قلعه ليسار با نيم هکتار مساحتي که به خود اختصاص داده، روزگاري محل حکمراني حاکمان مختلف و شاهد حوادث بسياري بوده است. آخرين پادشاهاني که در اين قلعه حکمراني کردند، از سلسله سلجوقيان بودند. حالا از آن قلعه مستحکم و نفوذناپذير خرابه اي بيشتر به جا نمانده است؛ اما هنوز بين بوميان منطقه درباره اين قلعه بزرگ روايت هاي عجيبي نقل مي شود. بعضي از آنها از چشمه شگفت انگيزي که زير اين قلعه وجود داشت مي گويند و برخي هم از در بزرگي که هيچ کس توانايي باز کردنش را نداشت، حرف مي زنند.
قلعه ليسار، يکي از باشکوه ترين بناهاي تاريخي اي است که در شمال کشورمان قرار دارد
قلعه ليسار با نيم هکتار مساحتي که به خود اختصاص داده، روزگاري محل حکمراني حاکمان مختلف و شاهد حوادث بسياري بوده است. آخرين پادشاهاني که در اين قلعه حکمراني کردند، از سلسله سلجوقيان بودند. حالا از آن قلعه مستحکم و نفوذناپذير خرابه اي بيشتر به جا نمانده است؛ اما هنوز بين بوميان منطقه درباره اين قلعه بزرگ روايت هاي عجيبي نقل مي شود. بعضي از آنها از چشمه شگفت انگيزي که زير اين قلعه وجود داشت مي گويند و برخي هم از در بزرگي که هيچ کس توانايي باز کردنش را نداشت، حرف مي زنند.
قلعه تاريخي ليسار در 15 کيلومتري شمال تالش و در استان گيلان واقع شده است. براي ديدن اين قلعه شگفت انگيز بايد به روستاي قلعه دوش برويد، وارد روستا که بشويد مي توانيد برج و باروي قلعه ليسار را ببينيد. اين قلعه تا چند سال پيش پناهگاه امني به حساب مي آمد. ساکنان سابق ليسار علاوه بر مستحکم بودن قلعه، امنيتشان را مديون تپه 90 متري اي بودند که قلعه روي آن بنا شده است. اين تپه بزرگ و مرتفع هنوز هم سرجايش است؛ با اين تفاوت که از قلعه و دژ باشکوهش چيز زيادي باقي نمانده. قلعه اسرارآميز ليسار از دو بخش تشکيل شده است؛ بخش خارجي آن محوطه نسبتاً وسيعي را در برگرفته و توسط ديوار قطوري از زمين هاي اطرافش جدا شده است. « اين ديوار خارجي که در حال حاضر چيز زيادي از آن باقي نمانده از سنگ هاي رودخانه اي قرمز و نسبتاً يک دست و ساروج ساخته شده است.» اينها را مهندس اميد عزيزي، رئيس اداره کل ميراث فرهنگي استان گيلان مي گويد. از قلعه ليسار استفاده هاي مختلفي مي شده و به خاطر موقعيت سوق الجيشي اي که داشته، هم مقر حکومتي و حکمراني بوده و هم چون مشرف به دريا بوده، نگهبانان قلعه به راحتي مي توانستند بر ساحل و دريا و کل منطقه تسلط داشته باشند. دسترسي دشمنان هم به اين قلعه کار راحتي نبود؛ چون به محض اينکه نگهبانان متوجه حضور دشمن مي شدند، راه بر آنها مي بستند؛ «در اکثر قلعه ها در مخفي وجود دارد و احتمال اينکه در قلعه ليسار هم در مخفي وجود داشته باشد، هست؛ اما براي پيدا کردن آن بايد زمان بيشتري صرف شود.»
ارگ دو طبقه ليسار
بخش دوم اين مکان تاريخي، خود قلعه يا ارگ داخلي است که باز به دو بخش مجزا تقسيم مي شود و اگر خوب نگاه کنيد. در هر طبقه مي توانيد چهار اتاق با امکانات مختلف ببينيد؛ «ارگ داخلي سازه اي است که از آجرهاي خشتي 20 در 20 سانتي متر ساخته شده است. اگر وارد اتاق ها شويد مي بينيد که همه اتاق ها به يک اندازه ساخته نشده اند و ظاهرا ساکنان قلعه به فراخور نيازهايي که داشتند، اتاق ها را مي ساختند. اما اندازه بعضي اتاق ها تقريباً اندازه اتاق هاي سه در چهار است.» در بعضي از اتاق ها تنوري هاي پخت و ظروف مخصوص پخت غذا ديده مي شود. طبقه اول مخصوص ساکنان بود و طبقه دوم محل استقرار نگهبانان و پادشاه. يکي از جالب ترين چيزهايي که در ارگ داخلي به چشم مي خورد، کوره آجرپزي است.
وجود اين کوره پزخانه در داخل ارگ فقط يک دليل مي تواند داشته باشد؛ «بنابر فرضيه هايي که وجود دارد، احتمالش هست که از اين کوره پز خانه براي پختن آجر در مواقع ضروري استفاده مي شده. وقتي دشمنان به قلعه حمله مي کردند و بخشي از ديوارها را خراب مي کردند، در چنين مواقعي معماران بلافاصله با موادي که در اختيار داشتند، آجرهاي مورد نيازشان را مي پختند و بخش تخريب شده را ترميم مي کردند.»
شبکه آبرساني
اما مهم ترين بخش اين قلعه شگفت انگيز، شبکه آبرساني آن است. در قسمت داخلي ديوارهاي دژآبراهه هاي باريکي به شکل شبکه لوله کشي سفالي ديده مي شود که با مهارت خاصي ساخته شده اند؛ «آب مورد نياز قلعه ليسار از طريق دو آب انبار بزرگ تر در بخش شمالي قلعه تعبيه شده، تامين مي شده است. آب انبار بزرگ تر در بخش شمالي قلعه و آب انبار کوچک تر هم در جهت شرقي ساخته شده است.» آب انبار بزرگ تر، سازه اي بوده به طول حدود 30 متر و عرض پنج متر که بيشترين حجم آب مصرفي ساکنان قلعه را در خود جاي مي داده است. آب مصرفي اي که از طريق بارش هاي باران جمع مي شده، از طريق لوله هاي سفالين که به شکل استوانه بودند، به آب انبارها منتقل مي شد و ساکنان در مواقع لزوم مثل حمله دشمنانشان از آن استفاده مي کردند.
سکه ها و ظروف باستاني
در حفاري هايي که کاوشگران و باستان شناسان در دهه 80 در قلعه ليسار انجام دادند، اشياي باارزشي به دست آمد. يکي از اين اشياي منحصر به فرد، ظروف سفالينه اي هستند که رويشان نقوش مختلفي مثل اشکال هندسي، کاج، گل ها و حيوانات به چشم مي خورد. غير از اينها، ظروف غذايي هم پيدا شده اند که درونشان غذا بوده و روي زمين افتاده بودند. کنار ظرف ها هم پوست تخم مرغ و استخوان وجود داشت؛ «دومين شي با ارزش که در جريان حفاري ها به دست آمده، يک قلمدان مسي نقره کوب است که خطوطي روي آن ديده مي شود. سومين يافته هم سکه اي از جنس مس است که مربوط به دوره اتابکان آذربايجان و قرن ششم هجري است و در واقع اين اتابکان آذربايجان، جزو نايب السلطنه هاي سلجوقي محسوب مي شدند.» اين سکه متعلق به دومين اتابک آذربايجان معروف به جهان پهلوان محمد است که در دو روي آن جملاتي نوشته شده است؛ روي يک طرف آن اين جمله به چشم مي خورد، «المستظهي بنورالله» السلطان الاعظم طغرل و در طرف ديگر آن جمله «الملک المعظمه اتابک محمد اعظم» نوشته شده است. «المستظهي بنورالله»، همان سي و سومين خليفه حکومت عباسي و طغرل هم دست نشانده سلاطين سلجوقي بوده. اين جهان پهلوان هم به نوعي جانشين طغرل و جزو فاميل هاي سببي طغرل و سلجوقيان به حساب مي آمده است. آخرين شي که تا امروز در جريان کاوش ها به دست آمده، يک پيکان آهني کوتاه است. علاوه بر اينها باستان شناسان با توجه به آثار سوختگي اي که در کف بنا به جاي مانده، به اين نتيجه رسيده اند که قلعه ليسار مورد هجوم نظامي قرار گرفته و به آتش کشيده شده است.
از نيزار تا ليسار
گذشته از اتفاقاتي که براي ساکنان قلعه ليسار افتاده، افسانه هاي عجيب و غريبي هم در مورد اين قلعه و نام آن وجود دارد؛ «قبل از اينکه به ليسار معروف باشد، ابتدا نيزار بوده و کسي آنجا زندگي نمي کرده. بعد از مدتي نيزار تبديل به ليزار شده و نهايتا به ليسار تبديل شده است. اما تا قبل از اينکه ليسار شود، به آن سلسال يا صلصال هم مي گفتند. اگر سلسال با سين نوشته شود، به معني آب گوارا است و اگر با صاد يعني صلصال نوشته شود، به معناي گل ورز داده و آماده براي سفالگري است.» بهزاد محمدي که يکي از بوميان منطقه است، در مورد روايت هايي که بين مردم درباره قلعه ليسار وجود دارد، مي گويد:« قديمي ها مي گفتند که سلسال اسم پادشاهي افسانه اي بوده که در نقاط مختلف قلعه هاي متعددي ساخته است. روايت ديگري هم وجود دارد. مي گويند در قلعه ليسار دري بسيار محکم و فولادي وجود داشته که هيچ کس نمي توانسته بازش کند. اما يکي از بزرگان آن را با انگشت کوچکش باز کرده است.» اما افسانه ديگري هم وجود دارد که به نظر بسياري از بوميان منطقه واقعيت دارد. آنها ادعا مي کنند در قلعه آب انباري وجود داشته که آب زلال و تميزي داشته که نه خشک مي شده و نه جلبک مي زده! کشاورزان هم که خيلي دلشان مي خواست از اين آب براي آبياري مزارعشان استفاده کنند، تصميم مي گيرند اين آب را به وسيله لوله به مزارع شان ببرند. اما به محض اينکه اين کار را مي کنند، آب خشک مي شود! منبع: نشريه همشهري سرنخ شماره98
/ج
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.