قطعه ایي از قتلگاه كربلا

«ش» يعني شيميايي شد دلم «م» يعني از محبت غافلم «ر» يعني رو كنم در كوي يار همچو ايوب از خدا خواهم قرار گرچه يك چله بدم در جبهه ها الفتي دارم از آن حال و هوا...
شنبه، 16 ارديبهشت 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
قطعه ایي از قتلگاه كربلا

قطعه ایي از قتلگاه كربلا
قطعه ایي از قتلگاه كربلا


 

نویسنده: صالح افشار تو یسر کانی




 

طعم خردل
«ش» يعني شيميايي شد دلم
«م» يعني از محبت غافلم

«ر» يعني رو كنم در كوي يار
همچو ايوب از خدا خواهم قرار

گرچه يك چله بدم در جبهه ها
الفتي دارم از آن حال و هوا...

بار ديگر يادم آمد از كرم
از محمد از رضا همسنگرم

او كه تا اوج فلك پرواز كرد
شعله زد ققنوس شد اعجاز كرد

گفت معناي شرف يعني حسين(ع)
از طريق هدهد بدر و حنين

سينه ام از طعم خردل داغ شد
بوي گسي تلخي خُُناق شد

بازخواهم گفت «خمامي» كه بود
كه ز طعم تند گازي شد كبود

ناي او از ناي دشمن جان ببرد
گرچه او از زخم ريه جان سپرد

خيبر و والفجر و گوگرد سپيد
ريه و اعصاب و چشمان شهيد

موج او موج هوا را مي گُسست
سرفه اش آيينه ها را مي شكست

گاه چون آتشفشاني شعله خيز
از شقايق سينه اش داغ و مريض

عاقبت آزاده و ممتاز رفت
چون كبوتر پر زنان پرواز رفت

حماسه چزابه
تنگ چزابه حماسه ي رزم هاست
عاشقان را آسمان بزم هاست

جاي جاي تنگه اش از بسمل است
هفت وادي طلب را كامل است

نيستان ناله عشاق راه
كاشف القطاء را پناه
شرح چزابه نيارم گفت راست
مثنوي در مثنوي بي كم و كاست

خاك پاي آن پر از گلبوسه است
گرچه از زخم ستم تلواسه است

قدسيان اينجا غزلخوان مي شوند
حيرت افزاي شهيدان مي شوند

باز مي گويي كه چزابه كجاست؟!
قطعه اي از قتلگاه كربلاست...

ن
كربلاي پنج و نون غرقه خون
قصه نون و القلم ما يسطرون

دارم از عشقي دوئيجي مي شوم
«حاج اميني» بسيجي مي شوم

همنوا با جرأت رزمندگان
در شلمچه كربلاي بي نشان

هفت نوني طي نمودن در خطر
«هندلي» با همدلي ها همسفر

هفت شهر عشق را اينجا ببين
هفت نوني طي نمودن تا يقين

«نعل اسبي ها» و معبرهاي هور
بوالعجب طوريست طور نوظهور

نعل اسبي ها و آتش زير آب
مين خورشيدي و مازوت مذاب

نعل اسبي ها خطر والعاديات
از يسار و از يمين نقل و نبات

سنگري جز جوشن جان ها نبود
تير و تركش سينه ها را مي گشود

هر طرف خيزي خطر در پيش رو
حجم آتش پاتك دشمن نگو

ناگهان خمپاره اي آمد سياه
ساعت ده از قفاي جان پناه

رفت آن همرزم من تا عرش رب
ذكر حق بر جان لبخندي به لب

رفت و تنها عكس خود را جا گذاشت
مين خورشيدي به راه ما نكاشت

باز هم بيت المقدس ياد يار
خوشه اي از يمين و از يسار

آتش از بالا زمين پر التهاب
موج خون مي جوشد از كارون آب

بنگريد اينجا گذرگاه دل است
لاله هايش يادگار بسمل است

گوئيا اينجا زمين كربلاست
يا كه ميقات شهيدان خداست

شرق خرمشهر و آتش بي امان
خشم بعثي هاي دون از هر كران
راندن آنها نه كاري بود خررد
بايد آنها را به گورستان سپرد

اين شنيدم از دليري نامور
در صف رزمندگان پايور

گشت جانش از مي حيدر جلي
چونكه جانباز است بهرام علي

اي دودانگه لشگري را ياد كن
از چوپوقلو زمزمه فرياد كن

او كه نادر بود نادر تاز رفت
بر تجاوز گر شبيخون ساز رفت

گفتي آن پير خرد شصت ساله بود
گه خروشان گه خدا را مي ستود

از شرار سينه اش گل مي دميد
تا كه آخر شد به راه حق شهيد

ذكر او اين بود ذكر با يزيد
اله اله عاشقي مات سعيد

طرح استانچ (1) داد شيطان بزرگ
كرد ما را در صنايع بس سترگ

تا كه با ايمان و علم و فن رزم
عزم خود را بيشتر داريم جزم

نيز طرح رزم احدي الحسنيين
نصرت بالرعب (2) فرمان حنين

عزم ما را برفزودي اتحاد
رعب و وحشت در دل دشمن فتاد

هر يكي مان صد و جان بر كف شديم
رستم و روئين تن عرف شديم

در يتيم خليج فارس خارك
خارك يعني سرزمين عشق و جان
منشا خير و حيات جاودان

دست و بازوي تن ايران زمين
بر خليج فارس فخر است و نگين

خوشترين وصف اش همان دُر يتيم
خاك پاكش بهتر از هر زر و سيم

ار جلوخاني مگو مجروح شد
خارك با خون رگش مفتوح شد

يك طرف قطع نخاعي شد علي
رفت روي مين دگر در مندلي

شرح كن تاريخ و راز جنگ را
اقتدار و پايه ي فرهنگ را
جنگ هرگز قابل تعبير نيست
لحظه هايش قابل تصوير نيست

بوي جوي موليان آمد خوشم
بسكه از بوي شهيدان بي هُشم

صالح طبعم اگر خاموش شد
از شراب معرفت مدهوش شد

پي نوشت ها :
 

1-طرح استانچ:عدم فروش تجهيزات نظامي به ايران از جانب كليه كشورهاي جهان.
2-طرح نصرت بالرعب:ما از راه ترسي كه خدا در دل دشمنان افكند پيروز شديم تاريخ اسلام دكتر صادق آيينه وند صفحه 91.
 

منبع : افشار تو یسر کانی .صالح / معبر اسمان / انتشارات ایران سبز جاپ دوم / تهران 1388



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.