ابراهیم بن ابی محمود خراسانی

در این نوشتار به معرفی ابراهیم بن ابی محمود خراسانی پرداخته ایم؛ مردی که در اواسط سده دوم هجری در خطه خراسان دیده به جهان گشود.
يکشنبه، 15 مرداد 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ابراهیم بن ابی محمود خراسانی
ابراهیم بن ابی محمود خراسانی

 

نویسنده: ابوالحسن ربانی سبزواری



 
آشنایی با سیمای محدثان فرزانه شیعی که در سده های آغازین اسلام به حفظ روایت امامان معصوم (علیهم السلام) می پرداختند، در خور توجه دین پژوهان بوده است.
در این نوشتار به معرفی ابراهیم بن ابی محمود خراسانی پرداخته ایم؛ مردی که در اواسط سده دوم هجری در خطه خراسان دیده به جهان گشود. نام پدرش معلوم نیست، ولی به عنوان « ابو محمود»که کنیه اوست، شهرت دارد.
چون زادگاه او سرزمین خراسان بود، از او به عنوان « خراسانی»(1) یاد شده، اما معلوم نیست که در کدامین شهر به دنیا آمد.
خراسان در روزگار پیشین، سرزمین وسیعی بوده که شامل ترکمنستان، ازبکستان، افغانستان و قسمتی از ایران می شده است.
از چگونگی حیات فرهنگی، اجتماعی و سیاسی ابراهیم نیز چیزی نمی دانیم؛ ولی آنچه تردید ناپذیر است، این نکته است که او از آغاز زندگی، با تفکر و اندیشه معارف مکتب اهل بیت (علیهم السلام) آشنا شد و تا آخرین لحظه حیات خود بر آیین تشیع وفادار ماند.

هجرت به سوی یار

این محدث شیعه، فاصله بین خراسان و شهر مدینه را که صدها فرسنگ بود، پشت سر گذاشت و با پیمودن این مسیر طولانی که با رنج و محنت فراوان همراه است و انگیزه ای نیرومند و عشقی ژرف به آموزه های اهل بیت می طلبد، هجرت علمی اش را آغازید. او با مشقت خود را به مدینه رساند، پرسان پرسان از فرزند پیامبر،‌( حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام)) سراغ گرفت تا آنکه به محضر حضرتش رسید. ابراهیم با غنیمت شمردن فرصت ها، لحظه ای از شنیدن سخنان امام کاظم (علیه السلام) غفلت نمی کرد، تا اینکه در شمار شاگردان آن حضرت قرار گرفت.

ابراهیم و محضر سه امام

تمام شرح حال نگاران یادآوری کرده اند که این راوی شیفته اهل بیت، در شمار اصحاب و یاران سه تن از امامان معصوم شیعه قرار دارد؛ چنان که شیخ طوسی و نجاشی و کشّی، بدان اشارت کرده اند. شیخ طوسی او را در شمار یاران حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) و حضرت رضا (علیه السلام) آورده و کشی روایت او را از حضرت جواد (علیه السلام) بازگو می کند که نشانه بهره مندی ابراهیم بن ابی محمود از محضر آن بزرگوار است و نجاشی نیز می نگارد که ابراهیم پسر ابومحمود، از حضرت رضا (علیه السلام) روایت می کند(2).
این بهره مندی ها، مدت 20 تا 25 سال تداوم یافت.

استادان و شاگردان

ابراهیم بن محمود بدون واسطه از محضر حضرات ائمه طاهرین (علیهم السلام) بهره مند شد و اشخاص دیگری را به عنوان استاد حدیث او سراغ نداریم مگر یک نفر و او، علی بن یقطین، صحابی بزرگوار حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) است که وزیر هارون الرشید بود(3).
ابراهیم به فراگیری حدیث بسنده نکرد، بلکه به دلیل تأکید و سفارش امامان که : « اخبار و احادیث ما را به دیگران یاد دهید»، بر کرسی استادی نشست و جمعی از شیفتگان حدیث از محضر او کسب فیض کردند که به نام جمعی از آنان بسنده می نماییم:
1. احمد بن محمد بن عیسی قمی؛ 2. حسن بن موسی خشاب؛ 3. حسن بن احمد مالکی؛ 4. ابراهیم بن هاشم قمی؛ 5. علی بن اسباط؛ 6. عبدالعظیم حسنی (علیه السلام)؛ 7. عبدالله بن عامر(4).

از منظر بزرگان

همه شرح حال نگاران و عالمان دانش رجال، به جایگان رفیع ابراهیم بن ابی محمود حرمت نهاده و او را ستوده اند. این نجاشی است که می نویسد:
« او یکی از چهره های وجاهت مند تاریخ حدیث شیعی است».
علامه حلی در اثر گران سنگ خود، چنین می نگارد:
« ابراهیم بن ابی محمود از برجستگان حوزه حدیث و چهره ای موجه است و من بدو اعتماد و اطمینان کامل دارم».
دیگران نیز بر دیدگاه این دو، مهر تأیید نهاده و آن را پذیرفته اند(5).

نگاه امام معصوم (علیه السلام) به ابراهیم

ابراهیم بن ابی محمود که عشق و شور ولایت خواهی را با شعور و معرفت پیوند زده بود، به چنان جایگاه بلندی رسید که مورد تکریم و لطف ویژه حضرات معصومان قرار گرفت. برای روشن شدن این حقیقت، این قطعه تاریخی را نقل می کنیم.
کشی از استادش نصر بن صباح بازگو می کند که ابراهیم بن ابی محمود خراسانی گفت:
روزی به محضر امام جواد (علیه السلام) شرفیاب شدم. من از خراسان، حامل چندین نامه از حضرت رضا (علیه السلام) برای فرزندش امام جواد (علیه السلام) بودم. هنگامی که نامه ها و دست خط حضرت رضا (علیه السلام) را به امام جواد (علیه السلام) تقدیم کردم، آن حضرت از فرط شوق و عشق به پدر غریب خود در خراسان، نامه ها و دست نوشته های پدر بزرگوارش را تک تک روی چشمان خود می نهاد و می فرمود:« این خط پدرم است».این جمله را می فرمود و گریه می کرد؛ به گونه ای که اشک بر گونه های مبارکش جاری شد.
من به حضرت عرض کردم: ‌فدایت شوم! گاهی که با پدر بزرگوارت در جلسه ای شرکت داشتم و در حضورش بودم،‌ بارها به من می فرمود:« خداوند تو را ساکن بهشت قرار دهد، خدا تو را داخل بهشت گرداند!».
ابراهیم می گوید: هنگامی که این سخن را به آن حضرت گفتم، امام جواد (علیه السلام) فرمود: من هم می گویم:« ادخلک الله الجنة؛ خداوند تو را در بهشت قرار دهد».
من به آن امام عرضه داشتم‌: جانم فدایت! آیا شما ضامن می شوی که خدا مرا بهشتی گرداند؟
در پاسخ فرمود: بله.
اینجا بود که از بس خوشحال و مسرور شدم، پای مبارک حضرت را بوسیدم(6).

تألیف

این محدث بلندپایه، برای ماندگاری اندوخته های خود در تاریخ، دست به نگارش کتاب زد. به گفته کشیّ، او کتابی به نام « المسائل» را پدید آورد که حدود 25 ورق می شود. او این مباحث را از محضر حجت حق، حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) می پرسید و حضرت پاسخ می داد(7).
نجاشی می نویسد:« له کتابٌ»(8) که گویا مرادش اثر جداگانه و غیر از کتاب المسائل است.

پایان عمر

ابراهیم بن ابی محمود که دل در گرو ولایت آل رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) سپرده بود، سرانجام رحلت کرد و مرغ جانش از کالبد جسم مادی او پر کشید و همچنان که امامان محبوب او مژده داده و ضمانت کرده بودند، به سوی شاخسار طوبا به پرواز درآمد و در میان بهشتیان جای گرفت. البته سال و محل وفات او نامعلوم است؛ همچنان که معلوم نیست او فرزندی داشته است یا نه.

سیری در گلستان حدیث

اینک گزیده ای از روایات این محدث خراسانی را نقل می کنیم.

سؤال «ابن یقطین»

ابراهیم بن ابی محمود از قول علی بن یقطین بازگو می کند که من به مولا و سرورم حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) عرض کردم: شما چه می فرمایید درباره پذیرفتن کارگزاری حاکمان جائر و ستم گر و دین ستیز؟
حضرت در پاسخ فرمود: اگر مجبور و ناچار شدی کارگزار آنان گردی، از گرفتن اموال و دارایی شیعیان اهل بیت خودداری کن و از ظلم به آنان بپرهیز.
آن گاه ابراهیم می گوید: علی بن یقطین به من گفت: من به حسب ظاهر، مالیات و برخی از خراج ها را از شیعیان می گرفتم، ولی به شکل پنهان که دستگاه حاکم متوجه آن نمی شد، آن اموال را به پرداخت کنندگان مالیات برمی گرداندم(9).

تحریف حقایق

عبدالعظیم حسنی (علیه السلام) از ابراهیم بن ابی محمود نقل می کند که روزی به حضرت امام رضا (علیه السلام) گفتم: ای فرزند رسول خدا! چه می فرمایی درباره آن روایتی که مخالفان شیعه( اهل سنت) از حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بازگو می کنند که آن بزرگوار فرموده: خداوند هر شب جمعه از عرش خود به آسمان دنیا فرود می آید؟
حضرت رضا (علیه السلام) که گویا از شنیدن این گونه سخنان غیرعقلانی و غیرمنطقی به خشم آمده بود، فرمود: خدا لعنت کند کسانی را که در کلمات و سخنان تحریف روا می دارند و آنها را دست کاری می کنند! به خداوند سوگند که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هرگز چنین سخنی را که دلالت بر جسم بودن خدا دارد، بر زبان جاری نکرد، بلکه حضرتش فرمود: پروردگار تبارک و تعالی هر شب، فرشته ای را به آسمان جهان ما انسان ها در یک سوم از آخر شب و نیز در شب های جمعه از اول شب می فرستد و آن فرشته الهی ندا می دهد:
« آیا کسی هست که از خدا حاجت بخواهد تا خدا به او عنایت کند؟ آیا توبه کننده ای هست که توبه کند و من توبه او را بپذیرم؟ آیا استغفار کننده ای هست تا من او را مورد آمرزش خویش قرار دهم؟ ای خیرطلبان! به سوی خدا روی آورید، ای بدکاران! از کارهای ناروا و گناهان دست بردارید».
این صدا ادامه دارد تا هنگام طلوع فجر. آن گاه فرشته به جایگاه خویش که ملکوت آسمان هاست، باز می گردد. پدرم از پدرش، از پدران بزرگوارش، از جد بزرگوارمان رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) این گونه نقل کرده اند، نه آن گونه که تحریف گران و دروغ پردازان بازگو نموده اند(10).

محرم و اندوه شیعه

باز ابراهیم بن ابی محمود از حضرت امام رضا (علیه السلام) نقل می کند که روزی آن بزرگوار فرمود:
ماه محرم، ماهی بود که حتی مردمان روزگار جاهلیت، جنگ در آن را تحریم کرده بودند؛ ولی بعد از اسلام در ماه محرم، خون ما را حلال کردند، حرمت ما اهل بیت را شکستند، ذریه و زنان ما را به اسارت بردند، خیمه های امام حسین (علیه السلام) را در کربلا به آتش کشیدند، اموال ما را به غارت بردند و هرگز حق و حرمت رسول الله را درباره ما خاندانش رعایت نکردند!
سپس فرمود:
« إنّ یوم الحسین اقرح جفوننا و اسبل دموعنا و اذلّ عزیزنا بارض کرب و بلاء؛ مصیبت وارد شده بر امام حسین (علیه السلام)، چشمان ما را مجروح ساخت و اشک های ما را جاری ساخت. عزیزان ما در کربلا ستم دیدند. حادثه جانسوز کربلا، تا روز قیامت برای ما مایه ی اندوه است.
فعلی مثل الحسین فلیبک الباکون؛ پس بر مانند امام حسین (علیه السلام) باید مردم اشک ریزند؛ چون گریستن بر آن مظلوم، گناهان بزرگ را محو و نابود می کند».
سپس حضرت افزود:
« هنگامی که ماه محرم شروع می شد، پدرم را هرگز خندان نمی دیدم، غصه و غم سراسر وجودش را فرا می گرفت تا هنگامی که دهه اول محرم به پایان خود نزدیک می شد و روز عاشوراء روز مصیبت و اندوه و گریه آن بزرگوار بود و می فرمود: هو الیوم الذی قُتل فیه الحسین (علیه السلام)؛ این روزی است که امام حسین (علیه السلام) در آن روز کشته شد»(11).

پی‌نوشت‌ها:

1. رجال طوسی، ص 343 و 367؛ رجال علامه حلی، ص 3؛ معجم رجال الحدیث، خوئی، ج1، ص 142.
2. رجال طوسی، ص 343 و 367؛ فهرست نجاشی، ص 18.
3. تهذیب الاحکام، ج6، ص 335.
4. جامع الرواة، اردبیلی، ج1، ص 17؛ من لا یحضره الفقیه، ج1، ص 371.
5. فهرست نجاشی، ص 18؛ تنبیه المقال، ج1،‌ص 12؛‌ وسائل الشیعه، ج20، ص 118.
6. اختیار معرفة‌الرجال، ج2، ص 838؛ تنبیه المقال، ج1، ص 12.
7. اختیار معرفة الرجال، ج2، ص 838.
8. فهرست نجاشی، ص 18.
9. تهذیب الاحکام، ج5، ص 335؛ کافی، ج5، ص 110.
10. من لا یحضره الفقیه، ج1، ص 271، باب الوجوب الجمعه و فضلها.
11. امالی، شیخ صدوق، مجلس27، ص 111، ح2.

منبع: نشریه فرهنگ کوثر، شماره 85.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط