جادوي جعبه جادويي....
حدود 85 سال پيش كه تلويزيون به دنيا آمد و حدود بيش از نيم قرن پيش كه به ايران پا گذاشت شايد هيچ كس باور نميكرد كه اين رسانه با سرعتي خارقالعاده هم تكامل و هم گسترش پيدا كند و بسياري از مرزهاي فرهنگي و جغرافيايي را در نوردد، نخستين فرستنده تلويزيون ايران در ساعت 5 بعدازظهر جمعه 11 مهر ماه سال 1337، اولين برنامه خود را پخش کرد.
اين فرستنده که «تلويزيون ايران» ناميده ميشد در ابتدا هر روز، از ساعت 18 تا ساعت 22 برنامه داشت. تلويزيون ايران در ابتدا به صورت کاملاً خصوصي اداره و هزينههاي آن از آگهيهاي تبليغاتي تأمين ميشد....
جعبه كوچك جادويي كم كم چنان رواج يافت كه ميهمان هميشگي بيشتر خانهها و خانوادهها شد و امروزه با تكنولوژي باور نكردني با وضوحي خيرهكننده و انواع برنامههاي تفريحي، سرگرمكننده و آموزشي راهي از آسمان هم پيدا كرده است، شبكههاي ماهوارهاي عددهاي چهار رقمي يافتهاند چندان كه نگاه فهرست وار به آنها هم در يكي، دوساعت امكانپذير نيست.
از زماني كه تلويزيون جز جدا ناپذير خانهها شد بحث پيرامون ميزان تاثير اين اختراع بشري بر روي انسانها و جامعهها آغاز شد وشايد اغراق نباشد كه بگوييم تلويزيون راه بشر را ديگرگونه كرد ودر رشد و توسعه جوامع مختلف و همچنين سرعت و گستره پيشرفتها اثرات عظيمي از خود بجاي گذاشت. امروز صدا و تصوير كوچكترين و بزرگترين تحولات و رويدادها با سرعتي فراتر از سرعت نور در جهان منتشر ميشود وميلياردها انسان در كسري از ساعت و دقيقه در جريان آخرين اخبار و هنرنماييها و خوبيها و بديها قرار ميگيرند و ذهنيتي دهكدهوار بر جهان استيلا يافته است.
در ايران خودمان تلويزيون و تاثيرات خوب و بدش همگاني شده است چنانكه بارها جادو كرده است و جادو ميكند وگاهي انسان در برابرش به انفعال كشيده ميشود.چرا راه دور برويم؟ در همين ايام تعطيلات نوروز همه ساله يكي از اشتغالهاي مهم خانوادهها علي رغم انبوه ديد و باز ديدها و ميهمانيها تماشاي تلويزيون است و گاهي كه برنامهاي گل ميكند تا تحت تاثير قرار دادن همه ايام تعطيل نزد خانوادهها پيش ميرود و نقل اكثر محافل خانوادگي و اداري هم ميشود. بر همين اساس اگر ميزان اين تاثير عظيم شناخته شود و جرات و جسارت و تعهد ارتقاء سطح فرهنگي و دانايي مردم وجود داشته باشد همانا تلويزيون خواهد توانست از كليشهها عبور كند و گامهاي بزرگ عملي براي پيشرفتهاي اجتماعي بردارد.
يك تلويزيون دانا و توانا وآينده نگر ميتواند از درون خانهها برغناي فرهنگ ملي و سطح اخلاق جامعه و ميزان مسئوليتشناسي همه ايرانيان بيفزايد. در اين زمينه پايگاه آموزش نوين مينويسد: تلويزيون ميتواند در زندگي مدرن امروزي بسيار سودمند يا زيانبخش باشد. در واقع ما با رسانهاي سروکار داريم که بسياري از مردم بيشتر اوقات خود را صرف تماشاي آن ميکنند، آن را دوست دارند و به آن اعتماد ميکنند. اين رسانه به دليل قابليتهاي تکنولوژيک ميتواند برنامههايي با محتواي مشابه زندگي ارائه و جذابيت و مفهومش را با استفاده از انواع تکنيکهاي توليدي تشديد کند. اين رسانه نه فقط ميتواند آگاه کند، بياموزد، ترغيب کند و احساس را برانگيزد بلکه ميتواند آسيب برساند و گمراه کند.
کارتونها و برنامههاي پربيننده بيشتر حاوي خشونت زباني و بدني است و برخي آگهيهاي تجاري مصرفگرايي نابهجا و بيهودهاي را تشويق ميکنند. اين رسانه تجاربي را به بينندگان ارائه ميکند تا لذت ببرند و اين کار را موثرتر و بهتر از ديگر رسانههاي ارتباطي (راديو، روزنامه، کتاب، مجله، رايانه و فيلم) انجام ميدهد.
تاثيرگذاري بالقوه تلويزيون در مقايسه با رسانههاي ديگر برجستهتر است و معمولا از آن بيش از ديگر رسانهها استفاده ميشود. چنين ويژگيهايي تلويزيون را براي همه بخصوص کودکان رسانهاي مهم ميسازد و از اين نظر ميتوان کودکان را مخاطبان خاص تلويزيون قلمداد کرد.خانم سيده فريبا مصطفوي هم در اين زمينه به تحقيق پرداخته است و در پايان نامهاش مينويسد: تأثيرات رسانههاي جمعي را ميتوان از جنبههاي گوناگون مورد بررسي قرار داد از جمله در مسائل اخلاقي تاثيرآن بر خشونت و مسائل جنسي، در مسائل خانوادگي و دنياي كودكان.
عدهاي معتقدند كه، اعمال خشونتآميز در جوامع صنعتي و شهري امروز بيشتر از جوامع قبلي است، و وسايل ارتباط جمعي را مسئول آن ميشمارند.
اما با مطالعه تاريخ و رفتارهاي انسان در جوامع قبلي، بايد اذعان كرد كه جرايم جوانان در دنياي جديد افزايش يافته است و تاريخ مراحلي اين چنين را نيز پشت سر گذاشته است.
اثراتي كه برنامههاي خشونتآميز دارند عبارتند از: اثر آني مثل دلواپسي، بيخوابي، رضايت يا عدمرضايت يا هر نوع ناراحتي. اثر مستقيم بر رفتار مثلاً تمايل به تقليد.
كودكان هم براي تماشاي تلويزيون دلايل و نظراتي دارند كه عبارتند از: تماشاي تلويزيون براي سرگرمي، گذران وقت يا از روي عادت، تماشاي تلويزيون با هدف يادگيري، براي فرار از مشكلات، به منظور برانگيختگي، براي كسب آرامش و...
پايگاه مجازي آويني از زاويهاي ديگر به موضوع نگاه ميكند و در بخشي از يك مطلب بلند مينويسد: انسانها داستان را دوست دارند. ما دوست داريم كه داستان بشنويم و داستان تعريف كنيم و اين امري طبيعي و عادي است، اما اختراع تلويزيون موجب شده است كه صرفا عدهاي خاص داستانها را ميگويند. فقط آنهايي كه به تكنولوژي و رسانه تلويزيون و توليد و پخش آن دسترسي دارند، ميتوانند داستان بگويند. به نظر ميرسد كه واگذار كردن اين عرصه مهم از زندگي جمعي به يك گروه كوچك، اثري قابل توجه در روابط انساني ما و تغيير آن داشته باشد. نشستن و به داستانگويي مادربزرگ گوش كردن،كاملا متفاوت از پاي تلويزيون نشستن و داستان سرايي يك غريبه را گوش دادن است و ما بايد به اين تفاوت اساسي عميقا توجه كنيم. اين كه مادربزرگ را ساكت كنيم و به جاي آن تلويزيون را روشن كنيم يا در حقيقت، آن فعاليت مبتني بر خانواده قديمي را متوقف كنيم و به جاي آن يك نهاد دور از دسترسي و غير شخصي را قرار دهيم، چه معنايي دارد؟!
برخي شايد اين سوال را داشته باشند كه آيا اثر تلويزيون بر همه جوامع يكسان است يا بر هر جامعهاي آثاري خاص دارد. البته به نظر ميرسد كه برخي از آثار تلويزيون جهاني است؛ مثلا مصرف فيزيولوژيك تصاوير، حال آنكه برخي ديگر از آثار آن احتمالا بيشتر به فرهنگهاي خاص جوامع بر ميگردد ؛ مثلا نوع برداشت افراد از تصاوير. در مرحله اوليه، برنامهسازان چندان ماهر نبودند و اهداف و خواستهاي آنها و تامينكنندگان مالي برنامهها، به خوبي در تصاوير مشهود بود و محصول كار آنها، علاوه بر سياه و سفيد بودن، محدود به چيزهايي بود كه بتوان با 2 عدد دوربين آنها را ضبط كرد. بنابراين، بيشتر برنامهسازان برنامههايي كه ويرايش و جلوههاي ويژه اندكي داشت، ارائه ميكردند. مردم ناگهان به تلويزيون روي آوردند، چرا كه يك نوآوري بود، اما هنگامي كه تازگي اين پديده جديد از ميان رفت، تبليغاتگران و برنامهسازان متبحرتر شدند و ابزارهاي خود را متوجه مخاطبان مشخص و تعريف شده كردند. اين مخاطبان را ميتوانستند از ميان يك فرهنگ خاص يا مانند برنامههاي تلويزيون آمريكا، بر اساس يك محدوده سني تفكيك شده مشخص يا از ميان فرهنگهاي گوناگون انتخاب كنند. در اين صورت، تبليغات محلي خود را مطابق ذائقه بومي شكل ميدهند. اخيرا توليدكنندگان مشغول به شبيه سازي برنامههاي تلويزيوني با يك دو قلوي محلي هستند. در اين روش، يا برنامهها و تبليغات بازرگاني خود را به زبان محلي پخش ميكنند يا لباسها و سنتهاي محلي رفتاري و پوششي مختلف را به جهان رويايي تلويزيون وارد ميكنند.
در يك بررسي نزديكتر و دقيقتر نيز ما شاهد آن خواهيم بود كه برنامههاي تلويزيون يك سري آثار احتمالا جهاني و يك سري آثار وابسته به فرهنگهاي خاص دارد. بياييد نگاه دقيقتري به اين آثار وابسته به فرهنگهاي خاص داشته باشيم.
ميزان و نوع تاثير تلويزيون بر جامعه از مباحث مهمي است كه گاهي ابعاد ويژهاي به خود ميگيرد پايگاه مجازي اداره كل آموزش و پژوهش سيما در اينباره به نكته مهمي اشاره ميكند و مينويسد:
کارکرد مهم رسانه، تاثير گذاري اجتماعي است و اصولا رسانهها به همين منظور متولد شده وتوسعه مييابند. اين تاثيرگذاري در همه زمينههاي اجتماعي، سياسي، اقتصادي، اعتقادي ومذهبي رخ ميدهد.اگر برنامههاي رسانه با پژوهش وتحقيقات توليد شده باشند معمولا به هدف نهايي خود ميرسند و بدون پژوهش بازهم تاثيرگذاري خواهند داشت و اين مسئله اجتنابناپذير است.
مديرکل دفتر آمار، اطلاعات جمعيتي و مهاجرت سازمان ثبت احوال کشور آخرين آمارهاي نامگذاري فرزندان متولد شده کشور را در سال 90 بيان کرد وضمن ارائه اين آمار، تاثير رسانه در حوزه نامگذاري کودکان ايراني را يادآوري کرد. او در ميان اسامي به نام فاطمه، زهرا، ستايش و آيدا به ترتيب بعنوان بيشترين بسامد نامگذاري براي دختران ايراني صحبت کرد.
همانطورکه ملاحظه ميکنيد دونام آخر، از سريالهاي جديد ايراني در سال 90 برگرفته شده است که دررتبههاي سوم و چهارم قراردارند ولي نکته مهمتر اينکه وي در بخش پاياني اضافه کرد که در سال 90 قبل از ماه مبارک رمضان نام آيدا در رتبه 44 قرارداشت که پس از سريال ماه مبارک رمضان سال گذشته به رتبه چهارم از نظر بسامد نامگذاري ارتقا پيدا کرد.سايت آفتاب هم از نگاهي ديگربه تاثير تلويزيون ميپردازد ومي نويسد: با انواع تعريفي که از تلويزيون در همه زبانها آمده است بايد به تعريفي درستي که در زبان فارسي از آن شده است، صحه گذاشت و اعتراف کرد که حقيقتاً تلويزيون يک جعبه جادويي است. جعبه جادويي بودن آن از اين جهت است که کارکردهاي گوناگوني در زمينههاي مختلف اجتماعي، سياسي، اقتصادي، فرهنگي و عقيدتي دارد و همينطور تلويزيون با قدرت خارقالعادهاي در ابعاد مختلف زندگي انساني دارد ميتواند روند زندگي انسانها را نيز ترسيم يا تعريف کند. خيلي از دانشمندان معتقدند که تلويزيون همان قدر که يک حالت سرگرمي را براي بينندگان خودش فراهم ميکند به همان اندازه القاکننده پيامهاي گوناگوني است که در نهايت سبب ميشود تا بيننده را خواسته يا نخواسته مجذوب محتواي پيام خويش سازد. به عبارت ديگر تلويزيون صرفاً يک ابژه سرگرمي نيست بلکه يک هستي مجازي قدرتمند است که امروزه جزء تفکيکناپذير در زندگي مدرن انسانها قرارشده وبر نوع زيست آنها هژموني يافته است. آفتاب در بخش ديگري از مقاله خود كه به قلم يوسف احمدي به رشته تحرير در آمده است مينويسد:
با توجه به ويژگي و پتاسيلي که برنامههاي تلويزيوني دارد و با توجه به روند ارتباط تاملي که با مردم ايجاد ميکند، اين امکان را نيز بدست ميآورد تا تصاوير را بطور گزينشي در اذهان عمومي قالبسازي کند. هويت و جوهره تلويزيون در همين تصوير باز توليد ميشود و اقتدار مييابد.
سلطه و سيطرهاي تصوير در رسانهها به ويژه در تلويزيون جايگاه و موقعيت خاصي بخشيده است که ديگر غير ممکن است خانهاي بدون تلويزيون باشد يا اينکه افراد خانواده وقتي را به تماشاي تلويزيون در طول روز اختصاص ندهند ؛ حتي وجود سليقههاي متفاوت در منزل باعث شده تا براي والدين و کودکان تلويزيونهاي اختصاصي وجود داشته باشد و هر شخصي بدنبال برنامههاي تلويزيوني خودش باشد. با اين حال ميتوان گفت يکي از تغييرات در روابط انساني که ناشي از وجود تلويزيون ميباشد اين است که ديگر اعضاي خانواده وقتي را براي گفت و شنود همديگر باقي نميگذارند و به محض اندک فرصتي به سراغ تلويزيون رفته برنامههاي مورد علاقهاش تماشا ميکند. ديگر از آن دور هم نشستنها که در گذشته با مهر و محبت بزرگترها همراه بود خبري نيست.
در واقع برنامههاي متنوع تلويزيون سبب شده است تا ارتباط انساني که در خانواده حاکم بود، از حالت از چهره به چهره اعضاي خانواده کم رنگتر شود و جايگزين آن يک نوع ارتباط مجازي شود و يا به گفتهاي پژوهشگران ارتباطات جامعه انساني با اين روند کمکم بسوي جامعهاي تماشاگر سوق پيدا ميکند.
در جامعهاي تماشاگر زندگي مردم بيشتر به تماشا ميگذرد و انسانها همراه با رسانههاي ارتباطي فقط مصرف را تبليغ ميکنند که در نهايت انسانها به تدريج به افراد منفعل تبديل ميشوند.
اين نفوذ به حدي است که مردم اوقات فراغت، صرف شام و ناهار يا استراحت روزانه خود را طبق برنامههاي تدوين شده تلويزيون تنظيم ميکنند.( قابل ذکر است بزرگسالان در انگلستان بطور متوسط روزانه 3 ساعت تلويزيون تماشا ميکنند و کودکان دوره ابتدايي در حالي که فقط 980 ساعت در مدرسه حضور دارند 1340 ساعت از وقت خود را به تلويزيون اختصاص ميدهند). (واحد نشريه پژوهش و سنجش،61:1376).
به عقيده برخي از صاحبنظران، تلويزيون به عنوان ابزاري تعيينکننده در واقعيتهاي اجتماعي تلقي ميشود که در موضوعات مختلف و حتي بر حق دانستن يا استمرار بخشيدن به پارهاي از هنجارهاي رايج و تبديل آنها به فرهنگ عمومي ميتواند کارآمدترين وسيله باشد.
بسياري بر اين باورند که تلويزيون وسيله تفريحي بيضرري است اما بسياري از پژوهشگران اثرات منفي آن را انکارناپذير ميدانند.اين سايت در ادامه نتيجه ميگيرد كه:
با مرور يافتههاي پژوهشي مربوط به تاثير تلويزيون به عنوان يکي از وسايل ارتباط جمعي بر شکلگيري، تقويت و انتقال ارزشهاي اخلاقي و ترويج آنها در فرهنگ عمومي ميتوان گفت:
اولا: تلويزيون در زندگي اجتماعي ما، نقش ويژهاي براي خود پيدا کرده است و روزبروز بر اهميت اين وسيله در حيات فرهنگي افزوده ميشود.
ثانيا: تلويزيون و ساير وسايل ارتباط جمعي در ماهيت ابزارهاي مثبتي هستند اما آنچه مهم است نوع استفاده و کاربرد اين وسايل است. يعني تلويزيون به عنوان يکي از موثرترين وسايل ارتباط جمعي از يک سو ميتواند در تقويت هنجارهاي مثبت، بالندگي افکار عمومي، ارتقاي سطح فکري و فرهنگي جامعه و ترويج و تحکيم و تقويت حسنه اجتماعي و تبديل آن به فرهنگ عمومي موثر افتد، و از سوي ديگر به ايستايي فرهنگي و انحطاط فکري جامعه دامن زند.
پيشنهاد نويسنده اين است که اگر خواهان تبديل کردن اخلاق و ارزشهاي اخلاقي به فرهنگ عمومي هستيم، نميتوانيم کارگزاران عوامل عمده اجتماعي شدن و فرهنگپذيري يعني خانواده، مدرسه، گروه همسالان وسايل ارتباط جمعي را ناديده بگيريم.
با پيدايش ماهواره و گسترش انبوه شبكههاي مختلف دامنه تاثيرات تلويزيون باز هم افزايش يافته است، در اين زمينه پروانه دانش در پاياننامه خود آورده است:
تلويزيون ماهوارهاي به عنوان يك وسيله ارتباطي راه دور، در سالهاي اخير درصد قابل توجهي از جوانان و خانوادهها را به خود جلب كرده است. غير بومي بودن برنامههاي ماهوارهاي و تناسب نداشتن آن با فرهنگ جامعه دريافتكننده سبب ايجاد معضلات و نابهنجاريهاي ساختاري در جامعه ميشود.
با توجه به تاثير گذاري وسايل ارتباطي بر هويت اجتماعي و توجه محققان رسانهها به نقش هويتسازي رسانهها، تلويزيون ماهوارهاي به شكل جديد و با قابليت بيشتر ميتواند بر فرآيند شكلگيري يا تغييرپذيري هويت تاثير داشته باشد. بعد خاصي از هويت اجتماعي يعني هويت جنسيتي مسأله اصلي اين تحقيق است كه اثر استفاده از شبكههاي تلويزيوني ماهوارهاي بر آن مورد بررسي قرار گرفته است. به نظر ميرسد كه استفاده از شبكههاي تلويزيوني ماهوارهاي در هويت جنسيتي دختران جوان تاثير دارد.
جامعه آماري اين بررسي دختران دبيرستاني منطقه پنج آموزش و پرورش شهر تهران است. اين تحقيق با استفاده از روش پيمايشي صورت گرفته و براي تجزيه و تحليل دادهها از روشهاي آماري ساده تا پيشرفته استفاده شده است. پس از وارسي دادهها و تجزيه و تحليل آنها مشخص شد كه استفاده از تلويزيونهاي ماهوارهاي بر هويت جنسيتي دختران جوان تاثير دارد. تلويزيونهاي ماهوارهاي از وسايل ارتباطي جديد است كه غيربومي بودن برنامههاي آنها و عدم تناسب آن با فرهنگ جامعه دريافتكننده، سبب ايجاد ناهنجاريهاي اجتماعي ميشود.
اين تحقيق به دنبال بررسي اثر استفاده از شبكههاي تلويزيوني ماهوارهاي بر هويت جنسيتي است. به منظور بررسي اين رابطه از نظريه استفاده و التذاذ و نظريه هويت اجتماعي جنكينز استفاده شده است. اين تحقيق به صورت پيمايشي و با ابزار پرسشنامه در بين دانشآموزان دختر دبيرستانهاي منطقه 5 آموزش و پرورش شهر تهران در سال تحصيلي 85 - 84 انجام شد. روش نمونهگيري خوشهاي بوده است و حجم نمونه 417 نفر ميباشد.نتايج نشان ميدهد كه 58 درصد پاسخگويان در منزل ماهواره داشته و از آن استفاده ميكنند. آزمون فرضيات نشان ميدهد كه بين وجود ماهواره در منزل و هويت جنسيتي رابطه وجود دارد و افراد داراي ماهواره از سازه هويت جنسيتي نمره كمتري دريافت كردهاند كه نشاندهنده تغيير رفتارها و نگرشها به سمت الگوها و گرايشهاي جديد است. بين ميزان استفاده از ماهواره و هويت جنسيتي نيز همين رابطه تاييد ميشود. در مدل تحليل مسير با وارد كردن همه متغيرها، انگيزه استفاده بالاترين نقش را در تبيين متغير وابسته ايفا كرده است و متغيرهاي پايگاه خانواده، ميزان استفاده و نوع رسانه در دسترس نقش كمتري در تبيين داشتهاند.پرواضح است كه تاثير تلويزيون بر همه شئون جامعه تاثيري انكارناپذير است و با رواج استفاده از انواع شبكههاي ماهوارهاي اين تاثيرات دامنه گستردهاي به خود ميگيرد، استفادهاي كه بايد از راه كارشناسانهاش مديريت شود و تلاش شود تا جنبههاي منفي آن كم و تاثيرات مثبت و همهجانبهاش افزايش يابد.
منبع:http://www.ettelaat.com
ارسال توسط کاربر محترم سایت :hasantaleb
اين فرستنده که «تلويزيون ايران» ناميده ميشد در ابتدا هر روز، از ساعت 18 تا ساعت 22 برنامه داشت. تلويزيون ايران در ابتدا به صورت کاملاً خصوصي اداره و هزينههاي آن از آگهيهاي تبليغاتي تأمين ميشد....
جعبه كوچك جادويي كم كم چنان رواج يافت كه ميهمان هميشگي بيشتر خانهها و خانوادهها شد و امروزه با تكنولوژي باور نكردني با وضوحي خيرهكننده و انواع برنامههاي تفريحي، سرگرمكننده و آموزشي راهي از آسمان هم پيدا كرده است، شبكههاي ماهوارهاي عددهاي چهار رقمي يافتهاند چندان كه نگاه فهرست وار به آنها هم در يكي، دوساعت امكانپذير نيست.
از زماني كه تلويزيون جز جدا ناپذير خانهها شد بحث پيرامون ميزان تاثير اين اختراع بشري بر روي انسانها و جامعهها آغاز شد وشايد اغراق نباشد كه بگوييم تلويزيون راه بشر را ديگرگونه كرد ودر رشد و توسعه جوامع مختلف و همچنين سرعت و گستره پيشرفتها اثرات عظيمي از خود بجاي گذاشت. امروز صدا و تصوير كوچكترين و بزرگترين تحولات و رويدادها با سرعتي فراتر از سرعت نور در جهان منتشر ميشود وميلياردها انسان در كسري از ساعت و دقيقه در جريان آخرين اخبار و هنرنماييها و خوبيها و بديها قرار ميگيرند و ذهنيتي دهكدهوار بر جهان استيلا يافته است.
در ايران خودمان تلويزيون و تاثيرات خوب و بدش همگاني شده است چنانكه بارها جادو كرده است و جادو ميكند وگاهي انسان در برابرش به انفعال كشيده ميشود.چرا راه دور برويم؟ در همين ايام تعطيلات نوروز همه ساله يكي از اشتغالهاي مهم خانوادهها علي رغم انبوه ديد و باز ديدها و ميهمانيها تماشاي تلويزيون است و گاهي كه برنامهاي گل ميكند تا تحت تاثير قرار دادن همه ايام تعطيل نزد خانوادهها پيش ميرود و نقل اكثر محافل خانوادگي و اداري هم ميشود. بر همين اساس اگر ميزان اين تاثير عظيم شناخته شود و جرات و جسارت و تعهد ارتقاء سطح فرهنگي و دانايي مردم وجود داشته باشد همانا تلويزيون خواهد توانست از كليشهها عبور كند و گامهاي بزرگ عملي براي پيشرفتهاي اجتماعي بردارد.
يك تلويزيون دانا و توانا وآينده نگر ميتواند از درون خانهها برغناي فرهنگ ملي و سطح اخلاق جامعه و ميزان مسئوليتشناسي همه ايرانيان بيفزايد. در اين زمينه پايگاه آموزش نوين مينويسد: تلويزيون ميتواند در زندگي مدرن امروزي بسيار سودمند يا زيانبخش باشد. در واقع ما با رسانهاي سروکار داريم که بسياري از مردم بيشتر اوقات خود را صرف تماشاي آن ميکنند، آن را دوست دارند و به آن اعتماد ميکنند. اين رسانه به دليل قابليتهاي تکنولوژيک ميتواند برنامههايي با محتواي مشابه زندگي ارائه و جذابيت و مفهومش را با استفاده از انواع تکنيکهاي توليدي تشديد کند. اين رسانه نه فقط ميتواند آگاه کند، بياموزد، ترغيب کند و احساس را برانگيزد بلکه ميتواند آسيب برساند و گمراه کند.
کارتونها و برنامههاي پربيننده بيشتر حاوي خشونت زباني و بدني است و برخي آگهيهاي تجاري مصرفگرايي نابهجا و بيهودهاي را تشويق ميکنند. اين رسانه تجاربي را به بينندگان ارائه ميکند تا لذت ببرند و اين کار را موثرتر و بهتر از ديگر رسانههاي ارتباطي (راديو، روزنامه، کتاب، مجله، رايانه و فيلم) انجام ميدهد.
تاثيرگذاري بالقوه تلويزيون در مقايسه با رسانههاي ديگر برجستهتر است و معمولا از آن بيش از ديگر رسانهها استفاده ميشود. چنين ويژگيهايي تلويزيون را براي همه بخصوص کودکان رسانهاي مهم ميسازد و از اين نظر ميتوان کودکان را مخاطبان خاص تلويزيون قلمداد کرد.خانم سيده فريبا مصطفوي هم در اين زمينه به تحقيق پرداخته است و در پايان نامهاش مينويسد: تأثيرات رسانههاي جمعي را ميتوان از جنبههاي گوناگون مورد بررسي قرار داد از جمله در مسائل اخلاقي تاثيرآن بر خشونت و مسائل جنسي، در مسائل خانوادگي و دنياي كودكان.
عدهاي معتقدند كه، اعمال خشونتآميز در جوامع صنعتي و شهري امروز بيشتر از جوامع قبلي است، و وسايل ارتباط جمعي را مسئول آن ميشمارند.
اما با مطالعه تاريخ و رفتارهاي انسان در جوامع قبلي، بايد اذعان كرد كه جرايم جوانان در دنياي جديد افزايش يافته است و تاريخ مراحلي اين چنين را نيز پشت سر گذاشته است.
اثراتي كه برنامههاي خشونتآميز دارند عبارتند از: اثر آني مثل دلواپسي، بيخوابي، رضايت يا عدمرضايت يا هر نوع ناراحتي. اثر مستقيم بر رفتار مثلاً تمايل به تقليد.
كودكان هم براي تماشاي تلويزيون دلايل و نظراتي دارند كه عبارتند از: تماشاي تلويزيون براي سرگرمي، گذران وقت يا از روي عادت، تماشاي تلويزيون با هدف يادگيري، براي فرار از مشكلات، به منظور برانگيختگي، براي كسب آرامش و...
پايگاه مجازي آويني از زاويهاي ديگر به موضوع نگاه ميكند و در بخشي از يك مطلب بلند مينويسد: انسانها داستان را دوست دارند. ما دوست داريم كه داستان بشنويم و داستان تعريف كنيم و اين امري طبيعي و عادي است، اما اختراع تلويزيون موجب شده است كه صرفا عدهاي خاص داستانها را ميگويند. فقط آنهايي كه به تكنولوژي و رسانه تلويزيون و توليد و پخش آن دسترسي دارند، ميتوانند داستان بگويند. به نظر ميرسد كه واگذار كردن اين عرصه مهم از زندگي جمعي به يك گروه كوچك، اثري قابل توجه در روابط انساني ما و تغيير آن داشته باشد. نشستن و به داستانگويي مادربزرگ گوش كردن،كاملا متفاوت از پاي تلويزيون نشستن و داستان سرايي يك غريبه را گوش دادن است و ما بايد به اين تفاوت اساسي عميقا توجه كنيم. اين كه مادربزرگ را ساكت كنيم و به جاي آن تلويزيون را روشن كنيم يا در حقيقت، آن فعاليت مبتني بر خانواده قديمي را متوقف كنيم و به جاي آن يك نهاد دور از دسترسي و غير شخصي را قرار دهيم، چه معنايي دارد؟!
برخي شايد اين سوال را داشته باشند كه آيا اثر تلويزيون بر همه جوامع يكسان است يا بر هر جامعهاي آثاري خاص دارد. البته به نظر ميرسد كه برخي از آثار تلويزيون جهاني است؛ مثلا مصرف فيزيولوژيك تصاوير، حال آنكه برخي ديگر از آثار آن احتمالا بيشتر به فرهنگهاي خاص جوامع بر ميگردد ؛ مثلا نوع برداشت افراد از تصاوير. در مرحله اوليه، برنامهسازان چندان ماهر نبودند و اهداف و خواستهاي آنها و تامينكنندگان مالي برنامهها، به خوبي در تصاوير مشهود بود و محصول كار آنها، علاوه بر سياه و سفيد بودن، محدود به چيزهايي بود كه بتوان با 2 عدد دوربين آنها را ضبط كرد. بنابراين، بيشتر برنامهسازان برنامههايي كه ويرايش و جلوههاي ويژه اندكي داشت، ارائه ميكردند. مردم ناگهان به تلويزيون روي آوردند، چرا كه يك نوآوري بود، اما هنگامي كه تازگي اين پديده جديد از ميان رفت، تبليغاتگران و برنامهسازان متبحرتر شدند و ابزارهاي خود را متوجه مخاطبان مشخص و تعريف شده كردند. اين مخاطبان را ميتوانستند از ميان يك فرهنگ خاص يا مانند برنامههاي تلويزيون آمريكا، بر اساس يك محدوده سني تفكيك شده مشخص يا از ميان فرهنگهاي گوناگون انتخاب كنند. در اين صورت، تبليغات محلي خود را مطابق ذائقه بومي شكل ميدهند. اخيرا توليدكنندگان مشغول به شبيه سازي برنامههاي تلويزيوني با يك دو قلوي محلي هستند. در اين روش، يا برنامهها و تبليغات بازرگاني خود را به زبان محلي پخش ميكنند يا لباسها و سنتهاي محلي رفتاري و پوششي مختلف را به جهان رويايي تلويزيون وارد ميكنند.
در يك بررسي نزديكتر و دقيقتر نيز ما شاهد آن خواهيم بود كه برنامههاي تلويزيون يك سري آثار احتمالا جهاني و يك سري آثار وابسته به فرهنگهاي خاص دارد. بياييد نگاه دقيقتري به اين آثار وابسته به فرهنگهاي خاص داشته باشيم.
ميزان و نوع تاثير تلويزيون بر جامعه از مباحث مهمي است كه گاهي ابعاد ويژهاي به خود ميگيرد پايگاه مجازي اداره كل آموزش و پژوهش سيما در اينباره به نكته مهمي اشاره ميكند و مينويسد:
کارکرد مهم رسانه، تاثير گذاري اجتماعي است و اصولا رسانهها به همين منظور متولد شده وتوسعه مييابند. اين تاثيرگذاري در همه زمينههاي اجتماعي، سياسي، اقتصادي، اعتقادي ومذهبي رخ ميدهد.اگر برنامههاي رسانه با پژوهش وتحقيقات توليد شده باشند معمولا به هدف نهايي خود ميرسند و بدون پژوهش بازهم تاثيرگذاري خواهند داشت و اين مسئله اجتنابناپذير است.
مديرکل دفتر آمار، اطلاعات جمعيتي و مهاجرت سازمان ثبت احوال کشور آخرين آمارهاي نامگذاري فرزندان متولد شده کشور را در سال 90 بيان کرد وضمن ارائه اين آمار، تاثير رسانه در حوزه نامگذاري کودکان ايراني را يادآوري کرد. او در ميان اسامي به نام فاطمه، زهرا، ستايش و آيدا به ترتيب بعنوان بيشترين بسامد نامگذاري براي دختران ايراني صحبت کرد.
همانطورکه ملاحظه ميکنيد دونام آخر، از سريالهاي جديد ايراني در سال 90 برگرفته شده است که دررتبههاي سوم و چهارم قراردارند ولي نکته مهمتر اينکه وي در بخش پاياني اضافه کرد که در سال 90 قبل از ماه مبارک رمضان نام آيدا در رتبه 44 قرارداشت که پس از سريال ماه مبارک رمضان سال گذشته به رتبه چهارم از نظر بسامد نامگذاري ارتقا پيدا کرد.سايت آفتاب هم از نگاهي ديگربه تاثير تلويزيون ميپردازد ومي نويسد: با انواع تعريفي که از تلويزيون در همه زبانها آمده است بايد به تعريفي درستي که در زبان فارسي از آن شده است، صحه گذاشت و اعتراف کرد که حقيقتاً تلويزيون يک جعبه جادويي است. جعبه جادويي بودن آن از اين جهت است که کارکردهاي گوناگوني در زمينههاي مختلف اجتماعي، سياسي، اقتصادي، فرهنگي و عقيدتي دارد و همينطور تلويزيون با قدرت خارقالعادهاي در ابعاد مختلف زندگي انساني دارد ميتواند روند زندگي انسانها را نيز ترسيم يا تعريف کند. خيلي از دانشمندان معتقدند که تلويزيون همان قدر که يک حالت سرگرمي را براي بينندگان خودش فراهم ميکند به همان اندازه القاکننده پيامهاي گوناگوني است که در نهايت سبب ميشود تا بيننده را خواسته يا نخواسته مجذوب محتواي پيام خويش سازد. به عبارت ديگر تلويزيون صرفاً يک ابژه سرگرمي نيست بلکه يک هستي مجازي قدرتمند است که امروزه جزء تفکيکناپذير در زندگي مدرن انسانها قرارشده وبر نوع زيست آنها هژموني يافته است. آفتاب در بخش ديگري از مقاله خود كه به قلم يوسف احمدي به رشته تحرير در آمده است مينويسد:
با توجه به ويژگي و پتاسيلي که برنامههاي تلويزيوني دارد و با توجه به روند ارتباط تاملي که با مردم ايجاد ميکند، اين امکان را نيز بدست ميآورد تا تصاوير را بطور گزينشي در اذهان عمومي قالبسازي کند. هويت و جوهره تلويزيون در همين تصوير باز توليد ميشود و اقتدار مييابد.
سلطه و سيطرهاي تصوير در رسانهها به ويژه در تلويزيون جايگاه و موقعيت خاصي بخشيده است که ديگر غير ممکن است خانهاي بدون تلويزيون باشد يا اينکه افراد خانواده وقتي را به تماشاي تلويزيون در طول روز اختصاص ندهند ؛ حتي وجود سليقههاي متفاوت در منزل باعث شده تا براي والدين و کودکان تلويزيونهاي اختصاصي وجود داشته باشد و هر شخصي بدنبال برنامههاي تلويزيوني خودش باشد. با اين حال ميتوان گفت يکي از تغييرات در روابط انساني که ناشي از وجود تلويزيون ميباشد اين است که ديگر اعضاي خانواده وقتي را براي گفت و شنود همديگر باقي نميگذارند و به محض اندک فرصتي به سراغ تلويزيون رفته برنامههاي مورد علاقهاش تماشا ميکند. ديگر از آن دور هم نشستنها که در گذشته با مهر و محبت بزرگترها همراه بود خبري نيست.
در واقع برنامههاي متنوع تلويزيون سبب شده است تا ارتباط انساني که در خانواده حاکم بود، از حالت از چهره به چهره اعضاي خانواده کم رنگتر شود و جايگزين آن يک نوع ارتباط مجازي شود و يا به گفتهاي پژوهشگران ارتباطات جامعه انساني با اين روند کمکم بسوي جامعهاي تماشاگر سوق پيدا ميکند.
در جامعهاي تماشاگر زندگي مردم بيشتر به تماشا ميگذرد و انسانها همراه با رسانههاي ارتباطي فقط مصرف را تبليغ ميکنند که در نهايت انسانها به تدريج به افراد منفعل تبديل ميشوند.
اين نفوذ به حدي است که مردم اوقات فراغت، صرف شام و ناهار يا استراحت روزانه خود را طبق برنامههاي تدوين شده تلويزيون تنظيم ميکنند.( قابل ذکر است بزرگسالان در انگلستان بطور متوسط روزانه 3 ساعت تلويزيون تماشا ميکنند و کودکان دوره ابتدايي در حالي که فقط 980 ساعت در مدرسه حضور دارند 1340 ساعت از وقت خود را به تلويزيون اختصاص ميدهند). (واحد نشريه پژوهش و سنجش،61:1376).
به عقيده برخي از صاحبنظران، تلويزيون به عنوان ابزاري تعيينکننده در واقعيتهاي اجتماعي تلقي ميشود که در موضوعات مختلف و حتي بر حق دانستن يا استمرار بخشيدن به پارهاي از هنجارهاي رايج و تبديل آنها به فرهنگ عمومي ميتواند کارآمدترين وسيله باشد.
بسياري بر اين باورند که تلويزيون وسيله تفريحي بيضرري است اما بسياري از پژوهشگران اثرات منفي آن را انکارناپذير ميدانند.اين سايت در ادامه نتيجه ميگيرد كه:
با مرور يافتههاي پژوهشي مربوط به تاثير تلويزيون به عنوان يکي از وسايل ارتباط جمعي بر شکلگيري، تقويت و انتقال ارزشهاي اخلاقي و ترويج آنها در فرهنگ عمومي ميتوان گفت:
اولا: تلويزيون در زندگي اجتماعي ما، نقش ويژهاي براي خود پيدا کرده است و روزبروز بر اهميت اين وسيله در حيات فرهنگي افزوده ميشود.
ثانيا: تلويزيون و ساير وسايل ارتباط جمعي در ماهيت ابزارهاي مثبتي هستند اما آنچه مهم است نوع استفاده و کاربرد اين وسايل است. يعني تلويزيون به عنوان يکي از موثرترين وسايل ارتباط جمعي از يک سو ميتواند در تقويت هنجارهاي مثبت، بالندگي افکار عمومي، ارتقاي سطح فکري و فرهنگي جامعه و ترويج و تحکيم و تقويت حسنه اجتماعي و تبديل آن به فرهنگ عمومي موثر افتد، و از سوي ديگر به ايستايي فرهنگي و انحطاط فکري جامعه دامن زند.
پيشنهاد نويسنده اين است که اگر خواهان تبديل کردن اخلاق و ارزشهاي اخلاقي به فرهنگ عمومي هستيم، نميتوانيم کارگزاران عوامل عمده اجتماعي شدن و فرهنگپذيري يعني خانواده، مدرسه، گروه همسالان وسايل ارتباط جمعي را ناديده بگيريم.
با پيدايش ماهواره و گسترش انبوه شبكههاي مختلف دامنه تاثيرات تلويزيون باز هم افزايش يافته است، در اين زمينه پروانه دانش در پاياننامه خود آورده است:
تلويزيون ماهوارهاي به عنوان يك وسيله ارتباطي راه دور، در سالهاي اخير درصد قابل توجهي از جوانان و خانوادهها را به خود جلب كرده است. غير بومي بودن برنامههاي ماهوارهاي و تناسب نداشتن آن با فرهنگ جامعه دريافتكننده سبب ايجاد معضلات و نابهنجاريهاي ساختاري در جامعه ميشود.
با توجه به تاثير گذاري وسايل ارتباطي بر هويت اجتماعي و توجه محققان رسانهها به نقش هويتسازي رسانهها، تلويزيون ماهوارهاي به شكل جديد و با قابليت بيشتر ميتواند بر فرآيند شكلگيري يا تغييرپذيري هويت تاثير داشته باشد. بعد خاصي از هويت اجتماعي يعني هويت جنسيتي مسأله اصلي اين تحقيق است كه اثر استفاده از شبكههاي تلويزيوني ماهوارهاي بر آن مورد بررسي قرار گرفته است. به نظر ميرسد كه استفاده از شبكههاي تلويزيوني ماهوارهاي در هويت جنسيتي دختران جوان تاثير دارد.
جامعه آماري اين بررسي دختران دبيرستاني منطقه پنج آموزش و پرورش شهر تهران است. اين تحقيق با استفاده از روش پيمايشي صورت گرفته و براي تجزيه و تحليل دادهها از روشهاي آماري ساده تا پيشرفته استفاده شده است. پس از وارسي دادهها و تجزيه و تحليل آنها مشخص شد كه استفاده از تلويزيونهاي ماهوارهاي بر هويت جنسيتي دختران جوان تاثير دارد. تلويزيونهاي ماهوارهاي از وسايل ارتباطي جديد است كه غيربومي بودن برنامههاي آنها و عدم تناسب آن با فرهنگ جامعه دريافتكننده، سبب ايجاد ناهنجاريهاي اجتماعي ميشود.
اين تحقيق به دنبال بررسي اثر استفاده از شبكههاي تلويزيوني ماهوارهاي بر هويت جنسيتي است. به منظور بررسي اين رابطه از نظريه استفاده و التذاذ و نظريه هويت اجتماعي جنكينز استفاده شده است. اين تحقيق به صورت پيمايشي و با ابزار پرسشنامه در بين دانشآموزان دختر دبيرستانهاي منطقه 5 آموزش و پرورش شهر تهران در سال تحصيلي 85 - 84 انجام شد. روش نمونهگيري خوشهاي بوده است و حجم نمونه 417 نفر ميباشد.نتايج نشان ميدهد كه 58 درصد پاسخگويان در منزل ماهواره داشته و از آن استفاده ميكنند. آزمون فرضيات نشان ميدهد كه بين وجود ماهواره در منزل و هويت جنسيتي رابطه وجود دارد و افراد داراي ماهواره از سازه هويت جنسيتي نمره كمتري دريافت كردهاند كه نشاندهنده تغيير رفتارها و نگرشها به سمت الگوها و گرايشهاي جديد است. بين ميزان استفاده از ماهواره و هويت جنسيتي نيز همين رابطه تاييد ميشود. در مدل تحليل مسير با وارد كردن همه متغيرها، انگيزه استفاده بالاترين نقش را در تبيين متغير وابسته ايفا كرده است و متغيرهاي پايگاه خانواده، ميزان استفاده و نوع رسانه در دسترس نقش كمتري در تبيين داشتهاند.پرواضح است كه تاثير تلويزيون بر همه شئون جامعه تاثيري انكارناپذير است و با رواج استفاده از انواع شبكههاي ماهوارهاي اين تاثيرات دامنه گستردهاي به خود ميگيرد، استفادهاي كه بايد از راه كارشناسانهاش مديريت شود و تلاش شود تا جنبههاي منفي آن كم و تاثيرات مثبت و همهجانبهاش افزايش يابد.
منبع:http://www.ettelaat.com
ارسال توسط کاربر محترم سایت :hasantaleb
/ج