سايه اشغال
نويسنده: محسن پاک آيين
اهداف مشکوک آمريکا، مانع اصلي برقراري صلح در افغانستان
افغانستان عضو مهم جامعه جهاني است و شرايط داخلي آن تأثير عميقي بر امنيت و ثبات مي گذارد با چنين نگاهي هر گامي که در جهت ثبات و امنيت در افغانستان برداشته شده، نه تنها يک پيشرفت براي دولت و مردم افغانستان محسوب شده بلکه حرکتي در جهت صلح و امنيت منطقه اي و جهاني است و جمهوري اسلامي ايران که همواره از ناامني و بي ثباتي در افغانستان در رنج بوده و متضرر شده است هر تحول مثبتي در اين راه را پيشرفتي براي امنيت منطقه اي و امنيت ملي خود تلقي مي کند. اما قرائن نشان مي دهد که رشد فزاينده ناامني، خشونت و از دست رفتن جان انسان هاي بيگناه، ايجاد امنيت در افغانستان بلکه در منطقه را در معرض خطر قرار داده است. درواقع حضور ده ساله نيروهاي عضو پيمان آتلانتيک شمالي (ناتو) به رهبري آمريکا نتيجه اي جز افزايش وخامت اوضاع امنيتي در افغانستان نداشته و اين موضوع تا حدي شفاف است که شعارهاي غربي نظير گذار اجتماعي افغانستان از مرحله قبيله اي به مرحله دموکراتيک براي جامعه جهاني و مردم افغانستان قابل پذيرش نيست. رشد و نهادينه شدن تروريسم، افزايش توليد و قاچاق مواد مخدر، فزوني جرائم سازمان يافته، کشتار وسيع غيرنظاميان، تخريب شهرها و روستاها و تداوم حضور طالبان در نقاط حساس افغانستان از جمله تهديدات امنيتي جدي براي منطقه و جهان محسوب مي شوند.
پرسش مهم در اينجا اين است که آمريکا در طول قريب به يک دهه حضور همه جانبه در افغانستان به کدام يک از اهداف اوليه خود از جمله ريشه کني تروريسم، محدوديت توليد و قاچاق مواد مخدر و تضعيف طالبان نائل شده است؟ با آنکه ده ها کشور عضو و هم پيمان ناتو، نيروي نظامي خود را در اختيار آمريکا قرار داده اند، اين کشور به عنوان مدير بحران چه اقدام مثبت امنيتي انجام داده که اينک درصدد حضور نظامي طولاني در افغانستان است. سال 2010 از سوي گروه هاي مدافع حقوق بشر، مرگبارترين سال در افغانستان نام گرفت. سال 2011 نيز با تلفات پر شمار غيرنظاميان آغاز شد و ادامه يافت. طي ماه هاي اخير بيش از صد نيروي نظامي ناتو و قريب به 200 نفر غيرنظامي در حوادث خشونت بار افغانستان کشته شده اند. بر اين اساس چه کشور يا نهاد بين المللي پاسخگوي تبعات و خسارات جاني و مالي ناشي از حضور ناتو و آمريکا در افغانستان است؟! اخيراً رنگين دادفر اسپنتا، مشاور امنيت ملي افغانستان تحت فشار کاخ سفيد در رأس يک هيأت ديپلماتيک عازم آمريکا شد تا مذاکرات دو روزه اي را در مورد پيمان استراژيک ميان آمريکا و افغانستان انجام دهد. اين سفر در حالي انجام شد که جدي شدن امضاي اين پيمان مي تواند موفقيت هاي کسب شده توسط دولت آقاي کرزاي را به دلايل زير تحت تأثير قرار دهد:
1- ايجاد پايگاه هاي نظامي خارجي با جهت گيري کلي دولت افغانستان و جامعه جهاني در مسير تمرکز بر راه حل هاي صلح آميز مغايرت دارد.
2- امضاي اين پيمان و رشد نظامي گري در افغانستان، موجب رشد و پايداري افراط گرايي در منطقه شده و طالبان را براي سربازگيري به خصوص از ميان نوجوانان و تبديل آنها به بمب هاي انساني افزايش مي دهد.
3- ايجاد پايگاه هاي نظامي خارجي در افغانستان خطر افراط گرايي که اولويت اول افغانستان و کشورهاي منطقه بوده را تغيير داده و تهديدات امنيتي جديدي را ايجاد
مي کند که اين امر موجب به حاشيه رفتن مبارزه با تروريسم براي کشورهاي منطقه خواهد شد.
4- به دليل تهديدات جدي امنيتي اين پيمان براي منطقه و همسايگان افغانستان، رقابت هاي امنيتي ميان کشورهاي قدرتمند از جمله روسيه و چين با آمريکا تشديد شده و پاکستان و طالبان نيز دليلي براي پيوستن به روند صلح در افغانستان نمي بينند و همه اين تحولات، استقرار صلح و ثبات در منطقه را با تهديد جدي مواجه مي سازد. جمهوري اسلامي ايران و بسياري از کشورهاي جهان معتقدند که رويکرد منطقه اي و بومي مي تواند براي ايجاد امنيت و ثبات در افغانستان يک رويکرد و راهکار اصلي باشد. در اين ارتباط اخيراً تقويت ارتباطات منطقه اي از جمله نشست سه جانبه رؤساي جمهور ايران، افغانستان و پاکستان مورد توجه قرار گفته است. شواهد نشان مي دهد که دولت افغانستان از ارتکاي صرف به کمک هاي ناتو و آمريکا براي تقويت ثبات افغانستان دلسرد شده و استفاده از ظرفيت هاي منطقه اي را مورد استقبال قرار داده است. دولت غيرنظامي پاکستان نيز با نگاه تجديد نظرجويانه نسبت به سياست خارجي دهه اخير ترجيح مي دهد براي تقويت جايگاه منطقه اي خود ارتباط خود را با افغانستان را ترميم کند. به اين دلايل هر دو کشور رويکرد مثبتي نسبت به تلاش هاي ايران براي استفاده از ظرفيت هاي همسايگان افغانستان براي برقراري ثبات و آرامش در اين کشور نشان
داده اند. طبيعي است اين اقدام منجر به کاهش نظامي گري در منطقه و کمرنگ شدن تهديدات امنيتي کشورهاي فرامنطقه اي خواهد شد. در اين مسير تلاش آلمان براي برگزاري کنفرانس بن دوم در ماه دسامبر براي مشارکت در فرايند صلح افغانستان نيز قابل توجه است. اگر چه به نظر مي رسد که تحرکات آمريکا براي طولاني تر کردن حضور خود در افغانستان به خصوص سفر اخير اسپنتا به واشنگتن و صحبت پيرامون امضاي سند امنيتي واشنگتن و کابل با اهداف نشست آلمان و جامعه جهاني مغايرت دارد. به نظر مي رسد آمريکا با استفاده ابزاري از افغانستان براي تحقق اهداف فراافغاني خود در منطقه دستاوردهاي احتمالي نشست بن دوم را در هاله اي از ابهام قرار داده است. اصرار واشنگتن بر اينکه اين پيمان پيش از کنفرانس بن دوم امضا شود، اين گونه القا کرده که نشست بن بيش از آنکه به دنبال حل مشکلات افغانستان باشد، در پي تأ
مين نظر آمريکا براي حضور طولاني در افغانستان است. کشورهاي منطقه که نگران تهديدات امنيتي آمريکا پس از امضاي پيمان استراتژيک با افغانستان هستند نيز با سوءظن نسبت به اهداف و انگيزه هاي بانيان نشست بن نگاه مي کنند. طبيعي است جمهوري اسلامي ايران که از هر اقدامي براي استقرار صلح و آرامش در افغانستان استقبال مي کند، تا زماني که اهداف واقعي نشست بن روشن نشود، نمي تواند در مورد شرکت کردن يا نکردن در اين نشست اظهار نظر کند.
منبع: همشهري ديپلماتيک شماره 50