مظلوم‌نمايي «دريفوس» و كنگره «هرتسل»

تاريخچة رسمي تفكيك دين از سياست در فرانسه، با نام دريفوس و محاكمة او به جرم خيانت در سال 1894 ميلادي پيوند خورده است. غالباً در كتاب‌ها و فيلم‌هاي عوام‌پسند، از دريفوس چهرة انساني تحت ستمي تصوير مي‌شود كه حركتي عدالت‌خواهانه و مردمي، او را از ظلم ارتش آن روز فرانسه، رهايي مي‌بخشيد. به اين ترتيب، هركس كه جست‌وجوي دقيقي در تاريخ غرب نداشته باشد، نام دريفوس در ذهنش با «رفع ظلم و ستم» پيوند مي‌خورد و بعدها كه
سه‌شنبه، 13 تير 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مظلوم‌نمايي «دريفوس» و كنگره «هرتسل»

مظلوم‌نمايي «دريفوس» و كنگره «هرتسل»
مظلوم‌نمايي «دريفوس» و كنگره «هرتسل»


 

نویسنده : علي علوي‌پيام




 
خط مقدّم
در سال‌هاي پاياني قرن نوزدهم ميلادي، فرانسه با بحران سياسي سهمناكي روبه‌رو شد كه ماجراي «دريفوس» نام گرفت و نتايجي به اين شرح داشت:
(1) تسريع در جدا شدن دين و سياست از يك‌ديگر؛
(2) زدودن حساسيت‌هاي مذهبي، سياسي و فرهنگ نسبت به يهوديان و تجليل از آن‌ها؛
(3) فراهم آوردن مقدمات تأسيس رژيم جعلي اسرائيل؛
(4) تثبيت حضور گروهي به نام «روشن‌فكر بي‌دين»، با وظيفة سست كردن و تخريب اخلاق و اعتقاد مخاطبانشان در فرانسه و سراسر جهان، از راه تعليم و تربيت غير رسمي؛
(5) غير مذهبي كردن تعليم و تربيت رسمي؛
و...
تاريخچة رسمي تفكيك دين از سياست در فرانسه، با نام دريفوس و محاكمة او به جرم خيانت در سال 1894 ميلادي پيوند خورده است. غالباً در كتاب‌ها و فيلم‌هاي عوام‌پسند، از دريفوس چهرة انساني تحت ستمي تصوير مي‌شود كه حركتي عدالت‌خواهانه و مردمي، او را از ظلم ارتش آن روز فرانسه، رهايي مي‌بخشيد. به اين ترتيب، هركس كه جست‌وجوي دقيقي در تاريخ غرب نداشته باشد، نام دريفوس در ذهنش با «رفع ظلم و ستم» پيوند مي‌خورد و بعدها كه مي‌فهمد اين ماجرا زمينه‌ساز جدايي دين از سياست در اروپا بوده است، به اين جدايي هم نگاه مثبت، خواهد داشت.
ماجرا از اين قرار بود كه در اواخر سال 1893، بخش ضد جاسوسي از طريق بررسي محتويات سطل‌هاي زبالة سفارت‌ آلمان، كوشيد تا اطلاعاتي دربارة اين دشمن قوي‌پنجة فرانسه به‌دست آورد. چندي بعد نامة تكه‌تكه شده‌اي يافت كه اطلاعات نظامي ارتش؛ از جمله، يادداشتي دربارة ترمزهاي هيدروليك توپخانة 120 ميليمتري و طرز به‌كار انداختن آن‌ها، واحدهاي پوششي كه تغييراتي در آن‌ها داده شده، اطلاعات دقيقي دربارة وضع جغرافيايي و سوق‌الجيشي جزيرة ماداگاسكار، و طرحي دربارة استفاده از توپخانة كوهستان، در آن درج شده بود.
در جست‌وجوي صاحب خط و نويسندة نامه، به دريفوس يهودي كه افسر توپخانه بود و درجة سرواني داشت، مشكوك شدند، او را كاملاً محرمانه به وزارت جنگ، احضار كردند و پس از بازپرسي، بازداشت نمودند. دلايل گناهكار بودن دريفوس چندان كه بايد، محكمه‌پسند نبود و درست زماني كه رئيسان ارتش مردد بودند كه آيا او را آزاد كنند يا خير، خبر دستگيري‌اش به صورتي كاملاً عجيب و ناگهاني، در روزنامه‌اي منتشر شد. انتشار اين خبر و گسترش آن در ميان افكار عمومي فرانسه، مسير پرونده را به جايي رساند كه دست‌كم ده سال از زندگي فرانسويان را مختل كرد. سروان دريفوس، بارها محكوم و تبرئه شد، ولي با احكامي كاملاً متناقض؛ از خلع درجه و زندان و حبس در جزيرة ابليس گرفته تا ارتقاي درجه و دريافت مدال «لژيون دونور».
«عجاج نُوَيْهِض»، محقق و مبارز پرسابقة فلسطيني مي‌نويسند: «تقدير اين بود كه جهان در قرن نوزدهم ميلادي شاهد سه رسوايي بزرگ باشد. در دو رسوايي اول،‌يهوديان (بي‌دين) بيش‌ترين سهم را داشتند و سومي تماماً از آن يهوديان بود:
(1) رسوايي پروژة احداث كانال پاناما توسط فرانسويان (كه قريب به هزاروپانصدميليون فرانك از دارايي‌هاي مردم فرانسه،‌ غارت شد)؛
(2) رسوايي كاپيتان يهودي ارتش فرانسه، دريفوس؛
(3) رسوايي پروتكل‌هاي دانشوران صهيون ـ كه نمايندة اكسير پليدي و خباثتي بود كه دوهزار سال از ريشه‌هاي تلمودي تغذيه كرده است ـ‌.»1
«ويليام شايرر» در توصيف موقعيت كشور فرانسه در زمان ماجراي دريفوس مي‌نويسد: «فرانسه حدود دوازده سال درگير آشفتگي و كشمكش بر سر درستي يا نادرستي اين قضيه بود كه گاه تا سرحد يك جنگ داخلي پيش مي‌رفت. خانواده‌ها از هم گسيختند، دوستي‌هاي قديمي نابود شدند، دوئل‌هاي فراواني به راه افتاد، دولت‌ها سقوط كردند و زندگي‌ها تباه شدند، برخي به زندان رفتند و برخي خودكشي كردند، بارها در خيابان‌ها بلوا شد و شورشيان خياباني بر رئيس‌جمهور آب دهان انداختند و او را با چوب زدند؛ سرتاسر كشور در آتش نفرت مي‌سوخت.»2
تقريباً همة نخبگان تحصيل‌كردة فرانسه به دو جبهة موافق و مخالف دريفوس تقسيم شدند؛ پشتيبانان جمهوري عليه كليسا و ارتش، روشنفكران چپ‌گرا عليه ملي‌گرايان، دانشگاه «سوربن» عليه دستگاه قضايي، و معلم عليه كشيش ساكن در منطقه، بسيج شدند. دو قطبي شدن نيروهاي سياسي كه به دنبال اين ماجرا پيش آمده بود،‌ رژيمي ضد مذهبي‌تر را به رهبري حزب راديكال «كلما نسو» بر سر كار آورد3 و از نتايج مستقيم ماجراي دريفوس، بي‌اعتبار شدن طرفداران كليسا و ترويج جدايي دين از سياست بود.4
«برتراند راسل» در كتاب «آزادي و سازمان» مي‌نويسد: «دريفوس مردي بي‌گناه بود كه به خاطر يهودي بودن محكوم شد.»5
در اين صورت از تبرئة دريفوس مي‌توان تبرئة يهوديان را نتيجه گرفت. فرانسويان با ماجراي سازمان‌يافتة دريفوس سوءظن خود را عليه يهوديان از دست دادند و همين موضوع در طول سال‌هاي بعد، بيش‌ترين كمك را به قضية برپايي مراكز قدرت فرانسه توسط يهوديان صهيونيست كرد؛ به عنوان مثال «اميل دوركيم» كه از تباري يهودي بود ـ و پدرش خاخام اعظم بود.‌ـ با تكيه بر مقامش در دانشگاه پاريس و عضويت در شوراي مديريت سوربن6 قدرتمندترين فرد در نظام آموزشي فرانسه شد. تأثير وي بر آموزش ابتدايي، حتي از آموزش متوسطه نيز بيش‌تر بود. گزافه نيست اگر گفته شود كه در آن‌ سال‌ها ‌آيين «دوركيمي» معيار رهنمودهاي درس اخلاق مدني در دبستان‌هاي فرانسه بود و روح دوركيمي، دبستان‌هاي اين كشور را تسخير كرده بود. او علاوه‌بر تأثير گذاشتن بر آموزش ابتدايي و متوسطه، بر دانشگاه‌هاي پاريس نيز نفوذ نيرومندي داشت. سوربن نوين، دژ ليبراليسم و گرايش‌هاي ضد دين شده بود. دوركيم با ظرافت و دقت، مسيري را برگزيد كه آموزش‌هاي غير مذهبي به شكلي مؤثر تا امروز ادامه يابد. او در جهان اجتماعي آن زمان، فعالانه شركت داشت و با سياستمداران، صاحبان صنايع، روزنامه‌نگاران و حتي نظاميان، در تالارهاي گوناگون ملاقات مي‌كرد و افكارش را به وسيلة آن‌ها گسترش مي‌داد.7
اهيمت اين قضيه وقتي مشخص مي‌شود كه از ميزان تأثير فرهنگ فرانسه بر فرهنگ و تمدن غرب و كل جهان آگاه باشيم. پس از سال‌ها به بازي گرفتن افكار عمومي فرانسه و اروپا بر سر ماجراي اين افسر يهودي كه مثلاً مظلوم هم واقع شده بود،‌ نوبت به خود يهوديان كل جهان مي‌رسيد كه بايد با استفاده از اين بحران ساختگي، وجدان و ارادة ختفه‌شان بيدار شده و به حركت در مي‌آمد؛ آن هم در راستاي اهداف صهيونيسم جهاني. بنابراين جناب «هرتسل» كه در فرانسه بود و گزارش جريان‌هاي محاكم و واكنش آن‌ها را در روزنامه مي‌نوشت، كم‌كم به فكر ملت خود افتاد كه ملت يهود هم بايد مثل ملل ديگر مملكت و دولت مستقلي تشكيل بدهد تا از عذاب و تحقير رهايي يابد. او با ارزيابي صحنة سياسي آن روز فرانسه و بررسي ضعف‌ها و قوت‌هاي يهوديان و مخالفانشان، به اين نتيجه رسيد كه گام نهادن در مسير تشكيل سرزميني به نام «اسرائيل»، نتيجة مثبت خواهد داشت؛ به همين دليل دست به كار شد و نخستين كنگرة صهيونيسم را تشكيل داد. نخستين كنگرة بين‌المللي در سال 1897 در شهر «بال» منعقد شد. بقية داستان هم كه معلوم است و در شماره‌هاي پيش به آن اشاره شد.
به مرور و پس از ماجراي دريفوس، نويسندگان و ناشران بسياري براي حساسيت‌زدايي عمومي نسبت به يهوديان بسيج شدند و با پول سرمايه‌داران يهودي و كمك عناصر فراماسون و دست‌نشاندة يهوديان در مراكز گوناگون قدرت، به توفيق چشم‌گيري دست يافتند؛ چون مظلوم نماياندن دريفوس، به معناي رفع اتهام و مظلوم نشان دادن تمام يهوديان بود.
 
البته آن‌ها وقاحت را به جايي رساندند كه فلسطيني‌ها نيز به زور به اين قصه سنجاق شده و به دليل مبارزه با يهود صهيونيست و البته مظلوم! ظالم و تروريست ناميده شدند. در يكي از شعرهاي معروف «يوگني يفتوشنكو» به نام «بابي يار» در مورد جريان دريفوس آمده است: «درست چون قوم يهود/ احساس مي‌كنم، اكنون/ كه از بني‌اسرائيلم/ اكنون در مصر باستان، در اسارتم/ و اكنون بر فراز صليب/ و تا امروز جاي ميخ‌ها بر تنم باقي مانده است/ اكنون دريفوسم/ احساسم چنين است/ جاسوس و قاضي من/ فلسطيني...»8
پس از اختراع سينما و تلويزيون، سردمداران فرهنگ غرب كوشيده‌اند تا هر آن‌چه كه به نظر خودشان اهميت دارد، با بيان تصويري و به مؤثرترين شكل ممكن، به ديگران منتقل كنند؛ ماجراي دريفوس از جملة اين موارد است. اين‌كه به طور دقيق تا به حال چند فيلم در آمريكا و اروپا پيرامون اين ماجرا و به منظور تحريف آن ساخته شده است، روشن نيست، ولي بر پاية اخبار رسيده، غرب هم‌چنان در اين زمينه فعال است. جالب اين‌جاست كه پروندة واقعه‌اي كه تأثيري عميق و شگرف در تحولات جهان معاصر داشت و در اختيار سرويس اطلاعاتي بود، ‌در سال 1914 نابود شد. البته نكات جالب ديگري در اين ماجرا به چشم مي‌خورد كه مرگ «فليكس فور»، رئيس‌جمهور فرانسه ـ كه مخالف تجديدنظر دربارة دريفوس بود. ـ از جملة آن‌هاست. او در شامگاه روز 16 فوريه 1899، ناگهان بر اثر حملة قلبي در دفتر كارش در قصر «اليزه» درگذشت.9
مرگ فليكس فور، پس از مرگ سرهنگ «هانري» ـ كه تأثير زيادي بر پروندة دريفوس داشت. ـ و حتي «لومر سيه‌پيكار» كه در اتاقش حلق‌آويز پيدا شد، فضا و جو را به شدت به نفع موافقان دريفوس تغيير داد. اين در حالي بود كه روزنامة «پل درولد»، رهبر آتشين‌مزاج ناسيوناليست، يهوديان را متهم به قتل رئيس‌جمهور مي‌كرد.10

پي‌نوشت‌ها:
 

(1) «پروتكل‌هاي دانشوران صهيون»، عجاج نويهض، ص 66.
(2) «سقوط جمهوري سوم»، ص 60.
(3) «زندگي و انديشة بزرگان جامعه‌شناسي»، ص 224.
(4) «دائره‌المعارف فارسي»، ج 1، ص 977.
(5) «آزادي و سازمان: پژوهشي در بنياد سوسياليسم و ليبراليسم»، ص 519.
(6) «زندگي و انديشة بزرگان جامعه‌شناسي»، ص 237.
(7) همان، ص 238.
(8) «ماجراي شگفت‌انگيز تاريخ 14»، ص 554 و 557.
(9) «سقوط جمهوري سوم، بررسي شكست فرانسه در 1940»، ص 70، 71.
(10) همان، ص 71.
 

منبع: ماهنامه امتداد شماره 58




 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط