيد، يک طراحي لنز تله فوتو معکوس به طراحان لنزهاي دوربين هاي ديجيتال کمک مي کند تا لنزهاي وايدي را توليد نمايند که از نظر فيزيکي طولاني تر از فاصله کانوني خود هستيد. درست همانطور که پيکربندي سنتي تله فوتو، لنزهايي را بوجود مي آورد که از نظر
فيزيکي کوتاه تر از فاصله کانوني خود هستند.
متأسفانه اين طراحي هاي پيچيده لنز باعث ايجاد تأثيرات ناخواسته اي در هر دو نوع لنزهاي وايد و تله فوتو مي گردد. يکي از عوارض اصلي اين وضعيت، انحراف رنگي (chromatic aberration)و يا توانائي يک لنز براي متمرکز نمودن تمام رنگ هاي نور در يک نقطه واحد است که تأثير حاشيه رنگي (color fringing) را بوجود مي آورد. اين تأثير رنگي (همانند يک منشور) ايجاد مي گردد. عملاً دو نوع انحراف رنگي وجود دارد: محوري (Axial) که در آن رنگ ها در يک صفحه واحد متمرکز نمي شوند و عرضي (Transverse)که آن رنگ ها به يک جهت منحرف شده اند. يک راه حل جزئي، استفاده از شيشه هايي با ضريب انکسار پايين (با نماد ED در لنزهاي Nikon و نماد UD در لنزهاي Canon) است که اين تأثير را به حداقل مي رساند.
ساير بيماري هاي مزمن عبارتند: از انحراف بشکه اي (barrel distortion) که باعث مي شود خطوط مستقيم به سمت خارج خميده شوند و انواع انحرافات کروي (spherical aberrations). طراحان لنز، به عناصر لنز "Aspherical" دست پيدا کرده اند. همانطور که احتمالاً حدس مي زنيد، سطح عدسي هاي Aspherical، يک برش عرضي از يک کره نيست.
اين لنزها به دقت تراشيده شده اند تا شکل مورد نياز طراحان را پيدا کرده و عملکرد مناسبي را براي تصحيح انواع مختلف انحرافات ارايه نمايند.
توجه داشته باشيد، هيچ يک از طراحي هاي لنزي که به آنها اشاره کرديم. انحصاراً به دوربين هاي SLR ديجيتال مربوط نمي شوند. اينگونه لنزها مي توانند براي هر نوع دوربيني ساخته شوند، اما برخي از خصوصيات آنها در قلمرو dSLR از اهميت بالاتري برخوردارند.
شما احتمالاً متوجه شده ايد که نقاط خارج از فوکاس نور به دوايري تبديل مي شوند که دواير آشفتگي (circles of confusion) ناميده مي شوند. اين دواير تار، هنگامي توليد مي شوند که يک نقطه از نور، خارج از دامنه عمق ميدان يک تصوير قرار دارد. در اکثر موارد، دواير آشفتگي در تصاوير نماي نزديک (Close-Up) ظاهر مي شوند، خصوصاً نمونه هاي با پس زمينه هاي درخشان. دايره آشفتگي داراي يک اندازه ثابت نيست و الا ما هميشه يک "دايره" کامل نيز نخواهد بود. فاصله منظره و مقدار بزرگنمايي تصوير تعيين مي کند که ما يک نقطه بخصوص از تصوير را بصورت يک نقطه مي بينيم يا يک ديسک. شکل ديافراگم لنز نيز مي تواند تعيين کند که آيا دايره آشفتگي کاملاً مدور، چند ضلعي و يا هر شکل ديگري است.
در واقع خوب يا بد بودن Bokeh از اين واقعيت استخراج شده است که بعضي از اين دواير بيش از سايرين دچار آشفتگي مي شوند. بعضي از لنزها، يک ديسک با روشنايي يکنواخت را توليد مي کنند. گروه ديگري از لنزها (که لنزهاي آيينه اي و يا catadioptic ، مشهور ترين نمونه هاي آنها هستند)، ديسکي با لبه هاي درخشان و مرکز تاريک را توليد کرده و يک تأثير حلقه اي را ايجاد مي نمايند که از ديدگاه Bokeh، بدترين نمونه ممکن به حساب مي آيد. لنزهايي که مرکز درخشاني را ايجاد کرده و تدريجاً به حاشيه هاي تاريکتر مي رسند داراي ارجحيت هستند زيرا Bokeh آن ها به دايره آشفتيگي امکان مي دهد تا بطور روانتري با محيط اطراف آميخته شوند.
ديسک هايي با روشنايي يکنواخت و يا در بدترين وضعيت، آنهايي که در حاشيه ها روشنتر هستند، Bokeh نامطلوب به حساب مي آيند. خصوصاً Bokeh يک لنز، زماني از بالاترين اهميت برخوردار است که شما در حال استفاده از فوکاس انتخابي (مثلاً هنگام عسکبرداري از پرتره) هستيد تا تأکيد بر پس زمينه را حدف کنيد و يا زمانيکه پايين بودن عمق ميدان در تصوير شما بخاطر استفاده از يک لنز ماکرو، قطعي است.
در نهايت، لنزهايي که شما خريداري مي کنيد بر کيفيت عکس هايتان و همچنين نوع عکس هايي که مي گيريد تأثير خواهند گذاشت. مهمترين عوامل در انتخاب يک لنز، عبارتند از کيفيت لنز، کيفيت تصويري که توليد مي کند، مقدار نوري که مي تواند انتقال دهد (بعبارت ديگر، حداکثر دهانه لنز)،دامنه فوکاس آن (چقدر مي توانيد به سوژه خود نزديک شويد) و ميزان بزرگنمايي تأمين شده توسط آن.
در ادامه، به بررسي تعدادي از مواردي که بايد در هنگام انتخاب يک لنز در نظر داشته باشيد، مي پردازيم.
point-and-shoot، نگراني چنداني در اين مورد ندارند زيرا غير از خريد يک دوربين ديگر، گزينه ديگري براي اصلاح اين پارامتر در اختيار ندارند. لنز تعبيه شده بر روي non-SLR، همان چيزي است که مي تواند باشد: ممکن است اين لنز کاملاً واضح بوده و يا از وضوح پايين تري برخوردار باشد، اما همين است.
لنزها، اصلي ترين مؤلفه بعد از خريد dSLR هستند. اگر کمي در گروه هاي خبري و انجمن هاي dSLR بر روي اينترنت به جستجو بپردازيد، متوجه ميزان توجهي که به سطح وضوح يک لنز بخصوص معطوف مي شود، خواهيد گرديد. اگر به هر يک از اين مجموعه ها سر بزنيد، با پست هاي متعددي مواجه خواهيد شد که به بحث در مورد کيفيت لنزهاي مختلف و خوب يا بد بودن Bokeh آنها مي پردازند. يک قاعده کلي است که کيفيت تصوير توليد شده توسط اکثر لنزهاي چند منظوره، به اندازه کافي براي عکسبرداري چند منظوره خوب است.
وقتي ورودي به عرصه حرفه اي را آغاز مي کنيد (لنزهاي Ultrawide، تله فوتو هاي Extra Long ، لنزهاي فوق العاده سريع با F-Stop هاي بزرگ) مصالحه هاي الزامي براي توليد اين اسباب بازي هاي گرانقيمت گاهي به مصالحه هايي در کيفيت تصوير منتهي مي شوند. اگر به فکر خريد يکي از اين لنزها هستيد، بهتر است به مطالعه مقالات و سايت هاي وبي بپردازيد که آزمايش هاي استاندارد رسمي را ارائه مي کنند. شما همچنين مي توانيد با دوستان، همکاران و افراد ديگري که مي توانند توصيه ها و نکات مفيدي را در اختيارتان قرار دهند، مشورت نماييد.
يک دهانه عريض تر، به نور بيشتري اجازه ورود داده و به شما امکان مي دهد در شرايط نوري ضعيف تري عکاسي نماييد. يک دهانه باريک تر، مقدار نوري که مي تواند به سنسور شما برسد را محدود مي کند که مي تواند در شرايط نوري بسيار روشن مفيد باشد. يک لنز خوب، داراي محدوده گسترده اي از اندازه هاي دهانه لنز (f-stopها) خواهد بود تا امکان عکس برداري در شرايط بسيار مختلفي را فراهم نمايد.
هنگام عکس برداري در حالت خودکار، شما عموماً نيازي نداريد که نگران f-stopها باشد، ولي ما در قسمت هاي مختلف اين مقاله گهگاه به بررسي اين موضع خواهيم پرداخت. در حال حاضر، بهترين چيزي که بايد آن را به خاطر بسپاريد اين است که يک لنز با حداکثر (بزرگترين) دهانه f2 تا f2.8 براي عکاسي ديجيتال بعنوان يک لنز "سريع" در نظر گرفته مي شود، در حاليکه لنزي با دهانه f8، يک لنز "کند" است. اگر غالباً در محيط هايي با نور محدود عکاسي مي کنيد، به يک لنز سريع بر روي دوربين خود نياز خواهيد داشت.
لنزهاي زوم غالباً کندتر از همکاران Prime خود هستند. دليل اين مسئله آن است که لنزهاي ديجيتال تقريباً هميشه لنزهاي زوم هستند و لنزهاي زوم در يک فاصله کانوني غالباً دهانه کوچکتري نسبت به يک لنز Prime با همان فاصله کنوني دارند. براي مثال، يک لنز Prime28 ميليمتري براي يک دوربين 35 ميليمتري مي تواند داراي حداثر دهانه f2 يا f1.4 باشد. احتمالاً زماني که لنز زوم دوربين ديجيتال خود را در يک ضعيت وايد قابل مقايسه با چنين لنزي قابل مقايسه با چنين لنزي تنظيم کنيد، حداکثر به سقف f2.8تا f3.5 خواهيد رسيد.
هر چه فاصله کانون لنزهاي دوربين ديجيتال در هنگام استفاده با دوربيني که داراي يک ضريب لنز است کوتاه تر باشد، توليد حداکثر دهانه هايي که بطور مؤثري بزرگ بزرگ باشند، دشوار است . براي مثال، يک لنز 18 ميليمتري بر روي دوربيني با ضريب لنز 1.6x، معادل يک لنز 28 ميليمتري بر روي يک دوربين Full-Frame است. اين لنز 18 ميليمتري عليرغم آنکه حوزه ديدي معادل يک لنز وايد 28 ميليمتري را فراهم مي کند، اما داراي همان عمق يدان هر لنز 18 ميليمتري بدست مي آوريد).
خبر بدتر اين است که ساختار مکانيکي تشکيل دهنده اين لنز، توليد يک حداکثر f-stop متناظر را پيچيده مي نمايد. بنابراين، در حاليکه ممکن است شما از يک لنز 28 ميليمتري f2 با دوربين فيلمي خود براي بدست آوردن عمق ميدان مورد نظرتان در زاويه باز ( وايد) استفاده کرده باشيد . اما بايد خوش شانس باشيد که f-stop لنز معادل 28 ميليمتر بر روي دوربين ديجيتال شما به f4 برسد . اين واقعيت باعث مي شود تا عمق ميدان شما افزايش يافته و در عين حال فاصله کانوني واقعي لنز وايد شما ( همانطور که بخاطر داريد اين لنز عملاً 18 ميليمتري است ) نيز باعث افزايش بيشتر dof مي گردد.
اما حداقل اندازه دهانه لنز چه مي شود ؟ کوچکترين دهانه تعيين مي کند که شما تا چه اندازه مي توانيد نوري که به سنسور مي رسد را مسدود نمائيد. اين ويژگي زماني خودنمائي مي کند که شما در شرايط نوري بسيار روشني ( نظير ساحل دريا و يا محيط هاي برفي ) عکاسي مي کنيد يا اينکه مي خواهيد از سرعت پائين شاتر استفاده نمائيد تا يک تاثير محوري Blurring خلاقانه را ايجاد کنيد .
دوربين هاي ديجيتال در مورد حداقل دهانه لنز فاقد همان انعطاف پذيري دوربين هاي فيلمي هستند و اين مسئله تا حدودي به ملاحظات طراحي لنز و همچنين به اين واقعيت که سرعت Iso100 سنسور دوربين به اندازه کافي کند است تا ندرتاً به دهانه هاي کوچکتر از f22 ياf32 داشته باشد مربوط مي شود شاتر يک دوربين ديجيتال عموماً مي تواند مقدار نوردهي را به اندازه کافي کاهش دهد . بنابراين لنز شما احتمالاً فاقد f-stop هاي کوچک خواهد بود. زيرا به هر حال شانس چنداني براي استفاده از آن ها نخواهيد داشت . اگر به نور کمتري نياز داريد . هميشه مي توانيد از فيلتر هاي مخصوص استفاده کنيد .
البته همانطور که بعداً توضيح خواهيم داد در حاليکه دهانه هاي کوچکتر باعث افزايش عمق ميدان مي شوند . محدوديت هايي نيز در اين زمينه وجود دارد در عمل پديده اي که تحت عنوان انکسار (diffrction) شناخته مي شود وضوح موثر لنزها را در دهانه هاي کوچکتر کاهش مي دهد يک لنز بخصوص که در f22 تنظيم شده است احتمالاً کيفيت کلي بسيار پائين تري را نسبت به زمانيکه همان لنز در وضعيت f5.6 تنظيم شده است ارائه مي کند. حتي با وجود آنکه وضوح برروي ناحيه بزرگتري گسترش يافته است .
البته SLR هاي ديجيتال مي توانند از هر لنزي که با مقر لنز آن ها سازگار باشد کار کنند و شما تعداد بسيار زيادي از آن ها با گسترده کاملي از فاصله هاي کانون و نسبتهاي زوم را در بازار خواهيد يافت. در اين ميان مي توان به لنزهاي "وايد" و لنزهاي زوم "وايد تا تله فوتو کوتاه" که دامنه اي بين 18 تا 70 ميليمتر (معادل 35 ميليمتري) ، زوم هاي قوي در دامنه 80 تا 400 ميليمتر و لنزهايي که بزرگنمايي خود را به محدوده 200 تا 600 ميليمتر و فراتر از آن محدود کرده اند، اشاره نمود.
SLR هاي ديجيتال عموماً تنها به عالي تکيه دارند که زوم اپتيکال ناميده مي شود و در اين حالت، نسبت ميان عناصر مجزاي لنز براي تغيير ميزان بزرگنمايي، تغيير مي کند. از آنجايي که امکان تنظيم بسيار دقيق عناصر لنز وجود دارد، اين ويژگي باعث توليد واضح تر ين تصوير در هر سطح بزرگنمايي مي شود. براي مثال، يک لنز معمولي ممکن است داراي10 عنصر در 8 گروه باشد. هر گروه مي تواند بطور جداگانه حرکت نمايد تا بزرگنمايي مورد نياز را فراهم کرده و بهترين تصوير را در اختيار شما بگذارد.
دانش اپتيکال وراي اين روابط بسيار پيچيده است و ما بايد بسيار خوشحال باشيم که دوربين هاي ديجيتال جديدمان از يک پشتوانه بيش از 50 ساله در زمينه تحقيقات بر روي مؤلفه هاي اپتيکال بهره مي گيرند.
خوشبختانه صاحبان دوربين هاي dSLR با مشکلات ايجاد شده توسط ويژگي نسبتاً بي ارزش "زوم ديجيتال" در دوربين هاي point-and-shoot(که در آن، بزرگنمايي ظاهري عملاً با بزرگنمايي بخش مرکزي تصوير انجام مي شود) مواجه نيستند. به اعتقاد ما، زوم ديجيتال بيشتر به يک ويژگي کاذب شباهت دارد و در واقع، باگي است که بعنوان يک ويژگي مفيد معرفي مي گردد. زوم ديجيتال از وضوح بسيار پايين تري نسبت به زوم اپتيکال برخوردار است. در واقع اگر شما عکسي را با حداکثر تنظيم زوم اپتيکال دوربين point-and-shoot خود تهيه کرده و سپس تصوير بدست آمده را در يک تصويري بزرگنمايي کنيد، نتيجه بسيار بهتري را بدست خواهد آورد.
از آنجاييکه عناصر يک لنز به شيوه هاي عجيب و اسرارآميزي حرکت مي کنند، تغيير تنظيمات بزرگنمايي مي تواند باعث تغيير فوکاس و دهانه مؤثر يک لنز گردد. لنزي که در تنظيمات وايد خود داراي حداکثر دهانه f2.8است، احتمالاً در وضعيت تله فوتو تنها قادر به تامين مقدار نوري معادل يک لنز f3.5 خواهد بود. فوکاس نيز مي تواند تغيير کند، بنابراين زمانيکه شما براي مثال در وضعيت وايد فوکاس نموده و سپس لنز خود را به يک نماي تله فوتو زوم مي کنيد، سوژه اصلي احتمالاً از نظر فني هنوز در واضح ترين فوکاس ممکن نخواهد بود(گرچه عمق ميدان چشمگير تأمين شده توسط لنز دوربينهاي ديجيتال، ي تواند تشخيص اين تفاوت را غير ممکن نمايد). به هر حال شما تنها زماني متوجه اين تغييرات خواهيد شد که از دوربين خود در حالت فوکاس و نوردهي دستي استفاده کنيد . هنگاميکه دوربين خود را در حالت فوکاس و نوردهي خودکار تنظيم مي کنيد، تنظيمات بهينه را بدون در نظر گرفتن بزرگنمايي زوم انتخاي مي کند.
آنچه که بعنوان "نزديک" شناخته مي شود، مي تواند از يک مدل به مدل ديگر تغيير کند. هر فاصله اي از 30 سانتيمتر تا کمتر از 3 سانتيمتر مي تواند توسط فروشنده بعنوان "نماي نزديک" شناخته شود. خوشبختانه ، لنزهاي داراي فاصله کانوني کوتاه که بر روي دوربين هاي ديجيتال مورد استفاده قرار مي گيرند، در اينجا نيز به کمک شما خواهند آمد.
فوکاس نزديک ، با دور کردن لنز از سنسور (يا فيلم) بدست مي آوريد و يک لنز وايد 18 ميليمتري مجبور نيست براي توليد تصويري از يک سوژه کوچک که نماياب را پر کرده است، بيش از هر دور شود.
اين مجموعه، از لنزهاي Close-up گرفته تا ضمايم ميکروسکوپ و فيلترهاي مدون قرمز ( که به شما اجازه مي دهند عکس هايي فراتر از طيف مرئي را تهيه کنيد) را در بر مي گيرند. ضمايم وايد و تله فوتو نيز به همراه تجهيزات جانبي کپي اسلايد و بسياري موارد ديگر قابل دسترسي هستند. اگر در مورد عکاسي جدي هستيد، زماني را به بررسي اين گزينه ها اختصاص دهيد.
متاسفانه dSLR ها با لنزهايي ارائه مي شون که داراي اندازه ها و شيارهاي فيلتر بسيار متفاوتي هستند. يکي از قوي ترين امتيازهاي فروش Nikon در گذشته ، اين بود که تقريبا تمام لنزهاي چند منظوره اين شرکت از يک شيار فيلتر 52 ميليمتري استفاده مي کردند ، بنابراين شما مي توانستيد مبلغ قابل توجهي را براي خريد فيلترها و ضمايم مختلف سرمايه گذاري نموده و از آنها بر روي دامنه کامل لنزهاي خود استفاده کنيد. البته، يک شيار فيلتر 52 ميليمتري به سختي براي طراحي لنزهاي مدرن dSLR عملي است. شما احتمالاً براي بسياري از لنزهاي خود به تجهيزات جانبي 62 ميليمتري نياز خواهيد داشت. تعداد زيادي از اينگونه لنزهاي نيز از ضمايم 67 ميليمتري استفاده مي کنند. از سوي ديگر، نبايد تعجب کنيد که لنزهاي وسيع تر، زوم هاي بلندتر و عريض ترين لنزهايتان به فيلترهاي 7.2 يا 77 ميليمتري نياز دارند.
البته شما هيچگاه يک لنز را براساس شيار فيلتر آن انتخاب نمي کنيد اما بهتر است پيش از خريد فيلتر ها ، برنامه خود براي استفاده از لنزهايتان را بررسي نماييد. اگر تنها يکي از لنزهايتان به فيلتر 72 ميليمتري نياز دارد اما اکثر لنزهاي مورد استفاده شما به فيلترهاي 62 و 67 ميليمتري نياز دارند، احتمالاً بهتر است مجموعه خود را براساس فيلترهاي 67 ميليمتري استاندارد نموده و از يک حلقه Step-Down براي نصب همان فيلترها بر روي لنزهايي که ضمايم 62 ميلميتري را مي پذيرند، استفاده کنيد.
از سوي ديگر، تنها آن دسته از فيلترهاي 72 ميليمتري را خريداري کنيد که واقعاً به آنها نياز دارد، زيرا فيلترهاي بزرگتر بسيار گرانتر هستند .
شما بايد مکانيزم هاي زوم و فوکاس لنز خود را نيز بررسي کنيد. سستي، سفتي، صداي عجيب و يا ساير مواردي که بيانگر ساختار ضعيف يا ارزان يک لنز هستند، براي شما خوشايند نخواهند بود. سرمايه گذاري شما بر روي لنزها، خيلي زود از هزينه اي که براي بدنه دوربين ديجيتال خود پرداخت کرده ايد، فراتر خواهد رفت.
به خاطر داشته باشيد که در اکثر قريب به اتفاق موارد، لنزهايي که پس از يک کشمکش با مشکل "عطش لنز" خود تصميم به خريد آنها مي گيريد، احتمالاً با dSLR بعدي شما نيز بخوبي کار خواهند کرد، بنابراين مي توانيد آنها را بعنوان يک سرمايه گذاري بلند مدت در نظر بگيريد. بنابراين، نبايد از پرداخت اندکي هزينه بيشتر براي خريد لنزهايي که از ساختار خوبي برخوردارند و تمام ويژگي هاي مورد نظر شما را دارند، هراس داشته باشيد. بسياري از عکاسان جدي، لنزهايي در مجموعه خود دارند که برچسب قيمت آنها از خود بدنه دوربين شان گران تر است.
منبع: بزرگراه رايانه - شماره 138.
1- اغلب سنسورها، کوچکتر از فريم فيلم هستند:
(36×24 ميليمتر )هستند، لنزهايي با يک فاصله کانوني خاص، آنچه را که تصور مي کنيد، بعنوان تصوير بزرگتر توليد مي کنند؛ اما اين تصوير، در واقع چيزي جز يک نسخه بريده (Cropped) شده از همان تصوير اصلي نيست . در واقع هيچگونه "بزرگنمايي" صورت نگرفته است. شما مقدار کمتري از اطلاعات نوري دريافت شده توسط لنز را مورد استفاده قرار مي دهيد.
آشکارترين نتيجه اين وضعيت، عامل بدنام "ضريب لنز" است. از آنجايي که تنها بخشي از تصوير، توسط سنسور ضبط گردد، نسخه بريده شده شما مي تواند 1.6،1.5،1.3 و حتي دو برابر بزرگتر باشد. مثلاً يک دوربين داراي يک حالت عکسبرداري Burst سريع است که تصوير هاي از قبل بريده شده را مجدداً برش داده و يک ضريب ×2 را توليد مي کند. در حاليکه اين عامل ضرب مي تواند ظاهراً يک هديه براي عکساني باشد که به لنزهايي با فاصله کانوني بلندتر نياز دارند، اما در حوزه عکاسي زاويه باز (Wide-Angle)يک مانع جدي به حساب مي آيد. هنگامي که يک لنز Full-Frame 28ميليمتري (يک مدل وايد آراسته) بر روي دوربيني با ضريب 1.6 نصب مي گردد، به يک لنز نرمال 45 ميليمتري تبديل مي شود.
نکات حاشيه اي ديگري نيز در اين مورد وجود دارند. از آنجايي که بخش کوچکتري از سطح پوشش لنز مورد استفاده قرار مي گيرد، گوشه ها و حاشيه هاي تصوير که انحرافات کانوني و ساير معايب تصويري بطور سنتي در آنها پنهان مي شوند، بطور مؤثري توسط سنسورهاي کوچکتر بريده مي شوند. اگر از يک لنز Full-Frame بر روي يک dSLR با سنسور کوچکتر استفاده کنيد، احتمالاً در حال بهره گيري از بخش لنز هستيد. اين واقعيت به هيچ وجه يک موضوع جديد به حساب نمي آيد. در واقع کاربران دوربين هاي فيلمي حرفه اي ، اطلاعات دقيق تري را در مورد دواير پوشش لنز در اختيار دارند. آنها مي دانند که (براي مثال) يک لنز تله فوتو 200 ميليمتر براي يک SLR ،2/14×2/14 نظير يک Hasselblad ، نمي تواند مربعي بزرگتر از 3×3 اينچ را پوشش دهد. از سوي ديگر، يک لنز 200 ميليمتري باي يک دوربين View مي تواند داراي يک دايره تصويري با قطر 11 تا 20 اينچ باشد.
احتمالاً هنوز بسيار شگفت زده خواهيد شد اگر بشنويد که يک لنز 200 ميليمتري ارزان قيمت توليد شده براي يک دوربين فيلمي 35 ميليمتري ، در ناحيه تصويري 36×24 ميليمتري خود بسيار واضح تر از يک لنز فوق العاده گران قيمت 200 ميليمتري "نرمال" براي يک دوربينView (5×4)است که تصوير آن براي همان ابعاد (36×24) ميليمتر بريده شده باشد. از آنجايي که فيلم 4×5 به ندرت به اندازه تصوير يک فيلم 35 ميليمتري (يا تصوير يک دوربين ديجيتال) بزرگنمايي مي گردد، لنزهاي توليد شده براي اين فرمت ، بطور کلي نيازي ندارند که به همان اندازه واضح باشند. در مقابل، اين لنزها بايد براي پوشش "ناحيه بزرگتري" توليد شده باشند. برعکس، در هنگام ساخت لنزهايي که براي پوشش (صرفا ) سنسورهاي کوچکتر طراحي شده اند، Olympus مدعي است که لنزهاي Four-Thirds اين شرکت، از دو برابر لنزهاي مشابهي که براي دوربين هاي 35 ميليمتري اين شرکت توليد شده اند برخوردارند. فروشنده بايد وضوح لنز را تا حد امکان افزايش دهد تا کيفيت خود را بر روي ناحيه اي که قرار است تحت پوشش قرار گيرد، متمرکز نمايد.
البته اگر ناحيه پوشش کوچکتر شود، باز هم مي تواند به ايجاد مشکلات اعوجاج در پيرامون دايره منتهي گردد. اين موضوع خصوصاً در مورد لنز هايUltre Wide-Angle صادق است که توليد فواصل کانوني کوتاه (مثلا 24-12 ميليمتر) در آنها کار دشواري است.
شکلهاي (17)،(18)و (19)، مفاهيم "دايره پوشش" و "برش" (Cropping) را به شيوه بصري تري نشان مي دهند. 3 لنز 50 ميليمتري مختلف را در نظر بگيريد که هر يک از آن ها براي يک نوع متفاوت از دوربين هايSLR طراحي شده اند. بزرگنمايي هر سه لنز يکسان خواهد بود، اما ناحيه پوشش آنها در هر مورد متفاوت است.
براي مثال، شکل(17) نمايان گر يک لنز50 ميليمتري است که بعنوان يک نمونه زوايه (Wide-Angle) بر روي يک SLR 6×6 ميليمتري مورد استفاده قرار گرفته است. ناحيه پوشش، صرفاً کمي بزرگتر از سطح ضروري براي پوشش فريم کامل است. اگر اين ناحيه اندکي کوچکتر بود، شما در گوشه هاي تصوير با پديده Vignetting مواجه مي شديد. در سمت راست شکل ، تصوير توليد يک نماي (اندکي) وايد از ناحيه پوشش لنز مورد نظر بريده است.
شکل (18)، مي تواند يک Full-Frame SLR با يک ناحيه پوشش نسبتاً کوچکتر براي توليد يک نماي معمولي (نرمال) از لنز 50 ميليمتري باشد. شکل(19)، به يک لنز 50 ميليمتري طراحي شده براي يک سنسور کوچکتر تعلق داشته و از ناحيه پوشش نسبتاً کوچکتري برخوردار است. ضريب ×15 در مقايسه با تصوير فريم کامل (Full-Frame)در شکل (2)، يک تاثير تله فوتو کوتاه را ايجاد کرده که تقريباً استفاده از يک لنز 75 ميليمتري بر روي يک دوربين Full-Frame شباهت دارد.
2- زواياي نهايي
خوشبختانه، فروشندگان دوربين ها تاکنون گام هايي را براي به حداقل رساندن اين مشکلات برداشته اند. اين پديده بيشتر به لنزهايي مربوط مي شود که داراي فاصله کانوني کوتاهي در پشت خود هستند (نظير لنزهاي وايد). از آنجايي که عنصر پشتي لنز در فاصله بسيار نزديکي نسبت به سنسور قرار دارد، نور بايد الزاماً با زاويه تندتري متمرکز گردد. آن دسته از طراحي هاي لنز که فاصله کانوني پشتي را افزايش مي دهند، باعث تخفيف اين شکل مي شوند. با لنزهاي نرمال و تله فوتو که به هر حال فاصله کانوني پشتي بسيار عميق تري دارند، اين مشکل بيش از پيش کاهش مي يابد.
راه حل بعدي، اضافه کردن يک ميکرولنز در بالاي هر Photosite است تا مسير اپتيکال را تصحيح نموده و اين زواياي شديد را کاهش دهد. شکل (4)، نحوه عملکرد چنين ميکرولنزي را نشان مي دهد. دوربين هاي جديدتر از چنين سيستمي استفاده مي کنند، بنابراين شما مي توانيد بدون نگراني از لنزهاي طراحي شده براي مصارف فيلمي يا ديجيتال، استفاده کنيد .
طراحي هوشمندانه "Four-Thirds" شرکت Olympus ، احتمالاً بهترين شيوه است. با وجود آنکه مفهوم کلي اين طراحي با همکاري Fuji و Kodak را در يک SLR ديجيتال معرفي کرد. dSLR هاي اين شرکت و لنزهاي آن ها، از ابتدا براي استفاده با سنسورهاي ديجيتالي طراحي شده بودند که قطر آن ها معادل 22/5 ميليمتر بود. بنابراين، دوربين با يک فاصله کانوني پشتي بزرگتر طراحي شده بود تا با لنزهايي که براي همان فاصله کانوني پشتي ساخته شده بود ، منطبق گردد. حتي لنزهاي وايد شرکت Olympus نيز نور را با زوايه اي متمرکز مي نمايند که براي نيازهاي سنسور ديجيتال مناسب تر است.
3-انعکاس ها
در واقع ، کاملاً امکانپذير است که نور از سطح سنسور منعکس شده، با بخش پشتي لنز برخورد نموده و پس از برخورد مجدد با سنسور باعث ايجاد تصاوير شبح گونه، Flare و يا ساير انحرافات تصويري گردد. در حالي که پوشش لنزها (lens coatings)مي توانند اين انعکاس مجدد را تا حدود زيادي کنترل نمايند، لنزهاي دوربين هاي ديجيتال، بيش از لنزهاي مورد استفاده بر روي دوربين هاي فيلمي در معرض اين تأثير قرار دارند.
طراحي لنزها
شکل (20)، يک لنز ساده را با يک عنصر مثبت نشان مي دهد. اين ساختار بعنوان يک طراحي لنز "متقارن" (symmertical) شناخته ي شود زيرا هر دو نيمه سيستم لنز، تصاوير آيينه اي هستند. مرکز اپتيکال اين لنز، در مرکز عنصر واحد آن قرار دارد و فاصله مابين مرکز تا صفحه کانوني (در اين مورد، سنسور) نيز همان فاصله کانوني لنز است. با فرض آنکه لنز مثال ما يک لنز 75 ميليمتري باشد، اين فاصله (يا همان فاصله پشتي) بايد 75 ميليمتر باشد. تمام کاري که براي استفاده از اين پيکربندي بايد انجام دهيد، طراحي لنزي است که عنصر واحد لنز را در فاصله 75 ميليمتري قرار دهد تا لنز در وضعيت وضوح کامل خود باشد.
هنگامي که طراحي يک لنز طولاني تر را آغاز مي کنيد، وضعيت پيچيده مي شود. با يک نمونه 500 ميليمتري، شما بايد لنزي را طراحي کنيد که فاصله مرکز اپتيکال عنصر آن با سنسور معادل 500 ميليمتر باشد. طول اين لنز بيش از حد طبيعي خواهد بود. بنابراين، گروهي از لنزهاي آيينه اي وجود دارند که مجموعه اي از سطح منعکس کننده را براي فشرده نمودن اين مسير اپتيکال طولاني بکار مي گيرند تا لنزي توليد شود که نسبت به فاصله کانوني مخصوص خود بسيار کوتاه تر است.
با اين حال، راه ديگري نيز براي حل اين مشکل وجود دارد: از يک طراحي لنز نامتقارن (asymmertical). با قرار دادن يک عنصر لنز منفي در پشت عنصر مثبت، نور ورودي مجدداً به فاصله دورتري پراکنده مي شود و در نتيجه، فوتون هاي پوشش دهنده لنز از مرکز اپتکال دورتري (نسبت به شرايط عادي) دريافت خواهند شد (شکل (22)). عنصر منفي باعث افزايش طول فاصله کانوني مؤثر گرديده و مرکز اپتيکال را در مقابل بخش جلويي لنز، انتقال مي دهد. نتيجه نهايي، يک لنز تله فوتو کوتاه تر است. از سوي ديگر، ما در لنزهاي وايد با مشکل معکوسي مواجه هستيم. فوتون ها در فاصله بيش از حد نزديکي به بخش پشتي لنز متمرکز مي شوند و در نتيجه، فاصله فوکوس پشتي آنقدر کوتاه مي گردد که ديگر جايي براي آيينه باقي نمي ماند. بدون وجود آيينه، هيچ اهميتي نداشت که تعدادي از عناصر يک لنز وايد تا حدودي زيادي در داخل بدنه دوربين فرو رفته و بيش از حد خود صفحه کانوني نزديک شوند.
در واقع اين همان چيدماني است که در دوربينهاي Rangefinder (که فاقد آيينه هستند) و يا بعضي از لنزهاي بسيار قديمي (نظير Fish-eye 7/5 ميليمتري) که تنها در صورتي بر روي يک SLR قابل استفاده بودند که آيينه در وضعيت بالا قفل و از مسير آنها خارج مي شد، مورد استفاده قرار مي گرفت.
راه حل اين مشکل، ايجاد يک لنز تله فوتو معکوس است که معمولاً retro-focus ناميده مي شود و يک عنصر لنز منفي را در جلوي يک عنصر مثبت قرار مي دهد تا شعاع نور را به گونه اي پراکنده نمايد که وقتي عنصر مثبت لنز آن را مجدداً بر روي سنسور متمرکز مي کند، نقطه کانوني (نسبت به شرايط عادي) بسيار دورتر از بخش پشتي لنز باشد. همانطور که در شکل (23) مشاهده مي کنيد، مرکز اپتيکال به پشت مرکز انتقال يافته است. همانطور که مشاهده مي کنيد، يک طراحي لنز تله فوتو معکوس به طراحان لنزهاي دوربين هاي ديجيتال کمک مي کند تا لنزهاي وايدي را توليد نمايند که از نظر فيزيکي طولاني تر از فاصله کانوني خود هستيد. درست همانطور که پيکربندي سنتي تله فوتو، لنزهايي را بوجود مي آورد که از نظر
فيزيکي کوتاه تر از فاصله کانوني خود هستند.
متأسفانه اين طراحي هاي پيچيده لنز باعث ايجاد تأثيرات ناخواسته اي در هر دو نوع لنزهاي وايد و تله فوتو مي گردد. يکي از عوارض اصلي اين وضعيت، انحراف رنگي (chromatic aberration)و يا توانائي يک لنز براي متمرکز نمودن تمام رنگ هاي نور در يک نقطه واحد است که تأثير حاشيه رنگي (color fringing) را بوجود مي آورد. اين تأثير رنگي (همانند يک منشور) ايجاد مي گردد. عملاً دو نوع انحراف رنگي وجود دارد: محوري (Axial) که در آن رنگ ها در يک صفحه واحد متمرکز نمي شوند و عرضي (Transverse)که آن رنگ ها به يک جهت منحرف شده اند. يک راه حل جزئي، استفاده از شيشه هايي با ضريب انکسار پايين (با نماد ED در لنزهاي Nikon و نماد UD در لنزهاي Canon) است که اين تأثير را به حداقل مي رساند.
ساير بيماري هاي مزمن عبارتند: از انحراف بشکه اي (barrel distortion) که باعث مي شود خطوط مستقيم به سمت خارج خميده شوند و انواع انحرافات کروي (spherical aberrations). طراحان لنز، به عناصر لنز "Aspherical" دست پيدا کرده اند. همانطور که احتمالاً حدس مي زنيد، سطح عدسي هاي Aspherical، يک برش عرضي از يک کره نيست.
اين لنزها به دقت تراشيده شده اند تا شکل مورد نياز طراحان را پيدا کرده و عملکرد مناسبي را براي تصحيح انواع مختلف انحرافات ارايه نمايند.
توجه داشته باشيد، هيچ يک از طراحي هاي لنزي که به آنها اشاره کرديم. انحصاراً به دوربين هاي SLR ديجيتال مربوط نمي شوند. اينگونه لنزها مي توانند براي هر نوع دوربيني ساخته شوند، اما برخي از خصوصيات آنها در قلمرو dSLR از اهميت بالاتري برخوردارند.
Bokeh
شما احتمالاً متوجه شده ايد که نقاط خارج از فوکاس نور به دوايري تبديل مي شوند که دواير آشفتگي (circles of confusion) ناميده مي شوند. اين دواير تار، هنگامي توليد مي شوند که يک نقطه از نور، خارج از دامنه عمق ميدان يک تصوير قرار دارد. در اکثر موارد، دواير آشفتگي در تصاوير نماي نزديک (Close-Up) ظاهر مي شوند، خصوصاً نمونه هاي با پس زمينه هاي درخشان. دايره آشفتگي داراي يک اندازه ثابت نيست و الا ما هميشه يک "دايره" کامل نيز نخواهد بود. فاصله منظره و مقدار بزرگنمايي تصوير تعيين مي کند که ما يک نقطه بخصوص از تصوير را بصورت يک نقطه مي بينيم يا يک ديسک. شکل ديافراگم لنز نيز مي تواند تعيين کند که آيا دايره آشفتگي کاملاً مدور، چند ضلعي و يا هر شکل ديگري است.
در واقع خوب يا بد بودن Bokeh از اين واقعيت استخراج شده است که بعضي از اين دواير بيش از سايرين دچار آشفتگي مي شوند. بعضي از لنزها، يک ديسک با روشنايي يکنواخت را توليد مي کنند. گروه ديگري از لنزها (که لنزهاي آيينه اي و يا catadioptic ، مشهور ترين نمونه هاي آنها هستند)، ديسکي با لبه هاي درخشان و مرکز تاريک را توليد کرده و يک تأثير حلقه اي را ايجاد مي نمايند که از ديدگاه Bokeh، بدترين نمونه ممکن به حساب مي آيد. لنزهايي که مرکز درخشاني را ايجاد کرده و تدريجاً به حاشيه هاي تاريکتر مي رسند داراي ارجحيت هستند زيرا Bokeh آن ها به دايره آشفتيگي امکان مي دهد تا بطور روانتري با محيط اطراف آميخته شوند.
ديسک هايي با روشنايي يکنواخت و يا در بدترين وضعيت، آنهايي که در حاشيه ها روشنتر هستند، Bokeh نامطلوب به حساب مي آيند. خصوصاً Bokeh يک لنز، زماني از بالاترين اهميت برخوردار است که شما در حال استفاده از فوکاس انتخابي (مثلاً هنگام عسکبرداري از پرتره) هستيد تا تأکيد بر پس زمينه را حدف کنيد و يا زمانيکه پايين بودن عمق ميدان در تصوير شما بخاطر استفاده از يک لنز ماکرو، قطعي است.
شناخت ملزومات لنز
در نهايت، لنزهايي که شما خريداري مي کنيد بر کيفيت عکس هايتان و همچنين نوع عکس هايي که مي گيريد تأثير خواهند گذاشت. مهمترين عوامل در انتخاب يک لنز، عبارتند از کيفيت لنز، کيفيت تصويري که توليد مي کند، مقدار نوري که مي تواند انتقال دهد (بعبارت ديگر، حداکثر دهانه لنز)،دامنه فوکاس آن (چقدر مي توانيد به سوژه خود نزديک شويد) و ميزان بزرگنمايي تأمين شده توسط آن.
در ادامه، به بررسي تعدادي از مواردي که بايد در هنگام انتخاب يک لنز در نظر داشته باشيد، مي پردازيم.
کيفيت تصوير
point-and-shoot، نگراني چنداني در اين مورد ندارند زيرا غير از خريد يک دوربين ديگر، گزينه ديگري براي اصلاح اين پارامتر در اختيار ندارند. لنز تعبيه شده بر روي non-SLR، همان چيزي است که مي تواند باشد: ممکن است اين لنز کاملاً واضح بوده و يا از وضوح پايين تري برخوردار باشد، اما همين است.
لنزها، اصلي ترين مؤلفه بعد از خريد dSLR هستند. اگر کمي در گروه هاي خبري و انجمن هاي dSLR بر روي اينترنت به جستجو بپردازيد، متوجه ميزان توجهي که به سطح وضوح يک لنز بخصوص معطوف مي شود، خواهيد گرديد. اگر به هر يک از اين مجموعه ها سر بزنيد، با پست هاي متعددي مواجه خواهيد شد که به بحث در مورد کيفيت لنزهاي مختلف و خوب يا بد بودن Bokeh آنها مي پردازند. يک قاعده کلي است که کيفيت تصوير توليد شده توسط اکثر لنزهاي چند منظوره، به اندازه کافي براي عکسبرداري چند منظوره خوب است.
وقتي ورودي به عرصه حرفه اي را آغاز مي کنيد (لنزهاي Ultrawide، تله فوتو هاي Extra Long ، لنزهاي فوق العاده سريع با F-Stop هاي بزرگ) مصالحه هاي الزامي براي توليد اين اسباب بازي هاي گرانقيمت گاهي به مصالحه هايي در کيفيت تصوير منتهي مي شوند. اگر به فکر خريد يکي از اين لنزها هستيد، بهتر است به مطالعه مقالات و سايت هاي وبي بپردازيد که آزمايش هاي استاندارد رسمي را ارائه مي کنند. شما همچنين مي توانيد با دوستان، همکاران و افراد ديگري که مي توانند توصيه ها و نکات مفيدي را در اختيارتان قرار دهند، مشورت نماييد.
دهانه لنز
يک دهانه عريض تر، به نور بيشتري اجازه ورود داده و به شما امکان مي دهد در شرايط نوري ضعيف تري عکاسي نماييد. يک دهانه باريک تر، مقدار نوري که مي تواند به سنسور شما برسد را محدود مي کند که مي تواند در شرايط نوري بسيار روشن مفيد باشد. يک لنز خوب، داراي محدوده گسترده اي از اندازه هاي دهانه لنز (f-stopها) خواهد بود تا امکان عکس برداري در شرايط بسيار مختلفي را فراهم نمايد.
هنگام عکس برداري در حالت خودکار، شما عموماً نيازي نداريد که نگران f-stopها باشد، ولي ما در قسمت هاي مختلف اين مقاله گهگاه به بررسي اين موضع خواهيم پرداخت. در حال حاضر، بهترين چيزي که بايد آن را به خاطر بسپاريد اين است که يک لنز با حداکثر (بزرگترين) دهانه f2 تا f2.8 براي عکاسي ديجيتال بعنوان يک لنز "سريع" در نظر گرفته مي شود، در حاليکه لنزي با دهانه f8، يک لنز "کند" است. اگر غالباً در محيط هايي با نور محدود عکاسي مي کنيد، به يک لنز سريع بر روي دوربين خود نياز خواهيد داشت.
لنزهاي زوم غالباً کندتر از همکاران Prime خود هستند. دليل اين مسئله آن است که لنزهاي ديجيتال تقريباً هميشه لنزهاي زوم هستند و لنزهاي زوم در يک فاصله کانوني غالباً دهانه کوچکتري نسبت به يک لنز Prime با همان فاصله کنوني دارند. براي مثال، يک لنز Prime28 ميليمتري براي يک دوربين 35 ميليمتري مي تواند داراي حداثر دهانه f2 يا f1.4 باشد. احتمالاً زماني که لنز زوم دوربين ديجيتال خود را در يک ضعيت وايد قابل مقايسه با چنين لنزي قابل مقايسه با چنين لنزي تنظيم کنيد، حداکثر به سقف f2.8تا f3.5 خواهيد رسيد.
هر چه فاصله کانون لنزهاي دوربين ديجيتال در هنگام استفاده با دوربيني که داراي يک ضريب لنز است کوتاه تر باشد، توليد حداکثر دهانه هايي که بطور مؤثري بزرگ بزرگ باشند، دشوار است . براي مثال، يک لنز 18 ميليمتري بر روي دوربيني با ضريب لنز 1.6x، معادل يک لنز 28 ميليمتري بر روي يک دوربين Full-Frame است. اين لنز 18 ميليمتري عليرغم آنکه حوزه ديدي معادل يک لنز وايد 28 ميليمتري را فراهم مي کند، اما داراي همان عمق يدان هر لنز 18 ميليمتري بدست مي آوريد).
خبر بدتر اين است که ساختار مکانيکي تشکيل دهنده اين لنز، توليد يک حداکثر f-stop متناظر را پيچيده مي نمايد. بنابراين، در حاليکه ممکن است شما از يک لنز 28 ميليمتري f2 با دوربين فيلمي خود براي بدست آوردن عمق ميدان مورد نظرتان در زاويه باز ( وايد) استفاده کرده باشيد . اما بايد خوش شانس باشيد که f-stop لنز معادل 28 ميليمتر بر روي دوربين ديجيتال شما به f4 برسد . اين واقعيت باعث مي شود تا عمق ميدان شما افزايش يافته و در عين حال فاصله کانوني واقعي لنز وايد شما ( همانطور که بخاطر داريد اين لنز عملاً 18 ميليمتري است ) نيز باعث افزايش بيشتر dof مي گردد.
اما حداقل اندازه دهانه لنز چه مي شود ؟ کوچکترين دهانه تعيين مي کند که شما تا چه اندازه مي توانيد نوري که به سنسور مي رسد را مسدود نمائيد. اين ويژگي زماني خودنمائي مي کند که شما در شرايط نوري بسيار روشني ( نظير ساحل دريا و يا محيط هاي برفي ) عکاسي مي کنيد يا اينکه مي خواهيد از سرعت پائين شاتر استفاده نمائيد تا يک تاثير محوري Blurring خلاقانه را ايجاد کنيد .
دوربين هاي ديجيتال در مورد حداقل دهانه لنز فاقد همان انعطاف پذيري دوربين هاي فيلمي هستند و اين مسئله تا حدودي به ملاحظات طراحي لنز و همچنين به اين واقعيت که سرعت Iso100 سنسور دوربين به اندازه کافي کند است تا ندرتاً به دهانه هاي کوچکتر از f22 ياf32 داشته باشد مربوط مي شود شاتر يک دوربين ديجيتال عموماً مي تواند مقدار نوردهي را به اندازه کافي کاهش دهد . بنابراين لنز شما احتمالاً فاقد f-stop هاي کوچک خواهد بود. زيرا به هر حال شانس چنداني براي استفاده از آن ها نخواهيد داشت . اگر به نور کمتري نياز داريد . هميشه مي توانيد از فيلتر هاي مخصوص استفاده کنيد .
البته همانطور که بعداً توضيح خواهيم داد در حاليکه دهانه هاي کوچکتر باعث افزايش عمق ميدان مي شوند . محدوديت هايي نيز در اين زمينه وجود دارد در عمل پديده اي که تحت عنوان انکسار (diffrction) شناخته مي شود وضوح موثر لنزها را در دهانه هاي کوچکتر کاهش مي دهد يک لنز بخصوص که در f22 تنظيم شده است احتمالاً کيفيت کلي بسيار پائين تري را نسبت به زمانيکه همان لنز در وضعيت f5.6 تنظيم شده است ارائه مي کند. حتي با وجود آنکه وضوح برروي ناحيه بزرگتري گسترش يافته است .
لنزهاي زوم
البته SLR هاي ديجيتال مي توانند از هر لنزي که با مقر لنز آن ها سازگار باشد کار کنند و شما تعداد بسيار زيادي از آن ها با گسترده کاملي از فاصله هاي کانون و نسبتهاي زوم را در بازار خواهيد يافت. در اين ميان مي توان به لنزهاي "وايد" و لنزهاي زوم "وايد تا تله فوتو کوتاه" که دامنه اي بين 18 تا 70 ميليمتر (معادل 35 ميليمتري) ، زوم هاي قوي در دامنه 80 تا 400 ميليمتر و لنزهايي که بزرگنمايي خود را به محدوده 200 تا 600 ميليمتر و فراتر از آن محدود کرده اند، اشاره نمود.
SLR هاي ديجيتال عموماً تنها به عالي تکيه دارند که زوم اپتيکال ناميده مي شود و در اين حالت، نسبت ميان عناصر مجزاي لنز براي تغيير ميزان بزرگنمايي، تغيير مي کند. از آنجايي که امکان تنظيم بسيار دقيق عناصر لنز وجود دارد، اين ويژگي باعث توليد واضح تر ين تصوير در هر سطح بزرگنمايي مي شود. براي مثال، يک لنز معمولي ممکن است داراي10 عنصر در 8 گروه باشد. هر گروه مي تواند بطور جداگانه حرکت نمايد تا بزرگنمايي مورد نياز را فراهم کرده و بهترين تصوير را در اختيار شما بگذارد.
دانش اپتيکال وراي اين روابط بسيار پيچيده است و ما بايد بسيار خوشحال باشيم که دوربين هاي ديجيتال جديدمان از يک پشتوانه بيش از 50 ساله در زمينه تحقيقات بر روي مؤلفه هاي اپتيکال بهره مي گيرند.
خوشبختانه صاحبان دوربين هاي dSLR با مشکلات ايجاد شده توسط ويژگي نسبتاً بي ارزش "زوم ديجيتال" در دوربين هاي point-and-shoot(که در آن، بزرگنمايي ظاهري عملاً با بزرگنمايي بخش مرکزي تصوير انجام مي شود) مواجه نيستند. به اعتقاد ما، زوم ديجيتال بيشتر به يک ويژگي کاذب شباهت دارد و در واقع، باگي است که بعنوان يک ويژگي مفيد معرفي مي گردد. زوم ديجيتال از وضوح بسيار پايين تري نسبت به زوم اپتيکال برخوردار است. در واقع اگر شما عکسي را با حداکثر تنظيم زوم اپتيکال دوربين point-and-shoot خود تهيه کرده و سپس تصوير بدست آمده را در يک تصويري بزرگنمايي کنيد، نتيجه بسيار بهتري را بدست خواهد آورد.
از آنجاييکه عناصر يک لنز به شيوه هاي عجيب و اسرارآميزي حرکت مي کنند، تغيير تنظيمات بزرگنمايي مي تواند باعث تغيير فوکاس و دهانه مؤثر يک لنز گردد. لنزي که در تنظيمات وايد خود داراي حداکثر دهانه f2.8است، احتمالاً در وضعيت تله فوتو تنها قادر به تامين مقدار نوري معادل يک لنز f3.5 خواهد بود. فوکاس نيز مي تواند تغيير کند، بنابراين زمانيکه شما براي مثال در وضعيت وايد فوکاس نموده و سپس لنز خود را به يک نماي تله فوتو زوم مي کنيد، سوژه اصلي احتمالاً از نظر فني هنوز در واضح ترين فوکاس ممکن نخواهد بود(گرچه عمق ميدان چشمگير تأمين شده توسط لنز دوربينهاي ديجيتال، ي تواند تشخيص اين تفاوت را غير ممکن نمايد). به هر حال شما تنها زماني متوجه اين تغييرات خواهيد شد که از دوربين خود در حالت فوکاس و نوردهي دستي استفاده کنيد . هنگاميکه دوربين خود را در حالت فوکاس و نوردهي خودکار تنظيم مي کنيد، تنظيمات بهينه را بدون در نظر گرفتن بزرگنمايي زوم انتخاي مي کند.
فوکاس
آنچه که بعنوان "نزديک" شناخته مي شود، مي تواند از يک مدل به مدل ديگر تغيير کند. هر فاصله اي از 30 سانتيمتر تا کمتر از 3 سانتيمتر مي تواند توسط فروشنده بعنوان "نماي نزديک" شناخته شود. خوشبختانه ، لنزهاي داراي فاصله کانوني کوتاه که بر روي دوربين هاي ديجيتال مورد استفاده قرار مي گيرند، در اينجا نيز به کمک شما خواهند آمد.
فوکاس نزديک ، با دور کردن لنز از سنسور (يا فيلم) بدست مي آوريد و يک لنز وايد 18 ميليمتري مجبور نيست براي توليد تصويري از يک سوژه کوچک که نماياب را پر کرده است، بيش از هر دور شود.
ابزارهاي جانبي
اين مجموعه، از لنزهاي Close-up گرفته تا ضمايم ميکروسکوپ و فيلترهاي مدون قرمز ( که به شما اجازه مي دهند عکس هايي فراتر از طيف مرئي را تهيه کنيد) را در بر مي گيرند. ضمايم وايد و تله فوتو نيز به همراه تجهيزات جانبي کپي اسلايد و بسياري موارد ديگر قابل دسترسي هستند. اگر در مورد عکاسي جدي هستيد، زماني را به بررسي اين گزينه ها اختصاص دهيد.
متاسفانه dSLR ها با لنزهايي ارائه مي شون که داراي اندازه ها و شيارهاي فيلتر بسيار متفاوتي هستند. يکي از قوي ترين امتيازهاي فروش Nikon در گذشته ، اين بود که تقريبا تمام لنزهاي چند منظوره اين شرکت از يک شيار فيلتر 52 ميليمتري استفاده مي کردند ، بنابراين شما مي توانستيد مبلغ قابل توجهي را براي خريد فيلترها و ضمايم مختلف سرمايه گذاري نموده و از آنها بر روي دامنه کامل لنزهاي خود استفاده کنيد. البته، يک شيار فيلتر 52 ميليمتري به سختي براي طراحي لنزهاي مدرن dSLR عملي است. شما احتمالاً براي بسياري از لنزهاي خود به تجهيزات جانبي 62 ميليمتري نياز خواهيد داشت. تعداد زيادي از اينگونه لنزهاي نيز از ضمايم 67 ميليمتري استفاده مي کنند. از سوي ديگر، نبايد تعجب کنيد که لنزهاي وسيع تر، زوم هاي بلندتر و عريض ترين لنزهايتان به فيلترهاي 7.2 يا 77 ميليمتري نياز دارند.
البته شما هيچگاه يک لنز را براساس شيار فيلتر آن انتخاب نمي کنيد اما بهتر است پيش از خريد فيلتر ها ، برنامه خود براي استفاده از لنزهايتان را بررسي نماييد. اگر تنها يکي از لنزهايتان به فيلتر 72 ميليمتري نياز دارد اما اکثر لنزهاي مورد استفاده شما به فيلترهاي 62 و 67 ميليمتري نياز دارند، احتمالاً بهتر است مجموعه خود را براساس فيلترهاي 67 ميليمتري استاندارد نموده و از يک حلقه Step-Down براي نصب همان فيلترها بر روي لنزهايي که ضمايم 62 ميلميتري را مي پذيرند، استفاده کنيد.
از سوي ديگر، تنها آن دسته از فيلترهاي 72 ميليمتري را خريداري کنيد که واقعاً به آنها نياز دارد، زيرا فيلترهاي بزرگتر بسيار گرانتر هستند .
کيفيت ساخت لنز
شما بايد مکانيزم هاي زوم و فوکاس لنز خود را نيز بررسي کنيد. سستي، سفتي، صداي عجيب و يا ساير مواردي که بيانگر ساختار ضعيف يا ارزان يک لنز هستند، براي شما خوشايند نخواهند بود. سرمايه گذاري شما بر روي لنزها، خيلي زود از هزينه اي که براي بدنه دوربين ديجيتال خود پرداخت کرده ايد، فراتر خواهد رفت.
به خاطر داشته باشيد که در اکثر قريب به اتفاق موارد، لنزهايي که پس از يک کشمکش با مشکل "عطش لنز" خود تصميم به خريد آنها مي گيريد، احتمالاً با dSLR بعدي شما نيز بخوبي کار خواهند کرد، بنابراين مي توانيد آنها را بعنوان يک سرمايه گذاري بلند مدت در نظر بگيريد. بنابراين، نبايد از پرداخت اندکي هزينه بيشتر براي خريد لنزهايي که از ساختار خوبي برخوردارند و تمام ويژگي هاي مورد نظر شما را دارند، هراس داشته باشيد. بسياري از عکاسان جدي، لنزهايي در مجموعه خود دارند که برچسب قيمت آنها از خود بدنه دوربين شان گران تر است.
منبع: بزرگراه رايانه - شماره 138.