مقدمه:
این نکته قابل توجه است که هدف ادیان الهی در سطح اجتماع، چیزی جز برپا داری عدالت نبوده است و اسلام – بطور خاص – گردش عادلانۀ مال را در سطوح مختلف جامعه از آشکارترین مظاهر حضور دین در جامعه برمی شمرد. و بر همین اساس بزرگترین مشکل انسان در طول تاریخ ظلم اقتصادی می داند.
این تحقیق کوشیده است تا به بررسی روش امام (علیه السلام) در اصلاح و تدوین ساختار اقتصادی و همچنین راهکارهای امام (علیه السلام) در اجرای عدالت اقتصادی و نیز روش ایشان در فرهنگ سازی عمومی در جامعه و تدوین آیین نامۀ حکومتی برای والیان بپردازد.
کلید واژه ها:
ساختار حکومتی: اصلاح ساختاری – اقتصادی، فرهنگ سازی عمومی، فرهنگ سازی حکومتی، اقتصاد، عدالت، بیت المال، وقف.
روش امام علی (علیه السلام) در برقراری عدالت اقتصادی
نیم نگاهی به دوران خلفا
در ابتدا لازم است نگاهی گذرا به جریان دوران خلیفۀ سوم و گذری بر اوضاع اجتماعی – اقتصادی شهر مدینه داشته باشیم. مدینه به علت جنگ های طولانی در ابتدای هجرت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و بوجود آمدن بار مضاعف مصرفی بر آن به موجب هجرت مهاجران به سختی می توانست نیازهای شهر را برآورد و مردم آن در تنگنا و سختی معیشت قرار داشتند. اما در زمان خلیفۀ دوم و توسعۀ قلمرو حکومت اسلامی و فتوحات مسلمین، سیل غنائم و اموال به سوی آنها سرازیر شد.
از سوی دیگر، باعث شد روحیۀ تکثّرگرایی در مسلمین با سابقه تقویت گردد و کسانی که روزی از بذل جان و مال خویش در رکاب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فروگذار نبودند، اکنون به فکر مال و ثروت باشند.
«روزی به دو گونه است یکی آنکه تو در جستجویش هستی و دیگر آنکه در جستجوی توست، پس اگر تو به سویش نروی به سویت آید. پس در یک روز به اندازۀ یکسان تلاش مکن و خود را به رنج و زحمت میفکن. کفایت کند تو را هر روز تلاش آن روز، پس اگر آن سال از عمرت باشد قطعاً خداوند تعالی از هر روز سهمیه ات را بخشد وگرنه برای چه تلاش کنی و اندوه خوری؟ بدانکه هیچ کس روزی تو را نخورد.» در چنین اوضاع و احوالی، خلیفۀ سوم بر مسند قدرت تکیه زد. حال آنکه سن او را در این هنگام حدود 79 سال – حداقل – ذکر کرده اند، که این امر خود گواه بر ضعف جسمانی وی است. (2)
در زمان خلیفۀ سوم، بنی امیه به قدرت رسیدند و او که با ایشان قرابت داشت، بیشتر مشاوران خود را از میان آنها برگزید و آنان را در پست های کلیدی قرار داد. از میان تمام مسلمین، تنها خویشان رازدار و یاور او بودند و پایه های حکومت بر دوش شان بود. در حقیقت خلیفه، عبارت بود از، لباس عثمان و اندیشه های مروان بن حکم.
او حتّی در صحبت کردن هم، اختیار انتخاب الفاظ را نداشت. گویی از قبل، کلمات را به او تلقین می کردند. (3)قبیله گرایی، اشرافی گری مفرط و عدم اجرای حدود الهی از مختصات بارز دوران خلافت او بود.
خلیفۀ سوم در بذل و بخشش از بیت المال، به قدری به اسراف گرایید که خزانه دار وی در اعتراض کلیدهای خزانه را بر منبر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آویخت و از مقام خود کناره گیری کرد.
رفتار او با منتقدین و یاران راستین پیامبر اکرم که از سر صدق و راستی لب به انتقاد می گشودند، بسیار ناروا و چیزی جز تبعید و خشونت نبود.
- ابوذر آن یار راستین پیامبر که به لحاظ گفتار بسیار جسور و صریح بود، سرانجامی نداشت جز جان باختن در ربذه، حال آنکه، بنا بر شهادت امام علی (علیه السلام) او با تقوا و راستگو بود. امام درباره او می فرمایند:«ای اباذر به راستی تو برای خدا به خشم آمدی پس به همو امید دار، اینان از تو به دنیایشان ترسیدند و تو بخاطر دینت از آنان بیم ناکی...» (4)
- به دستور خلیفه، عمّار را چنان زدند که از هوش رفت و نماز روزانه اش فوت شد. (5)- ابن مسعود با دستور او دربارۀ جمع آوری قرآن مخالفت کرد. دستور داد، بردگانش او را کتک زده، دنده هایش را شکستند و سپس سهم او را از بیت المال قطع نمود. (6)
اینها همه و از سویی دیگر، فساد اداری و بخشش های ناروا، به گونه ای دامن گسترد که عثمان، شورشی عظیم را در مقابل خود دید که سرانجام به قتل او انجامید.دارایی عثمان را در هنگام مرگ، مبلغ یک میلیون و یکصد و پنجاه هزار دینار طلا و ارزش املاک او را حدود یکصد هزار دینار و مقدار زیادی گاو و گوسفند و شتر و احشام نوشته اند. (7)
امام علی (علیه السلام) در مورد او فرمود:«تا سرانجام سومین از آن باند به خلافت برخاست، در حالیکه باد نخوت به غبغب افکنده و هدفی جز کامجویی از خلافت در سر نپرورده بود. به همراه او فامیلش به غارت بیت المال پرداختند و چون شتری که در گیاه بهاران در آمده، مال خدا را بر باد دادند. تا آن روز که رشته هایش گسست و کردار ناشایست اش گریبانش گرفت و غوطه وری در نعمت، طغیان در بهره وری و سوءاستفاده از اموال عمومی هلاکش ساخت.» (8)
امام علی (علیه السلام) در چنین شرایطی حکومت را بر خود می دید. چنانکه خود می فرماید:«پس از قتل عثمان انبوه مردمان رنج دیده چون یال کفتار از هر سو به خانه ام ریختند، آن چنان که بازویم شکست و ردایم دریده گشت. آنان به فشردگی گوسفندان گرگ زده، گرداگردم را گرفتند و زمام امور خود را به سویم افکندند و سرانجام خلافت را بر من تحمیل کردند.» (9)
لذا امام علی (علیه السلام) برای سامان دادن به اوضاع بی سامان، اولین قدم را اجرای اصلاحات همه جانبه و متوازن می دانست. در این مقال، اصلاحات اقتصادی امام (علیه السلام) را در سه بعد مورد بررسی قرار می دهیم:
1- فرهنگ سازی عمومی (بعد فرهنگی)
2- اصلاح ساختارهای حکومت (بعد تربیتی)
3- اصلاحات اقتصادی (بعد اقتصادی)
1- فرهنگ سازی عمومی
امام (علیه السلام) در این روش به دو جنبۀ هدفمند را دنبال می کند. ابتدا با پند و موعظه – که سراسر نهج البلاغه حاوی این فرهنگ سازی است – به تبیین مسائل مختلف می پردازند.دوم، الگوسازی است که توسط شخص امام (علیه السلام)، سلوک ایشان و حسن انتخاب کارگزاران، به جامعه عرضه می شود.
در زمینه این فرهنگ سازی ذیلاً به مواردی اشاره می شود:
الف) دنیا
با توجه به وضعیت پیش آمده که شرح آن رفت، نهج البلاغه سرشار از نهی مردم از دنیازدگی، تعریف همه جانبۀ دنیا و مرگ آگاهی است.
«... پس در دنیا توشه برگیرید تا خود را در فردای قیامت در امان دارید...» (10)
اشارت به عمر کوتاه و گذران دنیا
«آگاه باشید که بساط دنیا برچیده شده و زنگ پایان آن به صدا درآمده و خوبیهای آن ناپدید گشته و به سرعت پشت کرده و ساکنانش را به نابودی کشانده و همسایگانش را به سوی مرگ پیش رانده است. شیرینی های آن تلخ شده و زلال آن تیره و متعفن گشته و از آن جز ته مانده ای باقی نمانده و یا قطره آب از شن چکیده ای که تشنه کامان را سیراب ننماید.» (11)
اشارت به شناخت و ماهیت دنیا
«می فریبد و زیان می رساند و می گذرد. خدا دنیا را پاداشی نپسندید برای دوستانش و نه کیفری برای دشمنانش، مردم دنیا چون کاروانند، تا بار افکنند کاروانسالارشان بانگ بر آنان زند که تا بار بندند و برانند.» (13)
بهره مندی از دنیا و کفایت به آن چه روزی انسان است
«به کم بسنده باید کرد و به این و آن روی نیاورد. آن را که نصیبش اندک است، اگرچه تلاش فراوان کند بیشتر ندهند.» (14)
دنیای ناپایدار وسیلۀ آزمایش و عذاب الهی
دوستی را نشاید این غدار
زوال دنیا و مرگ آگاهی
«تو خود دیده ای کسانی را که پیش از تو مال اندوخته و نگران کم شدن آن بودند و آرزوی دراز و دور انگاشتن مرگ آنان را از سرنوشت خویش بازداشته بود، چگونه مرگ بر آنها فرود آمد و آنها را از زادگاهشان برکند و از مهد امنیت و آرامش برگرفت و در تابوت آرزوها و بر دوش مردمانی حمل کرد که تحمل آن را نداشتند و به یکدیگر پاس می دادند و از سقوط آن هم بیمناک نبودند، لذا با سرانگشتان آن را برمی گرفتند.»
عاقبت نعمات دنیا
آن حضرت بر مزبله ای می گذشت چنین فرمود: «این است آنچه بخیلان به آن بخل ورزیدند و در روایتی دیگر این همان است که دیروز برای رسیدن به آن سر و دست می شکستید.» (18)
متاع دنیا و عبرت از آن، قناعت ورزیدن و نهی از تکاثر
ب) تشویق امام به بخشش و سخاوت و اشاره به راه و روش آن و نهی از بخل:
در تعریف بخشندگی می فرماید:«بخشندگی و کرم آن است که قبل از درخواست نیازمند باشد، اما پس از آن، یا از سر شرمندگی است یا از ترس نکوهش.» (20)
در بخشش تعادل پیشه کنید«دست باز و بخشنده باش ولی از ریخت و پاش بپرهیز، در زندگی اندازه نگه دار اما سخت مگیر.» (21)
بیشتر بخوانید: اصول راهبردی توسعه اجتماعی – اقتصادی از دیدگاه امام علی (علیه السّلام)
بخشش ولو اندک باشد گرامی است
«از بخشش اندک شرم مدار که نومید ساختن بدتر از آن است.» (22)
ج) مباحثی پیرامون رزق و روزی
انواع کسب روزی و مقدار بودن آن
«روزی به دو گونه است یکی آنکه تو در جستجویش هستی و دیگر آنکه در جستجوی توست، پس اگر تو به سویش نروی به سویت آید. پس در یک روز به اندازۀ یکسان تلاش مکن و خود را به رنج و زحمت میفکن. کفایت کند تو را هر روز تلاش آن روز، پس اگر آن سال از عمرت باشد قطعاً خداوند تعالی از هر روز سهمیه ات را بخشد وگرنه برای چه تلاش کنی و اندوه خوری؟ بدانکه هیچ کس روزی تو را نخورد.» (24)
در این فراز، امام نکاتی چند را، یادآور می شوند:
1- روزی مقدّر است.
2- نفی تکاثر و مال اندوزی.
3- کسی روزی دیگری را نبرد.
«به حضرت عرض کردند اگر فردی را در خانه ای در برویش بربندند، از کجا روزی رسد؟ فرمود از همانجا که مرگش فرا رسد.» (25)
رابطۀ انفاق و روزی و اثر پرداخت مال الله در روزی
«روزی را با صدقه دادن و احسان به مستمندان فراهم آرید و آنکس که به پاداش یقین کند دستش به بخشش بازگردد.» (26)
«اگر تنگ دست شدید با صدقه دادن با خدا معامله کنید.» (28)
د) در وصف طمع و نکوهش آن
وصف طمع: «آزمندی بردگی همیشگی است.» (29)
خطر طمع: طمع عقل آدمی را زایل می کند:
«بیشترین قتلگاه عقلها در زیر برق طمعها است.» (30)
و در میانه روی در کسب مال و نهی تکاثر و زیاده خواهی می فرماید:
«... در حلال آن حساب است و در حرام آن شکنجه و گرفتاری است. آنکه ثروتمند گردد در کوران درگیری و فتنه درافتد و آنکه تهی دست شود در کابوس اندوه فرو رود...» (31)
ھ) قناعت
«قناعت ثروتی است پایان ناپذیر.» (32)
«قناعت یعنی فرمانروایی و سروری...» (33)
بدینگونه امام (علیه السلام) قناعت را کلید نیک بختی انسان می داند.
و) مال و ثروت
- هشدار به ثروتمندان
«دارائی و ثروت ابزار خواهشهای نفسانی است.» (34)
- وابستگی انسان به مال
«آدمی مرگ فرزندی را تحمل کند و به خواب و استراحت بپردازد اما ربوده شدن مالش خواب و راحتی را از او گیرد.» (35)
ز) حاجت و نیازمندی و حفظ کرامت انسانی
دست نیاز سوی هر کس دراز مدار
«آنکه بار نیازش را به آستانۀ مؤمنی فرود آرد گویی آن را به پیشگاه الهی آورده است و آنکه در خانۀ کافری را بدین منظور زند، گویی از خدا شکایت کرده است.» (36)
«از دست شدن خواسته ها، آسانتر از خواستن آن از نا اهلان است.» (37)
اینگونه پندار تا حاجت حاجتمندان رواکنی
«روا کردن حاجت در پرتو سه امر است: کوچک شمردن آن تا کارهای بزرگ انجام گیرد، پنهان نمودن آن تا خود آشکار گردد، فوریت در آن تا گوارا آید.» (38)
«آنکه به اندازه خرج کند تهی دست نشود.» (39)
در رعایت اعتدال می فرماید:«به اندازه کفاف اکتفا کردن، بهتر از جمع ثروت.» (40)«[متقین] لباسشان متعادل، نه بردۀ لباسند و نه بی رغبت و بی اعتنایی بدان.» (41)
مواردی که استخراج شد تنها بخشی از مباحثی است که امام (علیه السلام) در جهت این فرهنگ سازی عمومی به کار برده اند و می توان ملاحظه کرد – که با توجه به آنچه که بر مسلمین رفته – امام (علیه السلام) تمام توان و تلاش خود را در بازگرداندن فرهنگ اصیل دوران پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در جمع مسلمین به کار بستند و این در حالی بود که خود دارای جمیع خصائل نیکو بودند.
ا توجه به فساد اداری و عدم وجود ضوابط در ساختار حکومتی، اولین قدمی که امام (علیه السلام) در این راستا برداشتند اعمال اصلاحات متوازن و همگرا در ساختار حکومت بود و در این راه نیز اولین اقدام ایشان برکناری کارگزاران جور و نصب کارگزاران صالح بود.
در این میان آنچه مورد کنکاش و پژوهش است معیارها و رهنمودهای امیرمؤمنان (علیه السلام) برای گزینش و عملکرد کارگزاران می باشد که بی گمان می تواند آئین نامه ای برای حاکمان اسلامی برای تمام اعصار باشد.
فرمایشات امام (علیه السلام) و ارائه ساختارها و راهکارهای حکومتی گویا ظرف زمان و مکان را درنوردیده و پیشرفت های بشر در زمینه فنآوری و فرآیندهای اقتصادی و ارتباطی نیز نتوانسته از ارزشهای والای آن بکاهد. آنچه که در سیرۀ عملی و کلامی امام (علیه السلام) وجود دارد همچون ستاره ای در آسمان عدالت می درخشد و آزادگان جهان را دل می رباید و اجرای آن جهان را به سوی عدالت و برابری رهنمون می سازد.
2- بعد تربیتی و اصلاحات ساختاری امیرمؤمنان (علیه السلام)
معیارهای امام (علیه السلام) در انتخاب و نصب کارگزاران
امام (علیه السلام) روحیات و فضائل ذیل را برای کارگزاران برشمرده و ایشان را به رعایت آنها سفارش می نمایند.
- رعایت تقوای الهی و پرواپیشگی
«او را به مراعات و حفظ تقوای الهی فرمان ده.» (42)
- مطیع فرمان پروردگار خود بودن
«خداوند واجباتی بر شما مقرر فرموده است آنان را ضایع نکنید و مرزهائی برایتان قرار داده از آنها تجاوز ننمایید.» (43)کارگزار دولت اسلامی باید ساده زیستی را در پیش گیرد و این به دو منظور است اول آنکه رفاه طلبی و تجمل گرائی از یکسو باعث جدائی کارگزار از طبقۀ کارمندان شده و آن دو را از هم جدا می سازد و کارمند، کارگزار را همچون تافته ای جدا بافته می انگارد. از سوئی دیگر، راحت طلبی همچون آفتی است که مقاومت فرد را در برابر سختیها کاسته و زایل می نماید.و در نامۀ 53 خطاب به مالک می فرمایند:
«به او فرمان دهد که از خدا پروا کند و طاعت او را بر همه چیز مقدم شمرد و هرچه در کتاب خداست به کار بندد...» (44)
- عنان نفس را در اختیار گیرد
«ای مالک، مالک نفس خویش باش.» (45)- خود را از مردم انگارد و در نوع زندگی و حق و حقوق شهروندی خود را برتر از آنان ننگرد.
کارگزار دولت اسلامی باید ساده زیستی را در پیش گیرد و این به دو منظور است اول آنکه رفاه طلبی و تجمل گرائی از یکسو باعث جدائی کارگزار از طبقۀ کارمندان شده و آن دو را از هم جدا می سازد و کارمند، کارگزار را همچون تافته ای جدا بافته می انگارد. از سوئی دیگر، راحت طلبی همچون آفتی است که مقاومت فرد را در برابر سختیها کاسته و زایل می نماید.
بنابراین، در منظر امیرمؤمنان (علیه السلام) کارگزار باید زندگی خود را هم سطح محروم ترین افراد تحت مدیریت خود بسازد. امام (علیه السلام) خطاب به کارگزار خود عثمان بن حنیف می فرمایند:
«آگاه باش که هر رهروی را رهبری است که بدو اقتدا کند و از دانش او نور گیرد و راه یابد. بدان که پیشوای شما از دنیا به دو جامۀ کهنه بسنده کرده است و از غذاها به دو قرص نان، بدانید که شما هرگز توان آنرا ندارید ولی با پارسائی، تلاش و پاکدامنی مرا یاری کنید...
آری اگر می خواستم راهش را می دانستم که چگونه به عسل ناب، مغز گندم و بافته های ابریشمین دست یابم. امّا چه دور است از علی که هوای نفس بر او چیره شود و شکمبارگی او را بر سر سفره های رنگین نشانده در حالیکه شاید در حجاز یا یمامه کسی باشد که خواب قرص نانی را هم نبیند و سیری اصلاً نشناسد.» (46)
و در رابطۀ برابری والی و رعیت به مالک می فرمایند:«از اینکه برای خود حقی، در آنچه همه در آن برابرند، بیش از دیگران خواهی، بپرهیز.» (47)
- باد غرور در سر نپروراند و از خلق کناره گیری ننموده و در میان آنان با صدق و مهر رفتار نماید.
«والی نباید در برابر مال و مقامی که به آن رسیده است مردم را از یاد ببرد و تعهد خدمت را نادیده انگارد بلکه باید نسبت به بندگان خدا بیشتر نزدیک شود و به برادرانش بیشتر مهربانی کند.» (48)
- پرهیز از متملقان و چاپلوسان و رد آنها از خود
«زنهار... از دوست داشتن تملق که باید از آن بپرهیزی، زیرا این احوال، خود از بهترین فرصت های شیطان برای تباه کردن است.» (49)
- امام (علیه السلام) استبداد و خودکامگی را برنمی تابد و کارگزار خود را از آن نهی می نماید.
«پس هر آینه تو بالاتر از آنهائی و ولی امر تو بالاتر از تو و خدا بالاتر از کسی است که تو را به فرماندهی برگزیده است.» (50)
- کارگزار باید در فرمانداری خویش خدای را در نظر داشته باشد و از معنای مأمور معذور پرهیز نماید.
«اگر اطاعت آفریدگان، موجب معصیت آفریدگار گردد، روا نیست.» (51)
- کارگزار باید روحیۀ ایثار و ایثارگری را در خود تقویت نماید و در راه انجام مسئولیت های الهی خویش از هیچ چیز فرو گذار ننماید:
«... در راه انجام وظایف الهی از جان خویش مایه بگذارد.» (52)
- معیار در تصمیم گیری عادلانه را در نظر گرفتن سه عامل می داند:
«باید محبوبترین کارها در نزد تو سازگارترین آنها با حق و گسترده ترین آنها در عدالت و فراگیرترین آنها در جلب رضایت مردم باشد.» (53)
- در هنگام دستور و اقدام سه نکته را مورد توجه قرار می دهد: دستور نسنجیده، عمل بموقع و قاطعیت در اجراء «بپرهیز از کاری که زمانش فرا نرسیده و سهل انگاری در آن چون انجامش ممکن گردیده یا پافشاری در امری که راه صحیح آن را ندانی یا سستی در زمانیکه درستی کار آشکار باشد پس هر کاری را در جای بایسته به جای آر.» (54)
در زمینه استخدام، امام (علیه السلام) مواردی را برمی شمرند که مطابق با آنها می توان کارمندان را گزینش نمود و بعد متذکر می شوند که گزینش کارمندان براساس ضابطه و نه رابطه صورت پذیرد و جایگزینی رابطه را به جای ضابطه از عوامل شیوع خیانت و ستم برمی شمرند. (55)
نکتۀ دیگری که مورد تذکار امام (علیه السلام) می باشد، آزمودن افراد، قبل و بعد از بکار گماری است تا بدینوسیله توانایی آنان نیز در بوتۀ آزمایش قرار گرفته و سنجیده شود.
«... آنگاه در کار آنان بنگر و آنها را با آزمایش به کار بپذیر.» (56)بدین ترتیب، امیرمؤمنان (علیه السلام) با دقت، در گزینش کارگزاران خود اقدام نموده و به همراه هر یک مجموعه ای از بایسته های حکومتی و زمامداری را ارائه دادند و در این امر از هیچ مسئله ای فروگذار نکردند تا ساختار ارادی – سازمانی اصلاح و سالم گردد.
اهتمام امام به این امر را می توان مهم ترین علت در نظر ایشان – در اصلاحات حکومتی دانست یعنی تا ساختار اداری – سازمانی سالم به وجود نیاید و افراد صالح در رأس امور نباشند اصلاحات قابل اجرا نیست.
با نگاهی به عهدنامۀ مالک اشتر می توان به وجود آمدن یک ساختار اداری مدوّن در سیستم حکومت را شاهد بود، ساختاری که صدر، ذیل و جایگاه اشخاص در آن مشخص است و سیستم ها در آن تدوین گشته و وظایف در آن مشخص می گردد. (57)
و اینها همه پایان راه نبود بلکه چشمان تیزبین امام (علیه السلام) در جای جای بلاد اسلامی بدنبال کارگزارانش بود و ایشان به دقت به اعمال و رفتار آنان رسیدگی می کرد و به محض ارتکاب خطا آنان را مورد مؤاخذه، استیضاح و یا عزل قرار می داد که شرح آن خواهد آمد.
3- اصلاحات اقتصادی
امام (علیه السلام) همگام با اصلاحات ساختاری به فرهنگ سازی در زمینه های گوناگون پرداختند که در این میان به برخی از اقدامات و فرهنگ سازیهای ایشان در بعد اقتصادی و حکومتی اشاراتی می نمائیم:
اول: عدالت در حکومت امیرمؤمنان
«الا ای تاریخ سوگند به شکافندۀ بذر و آفرینندۀ جان، اگر نبود حضور فشردۀ مردم برای بیعت، و عهدی که خدای از عالمان گرفته است که بر شکمبارگی ستمگر و محرومیت ستمدیده «صحّه» نگذارند، حتماً افسار خلافت را رها می کردم... و می دیدید این دنیایی که بدان می نازید و دین می بازید، در دیدگاه من از آب بینی ماده بزی بی ارزش تر است.» (58)گویاترین سخن امام (علیه السلام) در مورد پذیرش حکومت همین عبارت است که ریشه در اصلاح مسائل اقتصادی دارد؛ گرفتن حق ستمدیده از ستمگر، از بین بردن محرومیت در جامعه، از بین بردن طبقات اقتصادی و...
امیرمؤمنان (علیه السلام) در اجرای عدالت بسیار سختگیر و بی ملاحظه بود و در این امر از هیچ اقدامی فروگذار نمی کرد و بر سر آن اهل معاملت با هیچکس نبود.«به خدا اگر ببینم [اموال عمومی] به مهر زنان یا بهای کنیزکان رفته باشد آن را بازستانم که در عدالت گشایش است و آنکه عدالت را برنتابد، ستم را سخت تر یابد.» (59)
این سخنان مربوط به اولین روزهای خلافت امام (علیه السلام) است و ایشان در همان اوان خلافت به بازگرداندن اموال نامشروع به بیت المال همت گماشتند. استاد محمد مهدی جعفری در کتاب «پرتوی از نهج البلاغه» معتقدند: این پافشاری امام (علیه السلام) در پاکسازی بیت المال بیشتر از قتل عثمان، بنی امیه را به ستوه آورد و امام (علیه السلام) – با علم به شورش و نفاق بنی امیه – از آن روی برنتافته و سیاست خود را در بازستانی حقوق مظلومان، حتی به تعویق هم نیانداختند.
«بدانید من با دو کس می ستیزم، آنکه چیزی را خواهد که حق آن را ندارد و آنکه حقی را که بر گردن اوست نگزارد.» (60)و در فرازهای پایانی فرمان مالک اشتر خطاب به او می فرمایند:
«بر تو واجب است، به خاطر داشتن آنچه بر والیان پیش از تو رفته است از حکومت عدلی که کرده اند و سنت نیکوئی که نهاده اند.»
عدالت در بکارگیری بیت المال
در این بین امام بیشترین توجه خود را متوجه بیت المال و حفظ و حراست از آن به خرج می دادند و در تقسیم آن به عدالت هیچ ملاحظه و استثنایی را روا نمی دانستند.
بیشتر بخوانید: عدالت در عرصهی اقتصادی
بعد از جنگ نهروان در پاسخ به یکی از یاران که پیشنهاد می دهد به اصحاب بیشتر توجه کن و به آنها که از گرویدنشان به سپاه کفر بیمناکی امتیازات بیشتری بده، فرمودند:
«آیا فرمانم می دهید که یاری را با ستم راندن بر مردمم طلب کنم؟ به خدا سوگند تا شب و روز برپاست و تا آنگاه که بر آسمان ستاره ای برجاست. هرگز چنین نکنم و اگر اموال، مال خودم هم بود یکسان می بخشیدم تا چه رسد به آنکه مال، مال خداست.» (61)
«بدان حق مسلمانی که نزد تو یا ما هستند در تقسیم این غنائم یکسان است، چون چشمه سارانی که همگان بدون امتیاز در آن آیند و از آن بازگردند.» (62)«در اموال بیت المال که در نزدت گرد آمده سخت دقت و مراقبت کن و آن را به عائله مندان و گرسنگان که نامشان در دیوان نیازمندان است بپرداز تا فقر و نیاز در جامعه ریشه کن شود و مازاد آن را برای ما بفرست تا بین نیازمندان تقسیم کنیم.» (63)
مواجهۀ امام (علیه السلام) با برادرش عقیل درسی بزرگ برای حاکمان و والیان اسلامی
«به خدا سوگند، برادرم عقیل را در نهایت فقر و تهیدستی دیدم که می خواست پیمانه ای از گندم شما را بدو بخشم، و فرزندان خردسالش را که از تنگدستی و درویشی، ژولیده موی و نیلگون روی بودند. دوباره آمد و اصرار کرد و سه باره سخنش را تکرار نمود، و من به سخن او گوش دادم، پس گمان کرد که دینم را بدو فروشم و برخلاف روشم از او جانبداری کنم.
آنگاه آهنی را برای او گداختم و به جسم او نزدیک کردم تا عبرت آموزد. از سوزش آن چون بیماران ناله ای سخن برآورد و نزدیک بود که از داغش بسوزد. پس بدو گفتم: ای عقیل، سوگواران به سوگت نشینند! چگونه از آهنی که انسانی به بازیچه آن را گداخته است به فریاد آیی و ناله سردهی ولی مرا به آتشی کشانی که خدای جبار از غضبش برافروخته است؟ آیا تو از آزاری به فریاد آیی ولی من از آتش دوزخ به فریاد نیایم؟!»
پرهیز از رشوه
و از این شگفت تر آنکه شباهنگام کوبنده ای در خانه ام را کوبید و در ظرفی سربسته حلوایی آورده بود که آن را ناخوش می داشتم، گویی با آب دهان مار یا برگردان معدۀ او آمیخته بود. پس بدو گفتم: آیا این به خاطر پیوند خویشاوندی است یا زکات و یا صدقه؟ که این دو بر ما خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) حرام است. گفت: هیچ کدام، اما هدیه است.
آنگاه گفتم: گریه کنندگان بر تو بگریند! آیا آمده ای تا از دین خدا مرا بفریبی؟ یا نظام فکری خود را از دست داده ای؟ یا جن زده شده ای؟ یا هذیان می گویی؟ به خدا سوگند، اگر هفت اقلیم زمین را با آنچه در آسمانهاست به من بخشند تا پوست جُوی را به گناه از موری گیرم، هرگز چنین نکنم. (64)
امام (علیه السلام) در حفظ بیت المال بسیار کوشید و چشمان ایشان در ولایات مختلف با حساسیت این مسئله را پیگیری می کردند و امام (علیه السلام) از خیانت در آن به هیچ عنوان نمی گذشتند و خیانتکار را به سزایش می رساندند.
به والی بصره می نویسد:«به خدا سوگند، سوگندی راست، اگر خبر رسد که در بیت المال مسلمین خیانت ورزیدی، چه کم یا زیاد، بر تو به نهایت سخت گیرم آنچنانکه تهی دست، گرانبار و حقیرمانی.» (65)
- نکتۀ مهم اینکه در خیانت کمیت مهم نیست و هر اندازه مستحق جزا است.«اما بعد، به من از تو خبر رسیده است که اگر راست باشد خدای را به خشم آورده ای و امامت را نافرمانی کرده ای و در امانت خیانت نموده ای. گزارش رسیده است که بیت المال را جاروب کرده ای و هرچه بود و نبود برگرفته ای و هرچه بدستت رسیده بر جیب ریخته و یا خورده ای. اینکه حسابت را بفرست و بدانکه حسابرسی الهی از محاسبۀ بندگان سختتر است.» (66)
- نکتۀ قابل بحث در این جا حسابرسی امام (علیه السلام) از کارگزارانش می باشد که بدون در نظر گرفتن هیچ گونه حق خاصی بر ایشان یا روابط و خویشی، اِعمال عدالت می نماید و از این نمونه ها در کتاب شریف نهج البلاغه و سیرۀ حضرتش بسیار است.
دوم: نظام مندی امر خراج
امام (علیه السلام) در این مورد هم مانند شیوه ای که پی گرفته بودند به طرح مسائل اصلاحی و آداب و آیین های اخذ خراج می پردازند. سفارش به تقوا، رعایت حریم ملک، اعلام موضوع – اعلام اینکه برای اخذ حق خدا آمده ام -، کفایت اقرار فرد در مورد وجود حق خدا یا عدم آن، نگرفتن بیشتر از حق الهی و... از مسائلی است که امام (علیه السلام) در سیره و گفتار خود تبیین نموده اند.شیوۀ اخذ خراج
«گزینش حق الهی را بدین ترتیب انجام ده: «مال را دو قسمت کن آن گاه صاحب مال را مخیر کن که هر کدام را می خواهد برای خود بردارد و هر کدام را که برداشت مزاحمش نشو، سپس نیم باقی مانده را دو قسمت کن هر کدام را که برداشت بپذیر و ایراد مگیر...
آنگاه حق الهی را از او بگیر و اگر خواست جابجا کند بپذیر و اصل را برگردان و از نو به همان ترتیب اول عمل کن تا حقوق واجب الهی را دریافت داری و از احشام، پیرو دست و پا شکسته و معیوب را نگیر.» (67)
انصاف در اخذ خراج
«پس اینک شما را فرمان می دهم: با مردم از سر انصاف رفتار کنید... در گرفتن مالیات مته به خشخاش نگذارید و تن پوش زمستانی و تابستانی و چارپایانی که وسیلۀ کارند و بردگان را حراج نکنید و کسی را به خاطر درهمی تازیانه نزنید... و به دارائی کسی از مردم – چه نمازگزار و چه در پیمان مسلمین – دست درازی مکنید. مگر آنکه اسبی یا سلاحی نزد آنان [غیرمسلمین] بیابید که بخواهند با آن بر مسلمانان حمله کنند...» (68)
در نظر امام (علیه السلام) خراج و مالیات در زمانی مؤثر است و در مجموع وضع اقتصادی را رو به بهبودی می برد که رعایت حال مالیات دهنده صورت گرفته باشد و او از قِبَلِ سود خود مالیات دهد. لذا به مالک اشتر می فرماید:
«... در مورد مالیات چنان عمل کن که موجب بهبود حال خراجگزاران گردد زیرا با درستی خراج و سامان یافتن حال خراجگزاران، وضع دیگران نیز اصلاح شود و کار دیگران جز با بهبودی آنان سامان نپذیرد، زیرا روزی مردم در گرو خراج و خراج گزاران است.» (69)
«... و اما در مورد بازرگانان و صنعتگران، نصیحت پذیر باش و آنان را به نیکی پند ده، چه پیشه وری که مقیم است و چه آنکه با داراییش در رفت و آمد است و چه کاسبی که به نیروی تن کسب روزی می کند [صنعتگران].
زیرا آنان سرچشمه سودها و مایۀ آسایش و راحتی اند و این منافع را از سرزمین های دوردست و وادیهای پرت، و از دریا و بیابان و کوه و دشت قلمرو تو، فراهم آورند، نقاطی که توده مردم را توانی نیست تا در آن گرد آیند و نه جرأتی که بدان پای گذارند.در نظر امام (علیه السلام) رعایت حال خراجگزار بسیار با اهمیت است. امام (علیه السلام) بین خراجگزار و مأمور نوعی اطمینان و همکاری متقابل را در نظر میگیرند که در نتیجۀ رعایت حال خراجگزار از سوی مأمور به دست می آید:
«... باید نظر تو بیشتر در آبادانی زمین باشد تا گرفتن خراج، چون خراج بدون آبادانی به دست نیاید و آنکه بدون آبادانی خراج مطالبه نماید، کشور را خراب و مردم را هلاک کند و حکومتش چند روز بیش نپاید. بنابراین، اگر مردم از سنگینی مالیات یا آفت زدگی یا قطع سهمیه آب یا خشکسالی یا دگرگونی وضع زمین بر اثر غرقاب یا بی آبی، شکوه کردند به آنان تا هر قدر که فکر می کنی موجب بهبود وضعشان خواهد شد تخفیف بده...» (70)
همان گونه که از مفاد سخنان فوق برمی آید رعایت انصاف در امر خراج و بوجود آوردن اعتماد فی مابین از اصل اندیشه های امام (علیه السلام) می باشد.در اندیشۀ امام (علیه السلام) اصل بر آبادانی است یعنی تا زمانی که آبادانی و شرایط مناسب در امر کشاورزی صورت نگیرد.
خراجگزار به سود نخواهد رسید تا خراج بدو تعلق گیرد. بنابراین، امام (علیه السلام) به عامل خود دستور می دهد که اصل را بر آبادانی بگذار تا از قِبَلِ آن سودی حاصل آید و خراجی ستانده شود. در اینجا ذکر این نکته بجاست که از منظر امام (علیه السلام) اخذ مالیات از درآمد ناشی می شود لذا امام (علیه السلام) به این امر اهتمام دارند که بر مبنای نظر کارشناسی مأمور و با احترام به نظر خراج گزار این امر صورت پذیرد.
بازرگانان و صنعتگران و تنظیم روابط تجاری
در دیدگاه امام (علیه السلام) بازرگانان برطرف کنندۀ نیازهای مادی جامعه اند. ایشان در ارتباط با بازرگانان سه موضوع را مطرح می کند:
1- فراهم آوردن شرایطی که سود بیشتر بازرگانان را ایجاد می کند.
امام (علیه السلام) پس از ذکر برخی اصناف جامعه و وابستگی های هر کدام از آنان به امر خراج (لشکریان – تودۀ مردم – قاضیان) روزی همۀ آنها را وابسته به بازرگانان و امر خراج می دانند و بدین طریق اهمیت موضوع بازرگانان را بررسی می کنند:
«... همۀ اینان استواری نخواهند یافت مگر به وسیۀ بازرگانان و صنعت پیشگان که به کار مردم به امید سود روآورند و بازارها بدیشان رونق یابد و کار و کسب آنان از دست دیگران ساخته نیست...» (71)
در فراز دیگری از نامۀ 53، امام (علیه السلام) طبقۀ فعال را به سه دسته بازرگانان داخلی، بازرگانان خارجی و صنعتگران تقسیم می کند که با توجه به روحیات حرفه ای آنان، ایشان را مردمانی آرام و مسالمت جو و نافع به حال رعیت معرفی می نمایند:
«... و اما در مورد بازرگانان و صنعتگران، نصیحت پذیر باش و آنان را به نیکی پند ده، چه پیشه وری که مقیم است و چه آنکه با داراییش در رفت و آمد است و چه کاسبی که به نیروی تن کسب روزی می کند [صنعتگران]. زیرا آنان سرچشمه سودها و مایۀ آسایش و راحتی اند و این منافع را از سرزمین های دوردست و وادیهای پرت، و از دریا و بیابان و کوه و دشت قلمرو تو، فراهم آورند، نقاطی که توده مردم را توانی نیست تا در آن گرد آیند و نه جرأتی که بدان پای گذارند. اینان مردم آرامی هستند که بیم خطرشان نمی ورد و مسالمت جویانی هستند که گمان آشوبگری در مورد آنها نباشد. پس به کار آنان، چه در مرکز حکومت و چه در دیگر شهرهای کشورت رسیدگی کن.»
2- نظام مندی امر خراج که پیش تر از آن سخن به میان آمد
3- کنترل و نظارت دقیق بر بازار
امام (علیه السلام) بر این امر بسیار اهتمام می ورزیدند. منقول است که علی (علیه السلام) تازیانه خود را برمی گرفت و در میان بازار می شد تا بنمایاند که اگر کسی خلاف عدالت معامله کند با علی و تازیانه او طرف است.
در عهدنامه ملاک اشتر پس از بیان ارزش بازرگانی و صنعتگری و سفارش به همکاری و ملازمت با آنان، مالک را به امری آگاه می سازد که خمیر مایۀ تجارت آن را ایجاب می کند. حرص و آز به دنیا و تبعات آن که امکان دارد هر صاحب صنعت و یا بازرگانی را دچار سازد.
«... با اینهمه بدانکه در بسیاری از ایشان، تنگ چشمی آشکار و بخل زننده و احتکار مانع و نرخ گذاری خودسرانه در فروش وجود دارد که ضرر و زیانی است برای مردم و ننگی است برای جامعه...» (72)
در اینجا امام (علیه السلام) دو موضوع را مورد توجه قرار داده اند: اول، احتکار که امام (علیه السلام) آن را بطور کلی ممنوع و استثناءناپذیر عنوان کرده اند و دولت را موظف به مواجهه با محتکران نموده اند.
دوم، نرخ و نرخگذاری بر مبنای عدل و انصاف صورت پذیرد و برای این منظور دولت را موظف به ارائه طریقی در جهت نرخ گذاری عادلانه نموده اند. ایشان وجود این دو مفسده – احتکار و گرانفروشی – را موجب ننگ دولت دانسته اند.
پرهیز از دادن امتیازات ویژه (رانت)
امیرمؤمنان (علیه السلام) با عنایت به اینکه نزدیکان والی بزرگ ترین خطر برای استفادۀ خاص از منافع عمومی و موقعیت های ویژه اقتصادی هستند در بخشی از فرمان خود به مالک اشتر این امر را بررسی نموده و مالک را از آن نهی می کنند.
«... دگر آنکه هر زمامداری، یاران نزدیک و محرم اسراری دارد که در میان ایشان امتیاز خواهی و دراز دستی و بی انصافی در روابط اقتصادی پیدا می شود. اما تو ریشۀ ستم و فساد اینان را با بریدن اسباب آن برکن. مبادا به هیچ یک از نزدیکانت زمینی واگذاری، و مبادا کسی از سوی تو به این طمع افتد که مالک آب و زمینی گردد تا به همسایگان در آبیاری یا کار مشترک خسارت وارد آورد و بارش را بر دوش دیگران اندازد.» (73)
از این فراز چند نکته برداشت می شود:
اول آنکه به والیان هشدار می دهند که همیشه به طور طبیعی در اطرافیان و نزدیکان حاکم روحیۀ سودجوئی بروز نماید و علت بروز نیز غالباً مقاصد اقتصادی است که معمولاً به صورت امتیازهای ویژه (رانت) آشکار می شود.
دوم اینکه، باید مواجهۀ کارگزار به گونه ای باشد که این امتیازخواهی را در ریشه بخشکاند.
سوم اینکه، در صورت بروز این پدیده، کارگزار به هیچ عنوان به فعلیت رسیدن آن را برنتابد و به گونه ای رفتار نماید که سوءاستفاده کننده از طمع خویش ناامید شود.
چهارم، اگر آنان خود امکاناتی را فراهم آوردند رفتار والی به گونه ای باشد که آنان از امتیاز خویشاوندی یا نزدیکی که دارند، در جهت استفادۀ بیشتر از منابع عمومی و مشترکات با همسایگان بکار نگیرند و بار خویش را به دوش دیگران نیفکنند و به آنان خسارت وارد نیاورند.
از طرفی، با وجود رعایت تمام موارد، ممکن است یکی از حالات فوق اتفاق افتد در آن صورت:
«حق را در موردی که باید – دور یا نزدیک – رعایت کن و در آن پایداری بورز و بازده نیکویش را از خدا بخواه و هرچه در این راه از خویشان و نزدیکانت رسد. زیرا این گرچه بر تو گران آید اما چشم به پایان کار بند که آن فرخنده است.» (74)
بیشتر بخوانید: عدالت در عرصهی اقتصادی
وصیت و وقف اموال
امام (علیه السلام) در طول زندگانی پربرکت خویش بسیار پرتلاش ظاهر شدند. از ایشان باغهای فراوان خرما و چاهها و قنوات فراوان بر جای مانده که هنوز هم در اطراف مدینه وجود دارند. این مسئله در زندگی امام (علیه السلام) و دوران مدیریت ایشان بر جامعه اسلامی دو اثر بر جای گذاشت: اول اینکه ایشان در قبال اِعمال مدیریت خود بهره ای از بیت المال دریافت نکردند. دوم آنکه ایشان بسیار مساکین، فقرا و یتیمان را تحت تکفل خود قرار داده و به امور آنان رسیدگی می کردند.
پس از اتمام نبرد صفین، امام (علیه السلام) در نامه ای تکلیف اموال خود را برای بازماندگان معلوم می نمایند. این نامه حاوی نکاتی است که نشان دهندۀ عمق دقت امام (علیه السلام) در مسائل اقتصادی و مالی حتی پس از مرگشان می باشد.
الف – وصیت به عنوان امر مورد رضایت الهی قابل توجه است.
ب – وارث باید از دارائی بطور شایسته (بدور از افراط و تفریط) بهره مند گردد و از آن نیز در راه خدا انفاق کند. این مسئله بسیار مشاهده شده که اشخاصی ثروت خود را وقف می نمایند در حالیکه فرزندان آنان در عسر به سر می برند. اما امام (علیه السلام) از این عمل پرهیز می نمایند.
ج – با اشاره به برتری فرزندان فاطمه (س)، اما مساوات و عدالت باید در تقسیم مال الارث رعایت شود. عدالت چنین اقتضا می کند که حتی اگر انسان فرزندی از فرزندان را دوست تر دارد ولی هنگام تقسیم مال الارث از عدالت و مساوات عدول نکند.
د – وصی باید اصل مال را نگه دارد و از درآمد آن انفاق نماید.
ھ – نهال های خرما – یعنی آنچه که باعث افزایش بهره وری است – باید حفظ شود. (75)
نتیجه گیری:
با عنایت بر اینکه شیوه و رفتار ائمه معصومین (علیهم السلام) برای مسلمین به عنوان مهمترین روش و الگو مطرح است و امام علی (علیه السلام) اولین و تنها فرد از ائمه (علیهم السلام) است که بر مسند قدرت نشست در نتیجه روش ایشان در حکومت بعنوان برترین الگو برای زمامداران مطرح است.لذا با توجه به آنچه گذشت برقراری عدالت اقتصادی و رفع ظلم و محرومیت از مهمترین دغدغه های امام علی (علیه السلام) در دوران حکومت ظاهریش بود که با تمام توان به آن مبادرت ورزید.
لذا با دقت در سیرۀ علی (علیه السلام) در رأس حکومت درمی یابیم که ایشان با اقتدار کامل به اقدام همه جانبه و متوازن بر اصلاحات ساختاری و بکار گماری افراد متعهد و متخصص در رأس امور، نظارت بر حسن انجام تعهدات دولت و کارگزاران، رعایت عدالت در بکارگیری بیت المال و نظارت بر حسن اجرا در اموال عمومی، تدوین سیستم اجرایی در امر مالیات و خراج و نظارت بر آن امور، تدوین نظامنامۀ حسابرسی و نظارت بر عملکرد مالی ادارات دولتی و کنترل و نظارت بر بازار و اجرای تعذیرات حکومتی مبادرت ورزید و الگویی برای تمام حاکمان اسلامی در همۀ اعصار و قرون پدید آورد.
پی نوشت ها:
1- شهیدی، سید جعفر، علی از زبان علی (علیه السلام).
2- همان.
3- عبدالمقصود، عبدالفتاح، امام علی بن ابیطالب (علیه السلام).
4- دین پرور، سید جمال الدین، نهج البلاغه پارسی، خ 130.
5- شهیدی، سید جعفر، انقلاب بزرگ.
6- عبدالمقصود، عبدالفتاح، امام علی بن ابیطالب (علیه السلام).
7- نوری همدانی، حسین، بیت المال در نهج البلاغه، یادنامه کنگرۀ نهج البلاغه.
8- دین پرور، سید جمال الدین، نهج البلاغه پارسی، خ 3.
9- همان.
10- همان، خ 63.
11- همان، خ 53.
12- همان، ق 115.
13- همان، ق 407.
14- همان، ق 39.
15- همان، خ 160.
16- همان، ق 8.
17- همان، خ 132.
18- همان، ق 186.
19- همان، ق 359.
20- همان، ق 50.
21- همان، ق 32.
22- همان، ق 64.
23- همان، ق 121.
24- همان، ق 371.
25- همان، ق 348.
26- همان، ق 132.
27- همان، ق 138.
28- همان، ق 250.
29- همان، ق 171.
30- همان، ق 210.
31- همان، خ 81.
32- همان، ق 54.
33- همان، ق 220.
34- همان، ق 55.
35- همان، 299.
36- همان، ق 419.
37- همان، ق 63.
38- همان، ق 97.
39- همان، ق 134.
40- همان، 359.
41- همان، خ 184.
42- همان، ن 53.
43- همان، ق 102.
44- همان، ن 53.
45- همان.
46- همان، ن 45.
47- همان، ن 53.
48- همان، ن 50.
49- همان، ن 53.
50- همان.
51- همان، ق 156.
52- همان، ق 165.
53- همان، ن 53.
54- همان، ن 53.
55- در این مورد به نامۀ 53 مراجعه شود.
56- دین پرور، سید جمال الدین، نهج البلاغه پارسی، ن 53.
57- با نگاهی به فرمان امام (علیه السلام) به مالک اشتر و سیرۀ امام (علیه السلام) درخواهیم یافت که ایشان کارگزاران را به شش دسته تقسیم می کنند: 1- وزیران و مشاوران 2- ارتشیان که شامل صنف های دربانان، پاسداران، کارکنان و نیروهای انتظامی است. 3. کارگزاران شهرها شامل استانداران، فرمانداران، خراج گزاران، بازرسان، ناظران بازار 4- دبیران 5- قاضیان 6- گزارشگران ویژه.
58- دین پرور، سید جمال الدین، نهج البلاغه پارسی، خ 3.
59- همان، خ 45.
60- همان، خ 172.
61- همان، خ 126.
62- همان، ن 43.
63- همان، ن 67.
64- همان، خ 215.
65- همان، ن 20.
66- همان، ن 40.
67- همان، ن 25.
68- همان، ن 51.
69- همان، ن 53.
70- همان.
71- همان.
72- همان.
73- همان.
74- همان.
75- همان، ن 24.
منبع ها:
1- جعفری، سید محمد مهدی، پرتوی از نهج البلاغه، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1381.
2- دین پرور، سید جمال الدین، نهج البلاغه پارسی، بنیاد نهج البلاغه، 1384.
3- شهیدی، سید جعفر، علی از زبان علی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1376.
4- شهیدی، سید جعفر، نهج البلاغه، انتشارات آموزش انقلاب اسلامی، 1372.
5- طیب، مهدی، مدیریت اسلامی، نشر سفینه، 1379.
6- عبدالمقصود، عبدالفتاح، امام علی بن ابیطالب (علیه السلام)، چاپخانۀ مروی، 1354.
7- نوری همدانی، حسین، بیت المال در نهج البلاغه، بنیاد نهج البلاغه، 1363.
منبع:
سالنمای النهج 18 – 17 / پاییز / 1385
نویسنده: علیرضا صدر
این مقاله در تاریخ 1404/1/25 بروز رسانی شده است