پوتينيسم

با آن که پوتينيسم اصطلاح جديدي است که ويژگي هاي نظام سياسي و اقتصادي ولاديمير پوتين را شرح مي دهد، عملکرد آن، پديده اي قديمي و معمولي در تاريخ روسيه است. به همين دليل مي توان پرسيد: آيا در روسيه تاريخ تکرار مي شود؟
سه‌شنبه، 16 خرداد 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
پوتينيسم

پوتينيسم
پوتينيسم


 






 

گزارشي درباره نظام سياسي-اجتماعي روسيه پس از فروپاشي
 

1-تبارشناسي پوتينيسم
با آن که پوتينيسم اصطلاح جديدي است که ويژگي هاي نظام سياسي و اقتصادي ولاديمير پوتين را شرح مي دهد، عملکرد آن، پديده اي قديمي و معمولي در تاريخ روسيه است. به همين دليل مي توان پرسيد: آيا در روسيه تاريخ تکرار مي شود؟
 
زماني که پتر کبير در اوايل قرن 18 نوسازي سريع و فراگير را از بالا راه انداخت، صورت هايي موجه جلوه دادن قدرت مطلقه تزارها را اساساً تغيير داد. پيش از او تزارها با حفظ دين ارتدوکس و نظم داخلي، پاسداري مرزهاي کشور و برقراري عدالت، قدرت مطلقه خود را توجيه مي کردند. اين مسؤوليت هاي تزاري، در مقام نظر ديني و در عمل ايستاده بود. پتر کبير که شيوع دين ارتدوکس را بزرگ ترين علت عقب افتادگي روسيه نسبت به غرب و مانع نوسازي روسيه مي دانست، جنبه ديني قدرت تزاري را عوض کرد. در نتيجه، خودکامگي تزاري در مقام نظر، غيرديني و در عمل تجدد طلب شد. از آن زمان به بعد، تزارها قدرت مطلقه خود را اين گونه توجيه مي کردند که اين قدرت جهاني تبديل خواهد کرد. طبقات روشنفکري و اشرافي به طور کلي در قرن 18 و اوايل قرن 19 اين توجيه را مي پذيرفته اند به اين علت که قدرت مطلقه تزاري را، نيروي روشن گري مي دانستند که عليه نيروهاي ارتجاعي و خرافات مبارزه مي کند. از آن جا که ايدئولوژي پتر کبير مبتني بر عضويت فرهنگي و نژادي روسيه در تمدن اروپايي غربي محسوب مي شد، نوسازيش در واقع غربي سازي فرهنگ و هويت روسيه بود در سلطنت نيکولاي اول (1873-1825)، جايگاه غرب در ايدئولوژي و تبليغات رسمي حکومت تزاري، مثبت بود.
در روز اول پادشاهي نيکولاي اول، گروهي از روشنفکران و اشراف زادگان که به اسم Decembrist معروف شدند، سعي کردند حکومت تزاري را به زمين بزنند و يک جمهوري برقرار کنند. اکثرشان در زمان جنگ با ناپلئون غرب را ديدند و آن را با روسيه و به ضرر روسيه مقايسه کردند. گذشته از اين، ناراضي بودند از اين که تزارها، به رغم غربي سازي از خود آمادگي نشان ندادند تا غربي سازي سياسي را اجرا کنند، يعني فضاي سياسي را باز کنند و يک نظام مشروطه را بنيان کنند. در واکنش نسبت به اين شورش، نيکولاي اول و جانشين هايش، به استثناي آلکسد دوم (1881-1873) مواضع رسمي خود را نسبت به غرب تغيير دادند. غرب، دشمن فرهنگي و سياسي روسيه شد که اصالت و دين کشور را به طور جدي تهديد مي کرد. تزارها قدرت مطلقه شان را با حفظ اصالت و ديون روسيه در برابر اين تهديد غرب توجيه مي کردند. تا آن موقع آن ها با غربي سازي، قدرت مطلقه خود را توجيه مي کردند.
شوروي سوسياليستي هم اولاً خود را نيروي روشنگري معرفي کرد که قصد دارد با اين قدرت مطلقه شوروي را به کشوري مدرن تبديل کرده و به مقام ابر قدرت برساند. يعني حزب کمونيست، مانند خود کامگي تزاري، تحرک تاريخ و پيشرفت روسيه است. ثانياً به مردم القا کرد مجبور است چنين قدرتي داشته باشد تا از شوروي و اصالت فرمکيشي در برابر تهديدهاي ژئوپوليتيکي و فرهنگي غرب دفاع کند؛ در واقع حاکميت شوروي با القاي وجود غرب به عنوان دشمن خارجي و غير خودي، قدر مطلقه خود را لازمه حکومت عنوان مي کرد. اما رويکرد حکومت هاي تزاري و شوروي نسبت به غرب نيز از احساسات Ressentiment( رنجش، کينه) سرچشمه گرفت. نيچه شکلش داد. Ressentiment حالتي روحي است که بر اثر احساسات پنهاني غبطه و نفرت و امکان ناپذيري رفع کردنشان پديد مي آيد. دليل اجتماعي پيدايش Ressentiment- يعني شرايط ساختاري لازم براي پيدايش اين حالت روحي- دوگانه است.
شرط اول، يعني دليل ساختاري پيدايش غبطه اين است که فاعل، مثلاً روسيه، فکر مي کند که بين خود و مفعول، مثلاً غرب برابري اساسي و نظري وجود دارد و بنابراين در مقام نظري آن ها با هم مبادا پذيرند. شرط دوم اين است که فاعل پي مي برد که بين خود و مفعول نا برابري واقعي و علني وجود دارد و شايد اين ثابت مي کند رسيدن حقيقي به برابري نظري ممکن نيست؛ اين که فاعل، روسيه، درک مي کند که مفعول، غرب، روسيه را مساوي با خود از حيث فرهنگي و قدرت نمي داند و بربر و غير خودي مي داند، احساسات Ressentiment را تشديد مي کند. در نتيجه روسيه نسبت به غرب حس غبطه و نفرت، يعني Ressentiment دارد. هويت ملي تزاري و شوروي با اين احساسات Ressentiment به وجود آمد باعث شد اين حکومت ها بر اصالت برجسته روسيه و شوروي و فرقه هايش و بنابراين دشمني اش با غرب تأکيد کنند اما به رغم اين رويکرد، آن ها دائماً خود را با غرب مقايسه مي کردند تا به خود و به غرب ثابت کنند روسيه در واقع جزو تمدن غرب است. آرزوي سوزان داشتند که غرب روسيه را برابر خود بدانند. حکومت هاي تزاري و شوروي براي حفظ قدرت مطلقه اجازه نمي دادند حاکميت اقتصادي مستقل از حکومت به وجود بيايد. هر دو حکومت پي بردند که چنين حاکميتي با فعاليت هاي اقتصادي آزاد، سرانجام به تهديدي سياسي براي قدرتشان تبديل مي شود. در زمان تزاري، حاکميت اقتصادي از نظر سياسي و اقتصادي به دولت وابسته بود و در واقع نظام رانت خواري وجود داشت.
2-زماني که در سال 2000 پوتين رئيس جمهور شد، تلويحاً به ملت روسيه گفت که فقط با متمرکز شدن قدرت و رهبري قطعي و قدرتمند مي تواند به هرج و مرج سياسي و اقتصادي دوره يلتسين خاتمه دهد و نوسازي سريع را راه بيندازد و کشور را به مقام قدرت جهاني برگرداند. ملت خسته روسيه که خواستار برقراري ثبات اقتصادي و سياسي بودند، چنين نظري را قبول کردند، يعني براي به دست آوردن ثبات و امنيت حاضر بودند آزادي را به حکومت پس بدهند. به قول بنجامين فرانکلين، يکي از معروف ترين بنيانگذاران آمريکا، آن هايي که آزادي اساسي را پس مي دهند تا ذره اي امنيت کسب کنند، نه لايق آزادي و نه لايق امنيت اند! يکي از اولين حمله هاي پوتين، به آزادي رسانه ها و مطبوعات بود. به قول همان فرانکلين هر کس که مي خواهد در کشوري آزادي را از بين ببرد، مجبور است نخست، آزادي بيان را سرکوب کند. روزنامه هايي که غالباً و شديداً از سياست هاي پوتين انتقاد مي کردند، توقيف شدند. شبکه هاي تلويزيوني که همه شان در زمان يلتسين خصوصي شده بودند، ملي شدند و زير کنترل کرملين قرار گرفتند. خبرنگاران روزنامه ها و تلويزيوني هايي که از سياست پوتين خرده گرفته بودند، اخراج شدند.
3- هم زمان او به اليگارشي- حاکميت اقتصادي فاسدي که در زمان يلتسين پديد آمد- حمله کرد. از يک طرف اين حمله به حق بود، چون در زمان خصوصي سازي دوره اي يلتسين با اعمال نفوذ سوء استفاده و قانون شکني ثروت روسيه را دوشيدند.
از طرف ديگر، پوتين تمايل نداشت در اقتصاد، حاکميت قانون را برقرار کند بلکه مي خواست حاکميت اقتصادي را مهار کند تا تهديدي براي قدرتش نباشد. به آن ها گفت که مي توانند منافع اقتصادي شان را که در زمان يلتسين کسب کرده بودند، نگه دارند به شرطي که در سياست دخالت نکنند.
برخي از کساني که گرايش به اليگارشي داشتند مانند برژفسکي، گوژينسکي و خوردو کوفسکي حاضر نبودند اين شرط را بپذيرند. از همين رو از روسيه در رفتند يا زنداني شدند.
پوتين به طور کلي حاکميت اقتصادي را مطيع کرملين کرد.
بايد پذيرفت که در واقع اساس اقتصادي پوتينيسيم، رانت خواري است. در نتيجه حاکميت اقتصادي به زودي و به راحتي نمي تواند تهديدي سياسي براي نظام پوتين باشد.
4-طبق قانون اساسي که در 1993تصويب شد، روسيه کشوري دموکراتيک است و پايه اين نظام احزاب سياسي است. پوتين مانند نيکولاي سوم پس از انقلاب مشروطه 1905، احزاب سياسي مخالف را يا از بين برد يا بي اثر کرد. او همچنين به مدت دو ماه پارلمان روسيه را تبديل به نيروي سياسي بي اهميت کرد. اين نهاد نمي تواند در برابر قوه مجريه ايستادگي کند. هم زمان او يک حزب قدرتمند را به اسم روسيه متحد تأسيس کرد که با استفاده از آن کشور را اداره کند. در اين فضا پوتين حاضر نبود همه احزاب را از بين ببرد اما ساختاري سياسي بنا کرد که تضمين کند حزب او، روسيه متحد، در انتخابات پيروز خواهد شد. با اين اوصاف به سختي مي توان پوتين را به عنوان ديکتاتوري معمولي معرفي کرد. پوتينيسم جنبه هاي ظاهري جمهوريت دارد که شايد کشور را دوباره به سوي گذار به مردم سالاري بکشد. دليل موجهه قدرت پوتين، نوسازي سريع و فراگير از بالا است که روسيه را به مقام قدرت جهاني بر مي گرداند و وحدت ملي را ايجاد مي کند. به عبارت ديگر، پوتينيسم مانند حکومت هاي تزاري و شوروي خود را ديکتاتوري خرده پا، مثل ديکتاتوري هاي آفريقا، آمريکاي لاتين يا خاورميانه نمي داند بلکه دولت استبدادي روشنگري معرفي مي کند که اهداف بلند پروازانه ملي را دنبال مي کند.
5-پوتينيسم نيز مانند حکومت هاي تزاري و شوروي، طبقات شهري تحصيل کرده و روشنفکران را خطرناک ترين تهديد احتمالي و واقعي براي خود مي داند، چرا که آگاه است با تبليغات رسمي و رانت خواري نمي شود اين قشر را خريد. در روسيه پوتين، اين طبقات، خود را پيشگامان جامعه مدني و نظام مشروطه و نيز خرده گرفتن از عوام فريبي، رانت خواري، وطن پرستي کورکورانه و فساد اقتصادي پوتينيسم مي دانند. در زمان تزاري و شوروي نيز آن ها همين نقش را بازي کردند. پوتينيسم در مقابل چنين تهديد سياسي، مانند نظام تزاري و شوروي، با وطن پرستي کورکورانه، غرب ستيزي و شعارهايي درباره بزرگي بي نظير روسيه و دفاع از اصالت و هويت روسيه، با مردم روستايي و شهري هاي خرده پا ائتلافي سياسي ايجاد کرد. در نتيجه، گروه هاي رانت خوار و همچنين اين ائتلاف، پشتوانه سياسي مردم پوتينيسم اند. گذشته از اين، براي خنثي کردن تهديد سياسي روشنفکران و طبقه تحصيل کرده، پوتين آن ها را غرب زده جلوه مي دهد و مي گويد آن ها مي خواهند آداب غرب را به روسيه پاک وارد کنند. او در تازه ترين برنامه ارتباط تلفني با مردم درباره اين طبقات گفت:«در يک دست گذرنامه روسيه را دارند و با دست ديگر از غرب پول مي گيرند با چنين اشخاصي چه کار کنيم؟!»
6-احساس Ressentment ديدگاه پوتين را درباره غرب شکل مي دهد. به رغم حرف هايش راجع به قدرتمندي و بزرگي روسيه، حس غبطه ناشي از قدرت اقتصادي فني و ژئوپوليتيکي غرب او را فرا گرفته است، که اين نفرت را هم آورده است. او احساس مي کند که در واقع روسيه با غرب قابل مقايسه نيست در حالي که درک مي کند که غرب، روسيه را غير خودي، شرقي به معني بد و حتي بربر مي داند. بنابراين با آن که پوتين چهره اي قوي و مطمئن به خود را نشان مي دهد، نسبت به غرب اعتماد به نفس ندارد. پوتين در سال 2006 در مصاحبه اي با مجله TIME گفت که غرب ديگر نبايد تصور کند که روس ها تازه از درخت افتاده اند زمين و به حمام کردن و ريش تراشيدن احتياج دارند. به رغم احساس Ressentiment نسبت به غرب، پوتين روسيه را جزو شرق نمي داند. او خود آگاه يا ناخود آگاه مانند داستايوسکي درباره روابط بين روسيه و غرب فکر مي کند. داستايوسکي گفته بود که ما روس ها نسبت به اروپايي ها عقب مانده و انگل هستيم اما در شرق ما هم اروپايي به حساب مي آييم. يعني پوتين براي کسب اعتماد به نفس اندک از حيث فرهنگ و تاريخ، روسيه را با کشورهاي شرقي مقايسه مي کند. گذشته از اين او چين و اسلام گرايي افراطي را بزرگ ترين تهديد ژئوپوليتيکي براي روسيه مي داند و نه غرب را. پوتينيسم ايدئولوژي پوچي شده است که ديگر نمي تواند مثل قبل توقعات اقتصادي و سياسي مردم را برآورده کند. اساساً اين ايدئولوژي از ايدئولوژي هاي تزاري و شوروي ضعيف تر است چون برخلاف اين ها پوتينيسم کاملاً به يک نفر وابسته است. پوتينيسم نه سابقه تاريخي، فرهنگي، ديني و ايدئولوژي تزاري را دارد و نه قدرت ايدئولوژيکي و علمي مارکسيسم- لنينيسم را.
تصميم پوتين بر باز گشتش به رياست جمهوري ثابت کرده است که اين نظام پوتينيسم نمي تواند بدون پوتين دوام داشته باشد. تاريخ به طور مشخصي سرنوشت نظام تزاري و شوروي را نشان مي دهد. دشوار نيست تصور اين که پوتينيسم با چنين سرنوشتي روبه رو نشود.
منبع: نشريه همشهري ماه، شماره 90.



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.