مراقب انحراف باشيم
نويسنده: رضا فتوحي
باز خواني دلايل انحراف جامعه اسلامي در ماجراي کربلا
بارها گفته اند و خواهند گفت، شنيده اند وخواهند شنيد که چرا امام حسين (ع) قيام کرد و چرا فرزندان و کودک معصومش را همراه خويش به کربلا برد؟ کمي زاويه نگاهمان را عوض کنيم. شايد بهتر باشد بپرسيم مگر مسلمانان در زمان او چگونه بودند که امام را به قيام اين چنيني وادار کردند؟ چه کساني و چه چيزهايي باعث شدند اماممان را آن گونه به قتلگاه ببرند و خانواده اش را به اسيري؟ آيا پيروزي بر يزيد بن معاويه و ابن زياد و دستگاه خلافت ناخلفشان مقصد نهايي قيام امام حسين (ع) بود يا انحراف مهم تري امام را به حرکت وادار کرد. ريشه هاي اين انحراف عظيم در کجا بود؟ و آيا اين جمله که «شکم ها از حرام پر شده» کافي است تا عظمت حرکت اباعبدالله حسين (ع) در عاشورا توجيه شود؟ آيا همين که فسق يزيد علني بود و فسق معاويه نهاني، دليل نهضت حسيني است؟ به راستي اگر کودکانمان از ما بپرسند چرا آقايمان حسين بن علي (ع) چنين دستگاهي را به پا کردند چه جوابي خواهيم داد؟ چه خواهيم گفت تا در جامعه اسلامي مان، امام عشق را به مسلخ نبرند و مسلمانان براي قرب به خدا بر او تيغ نکشند؟ بيدار شويم؛ بيدار شويم و بينديشيم و خود را اصلاح کنيم که تاريخ تکرار نشود.
براي پاسخ به آنچه گفته شد، سراغ فرمايش خود امام مي رويم که فرمود: «براي امر به معروف و نهي از منکر و اصلاح امت جدم قيام کردم». تا به حال انديشيده ايد آنان که امام مي خواستند امر به معروف و نهي از منکرشان کنند، نماز خوان بودند؟ انديشيده ايد آنان که او را شهيد کردند قصد قربت نمودند؟ انديشيده ايد که نماز شب خوانان، قاريان قرآن و پيرمردان پيامبر ديده او را به قتلگاه بردند؟ هيچ انديشيده ايد پسر پيامبر امتي که همه او را اهل بيت پيامبر و عامل به دستورات ايشان مي دانند چگونه خارجي نام گرفت؛ يعني کسي که از سنت پيامبر (ص) خارج شده؟ هيچ انديشيده ايد که کساني بر بالاي بام هاي شهر شام پايکوبي مي کردند و به اسيران دشت کرب و بلا صدقه مي دادند؟ مگر مسلمانان و جامعه اسلامي به کدامين منکر دچار شدند که امام را به نهي از منکر وادار ساختند؟ حسين (ع) براي اقامه نماز قيام کرد: «اشهدانک قد اقمت الصلوه» ولي قيامش در مقابل نمازخوانان بود. او در کربلا با کافران نجنگيد بلکه سپاه مقابلش مسلمانان بودند. مگر نماز اين گروه چه نمازي بود که ايشان آن را نماز نمي دانستند و براي اقامه نماز قيام کردند؟ قرآن ناطق براي اصلاح امتي قيام کرد که قرآن مي خواندند. چه قرآن خواندني که قرآن ناطق براي آن ارزش قائل نبود! چه بسيار تعجب برانگيز است که امام عشق در بالاي نيزه اين آيه را تلاوت مي کرد.«ام حسبت ان اصحاب الکهف و الرقيم کانوا من آياتنا عجبا».
در اين مقال برآنيم نگاهي تازه بر نهضت حسين (ع) بيندازيم و دوباره با اماممان تجديد بيعت کنيم؛ تجديد بيعتي که بتوان در زندگي اجتماعي از آن بهره برد. شايد يکي از اسرار قيام را بتوان در اين مفهوم خلاصه کرد: «انحراف فکري جامعه مسلمانان».
در زيارت اربعين مولايمان مي خوانيم: «ليستنقذ عبادک من الجهاله و حيره الضلاله».
جامعه مسلمانان زمان امام حسين (ع) گرفتار نوعي جهل از محتواي بلند اسلام شده بود؛ جهلي که در آن قالب از محتوا تهي شده بود و رکوع و سجود اعمالي عادي بود و ديگر به معناي خضوع در مقابل خداوند متعال نبود، قرآن خوانان قرآن مي خواندند ولي پيامي از قرآن در ساحت انديشه دريافت نمي کردند، سختي روزه را تحمل مي کردند اما محتواي روزه را که پرهيز از دنيا بود نيافتند تا جايي که براي اندکي زر پا به عرصه هولناک کربلا گذاشتند و با دل هايي که پايند ماديت بود، صدقه مي دادند، صدقه اي که محتوايش جدايي از ماديات است. در کارها قصد قربت مي کردند بدون آنکه لحظه اي بينديشند خداوند به راستي چه کاري از آنها خواسته. يزيد را خليفه مي دانستند ولي هرگز به سيره رسول الله (ص) و تفاوت هاي آشکارش با سيره يزيد نمي انديشيدند و در حقيقت نگاهي که جدايي دين از سياست را فرياد مي کرد، در وجودشان رسوخ کرده بود؛ تا جايي که آل الله را خارجي خواندند و فاسقي را خليفه. عوام اين گونه بودند و خواص، برخي بي بصيرت در مقابل انحراف فکري و بعضي ساکت و هر دو به گناهي بزرگ مبتلا.
منکري که حسين بن علي (ع) در مقابلش ايستاد «جهل محتوايي» جامعه مسلمين بود. حلاوت و کارايي تعاليم دين زماني جامعه را تحت الشعاع قرار مي دهد که پوسته و محتواي دين هماهنگ و منسجم در جامعه و توسط مسلمين اجرا شود. محتواگرايي محض در خطر انحرافاتي از قبيل عرفان هاي کاذب قرار دارد و قشري گرايي همواره انسان هاي فاسق و مکار را به طمع انداخته تا در راستاي خواسته هاي خود از مسلمين بهره ببرند. البته بايد گفت که هر دو جريان در نهايت به مرگ دين و فاتحه خواني براي آن ختم مي شود زيرا محتوا و پوسته دين دو يار جدا نشدني اند. انحراف فکري در اثر عوامل گوناگون حاصل مي شود ولي در ادامه با اشاره اي به زمان امام حسين (ع) به يکي از عوامل آن که متاسفانه امروز در جامعه ما نيز ديده مي شود مي پردازيم.
معاويه در جامعه با تظاهر به ظواهر اسلام به تحريف محتواي دين پرداخت. البته تحريف محتواي دين از ساليان پيش شروع شده بود. اين کار را در سطح گسترده و به کمک نيروهاي زيرک شيطاني مثل عمروعاص و... که در اطرافش جمع کرده بود انجام داد و عوام را به کمک تبليغات مسخ کرد. به راستي وقتي شيطنت مکاران و شياطين انساني در کنار دو عنصر تبليغات و قدرت قرار گيرد، معجوني پيچيده و خطرناک حاصل مي شود. وقتي تمامي تريبون ها در دست گروه اندکي باشد، سرمايه به حساب اندکي ريخته مي شود و انسان هايي که خود را به کسوت متدينين درآورده اند و در اطراف آنها مجلس آرايي مي کنند و بساط خوفناکي شکل مي گيرد که عوام و برخي خواص کم بصيرت را فريفته و خواص آگاه و بيدار را در هياهوي تبليغاتي سياه و دروغين لجن مال مي کند و انسان هاي بيماردل را در رعب تهديد و لذت تطميع گرفتار. اينجاست که خورشيد حقيقت در پرده جهل عوام و سکوت خواص در تاريکي شب فرو مي رود. معاويه از اين عناصر، خوب بهره جست؛ تا جايي که مردم شام، اميرمومنان علي (ع) را نمازخوان نمي دانستند و او را لعن مي کردند و معاويه اين شيوه را در بلاد تحت امر خويش گسترانيده بود؛ و اين چنين شد که جامعه به جهل محتوا فرو رفت و اين شيوه آرام آرام پيشروي کرد و جامعه گرفتار جهل شد و انديشه «جدايي دين از سياست» به نحوي مخفي رسوخ کرد و مردم، يزيد معلوم الحال را خليفه دانستند و اين نحو فکر در ذات خود حتي فراتر از انديشه جدايي از سياست بود. اين گونه بود که پوکي فکر جامعه، تکليف را بر حسين (ع) حتمي کرد که :«ان الله شاء اين يراک قتيلا».اما نکته مهم آن است که انحرافات فکري مبتذل در زمان يزيد حاصل انحرافات ابتدايي معاويه بود؛ انحرافاتي که در ابتداي امر بسيار مخفي بود و براي عوام قابل تفکيک نبود و حتي خواص بي بصيرت هم متوجه آن نشدند. خليفه اي که در حضور مسلمين چوب خيزران بر لبان حسين (ع) مي زد، بر سر خوان انحرافات فکري پدرش نشسته بود که قرآن بر نيزه مي کرد. آري انحرافات فکري بسيار مخفي وارد فضاي جامعه مي شوند و به جايي مي رسند که تنها خون امام است که جامعه را بيدار مي کند و خورشيد براي فروغ، ناچار بايد برسر نيزه شود تا خفاشان کور باطن را از صحنه روزگار محو نمايد.
انحرافات در فروع آنقدر خطرناک نيستند. انحراف در فکر و حاصل انحراف فکري، جامعه اي بدون فکر و تقواست زيرا فکر منحرف به تدريج به توجيه بي تقوايي ها مي پردازد، به قصد قربت تطميع مي شود، در اثر تهديدها براي خانواده و... در مقابل حق کوتاه مي آيد و در نهايت به کربلا مي رود و... ما نيز بايد بيدار باشيم که همواره جامعه اسلامي در معرض انحرافات فکري ديني است. انحرافاتي که به نظر در سال هاي اخير با لعاب قدرت آغشته شده اند، تبليغات رسانه اي زياد، عوام گرايي و استفاده از ادبيات دين، ظاهرگرايي و تزريق محتواي غلط کار را به جايي رسانده که گروهي از خواص که خود را با بصيرت مي دانستند و مي دانند، فريب خورده و امروز که انحراف فکري برخي صاحبان قدرت و ثروت آشکار گشته اين خواص پر مدعا اندک اعترافي نمي کنند و علم ولايت را براي توجيه جهل خود افراشته اند. خدماتي که انسان ها انجام مي دهند در جاي خود قابل تقدير است اما نبايد فراموش کرد که انحراف فکري چگونه تيشه بر ريشه جامعه زمان امام حسين (ع) زد. البته بايد اذعان داشت که همواره انحراف آگاهانه در جامعه گسترش نمي يابد و گاهي حتي خود مبلغين انحرافات از آن بي اطلاعند. براي نگارنده هيچ جريان و تشکل سياسي اي اولويت ندارد. اين يک اعلام خطر براي خواص است که از جهت فکري همواره مراقب انحرافات باشند؛ به ويژه زماني که جريان انحرافي قدرت سياسي را در کنترل دارد.
منبع: نشريه همشهري آيه شماره 8