سينماي جهان ; سيناپس

فيلمنامه نويس : آليسون تيلسون ، کارگردان : سو بروکس ، مدير فيلمبرداري : يان بيکر ، تدوين : ژيل بيل کاک ، طراح صحنه : پدي ريودان ، موسيقي : اليزابت دراک ، بازيگران : توني کولت ( سندي ) ، گوتارو تسو ناشيما ( تاچيبانا ) ، ماتيو ديکتينسکي ( بيل ) ، لينت کوران ( مام ) ، يوميکو تاناکا ( يوکيکو ) ، محصول 2003 ، استراليا / انگلستان ، مدت 105 دقيقه .
شنبه، 23 ارديبهشت 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
سينماي جهان ; سيناپس

 سينماي جهان ; سيناپس
سينماي جهان ; سيناپس


 






 

داستان ژاپني
Japanese storu
 

فيلمنامه نويس : آليسون تيلسون ، کارگردان : سو بروکس ، مدير فيلمبرداري : يان بيکر ، تدوين : ژيل بيل کاک ، طراح صحنه : پدي ريودان ، موسيقي : اليزابت دراک ، بازيگران : توني کولت ( سندي ) ، گوتارو تسو ناشيما ( تاچيبانا ) ، ماتيو ديکتينسکي ( بيل ) ، لينت کوران ( مام ) ، يوميکو تاناکا ( يوکيکو ) ، محصول 2003 ، استراليا / انگلستان ، مدت 105 دقيقه .
پرث ، استراليا ، زمان حال . سندي ادواردز سي ساله و زمين شناس است . او به همراه نامزد سابقش بيل بيرو در يک شرکت عمراني کار مي کند و در آنجا به طراحي ابزار و آلات مربوط به صنايع حفاري مي پردازد . بيل از سندي مي خواهد که به ملاقات يک ژاپني به نام تاچيباناهير و ميتسو برود . به نظر بيل اين ژاپني مي تواند يک مشتري بالقوه باشد . سندي بايد تاچيبانا را به شمال غربي استراليا ببرد تا او در آنجا از صنايع فولاد بيلبارا و معادن ديدن کند . بيل اميدوار است که شرکت کارفرماي تاچيبانا در آينده ، ابزار و آلات طراحي شده به وسيله آنها را خريداري کند . تاچيبانا وارد استراليا شده و سندي که به ديدن صحراهاي دور افتاده استراليا برود . مرد گمان مي کند که سندي راننده اوست و به همين دليل رفتار متکبرانه اي با او دارد .
سندي از اين موضوع دلخور مي شود . اما قبول مي کند که او را به بيابان هاي مورد نظرش ببرد . در بيابان ، ماشين آنها در شن هاي نرم گير مي کند و تلاش آنها براي حرکت دادن ماشين بي نتيجه مي ماند . آنها شب را کنار ماشين صبح مي کنند . فردا صبح تاچيبانا ماشين را بيرون مي کشد و آنها به شهري کوچک مي روند . آنها هيجان زده از اين که از مرگ نجات يافته اند به يکديگر نزديک مي شوند . آن دو چند روزي را به گردش مي پردازند تا اين که به برکه اي مي رسند . تاچيبانا به درون برکه شيرجه مي زند ، اما به کف برکه برخورد کرده و گردنش مي شکند . تاچيبانا در جا مي ميرد .
سندي ناراحت و آشفته ، جنازه او را داخل ماشين مي اندازد و به نزديک ترين شهر مي برد . سندي به مسئولان شهر همه چيز را مي گويد ، به جز اين که آن دو در سفر عاشق يکديگر شده اند . يوکيکو ، همسر تاچيبانا به استراليا مي آيد تا جنازه همسرش را تحويل بگيرد . يوکيکو به آخرين عکس همسرش نگاه مي کند و مي بيند که او کنار سندي ايستاده و خوشحال است . در فرودگاه سندي به نزد يوکيکو مي رود و به دليل اتفاقاتي که افتاده ، اظهار تاسف مي کند ، اما از عمق رابطه اش با تاچيبانا حرفي نمي زند . يوکيکو نامه اي را به سندي مي دهد که همسرش قبل از مرگش آن را نوشته است . يوکيکو از سندي تشکر مي کند که به همسرش کمک کرده تا او در دل بيابان ، خوشبختي و شادي را پيدا کند .

راهزنان
Highwaumen
 

فيلمنامه نويسان : کريگ ميشل و هانس بائر ، کارگردان : رابرت هارمون ، مديرفيلمبرداري : رنه اوهاشي ، تدوين : کريس پپ ، طرح : پاول اوستر بري ، موسيقي : مارک ايشام ، بازيگران : جان کاويزل ( رنفورد ) ، روناميترا ( مالي ) ، فرانکي فيسون ( ماکلين ) ، گوردون کوري ( ري ) ، آندرآراث ( الکساندرا ) ، حصول 2003 ، آمريکا ، مدت : 80 دقيقه .
آمريکا ، زمان حال . پنج سال قبل رنفوردکري مي بيند که راننده اي به عمد زنش را زير مي گيرد . اين اتفاق نزديک هتل صورت مي گيرد و راننده کسي است که سوار بر يک کاديلاک الدورادوي مدل 72 است . اکنون او به تنهايي و به شکلي مخفي در حال پي گيري آن اتفاق است . کري در ادامه تحقيقات خود به يک تونل مي رسد و آنجا با مالي ملاقات مي کند . مالي شاهدي است که براي او فاش مي سازد راننده اي را ديده که به شکلي عمدي دست به کشتار آدم هاي روي جاده مي زند . مالي نيز پدر و مادرش را پيش از اين در جاده از دست داده است . کري خود را به مالي نزديک تر مي کند و به او هشدار مي دهد که احتمالاً او نيز هدف راننده قرار خواهد گرفت ، در جاده به مالي حمله مي شود ، اما کري او را نجات مي دهد . کري مي فهمد که همسرش توسط مردي کشته شده که فارگو نام دارد . فارگو يک مامور بيمه است و دوست دارد به شکلي اتفاقي آدم بکشد . پس از يک قتل ، کري ، فارگو را زخمي کرده و او را ويلچرنشين مي کند . کري سه سال به زندان مي رود فارگو پليس را قانع مي کند که قتلي که او انجام داده ، صرفاً يک تصادف بوده و بعد ماشينش را تعمير مي کند و با استفاده از اعضاي مصنوعي رانندگي مي کند .
فارگو روي يک جاده کري را به سخره مي گيرد و به او مي گويد که از مالي به عنوان يک طعمه استفاده مي کند . مالي با زور کري با اين مسئله موافقت مي کند . فارگو ، مالي را گير مي اندازد . کري به همراه يک بازرس پليس به نام مک لين که اين پرونده را پي گيري مي کند ، به دنبال فارگو مي افتند . فارگو به يک متل متروک مي رسد . فارگو در آنجا قصد دارد با استفاده از مالي ، يک بار ديگر صحنه کشته شدن زن کري را بازسازي کند . مک لين و کري ، مالي را نجات مي دهند . لحظاتي بعد ، مک لين ، فارگو را از پاي در مي آورد .

گوزا
Gozu
 

فيلمنامه نويس : ساکيچي ساتو ، کارگردان : تاکاشي ميک ، مدير فيلمبرداري :کاز و ناري تاناکا ، تدوين : ياسوشي شيمامورا ، طراح صحنه : آکيوا ايشيگه ، موسيقي : کوجي اندو ، بازيگران : هيدکي سونه ( مينامي ) ، کيميکا ياشينو ( اوزاکي مونت ) . هارومي سونه (کازو)، شوهي هينو( نوسچي ) ، محصول 2003 ، ژاپن ، مدت : 129 دقيقه .
اوزاکي عضو برجسته يکي از گروه هاي ياکوز است که رياست آن را فردي به نام آزاما واري به عهده دارد . اوزاکي در يکي از ملاقات هاي ماهانه گروه ، دچار پارانوييد شده و حسابي قاطي مي کند . به يک عضو جوان گروه به نام مينامي دستور داده مي شود که اوزاکي را به ناگويا ببرد و آنجا او را سر به نيست کند . ( و اين در حالي است که اوزاکي يک بار جان مينامي را نجات داده و مينامي براي او به عنوان يک برادر بزرگ تر ، احترام زيادي قائل است . ) سر راه با يک ترمز شديد و اتفاقي ، سر اوزاکي به داشبورد مي خورد و او به ظاهر مي ميرد . مينامي به ناگويا مي رود و آنجا وقتي مي بيند جسد اوزاکي از داخل ماشين ناپديد مي شود وحشت مي کند . مينامي ، جوان خام و بي تجربه اي است که احساس مي کند حوادثي که برايش اتفاق افتاده پيچيده تر از آن است که او بتواند آنها را درک کند . وقتي تاير ماشين او مي ترکد ، مينامي وارد يک گاراژ ماشين مي شود و آنجا با کمک شخصي مرموز به نام نوسچي ، کارهايش را پيش مي برد . مينامي وارد يکي مهمانخانه مي شود . مدير مهمانخانه ، ماسا برادري روان پريش به نام کازو دارد .
فرداي آن روز ، مينامي مي فهمد که روح اوزاکي در همين مهمانخانه اقامت دارد . مينامي از ماسا مي خواهد که او را به اتاقي ببرد که اوزاکي در آن است . شب هنگام روح گوزا که سر يک گاو را دارد به نزد او مي آيد و از مينامي مي خواهد که به گاراژ ماشين برگردد .
مينامي کشف مي کند که بقاياي اوزاکي در وجود يک زن بازيافت شده اند . اکنون زن از رازهاي محرمانه اوزاکي باخبر است و در واقع اوزاکي مونث به حساب مي آيد . مينامي زن را به شهر مي برد . در گروه ، زن آزاماواري را مجاب مي کند که او دختر کسي است که يک بار توسط آزاماواري نجات يافته است . زن به آزاماواري اجازه مي دهد که با او رابطه برقرار کند ، اما مينامي از اين وضعيت به تنگ آمده ، مداخله کرده وآزاماواري را مي کشد و با زن از آنجا دور مي شود . وقتي زن و مينامي کنار هم قرار مي گيرند ، دستي از داخل بدن زن بيرون مي آيد و محکم به مينامي چنگ مي زند . اين دست متعلق به اوزاکي مذکر است که خيلي زود به عنوان يک آدم بزرگسال دوباره تولد مي يابد . وقتي اوضاع رو به راه مي شود ، هر سه به خيابان مي زنند .

ديوار
Deewaar
 

فيلمنامه نويسان : شريدهار راهاوان و ميلان لوتريا ، کارگردان : ميلان لوتريا ، مدير فيلمبرداري : نيرمال جاني ، تدوين : هوزفا لوخاندوالا ، طراح صحنه : جايانت دشموخ ، موسيقي : آدش سيريو استاوا ، اشعار : نصرت بدر ، بازيگران : آميتا باچان ( رنوير ) ، سانجات دوت ( خان ) ، آکشايه خانا ( پسر رنوير ) ، آمريتا رائو ( رادهيکا ) ، کي . کي منون ( سهيل ) ، محصول 2004 ، هند ، مدت : نامعلوم
پاکستان ، زمان حال . رنويرکائول که افسر ارتش هندوستان است ، اکنون به همراه افراد واحد خود در زندان هاي جنگي پاکستان اسير شده اند . آنها از سال 1971 که جنگي بين هند و پاکستان در گرفته ، در اسارت به سر مي برند و کوشش چند باره آنها براي فرار بي نتيجه بوده است . اکنون ارتباط دو ملت رو به گسترش است و دولت هند از ترس اين که مبادا موضوع اسرا بر روابط دو کشور تاثير سوء بگذارد ، وجود اسرا را اعلام نکرده است . پسر رنوير ، گائوراو ، مخفيانه خود را به مرز پاکستان مي رساند و سعي مي کند سربازان هندي را نجات دهد . در آنجا يک پاکستاني هندو به او سرپناهي مي دهد و مدتي بعد ، دخترش ، رادهيکا عاشق گائوراو مي شود .
با وجود اين که نظارت و مراقبتي سخت براي اسراي جنگي حاکم است ، گائوراو مي کوشد که زندانيان را نجات دهد ، اما در انجام عمل خود عقيم مي ماند و تنها مي تواند يک جنايتکار به نام خان را از مرز عبور دهد . رنوير و افرادش نقبي که به بيرون از زندان مي زنند . با کمک خان ، گائوراو ، پدر و افراد واحدش را فراري مي دهد ، اما در اين عمليات ، خان قبل از اين که بتواند وارد مرز شود ، کشته مي شود .

کله شق
Spartan
 

فيلمنامه نويس و کارگردان : ديويد ممت ، مدير فيلمبرداري : جوآن رويز آنچيا ، تدوين : بار بارا تولويه ، طراح صحنه : جما جکسون ، موسيقي : مارک ايشام ، بازيگران : ول کيلمر ( رابرت ) ، درک لوک ( کرتيس ) ، ويليام اچ . مکي ( استووارد ) ، اداونيل ( برچ ) ، کريستن بل ( لارا ) ، محصول 2003 ، آمريکا / آلمان ، مدت : 60 دقيقه
وقتي دختر رئيس جمهور آمريکا ، لارا نيوتون ، در هاروارد ناپديد مي شود ، يک افسر نظامي و مربي نيروهاي ويژه به نام رابرت اسکات مامور مي شود تا او را پيدا کند . در اين ماموريت ، کرتيس که هنوز نوآموز بوده او را همراهي مي کند . در همکاري با سرويس هاي اطلاعاتي کشورهاي ديگر ، آنها يک حلقه سفيد را پيدا مي کنند که گمان مي کنند امکان دارد از لارا دزديه شده باشد .
پيش از اين که اسکات و کرتيس به محل لارا برسند ، خبر مرگ او در يک حادثه قايق راني اعلام مي شود . اسکات به کشور خور برمي گردد ، اما کرتيس مدرکي پيدا مي کند که نشان مي دهد که لارا هنوز زنده است .
کرتيس و اسکات به طرف يک خانه ساحلي مي روند ، چرا که گمان مي کنند لارا در آن خانه بازداشت شده است . در ساحل ، يک تک تيرانداز از راهي دور ، کرتيس را مورد هدف قرار مي دهد . اسکات جست و جو و پي گيري هاي غير رسمي خود را آغاز مي کند . او در يک نمايشگاه سعي مي کند که خود را به زني که مدير اجرايي رياست جمهوري است ، برساند . اما يک زن ديگر که سرپرست گارد محافظت است ، جلوي او را مي گيرد . معلوم مي شود که آن مادر لاراست و او فاش مي سازد هنگامي که رئيس جمهور در بوستون بوده ، لارا دزديده شده است . برچ و استووارد ، مديران سياسي رئيس جمهور ، به خاطر لطمه نخوردن به مبارزه انتخاباتي مجدد رئيس جمهور ، از نجات لارا منصرف شده اند .
اسکات به خاورميانه مي رود و به جايي که لارا را دستگير کرده اند ، يورش مي برد . در فرودگاه ، قبل از سوار شدن در هواپيما اسکات متوجه مي شود که در چاقوي او ، يک ردياب کار گذاشته اند . استووارد به همراه يک گروهبان نيروهاي ويژه ظاهر مي شود . بين آنها درگيري پيش مي آيد ، اما لارا موفق مي شوده همراه با گروه خبري تلويزيوني فرار کند .

تلفن
Phone
 

فيلمنامه نويسان : آن بيونگ - کي ولي يو - جين ، کارگردان : آن بيونگ - کي ، مدير فيلمبرداري : مون يانگ - سيک ، تدوين : پارک . سون - دوک ، طراح صحنه : چوسون - ون ، موسيقي : لي سانگ - هو ، بازيگران : هاجي - ون ( سئو ) ، کيم يو - مي ( گنگ ) ، چوي وو - گجائه ( لي ) ، محصول 2002 ، کره ، مدت : 102 دقيقه .
کره جنوبي . جي رون خبرنگار است . او بعد از چاپ گزارشي افشاگرانه ، چندين بار به وسيله تلفن تهديد مي شود . بهترين دوست او هو - جونگ نام است . شوهر هو - جونگ ، چانگ _ هون ، به جي - ون پيشنهاد مي کند که از خانه اي که آنها خريده اند و خالي است ، استفاده کند . اين زوج دختري به نام يانگ - جو دارند که از بيماري التهاب و تشنج رنج مي برد . دوباره تلفن هاي تهديد آميز شروع مي شود و جي - ون مجبور مي شود که شماره تلفتنش را عوض کند .
با اين وجود ، تلفن ها از شماره اي ديگر ادامه پيدا مي کند و جي - ون در مي يابد که نظير چنين تلفن هايي به دو نفر ديگر هم شده ، که اکنون مرده اند . در خيابان به جي - ون حمله مي شود ، اما او با يک تلفن فرا طبيعي نجات مي يابد و شخص حمله کننده در معرض مرگ قرار مي گيرد . جي - ون قضيه تلفن ها را پي گيري مي کند و متوجه مي شود که اولين کسي که چنين تلفن هايي را دريافت کرده ، دختري به نام جين - هي بوده است .
جين - هي ، يک دانش آموز دبيرستان ، پس از حامله شدن از يک ارتباط نامشروع ، ناپديد شده است . به نظر مي رسد که گاهي اوقات يانگ - جو توسط جين - هي تسخير مي شود . جي - ون در مي يابد کسي که باعث حامله شدن جين - هي شده ، کسي نيست مگر چانگ هون .
در آن خانه خالي که اکنون محل زندگي جي - ون شده ، يانگ - جو به شدت به تسخير جين - هي در مي آيد و جي - ون و هو - جونگ را تهديد مي کند . جي - ون در مي يابد که جنازه جين - هي در همان خانه است ؛ آن هم لاي ديوارها که اين کار توسط هو - جونگ انجام شده است .
قضيه از اين قرار است که هو - جونگ از ارتباط شوهرش و آن دختر مطلع شده و رقيب را کشته است . اکنون هو - جونگ دست به قتلي ديگر مي زند و شوهرش را مي کشد . ضمن اين که قصد دارد جي - ون را نيز بکشد ، اما جنازه جين - هي جان مي گيرد و هو - جونگ را مي کشد . جين - ون براي اين که به اين بازي خاتمه دهد ، تلفن خود را به دريا مي اندازد .

پيش از غروب آفتاب
Before Sunset
 

فيلمنامه نويسان : ريچارد لينک ليتر ، جولي دلپي و اتان هاوک ، ( داستان : ريچارد لينک ليتر ، کيم کريزان بر اساس شخصيت هايي ساخته و پرداخته ريچارد لينک ليتر ، کيم کريزان ) ، کارگردان : ريچارد لينک ليتر ، مدير فيلمبرداري : لي دانيل ، تدوين : ساندرا آدير ، طراح صحنه : باپتيست گليمن ، موسيقي : آلکس وورمن ، بازيگران : اتان هاوک ( جس ) ، جولي دلپي ( سلين ) ، ورنون دابچف ( مدير کتاب فروشي ) ، ماريان پلاستيگ ( پيشخدمت ) ، محصول 2004 ، آمريکا ، مدت : 80 دقيقه .
جس والاس نويسنده رمان است . آخرين رمان چاپ شده او « اين زمان » نام دارد . اکنون جس در حال تبليغ رمان خود در يک فروشگاه کتاب است . او اين رمان را با الهام از شبي نوشته که با سلين در وين گذرانده است ؛ زماني حدود نه سال قبل . آن دو در قطار با هم آشنا مي شوند و قرار مي گذارند که شش ماه بعد ، همديگر را در شهر ببينند . سلين به طور غير منتظره اي در فروشگاه کتاب ظاهر مي شود و براي جس توضيح مي دهد که به دليل مرگ مادربزرگش نتوانسته بر سر قرارشان حاضر شود . جس قصد دارد با هواپيما به نيويورک برگردد ، اما براي گذراندن وقت ، آن دو در اطراف پاريس چرخ مي زنند و به زندگيشان فکر مي کنند و تصور مي کنند که اگر آن دو در وين به قرارشان مي رسيدند ، حالا زندگي کاملاً متفاوت داشتند . جس اکنون ازدواج کرده و يک پسر دارد ، اما ارتباطش با همسرش عاشقانه نيست . سلين در پاريس با دوستي زندگي مي کند که به ندرت او را مي بيند . بعد از قايق سواري در رودخانه سن ، جس ، سلين را با ماشين خود به آپارتمانش مي رساند . سلين از جس مي خواهد به آپارتمانش بيايد . آنجا سلين يک قطعه موسيقي مي نوازد ، قطعه اي که سلين آن را با الهام از شبي نوشته که با جس در وين گذرانده است . آنها ناگهان در مي يابند که جس پروازش را از دست داده است .

سيزده ساله ، سي ساله مي شه
Going on 3013
 

فيلمنامه نويسان : جاش گلد اسميت و کتي يوسپا ، کارگردان : گري وينيک ، مدير فيلمبرداري : دان برگس ، تدوين : سوزان ليتنبرگ ، طراح صحنه : گارت استوود ، موسيقي : تئودور شاپيرو ، بازيگران : جنيفر گارنر ( جنا ) ، مارک رافالو ( مت ) ، جودي گري ير ( لوسي ) ، اندي سرکيس ( ريچارد ) ، کتي بيکر ( بو ) ، محصول 2004 ، آمريکا ، مدت : 97 دقيقه .
در سال 1987 ، جنارينک دوستان مدرسه اي خود را براي جشن تولد سيزده سالگي اش دعوت مي کند . دوستان جنا ، رابطه چنان خوبي با او ندارند و اغلب مسخره اش مي کنند . جنا دوست دارد زودتر بزرگ شود . دوستان جنا ، او را گول مي زنند و جنا را در انباري خانه شان مخفي مي کنند و از او دور مي شوند . تنها دوست واقعي او ، پسري به نام مت است که در همسايگي آنها زندگي مي کند . مت به سراغ او مي آيد و در انبار را باز مي کند . جنا عصباني و جيغ کشان از انبار بيرون آمده و فرياد مي زند که آرزو دارد بزرگ شود . جنا از خواب برمي خيزد و متوجه مي شود که زني بزرگسال است و اکنون سال 2004 است . او در منهتن زندگي مي کند و سردبير يک مجله مد معتبر است . به نظر مي رسد که اکنون آرزوي او به واقعيت پيوسته است . او به جست و جوي مت مي پردازد و مي فهمد که او يک عکاس است . مت به جنا مي گويد دوستيشان بعد از تولد سيزده سالگي او تمام شده و جنا مدارج ترقي را به شکل ديوانه وار طي کرده است .
جنا در دوران نوجواني با دختري به نام لوسي همواره درگير بوده ، اکنون نيز با او رقيب است . جنا براي رونق دادن به مجله ، از کمک مت استفاده مي کند و مدتي بعد در مي يابد که عاشق مت شده است . اما بخش ناگوار قضيه اين است که مت نامزد دارد . بعد از اين که لوسي ، کار جديد جنا را از چنگش در مي آورد ، جنا به خانه خالي والدينش برمي گردد و به شکلي جادويي به جشن تولد سيزده سالگي او برمي گرديم . جنا دست مت را گرفته و با هم از پله ها بالا مي روند . اکنون مت و جناي بزرگسال را مي بينيم که از خانه شان بيرون مي آيند و ما در مي يابيم که به تازگي ازدواج کرده اند .

بهار ، تابستان ، پاييز ، زمستان ... و بهار
Spring , Summer , Autumn , Winter o and Spring
 

فيلمنامه نويس و کارگردان : کيم کي - دوک ، مدير فيلمبرداري : بک دان - هيون ، تدوين : کيم کي - دوک ، طراح صحنه : اه سانگ - من ، موسيقي : بارک جي - وونگ ، بازيگران : اه يانگ - سو ( راهب پير ) ، کيم کي - دوک ( راهب مسن ) ، کيم يانگ - مين ( راهب جوان ) ، سئو جائه - کيونگ ( راهب کودک ) ، هايئو - جين ( دختر ) ، محصول 2003 ، کره / آلمان ، مدت : 102 دقيقه .
راهبي پير به کودکي در يک ديربودايي کوچک به اندازه يک اتاق ، آموزش مي دهد اين دير وسط رودخانه اي در کره شناور است . بهار است ؛ کودک با بستن سنگ هايي سنگين به يک ماهي ، يک قورباغه و يک مار ، به شکنجه آنها مي پردازد . راهب پير ، همان کار را با کودک مي کند و به او هشدار مي دهد که اگر اين کارها را بکند ، همواره در قلب خود باري سنگين را احساس خواهد کرد . بار ديگر که پسر را مي بينيم ، او جوان است . تابستان است ؛ دختري براي يافتن شفا به دير مي آيد . دختر و راهب جوان به تدريج به يکديگر نزديک مي شوند . وقتي راهب پير پي به رابطه آن دو مي برد ، تصميم مي گيرد که دختر را به خانه شان برگرداند . راهب جوان دختر را دنبال مي کند . پاييز است که راهب برمي گردد . اکنون او سي سال سن دارد و همسر خيانتکارش را کشته است . راهب سعي مي کند خودکشي کند ، اما راهب پير به او کمک مي کند تا بر نوميدي اش فائق آيد . دو پليس وارد دير مي شوند ، اما آنها به او اجازه مي دهند که مناسک خود را به طور کامل اجرا کند . وقتي راهب پير تنها مي شود ، خودکشي مي کند . اکنون زمستان است ؛ راهب که مسن شده دوباره برمي گردد . او دير متروک را دوباره راه اندازي مي کند . زني کودک خود را به نزد راهب مي آورد و وقتي آنجا را ترک مي کند ، به درون رودخانه مملو از يخ مي افتد و غرق مي شود . در بهار ، مرد که اکنون راهبي پير است ، پسر را به گونه اي تعليم مي دهد که خود تعليم ديده است .

ترمينال
Terminal
 

فيلمنامه نويسان : ساشا جرواسي و جف ناتانسون ( داستان : آندرو نيکول ، ساشا جرواسي ) ، کارگردان : استيون اسپيلبرگ ، مدير فيلمبرداري : يانوش کامينسکي ، تدوين : مايکل کاهن ، طراح صحنه : آلکس مک داول ، موسيقي : جان ويليامز ، بازيگران : تام هنکس ( ويکتور ) ، کاترين زيتا - جونز ( آمليا ) ، استنلي توس ( فرانک ) ، چي مک برايد ( جو ) ، ديوگولنا ( انريکو ) ، محصول 2004 ، آمريکا ، مدت : 128 دقيقه .
نيويورک ، زمان حال . ويکتور ناوورسکي وارد فرودگاه جي اف کندي مي شود . در آنجا مامور گمرک آمريکا ، فرانک ديکسون ، به او اعلام مي کند که در کشورش ، کراکوژيا ، يک کودتاي نظامي صورت گرفته است . اکنون آنها نه مي توانند ويکتور را به کشورش بازگردانند و نه قادرند که او را به آمريکا بپذيرند . فرانک به او اجازه مي دهد که وارد منطقه ترانزيت بين المللي شود ، اما وقتي مي بيند که ويکتور سعي ندارد که فرار کند ، متعجب و نااميد مي شود . حتي او چنين کاري را به طور مستقيم فراهم مي آورد . ويکتور در ترمينال جديد ، خودش را با انجام کارهاي دستي سرگرم مي کند . کارکنان فرودگاه يک شام رمانتيک براي ويکتور و آمليا ترتيب مي دهند . آمليا در مي يابد که ويکتور به نيويورک آمده تا دست نوشته هاي يک موسيقيدان جاز به نام بني گولسون را جمع آوري کند و فرداي آن روز ، در حالي که يک سال از اقامت ويکتور در فرودگاه مي گذرد ، اعلام مي شود که در کراکوژيا صلح شده است . ويکتور متوجه مي شود که آمليا دوباره به طرف مردي برگشته که قبلاً با او بوده است . فرانک از امضاي پاسپورت ويکتور امتناع مي کند و به او اجازه نمي دهد که وارد نيويورک شود . فرانک ، ويکتور را تهديد مي کندکه بايد آمريکا را ترک کند و حتي دوستانش را نيز تهديد به اخراج مي کند . ويکتور با کمک کارکنان فرودگاه از آنجا خارج شده و وارد يک کلوپ جاز مي شود و پيش از اين که به کراکوژيا برگردد ، موفق به جمع آوري دست نوشته هاي گولسون مي شود .
منبع: ماهنامه فيلم نگار 25.



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما
مجموعه اوقاف در سیما/ قصه گویی؛ 2.وقف زمین بازی
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ قصه گویی؛ 2.وقف زمین بازی
مجموعه اوقاف در سیما/ قصه گویی؛ 1.وقف چاه آب
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ قصه گویی؛ 1.وقف چاه آب
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 10.کمک به همدیگر (قایق بازی)
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 10.کمک به همدیگر (قایق بازی)
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 9.وقف کردن (نهال کاری)
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 9.وقف کردن (نهال کاری)
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 8.کار را تمام کنیم (پازل بازی)
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 8.کار را تمام کنیم (پازل بازی)
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 7.برنده شدن باهم (صندلی بازی)
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 7.برنده شدن باهم (صندلی بازی)
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 6.برطرف کردن موانع (بازی خوراک خوری)
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 6.برطرف کردن موانع (بازی خوراک خوری)
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 5.تقسیم دارایی (بازی خوراک خوری)
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 5.تقسیم دارایی (بازی خوراک خوری)
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 4.جواب خوبی و بدی (بازی خوب و بد)
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 4.جواب خوبی و بدی (بازی خوب و بد)
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 3.همکاری با دقت (تمیزبازی)
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 3.همکاری با دقت (تمیزبازی)
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 2.مشارکت در کمک رسانی (نقاشی)
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 2.مشارکت در کمک رسانی (نقاشی)
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 1.کمک پنهانی (گل یا پوچ)
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 1.کمک پنهانی (گل یا پوچ)
مجموعه اوقاف در سیما/ آقا معلم؛ 6.وقف کمک بدون منت
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ آقا معلم؛ 6.وقف کمک بدون منت
مجموعه اوقاف در سیما/ آقا معلم؛ 5.وقف کار خوب ماندگار
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ آقا معلم؛ 5.وقف کار خوب ماندگار
مجموعه اوقاف در سیما/ آقا معلم؛ 4.خودمان را جای نیازمند بگذاریم
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ آقا معلم؛ 4.خودمان را جای نیازمند بگذاریم