نگاهی گذرا بر حقوق زن

چکیده: موضوع این تحقیق، حقوقی است که شرع مقدس برای زنان قرار داده است. از این رو با مراجعه به آیات و روایات حقوقی را که بیان شده استخراج نموده و به بیان تفسیر و توضیح آن‌ها پرداخته است. محقق تمام تلاش...
يکشنبه، 31 ارديبهشت 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نگاهی گذرا بر حقوق زن

نگاهی گذرا بر حقوق زن
نگاهی گذرا بر حقوق زن


 

نویسنده : عباس سیلیانی
منبع اختصاصی:راسخون




 
نگاهی گذرا بر حقوق زن
چکیده: موضوع این تحقیق، حقوقی است که شرع مقدس برای زنان قرار داده است. از این رو با مراجعه به آیات و روایات حقوقی را که بیان شده استخراج نموده و به بیان تفسیر و توضیح آن‌ها پرداخته است. محقق تمام تلاش خود را نموده که بتواند اثبات کند با بروز اسلام زن به آن ارزش والای خود رسیده و مانند مردان می‌تواند در عرصه های مختلف وارد شود و حرفهایی نیز برای گفتن داشته باشد.
کلید واژه: حق، شرع مقدس، زن، مرد

مقدمه
 

قرآن درباه رعایت حقوق زن، صریحاً می‌فرماید: «وَ عاشِروهُنَّ بِالمَعروف» (1)؛ «با زنان به شایستگی رفتار کنید».
در روایتی از رسول اکرم (ص) نقل شده است که حضرت می‌فرمایند:[بهترین شما آن کس است که با خانواده خود رفتار بهتر داشته باشد و من بهترین شما هستم با خانواده‌ام.](2)
این سخن پیامبر خیلی قابل دقت است میزان سنجش خوبی و اصاح مرد را، در چگونگی رفتار او با خانواده‌اش ذکر می‌فرمایند و می‌خواهند به همه جوامع انسانی بگویند که اگر می‌خواهید بدانید انسانی خوب و شایسته است، ببینید که رفتار او با خانواده‌اش چگونه است. ممکن است انسانی را در خارج از منزل، بشاش، و خوش رفتار و اهل مدارا باشد، اما در خانه، همیشه عبوس، بد رفتار و طلبکار باشد، این نشانه خوبی و اقتدار یک مرد نیست. بلکه این تضییع حق خانواده است. از روایت استفاده می‌شود که بد رفتاری در خانه، نشانه پلیدی روح انسان است.
همچنین در سوره مبارکه نساء در مقام مذمت کسانی که حقوق اخلاقی و مادری زن را ضایع می‌کنند این گونه می‌فرماید:
«وَ کَیْفَ تَأْخُذُونَهُ وَ قَدْ أَفْضیَ بَعْضُکُمْ إِلیَ بَعْضٍ وَ أَخَذْنَ مِنکُم مِّیثَاقًا غَلِیظًا» (3)
[چگونه مهریه را باز پس می‌گیرید، در حالی که شما با یکدیگر تماس و آمیزش کامل داشته‌اید؟ و از این گذشته آن‌ها هنگام ازدواج؛ از شما پیمان محکمی گرفته‌اند.]
آیه درباره کسانی است که برای زن مهریه قرار می‌دهند، اما بعد سعی دارند که آن را نپردازند. قرآن ایشان را ملامت کرده و می‌فرماید: چرا و چگونه شما چنین می‌کنید و حال آن که میان شما روابط عاطفی برقرار بوده و همسرانتان پیمانی محکم و استوار بسته‌اند!؟
حالا که بحث قرآنی به میان آمد بهتر است این مبحث را از دیدگاه تفاسیر دنبال کنیم و ادامه بحث را کمی دقیق‌تر برای خوانندگان شرح دهیم که این مبحث به خوبی برای آن‌ها روشن شود.
1. ابتدا وضعیت زندگی زنان در بین ملتهای عقب مانده یا ملل غیر متمدن در تفاسیر را بیان می‌نماییم که بدین صورت است:
زندگی زن در امت‌ها و قبایل وحشی، از قبیل ساکنین آفریقا و استرالیا و جزائر مسکونی اقیانوسیه و آمریکای قدیم و غیر این‌ها نسبت به زندگی مردان نظیر زندگی حیوانات اهلی بود، آن‌ها معتقدند زنان به خاطر مردان خلق شده‌اند و زن تا مادامی که شوهر نکرده تحت سرپرستی و ولایت پدر است؛ و بعد از ازدواج تحت ولایت شوهر است، آنهم ولایت بدون قید و شرط و بدون حد و مرز و در این امت‌ها مرد می‌توانست زن خود را به هر کس که بخواهد بفروشد، و یا ببخشد و یا قرض دهد تا از او کام بگیرند و بچه دار شوند؛ و همچنین مرد حق داشت او را تنبیه و مجازات کند، زندان کند، و حتی به قتل برساند و یا او را تشنه و گرسنه رها کند، حال بمیرد یا زنده بماند و نیز حق داشت او را مخصوصا در مواقع قحطی و یا جشن‌ها مانند گوسفند چاق بکشد، و گوشتش را بخورد. این‌ها حقوقی بود که زن در جامعه عقب مانده داشت. (4)
2. وضعیت زندگی زنان در امتهای پیشرفته (یا ملل متمدن) قبل از اسلام چگونه بوده است؟
جواب: منظور از امتهای متمدن و پیشرفته آن روز، آن امتهایی است که تحت رسوم ملی و عادات محفوظ و موروثی زندگی می‌کردند و بدون اینکه رسوم و عادتشان مستند به کتابی یا مجلسی قانونی باشد، مانند مردم چین و هند و مصر قدیم و ایران و نظایر این‌ها آنچه در بین امت‌ها مشترک می‌باشد این است که زن در این امت‌ها هیچ گونه استقلال و آزادی ندارد، نه در اراده‌اش و نه در اعمالش، بلکه در همه شوؤن زندگی‌اش تحت قیمومیت و سرپرستی و و لایت بود و حق مداخله در هیچ شأنی از شئون اجتماعی را نداشته (نه در حکومت، نه در قضاوت، نه در هیچ شأنی دیگر)
تفاوت زنهایی که در این امت‌ها زندگی می‌کنند با زنهایی که در امتهای غیر متمدن زندگی می‌کنند این است که در این جا اقوام به خود اجازه نمی‌دادند زنی را بکشند و گوشتش را بخورند و به طور کلی از مالکیت محرومشان کنند بلکه زن فی الجمله می‌توانست مالک باشد مثلا ارث ببرد، اختیار ازدواج داشته باشد، اگر چه اینگونه اختیارات هم به استقلال خودشان نبود.
 
خلاصه اینکه می‌توان زن را در اینگونه ملل اینگونه دانست: زن در این ملل حد وسط بین انسان و حیوان بود، از او مانند انسان ضعیفی که باید به انسان‌های متوسط کمک بدهد استفاده می‌شد. مثل بچه کوچک به ولی خویش، ولی ولایت و قیمومیت مرد بر زن دایمی بود. (5)
3. اما وضعیت زندگی زنان در میان مللی که دارای شریعت بودند مثل کلدانیان آشوریان، رومیان و یونانیان قدیم چگونه بوده است؟
کلدانی ها و آشوری‌ها از آیین «حمورابی» تبعیت می‌کردند، و طبق آیین مزبور زن تابع شوهر بود استقلالی در اراده و عمل نداشت و می‌توانستند زن را از خانه بیرون کنند و یا زن دیگری بگیرند و اگر خطایی از او سر می‌زد می‌توانست نزد قاضی از او شکایت کند و بعد از اثبات جرم درآب غرق می‌شد.
در میان رومیان: در اجتماع (چه اجتماع مدنی و چه اجتماع خانوادگی) تابع حیات مرد بود خداوندگار خانه مانند پدر و شوهر، اگر می‌خواست گاهی زن را می‌فروخت، یا می‌بخشید و زمانی برای تمتع قرض می‌داد و بعضا در برابر حقی که باید از او استیفاء شود مانند وام و خراج و مانند آن می‌داد، در مقام مجازات او را می‌زد و گاهی به کار به کشتن هم می‌کشید.
در یونان هم مانند وضع روم بود و تعدد زوجات هم آنجا مانعی نداشت و اگر زن بیش از یکی بود فقط یکی زن رسمی و باقی و غیر رسمی شناخته می‌شد.
و هرگاه مردی حس می‌کرد که فرزند دارد نمی‌شود یکی از نزدیکان مانند برادر یا برادر زاده را می‌آورد تا عیالش از او بار گیرد و فرزندی بیاورد که پسر باشد و باعث بقاء خانوادگی گردد. (6)
4. وضعیت زنان در محیطی که قرآن در آن نازل شده یعنی در بین اعراب چگونه بود؟
عرب بر زن استقلالی قائل نبوده و حرمت و شرافتی برای او جز حرمت و شرافت خانوادگی نمی‌شناخت، به زنان ارث نمی‌داد، تعدد زوجات را مانند یهود و بدون هیچ تحدیدی جایز می‌دانست و طلاق را بدون هیچ قید و شرطی تجویز می‌کرد و دختران را زنده به گور می‌کردند به هر حال رفتاری که عرب با زنان داشت، ترکیبی بود از رفتار اقوام متمدن و رفتار اقوام متوحش، چون زنان را در حقوق خود مستقل نمی‌دانستند و برایشان حق شرکت در امور اجتماعی مثل حکومت و جنگ و ازدواج جز در موارد استثنایی نمی‌دادند محرومیت و بدبختی‌هایی که زنان داشتند چنان نفوسشان را زبون و فکرشان را ناتوان کرده بود که در حوادث و وقایع مختلف اوهام و خرافات عجیبی در نظرشان مجسم می‌شد که در کتب تاریخ ضبط شده است. (7)
اما تمام این بحث‌ها را از تفسیر قرآن بیان کردیمتا به این نکته و نتیجه برسیم که اسلام برای زنان چه ارمغانی آورده؟
در هیچ تاریخ و نوشته ای قدیمی چیزی که حکایت از احتراک و اعتنا به شأن زن کند، نخواهی یافت مگر مختصری در تورات و در وصایای عیسی بن مریم (ع) که باید به زنان مهربانی کرد و تسهیلاتی برای آنان فراهم نمود.
اما اسلام یعنی آن دینی که قرآن برای تاسیس آن نازل گردیده، در حق زن نظریه ای ابداع کرده که از روزی که جنس بشر پا به عرصه دنیا گذاشت تا آن روز چنین طرز تفکری در مورد زن نداشت، اسلام در این نظریه خود، با تمام مردم جهان در افتاد، وزن را آن طور که هست بر آن اساسی که آفریده شد، به جهان معرفی کرد، واساسی که به دست بشر منهدم شده و آثارش نیز محو گشته بود.
اسلام عقاید و آرائی که مردم درباره زن داشتند و رفتاری که عملا با زن می‌کردند را بی اعتبار نموده و خط بطلان بر آن‌ها کشید.
اما هویت زن در اسلام: اسلام بیان می‌کند که زن نیز مانند مرد انسان است و در آیات قرآن بیان شده که «هیچ زن و مردی برتری ندارد مگر به تقوا» (8) و همچنین در آیات دیگر نیز بیان شده که خداوند می‌فرماید: «من عمل هیچ عاملی را ضایع و تباه و بی نتیجه نمی‌کنم چه مرد و چه زن و بعضی از شما از بعض دیگر هستید.»(9)
و بیان می‌کند که هیچ فرقی در اصل خلقت و بنیاد مرد و زن وجود ندارد و هر دو از یک نوع هستند وآیات دیگری نیز در قرآن (10) وجود دارد که تساوی زن و مرد را بیان می‌کند. (11)
اما از لحاظ تفسیر موقعیت اجتماعی زنان در اسلام چگونه است؟
اسلام مرد وز ن را از لحاظ تدبیر شؤون به وسیله اراده و کار مساوی می‌داند. بنابراین زن می‌تواند مانند مستقلا کار کند و مالک نتیجه کار و کوشش خود شود، و نفع و ضرر کارش مربوط به خودش می‌باشد؛ و خداوند برای زن دو چیز را مقدر داشته که او را به وسیله آن دو منفعت ممتاز و مشخص ساخته است:
1- یکی آنکه زن به منزله کشتزار است که نوع انسانی به وسیله او تکون یافته و نشو ونما می‌نماید و بقائش به وجود او بستگی دارد.
2- دوما آنکه وجود زن مبنی بر لطافت و حساسیت است و این امر در احوال و وظایف اجتماعی او تاثیر دارد.
این وضع اجتماعی زن است و از اینجا وضع مرد در جامعه نیز معلوم می‌شود و همه احکامی که در اسلام مشترک میان مرد و زن یا مختص به یکی از ایشان است از تحلیل همین اصل کلی به دست می‌آید.
بعضی از برتری‌ها ویژه صفت خاصی است مانند برتری مرد بر زن در سهم ارث (12) و برتری زن بر مرد در اینکه هزینه زندگی او را باید مرد تأمین کند و در این قسمت نباید هیچکدام آرزوی ضعف دیگری را بنماید، بعضی از برتری‌ها برای هر دو ضعف میسر است مانند ایمان و علم و تقوی و سایر فضائلی که در دین مستحسن شمرده شده، و این‌ها از فضل خدا است و باید از او خواسته شود. (13)
در این قسمت از بحث بیان آیات قرآن به سخن زیبای ائمه معصومین (ع) می‌پردازیم و کمی به تفصیل روایات می‌پردازیم:
امام هشتم علی بن موسی الرضا (ع) از اجدادشان و آن‌ها از رسول اکرم (ص) نقل کرده‌اند که فرمودند: «إنَّ اللهَ تَبارَکَ وَ تَعالی عَۀَی الإناثِ أَرأَفُ مِنهُ عَلَی الذُکورِ وَ مَا مِن رَجُلِ یُدخِلُ فَرحَهً عَلَ امراهٍ بَینَهُ و بین‌ها حُرمَهُ إلا فَرَّمهُ اللهُ تَعالَی یومَ القیامَه» (14)
[لطف و رأفت الهی به زنان بیشتر از مردان است. حال اگر لطف و محبت کسی شامل حال همسرش شد و موجبات خوشحالی او را فراهم کرد خداوند در روز قیامت به خاطر خوشحال کردن همسرش او را خوشحال می‌کند.]
در روایت دیگری از رسول اکرم (ص) آمده است که فرمودند: «مَنِ اتَّخَذَ زَوجهً فَلیُکرِمهَا» (15) گرامی داشتن او یعنی این که بی حرمتی نکند، در مقام جسارت بر نیاید و از طنز گزنده اجتناب کند؛ چون برخی از گفتارهای ناموزون در مقابل دیگران حتی در قالب شوخی، روح لطیف همسر را آزرده می‌کند و با حرمت او منافات دارد؛ که طبیعتاً از مودت بین آن دو می‌کاهد.
اما در حدیثی پیامبر (ص) فرمودند: [من تعجب می‌کنم از کسی که اقدام به زدن همسرش می‌کند، در حالی که خود به این کار –کتک خوردن- سزاوارتر است. همسرانتان را با چوب نزنید که در این کار قصاص است. او را تأدیب کنید، به آن دو حقی که خدا برای زن قرار داده- نفقه و پوشاک- تنبیه کنید.](16)
در روایتی دیگر پیامبر (ص) فرمودند: [اگر مردی سیل به صورت همسرش بزند، خداوند به مالک این که خازن جهنم است امر می‌کند که هفتاد سیلی در آتش جهنم بر چهره او وارد کند.](17)
واقعا راه اداره یک مجموعه رفتار تند و خشن نیست؛ چه رسد به همسر که رکن زندگی مشترک انسان است. البته این به معنای بستن دست مدیر در اداره یک مجموعه نیست اگر همسری تخلف کند و نافرمانی می‌کند یا به هر حال اخلال در نظام زندگی و سیستم مدیریت خانه می‌شود، شارع مقدس راههایی قرار داده است که مرد می‌تواند از آن‌ها بهره بگیرد.
همچنین پیامبر (ص) در روایتی فرمودند: [براردم جبرئیل به من خبر داد و درباره زن‌ها آنقدر مرا توصیه کرد، که من توصر کردم حتی اُف گفتن به آن‌ها جایز نیست؛ و بعد جبرئیل گفت: یا محمد! به مردم بگو: مراقب باشید که به همسران و زنانتان ستم نکنید؛ ایشان در زندگی، یار و کمک شما هستند شما بر اساس امانات الهی، آن‌ها را به خانه آوردید؛ یعنی نزد شما ودیعه الهی‌اند.]
محرمیتی که میان شما و همسرانتان حاصل شده، با کلمات مقدس کتاب خدا و سنت پیامبر خاتم (ص) حاصل شده و به راحتی به دست نیامده است آن‌ها بر شما حقوقی پیدا کرده‌اند ارتباط روحانی و جسمانی شما با همسرانات حقوقی ایجاد می‌کند. حق دیگری که این‌ها بر شما پیدا می‌کنند این است که مادر فرزندان شما می‌شوند، و فرزندان شما را در رحم خود پرورش می‌دهند و در این راه متحمل رنج و درد می‌شوند؛ پس شما موظفید در مقام ادای حقوق آن‌ها و مهربانی و شفقت داشته باشید؛ دلهای آن‌ها را نسبت به خود پاکیزه نگه دارید تا همیشه با شما بمانند. (18)
این توصیه ذات اقدس پروردگار از زبان جبرئیل به رسول خدا (ص) است. اگر با این نگاه به حقوق زن نظر کردید، مرد باشد در اوج عواطف انسانی بازن رفتار کند. ولی نباید از چند نکته عاطفی قاعده مند نشده و در چهارچوبی منضبط نمی‌گنجد؛ دوم اینکه انسان‌ها از نظر عاطفی متفاوتند؛ عده ای در ابراز یا ادراک عاطفی در حد افراطند؛ بعضی متوسط و بعضی دیگر در حد تفریطند و مودت و مهربانی در روح آن‌ها مفهومی ندارد و دل‌هایشان مثل سنگ است.
پیامبر (ص) فرمودند: [آنچه مرد به خانواده خود انفاق می‌کند، صدقه محسوب می‌شود و همانا مرد، در لقمه گذاشتن به دهان همسرش اجر و پاداش می‌گیرد.](19)
امام صادق (ع) فرمودند:[ای علی! کسی که در خانه بدون اینکه اهانت کند به خانواده خود کمک نماید، خداوند اسم او را در کتاب شهدا می‌نویسد.](20)
امام صادق (ع) : [ای علی! خدمت به خانواده، کفاره گناهان کبیره است.]
پیامبر (ص) فرمودند: [هر چه ایمان بنده بیشتر شود، زن دوستی او افزون می‌شود.](21)

حقوق زن نسبت به شوهر
 

امام سجاد (ع) اولین قدم در رعایت حقوق زن را بر قراری روابط عاطفی، دوستانه و صمیمانه می‌دانند و طبق دستور شرع آن‌ها در یک چهار چوب منظم بدین تربیت بر می شمارند.

1- مهریه
 

اولین حقی که قرآن برای زن ذکر کرده است مهریه است.
خداوند می‌فرماید: «وَآتُواْ النَّسَاء صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَةً فَإِن طِبْنَ لَکُمْ عَن شَیْءٍ مِّنْهُ نَفْسًا فَکُلُوهُ هَنِیئًا مَّرِیئًا» (22)
[مهریه زنان را به طور کامل به عنوان یک بدهی و عطیه، به آنان بپردازید؛ اگر آن‌ها چیزی از آن را با رضایت خاطر به شما ببخشند، حلال و گوارا مصرف کنید.]
تعابیر لطیفی که در این آیه شریفه به کار رفته است: اولاً، از مهریه تعبیر به صدقه شده است و عکس این مطلب هم در روایات آمده است که مهریه را صداق گفته‌اند و در اینجا صدقه به معنای آنچه به فقرا داده می‌شود نیست بعضی از مفسرین به مهریه صداق گفته‌اند، چون صداق و صدقه مشتق از ماده صدق است، صداق نشانه راستگویی مرد در اظهار علاقه به همسر است.
ثانیاً تعبیر دیگری در آیه شریفه که به صدقات ضمیر مونث اضافه می‌کند و می‌فرماید: «صدقاتهن» یعنی مالک این صداق و مهریه خانم‌ها هستند و دیگران را در آن هیچ دخالتی نیست. این که صداق به عنوان خرید متاع در قالب پول به پدر و مادر تحویل می‌شود به هیچ عنوان درست نیست؛ چرا که اولا فرزند متاع نیست؛ ثانیاً آنچه که به عنوان شیربها متعارف شده و هنوز هم هست، جنبه شرعی ندارد.
ثالثاً تعبیر نحله است در لغت، به معنای هدیه و پیش کش است. آن هم نه هر هدیه و عطیه ای، بلکه به تعبیر راغب در کتاب مفردات، نحله، معنای خاص و کوچک‌تری از عطیه دارد و به معنای عطیه و هدیه ای است که از روی رضا، رغبت و اشتیاق کامل و برای ایجاد شیرینی در بین دو یا چند نفر بذل می‌شود بنابراین هر نحله ای عطیه هست، ولی هر عطیه ای نحله نیست. کلمه نحله مأخوذ از نحل به معنای زنبور عسل است و نحله یعنی آنچه از زنبور عسل حاصل می‌شود. (23)
با این تعبیر شاید بتوان آیه را اینگونه تفسیر کنیم که مهریه و صداق –یا به تعبیر قرآن نحله- برای این است که مرد به وسیله آن خود را به روح لطیف و ظریف زن که با حیا و عفاف ذاتی او در آمیخته است و او را ابراز نیازهای جسمی و جنسی باز می‌دارد نزدیک می‌کند و پیوند استوار و محکمی با او منعقد سازد.
در مکتب اسلام مهریه نوعی حرمت نهادن کم نظیر یا بی نظیر است که در هیچ یک از ادیان و فرهنگ‌ها با این شیوه سابقه ندارد؛ ارج نهادن که برخاسته از صفا و صمیمت و علاقه درونی است پس مرد باید برای چیزی که مورد علاقه اوست هزینه کند و مایه بگذارد تا بتواند به او دست یابد البته شیرنی و حلاوت مهریه در مقدار نیست بلکه نشانه راستگویی و اظهار علاقه و محبت مرد است و هرگز نمی‌توان علاقه را با میزان مهریه و اعداد و ارقام سنجید.

2- نفقه و مسکن
 

یکی دیگر از حقوقی که زن نسبت به مرد دارد، حق نفقه و مسکن است به حکم آیه شریفه قرآن که در سوره مبارکه طلاق ذکر شده است:
«لِیُنفِقْ ذُو سَعَةٍ مِّن سَعَتِهِ وَمَن قُدِرَ عَلَیْهِ رِزْقُهُ فَلْیُنفِقْ مِمَّا آتَاهُ اللَّهُ لَا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا مَا آتَاهَا سَیَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ یُسْرًا» (24)
[آنان که امکانات وسیعی دارند، باید از امکانات وسیع خود انفاق کنند و آنان که تنگدست هستند، از آنچه خدا به آنان داده انفاق نمایند؛ خداوند هیچ کس را جز به مقدار توانایی که به او داده تکلیف نمی‌کند؛ خداوند به زودی بعد از سختی‌ها آسانی قرار می‌دهد.]
در این آیه خداوند فرمان می‌دهد؛ انسان باید از همه توانش برای فراهم کردن نفقه همسر خود استفاده کند همچنین روایات فراوانی وجود دارد که مورد استناد علما در این حکم حقوقی اسلام قرار گرفته است؛ که مساله نفقه و مسکن را از حقوق الزامی همسران خود می‌دانند.
اسلام برای مهریه حداقل و حداکثری قرار نداده است و آنچه هست توصیه به اصل وجود مهریه است و طبق نظر فقهای شیعه، قوام عقد با مهریه است و اگر برای عقدی مهریه قرار ندهند مهر المثل در نظر گرفته خواهد شد.
شرع مقدس در مورد حق مسکن و نفقه هم موازینی را تعیین نموده است که در صورت افراط و تفریط حقی از زنان ضایع نشود و در وایتی از پیامبر اکرم (ص) آمده است که در ضمن خطبه ای می‌فرمایند: [وَ لَهُنَّ عَلیکُم رزقُهُنَّ وَ کِسوَتُهُنَّ بِالمعروف] (25)
[از حقوق زن‌ها بر شما –مردان- یکی خوراک آن‌ها تست و دیکری لباسی در خور شأن آن‌ها.]
در روایت دیگری از امیر المومنین (ع) نقل شده است که می‌فرمایند: [یُجبَرُ الرَّجُلُ عَلَی النفقَهِ عَلَی امرأتِهِ.](26)
[اگر مرد از پرداخت نفقه خودداری کند، حاکم شرع او را مجبور بر انجام این وظیفه می‌کند.]
فرق بارز نفقه زن با سایر طبقاتی که واجب النفقه مرد هستند مثل فرزند، این است که فرزند تا زمان بلوغ، واجب النفقه پدر است، اما بعد از بلوغ اگر متمکن و ثروتمند شد آن حق ساقط می‌شود. اگر پدر و مادر نیز متمکن و صاحب مکنت باشند که بتوانند زندگی خود را اداره کنند، فرزند در مقابل آن‌ها وظیفه ای ندارد اما همسر اگر متمکن هم باشد، مرد موظف است خرج زندگی او را نسبت به موارد یاد شده فراهم کند؛ در صورت تخلف به عنوان دین و بدهکاری بر ذمه او باقی می‌ماند و حاکم می‌تواند مطالبه کند، حتی اگر مرد قدرت ادای این حق را نداشته باشد.
حتی فراهم کردن مسکن، در ایام عده طلاق از وظایف مرد است؛ یعنی حق ندارد قبل از اینکه عده او تمام شود او را از خانه خود بیرون کند. حتی در عده وفات چنین است که اگر شوهر از دنیا برود، ورثه شوهر حق ندارد تا پایان عده همسر را از خانه بیرون کنند. همچنین اگر همسری که طلاق داده شده است، صاحب حمل باشد، تا مدتی که زایمان انجام می‌گیرد مسکن و نفقه او بر عهده مرد است. این حقوق و تفاوت‌های قابل دقتی است که در طبقات واجب النفقه میان همسر و سایر مصادیق، مثل فرزند فقیر و یا پدر و مادر نیازمند وجود دارد.
پیامبر (ص) در مورد زن فرمودند: [جبرئیل پیوسته مرد درباره زن سفارش می‌کرد، تا جایی که گمان بردم طلاق او جایز نیست مگر در صورت ثابت شدن فحشا.](27)
همچنین پیامبر فرمودند: [حق زن بر شوهرش این تاست که شکمش را سیر کند و بدنش را بپوشاند و برای او هیچگاه روی درهم نکشد.](28)
امام صادق (ع) فرمودند: [شوهر در رابطه با همسرش از سه چیز بی نیاز نیست: سازگاری با او تا بدین و. سیله سازگاری و محبت و عشق او را به خود جلب کند و خوشخویی با او و دلبری از او با آراستن خود برای وی فراهم آوردن امکانات رفاهی او.](29)
پیامبر (ص) فرمودند: [به زن خود خدمت نکند مگر صدیق یا شهید یا مردی که خداوند خیر دنیا و آخرت او را بخواهد.](30)
پیامبر خدا (ص) فرمودند :[نشستن مرد نزد زن و فرزندش، نزد خداوند متعال محبوب‌تر است از اعتکاف او در این مسجد من.](31)
پیامبر خدا (ص) فرمودند : [هر مردی که به خاطر خدا و به امید پاداش او در برابر بد اخلاقی همسرش صبر کند، خدای متعال برای هر روز و شبی که شکیبایی می‌ورزد همان ثوابی را به او می‌دهد که به ایوب (ع) در قبال بلایی که دید عطا کرد و گناه زن در هر روز و شب به اندازه ریگهای ریگستان باشد.](32)
امام صادق (ع) فرمودند: [هر که آنقدر زن بگیرد که نتواند باآنها نزدیکی کند و در نتیجه یکی از آها مرتکب زنا شود و گناهش به گردن اوست.](33)
پیامبر خدا (ص) فرمودند: [هر که دو زن داشته باشد و در تقسیم خود ولخرجی دادن به آن‌ها میانشان به یکسان رفتار نکند، روز قیامت در حالی که دست‌هایش بسته و نیم از بدنش به یک طرف کج شده است، آورده شود و به آتش رود.](34)
حضرت علی (ع) می‌فرماید: [روزی رسول خدا (ص) به منزل ما آمد، حضرت فاطمه (س) مشغول آشپزی بود من عدس پاک می‌کردم، حضرت فرمود: هر مردی که همسرش را در خانه کمک کند به مقدار هر مویی که در بدن دارد عبادت یک سال که روزها روزه دار باشد و شب‌ها، شب زنده داری برای او هست، خداوند همان ثواب و پاداش که به صبر کنندگان و به حضرت داوود و یعقوب و عیسی (ع) داد، به او می‌دهد.]
 
سپس فرمود: ای علی! کسی که در خانه به عیال خود خدمت کند و این خدمت را با خشنودی انجام دهد، خداوند اسم او را در طومار شهیدان ضبط می‌کند و هر روز ثواب هزار شهید برای او می‌نویسد و برای هر قدمی که بر می‌دارد ثواب یک حج و یک عمره به او عنایت می‌شود، و به هر قطره عرقی که می‌ریزد یک شهر در بهشت به او داده خواهد شد... ای علی! خدمت کردن به عیال کفاره گناهان و خاموش کننده غضب خداوند و مهریه حورالعین است، و موجب ازدیاد خوبی‌ها و درجات می‌باشد، ای علی! خدمت همسر نمی‌کند مگر درستکار و شهید و مردی که خداوند خیر دنیا و آخرت او را می‌خواهد. (35)
در کتاب خصال شیخ صدوق ج 2 ص 401 به یک روایت زیبا برخورد کردیم بسیار جالب بود و احساس کردیم بیان آن خالی از لطف نباشد چون به بحث ما مرتبط بود؛ و آن 37 ویژگی در آداب زنان و فرق میان احکام آنان و احکام مردان می‌باشد. روایت چنین است: جابر بن یزید جعفی گوید: از امام باقر (ع) شنیدم که فرمود: [احکامی که بر زنان لازم نیست عبارت است از : اذان و اقامه گفتن، نماز جمعه، نماز جماعت، عیادت از بیمار، تشییع جنازه، بلند گفتن تکبیر های احرام، هروله میان صفا و مروه، بوسیدن حجر الاسود، وارد شدن در کعبه، تراشیدن سر، بلکه (برای خروج از احرام) از موهایشلان می‌چینند، تصدی قضاوت، تصدی فرمانداری، قرار گرفتن در طرف مشورت، ذبح قربانی –مگر در حال ناچاری- آنان وضوی خود را از باطن آغاز می‌کنند و مردان از ظاهر آن، مانند مردان مسح نکشند بلکه بر او لازم است که در نماز صبح و مغرب مقنعه از سرش که موضع مسح است بردارد و بر سرش مسح بکشد، و در باقی نمازها انگشتش را به زیر مقنعه داخل کرده و بدون اینکه مقنعه از سر بردارد مسح بکشد؛ و آنگاه که برای نماز ایستاد هر دوپایش را به هم بچسباند و دست‌هایش را به سینه‌اش گذارد و در حال رکوع دستانش را بر دو رانش نهد و آنگاه که خواست سجده کند می‌نشیند و در سجده خود را بر زمین می‌چسباند و چون سر از سجده برداشت، بنشیند آنگاه به قیام برخیزد و چون برخاست به تشهد بنشیند دو پایش را بلند کرده و ران‌هایش را به هم می‌چسباند، آنگاه که بخواهد تشهد گوید انگشتان خود را بر بندد چرا که از آنان پرسش خواهد شد و هر گاه حاجتی به سوی خدا داشته باشد بر بام خانه خود رفته و دو رکعت نماز بخواند و سرش را به سوی آسمان برهنه کند؛ زیرا که چون چنین کند خداوند دعای او را پذیرفته و او را نا امید نمی‌کند برای زن در سفر، غسل جمعه نیست ولی در شهر خود نباید آن را ترک کند و بر زنان گواهی در هیچ مورد از حدود جایز نیست. شهادت آنان در طلاق و رویت ماه جایز نیست، ولی گواهی آنان در مواردی که نگاه مردان بر آن روا نیست، جایز است. زنان نباید از سمت بالای جاده راه بروند بلکه بایستی از دو طرف آن عبور نمیاند. آنان نبایستی در بالای خانه های بنشینند و نویسندگی نیاموزند و بر آنان مستحب است که ریسندگی آموخته و سوره نور را یاد بگیرند و آموختن سوره یوسف بر آنان مکروه است.]
و آنگاه که زن را اسلام مرتد گردد به او پیشنهاد توبه داده می‌شود اگر توبه کرد که آزاد است وگرنه برای همیشه در زندان می‌ماند و در صورت ارتدادش همانند مردان کشته نمی‌شوند بلکه کارهای سختی به او تحمیل می‌شود و از غذا و نوشیدنی به اندازه ای که توان داشته باشد به او نمی‌دهند و از غذای گوارا او را محروم نموده و لباسهای خشن و زبر بر او بپوشانند و برای نخواندن نماز و نگرفتن روزه او را می‌زنند. بر زنان جزیه نیست و آنگاه که موقع زایمان او فرا رسید لازم است همه زنانی که در خانه‌اند بیرون کنند تا نخستین بیننده به عورت او نباشند. بر زنی که در حال حیض یا جنب است جایز نیست به هنگام تلقین میت حاضر شود، زیرا که فرشتگان از زن حائض و جنب در آزارند و بر چنین زنی جایز نیست مرده را در میان قبر گذارد و آنگاه که زن از جایگاهش برخاست برای مرد جایز نیست که به جای او بنشیند تا آنگاه که جایگاهش سرد شود و جهاد زن، خوب شوهرداری کردن است و بزرگ‌ترین حق برزن، حق همسر اوست و به ننگام مرگ او سزاوارترین فرد برای نماز خواندن بر اوست. بر زن جایز نیست که در میان زنان یهودی و مسیحی برهنه شود؛ زیرا آنان او را به شوهران خود توصیف می‌کنند و آنگاه که می‌خواهد از خانه‌اش بیرون رود جایز نیست که خود را معطر سازد و بر او جایز نیست که خود را به مردان شبیه سازد، لعن فرموده و بر زن روا نیست که بی پیرایه باشد گرچه رشته ای به گردن بیاندازد و روانیست که انگشتانش سفید دیده شود گرچه اندکی حنا رنگین کند، و در دوران حیض نبایستی حنا ببندد که بیم آن می‌رود که شیطان به او آزار رساند.
هنگامی که زن در حال نماز حاجتی داشته باشد، دستهای خود را به هم زند ولی مرد در حال نماز سرش و پشتش اشاره کرده و تسبیح را بلند تر بگوید و بر زن جایز نیست که بی مقنعه نماز بخواند مگر اینکه کنیز باشد که او را با سر برهنه و بدون مقنعه می‌تواند نماز بخواند و بر زن جایز است که در غیر نماز و احرام لباس ابریشم و حریر بپوشد و بر مردان چنین لباسی جز در حال جهاد حرام است، و بر زن رواست که انگشتر طلا به دست کرده و با آن نماز بخواند و این عمل بر مردان [جز در حال جهاد] حرام است پیامبر خدا (ص) فرمود: «ای علی! انگشتر طلا به دست مکن که آن زیور تو در بهشت است و لباس حریر مپوش که لباس تو در بهشت است»؛ و بر زن روانیست که از مالش بنده ای آزاد کند و نه احسانی کند، مگر با اجازه همسرش و او جایز نیست که بدون اجازه همسرش روزه مستحبی بگیرد و او را روا نیست که با نامحرمی دست دهد مگر از پشت لباسش، و او را روا نیست که با نا محرمی بیعت کند مگر از پشت لباسش و او را روا نیست که بدون اجازه همسرش حج مستحبی انجام دهد؛ و بر زن جایز نیست که به حمام (در بیرون خانه) رود چرا؛ که این کار بر او حرام است و بر او روا نیست که سوار بر زین شود مگر در موارد ناچاری در سفر، و میراث زن نصف میراث مرد است. دیه او نصف دیه مرد است؛ و به نگام دیه جراحات دیه زن با مرد برابر است تا این که به اندازه یک سوم دیه کامل گردد و چون بیش از یک سوم گردد، دیه مرد زیاد می‌شود و دیه زن کم می‌گردد و چون زن بخواهد به تنهایی با مرد نماز بخواند، بایسی پشت سر مرد بایستد و در کنار او نایستد و چون زنی بمیرد، نمازگزار بر او در نزد سینه‌اش می‌ایستد و نماز گزار بر مرد کنار سرش می‌ایستد و چون در میان قبرنهند همسرش در جایی می‌ایستد که بتواند از ران او گرفته و در قبر گذارد و برای زن در پیشگاه خدا هیچ شفاعتگری بهتر از رضایت همسرش نیست و هنگامی که فاطمه (س) از دنیا رفت امیرالمومنین علی (ع) برخاست و گفت: «خداوندا! من از اتو که دخترپیامبر است راضی هستم. خداوندا! او را هراس افتاده، پس به او مونسی بده خداوندا! او از ما دور شده تو به او بپیوند. خداوندا! بر او ستم شده تو به نفع او داوری کن که تو بهترین داوران هستی».(36)

نتیجه کلی
 

آنچه که از مباحث به دست می‌آید این است که خداوند متعال هیچ فرقی بین زن و مرد قائل نشده است مگر بر اساس مصلحت خود زن یا مرد که در این موارد حکمت‌هایی قرار داده است مانند اینکه در مهریه زن حداکثر و حداقلی قرار نداده است و چون اگر مهریه را سنگین قرار می‌داد بر طبقات ضعیف اجتماع فشار وار می‌شد و اگر مهریه را کم می‌گرفت چنانچه در روایات از این کار نهی شده است چون جلوگیری شود از مشابهت این کار با کار فواحشی که با مبالغ ناچیزی به خود فروشی دست می‌زدند پس شرع مقدس نخواسته است که در هیچ مرحله ای از پیوند عاطفی مقدس بین زوجین کم شود و برای همین سعی کرده که بین آن‌ها مساوات بر قرار کند.
یا در مثال دیگر، شرع مقدس برای زن حقوق بسیاری قرار داده است که مبادا زن احساس کند که چیزی از مرد کمتر است مثلا زن دوست دارد که خود را مثل مردان دارای امتیازاتی بداند و بتواند در اجتماع به فعالیت بپردازد و با دیگران ایجاد ارتباط برقرار کند و خود را به عنوان جزئی از این اجتماع به دیگران وانمود کند. اسلام به این نظر زن‌ها نیز لاحترام گذاشته ولی برای آن‌ها شروطی را قائل شده است به عنوان نمونه: در سوره مبارکه قصص آیات 25-23 (37) در می‌یابیم که کار زن در خارج از منزل را بدون اشکال می‌داند به شرط اینکه : الف زن در محیط کار، تنها نباشد «امرَأَتَینِ» ب با مردان اختلاطی نداشته باشد. «مِن دونِهِم... لا نَسقی حَتی یُصدرَ الزعادُ» ج مردی که توان کار داشته باشد در خانواده نباشد. «أَبونا شَیخُ کَبیر» انشا الله محقق توانسته باشد جزیی از حقوق زنان را بیان کند که عزیزان با خواندن آن هیچ امتیاز و حقی را برای مردان نسبت به زنان بیشتر قائل نشوند. (38)

پي‌نوشت‌ها:
 

1. سوره نساء: 19
2. وسائل الشیعه، ج 20، ص 171، ح 25340
3. سوره نساء: 21
4. المیزان، ج 2، ص 394- 396 [با تلخیص]
5. با علامه در الیمزان، ج 1 ف ص 796، به نقل از المیزان (20 جلدی)، ج 20، ص 396- الیمزان (40 جلدی)، ج 4، ص 61
6. با علامه در الیمیزان، ج 1، ص 800 به نقل از المیزان (40 جلدی) ج 4، ص 62-65
7. الیمزان (40 المیزان)، ج 4، ص 66 المیزان (20 جلدی)، ج 2، ص 402
8. حجرات، 13
9. آل عمران، 195
10. سوره نحل، آیه 97- سوره مومن، آیه 410، نساء، 12
11. المیزان
12. نساء، 32
13. با علامه در الیمزان، ج 1، ص 804 به نقل از المیزان (40 جلدی)، ج 4، ص 72[با تلخیص]
14. سیری در رساله حقوق امام سجاد (ع)، ج 2، ص 163، به نقل از کافی، 6، 6، ج 7- وسائل الشیعه، 21، ص 367، ح 27319
15. سیری در رساله حقوق امام سجاد (ع)، ج 2، ص 163، به نقل از مستدرک الوسائل، 1، 412، ح 1023
16. مستدرک الوسایل، 14، ص 250، ح 16619
17. سیری در رساله امام سجاد (ع)، 2، 164-به نقل از جامع الاخبار، ص 447، ح 1259، مستدرک الوسایل، 14، ص 250، ح 16618
18. مستدرک الوسایل، 14، ص 252، ح 16627
19. بهشت الاخلاق، 2، 443 به نقل از جامع السعادات، 2، 142.
20. همان ادرس قبلی
21. گنجینه معارف، 2، 346 به نقل از مستدرک الوسائل، 14، 157
22. سوره نساء، 4
23. مفردات راغب، ص 506
24. سوره طلاق، 7
25. سیری در رساله حقوق امام سجاد (ع)، 2، 173 به نقل از مستدرک الوسایل، 15، ص 217، ح 18041
26. سیری در رساله حقوق امام سجاد (ع)، 2، 173 به نقل از مستدرک الوسایل، 15، ص 217، ح 17845
27. بحار، 103، 253، 85؛ میزان الحکمه، 5، ص 2263، ح 7869
28. میزان الحکمه، 5، ص 2263، ح 7870؛ به نقل از بحار، 103، 254، 60
29. میزان الحکمه، 5، 2264، ح 7876؛ به نقل از بحار، 78، 237، 70
30. میزان الحکمه، 5، ص 2265، 7880 به نقل از بحار، 104، 132
31. میزان الحکمه، 5، 2266، ح 7884 به نقل از تنبیه الخواطر، 2، 122
32. میزان الحکمه، 5، 2267، ح 7891 به نقل از ثواب الاعمال، 339، 1
33. میزان، 5، 2373، ح 7915 به نقل از کافی 5، 566، 42
34. میزان، 5، 2271، ح 7913، به نقل از ثواب الاعمال، 333، 1
35. پندهای جاویدان، ص 460، به نقل از منتخب القوامیس الدرر، ص 301- معراج السعاده، ص 418 به نقل از مستدرک الوسائل، 13، 48، ح 2
36. خصال، 2، 401-405 باب هفتاد و سوم
37. وَ لَمَّا وَرَدَ مَاءَ مَدْیَنَ وَجَدَ عَلَیْهِ أُمَّةً مِّنَ النَّاسِ یَسْقُونَ وَ وَجَدَ مِن دُونِهِمُ امْرَأَتَین تَذُودَانِ قَالَ مَا خَطْبُکُمَا قَالَتَا لَا نَسْقِی حَتیَ یُصْدِرَ الرِّعَاءُ وَ أَبُونَا شَیْخٌ کَبِیرٌ*فَسَقَی لَهُمَا ثُمَّ تَوَلیَّ إِلیَ الظِّل فَقَالَ رَب إِنی لِمَا أَنزَلْتَ إِلی مِنْ خَیرٍْ فَقِیرٌ*فجََاءَتْهُ إِحْدَئهُمَا تَمْشیِ عَلیَ اسْتِحْیَاءٍ قَالَتْ إِنَّ أَبیِ یَدْعُوکَ لِیَجْزِیَکَ أَجْرَ مَا سَقَیْتَ لَنَا فَلَمَّا جَاءَهُ وَ قَصَّ عَلَیْهِ الْقَصَصَ قَالَ لَا تخََفْ نجََوْتَ مِنَ الْقَوْمِ الظَّلِمِینَ
38. گنیجه معارف، ج 1، ص 776
 

منابع:
1. قرآن کریم
2. با علامه در الیمزان، گرد آورنده مراد علی شمس، قم انتشارات اسوه 1384
3. مباحث علمی در تفسیر المیزان، محمد حسین طباطبایی: تهیه و تنظیم: انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم: جامعه مدرسین حوزه علمیه قم 1384
4. سیری در رساله حقوق امام سجاد (ع)، سلسله گفتاری حضرت آیت الله یثربی، انتشارات فرهنگ آفتاب، اول، مهر 1382 شمسی
5. الخصال، شیخ صددوق، ابن بابویه، ترجمه و توضیحات یعقوب جعفری، قم: انتشارات نسیم کوثر، 1385
6. میزان الحکمه، محمد محمدی ری شهری همراه با ترجمه فارسی، قم: دارالحدیث، 1389 پاییز
7. پندهای جاویدان، محمد محمدی اشتهاردی، تهران، موسسه انتشارات رات نبوی، زمستان 1379
8. معراج السعاده، تالیف ملا محمد نراقی، ناشر: موسسه انتشارات قم: هجرت، تابستان 1381
9. گنجینه معارف، رحمتی شهرضا، محمد، قم: انتشارات صبح پیروزی، چاپ چهارم 1386
10. نرم افزار احادیث شیعه



 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط