مديريت عاشورايي

واقعه كربلا عالي ترين درخشش انسانيت است كه در حجم هستي نمي گنجد و قلم و بيان ياراي ترسيم ابعاد آنر ا ندارد و به قول لسان الغيب: مباحثي كه در آن حلقه جنون مي رفت وراي مدرسه و قيل و قال مسأله بود اما عاشورا، اين چهره فرا تاريخي جهان اسلام، پر است از آموزه هاي مديريتي، تربيتي و فرهنگي در راه تعالي بشريت؛ به گونه اي كه مي توان آن را به كارگاهي عملي از تمامي تعاليم انبيا از آدم(ع) تا خاتم(ص) تشبيه كرد. درس هاي مديريتي عاشورا، نمونه
يکشنبه، 3 ارديبهشت 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مديريت عاشورايي

 مديريت عاشورايي
مديريت عاشورايي


 

نويسنده: حسين عليان عطاآبادي




 

راهكار موفقيت جهان اسلام
 

واقعه كربلا عالي ترين درخشش انسانيت است كه در حجم هستي نمي گنجد و قلم و بيان ياراي ترسيم ابعاد آنر ا ندارد و به قول لسان الغيب: مباحثي كه در آن حلقه جنون مي رفت وراي مدرسه و قيل و قال مسأله بود اما عاشورا، اين چهره فرا تاريخي جهان اسلام، پر است از آموزه هاي مديريتي، تربيتي و فرهنگي در راه تعالي بشريت؛ به گونه اي كه مي توان آن را به كارگاهي عملي از تمامي تعاليم انبيا از آدم(ع) تا خاتم(ص) تشبيه كرد. درس هاي مديريتي عاشورا، نمونه هايي از ناب ترين و عالي ترين مفاهيم انسان سازي را بيان مي كنند كه مي توانند سرمشق مادر تمامي اعصار و مكان ها باشند؛ براي هدفمند زيستن، بهترين شدن و زيبا زندگي كردن، چرا كه: كلّ يوم عاشورا و كلّ ارض كربلا.
- چشم انداز (Vision): آنچه به انسان قدرت مي بخشد تا در راه وصال محبوب خويش از مصائب نهراسد و با اميد و اعتماد به سوي اهداف و آرمان هاي اصيلش گام بردارد چيزي نيست جز چشم انداز (بينش) ، همان كه از نيروي نهفته در آن بارها مثال شنيده ايم(قدرت چشم انداز: Power of vision) و در صحنه عاشورا چه زيبا تصويري براي سيدالشهدا و اصحاب وفادارش ترسيم شده است: «يا ايتها النفس المطمئنه. ارجعي الي ربّك. راضيه مرضيه. فادخلي في عبادي. وادخلي جنتي.»
- مديريت بر مبناي هدف (management by objectives): در قيام عاشورا همه چيز به خوبي شفاف است. هدف نهايي (goal)، اهداف اصلي (objects) و اهداف عملياتي (targets) آنجا كه در ابتدا صراحتاً اعلام مي فرمايند: «أريد أن أمر بالمعروف و أنهي عن المنكر و واسير بسيره جدّي و ابي علي بن ابيطالب» و اين هدف مقدس است كه در امام چنان نيرويي ايجاد مي كند كه مي فرمايند: «ان كان دين محمد لم يستقم الّا يقتلي فياسيوف خذيني...»؛ يعني اگر دين اسلام جز با شهادت من پابرجا نمي ماند پس اي شمشيرها مرا فراگيريد.
- مديريت راهبردي (strategic managment): در اين نهضت جهاني دو نقطه مشخص است:
1- وضع موجود كه همان فساد يزيد و تكيه زدن برمسند اميرالمؤمنين است.
2- وضع مطلوب كه بازگشت به اسلام ناب محمدي است.
و در اينجاست كه خط مسير و راهبرد مشخص است؛ خط قرمزي كه با خون از كربلا و به وسعت تاريخ مي گذرد.
- مديريت انگيزش (motivation management): حضرت ابا عبدالله آن قدر زيبا و جذاب پيامدهاي فردي و اجتماعي اين حادثه عظيم را به تصوير مي كشد كه برادرزاده دلير ايشان حضرت قاسم شهادت را «احلي من العسل» مي خواند و ياران صديقش چنان در وجد و شور بودند كه شب عاشورا را تا صبح در نشاط و شادماني به سر بردند.
- مديريت بر مبناي فطرت (NBM: Nature Base Management): سالار شهيدان چه در جمع دوستان و چه در رويارويي با دشمنان همواره آنها را به مراجعه به فطرت خود و انديشه فرامي خواند تا آنجا كه به لشكر عدوان مي فرمايد: «چنانچه دين نداريد لااقل آزاده باشيد.» چراكه آزادگي از صفات فطري انسان هاست و انسان نمي تواند آن را فراموش كند هر چند خود را به فراموشي بزند. اما آنان كه حبّ دنيا چشم عقلشان را بسته، در خواب نيستند كه بتوان آنها را بيدار كرد بلكه چون خود را به خواب زده اند هيچ كس حتي حجت خدا روي زمين قادر نيست آنها را به عالم بيداري آورد.
اما آنان كه حسيني شدند و به سرچشمه جاويدان خود به تعبير قرآن «مآب» برگشتند، واقعاً نمونه اي شدند از مآب (مديران آينده برتر) كه شيعه به آنها افتخار مي كند و بايد جا در پاي آنان نهد.
- مديريت دانايي محور (Knowledge Base management): در تمامي مراحل عاشورا از خروج امام حسين(ع) از مكه و حركت با اهل بيت به سمت عراق و سپس توقف در صحراي نينوا. تاريخ گواه آن است كه تمامي گفته ها، كردار و برخوردهاي امام(ع) همه برخاسته از دانايي و خرد و فرزانگي (wisdom) ايشان بوده و در حساس ترين و سخت ترين لحظات نيز به دور از تعصب و مسائل شخصي و مصلحت انديشي فردي بوده است.
- آينده نگري: امام با چشم بصيرت و لطف الهي آينده را چنان شفاف و دقيق مي بيند و به آن سمت حركت مي كند كه گويي آينده و حال در نظر ايشان يكسان است و اين نكته بسيار مهم در مديريت است كه در قرآن و روايات اسلامي هم بدان تأكيد فراون شده؛ به طوري كه مبحث «آينده پژوهي در قرآن»، موضوع بسيار جالب و پندآموزي است كه محققان مديريت اسلامي در سال هاي اخير به آن پرداخته اند.
- مديريت منابع انساني (HRM: Human Resource Management): امروزه سرمايه اصلي مؤسسات و مجموعه ها را نيروي انساني آن سازمان تشكيل مي دهد كه از آن به «سرمايه هاي نامشهود» تعبير مي شود كه در كشورهاي پيشرفته تا 80 درصد سرمايه يك سازمان را به اين موضوع منتسب مي دانند.
حال با نگاهي اجمالي به رخداد عاشورا مي بينيم كه اين مديريت در تمامي صحنه هاي عاشورا اعم از مديريت بر خانواده، مديريت نظامي و مديريت روابط عمومي به زيبايي جلوه گر شده است كه در ذيل به مثال هايي در اين راستا پرداخته مي شود:
- تكيه بر استعدادها و توانايي هاي افراد و عوامل موفقيت بحراني اشخاص (CSF: Critical Success Factor)
- انتخاب بهترين افراد افراد از لحاظ سخنوري و برخورد مؤثر و قاطع در كسوت روابط عمومي لشكر
- ساماندهي مناسب و چيدمان شايسته لشكر و انتخاب ميمنه و ميسره و قلب لشكر و...
- جانشين پروري مديران و فرماندهان
- مديريت اقتضائي (contingency management)
در كنار موارد فوق و لحاظ شايستگي هاي فردي، امام با وجود سختي ها و مشقّات فراوان از هر فرصتي براي توانمندسازي و بهسازي منابع انساني استفاده كرده اند (HRE). اين عنصري است كه متأسفانه در مؤسسات و مراكز ما به آن كمتر پرداخته مي شود و حال آنكه آموزش به گفته مولانا جلال الدين رومي، به منزله شمعي است كه راه را از چاه باز مي شناساند و ثمره اش حركت توأم با آگاهي و توانايي است، چرا كه امروزه دانايي قدرت است.
- مديريت تحول (change management): امام در فضاي مسموم ايجاد شده دستگاه امويان با خلافت و دقت، چنان فضاي گفتمان (discourse) زيبايي ايجاد مي كند كه در آن گفت وگوها (Dialogs) شكل مي گيرند. گفت و گوهايي كه «حربن رياحي» را چنان منقلب و متغير مي كند كه در برابر يك تحول اساسي قرار مي گيرد و زيباتر آنكه امام چقدر مدبرانه ايشان را با آغوش باز استقبال مي كنند: «انت الحرّ كما سمتك امّك و انت الحرّ في الدنيا و الآخرة.»
- مديريت زمان (Time managemetn): امام با لحاظ اولويت ها از لحاظ ضرورت و فوريت، برنامه ريزي دقيقي مي كند؛ به طوري كه تمامي آنچه مي بايست صورت پذيرد در وقت مناسب و به بهترين نحو ادا مي شود، كه اين مسأله در اداي نماز ظهر ايشان تجلي شگرفي به خود مي گيرد؛ چرا كه «ولذكر الله اكبر» و اين همان چيزي است كه در جمله اي از شاگرد مكتب ايشان، شهيد محمدعلي رجائي نيز جلوه گر مي شود: «به نماز نگوييد كار دارم، به كار بگوييد وقت نماز است.»
- مديريت بر دل ها: نواي گرم و ملكوتي حضرت از يك طرف، سيماي نوراني ايشان و از مه مهمتر علم به مقام ايشان نزد خداوند متعال چنان آتش محبتي در نهاد اين 72 پروانه عاشق ايجاد مي كند كه هر آن آرزوي آن را داشته باشند كه در عوض يك جان صد جان مي داشتند و به پاي مولايشان مي ريختند و اين شور عاشقي طفل صغير و شيخ كبير نمي شناسد. از علي اصغر(ع) شش ماهه كه با نواي بي نوايي به ميدان آمده تا حبيب ن مظاهر كه محاسنش با خون مباركش خضاب مي گردد و برافروخته و شادمان به لقاي پروردگار خود مي شتابد.
امروزه كتاب «مديريت عشق و عاطفه» نوشته رابرت كودي را مي خوانيم و لذت مي بريم، غافل از اينكه زيباترين معناي مديريت عشق و عاطفه را در موضع گيري حضرت زينب(س) در برابر دستگاه يزيديان يم بينيم، آنچا كه در برابر طعنه و ملامت هاي آن حيوانات انسان نما با قلبي سرشار از مهر و عطوفت مي فرمايند: ما رأيت الا جميلا(به جز از زيباي يچيزي نديدم).
- مديريت بحران و فاجعه (crisis & disaster management): امام حسين(ع) در مواجهه با از بحران پيش آمده، با مديريت صحيح و كارآمد خود نه تنها اجازه نداد هيچ تهديدي متوجه اسلام عزيز شود، بلكه با درايت چنان فرصت هاي بديعي مي آفرينند كه استحكام هر چه بيشتر نهال اسلام را باعث مي شود(تبديل تهديد به فرصت).
شيرزن كربلا حضرت زينب(س) نيز آنگاه كه با فاجعه عظيم به آتش كشيدن خيمه ها و حمله به حريم رسول الله(ص) مواجه مي شود آن چنان ماهرانه و مدبرانه عمل مي كند كه بسيار خوب بر اوضاع مسلط شده و شرايط را به وضع عادي برمي گرداند تا حال دنياي امروز به انصاف قضاوت كند كه كدامين مدير بحران و فاجعه پس از پرپر شدن 72 تن از همراهانش و ديدن آن همه سختي و مشقت مي تواند تدبير امور كند و نگذارد فاجعه به معضل جبران نشدني اي بدل شود. در جلسات و كتب ما صرفاً به دلاوري و وفاداري حضرت زينب(س) اشاره شده و حال آنكه ايشان عالمه اي شريف و محدثه اي بزرگ بوده اند كه قطعاً بررسي سير زندگي علمي ايشان درس هاي عميقي فراروي مسلمين و مخصوصاً بانوان مسلمان خواهد گشود.
- تغيير در پارادايم ها: همواره در زندگي ما انسان ها پيش فرض هايي غلط سايه افكنده كه متأسفانه در افراد با اعتماد به نفس پايين مانع از نيل به موفقيت مي شود. انقلاب جهاني عاشورا نقطه عطفي است براي تغيير اين الگوها كه در زير به چند مورد از آنها اشاره مي شود:
- خواهي نشوي رسوا همرنگ جماعت باش: تاريخ پر است از شواهدي كه نشان مي دهد افراد بزرگ منشأ و اثر كساني بوده اند كه نخواستند خود را با جماعت عوام هماهنگ و همرنگ كنند و بهتر بودن را به راحت بودن ترجيح دادند. آنان مي دانستند كه همواره رأي اكثريت دليل بر حقانيت نيست و به اين نكته واقف بودند كه براي تغيير هر پارادايم لاجرم سه مرحله را بايد سپري كنند:
1. ب چالش كشيدن مرفهين پي درد.
2. موضع گيري شديد منفعت طلبان.
3. تسليم مرفهين و منفعت طلبان و عوام در برابر پارادايم جديد.
با يك گل بهار نمي آيد: گل وجود حضرت اباعبدالله و تأثير خارق العاده ايشان در جهان مبين اين واقعيت است كه يك شخصيت عظيم مي تواند دنيايي را به چالش بكشد و آفرينشي نو ايجاد كند و استمرار اين انقلاب عظيم را در فرزند برومند ايشان امام خميني(ره) مشاهده مي كنيم.
- عيسي(ع) به دين خود، موسي(ع) به دين خود: بي تفاوتي در برابر اعمال ديگران سهم مهلكي براي جوامع بوده و هست. اينكه حضرت امام حسين(ع) خود را در معرض شهادت قرار مي دهد مبين اين مدعاست كه ما در برابر آگاهي ها و بينش ساير مردم هم وظيفه داريم و به تعبير ديگر همگي به سان مسافران يك كشتي هستيم كه سرنوشت ما به هم گره خورده است.
- دين از سياست جداست: نگرش تحليلي به واقعه عاشورا از ابتدا تا انتها و پس از آن سفر به شام و مسائل دربار يزيد و... همگي دال بر اين مسأله است كه ديانت عين سياست است و كساني كه دين و سياست را از هم جدا مي دانند ساده لوحاني هستند كه نه دين را شناخته اند و نه سياست را، يا كساني كه مغرضانه دم از آن مي زنند.
و بحث خود را با فرمايش مقام معظم رهبري به اتمام مي رسانيم: «اگر همه ما عاشورايي باشيم ظهور ولي مطلق حق، فراهم خواهد شد.»

الگو سازي مناسب
 

- مبارزه هميشگي با ستم پيشگامان و جائران زمان: امام حسين (ع) در مساله بيعت مي فرمايند: «مثلي لايبايع مثله»؛ يعني «همانند هاي من با همانندهاي يزيد بيعت نخواهند کرد» و صلح با طاغوت زمان را براي هميشه مطرود و مردود اعلام کردند.
- رعايت موازين واصول اخلاقي درهمه حال و همه جا: امام حسين (ع) حتي به شخصي از دشمن که تشنه است. شخصا آب مي دهد و در تمامي مراحل ذره اي از مرز اخلاق فراتر نمي رود.
- شفاف سازي مديريت با نيروها
- انعطاف پذيري سازنده در برخورد با نيروهاي خودي و غير خودي
- اول خود سپس ديگران؛ اولين جواني از بني هاشم که به مواجهه دشمن مي رود. فرزند رشيد ايشان، حضرت علي اکبر (ع) است.
- ايجاد تفکر سيستمي به جاي تفکر مقطعي (لحاظ کل مقتضيات زمان و پذيرفتن مسائل ايجاد شده)
- ايجاد يک شعار مشترک جهاني براي تمامي مستعضعفين و آزادگان عالم: «هيهات منا الذله».
- اطاعت از رهبري در همه حال: نحوه برخورد حضرت ابوالفضل العباس(ع) به عنوان مدير و رهبر بوده و هميشه حضرت را با لفظ «سيد و مولا» خطاب مي کرده اند و هميشه و در همه حال تابع محض ولايت بوده اند.
منبع: آيه شماره دي ماه 89



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط