نفت را كنار بگذاريد؛ كتابها را باز كنيد
نويسنده:توماس فريدمن
مترجم: نسيم کلاني
مترجم: نسيم کلاني
هر وقت از من ميپرسند: «بجز کشور خودتان به کدام کشور علاقهمند هستيد؟» در پاسخ ميگويم: «کشور تايوان». مردم با تعجب سوال ميکنند: «تايوان؟ چرا تايوان؟». در جواب ميگويم خيلي ساده است جزيره تايوان به سنگي بي حاصل در دريايي طوفاني ميماند، که از هيچ گونه منابع طبيعي براي زندگي کردن برخوردار نيست (به طوري که حتي شن و ماسه مورد نياز خود جهت ساخت و ساز را از چين وارد ميکند) اين در حالي است که يک چهارم بزرگترين ذخاير مالي در جهان از آن اين کشور ميباشد، چرا که به جاي حفاري زمين و استخراج هر چيزي از معادن، كشور تايوان به دنبال پرورش 23 ميليون استعدادي است که زنان و مردان اين کشور را تشکيل مي دهند.
من هميشه به دوستانم در تايوان ميگويم: «شما خوش شانسترين مردم جهان هستيد. اما چطور بسيار خوش شانس هستيد؟ چون بدون هيچ گونه برخورداري از منابع نفتي، معادن سنگ آهن، الماس، طلا و حتي جنگل، تنها با در اختيار داشتن منابع محدود ذغالسنگ و گاز طبيعي توانستهايد نحوه زندگي و فرهنگ خود را پرورش داده و مهارتهاي مورد نياز مردم خود را ارتقا بخشيد، و تنها اينگونه سرمايه است که ميتواند به با ارزشترين منابع تجديدپذير در جهان امروز تبديل شود. اما چطور بسيار خوش شانس شديد؟«. براي من گفتن اين مطلب کمي جرات ميخواهد. اما در حال حاضر بايد آن را اثبات کنم. يک تيم تحقيقاتي از سازمان همکاري و توسعه اقتصادي با عنوان، «OECD» پژوهش قابل ملاحظهاي را در خصوص ارتباط بين عملکرد برنامه ارزيابي دانش آموزان در سطح بين المللي، يا آزمون پيسا، (شامل آزموني که طي هر دو سال سوالهاي رياضي، علوم و مهارتهاي خواندن و درک مطلب دانش آموزان 15 ساله در 65 کشور را مورد سنجش قرار مي دهد) و درآمد کل حاصل از منابع طبيعي و توليد ناخالص داخلي براي هر يک از کشورهاي شرکت کننده، به عمل آوردند . پژوهشگران به طور خلاصه، ارتباط مهارت دانشآموزان در حل معادلات رياضي با مقدار استخراج نفت يا ميزان حفاري الماس در يک کشور را مورد ارزيابي قرار دادند.
نتايج اين تحقيق نشان داد که يک ارتباط منفي معنيداري بين کشورهايي که منبع درآمدشان از طريق منابع طبيعي ملي ميباشد و کشورهايي که درآمدشان از طريق دانش و مهارت جمعيت دانش آموزان خود تامين ميشود، وجود دارد. «آندرياس اسچليچر» مسئول نظارت بر امتحانات پيسا در «OECD» خاطر نشان کرد: «اين يک الگوي جهاني است که در 65 کشوري که در آخرين ارزيابي PISA شرکت کردهاند مورد ارزيابي قرار گرفت: نفت و آزمون پيسا با يکديگر رابطه معکوس دارند.»
بر اساس نظر اسچليچر، در آخرين نتايج آزمون پيسا، دانش آموزان سنگاپور، فنلاند، کره جنوبي، هنگ کنگ و ژاپن با وجود برخورداري از منابع طبيعي اندک در کشورشان از بالاترين سطح نمرات در آزمون برخوردار شدند، در حالي که قطر و قزاقستان علي رقم بيشترين درآمد نفتي داراي پايينترين نمرات دانش آموزي در آزمون PISA بودند. عربستان سعودي، کويت، عمان، الجزاير، بحرين، ايران و سوريه همان روند مشابهي که در سال 2007 در مطالعه بينالمللي رياضيات و علوم داشتند، را نشان ميدادند، در حالي که دانش آموزان کشورهاي لبنان، اردن و ترکيه (کشورهاي خاورميانه با منابع طبيعي محدود) امتيازبهتري را در اين آزمون به خود اختصاص دادند.
دانشآموزان بسياري از کشورهاي داراي منابع طبيعي در آمريکاي لاتين مانند برزيل، مکزيک و آرژانتين نمرات پايين تري را کسب کردند. در اين آزمون آفريقا مورد سنجش علمي قرار نگرفت. کانادا، استراليا و نروژ، کشورهايي با سطوح بالا از منابع طبيعي، همچنان امتيازات خوبي در اين آزمون کسب کردند، اسچليچر استدلال ميکند: «اين امتياز بالا به اين دليل است که هر سه کشور، سياستهاي مالي مناسبي را در جهت پس انداز و سرمايه گذاري از درآمد ناشي از منابع رانتي اتخاذ کردهاند و تنها به مصرف منابع خود بسنده نميکنند«. موضوع «بيماري هلندي» بحثي است که مدتهاي زيادي در ميان اقتصاددانان رايج بوده است، اين عارضه زماني رخ ميدهد که درآمد يک کشور به دلايلي به صادرات منابع طبيعي شديداً وابسته ميشود و به دليل افزايش درآمد، تقاضا هم افزايش مييابد اگر افزايش تقاضا به صورت ناگهاني انجام گيرد و عرضه پاسخگو نباشد در نتيجه سيل بيرويه واردات ارزان آغاز ميشود و صادرات بيش از حد گران ميشود و در نهايت توليد داخلي را در رقابت ضعيف ميکند.
آن چيزي که تيم تحقيقاتي پيسا به عنوان يک بيماري مرتبط معرفي کردند شامل جوامعي ميشد که به بهره برداري بي رويه از منابع طبيعي خود کاملاً وابسته بودند و به نظر ميرسد افراد در اين گونه جوامع غرايز، عادات و انگيزهها و مهارتهاي خود را در جهت انجام تکاليف مربوطه از دست خواهند داد.
اسچليچر ميگويد، «در کشورهايي با منابع طبيعي محدود مانند فنلاند، سنگاپور يا ژاپن، آموزش و پرورش از نتايج قوي و شرايط بسيارعالي برخوردار ميباشد، چرا که کل افراد جامعه به اين مسئله مهم پي بردهاند که کشور بايد توسط دانش و مهارت به حيات خود ادامه دهد و اين به کيفيت آموزش و پرورش بستگي دارد. در اين کشورها هر کدام از والدين و فرزندان به خوبي ميدانند که تنها مهارتهاي يک جامعه ميتواند شانس زندگي افراد آن جامعه را افزايش دهد و هيچ چيز ديگري در جهت رشد و شکوفايي آنها وجود ندارد، چنانچه آنها به تدوين فرهنگي کامل ميپردازند که نظام آموزش و پرورش حول محور آن قرار ميگيرد«.
»کي. آر. اسرايدهر» که از دوستان هندي-آمريکايي من و از دانشمندان ناسا و بنيان گذار تکنولوژي سوخت سلولي (اين تکنولوژي ميتواند تحولي عظيم در توليد انرژي ايجاد کند) از شرکت بلوم است، گفت: «هنگامي که شما منابعي براي توليد انرژي نداشته باشيد، به يک کاردان يا مخترع تبديل ميشويد«. به همين دليل است که کشورهاي خارجي همراه با شرکتهاي فهرست شده دربازار بورس «نزدک» (انجمن ملي بها گذارى خودكار سهام توسط دلالهاى سهام) كه اسرائيلي، چيني-هنگ کنگي، تايواني، هندي، يا کره جنوبي و سنگاپوري بوده، اينها کشورهاي فاقد منابع طبيعي هستند. اما در اين مطالعه تحقيقاتي يک پيام مهم براي جهان صنعتي وجود دارد. در چنين شرايطي که بحران اقتصادي اکثر کشورها را درگير خود کرده است، آن چيزي که وسوسه انگيز به نظر ميرسد حفاظت از استانداردهاي زندگي حتي به قيمت پرداخت بدهيهاي مالي براي آيندهاي بهتر ميباشد. اسچليچر در ادامه متذکر ميشود: «تنها راه اصلاح اين است که شيوه انتخابي خود را گسترش داده و تعداد بيشتري از مردم را به دانش و مهارت مجهز کنيم تا براي رقابت، همکاري و ارتباط در مسيري که همواره کشورهاي ما را به جلو پيش ميبرد، گام بردارند.
»در مجموع وي به اين نکته اشاره ميکند: «دانش و مهارت به ارز رايج اقتصاد جهاني در قرن بيست و يکم تبديل خواهد شد، اما هيچ يک از بانکهاي مرکزي توان تبديل اين ارز گرانقيمت به پول را ندارند. کشورها خود تصميم خواهند گرفت که چه مقدار از اين ارز را در اختيار داشته باشند. مطمئناً، با در اختيار داشتن منابع عظيم مانند نفت، گاز و الماس، امکان خريداري حتي مشاغل نيز وجود خواهد داشت اما اين کشورها جامعه خود را در دراز مدت تضعيف ميکنند مگر آنکه از درآمد حاصل از اين منابع در جهت ساختن مدارس و ايجاد زير ساختهاي مناسب براي توسعه فرهنگ يادگيري مهارتها در دراز مدت استفاده شود؛ چيزي که حرکت رو به جلو كشورها را تضمين خواهد کرد.
منبع:http://www.ettelaat.com
ارسال توسط کاربر محترم سایت :hasantaleb
من هميشه به دوستانم در تايوان ميگويم: «شما خوش شانسترين مردم جهان هستيد. اما چطور بسيار خوش شانس هستيد؟ چون بدون هيچ گونه برخورداري از منابع نفتي، معادن سنگ آهن، الماس، طلا و حتي جنگل، تنها با در اختيار داشتن منابع محدود ذغالسنگ و گاز طبيعي توانستهايد نحوه زندگي و فرهنگ خود را پرورش داده و مهارتهاي مورد نياز مردم خود را ارتقا بخشيد، و تنها اينگونه سرمايه است که ميتواند به با ارزشترين منابع تجديدپذير در جهان امروز تبديل شود. اما چطور بسيار خوش شانس شديد؟«. براي من گفتن اين مطلب کمي جرات ميخواهد. اما در حال حاضر بايد آن را اثبات کنم. يک تيم تحقيقاتي از سازمان همکاري و توسعه اقتصادي با عنوان، «OECD» پژوهش قابل ملاحظهاي را در خصوص ارتباط بين عملکرد برنامه ارزيابي دانش آموزان در سطح بين المللي، يا آزمون پيسا، (شامل آزموني که طي هر دو سال سوالهاي رياضي، علوم و مهارتهاي خواندن و درک مطلب دانش آموزان 15 ساله در 65 کشور را مورد سنجش قرار مي دهد) و درآمد کل حاصل از منابع طبيعي و توليد ناخالص داخلي براي هر يک از کشورهاي شرکت کننده، به عمل آوردند . پژوهشگران به طور خلاصه، ارتباط مهارت دانشآموزان در حل معادلات رياضي با مقدار استخراج نفت يا ميزان حفاري الماس در يک کشور را مورد ارزيابي قرار دادند.
نتايج اين تحقيق نشان داد که يک ارتباط منفي معنيداري بين کشورهايي که منبع درآمدشان از طريق منابع طبيعي ملي ميباشد و کشورهايي که درآمدشان از طريق دانش و مهارت جمعيت دانش آموزان خود تامين ميشود، وجود دارد. «آندرياس اسچليچر» مسئول نظارت بر امتحانات پيسا در «OECD» خاطر نشان کرد: «اين يک الگوي جهاني است که در 65 کشوري که در آخرين ارزيابي PISA شرکت کردهاند مورد ارزيابي قرار گرفت: نفت و آزمون پيسا با يکديگر رابطه معکوس دارند.»
بر اساس نظر اسچليچر، در آخرين نتايج آزمون پيسا، دانش آموزان سنگاپور، فنلاند، کره جنوبي، هنگ کنگ و ژاپن با وجود برخورداري از منابع طبيعي اندک در کشورشان از بالاترين سطح نمرات در آزمون برخوردار شدند، در حالي که قطر و قزاقستان علي رقم بيشترين درآمد نفتي داراي پايينترين نمرات دانش آموزي در آزمون PISA بودند. عربستان سعودي، کويت، عمان، الجزاير، بحرين، ايران و سوريه همان روند مشابهي که در سال 2007 در مطالعه بينالمللي رياضيات و علوم داشتند، را نشان ميدادند، در حالي که دانش آموزان کشورهاي لبنان، اردن و ترکيه (کشورهاي خاورميانه با منابع طبيعي محدود) امتيازبهتري را در اين آزمون به خود اختصاص دادند.
دانشآموزان بسياري از کشورهاي داراي منابع طبيعي در آمريکاي لاتين مانند برزيل، مکزيک و آرژانتين نمرات پايين تري را کسب کردند. در اين آزمون آفريقا مورد سنجش علمي قرار نگرفت. کانادا، استراليا و نروژ، کشورهايي با سطوح بالا از منابع طبيعي، همچنان امتيازات خوبي در اين آزمون کسب کردند، اسچليچر استدلال ميکند: «اين امتياز بالا به اين دليل است که هر سه کشور، سياستهاي مالي مناسبي را در جهت پس انداز و سرمايه گذاري از درآمد ناشي از منابع رانتي اتخاذ کردهاند و تنها به مصرف منابع خود بسنده نميکنند«. موضوع «بيماري هلندي» بحثي است که مدتهاي زيادي در ميان اقتصاددانان رايج بوده است، اين عارضه زماني رخ ميدهد که درآمد يک کشور به دلايلي به صادرات منابع طبيعي شديداً وابسته ميشود و به دليل افزايش درآمد، تقاضا هم افزايش مييابد اگر افزايش تقاضا به صورت ناگهاني انجام گيرد و عرضه پاسخگو نباشد در نتيجه سيل بيرويه واردات ارزان آغاز ميشود و صادرات بيش از حد گران ميشود و در نهايت توليد داخلي را در رقابت ضعيف ميکند.
آن چيزي که تيم تحقيقاتي پيسا به عنوان يک بيماري مرتبط معرفي کردند شامل جوامعي ميشد که به بهره برداري بي رويه از منابع طبيعي خود کاملاً وابسته بودند و به نظر ميرسد افراد در اين گونه جوامع غرايز، عادات و انگيزهها و مهارتهاي خود را در جهت انجام تکاليف مربوطه از دست خواهند داد.
اسچليچر ميگويد، «در کشورهايي با منابع طبيعي محدود مانند فنلاند، سنگاپور يا ژاپن، آموزش و پرورش از نتايج قوي و شرايط بسيارعالي برخوردار ميباشد، چرا که کل افراد جامعه به اين مسئله مهم پي بردهاند که کشور بايد توسط دانش و مهارت به حيات خود ادامه دهد و اين به کيفيت آموزش و پرورش بستگي دارد. در اين کشورها هر کدام از والدين و فرزندان به خوبي ميدانند که تنها مهارتهاي يک جامعه ميتواند شانس زندگي افراد آن جامعه را افزايش دهد و هيچ چيز ديگري در جهت رشد و شکوفايي آنها وجود ندارد، چنانچه آنها به تدوين فرهنگي کامل ميپردازند که نظام آموزش و پرورش حول محور آن قرار ميگيرد«.
»کي. آر. اسرايدهر» که از دوستان هندي-آمريکايي من و از دانشمندان ناسا و بنيان گذار تکنولوژي سوخت سلولي (اين تکنولوژي ميتواند تحولي عظيم در توليد انرژي ايجاد کند) از شرکت بلوم است، گفت: «هنگامي که شما منابعي براي توليد انرژي نداشته باشيد، به يک کاردان يا مخترع تبديل ميشويد«. به همين دليل است که کشورهاي خارجي همراه با شرکتهاي فهرست شده دربازار بورس «نزدک» (انجمن ملي بها گذارى خودكار سهام توسط دلالهاى سهام) كه اسرائيلي، چيني-هنگ کنگي، تايواني، هندي، يا کره جنوبي و سنگاپوري بوده، اينها کشورهاي فاقد منابع طبيعي هستند. اما در اين مطالعه تحقيقاتي يک پيام مهم براي جهان صنعتي وجود دارد. در چنين شرايطي که بحران اقتصادي اکثر کشورها را درگير خود کرده است، آن چيزي که وسوسه انگيز به نظر ميرسد حفاظت از استانداردهاي زندگي حتي به قيمت پرداخت بدهيهاي مالي براي آيندهاي بهتر ميباشد. اسچليچر در ادامه متذکر ميشود: «تنها راه اصلاح اين است که شيوه انتخابي خود را گسترش داده و تعداد بيشتري از مردم را به دانش و مهارت مجهز کنيم تا براي رقابت، همکاري و ارتباط در مسيري که همواره کشورهاي ما را به جلو پيش ميبرد، گام بردارند.
»در مجموع وي به اين نکته اشاره ميکند: «دانش و مهارت به ارز رايج اقتصاد جهاني در قرن بيست و يکم تبديل خواهد شد، اما هيچ يک از بانکهاي مرکزي توان تبديل اين ارز گرانقيمت به پول را ندارند. کشورها خود تصميم خواهند گرفت که چه مقدار از اين ارز را در اختيار داشته باشند. مطمئناً، با در اختيار داشتن منابع عظيم مانند نفت، گاز و الماس، امکان خريداري حتي مشاغل نيز وجود خواهد داشت اما اين کشورها جامعه خود را در دراز مدت تضعيف ميکنند مگر آنکه از درآمد حاصل از اين منابع در جهت ساختن مدارس و ايجاد زير ساختهاي مناسب براي توسعه فرهنگ يادگيري مهارتها در دراز مدت استفاده شود؛ چيزي که حرکت رو به جلو كشورها را تضمين خواهد کرد.
منبع:http://www.ettelaat.com
ارسال توسط کاربر محترم سایت :hasantaleb
/ج