انواع داستان را بهتر بشناسيم
نويسنده: اکبر رضي زاده
امروزه اکثر فرهنگ نويسان و منتقدان ادبي، داستان ها را از نظر کيفي و محتوايي با چنان حساسيتي مورد غور و ارزيابي قرار داده اند که تعاريف ارائه شده بعضاً از اعتدال خارج شده و اختلاف نظرها، گاهي اوقات باعث گيجي و سردرگمي خواننده شده است، طوري که هر تعريفي را با ديده ي شک و ترديد مي نگرد. در صورتي که اغلب تعاريف ارائه شده با اندکي تفاوت، به يکديگر شبيه هستند و بيشتر حول مسائل مشترکي دور مي زنند و در مجموع وجه اشتراک ها، بيشتر از وجه افتراق ها است.
به عنوان مثال بعضي ها فرق چنداني ميان "داستان بلند" و "ناولِت" و " رمان" قايل نيستند، ولي در ارتباط با کميت واژگاني اين نوع داستان ها با هم اختلاف نظر دارند. به نمونه اي از اين قسم تفاوت ها سليقه ها توجه کنيد؛ بعضي از منتقدان و اديبان تعداد واژه هاي «داستانک» (short short story) را از پانصد تا هزار و پانصد کلمه ذکر کرده اند، ولي عده اي اين رقم را از هزار و پانصد تا دو هزار و پانصد کلمه مي دانند.
نمونه ديگر؛ در بعضي از فرهنگ هاي اصطلاحات ادبي «نوول» که يک اصطلاح فرانسوي است را به جاي «ناوِلت» به کار برده اند، در صورتي که «نوول» در زبان فارسي هم معناي «داستان کوتاه» short story انگليسي است، و ناوِلت از نظر تعداد واژگان متشکله طويل تر از داستان کوتاه است، طوري که به آن «رمان کوتاه» گفته اند.
در اين ميان، اگر با اندکي اغماض از ميان نقطه نظرات مطرح شده، داستان ها را به لحاظ واکنش واژگاني آنها (از کم به زياد) به ژانرهاي زير تقسيم کنيم، شايد به حُسن تفاهمي منطقي دست يابيم:
1. داستانک (داستان کوتاه کوتاه) short shrt story
2. داستان کوتاه (نوول) short story
3. داستان کوتاهِ بلند (داستان نيمه بلند) long short story
4. رُمان کوتاه (ناولت) ايتاليايي novelette {novella
5. رُمان (داستان بلند) reman
عده واژه هاي استفاده شده در داستان کوتاه کوتاه حداکثر دو هزار و پانصد کلمه است. البته نبايد اشتباه شود که داستانک با همه فشردگي اش، داراي کليه عناصر ساختاري مورد نياز است.
بدون شک داستان هاي «ميني مال» در اين رده قرار مي گيرند. از جمله داستان هاي کوتاهِ کوتاه مي توان به «مادلِن» از صادق هدايت، «عدل» از صادق چوبک، «در منزل رئيس» از آنتوان چخوف، «دو مُرده» از جلال آل احمد و... اشاره کرد.
پس بايد دقت کرد که اصطلاح نوول را نبايد اشتباهاً براي ژانرهاي ديگر داستاني مورد استفاده قرار داد.
بيشترين داستان هايي که امروزه نوشته مي شود؛ داستان کوتاه است که حائز همه مواد و مصالح مورد نياز داستاني مي باشد.
در اين ژانر ادبي، نه به اندازه داستانک مقتصدانه واژه يابي شده، نه به اندازه داستاني بلند، شرح و تفسير شده است. به همين جهت است که پرمشتري ترين قالب هاي داستاني مي باشد و در بيشتر کشورهاي جهان، مرتبه والايي يافته و خوانندگان بي شماري دارد.
تعداد واژگان داستان کوتاه از دوهزار و پانصد تا پانزده هزار کلمه مي باشد.
براي داستان کوتاه، آن قدر مثال فراوان است که خودتان بيشتر از نگارنده مي دانيد.
پس بهتر است Long short story را به داستان نيمه بلند يا تقريباً بلند، ترجمه کرد. بديهي است که اين ژانر ادبي بزرگتر و طويل تر از داستان کوتاه است، اما نه به بلنداي «ناولت».
در داستان نيمه بلند به رغم داستان کوتاه، فقط بر يک شخصيت و حادثه متکي نيست و شخصيت ها و حوادث فرعي نيز چاشني عناصر اصلي مي شود.
هرچند که در مورد کميت داستان نيمه بلند در فرهنگ هاي ادبي (مانند ژانرهاي ديگر داستاني) اختلاف نظرهايي وجود دارد، ولي بهترين ارزيابي اين است که عده واژه هاي داستان کوتاهِ بلند را بين پانزده هزار تا سي هزار کلمه بدانيم، تا کار از «نوول» و «ناولت» به راحتي قابل تفکيک باشد.
مانند داستان هاي: «نخستين عشق» از ايوان تورگنف، «دختر رعيت» از م. الف. به آذين و «از روزگار رفته حکايت» از ابراهيم گلستان.
به رغم اختلاف سليقه ي منتقدان و فرهيختگان ادبي، بهترين آمار واژگاني ناولت سي هزار تا پنجاه هزار کلمه است.
داستان هاي «تپلي» از گي دو مو پاسان و «يکليا و تنهايي او» از تقي مدرسي، از نمونه هاي شاخص ناولت هستند.
گاهي واژه رمان با «رمانس» اشتباه مي شود، اما تنها وجه اشتراک اين دو طولاني بودن داستان است. اساساً رمانس ها مربوط به ادبيات قبل از رنسانس (نوزايي) در اروپا و قبل از مشروعيت در ايران است که داراي مضاميني عاشقانه و ماجراجويانه بوده و نويسنده در قيد و بند اصل «حقيقت نمايي» نيست و بيشتر در تلاش است که تخيلات رمانتيک خود را پر و بال داده و وقايع شگفت انگيز و حس برانگيز بيافريند، ولي رمان که از قرن هيجدهم ظهور کرد، ضمن داشتن عناصر ساختاري قوي، به طرح مسائل اجتماعي، خانوادگي، تاريخي، سياسي و... مي پردازد، نه صرفاً يک ماجراي عاشقانه.
بعضي از رمان ها آن قدر به اطناب کشيده شده که ديگر خواننده ي کم حوصله امروز، تحمل پي گيري آن را تا انتها ندارد، به همين دليل است که عده ي خوانندگان داستان هاي کوتاه به مراتب بيشتر از رمان است.
نمونه هاي رمان هاي خارجي از شُمار بيرون است و نمي دانم از اين همه کدام را مثال بزنم، اما رمان هاي مشهور و معتبر ادبيات مدرن فارسي متأسفانه انگشت شمار هستند: رمان «کليدر» محمود دولت آبادي، «بوف کور» صادق هدايت، «سووشون» دکتر سيمين دانشور، «شازده احتجاب» هوشنگ گلشيري، «چشمهايش» بزرگ علوي، «سنگ صبور» صادق چوبک، «مدير مدرسه» جلال آل احمد، «شوهر آهو خانم» علي محمد افغاني، «همسايه ها» احمد محمود، «ريشه در اعماق» ابراهيم حسن بيگي، «پرِ کاه» محمود گلاب دره اي و... از ماندگارترين رمانهاي معاصر فارسي به شمار مي آيند.
منبع:مقالات آقاي رضي زاده
/ع
به عنوان مثال بعضي ها فرق چنداني ميان "داستان بلند" و "ناولِت" و " رمان" قايل نيستند، ولي در ارتباط با کميت واژگاني اين نوع داستان ها با هم اختلاف نظر دارند. به نمونه اي از اين قسم تفاوت ها سليقه ها توجه کنيد؛ بعضي از منتقدان و اديبان تعداد واژه هاي «داستانک» (short short story) را از پانصد تا هزار و پانصد کلمه ذکر کرده اند، ولي عده اي اين رقم را از هزار و پانصد تا دو هزار و پانصد کلمه مي دانند.
نمونه ديگر؛ در بعضي از فرهنگ هاي اصطلاحات ادبي «نوول» که يک اصطلاح فرانسوي است را به جاي «ناوِلت» به کار برده اند، در صورتي که «نوول» در زبان فارسي هم معناي «داستان کوتاه» short story انگليسي است، و ناوِلت از نظر تعداد واژگان متشکله طويل تر از داستان کوتاه است، طوري که به آن «رمان کوتاه» گفته اند.
در اين ميان، اگر با اندکي اغماض از ميان نقطه نظرات مطرح شده، داستان ها را به لحاظ واکنش واژگاني آنها (از کم به زياد) به ژانرهاي زير تقسيم کنيم، شايد به حُسن تفاهمي منطقي دست يابيم:
1. داستانک (داستان کوتاه کوتاه) short shrt story
2. داستان کوتاه (نوول) short story
3. داستان کوتاهِ بلند (داستان نيمه بلند) long short story
4. رُمان کوتاه (ناولت) ايتاليايي novelette {novella
5. رُمان (داستان بلند) reman
داستانک Short short story
عده واژه هاي استفاده شده در داستان کوتاه کوتاه حداکثر دو هزار و پانصد کلمه است. البته نبايد اشتباه شود که داستانک با همه فشردگي اش، داراي کليه عناصر ساختاري مورد نياز است.
بدون شک داستان هاي «ميني مال» در اين رده قرار مي گيرند. از جمله داستان هاي کوتاهِ کوتاه مي توان به «مادلِن» از صادق هدايت، «عدل» از صادق چوبک، «در منزل رئيس» از آنتوان چخوف، «دو مُرده» از جلال آل احمد و... اشاره کرد.
داستان کوتاه Short story
پس بايد دقت کرد که اصطلاح نوول را نبايد اشتباهاً براي ژانرهاي ديگر داستاني مورد استفاده قرار داد.
بيشترين داستان هايي که امروزه نوشته مي شود؛ داستان کوتاه است که حائز همه مواد و مصالح مورد نياز داستاني مي باشد.
در اين ژانر ادبي، نه به اندازه داستانک مقتصدانه واژه يابي شده، نه به اندازه داستاني بلند، شرح و تفسير شده است. به همين جهت است که پرمشتري ترين قالب هاي داستاني مي باشد و در بيشتر کشورهاي جهان، مرتبه والايي يافته و خوانندگان بي شماري دارد.
تعداد واژگان داستان کوتاه از دوهزار و پانصد تا پانزده هزار کلمه مي باشد.
براي داستان کوتاه، آن قدر مثال فراوان است که خودتان بيشتر از نگارنده مي دانيد.
داستان کوتاهِ بلند Long short story
پس بهتر است Long short story را به داستان نيمه بلند يا تقريباً بلند، ترجمه کرد. بديهي است که اين ژانر ادبي بزرگتر و طويل تر از داستان کوتاه است، اما نه به بلنداي «ناولت».
در داستان نيمه بلند به رغم داستان کوتاه، فقط بر يک شخصيت و حادثه متکي نيست و شخصيت ها و حوادث فرعي نيز چاشني عناصر اصلي مي شود.
هرچند که در مورد کميت داستان نيمه بلند در فرهنگ هاي ادبي (مانند ژانرهاي ديگر داستاني) اختلاف نظرهايي وجود دارد، ولي بهترين ارزيابي اين است که عده واژه هاي داستان کوتاهِ بلند را بين پانزده هزار تا سي هزار کلمه بدانيم، تا کار از «نوول» و «ناولت» به راحتي قابل تفکيک باشد.
مانند داستان هاي: «نخستين عشق» از ايوان تورگنف، «دختر رعيت» از م. الف. به آذين و «از روزگار رفته حکايت» از ابراهيم گلستان.
رُمان کوتاه Novelette
به رغم اختلاف سليقه ي منتقدان و فرهيختگان ادبي، بهترين آمار واژگاني ناولت سي هزار تا پنجاه هزار کلمه است.
داستان هاي «تپلي» از گي دو مو پاسان و «يکليا و تنهايي او» از تقي مدرسي، از نمونه هاي شاخص ناولت هستند.
رمان Roman
گاهي واژه رمان با «رمانس» اشتباه مي شود، اما تنها وجه اشتراک اين دو طولاني بودن داستان است. اساساً رمانس ها مربوط به ادبيات قبل از رنسانس (نوزايي) در اروپا و قبل از مشروعيت در ايران است که داراي مضاميني عاشقانه و ماجراجويانه بوده و نويسنده در قيد و بند اصل «حقيقت نمايي» نيست و بيشتر در تلاش است که تخيلات رمانتيک خود را پر و بال داده و وقايع شگفت انگيز و حس برانگيز بيافريند، ولي رمان که از قرن هيجدهم ظهور کرد، ضمن داشتن عناصر ساختاري قوي، به طرح مسائل اجتماعي، خانوادگي، تاريخي، سياسي و... مي پردازد، نه صرفاً يک ماجراي عاشقانه.
رمان نويس امروز به هيچ وجه اصل «حقيقت نمايي» داستان را زير سؤال نمي برد، ولو اينکه به درون ذهن شخصيتهايش وارد شده و زمانها و مکانها را پس و پيش يا زير و رو کند.
حداقل واژگان يک رمان پنجاه هزار کلمه است و حداکثري براي آن وجود ندارد و نويسنده تا آنجا که آتمسفر داستانش ايجاب مي کند و آسيبي به ساخت و ساز کارش وارد نمي شود، مي تواند آن را ادامه دهد.بعضي از رمان ها آن قدر به اطناب کشيده شده که ديگر خواننده ي کم حوصله امروز، تحمل پي گيري آن را تا انتها ندارد، به همين دليل است که عده ي خوانندگان داستان هاي کوتاه به مراتب بيشتر از رمان است.
نمونه هاي رمان هاي خارجي از شُمار بيرون است و نمي دانم از اين همه کدام را مثال بزنم، اما رمان هاي مشهور و معتبر ادبيات مدرن فارسي متأسفانه انگشت شمار هستند: رمان «کليدر» محمود دولت آبادي، «بوف کور» صادق هدايت، «سووشون» دکتر سيمين دانشور، «شازده احتجاب» هوشنگ گلشيري، «چشمهايش» بزرگ علوي، «سنگ صبور» صادق چوبک، «مدير مدرسه» جلال آل احمد، «شوهر آهو خانم» علي محمد افغاني، «همسايه ها» احمد محمود، «ريشه در اعماق» ابراهيم حسن بيگي، «پرِ کاه» محمود گلاب دره اي و... از ماندگارترين رمانهاي معاصر فارسي به شمار مي آيند.
منبع:مقالات آقاي رضي زاده
/ع